فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۷۲ مورد.
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
93 - 121
پرداخت رسانه ای به امر ممنوع یا خلاف عفت عمومی، علی رغم حضور مواد قانونی منع کننده، همواره محل مناقشه و اعتراض کارشناسان بوده است. این پوشش رسانه ای که با عناوینی چون حق آزادی بیان و آزادی دسترسی به اطلاعات و یا در پی تفاسیر مختلف از حدود و ثغور امر ممنوع انجام می پذیرد، به عادی سازی امر ممنوع خواهد انجامید و تا الغای قوانین آن موضوع پیش می رود. پژوهش حاضر با این مسئله و با توجه به «نظریه برجسته سازی» رابطه میان پرداخت رسانه ای به موارد خلاف قانون با بروز جنبش در جهت قانون گریزی و تغییر قانون را از طریق مطالعه یک مصداق تاریخی مورد بررسی قرار داده است. مصداق مذکور عبارت است از بررسی رابطه ی برجسته سازی رسانه ای مشروبات الکلی در سینما (با محوریت آثار برنده جوایز اسکار) و نسبت آن با جنبش های اجتماعی و اقدامات سیاسی ضد محدودیت های قانونی مشروبات الکلی در قانون؛ قانونی که در دهه های آغازین قرن بیست تصویب و سپس با عمری کمتر از دو دهه در پی اعتراضات در سال 1933 در ایالات متحده آمریکا ملغی شد.در این پژوهش، به معرفی تاریخچه ممنوعیت مشروبات الکلی، سپهر رسانه ای در ایالات متحده آمریکا و جایگاه سینما و جشنواره اسکار در مقایسه با سایر رسانه های رایج در طی سال های اجرایی شدن قانون ممنوعیت مشروبات الکلی پرداخته شده است. تحلیل محتوای کمّی فیلم های مذکور، فرضیه وجود رابطه میان الغای قانون ممنوعیت با برجسته سازی رسانه ای مشروبات الکلی را مورد تأیید قرار می دهد.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا: تقابل راهبردی در منطقه غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
73 - 100
روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از حساس ترین و در عین حال پیچیده ترین نوع روابط کشورها در نظام بین الملل بوده و الگوی رفتاری دو طرف در طی چهار دهه گذشته الگوی تعارضی بوده است. آمریکا در طول دهه های گذشته انواع راهبردها را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته که یکی از آن ها مهار بوده است. بنابراین هدف اصلی در این مقاله بررسی مولفه های تقابل راهبردی آمریکا در قالب راهبرد مهار و سیاست های مقابله ای جمهوری اسلامی ایران است که متناسب با هدف، سئوال اصلی مقاله به این صورت مطرح می شود که راهبرد مهار ایران از سوی آمریکا از چه مولفه هایی برخوردار بوده و چه نتیجه ای داشته است؟ این پژوهش از نوع کیفی و روش انجام آن مطالعه اسنادی مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی می باشد، همچنین از منابع کتابخانه ای و پویش اینترنتی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این امر است که مهار ایران بعد از انقلاب اسلامی همواره یکی از محورهای اصلی سیاست آمریکا در منطقه غرب آسیا بوده و تحولات منطقه ای در سال های اخیر نشان می دهد راهبرد مهار ایران با شکست مواجه شده و حضور و نفوذ موثر ایران در منطقه نه تنها کاهش نیافته بلکه روز به روز افزایش نیز یافته است.
امکان سنجی استقرار مدل امنیتی هژمونی گرایی در منطقه غرب آسیا در دوران پساآمریکا؛ موانع و چالش های موجود (2024- 2001)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
93 - 115
هدف پژوهش حاضر بررسی امکان استقرار مدل امنیتی هژمونی گرایی در منطقه غرب آسیا بعد از حمله امریکا به افغانستان و عراق و همچنین بعد از تحولات بیداری اسلامی موسوم به بهار عربی غرب آسیا است. بدین منظور در ابتدا الزامات مدل امنیتی هژمونی گرایی مطرح گردیده است. مواردی مانند پویایی داخلی، تمایل به ایفای نقش هژمونی، ظرفیت و توانایی رهبری منطقه ای، نفوذ بالای منطقه ای، توانایی مقابله با ائتلاف سایر کشورهای منطقه، پذیرش توسط سایر کشورهای منطقه و توانایی بالقوه رسیدن به قدرت جهانی از مهم ترین الزاماتی است که کشورهای منطقه ای برای رسیدن به مرحله هژمونیک باید آن را محقق سازند. برای سنجش این الزامات در قبال کشورهای قدرتمند غرب آسیا مانند جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و ترکیه، این پرسش طرح شده است: با توجه به الزامات امنیتی الگوی هژمونی گرایی، آیا در دوران پساآمریکا در منطقه غرب آسیا امکان استقرار این الگو وجود دارد؟ با توجه به الزامات امنیتی الگوی هژمونی گرایی، فرضیه این است که کشورهای قدرتمند غرب آسیا اغلب این الزامات، بویژه توانایی مقابله با ائتلاف کشورهای منطقه، پذیرش توسط سایر اعضا و امکان بالقوه رسیدن به قدرت جهانی را دارا نیستند. نتایجی که با روش اسنادی و رویکرد توصیفی-تحلیلی دست آمده حاکی از آن است که اگرچه کشورهای ایران، عربستان و ترکیه نفوذ منطقه ای بالایی دارند، ولی این نفوذ با مخالفت و رقابت سایر قدرت ها مواجه شده و بنابراین از جانب سایر کشورها قابل پذیرش نیست. هم چنین در صورت بروز جنگ، یک کشور به تنهایی توانایی مقابله با ائتلافی از کشورها را ندارد، بعلاوه اینکه این کشورها قابلیت تبدیل شدن به قدرت جهانی را نیز دارا نیستند. بنابراین الگوی هژمونی گرایی قابلیت اجرایی اندکی در غرب آسیا دارد.
