فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳۵٬۳۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
سرمایه اجتماعی از مفاهیم نوینی است که در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی، جامعه شناسی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته است و ماهیت بین رشته ای دارد. این مفهوم از علوم اجتماعی وارد علوم سیاسی شده است و به عنوان پل ارتباطی بین اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی، نقش مهمی در صحنه روابط سیاسی جامعه و حکومت، بخصوص در بحث مشارکت سیاسی، انسجام اجتماعی، امنیت و وفاق ملی دارد. سرمایه اجتماعی از مهمترین شاخصه های رشد و توسعه است. دانشجویان به عنوان فعالان سیاسی جوامع که به سرنوشت خود و جامعه حساس هستند، نقش مهم و جایگاه بالایی در جامعه دارند. بهره مندی جامعه از توانمندی های این قشر یکی از شرایط توسعه سیاسی و اجتماعی است. در همین راستا مقاله حاضر به روش توصیفی – همبستگی، به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی دانشجویان شهر ایلام پرداخته است.
جامعه آماری پژوهش را دانشجویان شهر ایلام تشکیل می دهند که 384 نفر از آنان با استفاده از فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شد. انتخاب نمونه ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن به روش صوری و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ به دست آمد. داده ها نیز از طریق نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و مشارکت سیاسی، رابطه معناداری وجود دارد. رابطه اعتماد اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و شبکه های اجتماعی نیز با تمام ابعاد مشارکت معنی دار است.
در تکاپوی هویت فردی: تجربه خودکشی زنان در شهرستان هلیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲ و ۸۳
95 - 109
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه پدیده خودکشی زنان در شهرستان هلیلان از توابع استان ایلام با استفاده از روش کیفی انجام شد. برای رسیدن به این منظور، مصاحبه های عمیقی با 20 نفر از زنان و دخترانی که اقدام به خودکشی داشته اند یا از نزدیکان آنها، زنی اقدام به خودکشی کرده است، انجام شد. پشتوانه نظری این پژوهش، نظریه خودکشی دورکیم و دیدگاه گیدنز در رابطه با تأثیر مدرنیته بر جامعه پذیری افراد و نحوه تکوین هویت آنها بود. بر طبق یافته های این پژوهش، عواملی چون ظهور رسانه ها، توسعه مدارس و دانشگاه ها و رشد و توسعه حمل و نقل برون شهری از یک سو و گسترش عواملی چون: اختلافات خانوادگی، ازدواج های تحمیلی، خشونت خانگی، طلاق، بهتان، نظارت حداکثری و پوشش اجباری، بر شکل گیری و افزایش خودکشی تأثیر بسزایی داشته اند.
تحلیل تحریم های غرب علیه ایران به عنوان یک واقعیت اجتماعی در فضای دیجیتال (توییتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۴)
131 - 155
حوزههای تخصصی:
این مقاله، شبکه اجتماعی توییتر را حول محور شکل گیری شبکه و خوشه های تحریم های اقتصادی غرب علیه ایران تحلیل می کند. این مقاله، روش تحلیل شبکه های اجتماعی را روش پژوهش و همچنین تحلیل گفتمان دیجیتال را چارچوب نظری خود قرار داده است. از میان حدود دو میلیون و چهارصد هزار داده جمع آوری شده از شبکه اجتماعی توییتر (که پس از تغییر مالکیت با نام شبکه ایکس شناخته می شود)، در مدت زمان حدود 2 سال، حدود یک میلیون داده مفید تحلیل شده است. در این مقاله، به شبکه های توییت و ری توییت به زبان های فارسی و انگلیسی، به همراه روندهای زمانی اوج و فرود بحث های تحریمی توجه شده است. یافته های این مقاله نشان دهنده تنوع عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری معنای تحریم، به عنوان واقعیت اجتماعی در فضای مجازی است. داده های مقاله نشان می دهند خوشه های مختلف، تحت تأثیر متن، زمینه، کنش و واکنش و همچنین قدرت و ایدئولوژی، علاوه بر تولید گفتمان، بر گفتمان های دیگر نیز تأثیر می گذارند. همچنین تحلیل یافته ها، نشان دهنده جنگ مغلوبه خوشه های گفتمان ساز حامیان حکومت از نظر تأثیرگذاری در کل شبکه است.
تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
246 - 258
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی ازمسائل مهم درنظام آموزش عالی رفتارهای ناکارامد اساتید دانشگاه میباشد که کمتر مورد توجه قرارگرفته وتاکنون معیار عینی جامعی برای بررسی آن طراحی نشده است. هدف این مطالعه تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه ای جهت بررسی رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بود. روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه اماری شامل اعضای هیأت علمی پنج دانشگاه شهرتهران(دانشگاه تهران، شهید بهشتی، خوارزمی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس) در سال تحصیلی 99-1398 بود . نمونه پژوهش شامل123 نفر از اساتید عضو هیئت علمی مشغول به تدریس دردانشگاه های مذکور بود که با روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها با 64 گویه در سه عامل آموزشی (با 3 مولفه)، پژوهشی (با 4 مولفه) و ارتباطی (با 5 مولفه) بود. داده ها با روش های نسبت روایی محتوایی، شاخص روایی محتوایی و تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS تحلیل شدند. یافته ها: آماره های نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای هر سه عامل آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و مولفه های هر یک از آنها، بالاتر از 80/0 به دست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی برای رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها سه عامل را نشان داد ؛ عامل آموزشی با3 مولفه، عامل پژوهشی با4 مولفه و عامل ارتباطی با5 مولفه. بار عاملی بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 برای آنها محاسبه شد. مقادیر به دست آمدهR2 برای تمامی عامل ها و مولفه ها بالاتر از 50/0 و شاخص GOF برابر با 43/0 حاکی از برازش مناسب مدل بود. مدل رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها در حالت های بار عاملی و آزمون تی ترسیم شد که بر اساس آن، رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاه ها بر عامل های آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و هر عامل بر مولفه های آن به دلیل آماره تی بالاتر از 96/1 اثر معنادارداشت. نتیجه گیری: پرسشنامه پژوهش حاضر، ابزاری روا و پایا برای سنجش رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهی میباشد. مسئولان دانشگاهی می توانند درسنجش میزان رفتارهای ناکارآمد اساتید تحت نظارت خود به منظور طراحی برنامه های پیشگیرانه یا کاهش دهنده این رفتارها ازآن بهره ببرند.
تأثیر محرک ها بر اعتیاد به اینستاگرام در بین ورزشکاران با نقش تعدیل گر بهزیستی روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 32
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی مانند اینستاگرام ممکن است منجر به رفتارهای انحرافی و مضر برای کاربرانی شود که به طور افراطی از این فضا استفاده می کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر محرک ها بر اعتیاد به اینستاگرام در بین ورزشکاران با نقش تعدیل گر بهزیستی روان شناختی بود.روش : پژوهش حاضر کاربردی و از نظر روش توصیفی و از نوع همبستگی است. داده های تحقیق از 246 ورزشکار در شهرستان شاهرود جمع آوری شد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق شامل سه پرسشنامه محرک ها و بهزیستی روان شناختی پونوسامی و همکاران و اعتیاد به اینستاگرام شوله و رسدی بود. همچنین داده ها به کمک روش حداقل مربعات جزئی و با استفاده از نرم افزار پی ال اس تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد نیازهای به رسمیت شناختن، اطلاعاتی و اجتماعی و همچنین بهزیستی روان شناختی بر اعتیاد به اینستاگرام ورزشکاران تأثیر مثبت و معناداری دارد، اما نیازهای سرگرمی بر اعتیاد به اینستاگرام تأثیر مثبت و معناداری نداشت. بهزیستی روان شناختی نقش تعدیل گر در رابطه بین محرک ها و اعتیاد به اینستاگرام ندارد.نتیجه گیری: نتایج نشان داد با وجود اینکه این برنامه کاربردی مزایای بسیاری برای ورزشکاران دارد، اگر استفاده از این بن سازه به درستی مدیریت نشود، می تواند آثار مخربی را برای ورزشکاران به دنبال داشته باشد. بنابراین، پیشنهاد می شود مدیران و مسئولان به نیازهای شناختی، اطلاعاتی و اجتماعی ورزشکاران توجه بیشتری داشته باشند تا از این طریق اعتیاد به اینستاگرام را در ورزشکاران کاهش یابد.
نقش میانجی نیازهای اساسی روان شناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روان شناختی در میان دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۸
143 - 168
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای نیازهای اساسی روانشناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی دانشجویان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند؛ که از بین آن ها 237 نفر با نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت آنلاین به مقیاس کارکردخانواده، مقیاس تامین نیازهای اساسی روانشناختی (نسخه عمومی)، و پرسشنامه افسردگی-اضطراب-استرس (DASS-21) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی انجام شد. نتایج نشان داد که رابطه مثبت معناداری میان مشکلات کارکرد خانواده با سه جنبه اصلی آشفتگی روانشناختی یعنی افسردگی، اضطراب و استرس وجود دارد؛ رابطه منفی معناداری میان مشکلات کارکرد خانواده با هرکدام از نیازهای اساسی روانشناختی یعنی خودمختاری، شایستگی و ارتباط وجود دارد و همچنین، رابطه منفی معناداری بین هرکدام از نیازهای اساسی روانشناختی با افسردگی، اضطراب و استرس وجود دارد. روی هم رفته، مدل مفروض واسطه مندی نیازهای اساسی روانشناختی در رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی از برازش مطلوبی برخوردار بود (974/0CFI= ، 975/0IFI=، 071/0 RMSEA=). باتوجه به یافته ها می توان گفت که نیازهای اساسی روانشناختی رابطه بین کارکرد خانواده و آشفتگی روانشناختی در دانشجویان را میانجی گری می کنند.
