مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
پدیدارشناسی تفسیری
حوزه های تخصصی:
مرزها به عنوان زمینه هایی برای کنش های انسانی، زندگی روزمره مردمان مناطق مرزی را به شدت تحت تأثیر قرار داده و تجربیات ویژه ای را در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای مردمان ساکن در این مناطق رقم زده اند. ادراک مفهوم مرز برای مردمان منطقه مرزی همراه با درگیری با چنین وضعیت هایی است و با توجه به این نوع تجربیات است که ادراک آن ها از زندگی شکل می گیرد. هدف این پژوهش این است تا با استفاده از پارادایم تحقیق پدیدارشناسی تفسیری به بررسی معانی و ادراکات مردمان شهر نوسود از زندگی در منطقه مرزی پرداخته و چگونگی زندگی مرزنشینی را در بیناذهنیت های آن ها بررسی کند. واحدهای نمونه در این پژوهش با استفاده از نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند که پس از انتخاب 33 مصاحبه شونده، حجم نمونه به اشباع رسید. تکنیک گردآوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه های عمیق-ساختارنیافته، مشاهده مشارکتی و یادداشت های میدانی بوده اند. در نهایت با استفاده از روش تحلیل داده ها بر مبنای طرح ون مانن، شش تم اصلی برای بیان تجارب زیسته مردمان منطقه مرزی شهر نوسود و نحوه معنایابی آنها، از داده ها بیرون کشیده شدند. تم های اصلی در این پژوهش شامل: «در مرکز سیکل دلهره و اضطراب بودن(به واسطه شرایط اضطراب زا احاطه شدن)»، «کنترل نداشتن بر اوضاع و احساس سردرگمی»، «از مرکز توجهات دور بودن(احساس فراموش شدگی)»،«درگیر بودن با نگرش های عمومی»،«استراتژی های سازگاری»، «تلاش برای فهم عوامل اثر گذار» می شوند.به طور کلی، یافته های این پژوهش بیانگر این است که تجربه زندگی مرزنشینی برای شرکت کنندگان در این پژوهش، از تفاوت های فرهنگی و زبانی که چالش ها، مشکلات و نگرانی ها را تشدید می کنند، الهام می گیرد. وارد شدن این عناصر در گستره معانی پاسخ گویان موجب می شوند تا مشکلات و نگرانی ها این امکان را پیدا کنند که در موقعیتی دیگر مطرح شوند. پاسخ گویان در تلاش برای فهم مشکلات و سختی های زندگی شان معنای جدیدی به آن ها می دهند و از این طریق روابطی را بین خود و دیگران شکل می دهند که در نهایت مرزهای هویت قومی آن ها را بازنمایی می کنند.
بازنمایی تجربه زیسته والدین از چگونگی آموزش اخلاق جنسی به فرزندان خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف:هدف از پژوهش کنونی بازنمایی تجربه زیسته والدین (در خانواده های طبقه متوسط و فرهیخته شهر سنندج) از چیستی و چگونگی آموزش اخلاق جنسی به فرزندانشان بوده است. روش:پژوهش، از گونه کیفی بوده و پدیدارشناسی، هم در جایگاه رویکرد و هم در جایگاه روش، توأمان، راه بر پژوهش بوده است. داده های پژوهش از راه مصاحبه نیمه سازمان یافته چندمرحله ای به دست آمده و به روش آجاوی و هیگز مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها:یافته ها نشان می دهند که تجربه والدین را در سه بعد شناختی و عملی و عاطفی می توان بازسازی کرد که به ترتیب مؤلفه های درونی این سه بعد، ناآگاهی، اقتضایی بودن و دلهره است. به دیگر سخن، والدین هیچ آگاهی ای از چیستی تربیت جنسی و چگونگی آموزش اخلاق جنسی نداشته، رویکرد آنان در مواجهه با فرزندان، رویکردی اقتضایی است بدان معنا که هنگامی که درگیر مشکل می شوند به فکر اقدام می افتند. افزون بر این، هراس و دلهره ای فراگیر وجود والدین را دربرگرفته که سخت نگران فرزندان خود از نظر اخلاق جنسی هستند. در پایان راهکار پیشنهادی پژوهش برای والدین بهره گیری از راهبرد پیوندی- گسلیِ نرم است تا والدین متناسب با باورهای دینی و فرهنگی خویش به کار آموزش اخلاق جنسی بپردازند.