تحلیل حقوقی-اقتصادی رمزارزش ها و ظهور ساختارهای نوین نظام مالی، پولی و ارزی مجازی در اقتصاد بین الملل (مطالعه موردی کشور آمریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه با گسترش فن آوری های ارتباطی و اطلاعاتی، شاهد ظهور تأثیرات فضای مجازی در گستره های مختلف زندگی می باشیم، به گونه ای که توسعه ی اقتصاد فضای مجازی، دنیای اقتصاد را با پدیده ای نوین به نام رمزارزش ها روبرو کرده که با گسترش آن ها، حکمرانی پولی دولت ها در حال کاهش است و در نظام پولی مجازی نوین، بازیگران جدیدی وارد شده و موازنه ی میان قدرت های اقتصادی-سیاسی، مخصوصاً کشور آمریکا را به عنوان یکی از سلطه گران نظام مالی بین الملل، برهم زده اند. لذا سوال مهم این است که رویکرد مواجهه آمریکا با فرصت ها و تهدیدهای این تحول در نظام مالی و اقتصادی چگونه بوده است. در این مقاله سعی شده با روش تحلیل استنادی مبتنی بر رویکرد تحلیلی- توصیفی ضمن بررسی ساختارهای نوین نظام پولی و ارزی مجازی در اقتصاد بین الملل به تحلیل نحوه ی اعمال سیاست های آمریکا و مقررات حقوقی ناظر به رمزارزش ها پرداخته شود. در پایان نیز راه حل های پیشنهادی برای استفاده حداکثری از فرصت ها و کاهش تهدیدات در مواجهه با این تحولات ارائه گردید که نتایج نشان می دهد که اولاً ماهیت غیرمتمرکز رمزارزش ها، قانون گذاری را سخت تر از دیگر مسائل مالی و پولی کرده، اما می توان گفت باتوجه به گستردگی و تنوع انواع رمزارزش ها، برخی ماهیت پولی و برخی دیگر ماهیت دارایی دارند. لذا از این رو رویکرد پنج دستگاه دولتی آمریکا در خصوص رمزارزش ها در داخل کشور باتوجه به اهداف مختلف، متفاوت هستند. ثانیاً در سطح بین المللی به صورت کلی کشور آمریکا با رویکرد حفظ هژمونی دلار اقدام به حمایت از رمزارزش های مبتنی بر دلار (مانند تِتِر) نموده است و با جریمه رقبای این رمز ارزها پازل را به سمت حفظ هژمونی دلار بهم زده است. از سوی دیگر با حمایت از شرکت های فناوری که در حوزه رصد و پایش مبادلات رمزارزش ها هستند، اقدام به کنترل و نظارت بر بازیگران این حوزه نموده است.
بررسی و تحلیل برخی از مهم ترین شاخص های سیستم قضایی ایالات متحده آمریکا طی سال های 2008 تا 2022(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
101 - 142
سیستم قضائی آمریکا به لحاظ لزوم تحولّات و اصلاحات، سال ها در معرض توجه بوده است که بر حسب شاخص ها معیارهای مدنظردر این زمینه مانند نرخ زندانیان، حقوق بشر زندانیان، عملکرد پلیس، بزهکاری نوجوانان، محکومین اشتباهی، استقلال دیوان عالی و تورّم قوانین کیفری) ارزیابی می شود.جامعه نخبگانی ایران نیز برای تحلیل بهتر وضعیت تمدنّی و داشتن تصویر کلان واقعی نسبت به نظام مسائل اجتماعی- سیاسی آمریکا، ضرورتاً باید شناخت و احاطه وافری در این خصوص داشته باشد؛ لذا در پژوهش پیش رو بر حسب شاخص های مطروح در محافل و اندیشکده های تخصصی آمریکایی با روش مطالعه اسنادی و گردآوری داده های کتابخانه ای سعی می شود شاخص های مذکور در یک بازه زمانی مشخص توصیف و تحلیل شود. پرسش اصلی پژوهش نیز این است که وضعیت بخشی از مهم ترین شاخص های قضایی آمریکا از سال 2008 تا 2022م چگونه بوده است؟ در این پژوهش مشخص شد نرخ زندانیان به صورت کلی روندی کاهشی داشته، حقوق بشر زندانیان همچنان به لحاظ رسیدگی و رفع نظام نیاز های زندانیان دچار نقص ها و معایبی می باشد.عملکرد پلیس در کاهش نرخ جرم و جنایت موفق ارزیابی شده و میزان دستگیری ها کمتر شده است درحالی که اعتماد عمومی به این نهاد کاهش یافته و میزان خشونت رفتاری و کشتار توسط پلیس نیز تصاعدی بوده است. میزان بزهکاری نوجوانان کاهش یافته، تعداد محکومیت های اشتباهی بیشتر از حد اتفاق افتاده، عملکرد سیاسی دیوان عالی نیز بیشتر نمود یافته و در نهایت جرم زدایی ها در بسیاری از ایالت ها جریان پیدا کرده است.
