فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
170 - 180
حوزههای تخصصی:
Purpose: The objective of this research was to present an e-learning model with an emphasis on psychological capital at Mellat Insurance.
Methodology: This research is qualitative in nature and employs thematic analysis as its method. The qualitative section of the study population included experts in education, e-learning, and psychology, focusing on psychological capital. Through purposive sampling, criterion-based, the desired sample was selected, and sampling continued until theoretical saturation of the data was reached. Thus, the participants in the study included 18 experts and managers. The data collection tool in this research was semi-structured interviews. It is noteworthy that the extraction of these indices was conducted by reviewing existing theoretical foundations and implementing interview transcripts using the thematic analysis method of Braun and Clarke in ATLAS.ti software.
Findings: Based on the qualitative technique of thematic analysis, 141 initial codes were identified in 20 initial themes, and finally, 6 constructive themes were determined. The 6 constructive themes are: educational content, e-learning infrastructure, institutionalization of psychological capital, intra-organizational factors, extra-organizational factors, and effectiveness.
Conclusion: One of the main necessities for implementing an e-learning model with an emphasis on psychological capital at Mellat Insurance is to increase organizational productivity. Organizational maturity refers to the ability of the organization to respond to challenges, adapt to changes, and continuously improve. This concept addresses the organization's ability to utilize internal and external knowledge, experiences, and resources to enhance processes, improve performance, and create added value. The primary necessity is that Mellat Insurance must seek to establish an advanced and flexible educational structure that enables employees to acquire the necessary knowledge, skills, and abilities to face emerging challenges and opportunities.
وضعیت نشاط اجتماعی و عوامل موثر بر آن در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
159 - 195
مقاله حاضر با هدف بررسی نشاط اجتماعی و عوامل موثر بر آن، انجام گردیده است. در این مطالعه برای توصیف و تبیین نشاط اجتماعی و عوامل موثر بر آن، از تئوری های همبستگی دورکیم، برابری آدامز، نیاز مازلو، حمایت ساراسون، اعتماد زیمل و نظریات اسلامی بوعلی سینا استفاده شده است. روش تحقیق، پیمایشی و جامعه آماری کلیه افراد ۱۸ سال به بالای شهر تهران در سال ۱۴۰۳ تشکیل می دهد و حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران برابر با ۳۰۰ نفر برآورد گردید و شیویه نمونه گیری تصادفی ساده بوده است. تحلیل داده ها از طریق نرم افزار spss 24 و آزمون های همبستگی پیرسون، f و رگرسیون صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد که تمام مولفه های سرمایه اجتماعی، روابط خانوادگی، حمایت خانوادگی، طبقه اجتماعی، رضایت شغلی و رفتارهای دینی بر نشاط اجتماعی تاثیرگذار هستند و تنها مولفه های میزان تحصیلات و وضعیت تأهل بر نشاط اجتماعی است که رابطیه آماری معنادار را نشان نمی دهد.از دیرباز، دقیق از زمان آغاز تمدن انسانی، نشاط ، یک نیاز اساسی در تمام فرهنگ ها به شمار می رفت؛ لیکن با وجود درک متفاوت این مقوله در طول تاریخ، تلاش هایی برای تعریف و فهم آن صورت گرفت. برخی معتقدند که نشاط یعنی رضایت از زندگی، نبود عاطفه منفی و وجود عاطفه مثبت است که نوعی دوری از احساس اندوه و افسردگی به شمار می آید؛
آداب و سبک رفتاری کارکنان در سازمان ها از منظر اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۹
117 - 142
حوزههای تخصصی:
سازمان ها اداره کننده امور جامعه هستند و کارکنان نیروی محرکه سازمان ها. متفکران سازمان با استفاده از ابزارهای مختلف، مانند ساختار سازمانی و قوانین و مقررات، درصددند که اداره سازمان ها را تسهیل بخشند. اخلاق حرفه ای در چند دهه گذشته برای بهبود روابط کارکنان، در جایگاهی فراتر از ساختارها و قوانین در سازمان به کار گرفته شد و تأثیری سودمند داشت. اگر آداب را رعایت ظواهر رفتار و سبک ظاهری متناسب با عرف جامعه بدانیم، می توان با به کارگیری آن در سازمان، زیست سازمانی را بهبود بخشید، روابط همدلانه بین کارکنان ایجاد کرد و روابط سازمان با ارباب رجوع را با کمترین هزینه آسان تر ساخت. نوآوری این مقاله این است که توانسته بر اساس یک مطالعه موردی و تحلیل آن با سبک زندگی اسلامی، ابعاد سبک زندگی رفتاری کارکنان را شناسایی و به صورت کاربردی معرفی کند. این مطالعه بر اساس جمع آوری داده ها به شیوه نظرخواهی و روش تحلیل محتوا تلاش کرده است که ابعاد فردی، شغلی و سازمانی آداب کارکنان را تحلیل و با نگاه اسلامی، زمینه توجه مدیران را به آن جلب کند. در بُعد فردی آداب خیرخواهی برای ارباب رجوع، سبک پوشش، سبک گفتار و سبک تماس بررسی شده است. در بُعد شغلی به آداب رازداری، حساسیت کاری و تحمل سخن دیگران توجه شده است. در بُعد سازمانی نیز آداب رعایت حریم شخصی، وقت شناسی، ارتباطات سودمند و تعامل سلسله مراتبی مطرح شده است. هر یک از این آداب با تکیه به منابع اسلامی و یافته های دانش مدیریت شناسایی شده است.