مطالعة پدیدارشناسانة پیش آیند های موقعیتی مقاومت رفتاری در برابر تغییر سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، کاوش پیش آیندهای موقعیتی گونه های مختلف مقاومت رفتاری در برابر تغییر سازمانی طبق تجارب زیستة مدیران ارشد سازمان های دولتی رفسنجان در چارچوب راهبرد پدیدارشناسی تفسیری بود. پژوهش در محدودة نظری رویکرد نگرشی به مقاومت در برابر تغییر انجام شده است. راهبرد پژوهش، پدیدارشناسی تفسیری و مشارکت کنندگان در آن مدیران ارشد سازمان های دولتی رفسنجان بودند. نمونه گیری نوعی تا مرحلة اشباع نظری انجام شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار Maxqda استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بستر فراهم کنندة موقعیت برای خرابکاران، سبک رهبری اقتدارگرا، بی عدالتی ادراک شده و نیز ضعف نظام های ارزیابی عملکرد و تشویق و تنبیه است. همچنین، ضعف نظام گزینش و جایابی، ضعف نظام آموزش، ضعف نظارت بر عملکرد، ابهام و گرانباری نقش عوامل موقعیتی اثرگذار در مقاومت بازماندگان هستند. به علاوه، معترضان از عوامل موقعیتی سبک رهبری مردم سالار، بی عدالتی و عدم حمایت سازمانی ادراک شده، ضعف نظام های ارزیابی عملکرد، تشویق و تنبیه و اطلاع رسانی و از خود بی اختیارها از ضعف سه نظام گزینش و جایابی، آموزش و اطلاع رسانی به عنوان عوامل موقعیتی تأثیر می پذیرند.
واکاوی تجربه های خرید مشتریان از مراکز خرید شهر تبریز با رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازاریابی تجربی از رویکرد نوآورانة تعامل دوسویه برای بازاریابی بهره می گیرد. پژوهش دربارة کشف و توصیف عمیق ادراکات و تجربه های خریداران ازجمله مسائل مراکز خرید است. این مطالعه با هدف تجزیه و تحلیل تجربیات خرید از مراکز خرید و با هدف کشف و استخراج عوامل و مشخصه های این مراکز برای ایجاد مزیت رقابتی انجام شده است. رویکرد انجام پژوهش از نوع کیفی و به شیوة پدیدارشناسی تفسیری است. جامعة آماری مطالعه شده در این پژوهش خریداران و مراجعه کنندگان به مراکز خرید در تابستان و پاییز 1392 در شهر تبریز است. نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب شده اند و حجم آن باتوجه به ماهیّت پژوهش کیفی تا حد اشباع داد ه ها (15 نفر) ادامه یافته است. داده ها با انجام مصاحبه های فردی و گروهی گردآوری شده و با روش تحلیل دیکلمن تجزیه و تحلیل شده اند؛ سپس نکته های کلیدی مصاحبه ها مفهوم سازی شده و بعد از چندین بار تحلیل و مقایسة داده ها، تعداد 200 کد استخراج شده اند. درنهایت، تعداد 8 مورد عوامل اصلی و 66 مورد عوامل فرعی دسته بندی شده است. مفهوم تجربة خرید مشارکت کنندگان، ترکیبی از هشت عامل اصلی «عملکرد رفتاری»، «ساختار های فیزیکی»، «محیط»، «امکانات و تسهیلات»، «بازاریابی»، «ارتباطات»، «آموزش» و «ایمنی و امنیت» تعیین شده است.
زنان مطلقه و تجربه سرپرستی خانوار: یک پژوهش کیفی (نمونه موردی زنان مطلقه سرپرست خانوار شهر فارسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال نهم تابستان۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
181-211
حوزه های تخصصی:
با توجه به افزایش خانوارهای سرپرست زن و مسائل و مشکلات مرتبط با این نوع خانوارها در سال های اخیر، پژوهش حاضر به فهم و روایت تجربه زیسته زنان مطلقه از سرپرست خانوار بودن می پردازد. این مطالعه به صورت کیفی و با روش پدیدارشناسی تفسیری بر روی 10 زن مطلقه سرپرست خانوار در شهر فارسان صورت گرفته است. مشارکت کنندگان حاضر با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی از میان زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد انتخاب شدند. تجربه زیسته زنان سرپرست خانوار تحت سه مضمون اصلی «سرپرستی به مثابه بازتعریف مناسبات با جامعه »، «سرپرستی به مثابه تجربه احساسی ناخوشایند» و «سرپرستی به مثابه شکل دیگری از زیست اجتماعی» ویازده مضمون فرعی دسته بندی شدند. نتایج نشان داد زنان سرپرست خانوار با چالش های متعددی در زیست خانوادگی و اجتماعی خود مواجه هستند که نیازمند پروبلماتیزه کردن و توجه سیاست گذاران برای کاهش آسیب های اجتماعی دامنگیر این خانوارها و ممانعت از تبدیل شدن آن به یک «مساله اجتماعی» است.