مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
مدرنیته
حوزه های تخصصی:
"پیدایش گروه روشنفکران در ایران و به دنبال آن آغاز جنبش روشنفکری با هدف نوسازی جامعه، به آستانه مشروطیت باز می گردد. روشنفکران عصر مشروطیت تا پایان دوره پهلوی اول نقش تاریخی دوران سازی را به عهده داشتند. آنان پیشگامان مدرنیته و نوسازی بودند. خاستگاه اجتماعی و اندیشگی این روشنفکران و مفاهیم و مسایلی که به آن می پرداختند از زمینه های موضوعی جامعه شناسی تاریخی و از مباحث اصلی جامعه شناسی روشنفکران ایران است. چگونگی ایفای نقش اجتماعی و تاریخی توسط این روشنفکران، پایگاه اجتماعی آنان و نیز نحوه ارتباط شان با مردم و حکومت موضوع اصلی این پژوهش است.
رویکرد روش شناختی تحقیق، رویکردی تحلیلی و انتقادی با استفاده از روش فراتحلیل و اسلوب جامعه شناسی تاریخی است و در این راه از دیدگاه وبر و پارسونز و دیگر صاحبنظران در زمینه نقش اجتماعی روشنفکران استفاده شده است. هدف اصلی تحقیق، تبیین جامعه شناختی نقش اجتماعی و سیاسی روشنفکران در عصر مشروطیت و پهلوی اول و یافتن پاسخ برای این پرسش اساسی است که: «چرا روشنفکران پس از انقلاب مشروطیت نتوانستند مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار خود را حفظ کنند؟». برای پاسخگویی به این پرسش چند پیش فرض تاریخی مطرح و سپس با استفاده از مطالعات تاریخی انجام شده در این زمینه به بررسی این پیش فرض ها پرداخته شد.
نتایج پژوهش نشان می دهد که برخی روشنفکران ایران در عصر مشروطیت با در پیش گرفتن روش فروکاستن معانی و مفاهیم مدرن به مفهوم های سنتی و برخی دیگر با تاسی به الگوی روشنگری فرانسوی که راهبرد خشونت آمیز را سرمشق خود قرار می دهد، موجب از دست رفتن مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار اولیه خود شدند. البته در این فرآیند، ساختار فرسوده جامعه و فرهنگ سنتی حاکم بر آن و نقش مخرب محافظان فرهنگ سنتی و در اقلیت مطلق بودن اقشار تحصیلکرده و متوسط نیز در افول نقش روشنفکران موثر بوده است. علاوه بر این، در دوره پهلوی اول اتخاذ استراتژی «توسعه آمرانه» به عنوان راهبرد اصلی ترقی جامعه و انسداد سیاسی که رضاشاه بر جامعه ایران تحمیل کرد، نیز از زمره عوامل مهم دیگری است که سبب از دست رفتن مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار روشنفکران در جامعه ایران شد.
"
مدرنیته، بازاندیشی و تغییر نظام ارزشی در طایفه دهدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی تغییر نظام ارزشی طایفه دهدار در فارس بوده است. ابتدا به بررسی مبانی نظری پرداخته ایم و در این زمینه مسئله اشاعه و رابطبین سنت و مدرنیته از دیدگاه هایی همچون مدرنیته پیوندی و بازاندیشانه و جهان-محلی شدن مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش از روش تحقیق میدانی استفاده شده است. افراد مورد مصاحبه عمیق قرار گرفته اند. این مصاحبه ها مبنای اصلی داده ها بوده است. تحلیل داده ها نیز از طریق یکی از شیوه های تحقیق کیفی، یعنی تحلیل چارچوب، صورت گرفته است. یافته ها حاکی از این است که ارزش های متعلق به فرهنگ بومی نه تنها از میان نرفته اند بلکه همچنان به حیات خود ادامه داده و با ارزش های مدرن درآمیخته و ترکیبی جدید پدید آورده اند که برخی آن را فرافرهنگ نامیده اند.
مدرنیته و جنبش های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله درباره مفهوم مدرنیته و رابطه آن با جنبشهای اجتماعی، آنچنان که از آثار کلاسیک درباره مدرنیته درک میشود و در اندیشههای جدید علم سیاست و جامعهشناسی معاصر مطرح بوده و مورد تفسیر قرار گرفته، بحث خواهد شد. البته هدف ارائه یک تحلیل کمی از چگونگی تطور و تحول مفهوم مدرنیته نیست، بلکه بیشتر به رابطه مدرنیته با تغییرات اجتماعی و سیاسی پرداخته خواهد شد؛ زیرا تغییر در سطح گستردهای، چهره اصلی واقعیت اجتماعی است که هر نظریه علمی - اجتماعی به ناچار به آن پرداخته است. هدف اصلی و اولیه ما در این مقاله درک تاثیر مدرنیته بر روی توسعه و فهم جامعهشناختی و اندیشهای جنبشهای اجتماعی میباشد. به دیگر سخن هدف ما در مقاله ارائه توجهی خاص به رابطه بین واقعیت تاریخی و معنای فهم است.