مقایسه دیپلماسی عمومی آمریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» و «جو بایدن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
47 - 68
دیپلماسی عمومی برخلاف نوع رسمی آن، به دنبال اثرگذاری بر عموم جامعه و مخاطبانی است که در ظاهر مسئولیتی در حوزه سیاست خارجی ندارند و بدنه جامعه را تشکیل می دهند. این نوع از دیپلماسی در سال های اخیر رواج بسیاری یافته و اساس روابط طولانی و پایدار تأمین منافع برای کشورها را شکل می دهد. یکی از کشورهایی که هزینه بسیاری در این حوزه انجام داده، آمریکاست که سعی کرده از تمام ابزارهای دیپلماسی عمومی در جهت نیل به اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند و حتی بخش مجزایی در وزارت امور خارجه برای این منظور تأسیس کرده است. از آنجایی که دولت جو بایدن، یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی را ترمیم چهره بین المللی آمریکا اعلام کرده و یکی از مهم ترین ابزارهای آن ها جهت نیل به این هدف، دیپلماسی عمومی است این پرسش مطرح می شود که دیپلماسی عمومی آمریکا در دوره جو بایدن نسبت به دوره دونالد ترامپ چه تغییراتی داشته است؟ جهت پاسخ به سؤال مذکور، این پژوهش از روش مطالعه اسنادی بهره گرفته و مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی، اطلاعات مورد نیاز محققین را به صورت کتابخانه ای گردآوری کرده است. نتیجه مقایسه این دو دوره نشان می دهد که دولت آمریکا در دوره جوبایدن تلاش دارد با استفاده از ابزارهای گذشته و جریان اصلی رسانه های بین المللی، اتفاقات گذشته را به دونالد ترامپ به عنوان یک استثناء نسبت دهد و به ترمیم تصویر آمریکا در جهان بپردازد.
عوامل و روش های جنگ ترکیبی شبکه ای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
جنگ ترکیبی موضوعی میان رشته ای محسوب می شود به همین دلیل فهم روشمند آن نیاز به تبیین عوامل شکل گیری جنگ ترکیبی دارد، در این پژوهش ابتدا عوامل شکل گیری جنگ ترکیبی شبکه ای آمریکا علیه ج.ا.ایران همراه با میزان تأثیرگذاری آن ها شناسایی شده و سپس روش های اجرای آن مشخص شده است. در جنگ ترکیبی شبکه ای مرز بین نظامیان و غیر نظامیان و همچنین صلح و جنگ از میان رفته و همه آن ها در یک محیط خاکستری به صورت شبکه ای و درهم تنیده هستند لذا هدف اصلی این مقاله شناسایی عوامل و روش های جنگ ترکیبی شبکه ای آمریکا علیه ج.ا.ایران است. این پژوهش، از نوع کاربردی- توسعه ای بوده و به روش زمینه ای- موردی انجام شده است، ابزار گردآوری اطلاعات و داده ها نیز کتابخانه ای و میدانی بوده و در نهایت حجم نمونه 49 نفر است. یافته های بدست آمده نشان می دهد که در جنگ ترکیبی، اقدامات، عوامل و روش ها نیازی به نقش آفرینی ندارند، چنانچه موثر باشند کافی است و الزاماً نیازی نیست که سلسله اقدامات به صورت همزمان و به موازات هم انجام شوند. اما در جنگ ترکیبی شبکه ای، اقدامات، عوامل و روش ها باید نقش آفرین باشند و الزاماً به صورت همزمان و به موازات همدیگر انجام شوند. بر اساس نتایج تحقیق، در جنگ ترکیبی شبکه ای به علت اشراف اطلاعاتی ضریب خطای محاسباتی کم است اما در جنگ ترکیبی خطای محاسباتی زیاد است. جنگ ترکیبی شبکه ای آمریکا علیه ج.ا.ایران شامل 67 عامل و 24 روش است. از 67 عامل جنگ ترکیبی آمریکا علیه ج.ا.ایران تعداد 39 عامل مؤثر و 37 عامل نقش آفرین هستند.
