مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
دونالد ترامپ
حوزه های تخصصی:
پرسش اصلی مقاله حاضر این است که دولت جدید ایالات متحده آمریکا چه سیاست و راهبردی در عرصه بین المللی به طور عام و در قبال جمهوری اسلامی ایران به طور خاص در پیش خواهد گرفت؟ در پاسخ به این سوال، علاوه بر طرح چهارچوب مفهومی کوتاه، عوامل موثر در شکل گیری سیاست خارجی دولت جدید آمریکا در دو سطح ملی و بین المللی طرح، اصول و رویکرد آن تشریح و راهبرد آن با توجه به تناقض ها و موانع احتمالی توضیح داده شده است. به نظر می رسد دولت ترامپ به دلیل ایجاد شکاف های سیاسی و ساختاری در داخل آمریکا و بی توجهی به بنیان های تاریخی نظام بین الملل و سیاست خارجی آمریکا در تأمین اهداف و منافع آمریکا با موانع و مشکلات بزرگی روبرو شده و ناگزیر به تعدیل در مواضع اعلامی خود در سیاست خارجی خواهد شد.
واکاوی سیاست خارجی دونالد ترامپ در خاورمیانه و چالش های پیش روی آن (ابعاد و رویکردها)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی سیاست خارجی ایالات متحده با محوریت دولت تازه کار دونالد ترامپ است و سعی در بازخوانی حضور ایالات متحده و منافع این کشور در منطقه پر اهمیت خاورمیانه دارد. همچنین در این نوشتار سیاست های اعلامی و اعمالی ترامپ در قبال خاورمیانه و چالش های پیش روی آن بررسی خواهد شد. سؤال اصلی مقاله این است که سیاست خارجی ترامپ در قبال خاورمیانه بر اساس چه مؤلفه هایی است؟ در پاسخ فرضیه مقاله این گونه مطرح می شود: عوامل گوناگونی در تصمیم گیری ها و سیاست خارجی ایالات متحده دخیل است، و دولت دونالد ترامپ به منظور پیشبرد اهداف ایالات متحده و دولت خود و بر خلاف شعارهای تبلیغاتی اش و مخالفت وی با سیاست های رئیس جمهور پیشین و همچنین بر اثر عوامل تعیین کننده ای چون؛ فشار لابی های صهیونیستی، دلارهای عربستان سعودی و عوامل دیگر، از مواضع اعلامی خود عقب نشینی نموده و لاجرم خود را مجبور به دنباله روی از سیاست های اعصار گذشته (در مورد خاورمیانه) و حتی تلاش جهت افزایش تنش ها در این منطقه می بیند.
Trump and the Perspective of the US National Security Strategy; the Transition from Multilateralism to Unilateralism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
210 - 229
حوزه های تخصصی:
Donald Trump, the forty-fifth president of the United States, entered the White House with a very different agenda and sought to redefine the pattern of US action and engagement in the international sphere. While rejection of Obama's policies, Trump has sought to alteration, the US foreign policy and security strategy at almost all levels and in this pathway has sought to change the strategic mechanisms of the United States. The present paper, through a brief review of the US National Security Strategy during Barack Obama's presidency, discusses the most significant signs of a possible transformation in the US National Security Strategy in the coming years. This survey is based on reports, documents and white House new president and decision makers' speech. The main question of the present article is what features of the Trump National Security Strategy in the coming years differentiate from Obama's strategy in 2008-2016, And its initial hypothesis focuses on the formulation of a national security strategy in a different framework than Obama's multilateralism, mainly as a form of moderate unilateralism, and based on ambiguous politics and, in particular, the Madman theory of Henry Kissinger as the main difference between Obama's declared strategy. <br /> <br />
تعارضات روسیه و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ و رویکرد رسانه ای به آن
حوزه های تخصصی:
روابط روسیه و آمریکا یکی از جذاب ترین موضوعات برای پژوهشگران حوزه روابط بین الملل محسوب می شود. در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ این روابط از نوسانات پیچیده ای برخوردار شده است. بخشی از این پیچیدگی به رقابت های راهبردی دو کشور و بخشی دیگر به کنش های همکاری جویانه تاکتیکی آن ها مربوط می شود. بر این اساس مقاله حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که مهم ترین تعارضات روسیه و آمریکا در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ چه مواردی است؟ یافته های مقاله نشان می دهد که در سه سطح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی می توان تعارضات دو کشور را در مقطع مذکور دسته بندی کرد. از جمله محل های منازعه می توان به موازنه هسته ای، اختلافات تجاری، تحریم ها در سطوح بین المللی، گسترش ناتو به شرق، دخالت در امور داخلی یکدیگر، مسئله اوکراین و سوریه اشاره کرد. در این مقاله پژوهشی به روش «توصیفی- تحلیلی» و با استفاده از بررسی راهبردها، اسناد امنیتی منتشر شده و همچنین تجزیه و تحلیل تصمیمات تقابلی متصدیان حوزه های مختلف دو کشور، مؤلفه های رفتار راهبردی مؤثر بر گسترش اختلافات دوسویه، تبیین می شود.