بررسی مقایسه ای سرمایه اجتماعی دانشجویان و طلاب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت بی بدیل دانشجویان و طلاب در تحولات اجتماعی سیاسی تاریخ معاصر ایران و ازسوی دیگر، نقش چندوجهی سرمایه اجتماعی در ثبات و توسعه جامعه، پژوهش حاضر با هدف سنجش میزان سرمایه اجتماعی در بین دو گروه دانشجویی و حوزوی انجام شده است. روش تحقیق از نوع پیمایشی بوده که طی آن 620 نفر از دانشجویان و طلبه ها با استفاده از نمونه گیری تصادفی انتخاب و مطالعه شده اند. یافته ها نشان می دهد میانگین میزان سرمایه اجتماعی نزد کل پاسخگویان سطح پایینی دارد و همچنین، این میانگین در بین طلبه ها بیشتر از دانشجویان است. بُعد مشارکت اجتماعی تنها بُعدی از سرمایه اجتماعی است که تفاوت معناداری بین دو گروه یادشده مشاهده نشده است. حدود 70 درصد مشارکت کنندگان −اعم از طلاب و دانشجویان− برای خویش دلیل اعتراض (علیه ساختار قدرت) دارند؛ یعنی این دسته از پاسخگویان مایل به مشارکت در پویش های اعتراضی در صورت تعبیه سازوکارهای مسالمت آمیز هستند. تقویت کارآمدی های سیاسی، تقویت گفتمان جذب حداکثری به همراه زمینه سازی برای تقویت بسترهای دموکراتیک و مشارکت طلبانه از مهم ترین تجویزهای راهبردی می باشد.
بررسی جامعه شناختی سیمای زن ارمنی در ادبیات منثور ایران با رویکرد ایماگولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
195-218
حوزههای تخصصی:
ارامنه همواره در صحنه فرهنگ و ادبیات ایران نقش قابل توجهی داشته اند. بررسی مواجهه جامعه ایرانی با ارامنه می تواند محل مطالعات گوناگون جامعه شناسی، ادبی، تاریخی و فرهنگی باشد. ما در این مقاله به بررسی سیمای زنان ارمنی، به عنوان بخش مهمی از جامعه ارامنه در ادبیات داستانی ایران تا پیش از انقلاب اسلامی با استفاده از روش ایماگولوژی پرداخته ایم. ایماژولوژی که زیرشاخه ای از مطالعات ادبی تطبیقی است، چگونگی تجلی هویت ملل مختلف را در تضاد و مقایسه تصویر خود با تصویر دیگران در ادبیات مطالعه می کند. در این پژوهش ما ابتدا به معرفی دانش ایماگولوژی یا تصویرشناسی و ذکر تاریخچه مختصر آن پرداخته ایم و سپس با استفاده از یافته های این دانش، سیمای زن ارمنی در ادبیات داستانی ایران را بررسی کرده ایم. پس از جمع آوری نمونه ها به این نتیجه رسیده ایم که سیمای زن ارمنی در نمونه ها، در قالب دو تصویر عمده قابل دسته بندی است: نخست زن ارمنی به مثابه زنی زیبا و آزاد که عمدتا به عنوان ابژه ای برای زناشویی یا خوشگذرانی بازنمایانده می شود و دوم زنان ارمنی کارگر و زحمتکش که تصویری قابل تحسین و احترام دارند و به نوعی در مقابل دسته اول قرار می گیرند.
تبیین وضعیت بلوغ فرهنگ بهره وری در سازمان های استان یزد
منبع:
فرهنگ یزد سال ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۴
83 - 121
حوزههای تخصصی:
با وجود اثبات تأثیر مثبت فرهنگ سازمانی بر بهره وری، اندازه گیری بلوغ فرهنگ بهره وری نیازمند ابزاری دقیق است. «مدل ایرانی سنجش بلوغ نظام مدیریت بهره وری (مدل آی مپس)» یکی از این ابزارهای بومی است که فرهنگ بهره وری را از چهار جنبه نشانه ها، الگوها، آیین ها و ارزش ها تحلیل می کند. مدل یادشده در مرحله اجرای آزمایشی خود در ده سازمان مستقر در سطح استان یزد استفاده شده است و مطالعه حاضر این اطلاعات را مورد تحلیل قرار می دهد؛ بنابراین ضمن پیروی از روش شناسی پژوهش های کاربردی و توصیفی تحلیلی، داده های حاصل از ارزیابی این بنگاه ها تحلیل شده اند. یافته ها نشان داد که سطح بلوغ فرهنگ بهره وری در سازمان های یزدی مورد بررسی، بسیار پایین است؛ ضمن آنکه از میان وجوه چهارگانه عنصر «فرهنگ»، نقاط قوت و ضعف سازمان های یزدی، به ترتیب، در مؤلفه های «نشانه ها» و «آیین ها» مشهود است. دیگر نتیجه پژوهش حاکی از آن است که سازمان های «دولتی خدماتی» استان یزد از نظر فرهنگ بهره وری بالغ تر از بنگاه های «خصوصی تولیدی» این استان هستند. اولویت بندی وجوه چهارگانه این عنصر نیز نشان داد که «ارزش ها» و «آیین ها»، به ترتیب، اثرگذارترین و اثرپذیرترین وجه فرهنگ بهره وری هستند. سازمان های یزدی و همچنین مسئولان استانی و ملی نهضت بهره وری می توانند از نتایج این مطالعه برای طراحی نقشه راه بلوغ فرهنگ بهره وری استفاده کنند