تحلیل الگوهای مداخله آمریکا در بخش های اقتصادی ایران با استفاده از ابزار بابوک؛ مکانیزم ها، اثرات و راه های برون رفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
115 - 152
با نگاهی تاریخی، مفهوم مداخله به عنوان یکی از ابزارهای مهم سیاست خارجی قدرت های جهانی، در راستای پیشبرد اهداف، و دستیابی به منافع مطرح بوده است. مداخله شامل تلاش های علنی و مخفیانه با هدف تغییر، جایگزینی یا حفظ دولت های خارجی می شود. این تلاش ها، طیف گسترده و متنوعی از اقدامات سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و تکنولوژیک را در بر می گیرد. فرآیند این مداخلات پس از جنگ دوم جهانی و قرار گرفتن ایالات متحده به عنوان یکی از قطب های جهان در رقابت با شوروی به اوج رسید و پس از فروپاشی شوروی، در سطوح جدیدی در راستای تثبیت هژمونی آمریکا نمایان شد. این مقاله در تلاش است تا با فرض اینکه رویکردهای نوین مداخله، بیشتر بر اساس مباحث اقتصادی شکل گرفته، به این سوال پاسخ دهد که الگوهای مداخله آمریکا در بخش های اقتصادی ایران چگونه بوده است؟ پژوهش با مطالعه مکانیسم بابوک، در نهایت به تحلیل سازوکار، تاثیرات و رویکردهای موجود در این زمینه می پردازد. به واسطه سطح سامانه های موجود بانک و عدم وجود ارتباط موثر بین کسب و کار و سامانه های اطلاعاتی موجود؛ نظام تصمیم سازی در بانک با چالش بسیار روبرو است. استاندارد بابوک با برقراری ارتباط بین کسب و کار و نظام دیتا تلاش دارد نظام تصمیم سازی را به گونه ای سازمان دهی نماید که تصمیمات بر اساس درک درست از محیط و شرایط بانک صورت پذیرد، اتفاقی که هم اکنون به طور کامل وابسته به سطح نخبگی و تجربه مدیران است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که سه شیوه کلی مداخله ایالات متحده امریکا بر ایران شامل تحریم های مستقیم بخش های اقتصادی، محدود سازی غیر مستقیم بخش های اقتصادی و صدمه مستقیم، خرابکاری و هک زیرساخت های اقتصادی است.
بررسی دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکای در حال افول(مقاله علمی وزارت علوم)
دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از ابزارهای تحقق قدرت نرم کشورها، از مقولاتی است که امروز مورد توجه بسیاری از بازیگران نظام بین الملل قرار دارد. در همین ارتباط دیپلماسی فرهنگی به عنوان یک راهبرد، نه تنها امری در خدمت تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور چین که از حیثی مهم تر به مثابه عاملی شکل دهنده به تصویر بین المللی این کشور در دوران جدید است. پژوهش حاضر از منظر یاد شده بر ارائه تصویری از نگاه چینی به آینده جهان و نوع راهبردهای فرهنگی این قدرت جهانی متمرکز است. این نوشتار به عنوان یک تحقیق توسعه ای مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش اسنادی و با استفاده از ابزار و داده های کتابخانه ای در پی پاسخگویی به این سؤال بر می آید که: آیا با تحلیل مختصات راهبردی دیپلماسی فرهنگی چین، می توان به این نتیجه دست یافت که پکن راهبرد رویارویی فرهنگی با آمریکای رو به افول را در دستور کار خویش قرار داده است؟ نتایج مقاله حاکی از آن است که نگاه چین به مساله افول آمریکا با قرائت عمومی از این موضوع متفاوت است و چینیان جهان آینده را در فضایی چندقطبی تصویر می کنند که آمریکا در آن به عنوان یکی از قطب های تأثیرگذار به ایفای نقش می پردازد.
پیامدهای امنیتی خروج ایالات متحده آمریکا از برجام بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
145 - 175
توافق حاصل از چندجانبه گرایی برجام در صدد حل و فصل مناقشات هسته ای میان ایران و غرب بود. مساله پژوهش این است که با خروج و اعمال تحریم های یک جانبه توسط ایالات متحده و کاهش تعهدات ایران در پاسخ به این خروج و اقدامات بعدی امریکا، چالش هایی از جمله ایجاد ناامنى در سطح منطقه و سطح داخلى براى جمهورى اسلامى ایران، همچنین تصویب قطعنامه پیشنهادى ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان در شوراى حکام آژانس بین المللی انرژى و مطرح شدن موضوع تمدید مجدد تحریم های تسلیحاتى علیه ایران و تلاش جهت فعال سازی سازوکار ماشه توسط ایالات متحده در شوراى امنیت ایجاد گردید. این پژوهش با روش کیفی و از نوع مطالعه اسنادی و مبتنی بر جمع آوری و تحلیل داده های چاپی و الکترونیکی می