فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۴۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
روابط خارجی ایران و انگلیس در طول گذر تاریخ دچار فراز و نشیب های فراوانی شده است. در دوران موسوم به اصلاحات و با روی کار آمدن آقای خاتمی، مبنای سیاست خارجی ایران اصول توسعه گرایی (گفتگوی تمدن ها)، تنش زدایی، اعتمادسازی، صلح گرایی و چندجانبه گرایی تعریف شده است. اساس سیاست گفتگوی تمدن ها بر مشارکت همه کشورها، ملت ها و فرهنگ ها و تغییر شرایط حاکم بر نظام بین الملل می باشد. ایران قبل از سرکار آمدن دولت اصلاحات به خاطر برخی مسائل رخ داده با انگلیس روابط دیپلماتیک خود را قطع کرده و این روابط را در سطح کاردار حفظ کرده بود، ولی با آمدن خاتمی نه تنها روابط فی مابین ایران با انگلیس، بلکه روابط با بیشتر کشورهای تأثیر گذار روبه بهبودی نهاد. همچنین با روی کار آمدن دولت اصولگرا فصل تازه ای در سیاست خارجی ایران به وقوع پیوست. آقای احمدی نژاد دریکی از سخنرانی های خود کشورهای جهان را به صلح و عدالت فرا خواند. وی دولت خود را دولت مهرورزی یا دولت مهر می نامید. در دوران اصولگرا روابط ایران و انگلیس روبه تیرگی نهاد. این تیرگی روابط با مطرح شدن مسئله هسته ای ایران و تصویب قطعنامه ها در شورای امنیت و همچنین اعمال تحریم های اقتصادی و بانکی با حمایت کشورهای غربی هر چه بیشتر روبه وخامت گذاشت. دلایل تیرگی روابط از جانب ایران نیز پیگیری مسائلی همچون هولوکاست، از سر گیری فعالیت های هسته ای به ویژه غنی سازی اورانیوم و در پی دخالت کشور انگلیس در وقایع سال 88 عده ای معترض به سفارت بریتانیا در تهران حمله کرده و آنرا اشغال نمودند، که این مسائل نیز به ابعاد مختلف اختلافات فی مابین دو کشور دامن می زد.
برابرسنجی دلایل نقض بی طرفی ایران در جنگ های جهانی اول و دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت ها در سیاست بین الملل، مطابق نیازهای داخلی، موقعیت جغرافیایی، ژئوپولیتیک، ساختار و عملکرد نظام بین الملل، استراتژی هایی را برای تأمین منافع ملی برمی گزینند. ایران از بازیگرانی بود که در جنگ جهانی اول و دوم، استراتژی بی طرفی را در پیش گرفت؛ اما در هر دو مورد بی طرفی اش نادیده انگاشته شد. در این مقاله می کوشیم با بهره گیری مقایسه ای از مقوله ی بی طرفی در دو دانش حقوق بین الملل و روابط بین الملل، دلایل نقض بی طرفی ایران را بررسی کنیم.
موج جدید اسلام گرایی در جها عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وقوع جنبشهای مردمی اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا، بسیاری بر این باورند که این موج ادامه امواج دموکراسی مطرح شده توسط ساموئل هانتینگتون است. وی با تقسیم بندی گذارهای دموکراسی در سه موج از 1820 تا کنون، به توصیف تاثیر پذیری اغلب نقاط جهان از این امواج میپردازد و برخی تلاش دارند تحولات منطقه را دراین چارچوب تحلیل نمایند.این درحالی است که بیداری اسلامی چارچوبی متفاوت را برای فهم این تحولات پیشنهاد می نماید. در این پژوهش ضمن تبیین نقش حائز اهمّیت گرایشهای مذهبی در جهان عرب ذیلِ نظریه امواج اسلام خواهی، به تحلیل انتقادی دیدگاه هانتینگتونپرداختهو وضعیت جهان عرب را تحلیل می نماید. سوال اصلی این است: آیا میتوان جنبشهایمنطقه را موج جدیدی از دموکراسی خواهی دانست؟ یافتههای محققان دلالت بر آن دارد که تحولات مزبور به دلیل نقش موثر انقلاب اسلامی ایران، پیشینه اسلامگرایی و گرایشهای دینی در منطقه، گسترش مطالبات شهروندی، آگاهی سیاسی و مبارزه با استبداد،بیشتر با نظریه«مردمسالاری دینی» تا امواج دموکراسی قابل درک و تحلیل است.موضوعی که نگارندگان از آن به موج جدیدِ اسلام خواهی تعبیر نمودهاند
روابط هسته ای پاکستان و آمریکا از 1947 تا 2010(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پاکستان در رقابت با هند و با هدف ایجاد نیرویی بازدارنده در برابر این کشور سرانجام در 28 نوامبر سال 1998 دست به آزمایش هسته ای زد و عملا به جرگه کشورهای هسته ای جهان پیوست. ایالات متحده آمریکا علی رغم نگرانی از این موضوع، تا پیش از حادثه 11 سپتامبر 2001 از اتمی شدن پاکستان احساس تهدید چندانی نمی کرد. ولی واقعه مذکور که بانیان آن در افغانستان ماوا داشتند، آمریکا را به شدت هراسناک کرد. از سویی دیگر تشدید قدرت اسلام گرایان در داخل پاکستان مسئله امنیت انرژی هسته ای پاکستان را رفته رفته به یکی از مسائل اصلی پیش روی غرب قرار داد.