ترامپ، جهت گیری «امریکا اول» و اخلال در تجارت بین الملل (2017-2019)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی روی کار آمدن دونالد ترامپ، سیاست خارجی آمریکا با جهت گیری نوآورانه ای به ویژه در ارتباط با اقتصاد بین الملل روبرو شد. در این زمینه، آموزه «آمریکا اول» که لزوم توجه فزاینده به آمریکاگرایی در برابر جهان گرایی را تجویز می کرد؛ پی آمدهای مهمی را برای اقتصاد این دولت، روابط اقتصادی با دیگر دولت ها به ویژه چین، اروپا و اقتصاد جهانی به همراه داشت. در واقع، سیاست های حمایت گرایانه اقتصادی وی دورنمای پر ابهامی را برای تجارت بین الملل رقم زده که تأمل در مورد آثار و ویژگی های آن در دستورکار این نوشتار قرار دارد. بر این اساس سؤال اصلی این تحقیق عبارتست از اینکه: جهت گیری سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ بر محور «اولویت بخشی به منافع امریکا» (امریکا اول) طی بازه زمانی 2019-2017 چگونه بر تجارت بین الملل تأثیرگذار بوده است؟ در پاسخ، فرضیه مورد نظراینکه: جهت گیری خارجی امریکا در دوره زمانی 2019-2017 بر محور «اولویت منافع امریکا» با تکیه بر ناسیونالیسم اقتصادی و اتخاذ سیاست های حمایتی تجاری، الگوهای تعامل تجاری این دولت با بازیگران محوری تجارت جهانی خصوصاً چین و اروپا را با تنش مواجه ساخته که دامنه این روند در کوتاه مدت بر روند رشد تجارت بین الملل تأثیر منفی داشته است.
ماهیت حقوقی- سیاسی خروج آمریکا از برجام
حوزه های تخصصی:
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) یکی از اتفاقات حقوقی و بین المللی مهم در تاریخ روابط بین الملل در حوزه علوم و فناوری هسته ای محسوب می شود. در پی امضای این سند، قطعنامه 2231 شورای امنیت به تصویب رسید که بر اساس آن، تحریم های قبلی شورای امنیت لغو شد و کشورهای امضا کننده برجام، موظف به اجرای کامل تعهدات مندرج در آن شدند. اما طولی نکشید که ریاست جمهوری جدید آمریکا دونالد ترامپ علی رغم پایبندی اروپایی ها به برجام ناسازگاری خود با توافق چند جانبه بین المللی هسته ای ایران را آشکار ساخت و در نهایت در 18 اردیبهشت ماه 1397 دولت ایالات متحده آمریکا رسماً از برجام خارج و بازگشت تحریم ها به صورت گذشته را اعلام نمود. از این رو این پژوهش در صدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که تبعات سیاسی- حقوقی خروج آمریکا از برجام چیست؟ در پاسخ به این پرسش این فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد که علی رغم این که دولت ایالات متحده آمریکا اصرار دارد که برجام یک معاهده بین المللی نیست متعاقب تصویب قطعنامه 2231 شورای امنیت سند برجام یک موافقت نامه بین المللی است و خروج آمریکا از برجام هرچند باتوجه به ماهیت حقوقی آن تحت عنوان موافقت نامه چند جانبه، پیامد حقوقی الزام آوری ندارد ولی به لحاظ سیاسی اعتبار و جایگاه آمریکا را در نظام بین الملل کاهش می دهد.