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته دانشجویان از فرایند نگارش پایان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
89 - 122
حوزه های تخصصی:
تحصیلات تکمیلی، مقطع مهمی در دوره دانشگاهی است، با این حال بعضی از پژوهش ها بر وجود کاستی ها و مشکلات جدی در فرایند نگارش پایان نامه، دلالت دارند. در همین راستا، با وام گیری از پارادایم تفسیری تلاش شد تا تجربیات زیسته دانشجویان دختر از فرایند نگارش پایان نامه فهم و روایت شود. با توجه به اهداف و سؤال های پژوهش، از پدیدارشناسی تفسیری به دلیل حساسیت بیشتر به بستر شکل گیری تجارب و مشخص بودن نسبی مراحل تحلیل استفاده شد. مطلعین کلیدی حاضر در این پژوهش هشت نفر از دانشجویان حوزه های علوم اجتماعی کاربردی (رشته های اقتصاد، مدیریت و حسابداری) بودند که اخیراً از پایان نامه خود دفاع کرده بودند. پیش انگاره های مثبت و منفی از نگارش پایان نامه، تلقی از خود و قابلیت های علمی و عملی، تجربه احساسی، دوگانه راهنمایی، سرخوردگی، کناره گیری و اتکا به دیگری، پایان نامه به مثابه فرصت یادگیری، گذار و تغییر انگاره های ذهنی اولیه و نهایتاً کسب استقلال از جمله مضامینی بودند که در بررسی تجارب دانشجویان از نگارش پایان نامه به دست آمد. توجه جدی به امر راهنمایی و تعامل مثبت و سازنده بین دانشجویان و اساتید از یک طرف و لزوم اصلاح شیوه های سنتی راهنمایی و توجه بیشتر به نقش همتایان و اساتید مشاور و اصلاح سیاست های دپارتمانی و نهادی از طرف دیگر، از پیشنهادهای پژوهش است.
واکاوی نظام معنایی شهرنشینان از زمانمندی در زندگی روزمره: تحلیل زمانمندی توسعه مدار به مثابه راهبردی نوین در چشم انداز توسعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان، مقوله و بستری است که فعالیت اجتماعی و فردی انسان در آن روی می دهد و از جایگاهی مرکزی در انتظام و ساماندهی زندگی روزمره کنشگران، تحقق فرایندهای اجتماعی، توسعه برنامه ریزی شده و مدیریت جوامع برخوردار است. هدف از پژوهش حاضر، واکاوی نظام معنایی شهروندان اصفهانی از زمان، برحسب فهم و تجربه آنها از زمان و زمانمندی در زندگی روزمره است. روش مطالعه، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. پس از انجام مصاحبه های عمیق با 26 نفر و کشف مفاهیم اولیه و مقولات مهم از طریق کدگذاری به شیوه کولایزی، 7 مقوله اصلی حاصل شد: غلبه بی تعادلی بر تعادل در سرعت؛ حرکت های توسعه مدار/ توسعه زدا در مسیر زندگی؛ جهت گیری های ذهنی و کنش های عینی پیش برنده/ بازدارنده توسعه؛ تلفیق زمانی ناکارآمد حوادث در مسیر؛ سازمان زمانی رکودآور، غلبه زمانمندی دگرراهبر بر زمانمندی خودراهبر؛ غلبه حال بر گذشته و آینده . تمامی این مقوله ها فضای مفهومی مقوله هسته ای دوگانه «زمانمندی توسعه مدارانه/ توسعه زدا» را به تصویر می کشند. تجربه زیسته کنشگران، بازگوی آن است که حال گرایی، عدم قطعیت و کنش های خودمدارانه با ریتم نامنتظم در مسیر زندگی بر آینده گرایی، قطعیت و کنش های توسعه مدارانه با سرعت اجتماعی متعادل غلبه یافته است. پیامد این امر، شکل گیری یک زمانمندی ناکارآمد است که مانع تحقق فرایندهای توسعه در پرتو افق و انتظارات مشترک می شود.
