آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

مقدمه: William James رابطه بین تفکر آگاهانه و عادت را این گونه تعریف می کند که تفکر فاصله ای بین عادت ها است و انسان ها دائما در حال جابه جایی شناختی بین تفکر آگاهانه و عادت هستند. هدف پژوهش، حاضر شناسایی وجود فرایند جابه جایی شناختی بین عادت (تصمیم گیری عادتی) و تفکر (تصمیم گیری آگاهانه) در تصمیم گیری بازار سهام بود. همچنین نقش نوع یادگیری توصیفی_تجربه ای به همراه نقش سواد آماری و ریسک پذیری بر دو ویژگی زمان پایدار شدن و زمان انعطاف پذیرشدن فرایند جابه جایی شناختی و برون داد تصمیم گیری مورد بررسی قرار گرفتند. روش کار: در مطالعه حاضر، 54 شرکت کننده در دو گروه یادگیری تجربه ای (30 نفره) و یادگیری توصیفی (24 نفره) به صورت تصادفی قرار گرفتند و به مدت 60 روز متوالی در یک محیط شبیه سازی شده بازار سهام، سرمایه گذاری کردند. در این پژوهش، میزان سواد آماری و سطح ریسک پذیری شرکت کنندگان با استفاده از پرسشنامه سواد آماری و پرسشنامه ارزیابی ریسک فینامتریک (FinaMetrica) مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین داده ها با استفاده از روش آماری تشخیص نقطه تغییر چندگانه، آزمون مانایی و تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرم افزارهایR و 26-SPSS مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که در تصمیم گیری بازار سهام فرایند جابجایی شناختی بین تصمیم گیری عادت و تصمیم گیری آگاهانه وجود دارد. همچنین یادگیری توصیفی_تجربه ای، بهمراه سطح ریسک پذیری بر دو ویژگی زمان پایدار شدن و زمان انعطاف پذیرشدن فرایند جابه جایی شناختی و برونداد در بازار سهام تاثیرگذار هستند؛ در حالی که سواد آماری در این خصوص بی تاثیر می باشد. نتیجه گیری: یادگیری توصیفی و ریسک پذیری می تواند انعطاف پذیری را افزایش داده و تصمیمات سرمایه گذاری در بازار سهام را بهبود بخشد. سازمان های بورس می توانند تحلیل توصیفی اطلاعات و افزایش سطح ریسک پذیری را به عنوان بخشی از تصمیم گیری راهبردی کاربران تجویز کنند.

تبلیغات