نئوجکسونیسم؛ الگوی سیاست خارجی امریکا در دوران دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۳)
146 - 179
حوزه های تخصصی:
در شرایط کنونی، تحلیل سیاست خارجی ایالات متحده ی امریکا در قیاس با گذشته، با پیچیدگی ها و عدم قطعیت های بیشتری همراه است. دولت این کشور به رهبری دونالد ترامپ با شعارهای ضدنظام و تغییر وضعیت موجود، قدرت را در دست گرفته است و تلاش می کند تا با برهم زدن رویه های سنتی دولتهای گذشته در امریکا، رویکرد تازه ای را در ارتباط با موضوعات داخلی و خارجی اتخاذ نماید. آنچه در این میان مشخص است اینکه، دولت کنونی امریکا تاکنون فاقد یک الگوی سیاست خارجی مشخص و منسجم بوده است، که همین امر تحلیل رفتارهای خارجی این کشور را با پیچیدگی بیشتری همراه می سازد. اما با این وجود، این گفته بدان معنا نیست که نمی توان منطق رفتاری رهبران جدید امریکا را شناسایی و تحلیل نمود؛ بلکه فهم رفتارهای جدید نیازمند دقت و مطالعه ی بیشتر می باشد. از این رو، مقاله ی حاضر تلاش کرده است تا از طریق بررسی بسترهای داخلی و بین المللی که موجبات پیروزی دونالد ترامپ را در انتخابات ریاست جمهوری 2016 امریکا فراهم آوردند، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که سیاست خارجی امریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ بر مبنای چه الگویی قابل ادراک بوده و نوعِ نگرش و رویکرد آن در حوزه سیاست خارجی چگونه خواهد بود؟ پرسش های فرعی مقاله عبارتند از اینکه؛ در میان مدت، سیاست خارجی امریکا در رابطه با جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟ و ج.ا.ایران چه راهکارهای احتمالی را در مواجهه با آن می تواند در پیش گیرد؟
ریشه های تاریخی ناسیونالیسم اقتصادی نوین در آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل تغییرات در خط مشی سیاسی- اقتصادی آمریکا در دوره پس از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید می پردازد. ناسیونالیسم اقتصادی تفکری است که اساس روابط اقتصادی با کشورهای دیگر را بر مبنای اصل توسعه زیرساخت های اقتصادی داخلی از طریق حمایت گرایی هوشمند تعریف می کند. گرایش به ناسیونالیسم اقتصادی در برابر گلوبالیسم یکی از ویژگی های مهم دولت ترامپ بوده است. سؤال اصلی مقاله این است که چرا آمریکا پس از به آغاز به کار دولت ترامپ به ناسیونالیسم اقتصادی گرایش یافته است. این مقاله برای پاسخ به سؤال از یک زاویه تاریخی وارد بحث شده است. فرضیه این است که ناسیونالیسم اقتصادی نوین ریشه عمیقی در گذشته تاریخی آمریکا از شرایط دوره جنگ استقلال و پس از آن دارد. ظهور آن در سال های اخیر نتیجه پیروزی جریانی است که خواهان بازگشت کشورشان به سنت های سیاسی-اقتصادی قبل از جنگ جهانی دوم است. ناسیونالیسم اقتصادی در سال های بین استقلال آمریکا و جنگ جهانی دوم به صورت گفتمان غالب در این کشور عمل می کرده است. این مقاله از روش تاریخی-تحلیلی استفاده می کند و برای تأیید فرضیه تلاش خواهد شد از شواهد و داده های معتبر تاریخی استفاده شود.
