مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
قدرت های بزرگ
حوزه های تخصصی:
مطالعه تجربیات و شیوه های مدیریت بحران های بین المللی توسط چهار قدرت بزرگ (امریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه) در پیش و پس از جنگ سرد، و بهره برداری از آن برای شناخت دوران انتقالی نظام بین الملل و شرایط پیچیده می تواند تلاش علمی مهمی به حساب آید. تجربیات و رویکردهای هر یک از این قدرت های بزرگ در مدیریت بحران های بین المللی از قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگ استراتژیک آنها نشئت می گیرد، اما آنچه در این میان اهمیت اساسی دارد، تحولات نظام بین الملل و تاثیر آن بر ساختار تصمیم گیری است. به همین دلیل، در این مقاله تلاش می شود به این پرسش مهم پرداخته شود که تحولات نوین نظام بین الملل چه تاثیری بر ساختار تصمیم گیری قدرت های بزرگ در مدیریت بحران های بین المللی داشته است. در این مطالعه، دو ویژگی خاص این بحران ها یعنی تنوع دامنه آنها و افزایش تعدادشان در دوران پس از جنگ سرد نیز مورد بررسی قرار گرفته و به پیچیدگی های خاص مدیریت قدرت های بزرگ از حیث شرایط خاص رقابت و همکاری آنها در حل و فصل این بحران ها نیز اشاره می شود. در نهایت، این مقاله به اشتراکات و تفاوت های مدیریت بحران هر یک از قدرت ها در دوران پس از جنگ سرد، با توجه به منافع و اهداف آنها می پردازد.
قدرت یابی چین: رویکردی نظری به تغییر در سیاست بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات اساسی سیاست بین الملل موضوع «تغییر» در سیاست بین الملل است که از اهمیت بسزایی برخوردار است. شیوه های مختلفی برای تئوریزه کردن مفهوم تغییر در سیاست بین الملل وجود دارد. تبیین انتقال قدرت یکی از شیوه های بررسی و تحلیل تغییر در سیاست بین الملل است. هر نظم مستقر تجلی هرم خاصی از قدرت در سیستم بین المللی بوده که دوران ظهور و افول مشخصی را دارا است. در نتیجه کانون فهم تغییر در نظام بین الملل، تحلیل و مطالعه هرم قدرت و عوامل مؤثر در ایجاد ثبات و بحران در آن می باشد. به طور تاریخی، عمده ترین عامل بحران زا در سیستم، کاهش و زوال در قدرت هژمون و یا افزایش در قدرت بازیگر چالش گر بوده است. قدرت های بزرگ و همورزی آنان و همچنین میزان برخورداری و الگوی قدرت مادی در بین آنها نقش تعیین کننده ای در فهم تطور، تحول، دگرگونی و مناسبات درون سیستم بین المللی دارد. بر این مبنا در حال حاضر، افول قدرت آمریکا و یا قدرت یابی چین محور تحلیل سیاست بین الملل محسوب می شود. در نتیجه تمرکز پژوهش بر مؤلفه هایی چون وجود / نبود یا کاهش در قابلیت مادی قدرت هژمون حاکم (آمریکا) در مقایسه با مجموع قدرت در سیستم و یا قدرت یابی چین و چگونگی باز تعریف آن در الگوی روابط قدرت بازیگران عمده بین المللی شاخص تحلیل وضعیت کنونی نظام بین الملل می باشند.
قدرت های بزرگ و وحدت کره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث های وحدت در شبه جزیره کره با مرگ رهبر کره شمالی در دسامبر 2011، در محافل سیاسی و علمی جدی تر شده است. تقسیم این سرزمین به دو بخش شمالی و جنوبی از زمان پایان جنگ جهانی دوم، توسعه یکپارچه مردم کره را متوقف، دشمنی را در روابط شمال - جنوب ایجاد و به سدی بزرگ در جهت صلحی جامع در شمال شرق آسیا و شبه جزیره کره تبدیل شده است. ریشه جدایی و بحران های فعلی شبه جزیره کره به جنگ سرد و عوامل خارجی برمی گردد. اما با گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ سرد، بحران کره همچنان لاینحل باقی مانده و گفت گوهای وحدت نیز نتیجه ای در برنداشته است. این پژوهش، ضمن بررسی کوتاه تاریخی از تقسیم کره و چشم انداز برای وحدت مجدد، درصدد است جایگاه قدرت های بزرگ در نایل شدن به این امر را با رویکرد نظری تحلیل کند. پژوهش ذیل با استفاده از مؤلفه های نظریه نوواقع گرایی روابط بین الملل، به این نتیجه می رسد که خواست قدرت های بزرگ مؤثر در این منطقه (ایالات متحده امریکا، روسیه، چین و ژاپن) بر حفظ وضع موجود بوده، زیرا وحدت کره باعث تغییر در معادلات منطقه ای قدرت شده و به منافع بلند مدت آنها که در حفظ موازنه است، آسیب وارد می کند.