باشد. به کارگیری چارچوب نظری رئالیسم تهاجمی، به دنبال پاسخ به پیامدهای امنیتی خروج ایالات متحده از برجام برای جمهوری اسلامی ایران می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد خروج آمریکا از برجام باعث شد تا علاوه بر بازگشت تحریم های موشکی قبلی، تحریم های شدیدتر یک و چندجانبه وضع گردد و حتی بر مسائل مهم امنیتی در منطقه خلیج فارس تأثیرگذارد. برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایران را از نظر نیروهای متعارف، موشک سازی، رشد نیروهای نامتقارن و افزایش نفوذ منطقه ای تهدیدی بزرگ تلقی کرده که خود عاملی برای افزایش تمایل برای خرید تسلیحات توسط کشورهای مذکور گردید و باعث شد تا امنیت ملی ایران روند نزولی در پیش گیرد
ارتباطات میان فرهنگی و آمریکایی زدایی از ارتباطات جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
69 - 92
رویکرد غالب در مطالعات ارتباطی در جهان و ایران، به دلیل خاستگاه عمدتاً آمریکایی آن که بر مطالعات رسانه ای متمرکز بوده است، از پاردایم «ارتباطات انتقالی» در مطالعات ارتباطی تبعیت می کند. این موضوع، باعث در حاشیه قرار گرفتن برخی گرایش های مطالعات ارتباطی مانند ارتباطات میان فرهنگی شده است. این مقاله ضمن طرح مساله روند انتقالی شدن ارتباطات از نیمه دوم قرن نوزدهم، به این پرسش پاسخ داده است که این روند چه پیامدهایی در زمینه ارتباطات این کشور و بسط و غلبه رویکردی خاص به فناوری های ارتباطی داشته است؟ به منظور پاسخ به پرسش یادشده، ضمن تبیین دو رویکرد اصلی در ارتباطات یعنی ارتباطات انتقالی و ارتباطات آیینی، به امتداد یافتن آنها در سطح کلان جهانی، در قالب «جهانی سازی ارتباطات» و «ارتباطات میان فرهنگی»، پرداخته شده است. در این راستا ضمن مروری بر پیشینه هر یک از رویکردهای ارتباطی(انتقالی و آیینی) و تطورات آنها در قرن بیستم، بر ویژگی ها و تمایزات آنها تمرکز شده و جهانی سازی ارتباطات (با تمرکز بر توسعه فناوری های اطلاعات و ارتباطات) به مثابه یکی از ابعاد مختلف مگاپروژه جهانی سازیِ برآمده از نگاه آمریکایی به حهان و ارتباطات جهانی، بازخوانی شده شده است. در این مقاله با رویکرد توصیفی-تبیینی و با استفاده از روش مطالعه اسنادی داده های مورد نیاز برای تحلیل، گردآوری شده است. نتیجه مطالعه نشان می دهد اتخاذ رویکرد فعالانه گسترش ارتباطات میان فرهنگی ایران، به ویژه در منطقه غرب آسیا و حوزه جغرافیای فرهنگی ایران، در بلندمدت، فرصت ها و مزیت های فرهنگی، و بالتبع آن، مزیت های اقتصادی، سیاسی و امنیتی فراوانی را در برخواهد داشت.
نقش ایالات متحده آمریکا در همکاری استراتژیک روسیه و چین؛ با تاکید بر دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و جو بایدن(مقاله علمی وزارت علوم)
با اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی و اتمام دوران جنگ سرد، آمریکا به منزله بازیگر ابرقدرت در ابعاد اقتصادی، نظامی، سیاسی و ایدئولوژیکی در نظام بین الملل تعیین شد. موقعیت جدید آمریکا به این کشور اجازه داد که با افزایش نقش و نفوذ به مداخله در نظام بین الملل اقدام نماید. در ادامه تحولات نظام بین الملل با افزایش قدرت رقبا در ابعاد گوناگون، منافع و موقعیت آمریکا با چالش هایی مواجه شده است. روسیه و چین به عنوان دو قدرت نوظهور می باشند که همواره از سوی ایالات متحده آمریکا برداشت تهدید نموده اند. هدف پژوهش بررسی نقش ایالات متحده آمریکا در روابط استراتژیک روسیه و چین است. سوال اصلی پژوهش این است که ایالات متحده آمریکا چه نقشی در همکاری استراتژیک روسیه و چین دارد؟ رویکرد پژوهش توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری داده ها و اطلاعات نیز کتابخانه ای است. فرضیه مقاله این می باشد که تهدیداتی که مسکو و پکن از سوی امریکا برداشت می کنند سبب ائتلاف و همکاری عمیق دو دولت در نظام بین الملل و منطقه ای شده است که این امر در دوره ریاست جمهوری ترامپ و دوره فعلی ریاست جمهوری بایدن بیشتر شده و همکاری دو دولت گسترش پیدا کرده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد دو دولت روسیه و چین با هدف مقابله و مهار سیاست های تهدیدزا آمریکا به همکاری های اقتصادی، نظامی و هماهنگی در نهاد ها و سازمان های بین المللی و همگرایی در مناطق آسیای مرکزی، اوراسیا و غرب آسیا روی آورده اند.