تحلیل نشانه شناختی تصاویر زنان در دیوارنگاره های شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
36 - 51
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با توجه به اهمیت جایگاه اجتماعی زنان و نقش آفرین های آنها در عرصه های مختلف جامعه به تحلیل نشانه شناختی بازنمایی تصویر زن در دیوارنگاره های شهر تهران می پردازد. به لحاظ رهیافت روش شناختی، پژوهش حاضر در چارچوب رویکردهای کیفی قرار می گیرد و مشخصاً از روش نشانه شناسی اجتماعی کرس و ون لیون برای تحلیل دیورانگاره ها سود جسته است. داده ها شامل 80 دیوار نگاره در سطح شهر تهران است که به شیوه هدفمند از بین دیوارنگاره های اصلی و مهم در میادین اصلی شهر تهران انتخاب شدند. بازه زمانی انتخاب نقاشی های دیواری، خرداد و تیر ماه سال 1402 است. نمونه گیری تا رسیدن به مرحله اشباع انجام گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA ورژن 2020، تم بندی شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد تمرکز و تأکید دیوارنگاری های بررسی شده در بازنمایی مؤلفه های اجتماعی زنان بر روی هویت دینی (که با حالت های مختلفی مثل نماز خواندن یا دعا کردن نشان داده شده)، ملی و مهین دوستانه (که با تصاویر مختلفی مانند شهیدپروی یا دفاع از ارزش های ملی و مهینی نمود یافته) و هویتی عاطفی و مهر و عاطفه مادرانگی بوده است. جایگاه اجتماعی و اقتصادی زنان در دیوارنگاره ها بازنماگر زنی مستقل، در بسیاری مواقع شاغل، دارای جایگاه اجتماعی ارزشمند در کانون خانواده و واجد پرستیژ شغلی است. این دیوارنگاره ها با تأکید بر جایگاه های اجتماعی والا مانند مادر شهید بودن یا مقام ارزشمند مادری، دانشجویی، پژوهشگری و مشاغل تخصصی مثل پزشکی و مهندسی درصدد ارائه چهره ای موجه و مستقل از زنان است.
تدوین مدل سیاست گذاری شهریِ رونقِ اقتصادِ فرهنگ در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله برگرفته پژوهشی از طرح با عنوان «.تدوین سند جامع اقتصاد فرهنگ » با شماره قرارداد 137/ 288746 با حمایت مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران انجام شده است. اقتصادِ فرهنگ یکی از حوزه هایی است که ذیل مفهوم «صنایع فرهنگی»، شکل دهنده جهت توسعه اقتصادی در دنیای امروز شده است و تمرکز آن بر نقش خلاقیت مردم (شهروندان) در تولید است. بر اساس دسته بندی سازمان ملل، بخش های مختلف صنایع فرهنگی عبارت از هنر، کتاب، فیلم، نقاشی، فستیوال ها، صنایع دستی، موسیقی، طراحی، پویانمایی و بازی های ویدیویی است. این بخش ها از طریق خلق دارایی های فکری و نیز ایجاد اشتغال تأثیر مثبتی بر رشد اقتصادی منطقه فعالیت خود می گذارند. از این منظر، نقش بالقوه حکومت های محلی، خصوصاً شهرداری ها، در حمایت از رشد این صنایع، نسبت به سایر صنایع پررنگ تر است. پژوهش حاضر باهدف توسعه یک مدل سیاست گذاری مدون و اثربخش برای حمایت شهرداری از رونق اقتصادِ فرهنگ در شهر تهران انجام شده است. جهت گیری پژوهش در وهله اول بنیادی است اما با توجه به الزامات اسناد بالادستی پروژه، خصوصاً برنامه توسعه سوم شهر تهران، یک پژوهش کاربردی محسوب می شود. داده ها که مشتمل بر داده های اولیه (مشاهدات و پرسش های مستقیم) و داده های ثانویه (مطالعه اسناد، تجارب مکتوب و درس آموخته ها) است، با استفاده از استراتژی نشریه مبنایی تحلیل شده اند. این استراتژی در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، به استخراج الگوی نهفته در داده ها می پردازد. الگوی استخراج شده از این مراحل، مشتمل بر مقوله محوری، علت ها، شرایط زمینه ای و مداخله گر، راهبردها و درنهایت پیامدها می شود که به صورت مدل پارادایمی ارائه شده است. علاوه بر استخراج الگو، با استفاده از مدل SWOT، نقاط قوت و ضعف (عوامل داخلی اثرگذار بر سیاست ها) و فرصت ها و تهدیدها (عوامل بیرونی اثرگذار بر سیاست ها) از بطن مصاحبه ها واکاوی و پیشنهاد های راهبردی بر مبنای آن ها نیز ارائه شده است. راهبردهای پیشنهادی حول چهار محور اصلی بسترسازی، تسهیل گری، آموزش و درآمدزایی تدوین شده است. با توجه به رویکردهای مختلف توسعه یافته نسبت به مقوله اقتصادِ فرهنگ، رویکرد غالب برای رونق این حوزه و نیل به وضع مطلوب، رویکرد اقتصادی است. ویژگی های اصلی این رویکرد، تأکید بر کارکردهای اقتصادی صنایع فرهنگی مانند خلق ثروت و یا ابعاد اقتصادی آن مانند رشد اقتصادی است.