تعامل متقابل بین دولت-بازار-جامعه مدنی و نقش آن در کاهش نابرابری اقتصادی؛ بررسی تطبیقی-کمّی کشورهای در حال توسعه: 2019-2000(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
453 - 478
این مطالعه درصدد بررسی اثرات آرایش و تعامل متقابل بین دولت-بازار-جامعه مدنی بر کاهش نابرابری های اقتصادی (تراکم درآمد و ثروت) است. اساس تحقیق بر روش تطبیقی-کمّی سامان یافته است که در آن از داده های ثانویه برای 100 کشور در حال توسعه از سال 2000 تا 2019 استفاده شده است. تحلیل داده ها با استفاده از الگوسازی معادلات ساختاری و لوکالیزه (زمینه مند کردن) آن انجام شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد هر یک از سه ضلع دولت-بازار-جامعه مدنی در کاهش نابرابری اقتصادی مؤثر بوده است. مکانیسم بازار با افزایش رشد و توسعیه اقتصادی و ازدیاد فرصت های شغلی؛ مکانیسم دولت با افزایش سیاست های تنظیمی و تعدیلی (از جمله وضع مالیات برای ثروت مندان و تخصیص خدمات رفاهی) و جامعه مدنی با افزایش کانال ها و انجمن هایی برای بسط گفتمان های منطقی و مستدل. هرچند که شواهدی تجربی مبنی بر ارتباط متقابل بین سه بعد مزبور یافت نگردید؛ به طوری که در منطقه شرق، جنوب و جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین، تنها دو بعد بازار و دولت و در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه و آفریقای زیرصحرا هم دو بعد بازار و جامعه مدنی با یکدیگر ارتباط متقابل داشتند. در اروپای شرقی، هیچ یک از اقطاب مزبور، رابط، متعاملی با یکدیگر نداشتند. این درحالی است که حفظ استقلال و نفوذ متقابل سه بعد مذکور در کاهش نابرابری اقتصادی، اهمیتی بسیار دارد.
تبیین تأثیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان (مطالعه موردی: دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر مهریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
78 - 102
حوزههای تخصصی:
اعتماد اجتماعی یکی از بنیادی ترین عناصر استحکام و همبستگی جوامع است. این مسئله در بین دانش آموزان که نسل های آتی هر جامعه ای هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است. یکی از عواملی که با توجه به نظام فرهنگی-ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی نقشی پررنگ در اعتماد اجتماعی دانش آموزان دارد، دین داری است. بر این اساس، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان پرداخت. روش تحقیق از نوع پیمایش بود. جامعه آماری، دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر مهریز بودند که تعداد 250 نفر از آن ها با استفاده از شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب حجم انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه بود. یافته های پژوهش نشان داد که سطح اعتماد اجتماعی دانش آموزان بالاتر از حد متوسط است. اعتماد اجتماعی در بین دانش آموزان پسر به طور معناداری بالاتر از دانش آموز دختر است. برآورد رگرسیون خطی بیانگر این است که اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی دانش آموزان برابر با مقدار (40/0 = Beta) و به لحاظ آماری معنادار است. با این حال، تفاوت معناداری بین دانش آموزان پسر و دختر به لحاظ میزان اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی وجود ندارد. به عبارت دیگر، متغیر جنس اثر متغیر دین داری بر اعتماد اجتماعی را تعدیل نمی کند.
Parental Involvement and Its Influence on Academic Achievement(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Parental involvement in education is widely recognized as a critical factor influencing children's academic success. This qualitative study seeks to explore the varied aspects of parental engagement and understand its direct and indirect effects on student outcomes. The objective is to delineate how different forms of involvement contribute to academic achievement and to identify the barriers that parents face in engaging with their children's educational processes.
Methodology: The study employed a qualitative methodology, focusing exclusively on semi-structured interviews to gather comprehensive data from 24 participants, including parents, students, and teachers. The interviews aimed at achieving theoretical saturation and were analyzed using NVivo software to facilitate a thorough thematic analysis. The participant selection was purposive, ensuring a diverse demographic representation to capture a wide range of experiences and insights.
Findings: Three main themes were identified from the analysis: Types of Parental Involvement, Impact of Involvement on Student Outcomes, and Barriers to Parental Involvement. Under these themes, multiple categories were explored, such as Emotional Support, Academic Assistance, and Financial Support, which significantly enhanced academic performance and student well-being. Barriers identified included work and time constraints, economic factors, and cultural attitudes, which hindered effective parental engagement.