مقایسه دیپلماسی سلامت آمریکا برای مقابله با کووید-19 در دوران ترامپ و بایدن(مقاله علمی وزارت علوم)
دیپلماسی سلامت بیش از یک قرن است که در دستور کار سیاست خارجی دولت ها قرار گرفته است. دیپلماسی سلامت به کشورها کمک می نماید تا با ایجاد قدرت نرم، فرصت های بیشتری برای تحقق منافع ملی خلق نمایند. آمریکا ازجمله کشورهایی است که در حوزه دیپلماسی سلامت همواره فعال بوده و در مجامع بین المللی همچون سازمان بهداشت جهانی حضوری پررنگ و اثرگذار داشته است. هدف مقاله حاضر مقایسه دیپلماسی سلامت آمریکا در دوران ترامپ و بایدن برای تحلیل بهتر و دقیق تر سیاست خارجی آمریکا است. پرسش اصلی مقاله این است که مهم ترین وجوه تفاوت و تشابه دیپلماسی سلامت آمریکا در دوران ترامپ و بایدن چیست؟ برای پاسخ به سؤال فوق از روش مقایسه ای استفاده شده و داده ها با بهره گیری از روش کتابخانه ای جمع آوری شده است. یافته های پژوهش نشان دادند دیپلماسی سلامت جو بایدن در چهار حوزه با دیپلماسی سلامت ترامپ متفاوت بوده است: راهبرد آمریکا در مقابله با بیماری ها، مشارکت در درمان بیماری ها (اعطای واکسن و...)، چندجانبه گرایی به جای یکجانبه گرایی، و نحوه عملکرد آمریکا در حوزه بهبود زیرساخت امنیت بهداشت جهانی در بلندمدت. در کل می توان گفت کنار گذاشتن یکجانبه گرایی در پیش گرفته شده از سوی ترامپ در عرصه جهانی و تعامل با متحدین و نهادهای بین المللی مهم ترین وجه بارز تفاوت دیپلماسی سلامت بایدن با ترامپ بوده است. باوجود تفاوت های فوق هر دو رئیس جمهور در سیاست های زیر دارای تشابه بودند: اولویت سلامت شهروندان آمریکایی بر دیگر کشورها، اعمال محدودیت های مالی و پزشکی بر دولت های مخالف و منتقد آمریکا، کاهش هزینه داروهای تجویزی، اجرای قوانین ضد انحصار و تداوم برنامه ملی بیمه اجتماعی.
بررسی روند سیکل قدرت آمریکا و تأثیر آن بر نظم جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
11 - 45
سیکل قدرت نمایی از افول و ظهور قدرت های بزرگ را نشان می دهد و به تبع نظم جهانی قدرت موردنظر نیز با افول سیکل قدرت تضعیف می شود. هدف از ارائه این مقاله جست وجوی ارتباط میان سیکل قدرت با نظم جهانی آمریکا است. مسئله موردنظر این است که سیکل قدرت آمریکا چه تاثیری بر نظم جهانی آمریکا دارد و سوالی که مطرح شده اینکه چگونه سیکل قدرت آمریکا بر نظم جهانی آمریکا درصحنه بین المللی تاثیر گذاشته است؟ بر مبنای فرضیه، اگر قدرت آمریکا افول کند، این نظم جهانی نیز با آن افول خواهد کرد. افول نسبی آمریکا در منحنی چرخه قدرت و افول نسبی نظم نوین جهانی حاکی از آن است که نظام بین المللی به سمت پویایی چندقطبی حرکت می کند. نتایج نیز نشان می دهد هرچقدر آمریکا در سیکل قدرت روند افول را طی می کند، نظم نوین جهانی در مقیاس سیکل قدرت نیز ضعیف تر می شود. عواملی مانند، بحران مالی سال2008 و حضور آمریکا در جنگ های پرهزینه بعد از یازده سپتامبر و همچنین به علت سهم نسبی قدرت در سیستم جهانی با صعود قدرت های جهانی مانند هند، چین و ژاپن و ظهور قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای مانند ایران و روسیه در سیستم بین المللی، آمریکا در چرخه قدرت با افول نسبی مواجه شده است که نظم نوین جهانی را نیز با افول نسبی مواجه نموده است. روش پژوهش مورداستفاده در این تحقیق، روش همبستگی می باشد که مبتنی بر رویکرد توصیفی _ تحلیلی است و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و اسنادی می باشد.
ارزیابی مقاله «آینده امپراطوری امریکا» سوزان استرنج از دیدگاه حامیان مکتب افول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
153 - 182
حامیان افول قدرت آمریکا سه مدعای اصلی در رابطه با افول این کشور مطرح کرده اند: الف؛ قدرت امریکا دچار افول شده است. ب؛ قدرت های بزرگ به ناگزیر افول می کنند، پ؛ یکی از عواقب متحمل افول امریکا، بی ثباتی سیاسی و بی نظمی اقتصادی در نظام بین الملل خواهد بود. سوزان استرنج در مقاله خود در سال 1988 با طرح گزاره های حامیان افول امریکا، مخالفت و استدلال های خود را در رد این نظریات مطرح کرده است. هدف مقاله حاضر ارزیابی استدلال های استرنج در وضعیت کنونی نظام بین الملل است و قصد دارد با مبنا قرار دادن مقاله وی، مدعای حامیان مکتب افول گرایی را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. از این رو این پرسش مطرح می شود: آیا در مقطع کنونی دفاع از ابرقدرتی و هژمونی امریکا مبنای معقولی دارد یا حامیان مکتب افول گرایی می توانند مدعای خود را به استدلال های بیشتری به اثبات برسانند؟ پژوهش حاضر با بهره گیری از روش ردیابی فرایند، این فرضیه را مطرح ساخته است که اگرچه هژمونی امریکا بعد از فروپاشی بلوک شرق تثبیت شد، ولی به تدریج و با ظهور مدعیان، قدرت امریکا دچار افول شده است. یافته های پژوهش ضمن رد مدعای استرنج در ابعاد و حوزه های مختلف، نشان می دهد که اتحادیه اروپا در بعد فرهنگی، روسیه در بعد نظامی و چین در بعد اقتصادی مهمترین چالشگران هژمونی امریکا هستند و در آینده قدرت از غرب به شرق منتقل خواهد.