ارزیابی آثار تقلید از سبک زندگی غربی از منظر آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۴ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
140 - 173
حوزههای تخصصی:
در عصر جهانی شدن و ارتباطات گسترده، الگوپذیری از فرهنگ ها و سبک های زندگی مختلف امری اجتناب ناپذیر است؛ اما الگوپذیری صرفاً تقلیدی از یک فرهنگ خاص، به ویژه زمانی که با ارزش ها و اعتقادات دینی و ملی مغایرت داشته باشد، می تواند آثار منفی بسیاری به همراه داشته باشد. یکی از مهم ترین چالش های فرهنگی در جوامع اسلامی، الگوپذیری از سبک زندگی تقلیدی از غرب است. این پدیده که در بسیاری از موارد به عنوان یک تهدید برای هویت اسلامی تلقی می شود، دارای ابعاد مختلف و نیازمند بررسی دقیق و همه جانبه است. هدف از پژوهش پیش رو بررسی این موضوع و ارزیابی و تحلیل مستندات قرآنی آیت الله خامنه ای از این ابعاد بود. این تحقیق توصیفی تحلیلی از حیث هدف کاربردی و با روش اسنادی و منابع کتابخانه ای است. مهم ترین یافته های این نوشتار، تبیین تفاوت بنیادین میان مبانی الگوپذیری سبک زندگی اسلامی و غربی، همراه با ارزیابی مستندات قرآنی بیانات رهبری در مناسبت های مختلف درباره الگوپذیری از سبک زندگی غربی و آثار مخرب آن در حوزه هایی مانند اخلاق فردی و جمعی، خانواده، علم و فناوری، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و محیط زیست بود.
مردم نگاری انتقادی: یک ارزیابی نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
183 - 202
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تحقیق و گفتگو پیرامون انسان همواره در طول تاریخ محل بحث و مناقشه بوده است. علوم اجتماعی در این میان مسئولیت مطالعه و بررسی رفتارها و کنش های تغییرپذیر انسانی را عهده دار بوده است. به دلیل قابلیت کنشگری خلاقانه انسان در کنار فعالیت های عقلانی وی، حصول شناخت کامل در این حوزه بسیار مورد تردید قرار می گیرد. از جانب دیگر، علوم اجتماعی نیز به نوبه خود محدودیت ها و اریب هایی در ذات خود نهفته دارد که مربوط به نقش محقق در تحقیق است. به همین دلیل اندیشمندان زیادی به این روند انتقاد کردند و سعی نمودند انواع متفاوتی از روش های تحقیق در علوم اجتماعی را ابداع نمایند. در این مسیر، مردم نگاری انتقادی از جمله کارآمدترین و جدیدترین روش های موجود در علوم اجتماعی به شمار می رود. در این مقاله سعی می شود بنیان های هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی این روش بررسی شود. روش و داده ها: روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع مطالعه اسنادی است. یافته ها: مردم نگاری انتقادی و به خصوص روش ویژه کارسپیکن، فرصتی را برای به کارگیری طیف وسیعی از روش های جمع آوری داده ها، از عکاسی و رسانه های ترکیبی گرفته تا روش های تحلیل گفتمان ارائه می دهد. این بدان معناست که نه تنها محقق می تواند روش هایی را که ترجیح می دهد انتخاب کند، بلکه ممکن است رویکردی باشد که به احتمال زیاد بینش های جدید و جالبی را ایجاد می کند و می تواند به طور متفاوت برای پروژه های مختلف به کار گرفته شود. بحث و نتیجه گیری: با کاربرد روش مردم نگاری انتقادی، محقق علوم اجتماعی سعی می کند بین پارادایم های غالب حرکت کند و از توانایی آنها با بندزنی های پراگماتیستی، از رویه های اتیک و امیک استفاده کند و در نهایت به فهم و بینش جامعه شناختی بیفزاید که البته این بینش سراسر انتقادی است. پیام اصلی: کارسپیکن در روش مردم نگاری انتقادی خود با گره زنی های پارادایمیک، روشی جدید خلق می کند که سراسر انتقادی است. این روش فرصتی را برای به کارگیری طیف وسیعی از روش های جمع آوری داده ها، از عکاسی و رسانه های ترکیبی گرفته تا روش های تحلیل گفتمان ارائه می دهد.