سیاست آمریکای ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و توافقات بین المللی
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی کشورها همواره در بطن نظام ارزشی و ویژگی های ملی حاکم بر آن ها شکل می گیرد که شکل دهنده هویت ملی آن ها به عنوان یک ملت – دولت است و در راستای تامین منافع ملی و دست یابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آن ها تئوریزه و عملیاتی می شود. هدف پژوهش حاضر این است که با بهره گیری از روش توصیفی – تبیینی و اتخاذ یک رویکرد مقایسه ای، در چارچوب نظریه مدل سیاست خارجی استراتژیک، به تبیین و بررسی نوع سیاست خارجی آمریکای ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و توافقات بین المللی بپردازد. همچنین در این مقاله پژوهشی به دنبال پاسخگویی به این پرسش اصلی هستیم که رویکرد تعارضی دونالد ترامپ در قبال توافقات بین المللی و خروج آمریکا از برخی از این توافقات مانند برجام، به منزله تغییر در استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا و تمایل این کشور به انزواگرایی در عرصه سیاست بین الملل می باشد یا خیر؟ فرضیه اصلی مقاله این است که این نوع رویکرد، صرفا تاکتیکی در راستای تغییر دادن اهداف استراتژیک سیاست خارجی کشورهای دیگر، اعم از دوست و دشمن آمریکا، با هدف پذیرش هژمونی آمریکا در عرصه سیاست بین الملل توسط آن ها و تثبیت جایگاه ابر قدرتی این کشور در نظام بین الملل می باشد. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد که ایران بایستی از طریق تنش زدایی با رقبای منطقه ای خود مانند: ترکیه و عربستان سعودی، ایجاد یک مکانیسم پولی و بانکی دوجانبه با اتحادیه اروپا مانند: ایجاد یک بانک سرمایه گذاری مشترک و ائتلاف سیاسی و اقتصادی با کشورهای عضو بریکس یک موازنه نرم علیه آمریکا ایجاد نماید.
سیاست خارجی دونالد ترامپ نسبت به بحران سوریه و تهدیدات و فرصت های آن برای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
208 - 245
حوزه های تخصصی:
به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، در مقام تهدید امنیتی برای بازیگران مختلف در عرصه منطقه ای و بین المللی مطرح شده است. این قاعده پیرامون منطقه خاورمیانه و در کانون آن کشور سوریه نیز مطرح می باشد و با توجه به اینکه ج.ا. ایران، پیرامون بحران سوریه سطحی بزرگ از منافع و ملاحظات امنیتی را دنبال می کند، رویکرد واشنگتن نسبت به موضوع بحران در این کشور، برای تهران از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. در همین راستا، در کلیت پژوهش حاضر، این پرسش اصلی مطرح شده که «راهبرد سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ، نسبت به بحران سوریه، در چه مؤلفه های قابل واکاوی هستند و رویکرد جدید آمریکا در این مقطع چه تهدیدات و الزامات امنیتی را برای ج.ا. ایران ایجاد می کند؟» جمهوری اسلامی ایران به دلیل درگیر بودن در عمق بحران سوریه، ضروری است در سطح منطقه ای همکاری های خود را با روسیه و ترکیه ادامه دهد. علاوه بر این، تداوم حضور ایران و افزایش نفوذ تهران در سوریه، امری حیاتی در مقابله با راهبرد ضدایرانی ترامپ در سوریه است.
رویکرد ترامپ به حقوق بین الملل محیط زیست و پیشنهادهای رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
205 - 233
حوزه های تخصصی:
بحران های زیست محیطی امروزه یکی از مهم ترین دغدغه های مردم، دولت ها و سازمان های بین المللی است. این بحران ها ادامه زندگی بشر بر روی کره زمین را به خطر انداخته و برای دولت ها ایجاد مسئولیت می کند. حقوق بین الملل محیط زیست از سال 1972م در نتیجه کنفرانس استکهلم با توجه بیشتر کشور ها مواجه شد. پس از آن به مرور الزاماتی برای حفاظت از محیط زیست شکل گرفت و مسئولیت جهانی حفاظت از محیط زیست مهم ارزیابی شد. امریکا به عنوان یکی از قدرت های بزرگ نظام بین الملل که تأثیر بسزایی در ایجاد بحران های محیط زیستی دارد، همواره تلاش کرده تا کمترین محدودیت و مسئولیت های زیست محیطی را بپذیرد. سیاست های زیست محیطی ترامپ تقابل سیاست های امریکا با حقوق بین الملل محیط زیست را نشان می دهد. در مقاله پیش رو ضمن معرفی ارکان اصلی حقوق بین الملل محیط زیست، رفتار ایالات متحده و تضاد معاهده ای و عرفی آن با حقوق بین الملل محیط زیست بررسی و تبعات سیاست های محیط زیستی دونالد ترامپ بر محیط زیست جهانی ارزیابی می شود.