Conclusion: The study underscores the significant positive effects of diverse types of parental involvement on students' academic outcomes and emotional well-being. It also highlights several socio-economic and cultural barriers that can restrict parental engagement. Addressing these barriers is crucial for facilitating more effective parental involvement, which is essential for optimizing student achievement.
Understanding Teachers' Experiences of the Effects and Outcomes of COVID-19 on the Quality of Education in Elementary Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The COVID-19 pandemic has had significant effects and outcomes on primary education. Therefore, the aim of this study was to understand teachers' experiences of the effects and outcomes of COVID-19 on the quality of education in elementary schools.
Methodology: This qualitative study was phenomenological in nature. The research population consisted of elementary school teachers in Zanjan County, from which 24 were selected as samples through purposive sampling based on the principle of theoretical saturation. The samples were subjected to semi-structured interviews, the validity of which was confirmed through triangulation and the reliability was calculated as 0.88 using the intercoder agreement coefficient. Data analysis of the present study was conducted using thematic analysis in MAXQDA software.
Findings: The results of this study indicated that understanding teachers' experiences of the effects and outcomes of COVID-19 on the quality of education in elementary schools consisted of 14 sub-themes under 2 main themes. The main theme of the virtualization of education included 9 sub-themes: deficiencies in facilities and infrastructure, lack of information and experience among teachers, decreased quality of learning, increased stress among families, behavioral and psychological problems of students, health and physical problems of students, economic problems, educational gaps, and the organization of psychological strengthening courses. The main theme of developing new policies and strategies in education and teaching included 5 sub-themes: a new approach to modern education, new policies in school development, new strategies in teacher training, new work procedures and goals, and the integration of technology in the workplace and life.
Conclusion: According to the results of this study, it was determined that COVID-19 opened a new window for the education system to adjust and change educational policies and develop the necessary infrastructure to improve the quality of education.
تلفن همراه؛ دروازه ورود به زیست شبکه ای: ارائه یک نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۶)
81 - 105
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی نقش تلفن همراه هوشمند به مثابه امری تکنولوژیک در برساخت زیست شبکه ای کاربران ایرانی بود. روش شناسی حاکم بر این پژوهش کیفی و رویکرد آن، نظریه زمینه ای با رهیافت نظام مند استراوس و کربین است. جامعه هدف، کارشناسان فعال در حوزه رسانه و مراکز علمی و دانشگاهی بودند که با استفاد از نمونه گیری نظری و هدفمند 17 نفر از آنان برای مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انتخاب شدند و فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع کامل اطلاعات ادامه یافت. داده های به دست آمده پس از تبدیل به متن با استفاده از کد گذاری باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفتند که نتایج حاصل از آن در قالب 19 مقوله اصلی و 1 مقوله هسته به همراه خط داستان، مدل پاردایمی و طرح واره خرد نظری ارائه شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده آن بود که «زیست شبکه ای ابزارمند» به عنوان پدیده مرکزی به دنبال مجموعه ی شرایط عِلی از جمله دسترسی و تولید محتوای ابزارمند، هژمونی ابزار هوشمند، لزوم زیست هوشمند کاربران، مخاطب افزایی حداکثری ابزارها، عضویت تصاعدی معطوف به ابزار، ابزار محوری اطلاعات/ ارتباطات به همراه مجموعه ای از شرایط زمینه ای و مداخله گر برساخته می شود. این شبکه کنشی برساخته شده، حامل استراتژی هایی چون چند کارکردی شدن رسانه ها، چندسویه گی کنش ارتباطی، کنش سیاسی/ اجتماعی ابزارمند و پایگاه بودگی شبکه های اجتماعی بوده و به دنبال خود پیامد هایی نظیر همگرایی زنان در رسانه، تکثر صدا و محتوا در فضای رسانه، بازاندیشی عقلانی در بازار، زیست هوشمند فرهنگ و جامعه را به دنبال داشته است.