بررسی و تحلیل «ماهیت جنسیّتی» در ضرب المثل های فارسی با تأکید بر رویکرد فمینیسم اگزیستانسیالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
83 - 105
حوزههای تخصصی:
«جنسیت» به عنوان یکی از مهم ترین دوگانه های موجود در نظام اجتماعی و ساختار فرهنگ عامّه، موضوع و مرکز توجه جامعه شناسان و فرهنگ شناسان بوده است. فمینیسم به عنوان یکی از شاخه های جامعه شناسی، بیش از هر رویکرد دیگری به دوگانه «زن» و «مرد» و تأثیر آن بر ساخت فرهنگی جوامع پرداخته است. فمینیست های اگزیستانسیالیست معتقدند که جهان بینی های مردانه از طریق ابزار فرهنگی و تشدید جامعه پذیری، به دنبال تحمیل «ماهیت جنسیتی» بر زنان هستند. این «ماهیت جنسیتی»، موجب می شود تا جامعه، رفتارهایی قالبی و هنجارهایی ساختگی و خاص را بر زنان تکلیف کند. ضرب المثل های فارسی به عنوان یک ابزار فرهنگی مؤثر و کاربردی در فرهنگ عامّه، به خوبی توانسته است استانداردهای جنسیتی را بازتاب دهد. با تأکید بر نظریهٔ فمینیسم اگزیستانسیالیت و با روش توصیف و تحلیل کیفی ضرب المثل های موجود و شایع در زبان فارسی می توان گفت که فرهنگ عامّه توانسته است تقدم اصالت وجودی زنان را نادیده بگیرد. همچنین آزادی، گزینش و انتخاب زنان را کم و زیاد کرده است و وضعیت هایی بنیادین و رفتارهایی قالبی و ثابت را برای کنترل آنان، اعمال کرده است. فرهنگ عامّه می تواند مسئولیت پذیری و فعالیت اجتماعی زنان را از طریق ابزارهای فرهنگی، محدود و وابستگی و حس تعلق پذیری را نیز بر آنان تحمیل کند. فرهنگ عامّه، نظارت پذیری، کنترل و وابستگی عاطفی و اقتصادی زنان را تنظیم می کند. در این مقاله کوشش می شود تا یافته های فوق، در ارتباط با موضوع «ماهیت جنسیتی»، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.
رصد فرهنگی و اجتماعی (شناسایی اولویت های مورد نیازفرهنگ عمومی در خوسف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
485 - 510
حوزههای تخصصی:
شهر خوسف در خراسان جنوبی از شهرهای کوچک و قدیمی است که به لحاظ بسیاری از مسائل فرهنگی بکر و دست نخورده باقی مانده است. با توجه به امر جهانی شدن و رسانه ای شدن فرهنگ و جذب فرهنگ های بومی در فرهنگ جهانی، رصد فرهنگی و اجتماعی شهرهایی با این ویژگی، ضمن شناسایی اولویت ها مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی به حفظ و نگهداشت داشته های فرهنگی کمک خواهد کرد. شناخت فضای فرهنگی منطق مختلف کشور شامل کالبدشکافی مسائل فرهنگی موجود در جامعه؛ بررسی وضعیت موجود فرهنگی اجتماعی جامعه، به عبارت دیگر یعنی کشف آنچه در عینیت فرهنگی جامعه در حال اتفاق افتادن است، راه گشا برنامه ریز اجتماعی و فرهنگی خواهد بود. این مقاله با هدف شناسایی مسائل و اولویت های فرهنگی و اجتماعی شهر خوسف با روش کیفی و کمک مصاحبه های عمقی از 21 نفراز مطلعین و صاحب نظران سعی به احصاء این مسائل دارد. بر اساس نتایج مسائلی چون: مهاجرت، تعلق و تعهد اجتماعی، فضاهای فراغتی، مشکلات اقتصادی، چالش های خانواده، مسائل اجتماعی مهم ترین مسائل خوسف و اولویت های فرهنگی آن عبارت اند از: مسئله اشتغال در دو بُعد احیای فعالیت های بومی و کارآفرینی بخش کشاورزی و صنایع وابسته به آن آموزش مهارت های زندگی به خانواده ها در جهت کاهش آسیب های اجتماعی افزایش خودباوری جوانان توجه به فضاهای دانش آموزی و سرمایه گذاری روی جوانان و نوجوانان شهرستان و گسترش فضاهای فراغتی گوناگون و جذاب برای نگه داشتن نسل جوان در منطقه و پیگیری از مهاجرت است. مهم ترین اقدام های صورت گرفته برگزاری جلسه های سبک زندگی است مشاوره فردی جلب کمک های خیران هماهنگی با جشنواره های استانی پارچه بافی و ترویج ازدواج آسان بیان شده است.