چشم انداز مذاکرات امریکا و کره شمالی در دوره ترامپ تا انتخابات 2020 امریکا (با تأکید بر رویکردهای رسانه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه رسانه بین الملل سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
235 - 256
حوزه های تخصصی:
آمریکا همواره مهم ترین بازیگر پرونده هسته ای کره شمالی بوده و از زمان آغاز بحران در دهه 1990 میلادی، روند فشار و تحریم در عین مذاکره با هدف خلع سلاح کره شمالی را آغاز کرده است. با شروع ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ابتدا سطح تنش و احتمال جنگ افزایش یافت. اما با ورود وی به سال دوم ریاست جمهوری، ضمن کاهش سطح تنش ها، سه دور مذاکره میان ترامپ و کیم جونگ اون برگزار شد. سؤال اصلی مقاله این است که «با توجه به مواضع ترامپ، تحولات منطقه ای، جهانی و رویکرد بازیگران ذی ربط، چشم انداز بحران اتمی کره شمالی تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکا چگونه است؟» سه سناریوی اصلی که مقاله امکان وقوع آنها را بررسی کرده است، سناریوی محتمل (ادامه وضع موجود)، سناریوی ممکن (افزایش تنش) و سناریوی مطلوب (دستیابی به توافق) است. یافته های مقاله حکایت از آن دارند که تا پایان ریاست جمهوری ترامپ در سال 2020، محتمل ترین رخداد، ادامه وضع موجود و عدم امکان انعقاد توافق بین دو کشور است. سناریوی محتمل، ضمن پیش بینی کاهش سطح تنش در منطقه، امکان خلع سلاح اتمی و موشکی کره شمالی و حصول یک توافق جامع را با توجه به عواملی از جمله رقابت های راهبردی چین و امریکا، بسیار پایین ارزیابی می کند
بررسی مقایسه ای استراتژی های امنیت ملی آمریکا در قرن بیست و یکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۸۷)
153 - 178
حوزه های تخصصی:
این مقاله از طریق بررسی مقایسه ای پنج استراتژی امنیت ملی اخیر آمریکا، شیوه قالب بندی و توجیه عناصر اصلی سیاست های امنیتی و خارجی این کشور را در دولت های بوش، اوباما و ترامپ با یکدیگر مقایسه کرده است. دولت های بوش و اوباما در تعریف کلی مسئله تهدید و چالش های پیش روی آمریکا با هم اختلاف داشته اند، اما عمدتاً در زمینه اهداف امنیت ملی هم نظر هستند. اختلاف اساسی آنها در زمینه اهمیت نسبی نظم بین الملل است. همچنین، استراتژی های امنیت ملی بوش و اوباما درباره ابزارها و رویکردهای سیاست خارجی تا حد زیادی (منهای جنگ پیش دستانه) شبیه یکدیگرند. این در حالی است که در دولت ترامپ، زبان بیان مسئله (شناسایی تهدیدها) و ارائه اهداف و رویکردها تغییر کرده است و در پرتو واقع گرایی اصولی و خوداتکایی ملل، استراتژی «اول آمریکا» با نفی مسئولیت های بین المللی، کاستن از تعهدات نظامی، حمایت گرایی اقتصادی و تحریم و همچنین کاربست ملی گرایی، تفاوت قابل توجهی را منعکس می کند.
دونالد ترامپ و بازگشت ریگانیسم جکسونی به سیاست خارجی آمریکا
منبع:
پژوهش ملل مرداد ۱۳۹۹ شماره ۵۵
7-25
دونالد ترامپ از حزب جمهوری خواه در ۸ نوامبر ۲۰۱۶ با کسب ۳۰۶ رأی الکترال در برابر ۲۳۲ رأی هیلاری کلینتون از حزب دموکرات پیروز شد و بعنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ سفید گردید. اظهارنظر های انتخاباتی ترامپ در زمینه افزایش بودجه نظامی، تأکید بر کاستن هزینه کردهای آمریکا در ناتو و منطقه اقیانوس آرام و حتی طرح خروج از ناتو، در کنار حمایت کامل از اسرائیل و اصلاح توافقنامه هسته ای با ایران و نفی بین الملل گرایی دوران اوباما ترسیم کننده یک جهان بینی سیاسی انزواگرایانه و در عین حال سلحشورانه برای آینده آمریکاست که تنها در جهت تحکیم قدرت امر و نهی این کشور حرکت خواهد کرد. سیاستی که بیشتر ریشه در جهان بینی سیاسی- میهنی اندرو جکسون (هفتمین رئیس جمهور آمریکا) داشته و در تاریخ آمریکا بارها از سوی روسای جمهوری نظیر رونالد ریگان مورد استفاده قرار گرفته است. حال سوال اصلی مقاله آن است که جهان بینی سیاسی دونالد ترامپ بخصوص در زمینه سیاست خارجی که برپایه اندیشه های اندرو جکسون شکل گرفته است چیست؟ فرض اصلی مقاله آن است که مرکزیت سیاست خارجی ترامپ برپایه مقابله با ظهور قدرت های جدید همچون روسیه، چین و ایران و به اصطلاح محور ضد هژمون بعنوان «دیگری» جدید آمریکا قرار خواهد گرفت و دولت او نیز به دنبال تحقق آنچه جکسون «رویای آمریکایی» می خواند، خواهد بود.