تحلیل جامعه شناختی پدیده سرمایه گذاری فرامرزی در بخش مسکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
315 - 337
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش، فهم دلایل، استراتژی ها و پیامدهای پدیده سرمایه گذاری های فرامرزی شهروندان در بخش مسکن می باشد. روش تحقیق این مقاله، کیفی و مبتنی بر تئوری داده بنیاد است که در آن با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و نمونه گیری نظری با 18 سرمایه گذار فرامرزی ساکن تبریز و تحلیل داده ها بر اساس رویه نظام مند اشتراوس و کوربین، کدهای باز، محوری و گزینشی استخراج شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که کدهای عدم امنیت اقتصادی، حفظ ارزش دارایی ها، تسهیلات و مشوق های دولتی، تجربه های موفق مهاجران، تحولات سیاسی و اجتماعی به عنوان شرایط علی، و کدهای قوانین و مقررات کشور مقصد، دسترسی به اطلاعات، تجارب فرهنگی و شبکه های اجتماعی به عنوان شرایط زمینه ای، و سرانجام کدهای شوک ارزی و نرخ تبدیل، رقابت با دیگر سرمایه گذاران و موانع تصمیم گیری به عنوان شرایط مداخله گر دلایل اصلی و مهم سرمایه گذاری فرامرزی شهروندان در بخش مسکن محسوب می شوند. از سوی دیگر، با تولید و بازتولید دو استراتژی پذیرش و مقاومت توسط شهروندان، یافته ها حاکی از آن است که اولا سرمایه گذاری فرامرزی در سال های اخیر منجر به کاهش سرمایه گذاری داخلی و ایجاد وابستگی به بازارهای خارجی شده است. از سوی دیگر، این فرآیند به توزیع نابرابر ثروت و تغییر در الگوهای مهاجرت و خانوادگی نیز دامن زده و انسجام اجتماعی را کاهش داده است. همچنین، پیامدهایی مانند تضعیف هویت ملی، تغییر در ارزش ها و باورها، و شکل گیری شبکه های اجتماعی جدید از دیگر نتایج این سرمایه گذاری ها است. سرانجام، یافته های این پژوهش با توجه به کد هسته ساختارهای انگیزشی در کنش های فرامرزی نشان می دهد که سرمایه گذاری فرامرزی در بخش مسکن، به عنوان یک پدیده اجتماعی-اقتصادی، تحت تأثیر ساختارهای انگیزشی ناشی از موضوعات مختلف علی، زمینه ای و مداخله گر قرار داردو در نتیجه، این پدیده علاوه بر ایجاد پیامدهای اقتصادی و اجتماعی متعدد، به بازتعریف روابط اقتصادی و هویتی شهروندان در بستر جهانی شدن منجر شده است.
پیش بینی الگوی تغییرات جنسی مرگ و میر در ایران با استفاده از مدل سازی شبکه عصبی (1401- 1410)(مقاله علمی وزارت علوم)
مرگ و میر یکی از مولفه های کلیدی پویایی جمعیت است که به همراه باروری و مهاجرت، موجب تغییر در حجم، رشد، توزیع و ترکیب جمعیت می شود. در بستر توسعه اقتصادی و اجتماعی، امید زندگی زنان نسبت به مردان افزایش یافته است، که این موضوع تأثیر عمیقی بر نسبت جنسی جمعیت سالمند در آینده خواهد داشت. از این رو، مطالعه حاضر به تحلیل روند تفاوت های جنسیتی مرگ و میر در کشور ایران از سال 1344 تا 1400 می پردازد و در ادامه با استفاده از مدل سازی مبتنی بر شبکه عصبی، روند تغییرات مرگ و میر زنان و مردان و همچنین شاخص نسبت جنسی مرگ و میر را برای ده سال آینده (1410-1401) پیش بینی می کند. شبیه سازی ها در نرم افزار متلب و بر اساس داده های مرکز آمار ایران انجام شده است. نتایج پیش بینی حاصل از مدل سازی شبکه عصبی نشان می دهد که تا سال 1410، تعداد مرگ و میر به ترتیب برای کل جمعیت، مردان و زنان به 6/12، 8/13 و 4/11 درصدرسیده و روندی افزایشی خواهد داشت و نسبت جنسی مرگ و میر از عدد 22/104 در سال 1401 به 54/106 در سال 1410 خواهد رسید. نکته کلیدی در پیش بینی تغییرات اجتماعی و جمعیتی، تمرکز بر روندها به جای پیش بینی دقیق اعداد است. این موضوع اهمیت دارد زیرا رفتارهای انسانی ممکن است تحت تأثیر حوادث غیرمنتظره قرار گیرند. نتایج شبیه سازی همچنین زنگ خطر و هشداری برای برنامه ریزان محسوب می شود تا برنامه های حمایتی جامع و دقیقی به منظور کاهش تفاوت جنسیتی مرگ و میر ارائه دهند.
شناسایی تجارب زیسته والدین درباره اثرگذاری فرزندان بر زندگی خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۸
1 - 22
حوزههای تخصصی:
توجه به موضوع بچه دارشدن، به علت اثرگذاری زیاد آن بر زندگی خانوادگی افراد در دوران مختلف فرزندپروری، امری ضروری به شمار می رود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف شناسایی تغییرات ایجاد شده در زندگی خانوادگی که متاثر از بچه دارشدن است انجام شد. روش: 96 شرکت کننده زن و مرد متاهل از شهر تهران، در گروه های مختلف سنی (بر اساس اصل اشباع داده ها) و با روش نمونه گیری هدفمند، از میان افراد دارای فرزند تازه متولد شده الی شش سال، والدین دارای فرزند دبستانی، والدین دارای فرزند نوجوان، و والدین دارای فرزندان بزرگسال مجرد و متاهل انتخاب شدند و با آن ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد تا تجارب آنها در مورد فرزند داشتن شناسایی شود. مصاحبه ها با روش ون منن (رویکرد پدیدارشناسی تفسیری) مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: مضامینی تحت عنوان "ورود فرزند به زندگی"، "از آب و گل درآمدن"، "آغاز مدرسه"، "نوجوانی: پلی بین کودکی و بزرگسالی"، "اتمام نوجوانی: ورود به دنیای بزرگسالی"، و "خروج فرزندان از منزل" استخراج شدند. نتیجه گیری: در نهایت می توان نتیجه گرفت که تغییراتی که در هر دوره از زندگی خانوادگی، به واسطه تأثیر فرزندان رخ می دهد، گستره عظیمی شامل مدیریت مسائل مربوط به خود فرزندان تا اثرات حضور آنها بر مسائل مالی، روابط زناشویی، تعاملات اجتماعی و غیره را در بر میگیرد.