واکاوی همزیستی جمعی و حکمرانی اجتماعی آب (مطالعه شهروندان سمیرمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، جامعه شناسی مسئله کم آبی را در منطقه سمیرم واکاوی و تلاش کرده است مدلی پارادایمی را درباره این مسئله ارائه بدهد. روش تحقیق از نوع نظریه زمینه ای (رویکرد سیستماتیک) است. مشارکت کنندگان پژوهش، شهروندان و کارشناسان حوزه آب در شهرستان سمیرم بودند. روش نمونه گیری از نوع هدفمند بود که بر اساس آن 30 نفر از شهروندان و کارشناسان حوزه آب شهرستان سمیرم انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، با آنها مصاحبه شده است. یافته های پژوهش بیانگر این بود که شرایط علی تأثیرگذار بر مسئله کم آبی در شهرستان سمیرم، عبارت اند از: عوامل محیطی-طبیعی (تغییرات اقلیمی/ تغییر الگوی برداشت/ تغییر الگوی کشت)، عوامل فرهنگی-اجتماعی (حکمرانی ناکارآمد آب/ الگوی مصرف نامناسب/ تحولات جمعیتی) و عوامل سیاسی-اقتصادی (بی تعادلی تقاضا-عرضه/ فساد در مدیریت آب). راهبردهای مواجهه مطلوب با وضعیت کم آبی، عبارت اند از: بازسازی فرهنگی-اجتماعی (تقویت همیاری جمعی، مسئولیت پذیری آگاهانه، بازآرایی سنت های جمعی، سوادآموزی محیط زیستی و فرهنگ سازی مصرف)، بازسازی مدیریتی (تعامل نهادی، نظارت سیستماتیک و کارآمدی مدیریتی) و بازسازی اقتصادی (بازسازی اقتصاد آب، هدفمندسازی اعتبارات و صنعت گرایی جایگزین). بسترها و زمینه هایی که این راهبردها و استراتژی ها را تسهیل می کنند و یا مانع تحقق آنها می شوند، عبارت اند از: اقتصاد تک محصولی و سیاست های ذخیره سازی آب. شرایط مداخله گر هم شامل سه مورد است: تجاری سازی آب، فقر پژوهشی و تأمین نشدن اعتبار. در صورتی که راهبردها و استراتژی های مواجهه مطلوب با مسئله کم آبی تحقق پیدا کنند، سبب ایجاد فرمی از زایش زیستی (بازسازیِ زیستِ اقتصادی، بازسازی زیستِ اجتماعی، بازسازیِ محیط زیست و بازسازی زیستِ بهداشتی) در شهرستان سمیرم می شوند.
تحلیلی بر الگوی رفتار مصرفی با تأکید بر کنش اقتصادی و ارزش ها در میان شهروندان اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
184 - 220
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر بر زندگی مصرفی افراد جامعه، ارزش ها است که به مثابه پدیده ای اجتماعی، نقش اساسی در شکل گیری، کنترل و پیش بینی کنش ها و گرایش های افراد جامعه دارد و عنصری محوری در ساختار فرهنگی جوامع به شمار می روند؛ لذا هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین نقش کنش اقتصادی و ارزش های مؤثر بر الگوی رفتار مصرفی است که با سه مؤلفه مصرف ارتباطی، مصرف انفعالی و مصرف ابداعی سنجش شده است. این پژوهش با روش پیمایشی بر روی 370 نفر از شهروندان شهر اصفهان اجرا شد که با روش نمونه گیری خوشه ای و بر مبنای مناطق 15 گانه اصفهان انتخاب شده بودند. نتایج نشان داد که کنش اقتصادی و تقویت خود تأثیر مستقیم، و تمایل به تغییر و محافظه کاری تأثیر غیرمستقیم بر الگوی رفتار مصرفی دارند. به طورکلی نتایج پژوهش بیانگر آن است که شهروندان اصفهانی بیشتر مصرف گرا هستند و مصرف آنان بیشتر انفعالی و در مرحله بعدی ابداعی بوده است؛ لذا الگوی رفتار مصرفی، یک مسئله چندوجهی است که ابعاد فردی، اجتماعی و اقتصادی را به طور همزمان در برمی گیرد که وجه فردی و اقتصادی آن بیشتر در نمونه مورد مطالعه، نمود داشته است. در پایان پیشنهادهایی برای سیاست گذاری در این زمینه در سطح خرد و کلان ارائه شده است.
Explaining the Managerial Position of Women in National and International Sports Levels(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The status and position of women in the management system face numerous challenges and problems. Therefore, the present study was conducted with the objective of explaining the managerial position of women in sports assemblies at the national and international levels.