بررسی عوامل تاثیر گذار بر سیاستگذاری خارجی و امنیتی آمریکا در دوران دونالد ترامپ در حوزه بین الملل
منبع:
راهبرد سیاسی سال چهارم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۴
77 - 103
حوزه های تخصصی:
با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا شاهد تغییرات در سیاست خارجی این کشور در حوزه بین الملل بودیم یکی از عوامل داخلی موثر در پیروزی ترامپ حمایت گسترده سفیدپوستان طبقه کارگر بود که همواره در آمریکا مغفول می مانند و عامل موثر دیگر وضعیت اقتصادی موجود در آمریکا در زمان انتخابات بود. بهره برداری از شرایط نامطلوب اقتصادی و طرح شعار احیای عظمت آمریکا بخش زیادی از بدنه جامعه آمریکا را مجذوب خود نموده .بنابراین سؤال اصلی این مقاله که به روش توصیفی و تحلیلی مباشد این است که مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر سیاستگذاری خارجی و امنیتی آمریکا چیست؟ شخصیت سنجی ترامپ، ارزیابی مواضع سیاست خارجی، تحلیل نحوه تعامل وی با نهادهای سیاستگذاری خارجی و نیز تحولات درونی آنها، به عنوان فرضیه استدلال می شود که ویژگی های شخصیتی ترامپ، موجب ارتقاء جایگاه «متغیر فردی» بر دیگر عوامل تأثیرگذار سیاست خارجی آمریکا یعنی، متغیرهای سیستمی، بوروکراتیک، اجتماعی و نقشی شده است. پوپولیسم اقتدارگرایانه»، «خودشیفتگی»، «انتقام جویی» و «ناسازگاری» ویژگی های برجسته شخصیت ترامپ است که «خودمحوری» نهفته در او را آشکار می سازد؛ این ویژگی های فردی ترامپ وزن و نسبت میان نهادهای بوروکراتیک سیاست خارجی را تحت تأثیر قرار داده و اینک نهادهایی کاملاً همسو با نظرات رئیس جمهور شکل گرفته است.
سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران پساداعش؛ از تحریم تا ترور ایران
حوزه های تخصصی:
این مقاله جستاری برای بررسی این مسئله مهم است که اصولا سیاست های خارجی دونالد ترامپ در قبال رقبا، اعم از رقبای اقتصادی همچون جمهوری خلق چین تا رقبای امنیتی همچون کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران پیشتر مبتنی بر تعمیق تنش ها و تهدیدها بوده است اما در یک چرخش پارادایمی بزرگ، ماهیت تهدیدات خود به ویژه علیه جمهوری اسلامی ایران را از قدرت نرم همچون جنگ رسانه ای مبدل به یک جنگ تمام عیار نمود که اوج آن ترور سپهبد سلیمانی بوده است. لذا سوال اصلی این مقاله معطوف به این است که مهمترین دلیل یا دلایل چرخش پارادایمی سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت شیعیان در منطقه از تهدیدات نرم به تهدید سخت (ترور) چه بوده است؟ فرضیه ای که نویسندگان به بوته آزمایش گذارده اند تاکیدی بر این مسئله است که فقدان دستاوردهای جمهوری خواهان در زمینه قدرت نرم از یک سو و تحکیم روزافزون ائتلاف جبهه مقاومت از سوی دیگر، بسترساز این چرخش پاردایمی بوده است. یافته های مقاله که بر اساس روش تحلیلی توصیفی و بهره گیری از تئوری های ترکیبی جوزف نای- رئالیسم تهاجمی جان مرشایمر می باشد نشان می دهد که سه اصل کلان موفقیت های جبهه مقاومت به ویژه در پساداعش، موفقیت در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایالات متحده و شکنندگی ائتلاف عربی- عبری مهمترین دلایل چنین چرخشی بوده است.