تحلیل نقش بازیگران موثر درآینده ارتباطاتِ سلامت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
150 - 160
حوزههای تخصصی:
مسئله محوری پژوهش حاضر این است که بازیگران موثر در آینده ارتباطاتِ سلامت در ایران کدام اند و مناقشات موجود حول چه موضوعات و دغدغه هایی سازمان یافته است؟ برای تحلیل این مسئله از رویکرد نظری روشی مَکتُر استفاده شده است که مشخصاً برای تبیین راهبردها و جهت گیری های بازیگران، نحوه مواجهه آن ها با برنامه ها، توازن قدرت بین آن ها، و واگرایی ها و همگرایی های بین آن ها طراحی شده است. در مرحله نخست بازیگران مؤثر شناسایی شدند که شامل یازده نهاد و فرد بودند؛ سپس با آن ها مصاحبه عمیق فردی به عمل آمد و نیز در پاره ای موارد اقدام به انجام بحث های گروهی متمرکز شد. در نهایت داده های گردآوری شده با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا تحلیل شدند. یافته های تحقیق نشان می دهند که مهم ترین بازیگران استراتژیک در حوزه آینده ارتباطاتِ سلامت که می توان بر روی آنها برنامه ریزی کرد عبارتند از محققان آینده پژوهی، استارتاپ های سلامت و رسانه ها. از منظر رقابت بین بازیگران ارتباطاتِ سلامت، مهندسین آی.تی، رسانه ها، محققان آینده پژوهی و استارتاپ های سلامت به ترتیب قوی ترین بازیگران هستند. از بُعد نسبت بازیگران با اهداف، در بین اهداف مطرح شده تبیین و ارزیابی پزشکیِ از راه دور و تبیین و ارزیابی سلامتِ همراه از اولویت بیشتری برخوردارند. همچنین از نظر بازیگران، تبیین و ارزیابی و تدوین معیارهای اجتماعی در اولویت آخر قرار دارد. از جنبه همگرایی در بین بازیگران، قوی ترین همگرایی در زمینه آینده ارتباطاتِ سلامت بین وزارت بهداشت، دستیاران حوزه پزشکی و محققان آینده پژوهی است و از بُعد واگرایی نیز بین دو هدف تبیین و ارزیابی سلامتِ همراه و تبیین و ارزیابی پزشکی از راه دور بیشترین فاصله وجود دارد، بدین معنی که این دو هدف در حوزه آینده ارتباطاتِ سلامت نسبت به هم فاقد همسویی هستند.
سنخ شناسی انواع روش های مقایسه ای در پژوهش های اجتماعی با تأکید بر تحلیل های تجمیعی در مقایسه های درون کشوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: این مقاله معطوف به معرفی یکی از روش های مقایسه ای بسیار کاربردی و مفید در پژوهش های اجتماعی با سطح تحلیل کلان است که اصطلاحاً روش مقایسه ای درون کشوری با استفاده از تحلیل تجمیعی نامیده می شود. بدین منظور، پس از بیان چیستی روش های مقایسه ای و همچنین ایضاح مزیت های آن ها بر پژوهش های پیمایشی، اقدام به طبقه بندی و سپس سنخ شناسی انواع روش های مقایسه ای در پژوهش های اجتماعی با پنج معیار محدوده مقایسه، موارد مقایسه، آماج مقایسه، زمان مقایسه و واحد مشاهده شد تا جایگاه و خصایص روش مورد اشاره، با ارجاع به معیارهای مذکور، مکان یابی و ردیابی شود. روش مطالعه: با توجه به اینکه مقاله حاضر به معرفی یکی از روش های تحقیق در علوم اجتماعی می پردازد؛ از نظر روشی، یک کار روش شناسانه محسوب می شود. یافته ها: این مطالعه نشان داد که روش مقایسه ای درون کشوری با تحلیل تجمیعی اولاً معطوف به مقایسه موارد زیاد می باشد و لذا متغیرمحور است تا موردمحور؛ ثانیاً واحد تحلیل آن، واحد های جغرافیایی سیاسی در درون یک واحد ملّی است؛ ثالثاً دارای واحد مشاهده فردی می باشد و رابعاً از نظر زمانی لااقتضا است؛ یعنی هم می تواند برای مقایسه های مقطعی به کار آید و هم برای مقایسه های طولی. این روش در مقام مشاهده و گردآوری داده ها، هم می تواند معطوف به خصایل فردی (ویژگی های ذهنی) و هم خصایص فردی (ویژگی های عینی) کنش گران اجتماعی باشد. لذا خود به دو نوع مقایسه های پیمایشی و غیرپیمایشی قابل تقسیم است. وجه مشترک هر دو نوع از این روش مقایسه ای، بهره گیری آن ها از "تحلیل های تجمیعی" می باشد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر به معرفی مزایای مقایسه های درون کشوری نسبت به مقایسه های بین کشوری و نیز تحلیل تجمیعی نسبت به تحقیقات پیمایشی منتج شد. در پایان و در مقام جمع بندی، عطف به شرایط واقعی و موجود فراروی پژوهش گران اجتماعی در ایران، محاسن و مزایای استفاده از روش مقایسه ای درون کشوری با استفاده از تحلیل های تجمیعی مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است.