ساختار نظام بین الملل و چگونگی برخورد با قدرت هسته ای ایران و رژیم صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام بین الملل، نظامی است که همه کشورها در آن خواستار افزایش قدرتند و یک کشور نمی تواند قدرتش را افزایش داده و بر همگان غلبه کند. بر اساس منطق حاکم بر نظام بین الملل، قدرت های بزرگ به عنوان صحنه آرای اصلی نمایشنامه های بین المللی، هنجارها و قواعد بازی را می نویسند، به صحنه می آورند و اجرا می کنند و اگر برخلاف منافع ملی آنها باشد، آن را نادیده می گیرند. جوهرة اصلی استدلال نوواقع گرایان این است که دستیابی به قدرت هسته ای از سوی کشورهای کوچک خطرآفرین نیست، بلکه خطر اصلی از ناحیة قدرت های دیرین است که نظام بین الملل را تهدید می کنند. لذا جهان امروز شاهد رفتار دوگانة قدرت های بزرگ با فعالیت های هسته ای ایران و رژیم صهیونیستی است. ایران را از دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای باز می دارند و رژیم صهیونیستی را در تجهیز به سلاح هسته ای حمایت می کنند. این روند، به ویژه با حمایت آمریکا و مشارکت دیگر قدرت های مطرح، در حال اجرا است. مقالة پیش رو با تمرکز بر این موضوع، تلاش می کند علت این نحوة برخورد را با نگرش به ماهیت نظام بین الملل کنونی بررسی نماید و معتقد است، در بطن نظام بین الملل موجود، کشورهای برتر، افزایش و نمایش قدرت امریکا را به عنوان چالش در مقابل اهداف حیاتی خود تصور نمی کنند؛ بلکه آن را در قالب هنجارها و ارزش هایی می یابند که در بستر آن منافع خود را تأمین شده می بینند.
روابط فرهنگی ایران و افغانستان در دوره ی پهلوی دوّم (1320 – 1357ش.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و افغانستان با تاریخ و فرهنگ مشترک در دوره ی پهلوی دوّم 1320 – 1357ش/ 1941 – 1978م زمینه های بسیار مهمی برای گسترش روابط داشتند. در مقابل، قدرت های جهانی برای جلوگیری از گسترش نفوذ فرهنگی ایران در افغانستان تلاش کردند با رسمی کردن زبان پشتو از نفوذ فرهنگی ایران در این کشور جلوگیری کنند؛ اما علاقه و تمایل مردم افغانستان و گسترش روابط فرهنگی، باعث حفظ و اشاعه ی زبان و ادب فارسی در آن کشور گردید. با وجود فراز و نشیب های زیاد در روابط دو کشور، روابط فرهنگی همواره حوزه ی مورد اتکا در گسترش روابط دو کشور بوده است. با توجه به اینکه روابط فرهنگی معمولاً تابعی از روابط سیاسی است، این مقاله در نظر دارد به این مسأله بپردازد که چرا روابط فرهنگی در این سطحِ گسترده برقرار بوده است. علاقه ی دو کشور به گسترش روابط، سبب شده است در نبودِ روابط سیاسی در سطح گسترده، روابط فرهنگی به عنوان مبنا و زمینه گسترش روابط و یا حتی جایگزین روابط سیاسی، بسیار مورد توجه باشد و در این سطح گسترش یابد. این، فرضیه ای است که در این مقاله بررسی می شود.