تشدید تقابل گرایی ایالات متحده و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پساناآرامی های غرب آسیا؛ پیامدهای ترور سرلشگر قاسم سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای سیاسی سال چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۳
151-180
حوزه های تخصصی:
اصولا ماهیت سیاست خارجی در ایالات متحده به ویژه در میان جمهوری خواهان مبتنی بر مواردی همچون پشتیبانی بی قید و شرط از رژیم اشغالگر قدس، تاکید بر جنگ با دشمنان، عدم تمایل به تفاهم با رقبای سیاسی و نظامی و کسب بیشینه منافع ایالات متحده در سایه ارعاب و تهدید می باشد. این مسئله در منطقه غرب آسیا به ویژه با افزایش روزافزون قدرت نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پساداعش و شکل گیری ائتلاف قدرتمند شیعیان در منطقه (به مثابه محورت شرارت به زعم آمریکایی ها) مهمترین مانع تحقق منافع این کشور در منطقه تشدید می باشد. در این مقاله، تلاش نویسندگان ارائه پاسخی متقن به این سوال است: علت ترور سرلشگر سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی ترامپ چه بوده است؟ و در ادامه چه پیامدهای محتملی را برای آینده امنیت این منطقه می توان متصور بود؟ فرضیه مقاله که مبتنی بر تئوری مدل سیکلی بحران مایلس هاگ می باشد، دلالت بر این مسئله دارد که عقبه تاریخی این بحران، گذشته از خصومت های تاریخی بعد از انقلاب اسلامی، به دوران انعقاد قرارداد برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام برمی گردد. مرحله تکوین این بحران، به شکل گیری و قوام روزافزون جبهه مقاومت شیعیان در دوران ظهور داعش و پساداعش و اعمال تحریم های اقتصادی سنگین آمریکا علیه مسئولین سپاه در منطقه مربوط می گردد. در مرحله تقابل می توان به چالش ها و تهدیدات نظامی مستقیم و غیرمستقیم دو کشور علیه یکدیگر همچون قراردادن سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی بین المللی اشاره کرد و در نهایت در مرحله وساطت و میانجی گری می توان به فعالیت های میانجی گرایانه ژاپن اشاره نمود. یافته های مقاله نیز نشانگر این مسئله است که ناکامی های ترامپ در اقناع جمهوری اسلامی به انعقاد قراردادی جدید و نیاز به یک دستاورد مهم برای موفقیت در انتخابات پیش و روی این کشور، در نهایت مبادرت به ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نمود. روش پژوهش این مقاله نیز مبتنی بر روش جامعه شناسی تاریخی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی می باشد.
بنیان های محافظه کارانه در راهبرد سیاست خارجی دونالد ترامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
37 - 67
حوزه های تخصصی:
دونالد ترامپ بحث های زیادی را درباره معنای واقعی محافظه کاری، به خصوص در حوزه سیاست خارجی آمریکا برانگیخته است. به موازات آن، اندیشمندان محافظه کار سیاست خارجی نیز، در خصوص معقول بودن رویکرد بین المللی ترامپ عقاید مختلفی دارند. این عقاید لزوماً متناسب با دسته بندی طیف های محافظه کار در آمریکا نیستند. بر همین اساس و برای روشن شدن این مسأله، مقاله حاضر به این پرسش پرداخته است که «بازتاب مکتب محافظه کاری بر سیاست خارجی دونالد ترامپ، اساساً ناظر به چه سیاست ها و اقداماتی بوده است و خطوط اقدام و اصول بنیادین آن بر چه پایه هایی استوار است». در مقام فرضیه و پاسخ، اشاره می شود که سیاست خارجی ترامپ، الگویی جدید از محافظه کاری را در پرتو تجمیع دو طیف «محافظه کاری ملی گرایانه» و «محافظه کاری واقع گرایانه» ارائه و نمایندگی می کند که از لحاظ فلسفی، روانشناسانی و سیاسی «محافظه کار» است؛ یعنی به دنبال آن است که چیزی واقع گرایانه (برتری نظامی و پایگاه تولیدی) و آرمان گرایانه (حق حاکمیت و استثناگرایی) را حفظ و تقویت کند و همزمان، بر راهبرد «اول آمریکا»، نفی مسئولیت های بین المللی، کاستن از تعهدات نظامی در قبال متحدین و کاربستِ یک جانبه گرایی پایبند بماند. در اینجا ابعاد این موضوع به روش کیفی - تحلیلی مورد واکاوی و تجزیه تحلیل قرار گرفته است.