فهم کیفیت تعامل سازه های رهبری پیچیدگی و سازمان اجتماعی از دیدگاهی مبتنی بر علوم پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۷
307 - 334
حوزه های تخصصی:
رهبری سازه های اجتماعی پیچیده و پیگیری توأمان اهداف اجتماعی-اقتصادی، دو ضرورت در پژوهش و عمل علوم اجتماعی به شمار می روند. علیرغم آنکه سازه های اجتماعی رهبری پیچیدگی و سازمان اجتماعی، رویکردهایی نوآورانه در پاسخ به این الزامات محیطی هستند، نقاط ضعف هر سازه، منجر به عدم تحقّق اهداف اجتماعی مطلوب می شود. نظر به بنیان نظری مشترک و ویژگی های منحصر به فرد سازه های رهبری پیچیدگی و سازمان اجتماعی و ظرفیت بالای ساز و کارهای ترکیبی در خلق نوآوری اجتماعی، ترکیب عناصر این دو سازه، مولّد نوآوری و پیچیدگی بیشتر برای پاسخ گوئی به نقاط ضعف آن است. بر این اساس، از سویی، رهبری پیچیدگی راهکاری مقتضی برای راهبری سازه های اجتماعی ذاتاً پیچیده بوده و از سویی دیگر، سازمان اجتماعی بستری مناسب برای الحاق اهداف اقتصادی و اجتماعی به شمار می رود. سازمان های اجتماعی آموزشی که علیرغم فعّالیت در محیطی متلاطم و کمبود منابع مالی ضروری، وضعیت های پایدار محیطی نشان داده اند برای این مطالعه برگزیده شدند. در این پژوهش پدیده ی رهبری پیچیدگی در بستر سازمان اجتماعی آموزشی از منظر تحلیل پدیدارشناسی تفسیری مطالعه شده تا ماهیت تجارب جدید و پیچیده ی رهبران رسمی را تبیین نماید. یافته های پژوهش بیانگر اهمّیت عقلانیت عملی و اخلاق هنجاری در توانمندسازی رهبری پیچیدگی در سازمان اجتماعی به منظور جذب نوسانات داخلی و خارجی و توسعه ی وضعیت های محیطی پایدار است.
تحلیل مؤلفه های مؤثر بر ادراک نماهای شهری از منظر پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
344 - 360
حوزه های تخصصی:
نماهای شهری به عنوان اولین و خارجی ترین پوسته علاوه بر معرفی هویت و شخصیت شهرها، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاهانه بر انسان اثر گذاشته و ادراک ناشی از این تأثی رات عامل رفتارهای انسان در محیط می گردند. در پژوهش حاضر چارچوب نظری بر مبنای نظریات کلی مطرح شده در مبحث پدیدارشناسی ادراک، خصوصاً در زمینه معماری و شهری طرح ریزی شدند. محدوده مورد مطالعه (سه شهر میانه اندام محدوده شمال غرب ایران) شامل مهاباد، بوکان و سقز می باشند که در حالت کلی دارای بافت یکنواخت از مشترکات قومی، فرهنگی، اعتقادی و آداب و سنن هستند. 154 شرکت کننده شامل94 مرد و 60 زن، به روش نمونه گیری هدفمند و غیراحتمالی انتخاب گردیدند. روش تحقیق ترکیبی از دو روش پدیدارشناسی و نظریه زمینه ای است. از روش نظریه زمینه ای در مرحله کدگذاری داده ها و استخراج مقوله ها و از روش پدیدارشناسی تفسیری در بخش تفسیر داده ها استفاده شد. نتایج مطالعه، مؤلفه های مؤثر بر تجارب ادراکی نماهای شهری را مشخص و درنهایت نمودار مراحل ادراکی نماهای شهری ارائه شده است که می تواند همچون پارادایمی در طراحی نماهای شهری مورد توجه قرار گیرد. اهداف پژوهش: 1- تدوین مدل پدیدارشناسی ادراک نماهای شهری 2- پیشنهاد راهکارهایی برای طراحی نماهای شهری برای رسیدن به فضاهای انسانی تر سوالات پژوهش: 1- مؤلفه های ذهنی و عینی نماهای شهری که بر ادراک مخاطب مؤثرند کدامند؟ 2- بر اساس نظریات پدیدارشناسی ادراک، نماهای شهری بر اساس چه الگو یا مدلی در ذهن مخاطب ادراک می گردد؟
تجربه زیسته طبقات فرودست در مواجهه با ویروس کرونا؛ مورد مطالعه: کارگران روزمزد ساختمانی و نظافتی منطقه 17 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
135 - 160
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، تجربه زیسته کارگران ساختمانی و نظافتی منطقه 17 تهران در مواجهه با ویروس کرونا را بررسی می کند. دلیل انتخاب این دو گروه، موقعیت حاشیه ای آنها است. در این پژوهش از مفاهیم نظری نابرابری عینی، نابرابری تفسیری، بی قدرتی سوبژکتیو، و داغ ننگ، برای تحلیل استفاده شده است. رویکرد روش شناختی این پژوهش پدیدارشناسی تفسیری، تکنیک جمع آوری داده مصاحبه عمیق، و روش تجزیه و تحلیل داده ها تحلیل روایت است. حجم نمونه تعداد 12 نفر شامل 7 کارگر مرد ساختمانی و 5 کارگر زن نظافتی است. روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بود و مصاحبه شونده ها ساکن منطقه 17 تهران هستند. نتایج تحقیق نشان می دهند شیوع ویروس کرونا باعثِ تعمیق حاشیه نشینی این دو گروه شده است؛ توصیه های بهداشتی نشان دهنده فاصله عمیق سیاست گذاری های کرونا و شرایط عینی و واقعی این دو گروه است؛ تمام طرح ها و برنامه های سیاست گذار به کمک های نقدی و غیرنقدی محدود شده و سیاست گذاری به خیریه گرایی نهادی تقلیل یافته و توجهی به تغییر جایگاه ساختاری طبقات فرودست نشده است.