ایران و مدل های تحریم: ممانعت از دسترسی به منابع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناسبات ایران و غرب در دوران پس از انقلاب اسلامی همواره تنش آلود بوده است. در این دوران، مجموعه غرب (امریکا و اتحادیه اروپا) از ابزارهای مختلفی برای مواجهه و مقابله با ایران بهره گرفته اند. بی شک تحریم مهم ترین و پرکاربردترین ابزار غرب علیه ایران در این سال ها بوده است. با توجه به اینکه تحریم پدیده ای فراگیر در مناسبات بین المللی است، طبیعتاً در قالب مدل ها و استراتژی های مختلفی اعمال می گردد. بر این مبنا سؤال کلیدی مقاله حاضر آن است که تحریم های اعمالی علیه ایران در قالب کدام مدل قابل تبیین اند و حوزه های تأثیرگذاری تحریم ها کدام اند؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش طراحی شده، عبارت از این است که"" تحریم های اعمالی علیه ایران در قالب دو مدل ""جلوگیری از دسترسی به منابع"" و "" فروپاشی سیاسی"" قابل تبیین اند و حوزه های اصلی تأثیرگذاری آنها ساختارهای دولت و اقتصاد هستند. یافته های پژوهش نشان می دهد عمده تحریم های اعمالی علیه ایران در جهت ممانعت از دسترسی این کشور به منابع مورد نیاز بوده و به تدریج بر ابعاد و عمق آنها افزوده شده، به گونه ای که بسیاری از ساختارهای دولت و در سال های اخیر اساساً حیات اقتصادی ایران را هدف قرار داده اند. بر همین مبنا نویسندگان استدلال کرده اند که نشانه هایی از به کارگیری مدل فروپاشی سیاسی نیز در قالب تحریم های اعمالی، بروز و ظهور یافته است.
موقعیت راهبردی ژئواکونومیک خلیج فارس و رقابت قدرت ها در قرن بیست ویکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم نوینی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در عرصه روابط بین الملل و ژئوپلیتیک، برای تحلیل مسائل راهبردی و بین المللی و رقابت قدرت ها از آن بهره می برند، رویکرد ژئواکونومیک است. این رویکرد از ترکیب سه عامل جغرافیا، قدرت و اقتصاد شکل گرفته و روابط جغرافیا، قدرت و اقتصاد و تعامل این سه عنصر را برای کسب قدرت دولت ها مطالعه می کند. در آغاز قرن بیست ویکم، قدرت های بزرگ با رویکردی نوین و با توجه بیشتر به منافع اقتصادی، در مناطق استراتژیک جهان به رقابت می پردازند. در قرن حاضر انرژی، به ویژه نفت و گاز، روح ژئواکونومیک محسوب شده و در فرآیند توسعه، تعیین امنیت و ایجاد کشمکش های منطقه ای و بین المللی نقش آفرینی می کند. در عصر حاکمیت گفتمان ژئواکونومیک، اقتصاد نقش برجسته تری از هر زمان دیگر یافته و ژئواکونومی انرژی، فصل نوینی را در روابط بین الملل گشوده است. به نظر می رسد منابع انرژی به یکی از مهم ترین متغیرهای ژئوپلیتیکی در نظام سیاسی کنونی جهان در تعاملات بین المللی، برای حفظ سیادت جهانی و منطقه ای و به چالش کشیدن رقبا در عرصه بین المللی تبدیل شده است. خلیج فارس به لحاظ نظریه های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، بین المللی ترین منطقه دنیاست که به لحاظ منابع انرژی، فضای ژئواکونومیکی مهمی را برای ایفای نقش بازیگران (منطقه ای و فرامنطقه ای) در قالب همکاری، رقابت و منازعه فراهم می کند. اگرچه با توجه به وابستگی متقابل منافع این کشورها، به نظر می رسد روابط آنها در راستای نوعی رقابت همراه با همکاری، در آینده بیشتر قابل پیش بینی است.