ظهور امر روزمره در عکس های دوران قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اینکه چه چیز ارزش عکاسی و تصویرگری دارد و چه چیز ندارد مسئله ای به سادگیِ انتخاب یک عکاس یا نقاش نیست. نظام های نظریه پردازی متعدد در حوزهٔ نظامات تصویری (اعم از عکاسی و نقاشی) نشان می دهند تصویر کردن یک چیز و ارزشمند شدنِ آن برای به تصویر کشیدن یک پدیدهٔ تاریخی است و در یک بستر گفتمانی خاص معنا دارد. مقاله حاضر قصد دارد امر روزمره را در نخستین عکس های تاریخ عکاسی ایران مورد واکاوی قرار دهد. بدین منظور با تمرکز بر مجموعه آلبوم های عکس به جای مانده از عکس های دوران ناصری و مظفری تلاش شد یک دسته بندی از نظامات بازنمایی و شیوه های ظهور زندگیِ روزمره در عکس ها ارائه شود. با تأکید بر روش نشانه شناسی و با تمرکز بر مسئلهٔ زمان-مکان، استعلایی و پیش پا افتاده تلاش شد که الگوهای رؤیت پذیری و رؤیت ناپذیری زندگیِ روزمره در عکس ها بررسی شود. بدین ترتیب، این عکس ها در شش گروه دسته بندی شدند: مکان های استعلایی، عکاسی از طبیعت، مکان های غیر والا، شمایل نگاری بی مکان-بی زمان، اروتیسیزمِ اگزوتیک، و زندگیِ روزمره. نسبت هر یک از این دسته ها با شیوهٔ ظهور زندگیِ روزمره مورد بحث قرار گرفت و با تمرکز بر زندگیِ روزمره، برخی از عکس های سرنمون این دسته ها مورد تحلیل قرار گرفت.
شناسایی ساز و کارهای بکارگیری جایگاه تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی از انجام این پژوهش شناسایی ساز و کارهای بکارگیری جایگاه تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان است. روش شناسی: این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی بود که از نظر هدف کاربردی و از نظر روش انجام پژوهش توصیفی و از نظر گردآوری داده ها و جمع بندی روش گراندد تئوری یا زمینه بنیاد بود. برای شناسایی مولفه های تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان در این پژوهش: در گام اول با مراجعه به متون تخصصی تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان از جمله مقالات داخلی و خارجی، کتاب ها و نشریات معتبر، شاخص های تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان شناسایی، بررسی و با روش مطالعه کرنل خلاصه نویسی شد. در این مرحله بعد از 22 نفر تا حد اشباع نظری مولفه ها شناسایی شد. در گام دوم برای اطمینان از موثر بودن شاخص های شناسایی شده به عنوان تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته بین خبرگان استفاده شد. خبرگان برگزیده، گروهی از کارشناسان امر مدیریت آموزشی و آموزش و پرورش بودند که سال ها در مشاغل آموزشی سابقه داشته و در رابطه با شاخص ها و مولفه های منتخب، با تجربه و صاحب نظر و دارای مقالات متعدد در این زمینه بودند. یافته ها: در گام دوم پژوهش با توجه به نتایج مصاحبه با خبرگان، نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که ابعاد تخیل در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان شامل دانش محوری با مولفه های کدگذاری تخیل در آموزش فلسفه برای کودکان با 5 شاخص، اهداف (فردی، اجتماعی و آموزشی) (26 سوال)، مبانی (عمومی و تخصصی) (12 سوال)، روش (استدلال ورزی، مهارت آموزی و دانش اندوزی) (15 سوال) و محتوا (آموزشی، انگیزشی و چالش برانگیزی) (13 سوال) و سازوکارها (مدیریتی، فناورانه، آموزشی و محیطی) (22 سوال) بود.بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که تخیل در اهداف فلسفه برای کودکان شامل جایگاههای فردی، اجتماعی و آموزشی است.
شناسایی ابعاد و مولفه های شیوه های آموزشی نوآورانه در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
355 - 365
حوزههای تخصصی:
هدف: آموزش عالی به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای جامعه، نیازمند نوآوری در شیوه های آموزشی برای پاسخگویی به تغییرات سریع و پیچیده جهان مدرن است. هدف این پژوهش، شناسایی ابعاد و مولفه های شیوه های آموزشی نوآورانه در آموزش عالی است.