تجربیات زیسته سالمندان ساکن در خانه سالمندان خوبان تبریز از مرگ اندیشی: مطالعه ای به روش پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مرگ اندیشی در تمام ادیان آسمانی، بخصوص در دین اسلام، یک برنامه تربیتی برای تکامل و سعادت انسان هاست. هدف این پژوهش، بررسی تجربیات زیسته سالمندان از مرگ آگاهی و مرگ اندیشی و پیامدهای ناشی از آن است که یا رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری تدوین یافته است. شرکت کنندگان در این پژوهش20 نفر از سالمندان خانه سالمندان خوبان تبریز بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با توجه به مصاحبه های عمیق، فردی و نیمه ساختاریافته گردآوری شد. پس از پیاده سازی مکتوب مصاحبه، براساس رویکرد هرمنیوتیک و براساس روش دیکلمن و همکاران مصاحبه ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. از تجربیات این افراد 4 مضمون (درون مایه) اصلی هویت مرگ، موانع مرگ اندیشی، پیامدهای مرگ اندیشی و راه های تقویت مرگ اندیشی و 17 مضمون یا درون مایه فرعی به دست آمد. مرگ آگاهی و مرگ اندیشی در سالمندان، علاوه بر ایجاد نگاهی مثبت و واقع گرایانه نسبت به زندگی، می تواند در کاهش نگرانی های دوره سالمندی از جمله اضطراب مرگ نقش اساسی ایفا کند.
پژوهش کیفی سرمایه اجتماعی میان اعضای هیأت علمی با راهبرد «هم نویسندگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (فردوسی مشهد) سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
325 - 291
حوزه های تخصصی:
توسعه دانشگاه در گرو توسعه اعضای هیأت علمی و همکاری های علمی آنان است که این همکاری ها، افزایش تفاهم متقابل اعضا و بهبود فعالیت ها و تولیدات علمی را در پی دارد. بنابراین، مطالعه پژوهشی حاضر با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری قصد دارد تا تجارب هم نویسندگی اعضای هیأت علمی را به عنوان یک جنبه قابل مشاهده از همکاری علمی مورد بررسی قرار دهد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و در نظر گرفتن اشباع نظری داده ها، 12 نفر از اعضای هیأت علمی در پژوهش مشارکت کردند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و پیاده سازی گردید و سپس با استفاده از روش اسمیت و آزبورن (2004) و نرم افزار 2020MAXQDA مورد تحلیل قرار گرفت. براساس نتایج پژوهش، دو عامل بازدارنده و مشوق از تجارب هم نویسندگی اعضای هیأت علمی تفسیر گردید. عوامل بازدارنده که ناشی از تجارب ناخوشایند اعضای هیأت علمی بود در قالب مضمون افت کیفیت پژوهش و دو زیرمضمون گرایش به کمی گرایی و کسب شهرت علمی و عوامل مشوق ناشی از تجارب خوشایند اعضای هیأت علمی در قالب مضمون خلق یک اجتماع علمی و چهار زیرمضون اعتماد اجتماعی، هم افزایی، تقویت گفتمان علمی و ارتقاء کیفیت دانشگاه احصا گردید. نتایج پژوهش نشان داد که هم نویسندگی ها موجب ارتقاء سطح سرمایه اجتماعی در دانشگاه می شوند و متقابلاً سطح این هم نویسندگی ها نیز تحت تأثیر عملکرد و بازخورد دانشگاه قرار دارند که تضعیف و یا تقویت آن ها را موجب می گردد. پژوهش حاضر توصیه می کند که در راستای ارتقاء این هم نویسندگی ها ایجاد بسترهای همکاری در دانشگاه و توجه دانشگاه به معیارهای کیفی در پژوهش مورد توجه قرار بگیرد.