از رئالیسم کلاسیک تا رئالیسم ایرانی؛ تحلیل نظری روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ ( 1501-1979)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل نظری تاریخ روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ، فهمی تئوریک از الگوهای
رفتاری دولتهای ایرانی در مقاطع مختلف تاریخ ارائه میکند و میتواند به مثابه پلی برای ساختن
آینده باشد. این مقاله با اشاره مختصر به رفتارها و الگوهای مشترک تاریخ روابط خارجی ایران با
قدرتهای برزگ طی پنج قرن گذشته با روشی تحلیلی تبیینی، فهمی نظری از تاریخ روابط
خارجی ایران ارائه می کند. چارچوب نظری رئالیسم ایرانی که در این مقاله ارائه می شود، عناصری
از نظریه رئالیسم و نئورئالیسم را اخذ کرده است، اما نظریها ی زمانمند و مکانمند است و با آنها
تفاوت دارد. رئالیسم ایرانی از منظری آسیبشناسانه به بررسی تاریخ روابط خارجی ایران با
قدرتهای بزرگپرداخته است. تعین پذیری از ساختار نظام بینالملل، هراس امنیتی، قطبینگری،
ژئوپلوتیک تهدیدآفرین، اولویت امنیت به توسعه و تجارت، اولویت بقای شاه و حکومت، استبداد
ساختاری، تصمیم گیری فردی و غیرنهادینه، متوازن سازی مثبت و منفی، فقدان منافع همسو یا
متقارب با قدرتهای بزرگ و عدم منافع ذاتی و درونی قدرتهای بزرگ در ایران، عناصر
محوری و اصلی نظریه رئالیسم ایرانی را تشکیل میدهند
رفتارشناسی رأی دهی چین در شورای امنیت سازمان ملل: مورد ایران و افریقا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه بازیگر قربانی، تلاش برای تحکیم حکمرانی متمرکز و خیزش اقتصادی گسترده، منجر به تغییر رفتارهای رأی دهی چین در شورای امنیت شد. بدین ترتیب، پرسش از چرایی گشت و بازگشت های رأی دهی چین به عنوان اهتمام اصلی پژوهش حاضر است. چنین تغییراتی برآیندی از دو لایه ایستارهای سیاسی پراگماتیکِ «منافع ملی» و «موقعیت و وجهه بین الملل» است. بر این اساس، در صورتی که منافع پکن در کشور هدف تابع تغییرات شکننده نشود و مکانیسم های نهادی دیگری برای تغییر ایستارهای دولت هنجارشکن وجود نداشته باشد، چین به تولید ائتلاف آراء می پردازد. بدین ترتیب، پژوهش حاضر با کاربست تئوری امنیت و مسئولیت جمعی و روش شناسی تحلیلی- تطبیقی به آزمون فرضیه می پردازد. براساس یافته های پژوهش، میزان اهمیت استراتژیک موضوع سیاسی، منجر به تغییر ایستارها و رفتارهای پکن در شورای امنیت می شود. به دیگر سخن، پکن درصدد کسب دستاوردهای حداکثری، با هزینه ها و مسئولیت های حداقلی سیاسی است.
بررسی سیاست خارجی روسیه بر اساس نظریه سیاست قدرت های بزرگ مرشایمر (2018-2012)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین هدف های سیاست خارجی روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین تلاش برای احیا و بازگشت به جایگاه ابرقدرتی اتحاد شوروی بوده است. برای دستیابی به این هدف، پوتین به عنوان رئیس جمهوری روسیه و بالاترین مقام اجرایی این کشور و در راستای عملیاتی کردن شعارهای انتخاباتی خود مبنی بر ایجاد روسیه بزرگ و دولت قدرتمند روسی در سیاست خارجی پیگیر اقدام ها و راهبردهایی بوده است که نشان دهنده تهاجمی بودن سیاست روسیه در عرصه روابط بین الملل و تلاش برای بیشینه سازی قدرت این کشور است. در همین زمینه، برای فهم کامل اقدام های رفتاری روسیه در عرصه سیاست خارجی در دوران ریاست جمهوری پوتین در سال های 2012 تا 2018 در این نوشتار بر آنیم تا بر اساس چارچوب نظری مرشایمر نظریه پرداز نوواقع گرای تهاجمی در باب رفتار قدرت های بزرگ، سیاست خارجی این کشور را بر اساس شاخص های مورد نظر وی بررسی کنیم. از مهم ترین این شاخص ها می توان به راهبرد جنگ، اتحاد و ائتلاف، آتش بیاری معرکه یا تلاش برای هژمون شدن منطقه ای از راه ایجاد منطقه گرایی های جدید و مدیریت تولید معانی جدید جمعی منطقه ای اشاره کرد. در کنار این راهبرد ها باید به تلاش برای افزایش قدرت درونی روسیه (موازنه درونی قدرت در دو بعد افزایش قدرت اقتصادی و نظامی) نیز اشاره کرد. این نوشتار تحلیلی- توصیفی بر اساس انطباق نظریه بر نمونه است. شیوه گردآوری اطلاعات بر اساس منابع مجازی و داده های استنادی است.