در طول تمامی سال های پس از استقلال، پاکستان و آمریکا از روابطی نزدیک و دوستانه برخوردار بوده اند. این روابط در بحران های منطقه ای، نقش تعیین کننده ای ایفا کرده است. به رغم فراز و نشیب های روابط میان دو کشور، پاکستان همیشه آمریکا را حامی خود در مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق و هند دانسته و در مقابل ایالات متحده نیز به پاکستان همچون مانعی در برابر نفوذ کمونیسم و شوروی در دوران جنگ سرد می نگریسته است و پس آن با وقوع حوادث 11 سپتامبر آمریکا پاکستان را نزدیکترین متحد خود در منطقه دانسته و بنابراین از سخت گیری در مورد برنامه های هسته ای پاکستان اجتناب نموده است. بر اساس این مبحث اجمالی هدف مقاله حاضر بررسی روابط هسته ای پاکستان و آمریکا در چارچوب نظریه نوواقع گرایی است. و در صدد است تا به این سوال پاسخ دهد که روابط هسته ای پاکستان و آمریکا چه فراز و نشیب هایی را طی کرده است. و چه عواملی بر روابط هسته ای پاکستان و آمریکا تاثیر گذاشته است.
ضدانقلابیگری در نظام بین الملل: مبانی تئوریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انقلاب های بزرگ، هنجارهای حاکم بر نظام بین الملل را به چالش کشیده و مدعی ارائه نظم نوینی در عـرصه روابط بین الملل براساس ایدئولوژی انقلابی می شـوند. درمقابل، مبانی نظام بین الملل که برحفظ وضع موجود مبتنی است، همواره تلاش می کند تا نوعی تعادل را بر اعضای سیستم بین الملل تحمیل کند. لذا، هر عاملی که معیارهای اساسی نظام موجود را دچار تحول کند و باعث عدم تعادل در سیستم بین الملل شود، به عنوان عنصری ضدسیستمی تلقی خواهد شد و با آن به مقابله برخواهند خاست.
این مقاله، چگونگی و چرایی شکل گیری موجی از ضدانقلابیگری در نظام بین الملل علیه انقلاب های بزرگ را از منظر تئوری رئالیسم تدافعی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
تأثیر تحولات جهانی پس از جنگ سرد بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تغییر در نظام بینالملل در نتیجه پایان یافتن دوره جنگ سرد و تغییرات ناشی از روندهای جهانی(جهانی شدن اقتصاد و انقلاب ارتباطات)، نقش و جایگاه سیاست خارجی در ارتقای وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی کشورها اهمیت بیشتری یافته است. مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که تحولات جهانی (ناشی از تغییر در نظام بینالملل و جهانیشدن) چه تأثیری بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اخیر داشته است؟ نویسنده بر این باور است که در نتیجه تحولات سیاسی و اجتماعی-اقتصادی در عرصه جهانی (فروپاشی نظام دوقطبی و ساختار جدید نظام بینالملل و روند جهانی شدن و انقلاب ارتباطات و اطلاعات)، ابزارهای اقتصادی و فرهنگی در تعقیب اهداف سیاست خارجی اهمیتی دو چندان یافته است و به رغم تداوم تاکید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اصول و آرمان های اولیه انقلاب اسلامی، گفتمان سیاست خارجی این کشور شاهد تغییراتی از جمله تغییرات شکلی در گفتمان صدور انقلاب، توجه به متغیرهای اقتصادی در روابط خارجی و همچنین تغییر در ادبیات سیاست خارجی بوده است.