هوش مصنوعی و تحول در قلمرو سیاسی - اجتماعی (مطالعه زمینه ای: انتخابات 2024 آمریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
143 - 164
امروزه یکی از دغدغه های اساسی صاحب نظران و مردم با توجه به سرعت پیشرفت تکنولوژی و در دسترس بودن آن، پیامدهای نأشی از گسترش هوش مصنوعی در عرصه های سیاسی- اجتماعی می باشد. تجربه دهه ی اخیر که مصادف با ظهور شبکه های اجتماعی و سکوهای مجازی بود نشان می دهد که به اندازه ی پیشرفت های حوزه تکنولوژی و رسانه ، تحولات و دگرگونی های سیاسی- اجتماعی نیز شتاب گرفته و از آن ها متأثر می گردند. به طوری که در حد فاصل میان برگزاری یک انتخابات تا انتخاباتی دیگر، فضای سیاسی و اجتماعی به کلی دگرگون شده است که نیاز به بازشناسی عوامل و متغیرهای مؤثر بر آن احساس می شود. در پژوهش پیش رو، با رویکرد توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای، اسناد و نظرسنجی های معتبر به واکاوی تأثیرات هوش مصنوعی در عرصه ی سیاسی- اجتماعی پرداخته شده است. هم چنین کوشش شده است به نقاط عطف سیاسی- اجتماعی به وجود آمده توسط هوش مصنوعی در جامعه ی ایالات متحده پرداخته شود. ارزیابی و تعیین آن که این روند چه نقاط ضعف و قوتی را در بر می گیرد با در نظر گرفتن نگرش های خاص سیاسی و اجتماعی هر جامعه ای متفاوت است؛ اما آن چه مسلم است بکارگیری و سرعت انتشار این ابزارها، دنیای سیاست و زندگی اجتماعی را بیش از گذشته پیچیده، توأم با عدم قطعیت و با دورنمایی مبهم روبه رو ساخته است.
سقوط از ارتفاع دموکراسی؛ تحلیلی «توکویل»ی از دلائل افول آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
زمانی که در بیست ژانویه 2017، دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ سفید شد، بسیاری از تحلیلگران و متفکران سیاست و فرهنگ این کشور آن را نشانه بارز ورود آمریکا به دورانی از انزوا و افول تلقی کرده و به استناد شرایط پس از یازده سپتامبر به این نتیجه رسیدند که نظم سیاسی در داخل و نظام سیاسی در خارج به مخاطره افتاده است. فرید زکریا، فرانسیس فوکویاما و تیموتی اسنایدر از جمله این چهره های مطرح هستند که باور دارند فهم دلایل شکل گیری ایدئولوژی ترامپیسم آن هم از دل میراث دموکراتیک این کشور نیازمند تأمل و بررسی جدی است. بر این اساس پژوهش حاضر در تلاش است تا با اشاره به واقعیات مطرح شده در سال های اخیر، و بکارگیری چارچوب نظری آسیب شناسی روانشناسانه و جامعه شناسی تاریخی به این پرسش مهم پاسخ دهد که از دیدگاه آلکسی دوتوکویل متفکر برجسته علوم سیاسی، چه عوامل و زمینه هایی در مدل دموکراسی آمریکایی یا میراث دموکراتیک این کشور وجود دارد که به زوال جایگاه آن در سده جدید کمک کرده است؟ نتایج به دست آمده از این پژوهش که مبتنی بر روش مطالعه اسنادی و رویکرد توصیفی تحلیلی این است که ایده دموکراسی به معنای یکسان سازی شرایط جامعه و ترویج این مدل به عنوان سبک زندگی سیاسی، با دامن زدن به عادات، افکار و هیجانات توده ای، بی اعتنائی به امور عمومی و تشدید ذره گرایی و... می تواند سبب افول و انزوای این کشور را فراهم سازد.
تاثیر خیزش چین بر مناسبات تجاری آن با ایالات متحده آمریکا (2021_2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
93 - 114
مناسبات تجاری یکی از ارکان مهم روابط میان چین و ایالات متحده آمریکا است. در طی سال های گذشته روابط تجاری - اقتصادی دو کشور مسیری از تعارض و تنش را طی کرد. با توجه به این که قدرت یابی چین یکی از مهم ترین علل تعارض و تنش اقتصادی چین و ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. هدف این مقاله، این است تا تاثیر خیزش چین بر مناسبات تجاری - اقتصادی آن با ایالات متحده آمریکا را بررسی کند. بنابراین با روش تحلیلی-تبیینی و گردآوری داده ها به روش مطالعات اسنادی به این پرسش پاسخ داده شده که چگونه خیزش چین بر مناسبات تجاری آن با ایالات متحده آمریکا طی سال های (2008-2021) تاثیر گذاشته است؟ در پاسخ فرض بر این است که خیزش قدرت چین از طریق بر انگیختن نگرانی های ایالات متحده آمریکا درباره چالش پکن در برابر هژمونی جهانی واشنگتن، سبب شده روابط تجاری - اقتصادی دو کشور در طی سال های (2008-2021) از محور همکاری به محور رقابت و تنش کشیده شود. یافته ها نشان می دهد که تنش های اقتصادی و تجاری دو کشور در سال های مورد بررسی، ارتباط فراوانی با موضوع رقابت در عرصه قدرت جهانی در حوزه های سیاسی و بین المللی دارد. و روند جاری در روابط دو کشور به گونه ای است که مسئله تنش و عدم اعتماد متقابل در روابط پکن و واشنگتن به روالی عادی تبدیل شده است.