Methodology: This study was applied in terms of its objective and mixed (qualitative and quantitative) in terms of its implementation method. The population in the qualitative part consisted of sports experts, professors, and high-ranking sports managers, from whom 16 individuals were selected as the sample through purposive sampling based on the principle of theoretical saturation. The population in the quantitative part included sports experts, athletes, professors, and high-ranking sports managers, from whom 141 individuals were selected as the sample through random sampling based on the Cochran's formula. The research tools were semi-structured interviews in the qualitative part and researcher-made questionnaires in the quantitative part, the psychometric indices of which were confirmed. Data were analyzed using coding methods and exploratory factor analysis.
Findings: The findings from the qualitative part revealed that the managerial position of women in sports assemblies at the national and international levels encompasses 54 concepts in 27 subcategories and 10 categories, including identity formation in managerial spaces, division of labor capability, overcoming gendered spaces, effective control, program orientation, field management and leadership, social support for women's management, management practice, organizational efficiency, networks, and communication skills. Moreover, the quantitative findings indicated that all 27 observed variables had a positive standardized factor loading and a critical ratio greater than 1.96 with each of the 10 latent constructs, thus confirming their validity, and their reliability was calculated to be higher than 0.70 using Cronbach's alpha. In addition, the model of women's managerial position in sports assemblies at the national and international levels fitted well, having a direct and significant effect on all 10 constructs of identity formation in managerial spaces, division of labor capability, overcoming gendered spaces, effective control, program orientation, field management and leadership, social support for women's management, management practice, organizational efficiency, networks, and communication skills (P<0.05).
Conclusion: Based on the results of this research, to improve the managerial position of women in sports assemblies at the national and international levels, it is possible to create conditions for the realization of the identified subcategories and categories.
Providing a Model for Flexible Working Hours in Public Organizations with Emphasis on Enhancing the Productivity Level of Knowledge Workers in the Ministry of Cooperatives, Labor, and Social Welfare(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Flexible working hours can impact employee productivity. Therefore, the current research aimed to present a model for flexible working hours in public organizations, emphasizing increasing the productivity level of knowledge workers.
Methodology: The present study was applied in objective and mixed-method (qualitative and quantitative) in execution. The qualitative study population included all academic and organizational experts familiar with the research domain, with a sample size of 25 determined based on theoretical saturation principle and selected through purposive sampling. The quantitative study population comprised all staff members of the Ministry of Cooperatives, Labor, and Social Welfare, with a sample size of 205 determined by Cochran's formula and selected through simple random sampling. Data for qualitative and quantitative sections were collected respectively using interviews and researcher-made questionnaires and analyzed with thematic analysis and exploratory factor analysis methods in Maxqda and Smart-PLS software, respectively.
Findings: Qualitative findings revealed that flexible working hours encompassed 15 sub-themes in 3 main themes: floating work hours, floating work location, and collaborative work; and employee productivity comprised 20 sub-themes in 3 main themes: self-management, self-control, and self-organization. Quantitative findings indicated that all themes of flexible working hours and employee productivity had a factor loading and extracted variance mean higher than 0.50 and Cronbach's alpha and composite reliability higher than 0.80. Other findings showed that the themes of floating work hours, floating work location, and collaborative work had a direct and significant effect on flexible working hours, and the themes of self-management, self-control, and self-organization had a direct and significant effect on employee productivity, and flexible working hours had a direct and significant effect on employee productivity (P<0.05).
Conclusion: The results of this study indicate that flexible working hours play an effective role in enhancing the level of employee productivity. Therefore, to improve employee productivity, the themes of floating work hours, floating work location, and collaborative work can be utilized.
The Effectiveness of Coping Abilities Workshop on Self-Regulation, Social Performance, and Aggression in Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
115 - 122
حوزههای تخصصی:
Purpose: The primary objective of this study was to evaluate the effectiveness of the Coping Abilities Workshop, a structured intervention designed to enhance self-regulation, improve social performance, and reduce aggression among first to third-grade primary school students exhibiting signs of Oppositional Defiant Disorder in Tehran, District 2.
Methodology: This randomized controlled trial involved 60 students, evenly divided into an intervention and a control group. Each group comprised 30 participants, and the intervention spanned eight weeks, with follow-up assessments conducted three months post-intervention. Measurements for self-regulation, social performance, and aggression were taken using standardized tools at three time points: pre-intervention, post-intervention, and follow-up. The data were analyzed using ANOVA with repeated measures and Bonferroni post-hoc tests, utilizing SPSS software version 27.
Findings: Significant improvements were observed in the intervention group compared to the control. Post-intervention results showed substantial increases in self-regulation (mean pre = 32.45, SD = 4.12; mean post = 45.67, SD = 3.56) and social performance (mean pre = 28.54, SD = 2.95; mean post = 40.26, SD = 2.45), along with a notable reduction in aggression (mean pre = 35.60, SD = 5.12; mean post = 20.22, SD = 4.75). These effects were maintained at the three-month follow-up, indicating the lasting impact of the intervention.
Conclusion: The Coping Abilities Workshop significantly enhanced self-regulation and social performance while effectively reducing aggression among primary school students with Oppositional Defiant Disorder. The intervention proved to have a sustainable impact, suggesting its potential for broader application in similar educational and behavioral settings.