پراکندگی فضائی پدیده دموکراسی در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این روزها دموکراسی به عنوان یکی از دلمشغولی های حکومت ها و مردم کشورهای مختلف جهان درآمده است. در این میان تعدادی از کشورها توانسته اند این شیوه حکومت را به بهترین نحو ممکن برای مردم ساکن در قلمرو خود فراهم آورند. اینان با فراهم کردن آزادی بیان و آزادی مطبوعات و همچنین دیگر حقوق مورد انتظار از دموکراسی توانسته اند حاشیه امنیت بسیار بالایی در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برای مردم خود فراهم آورند.
حرکت به سوی دموکراسی، از دهه 1970 و با کودتای نظامی در پرتغال با شدت بیشتری دنبال شد، به طوری که تا پایان قرن بیستم، امواج دموکراتیزاسیون بیشتر مناطق جهان را درنوردید و امروز نیز در بیشتر کشورهای جهان، حکومت ها با تأسیس نهادهای دموکراتیک، برای رسیدن به این آرمان تلاش کرده اند.
نگارندگان با بررسی داده های شاخص اکونومیست، که کشورهای جهان را در سال 2008 در زمینه دموکراسی رتبه بندی کرده است، سعی در مشخص کردن آرایش فضایی این پدیده در سطح جهانی و آشنا کردن خوانندگان با نوع و شکل نظام های سیاسی حاکم در مناطق مختلف کُره خاکی دارند.
رویکردی تئوریک به ماهیت و ابعاد راهبردهای امنیتی اروپا در ساختار نظم تک قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاید بتوان مهم ترین تأثیری را که فروپاشی شوروی در سال 1991 به عنوان نماد پایان نظام دوقطبی بر حوزه های کلان بین المللی گذارد، در قلمرو امنیتی دانست. این رخداد سبب شد بسیاری از کشورها با درک الزامات و شرایط جدید (ساختاری نوین با منطقی متفاوت از ساختار پیشین)، تداوم بقا و موجودیت خود را در راهبرد های جدید تعریف کنند. نوشتار حاضر با هدف تبیین ماهیت راهبردهای امنیتی اروپا بعد از جنگ سرد، با در نظر گیری نظریات واقع گرایانه ساختاری والتز و چهارچوب تک قطبی هنسن، معیارهایی را در نظر می گیرد که ضمن بررسی تعاملات اروپا با تک قطب، می توان راهبردهای امنیتی این واحد را استخراج کرد. با توجه به این موضوع، گرچه اروپا در عمل تلاش هایی را برای عملکرد مستقل انجام داد اما ناتوانی در مدیریت مسائل امنیتی درونی و نزدیکی ایدئولوژیک به تک قطب سبب شد تا راهبرد امنیتی آن بیش از آنکه بر عملکرد مجزا و مستقلانه از تک قطب ابتنا شود، عمدتاً در عملکرد نزدیک با تک قطب تعریف شود.
الگوی روسیه از نظم در نظام بین الملل پساجنگ سرد «نظم موازنه محور»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
موضوع نظریه روابط بین الملل، حل کردن روابط بین الملل یا سامان دادن به آن در پرتو مساله نظم است. به همین جهت می توان علم روابط بین الملل را به عنوان علم مطالعه نظم سیستمی تعریف کرد. در بحث از نظم بین المللی می بایست بین «تقاضا برای نظم» و «عرضه نظم» تمایز قائل شویم، چرا که بسیاری از بازیگران نظام بین الملل بیش از آنکه در ایجاد سازوکارهای نظم بین المللی دخیل باشند، به عنوان متقاضی نظم بین المللی عمل می نمایند. همچنین شایان ذکر است که در بحث بازیگران نظام بین المللی، نظم بیش از آنکه متکی بر افراد و بازیگران غیردولتی باشد، متکی بر دولت ها است. نقش و جایگاهی که قدرت های بزرگی نظیر ایالات متحده آمریکا، چین و روسیه و اتحادیه اروپا در عرضه نظم در عرصه نظام بین الملل ایفا می کنند، حایز اهمیت می باشد. این نوشتار بر آن است تا به بررسی این نکته بپردازد که الگوی روسیه از نظم در نظام بین الملل پسا جنگ سرد چیست؟ در پاسخ به این پرسش و در چارچوب ابعاد چهارگانه نظم بین المللی، الگوی روسیه از نظم بین المللی را در قالب مفهوم «نظم موازنه محور»، یعنی ایجاد موازنه سیاسی، نظامی قدرت، تحلیل خواهیم کرد.