آزمون استراتژی های قهری قدرت های بزرگ در منازعات نامتقارن با بهره گیری از نظریه هان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
919 - 934
حوزه های تخصصی:
در منازعات نامتقارن، قدرت های بزرگ اغلب در برابر دولت های ضعیف از استراتژی قهری استفاده می کنند. با توجه به اینکه تهدیدات قهری دولت های قدرتمندتر به واسطه تعیین مجازات شدیدتر در ازای نافرمانی طرف مقابل مؤثرترند، به نظر می رسد دولت های ضعیف باید تسلیم درخواست های قهری قدرت های بزرگ شوند تا گرفتار مجازات آنها نشوند. اما چرا شواهد و مطالعات تجربی بسیاری عکس این قضیه و در واقع ناکامی استراتژی قهری و مقاومت دولت های ضعیف و در نهایت انتخاب استراتژی پرهزینه نظامی صرف از سوی قدرت های بزرگ را نشان می دهند؟ این سؤالی است که فیل هان با تهدید بقای دولت ضعیف به آن پاسخ می دهد. در این مقاله، برای تعمیم نظریه هان به مواردی که با آن قابل تبیین نیستند، آن را تعدیل کرده و با مطالعه موردی منازعه میان ایالات متحده آمریکا و کره شمالی حمایت می کنیم.
بررسی مدعاهای رقیب درباره نقش فشارهای خارجی در وقوع انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از روش تاریخی و مقایسه ای تلاش شده تا مهم ترین مدعاهایی که در خصوص نقش قدرت های خارجی در سرنگونی رژیم پهلوی ارائه شده است، بررسی و به این پرسش پاسخ داده شود که: مدعاهای رقیب درباب تاثیر فشارهای خارجی بر وقوع انقلاب ایران کدامند و کدام یک از مدعاها با واقعیت های تجربی انقلاب ایران مطابقت دارد؟ بدین منظور، ابتدا مهمترین ادعاهای موجود احصاء و بر اساس چارچوب مفهومی تحقیق دسته بندی و بررسی شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که این مدعاها شامل شش دسته اند و از «توطئه قدرت حامی» تا مدعای مخالف آن، یعنی «حمایت جدی و عدم تغییر مواضع قدرت حامی» را در بر می گیرند.بررسی این مدعاها نشان می دهد که همه ادعاهایی که قدرت های غربی و به ویژه آمریکا را عامل اصلی سرنگونی رژیم پهلوی می دانند با واقعیت های انقلاب ایران هم خوانی ندارد. اگرچه این به معنای بی تاثیری آن ها نیست؛ بلکه فشارهای خارجی یکی از علل وقوع انقلاب ایران محسوب می شود. دولت آمریکا تا آخرین لحظه پشتیبان و حامی رژیم شاه بود و به هر طریقی برای ممانعت از سقوط رژیم پهلوی تلاش کرد؛ اما به طور کاملاً ناخواسته ای مواضع دولت این کشور در قبال تحولات ایران، راه را برای موفقیت انقلاب اسلامی هموارتر نمود.
نقش آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا در خاورمیانه پساناآرام عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظم خاورمیانه در معنای متعارف آن به دنبال ناآرامی های عربی وارد مرحله ای نوین شده است که از آن با عنوان نظم پساناآرامی های عربی یاد می شود. در این میان، نظم مذکور به عنوان یک کلیت متأثر از طیفی از عوامل دربرگیرنده سطوح فروملی تا فراملی است که هر یک از آن ها به طور جداگانه نیازمند تحلیل و تفحص می باشند. تا آنجا که به موضوع نوشتار حاضر ارتباط دارد، حضور و سیاست های بازیگران بزرگ بین المللی تأثیر قابل ملاحظه ای در جهت گیری نظم مورد بحث داشته است. به طوری که بازیگران مذکور با جانبداری از متحدان استراتژیک خود مانع شکل گیری نظمی خودجوش در منطقه بوده اند. مقاله حاضر با علم به متکثر بودن ابعاد نظم خاورمیانه در دوره یاد شده صرفاً به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که رفتار سه بازیگر بزرگ بین الملل: ایالات متحده، روسیه و اتحادیه اروپا نسبت به ناآرامی های عربی و حوادث مرتبط با آنچه تأثیری بر نظم خاورمیانه برجا نهاده است؟ در این راستا فرض بر آن است که تغییر و تحولات خاورمیانه در دوره پسا ناآرامی عربی متأثر از عوامل مختلف (همبسته دولت-جامعه، کشمکش های ایدئولوژیک، رقابت های منطقه ای و تأثیرات محیط بین الملل) است و در این میان بازیگران عمده بین الملل بخشی تأثیرگذار در این مجموعه به حساب می آیند. با توجه به ملاحظات فوق در نوشتار پیش رو سعی خواهد شد رفتار سیاسی سه بازیگر مورد اشاره نسبت به ناآرامی های عربی و حوادث آتی مرتبط با آن در چارچوب لایه بین الملل نظریه جامعه شناسی تاریخی روابط بین الملل مورد بررسی قرار گیرد.