روش شناسی: این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیل محتوا انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با صاحب نظران و اعضای هیات علمی دانشگاه های تهران در سال 1401-1402 جمع آوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار NVivo و به روش تحلیل مضمون صورت گرفت.
یافته ها: در این پژوهش، پنج بعد اصلی شناسایی شد که شامل تدریس نوآورانه، هوش مصنوعی در نوآوری آموزش عالی، مدیریت هوشمند نوآوری، توسعه نوآوری و کارآفرینی، و فناوری اطلاعات بودند. هر یک از این تم ها به مولفه ها و مفاهیم مختلفی تقسیم شدند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که نوآوری در شیوه های آموزشی می تواند به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری در دانشگاه ها کمک کند. همچنین، چالش هایی مانند مشکلات فنی و نیاز به تغییرات فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت. برای دستیابی به نتایج مطلوب، لازم است که تمامی اعضای جامعه دانشگاهی در فرآیند نوآوری مشارکت کنند و از تجربیات و دانش یکدیگر بهره مند شوند.
بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
131 - 140
حوزههای تخصصی:
هدف: کیفیت برنامه درسی نقش مهمی در موفقیت و عملکرد تحصیلی دارد. در نتیجه، هدف این مطالعه بررسی وضعیت مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی شهر تهران بود.
روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا آمیخته (کیفی-کمی) بود. جامعه بخش کیفی خبرگان و اساتید برنامه درسی شهر تهران بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جامعه بخش کمی معلمان زن و مرد مدارس ابتدایی دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 23593 نفر بودند که طبق جدول کرجسی و مورگان تعداد 377 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته بودند که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 83/0 محاسبه شد و روایی صوری پرسشنامه با نظر خبرگان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 85/0 محاسبه شد. داده ها با روش های کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA و آزمون تی یک نمونه ای در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که ارزشیابی کیفیت برنامه درسی در مدارس ابتدایی دارای 108 شاخص در 23 مولفه و 6 بعد شامل رویکرد سیستمی ارزشیابی کیفیت برنامه درسی (با 4 مولفه تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، دریافت بازخورد اصلاحی و تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری)، ارزشیابی کیفی فعالیت ها (با 3 مولفه ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی)، کیفیت بخشی امکانات و فناوری های نوین (با 3 مولفه امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی و امکانات رفاهی)، کیفیت بخشی عوامل ساختاری (با 4 مولفه کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی و عدم انضباط کاری)، کیفیت سنجی اصول برنامه درسی (با 4 مولفه انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی و جامعیت برنامه درسی) و کیفیت سنجی مدیریت استراتژیک برنامه درسی (با 5 مولفه بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی) بود. همچنین، مولفه های تفکر راهبردی، تعمیم پذیری اهداف، تسهیل فرآیند یاددهی و یادگیری، ارزشیابی فعالیت های انگیزشی، ارزشیابی فعالیت های کاربردی و ارزشیابی فعالیت های برنامه درسی، امکانات فرهنگی و ورزشی، امکانات آموزشی، امکانات رفاهی، کمبود منابع و توزیع نامناسب، آینده نگری ضعیف، ارتباطات فردی و سازمانی، انعطاف پذیری، توالی برنامه درسی، سودمندی برنامه درسی، بهبود ظواهر برنامه درسی، بهبود محتوای برنامه درسی، انسجام برنامه درسی، ترسیم چشم انداز و رشد هویت ملی- مذهبی در وضعیت مطلوب قرار داشتند، اما مولفه های دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی در وضعیت نامطلوب قرار داشتند (P<0.001).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه برای متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش تلویحات کاربردی بسیاری دارد و آنان بر اساس نتایج این مطالعه می توانند گام موثری در راستای بهبود مولفه های ارزشیابی کیفیت برنامه درسی و به ویژه سه مولفه دریافت بازخورد اصلاحی، عدم انضباط کاری و جامعیت برنامه درسی بردارند.