تدوین روش توسعه چارچوب معماری سازمانی: مطالعه پدیدارشناسی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فناوری اطلاعات دوره ۷ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
143 - 162
حوزه های تخصصی:
امروزه بخش شایان توجهی از سازمان های فعال در حوزه معماری سازمانی، به ایجاد و بومی سازی چارچوب های معماری سازمانی می پردازند. این در حالیست که این تلاش ها صرفاً بر دانش و تجربه سازمان ها متکی اند و هیچ روشی برای توسعه چارچوب های معماری سازمانی در ادبیات این حوزه وجود ندارد. از این رو، این پژوهش کیفی با هدف تدوین روشی برای توسعه چارچوب های معماری سازمانی به انجام رسید. برای این منظور، 15 نسخه از پنج چارچوب معماری که بیشترین کاربرد را در سطح دنیا دارند، به کمک روش پدیدارشناسی تفسیری، تحلیل و تفسیر شده است. بر این اساس، روش توسعه چارچوب معماری سازمانی مشتمل بر هشت فرایند و شش مرحله تدوین شد. به کارگیری این روش می تواند نتایجی همچون کاهش ریسک، هزینه و زمان در توسعه چارچوب های بومی؛ بهبود مستندسازی فرایند ایجاد و بومی سازی چارچوب های معماری و مدیریت بهتر دانش در این زمینه را به همراه داشته باشد. تجزیه وتحلیل داده های کیفی و اعتبارسنجی پژوهش نیز بر اساس رهنمودهای ون مانن در حوزه پدیدارشناسی تفسیری به انجام رسید.
شناسایی فشارزاهای روان شناختی والدین زنان مطلقه (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده طلاق می تواند خانواده مبدأ افراد مطلقه را با فشارزاهای متعددی مواجه سازد که این امر، ناشی از یک گذار پیش بینی نشده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی فشارزاهای روان شناختی والدین زنان مطلقه انجام شد. در این پژوهش از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی تفسیری استفاده گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش، 12 تن از والدین زنان مطلقه بودند که در فاصله زمانی بین بهمن ماه سال 1398 تا مرداد سال 1399 مورد مصاحبه قرار گرفتند. ملاک های ورود پژوهش، شامل موارد ذیل می باشد: 1. طلاق فرزند به صورت رسمی و محضری ثبت شده باشد 2. تمایل به رجوع نباشد 3. حداقل شش ماه از ثبت طلاق گذشته باشد 4. ازدواج مجدد نداشته باشد 5. بدون فرزند باشد. این افراد به روش نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر راهبرد گلوله برفی انتخاب شدند. فرایند جمع آوری اطلاعات، با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته انجام پذیرفت و داده های حاصل از آن از طریق روش هفت مرحله ای دیکلمن تحلیل شد. نتایج بیانگر وجود تعداد 348 کد اولیه، 19 مفهوم و 7 مقوله اصلی است. این مقوله ها عبارتند از: بازخوردهای اجتماعی منفی، زیر سؤال رفتن نقش والدینی، درماندگی نسبت به موفقیت ازدواج، ضعف حمایت روان شناختی، فقدان اتحاد زوجی، تضییع حقوق و بی ثباتی های مزمن پس از طلاق. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که والدین به واسطه داشتن دختر مطلقه و پیدایش یک مرحله غیرقابل پیش بینی در چرخه زندگی خانواده، تحت تأثیر عوامل فشارزای چندگانه قرار می گیرند.
سیّالیت معاش: فرودستان و تقلا برای بودن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله بحث های پرطمطراق در میان فرودستان و فقرای شهری، کار و فعالیت آنان است که با مشاغل غیررسمی از آن یاد می شود. این مسئله که بخش قابل توجهی در اقتصاد ایران است، به واسطه سیاست های تعدیل ساختاری روزبه روز در حال گسترش است و فرودستان شهری از قربانیان اصلی این روند هستند. شناخت درک و تصور فرودستان شهری از معاش و فعالیت های غیررسمی شان برای زیستن در جامعه، موضوعی است که این مقاله درصدد مطالعه آن است. محققین با هدف شناخت، توصیف و تشریح این امر از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی تفسیری استفاده کرده اند. به این منظور 23 نفر از ساکنان نایسر سنندج که به مشاغل غیررسمی فعالیت داشتند، بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. روایت فرودستان نایسر از کار، شامل 5 مقوله «تاب آوری رنج های ناخواسته»، «جایگزینی برای بیکاری»، «سبک زندگی و معاش سیال»، «نهادینه شدن کار غیررسمی: منبع معاش» و «درآمدزایی آنومیک» است. یافته ها نشان می دهد که درک و تصور فرودستان از کار در نایسر، به مثابه نوعی سبک زندگی سیال و بی ثبات در جهت نوعی فرآیند درآمدزایی آنومیک در مواجهه و به مثابه جایگزینی برای بیکاری فزاینده موجود است.