ارزیابی کتاب خاورمیانه از فروپاشی تا نظم یابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
307-328
کتاب خاورمیانه از فروپاشی تا نظم یابی نوشته محمد ایوب تلاش کرده است تا به خاورمیانه عربی ازمنظر تأثیر بهار عربی در فروپاشی و ثبات دولت بپردازد. نویسنده معتقد است آن چه به نام بهار عربی شهرت یافته یک پدیده واحد و منسجمی نبوده، بلکه ناآرامی هایی بوده که به طور گسسته و منطبق با شرایط ملی هریک از کشورهای عربی به وقوع پیوسته و حتی پس از گذشت زمان کوتاهی معلوم شده که سرابی گم راه کننده بیش نبوده و با بازگشت رژیم های خودکامه و به حاشیه راندن جنبش های دموکراتیک در هریک از این مناطق یا فرورفتن در باتلاق بی ثباتی و تجزیه برخی کشورهای این منطقه درنهایت به سرخوردگی اسلام گرایان میانه رو انجامیده است و بیم آن می رود که اینان به گروه های افراطی بپیوندند و فروپاشی دولت در منطقه و نظم و ثبات در صحنه بین المللی را دامن بزنند. این مقاله در تلاش است تا با ارزیابی این کتاب، ﻋﻼوه ﺑﺮ ﻧﻘﺎیﺺ ﻣﺤﺘﻮایی، ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ ایﻦ اﺛﺮ را در زﻣیﻨﻪ ﻫﺎی ﺷکﻠی، ﻧﮕﺎرﺷی، و ویرایشی و هم چنین در ﺗﻮﺿیﺢ، ترجمه، و معادل یابی و منابع و ارجاعات کﺸﻒ و آﺷکﺎر کﻨﺪ و ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﮕﺮی در ﭼﺎپ ﺑﻌﺪی کﺘﺎب توصیه کند.
نقش راهبرد نظامی برای بازیابی قدرت روسیه در دوره ولادیمیرپوتین و دیمیتری مدودف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون نظامی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۲
121 - 145
حوزه های تخصصی:
روسیه در دوره پسا شوروی بیش از هر زمانی تحت تأثیر تحولات فزاینده منطقه ای و بین المللی بوده است؛ تحولاتی که این کشور را با ضرورت باز تعریف جایگاه، نقش و اهداف آن روبه رو ساخت. لذا با توجه به اینکه روسیه در وضعیت بازیابی جایگاه خود در سطوح مختلف در نظام بین الملل می باشد می توان گفت که هدف اصلی مقاله حاضر تبیین رویکرد استراتژیک این کشور در قالب های کمیت و کیفیت استراتژیک جهت مدیریت چالش های مورد نظر روسیه می باشد .مقاله پیش رو در صدد پاسخ به این سوال می باشد که راهبرد نظامی برای بازیابی قدرت روسیه چگونه می تواند ایفای نقش کند؟ فرضیه ای که به عنوان پاسخ به سوال فوق در نظر گرفته شده این است که بدون شک تلاش روسیه از طریق مکان یابی بهتر در ترتیبات نظام بین المللی ترجمانی از آرمان این کشور در بازیابی قدرت در عرصه بین المللی بوده و راهبرد نظامی روسیه به عنوان یکی از راه های اصلی دستیابی به این هدف محسوب می شود. ضرورت تحقیق حاضر هم از آن جهت می باشد که با توجه به شرایط تهدیدآمیز در منطقه و رقابت در نظام بین الملل با محوریت قدرت های بزرگ، پرداختن به موضوع حاضر از زاویه نقش راهبرد نظامی به عنوان استراتژی روسیه در سیاست خارجی می تواند پاسخ گوی نیازهای این کشور در شرایط کنونی باشد. در این نوشتار سعی شده با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی ضمن اشاره به ساختار سیاست خارجی روسیه به تشریح نظریه میلیتاریسم روسی و دیپلماسی دفاعی روسی به عنوان چهارچوب مفهومی مقاله پیش رو پرداخته شود و پس از آن راهبردهای دفاعی - نظامی روسیه در دوران ریاست جمهوری پوتین و مدودف مورد مطالعه قرار گرفته و در نهایت الگوی مناسبی در ارتباط با ساختار دفاعی - نظامی روسیه ارائه شده است.