شناسایی ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
161 - 171
حوزههای تخصصی:
هدف: تعلیم وتربیت انقلابی ایران بخشی از جامعه و معرف یک سیستم و گفتمان اجتماعی پیچیده است و دانشگاه فرهنگیان به دنبال تربیت نیروی انسانی کارآمد و معلمانی انقلابی می باشد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری بود. روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا ترکیبی (کیفی و کمّی) بود. جامعه پژوهش در بخش کیفی اساتید دانشگاه فرهنگیان در استان آذربایجان غربی بودند که طبق اصل اشباع نظری 13 نفر از آنها با روش نمونه گیری غیرقضاوتی در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. جامعه پژوهش در بخش کمّی اساتید دانشگاه فرهنگیان در استان آذربایجان غربی بودند که 234 نفر از آنها با روش نمونه گیری تمام شماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمّی پرسشنامه محقق ساخته بود که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. داده های بخش کیفی با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA نسخه 10 و داده های بخش کمّی با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 26 و AMOS نسخه 21 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بخش کیفی این مطالعه نشان داد که ویژگی های اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری دارای سیزده مضمون فرعی در سه مضمون اصلی شامل اهداف عاطفی (با چهار مضمون فرعی پیشران تعالی و پیشرفت، آگاه و عالم به انقلاب و تعلیم وتربیت انقلابی، انتقال عقاید و فضایل اخلاق اسلامی)، اهداف شناختی (با چهار مضمون فرعی شناخت ارزش ها و آرمان های انقلاب، پرورش اعتقادهای اسلامی، احیای تمدن اسلامی و آشنایی با مفهوم عدالت) و اهداف مهارتی/ عملکردی (با پنج مضمون فرعی ایجاد تغییر مشهود در رفتار فراگیر، راه اندازی گفتگوی تمدن ها، تقویت گرایش افراد نسبت به استقلال، تقویت مهارت مشارکت در بحث های گروهی و آشنایی با استراتژی های جستجوی متون علمی) بود. نتایج بخش کمّی این مطالعه نشان داد که بار عاملی و میانگین واریانس استخراج شده همه عوامل بالاتر از 50/0 و پایایی کرونباخ همه آنها بالاتر از 80/0 بود. همچنین، مدل اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری برازش مناسبی داشت و در این مدل و با توجه به ضریب مسیرها هر سیزده عامل بر اهداف اثر مستقیم و معنادار داشتند (P<0.1). نتیجه گیری: ویژگی های شناسایی شده برای اهداف برنامه درسی تعلیم وتربیت انقلابی در دانشگاه فرهنگیان با رویکرد آینده نگری می تواند به متخصصان، مسئولان، مدیران و برنامه ریزان در طراحی و اجرای برنامه های برای بهبود اهداف برنامه درسی نظام آموزشی کمک شایانی نماید.
نقش اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر: مطالعه فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
ظهور و گسترش اقتصاد مشارکتی که با استفاده از فناوری اطلاعات ممکن شده است، بسیاری از جنبه های اقتصادی – اجتماعی زندگی امروزی بویژه مدل های کسب وکار سنتی را به طور بنیادین تغییر داده است. این نوع کسب و کار به ادعای برخی صاحب نظران ظرفیتی را برای درامدزآیی افراد کمتر برخوردار و کاهش فقر فراهم کرده است. این مطالعه با هدف شناسایی مقوله های اصلی و فرعی نقش اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر انجام شده است. جهت نیل به این هدف با استفاده از مرور نظام مند ادبیات و اتخاذ رویکرد کیفی و روش فراترکیب پژوهش های پیشین بر اساس فرایند هفت مرحله ای ساندولوسکی و باروز (2007) بررسی و تحلیل شدند. به همین منظور با مراجعه به سایت های معتبر الکترونیکی گوگل اسکولار، اسکوپوس و ساینس دایرکت، منابع و مقالات اولیه غربالگری شد و در نهایت تعداد 20 مقاله شناسایی و انتخاب گردید، سپس در محیط نرم افزار(22) MAXQDA ، کدهای باز، محوری و انتخابی دسته بندی و استخراج شدند. درنهایت مضامین اصلی ارزش اجتماعی، ارزش پایداری محیطی، ارزش اقتصادی مبتنی بر اشتغال زایی و ارزش اقتصادی مبتنی برکارآفرینی بعنوان موثرترین عوامل کاهش فقر بواسطه اقتصاد مشارکتی معرفی شدند. نویسندگان بر این باور هستند که با استراتژیها و خط مشی گذاری مناسب می توان از پتاسیل ارزش اقتصادی و اجتماعی اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر بهره مند شد.
Teachers' Perspectives on Handling Socio-Political Issues in the Classroom(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: This qualitative study explores the perspectives of teachers on integrating socio-political issues into classroom discussions, aiming to understand the challenges and strategies employed by educators in various educational contexts. The objective was to illuminate the factors influencing effective teaching practices concerning socio-political topics, thereby informing educational policies and teacher training programs.
Methodology: This study utilized a qualitative research design, with data collected exclusively through semi-structured interviews involving 30 teachers from different educational levels and geographic locations. Participants were selected using purposive sampling to ensure a diversity of experiences and perspectives. Data analysis was performed using NVivo software to facilitate thematic analysis, ensuring theoretical saturation was achieved to validate the consistency and comprehensiveness of the findings.
Findings: The analysis revealed three main themes: Teacher Preparedness, Student Engagement, and Institutional Support. Under Teacher Preparedness, subthemes included Training and Professional Development, Personal Comfort with Topics, and Curriculum Integration, indicating the need for improved resources and training. Student Engagement was characterized by varying levels of participation and the impact of classroom dynamics on learning, highlighting the influence of teaching methods and environment. Institutional Support emerged as critical, with subthemes like Administrative Guidance and Resources emphasizing the need for stronger institutional backing and adequate resources to support teachers.
Conclusion: The study underscores the complexities of discussing socio-political issues in educational settings and the pivotal role of teachers in facilitating these discussions. Effective socio-political education requires comprehensive teacher training, supportive institutional frameworks, and resources that together foster an environment conducive to open and critical discussions. Addressing these factors is crucial for preparing students to participate thoughtfully in democratic processes.