نشانه شناسی و تبارشناسی انقلابهای رنگی
حوزه های تخصصی:
تبارشناسی یکی از راههای شناخت پدیده های اجتماعی است. الگوی تبارشناسانه در شرایطی به کار گرفته میشود که جلوه هایی از تغییر، تداوم و برسازی شکلی - معنایی در پدیده ایجاد شود. انقلابهای رنگی، پدیده ای نوظهور در روابط بین الملل میباشند. این امر را میتوان در راستای انقلابهای دموکراتیک و در چارچوب موج سوم دموکراسی مورد توجه قرار داد. اگر انقلاب فرانسه که در سال 1789 شکل گرفته را اولین مرحله انقلاب دموکراتیک بدانیم، حوادث کشورهای اروپای شرقی در 200 سال بعد از آن؛ یعنی در سال 1989 را میتوان دومین موج انقلاب دموکراتیک دانست. بعد از این مرحله تاریخی، زمینه برای گسترش موجهای مداخله در چارچوب انقلابهای رنگی فراهم شد.
در این مقاله تلاش میشود تا فرایند و تبارشناسی انقلابهای رنگی از طریق بررسی و تحلیل مقایسه ای چنین حوادثی مورد توجه قرار گیرد. حوادث سالهای بعد از فروپاشی نظام دو قطبی، نشان میدهد که فرایندها و نشانه های انقلاب رنگی در راستای تغییر رژیم در کشورهای مورد نظر انجام گرفته است. بررسی حوادث این کشورها بیانگر آن است که جلوه هایی از مشابهت الگویی و رفتاری در این کشورها وجود دارد که میتواند عامل درک سازمانیافته از انقلابهای رنگی و مداخلات آمریکا تلقی شود.
ابزارها و فرایندهای انقلابهای رنگی
حوزه های تخصصی:
موضوع انقلابهای رنگی از اواسط دهه 1990 با تغییر در ساختار نظام بین الملل و فروپاشی ساختار دوقطبی مورد توجه قرار گرفت و دستور کار جدیدی را در روابط بین المللی ایجاد کرد که ماهیت فرهنگی – اجتماعی داشت. چنین فرایندی بر اساس ابزارها و فرایندهای رسانه ای – فرهنگی انجام گرفت. در شرایطی که فضای اجتماعی بحرانی میشود یا نشانه هایی از توزیع مجدد قدرت در دستور کار قرار میگیرد، رسانه های بین المللی مبادرت به انتشار ادبیات، مفاهیم و نمادهای تهییجی کرده، زمینه های تغییر در فضای سیاسی کشورهای هدف را فراهم میآورند. بنابر این، انتخابات را میتوان به عنوان یکی از اصلیترین نقاط عطف انقلابهای رنگی در محیط بین الملل دانست که در تمامی آنها رقابت نخبگان سیاسی برای چگونگی اداره نظام سیاسی و توزیع قدرت وجود داشته است. بنابر این، انقلاب رنگی رابطه بین مداخله بین المللی قدرتهای بزرگ با تحولات سیاسی کشورهای دستخوش دگرگونی سیاسی محسوب میشود که مبتنی بر ابزارهای فرهنگی، رسانه ای، تحرک اجتماعی و ترغیب گروههای سیاسی به کنش فراقانونی است. در این مقاله تلاش شده تا فرایندهای انقلاب رنگی در کشورهای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد.
بازدارندگی و تحولات آن در استراتژی نظامی آمریکا پس از حوادث 11 سپتامبر 2001(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بررسی استراتژی نظامی آمریکا در طول جنگ سرد و پس از آن تا 11 سپتامبر 2001 نشان می دهد که اساس و پایه استراتژی نظامی این کشور بر مبنای بازدارندگی بوده است. اما بررسی رویکرد نظامی ایالات متحده و موضع گیری مقاماتارشد این کشور پس از 11 سپتامبر نشان می دهد که استراتژی نظامی این کشور دچار تغییر شده است. تا قبل از این حادثه ایالات متحده با احساس تعهد نسبت به امنیت دولت های دوست و متحد خود در اروپای غربی، شرق آسیا و حوزه پاسفیک، اقدام به ایجاد پایگاه های نظامی در نقاط خاص پیرامون محور دشمن اصلی و رقیب ایدئولوژیک خود، شوروی کرد. اما با روی کار آمدن نو محافظه کاران در این کشور و وقوع حادثه تروریستی 11 سپتامبر، آمریکا با تهدیدات جدیدی (تروریسم، سلاح های کشتار جمعی، دولت های اهریمنی) روبه رو گردید و دولت مردان این کشور تمامی استراتژی های پیشین را مورد نقد قرار دادند و تاکید کردند که استراتژی بازدارندگی در مقابل تهدیدات جدید پیش روی آمریکا ناکارامد می باشد و به فکر تدوین استراتژی جدیدی جهت مقابله با تهدیدات پیش روی خود افتادند. لذا این مقاله سعی دارد که بازدارندگی و تحولات آن در استراتژی نظامی آمریکا پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 را بررسی نماید.