نگاه جامعه شناسانه ی سیاسی به نگرش قدرتهای بزرگ به برنامه هسته ای ایران و کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
137 - 162
حوزه های تخصصی:
برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی یکی از چالش برانگیزترین موضوعاتی است که جامعه جهانی تاکنون با آن مواجه شده است. دو کشور جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی که در دو منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه و خاور دور واقع شده اند از کشورهایی هستند که فرآیند هسته ای شدنشان از همان ابتدا با واکنش شدید مجامع بین المللی همراه بوده است. بنابراین برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی با حساسیت ویژه ای از سوی قدرت های بزرگ و رقیب نظیر امریکا،روسیه و چین،سازمانها،رسانه ها و خبرگزاری ها تحت تعقیب و نظر است. این امر را می توان به متعارض بودن منافع و سیاست های جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی با کشورهای غربی دانست. با عنایت به مطالب مطروحه فوق نویسندگان این مقاله سعی کرده اند اینگونه توصیف و تبیین نمایند که بررسی مقایسه ای این روند نشان دهنده اعمال برخوردهای تبعیض آمیز و بکار گیری معیارهای دوگانه از سوی قدرتهای بزرگ نظیر امریکا،روسیه و چین وهمچنین شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت است. این مسئله بیان کننده این است که این برخورد متأثر از منافع اقتصادی و استراتژیک قدرتهای بزرگ جهانی است.
نقش و عملکرد قدرت های بزرگ در تأسیس، تثبیت و گسترش جهانی حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
5 - 33
حوزه های تخصصی:
به عقیده بسیاری از پژوهشگران، حقوق بین الملل طی قرون اخیر در راستای تحقق اهداف قدرت های بزرگ و در سایه آن شکل گرفته و رشد یافته است. بر این مبنا نقش قدرت های بزرگ در شکل گیری و توسعه حقوق بین الملل تا حدودی مبهم و متناقض می نماید. در این راستا این سؤال مطرح می شود که «قدرت های بزرگ نظام بین الملل چرا و چگونه در شکل گیری و گسترش حقوق بین الملل تعیین کننده می باشند؟». قدرت های بزرگ به علت جایگاهی که به لحاظ توانمندی های مختلف دارند، از طریق نهادسازی، شکل دادن به معاهدات، تفسیر قوانین و هنجارسازی نقش کلیدی در شکل دادن و گسترش حقوق بین الملل دارند. قواعد حقوقی و نهادهای بین المللی می توانند هزینه های حفظ سیستم را کم کنند و بر مشروعیت اقدامات قدرت های بزرگ بیفزایند. بنابراین پژوهش حاضر مدعی است قدرت های بزرگ شکل دهنده، تثبیت کننده و حامی قواعد حقوقی می باشند. در این راستا بر مبنای روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از داده های تاریخی به نقش قدرت های بزرگ نظام بین الملل در ایجاد و گسترش حقوق بین الملل پرداخته است.
قدرت های بزرگ و سازمان های بین المللی؛ ماهیت تحول دوران پساجنگ سرد
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی چگونگی تأثیر روابط بین قدرت های بزرگ بر پویایی و کارایی سازمان های بین المللی، به ویژه در دوران پساجنگ سرد است. در این راستا پرسش اصلی مقاله این است که رابطه بین قدرت های بزرگ چه تأثیری بر سازمان های بین المللی در دوران پساجنگ سرد داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا چارچوبی مفهومی برای درک تحول در سازمان های بین المللی ارائه شده است. سپس به تحول در رابطه بین قدرت های بزرگ در دوران پساجنگ سرد پرداخته شده و سرانجام پدیده گسترش کمی و کیفی سازمان های بین المللی با محوریت رابطه بین قدرت های بزرگ در کانون توجه قرار گرفته است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که سازمان های بین المللی محصول کنش و واکنش سیاست بین الملل، حقوق بین الملل و اجتماع بین الملل بوده و باتوجه به تحولی که در ماهیت رابطه بین قدرت های بزرگ در دوران پساجنگ سرد رخ داده، سازمان های بین المللی در مقایسه با دوران پیشین سیاست بین الملل، تحولی افقی و عمودی یافته و جایگاه مهم تری در کنش و واکنش های روابط بین الملل به دست آورده اند.
