مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
زنان وابسته به مواد
حوزه های تخصصی:
وابستگی به مواد یکی از مسایل اجتماعی است که به صورت سنتی مردان را درگیر می نمود، اما تحولات سال-های اخیر که به تغییر موقعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زنان منجر شده است، به گسترش اعتیاد در بین زنان دامن زده است. پژوهش های پیشین در موزد وابستگان به مواد اغلب با رویکرد کمی و با اتکا به نظریه های روان شناختی و جامعه شناختی انجام شده اند. این پژوهش که در مورد زنان وابسته به مواد در شهر ساری انجام شده است، سعی کرده است تا تجارب زیسته ی زنان وابسته به مواد را با استفاده از روش پدیدار شناسی که یک رویکرد کیفی دارد، مورد شناخت و تبیین قرار دهد. نمونه ی مورد آزمایش 30 زن بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مصاحبه های عمیق با آن ها انجام گرفت و سپس متن مصاحبه ها با استفاده از روش تجزیه و تحلیل ثم های استرابرت مورد تحلیل قرار گرفتند. از تحلیل تم به کدهای مفهومی، طبقات مفهومی و پنج تم اصلی(مثلث خانواده، فرد، اجتماع، طیف احساسی شادمانی- پریشانی، ورود به روابط اجتماعی در هم شکسته، ناتوانی در برابر اعمال فشار جامعه و عدم وجود توانمندی در زنان برای رویارویی با شرایط) دست یافته و بر اساس آن ها مدل تبیین پدیده ی وابستگی به مواد از دیدگاه زنان درگیر با آن استخراج شد.
مقایسه تنظیم شناختی هیجان، منبع کنترل و معناجویی در زنان وابسته به مواد و زنان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه تنظیم شناختی هیجان، منبع کنترل و معناجویی در زنان وابسته به مواد و عادی بوده است. روش پژوهش از نوع پژوهش های علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زنان معتاد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد زیرنظر بهزیستی شهر تبریز در زمستان 1394 تشکیل می دادند که از سه مرکز درمان و بازتوانی ترک اعتیاد امید، نور و خانه سبز، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، یک مرکز انتخاب و 50 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند؛ و جهت مقایسه از بین زنان عادی مراجعه کننده به مراکز خانه سلامت 50 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. گرد آوری داده ها با استفاده از پرسش نامه ها ی تنظیم شناختی هیجان گرنفسکی و همکاران، منبع کنترل راتر و معنا در زندگی استیگر و همکاران، انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری مانوا استفاده شد. نتایج تحلیل نشان می دهند که زنان وابسته به مواد بیش تر از راهبردهای هیجانی منفی (ملامت خویش، نشخوار ذهنی، فاجعه آمیزی و ملامت دیگران) استفاده می کنند (001/0). هم چنین، نتایج نشان می دهند که میانگین نمره های کنترل درونی به گونه ای معنادار در زنان عادی از زنان وابسته به مواد بیش تر است؛ زنان وابسته به مواد بیش تر از کنترل بیرونی استفاده می کنند (001/0) و معنا در زندگی زنان عادی بیش تر از زنان وابسته به مواد است (001/0)؛ بنابراین، می توان گفت آموزش های لازم برای بکارگیری راهبردهای مثبت تنظیم هیجان، تغییر منبع کنترل از بیرونی به درونی و یافتن معنا در زندگی جهت پیشگیری از بروز جرایم در بین زنان ضروری بنظر می رسد.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد صورت گرفت. روش: نوع پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه می باشد. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تبریز در نیمه اول سال 1394 بود. به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب شدند. پرسش نامه های ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان برای جمع آوری داده ها استفاده شد. روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در 10 جلسه دو ساعته در گروه آزمایشی اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش ولع مصرف و کاهش شدت وابستگی به مواد و افزایش استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان در زنان وابسته به مواد شد. نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی از روش های درمانی تاثیرگذار بر ولع مصرف، شدت وابستگی و تنظیم شناختی هیجان زنان وابسته به مواد می باشد.
عوامل خانوادگی، اجتماعی و محیطی آشکارساز وسوسه در زنان وابسته به مواد در شهر تهران: یک مطالعه ی نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۹
11-42
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش کشف عوامل خانوادگی، اجتماعی و محیطی آشکارساز وسوسه در زنان وابسته به مواد در شهر تهران بود. روش: روش این پژوهش کیفی از نوع نظریه ی زمینه ای بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل زنان وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز بهبودگستران همگام در تهران در سال های 1397 و 1398 بود. از میان آن ها، 40 نفر با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان دهنده کشف مقوله ی عوامل خانوادگی آشکارساز وسوسه (متشکل از 3 زیرمقوله ی عوامل شناختی، عاطفی-هیجانی و رفتاری)، مقوله ی عوامل اجتماعی آشکارساز وسوسه (متشکل از 2 زیرمقوله ی اجتماع آسیب زای بالقوه و اجتماع آسیب زای بالفعل) و مقوله ی عوامل محیطی آشکارساز وسوسه (متشکل از 4 زیرمقوله ی اوقات زمانی خاص، مکان های خاص، شرایط آب و هوایی خاص و مناسبت های ویژه) بود. نتیجه گیری: با شناسایی عوامل آشکارساز وسوسه در زنان وابسته به مواد و تنظیم پروتکل های درمانی جدید در این زمینه، می توان از بروز وسوسه و لغزش در این گروه خاص پیشگیری کرد.
رهیافت های مدیریت انتظامی در پیشگیری از جرایم زنان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۵
۲۰۴-۱۸۱
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی رهیافت های مدیریت انتظامی در پیشگیری از جرایم زنان وابسته به مواد در شهرستان شهریار بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی بود که با رویکرد کیفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل خبرگان و متخصصان حوزه مدیریت انتظامی و مدیران محلی در شهر شهریار بودند که به روش نمونه گیری هدفمند یا قضاوتی انتخاب شدند و بر اساس اصل اشباع نظری، در نهایت با 13 نفر مصاحبه انجام شد. جمع آوری داده ها بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار با تکنیک تحلیل جمله به جمله استفاده شد. یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، 18 رهیافت مدیریت انتظامی در حوزه پیشگیری وضعی، 29 رهیافت مدیریت انتظامی در حوزه پیشگیری اجتماعی و 13 رهیافت مدیریت انتظامی در حوزه پیشگیری کیفری شناسایی شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مستمر زنان وابسته به مواد، تجهیز گشت های پلیس، و نیز تلاش همگانی تمام دستگاه های دخیل بر پیشگیری از جرایم زنان وابسته به مواد شهر شهریار تاثیر داشت.