تحلیل مقایسه ای مبانی واقع گرایانه در راهبرد کلان سیاست خارجی دولت آمریکا (2020-2000)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
161 - 195
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تجزیه و تحلیل مقایسه ای "راهبرد کلان" حاکم بر سیاست خارجی بوش، اوباما و ترامپ در بازه زمانی سال های 2000 تا 2020 می پردازد. فرض مقاله این است که راهبرد کلان سه رئیس جمهور اخیر آمریکا در مقوله واقع گرایی قرار می گیرند. روش انجام پژوهش به صورت تحقیق کتابخانه ای است به این صورت که حجم گسترده ای از منابع دست اول انگلیسی و نیز برخی منابع فارسی در خصوص پرسش مقاله گردآوری و مطالعه شدند، به نظر می رسد که راهبرد سیاست خارجی بوش واقع گرایی همراه با رگه هایی از دیپلماسی اجبار، جنگ پیش دستانه و مبارزه با تروریسم است. از سوی دیگر، راهبرد سیاست خارجی اوباما، ظاهراً ادامه خط اصلی سیاست خارجی بوش یعنی واقع گرایی، اما در مورد اوباما همراه با رگه هایی از اینترناسیونالیسم، تعامل (درگیرسازی) و چندجانبه گرایی است و راهبرد سیاست خارجی ترامپ، ادامه خط اصلی سیاست خارجی اوباما یعنی واقع گرایی، همراه با رگه هایی از نوانزواگرایی و یک جانبه گرایی است. برای تبیین تفاوتهای راهبرد کلان این سه رئیس جمهور و ارائه یک مدل مفهومی، از دستاوردهای علوم شناختی، به ویژه نظریه «نوع نخست» النور راش و نظریه «شباهت های خانوادگی» ویتگنشتاین کمک گرفتیم. در این نوشتار مقوله واقع گرایی را به مثابه مجموعه ای از ویژگی ها در نظر گرفتیم که راهبرد کلان سیاست خارجی بوش، اوباما، ترامپ یا هر رئیس جمهور واقع گرای دیگر لزوماً همه این ویژگی ها، و تنها این ویژگی ها، را دارا نیست؛ بلکه برآیند آن در این مقوله جای می گیرد. نتیجه، ارائه مدلی میان رشته ای برای تعیین راهبرد هر یک از این سه رئیس جمهور در سیاست خارجی است که برای نخستین بار در این پژوهش عرضه می شود.
تبیین سیاست خارجی دونالد ترامپ در رویارویی با بحران هستهای کره شمالی: واکاوی متغیرهای سطح تحلیل خُرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعالیت هستهای کره شمالی به عنوان بحرانی مستمر از دوران جنگ سرد تاکنون ادامه داشته است. به ویژه که با دستیابی کره شمالی به موشکهای بالستیک و قارهپیما بحران از منطقه شرق آسیا فراتر رفته، و موجب تنش و ناامنی در نظام بینالملل نیز شده است. ایالات متحده آمریکا که از ابتدا تاکنون برنامه هستهایزدایی این کشور را در دستور کار سیاست خارجی خود در منطقه شرق آسیا قرار داده است، با روی کار آوردن دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا سیاستهای مصرانهتری را جهت خلع سلاح هستهای این کشور به نمایش گذاشت، که جملگی از تهدید و تحریم تا مذاکره و توافق در نوسان بوده است. بنابراین با نگاهی به سیر تقابل و تعامل ترامپ با کره شمالی این سوال اساسی مطرح شد: که سیاست خارجی دونالد ترامپ در رویارویی با بحران هستهای کره شمالی چگونه قابل تبیین است؟ جهت پاسخ به این سوال با کاربست نظریه پیوستگی جیمز روزنا به واکاوی موضوع در سطح تحلیل خرد پرداختیم. یافتههای پژوهش روشن کرد که منافع سیاسی، امنیتی و استراتژیک هریک از دو کشور موجب میشود که این بحران توسط دونالد ترامپ نیز لاینحل باقی بماند. در این پژوهش شیوه پرداخت به مسئله تبیینی_توصیفی بوده و گردآوردی اطلاعات به شیوه اسنادی است.