طراحی الگوی شناختی بازماندگان بیماری سرطان با رویکرد پدیدارشناسی: مطالعه موردی بیماران در شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تجربه گسست ها و چالش های شناختی متعدّد در زیستن با بیماری مزمنی مانند سرطان پیش بینی می شود این بیماری توان زیادی در ایجاد تغییرات شناختی و تکوین طرح واره ذهنی جدید در بین بازماندگان بیماری سرطان داشته باشد. در مطالعات اجتماعی-شناختیِ دهه های اخیر، به سرطان به عنوان یک چالش شناختی توجه شده است که به طور مؤثری، امکان عامل بودن و چانه زنی برای تغییر را فراهم کرده است. در این پژوهش، برای فهم طرح واره شناختی بازماندگان از رویکرد کیفی با تأکید بر روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شد. داده های میدانی با استفاده از تکنیک مصاحبه، مشاهده و معیار اشباع داده در بین بازماندگان بیماری سرطان شهر ارومیه گردآوری شده است. با 10 زن و 9 مرد مراجعه کننده به بیمارستان امید که بهبود یافته بودند، مصاحبه و داده ها به روش کلایزی تحلیل شد. از تحلیل و کدگذاری مصاحبه ها، 7 مضمون اصلی استخراج شد که عبارت است از: اجتماعی شدن در گذاری آشفته، زیستن در کشاکش خطا و کمال، جانبداری، راهبردهای هیجانی، ادراک قضا-قدری، متابعت و ادراک شناختی جدید. یافته ها نشان می دهد تجربه زیستن با سرطان، منشأ گسست از طرح واره ذهنی پیشین بوده است و ساماندهی تجربه زیسته بازماندگان نشان می دهد بقا در بیماری، مستلزم عامل بودن برای پذیرش تجربه های شناختی جدید است.
فهم تجربه زیسته پدران دارای فرزند کم توان ذهنی: یک مطالعه پدیدارشناسی تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
55 - 114
حوزه های تخصصی:
داشتن فرزند معلول، بار روانی اجتماعی سنگینی بر خانواده وارد می کند و پدر به عنوان مدیر خانواده ، سنگینی این بار را بیشتر احساس می کند. هدف این پژوهش ، فهم تجربه زیسته پدران دارای فرزند معلول ذهنی با روش کیفی و با تکیه بر پدیدارشناسی تفسیری و نظریه پردازان مهمی همچون: هوسرل، هایدگر، مرلوپنتی، شوتس، فوکو، بوردیو و ون مانن است. روش نمونه گیری ، نمونه گیری هدفمند است که با بیست نفر از پدران دارای فرزند معلول ذهنی دارای پرونده در اداره بهزیستی شهرستان ، با در نظر گرفتن معیارهایی از جمله زندگی فرزند معلول در خانه و راضی به مصاحبه شدن و سایر معیارها، مصاحبه های عمیقی صورت گرفت. داده ها براساس هرمنوتیک مضاعف تحلیل و توصیفات متنی شرکت کنندگان به توصیفات ساختاری تبدیل شد.نتایج منجر به شناسایی یک مقوله مرکزی با عنوان بار پدر دارای فرزند معلول و سه مضمون اصلی بار معطوف به فرد، بار معطوف به خانواده و بار معطوف به اجتماع شد. یافته ها سرشار از تجارب منفی فردی وآسیب های روحی و روانی مانند استرس، اضطراب، افسردگی، سیری از زندگی، و تجارب خانوادگی همچون نامناسب بودن روابط با همسر و فرزندان، فرزندان باهم و تجارب اجتماعی مثل داغ های ننگ، انگ های اجتماعی، طرد و انزوای اجتماعی بود و از فشار سنگین بارمالی و اقتصادی حکایت داشت . توجه به تجربه زیسته پدران بجای مادران، نوآوری مهم این پژوهش بود. نتیجه این شد که تعامل همه ی بارها با یکدیگر ، فشار بار پدری را نیازمند حمایت و توجه می کند.