الگوی رفتاری ایالات متحده و روسیه در منطقه قفقاز (2024 -2000)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
165 - 188
منطقه قفقاز نسبت به چند سال گذشته کمتر مورد توجه دانشمندان و تصمیم گیرندگان حوزه اوراسیا قرار گرفته است، زیرا مطالعات امنیتی این منطقه در حال حاضر تحت تأثیر درگیری مسلحانه در اوکراین و آشفتگی های منطقه غرب آسیا می باشد. با این حال، منطقه قفقاز مخصوصاً قفقاز جنوبی به دلایل داخلی و خارجی، از شکنندگی ژئوپلیتیکی حادی رنج می برد و از آنجایی که تشدید رقابت میان روسیه و ایالات متحده پس از جنگ سرد به بالاترین حد خود رسیده است، فرآیند درگیری و همکاری آن ها در این بخش حساس اوراسیا مستحق توجه است. بنابراین نگارنده ضمن بررسی روابط دوجانبه مسکو و واشنگتن در قفقاز، سعی دارد وضعیت فعلی این منطقه و منطق همکاری و رقابت این دو کشور در چند سال گذشته را تببین و تشریح کنند. از این رو هدف اصلی این پژوهش پاسخگویی به این سؤال است که ایالات متحده و روسیه چه سیاست هایی را در قبال بحران های این منطقه اتخاذ کرده اند و دلایل و منطق این دو کشور از این سیاست ها چه بوده است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این سؤال اصلی مطرح می شود این است که پندارهای مختلف از شیوه کسب منافع راهبردی، امنیتی و نظامی باعث سیاستگذاری رقابتی روسیه و آمریکا در بحران های منطقه قفقاز شده است؛ همچنین این پژوهش بر منطق همکاری جویانه ایالات متحده و روسیه در رابطه با فرآیندهای حل و فصل مناقشات قومی و سیاسی در آبخازیا، اوستیای جنوبی و قره باغ کوهستانی که در راستای حفظ ساختار ادراکی نظام بین الملل است، متمرکز می باشد. برای بررسی این فرضیه ها ضمن تکیه بر نظریه خطای اسنادی و رویکرد توصیفی- تحلیلی، روش مطالعه اسنادی مبتنی بر جمع آوری و تحلیل داده های کتابخانه ای، سایت ها، مقاله ها و منابع اینترنتی می باشد.
راهبردهای ایالات متحده در منطقه خلیج فارس (2020- 2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
151 - 178
خلیج فارس منطقه راهبردی مهمی برای راهبرد کلان ایالات متحده و جایگاه آن به عنوان یک قدرت بزرگ است. منطقه خلیج فارس به طور سنتی در قلب منافع ایالات متحده قرار دارد؛ زیرا یکی از مهم ترین مناطق تولیدکننده نفت در جهان است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، شرکای مهم نظامی برای ایالات متحده هستند و موافقت نامه های نظامی و امنیتی، فروش تسلیحات و ظرفیت سازی به عنوان عناصر ضروری تعامل ایالات متحده با شرکای خود در شورای همکاری خلیج فارس هستند. طرح مسئله این مقاله به بررسی اولویت های راهبردی ایالات متحده و نقش امنیتی این بازیگر در حوزه امنیت خلیج فارس می پردازد و همچنین نوع روابط امنیتی و نظامی میان شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا را بررسی می کند. پرسش اصلی این تحقیق بدین صورت است که آیا راهبردهای متمایز ایالات متحده ثبات خلیج فارس را افزایش داده است یا اینکه این راهبردها عمدتاً بی ربط بوده اند؟ در این پژوهش با بهره گیری از روش کیفی و از نوع مطالعه اسنادی، روندهای امنیتی ایالات متحده را که برای حفاظت از منطقه توسعه داده شده است، تجزیه و تحلیل می گردد که شامل موازنه فراساحلی و سرزمینی هست. فرضیه مسلط این نوشتار بر احیای مجدد موازنه فراساحلی به عنوان راهبرد جدید ایالات متحده برای امنیت خلیج فارس هست زیرا به نظر می رسد که به دلیل محدودیت ها و چالش های موجود، این تغییر برای راهبرد کلان واشنگتن مناسب تر است. یافته های تحقیق بیان می کند که شواهد واضحی مبنی بر اینکه تعهدات امنیتی ایالات متحده در خلیج فارس برای ثبات منطقه حیاتی است، یافت نمی شود.