نقش قدرت های بزرگ در حکمرانیِ جهانیِ پساهژمونیکِ بحران مالی 2008(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال بیست و هشتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
277 - 302
هرچند بیش از یک دهه از وقوع و مهار بحران مالی جهان گسترِ سال 2008 می گذرد، اما به عنوان یک نقطه عطف در سیر تطور حکمرانی جهانی، همچنان یکی از موضوعاتِ اصلی اقتصاد سیاسی بین الملل است، به طوری که استدلال های تداوم داری در تبیین نحوه مدیریت آن در محافل سیاستگذاری و دانش پژوهی مطرح می شود. در این میان، با این فرض که امور جهانی در بستر دو عرصه سیاسی - امنیتی، معروف به نظام دولت - ملت یا نظام بین المللی و اقتصادی؛ معروف به نظام سرمایه داری جهانی پیش می رود، تاریخ امور جهانی به ویژه در قریب به یک و نیم سده اخیر نشان می دهد که وقوع بحران های بزرگ در عرصه اقتصادی، وقوع بحران های بزرگ در عرصه سیاسی - امنیتی را به دنبال داشته است. اما برخلاف این پیشینه، بحران سرمایه داری جهانی در سال 2008 که از حیث وسعت، شدت و تأثیرگذاریِ مخرب می توان آن را با بحران های قبل از دو جنگ جهانی مقایسه کرد، منازعه ای بین المللی را که ثبات نظام بین المللی را به مخاطره بیاندازد به بار نیاورد.این نوشتار با بهره گیری از روش مقایسه ای در بررسی بحران های اقتصادیِ جهانی و پیامدهایِ امنیتیِ سیاسیِ بین المللیِ آنها و با در پیش گرفتنِ رویکردی تحلیلی تبیینی، استدلال می کند که این روند ناشی از موفقیت سازوکارهای نهادینِ مدیریت قدرت های بزرگ در پیشبردِ چندجانبه گرایی، فراملی گرایی و همکاری بوده است. یافته های این نوشتار حاکی از آن است که آمریکا قدرت هژمونیک خود را از دست داده و در حال حاضر مسائل نظام جهانی به صورت چندجانبه گرایی دولت محور با پرهیز از ملی گرایی و تأکید بر رویه های همکاری آمیز که در گونه های بدیعی از نهادهای بین المللی اختصاصی تبلور یافته است در قالب حکمرانی جهانی پساهژمونیک اداره می شود.
سیاست خارجی و نبود اجماع پایدار داخلی: تحلیل رمزگان عملیاتی برجام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۰)
175 - 224
حوزه های تخصصی:
یکی از نقاط عطف بروز اختلافات فکری درباره مسائل سیاست خارجی زمانی است که کشورها در پی حل وفصل مسائل بین المللی خود از طریق توافق های دوجانبه یا چندجانبه بین المللی هستند. برجام به عنوان توافق چندجانبه ایران با کشورهای 1+5 برای حل وفصل بحران هسته ای، عامل بروز و تشدید اختلاف نظرهای داخلی در ایران بوده است؛ به گونه ای که با گذشت چندین سال، همچنان این اختلاف ها بر سپهر سیاسی ایران سایه افکنده است. تلاش این مقاله معطوف به بررسی چالش ها و بازدارنده های اجماع سازی داخلی درباره مسائل سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران است. بر این اساس، با تمرکز بر تجربه برجام و با استفاده از تحلیل رمزگان عملیاتی، در پی تحلیل سازه های ادراکی نخبگان سیاسی درباره برجام در مقطع زمانی پیش و پس از خروج آمریکا از آن است. یافته های مقاله نشان می دهد که ساختار ادراکی مناسب و کارآمدی برای اجماع سازی پایدار در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میان سه طیف نخبگان تعامل گرا، ضدهژمون و تاب خورنده وجود ندارد.