مطالعۀ انسان شناختی تجربۀ زیسته زنان بارورشده با استفاده از روش های درمان ناباروری در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناباروری با توجه به شرایط فرهنگی ایران مسئله ای دارای اهمیت است. امروزه برای حل این مسئله دانش پزشکی روش های متنوعی ازجمله رحم جایگزین و لقاح آزمایشگاهی را پیشنهاد می کند. روش های مذکور علاوه بر آنکه می توانند در باروری مؤثر باشند، آثار و پیامدهای مثبت و منفی متعددی را در زندگی زنان نابارور به همراه دارند. این پژوهش در حوزه انسان شناسی پزشکی و به صورت کیفی انجام شده است. داده ها با مشارکت 15 زن نابارور و با استفاده از فنون مشاهده و مصاحبه عمیق در مرکز درمان ناباروری شهر یزد و با رعایت حداکثر واریانس اجتماعی- فرهنگی و جمعیت شناختی به دست آمده است. بر اساس داده های گردآوری شده، ده درون مایه اصلی و چندین درون مایه فرعی استخراج شد و بر اساس آن ها مفاهیم اصلی پژوهش به دست آمد. برای تحلیل یافته های پژوهش، از پدیدارشناسی تفسیری (IPA) استفاده شده است. نتایج نشان می دهند که ناباروری یکی از مهم ترین عوامل ایجاد فشارهای روانی و جسمی بر زنان نابارور است. این زنان در طول فرآیند درمان، پیوستاری از امید و ناامیدی را تجربه کرده و در این مسیر از راهکارهای متنوعی برای مواجهه با آن استفاده می کنند. درواقع بارور شدن برای آن ها امید دوباره برای زندگی است و با تولد فرزند، گویی خود مجدد متولد شده و زندگی جدیدی را در کنار فرزندشان شروع کرده اند.
آزادی آکادمیک: تحلیلی کیفی بر بازنمایی تجارب ذینفعان نهاد علم در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله به دنبال شناخت درک تفسیری جامعه علمی (استادان و دانشجویان) ایران از آزادی آکادمیک بوده و با استفاده از رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری انجام شده است. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل 41 نفر از ذی نفعان جامعه دانشگاهی (22 عضو هیأت علمی و 19 دانشجوی تحصیلات تکمیلی) از سه دانشگاه تهران، علامه طباطبائی و کردستان بودند. نمونه گیری از نوع هدفمند و با بیشینه تنوع انجام شد. برای جمع آوری داده ها از پروتکل مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شد و مصاحبه ها تا زمان رسیدن به اشباع نظری (از نوع اشباع مقوله ای) ادامه یافت. از رویه تحلیلی دیکلمن و همکاران برای تحلیل اطلاعات مصاحبه ها استفاده شد. برای اعتباربخشی یافته ها از ملاک های چهارگانه گوبا و لینکلن استفاده شد. داده ها با استفاده از کدگذاری نظری تحلیل شدند که 5 مضمون فراگیر: آزادی در آموزش و پژوهش، فقدان هژمونی عقیده، آزادی بیان آکادمیک، استقلال دانشگاه و آزادی برای توانمندی و شکوفایی آکادمیک به عنوان درک جامعه دانشگاهی ایران از آزادی آکادمیک به دست آمد. مضامین فراگیر استخراج شده، بیشترین انطباق مفهومی/تاریخی و استعاری را با الگوی صنفی از آزادی آکادمیک داشتند. درک از آزادی آکادمیک در بین استادان بیشتر ناظر بر الگوی صنفی و در بین دانشجویان بیشتر ناظر بر الگوهای لیبرال و مدنی بود. درک استادان، بیشتر بر مفهوم سازی صنفی، شغلی و حرفه ای از آزادی آکادمیک محدود بوده است. دانشجویان در مقایسه با استادان به دلیل عدم وابستگی سازمانی به نهاد بروکراتیک و فقدان سرمایه های در معرضِ خطر، دیدگاه های انتقادی و لیبرال تری نسبت به آزادی آکادمیک داشتند.
رشدیافتگی با فضائل اخلاقی مطالعه ای پدیدارشناسانه از خطبه شریف متقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اسلام و مدیریت سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸
281 - 304
حوزه های تخصصی:
رشدیافتگی عموماً با رشد سنی و با تحول انسان از دوران کودکی به دوران بزرگسالی تبیین شده است. کریس ارجریس انسان رشدیافته را به مثابه فردی می داند که پس از طی مراحل بلوغ از نوزادی به کودکی و از کودکی به نوجوانی و درادامه به بزرگسالی می رسد. در این مرحله، او فعال، مستقل، آگاه به خود با علایق عمیق و قادر به انجام طیف وسیعی از رفتارها با دیدگاه های بلندمدت است. اگرچه داشتن این صفات برای رشدیافتگی لازم بود، ولی هیچ وقت کافی نبود.
پژوهشگر در این مطالعه با آگاهی از نظریه های رشدیافتگی و با تحلیل داده های حاصل از خطبه متقین به روش پدیدارشناسی تفسیری و با استفاده راهبرد کدگذاری، نوزده مفهوم پایه و هفت مقوله مهم یعنی «مبارزه با هوای نفس»، «راست گویی و درستکاری»، «خودسنجی»، «اعتدال»، «استقامت»، «حیات معقول» و «علم و دین» را از کلام حضرت امیر(ع) کشف و آنها را به بحث می گذارد. این مقولات ابعاد منسجمی از فضائل اخلاقی برای رشدیافتگی کامل انسان در حین بزرگسالی می باشند.