پرسش از فن آوری : نحله های فکری صاحب نظران در باب فن آوری و سرشت آن
منبع:
اطلاع شناسی ۱۳۸۳ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
"از اواسط دهه 1960 ، پیدایش فن آوری اطلاعات مرحله نوینی را در مدرنیته آغاز کرده است . گروهی این مرحله را پایان مدرنیته و تولد فرامدرنیته نامیدند . اما جدا از نامگذاری های مختلف ، فن آوری اطلاعات و گسترش سریع آن دنیای کنونی را دگرگون کرده است . مطالعه فن آوری اطلاعات بدون توجه به آثار اجتماعی آن ناقص و ناکافی است . بررسی پیدایش مرحله نوینی از مدرنیته تحت تاثیر فن آوری اطلاعاتی بدون توجه به چگونگی تحول و ساختار انقلاب اطلاعاتی نیز به همان اندازه ناکافی و ناقص است . ...
"
فهم روشنفکران مشروطه خواه از مفهوم مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشور ما در طول حیات پرفراز نشیب خود و در رویارویی با فرهنگ های مختلف، بر اساس اصل انعطاف پذیری فرهنگی، فرهنگ بیگانه را در ظرف فرهنگ و هویت خود باز تفسیر کرده است. پس چگونه است که طی یکصد سال گذشته در برخورد با فرهنگ غرب دستخوش نوعی بلاتکلیفی شده است؟ در پاسخ، مقاله به تحلیل موارد زیر پرداخته است: اولا این بود تکلیفی ناشی از فقدان معرفت شناسی فلسفی روشنفکرها، نسبت به این تمدن بوده است، زیرا شناخت ما از عرب یک شناخت جغرافیایی و متکی بر داوری مدرنیزسیونی بوده است، در حالی که غرب یک مفهوم فلسفی چند بعدی است که شناخت آن نیازمند تاملات فلسفی است. ثانیا فهم روشنفکر ایرانی از تمدن غرب یک درک صوری و برپایه جلوه های ظاهری بوده است، نه برداشتی مدرنیته ای. ثالثا قضاوت او در مورد مغرب زمین متکی بر ترجمه متون دست دومی بوده، بنابراین نه تنها واقعیت های پنهان غرب، بلکه لایه های فرهنگی جامعه خودی را نیز به خوبی درک نکرده بود. به این دلیل به جای غرب فهمی، اسیر غرب زدگی شد.
گفتگو و توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط بین افراد و گروهها و ملل اساساً برای رفع نیازها، نارساییها و کمبودهایی است که آنها به طور طبیعی دارند و جهت نیل به این هدف توسعه های و تحقق و افزایش ظرفیتها، ثروت، رفاه، صلح و همزیستی ، انسانها و جوامع مدرن به کمک عقل و علم و با تقسیم کار تخصصی و مبادله آزادانه کلمه و کالا و رقابت سازنده و گفتگو و مذاکره و سازش در سطوح ملی و بینالمللی با یکدیگر همکاری می کنند. در واقع همانطور که این مقاله درصدد تبیین آن است، فضای صلح و تفاهم و گفتگو و آشتی، زمینهساز توسعه و ترقی و تمدن است ولی فضای جنگ و خشونت و تنش و درگیری ، زمینهساز عقب ماندگی و زوال می باشد.
رویکردی نوین به رابطه جهان اسلام و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مفروض که جهان اسلام در مقابل مدرنیسم پویای اروپا اغلب به صورت واحدی ایستا به نظر می آید، پایه و مبنای فرضیه سازی های متعددی در باب رابطه اسلام و مدرنیته شده است. این مطلب بارها تکرار می شود که جهان اسلام باید از تاریخ دوران مدرن کنار گذاشته شود، زیرا مذاهب آن فرایند سیاسی-ایدئولوژیکی اروپا را طی نکرده و در نتیجه فرهنگی ماقبل مدرن است. در سال های اخیر نیز این فرضیه تکرار شده بدون اینکه کسی سعی کند صحت آن را از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی به آزمون بگذارد. از نظر ما شواهد نشان دهنده آن است که جهان اسلام از اوایل قرن شانزدهم و با قدرت، به شکلی مستقل در ایجاد فرهنگ مدرن مشارکت کرده است، به گونه ای که در بسیاری از جنبه ها مشابهت های روشنی با تاریخ فرهنگ اروپا دارد.
مدرنیته و پسامدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث کنونی بر این نظر استوار است که ضمن طرح مبانیِ جهان بینیِ مدرن، مؤلفههای اساسی رویکردِ نقادانة پسامدرن را به بررسی گذارد. در گفتار نخست، دربارة خردگرایی و انسان باوریِ مدرن؛ دو اصل محوری مدرنیته بحث می شود و تاثیر آنها را در تشکیل جهان، جامعه و انسان مدرن میسنجد. در خلال بیان این دو اصل و در ذیل آنها به برخی دیگر از اصول مدرنیته بنابر ضرورت، تناسب و پیوستگی با این اصول اشاره می شود. در گفتار دوم، رویکرد پسامدرن در مواجهه با مدرنیته به بحث گذاشته شده است. رویکردِ نقادانة اخیر در نقد فراگیر و ساختارشکنانه از کلیت عقلانیت مدرن، از سنت اندیشة خردگراییِ انتقادی میگسلد و با لحنی آخرزمانی دربارة مدرنیته، هرگونه امکان عرضة بدیلی در قالب پروژة مدرنیته را منتفی می شمارد.
رسانه و ساخت هویت ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشته ی حاضر ، این فرض مورد سنجش قرار می گیرد که اصولاً بروز و ظهور اولین اشکال رسانه ها ( کتاب و مطبوعات ادواری و یومیه ) از جمله مهم ترین عوامل بسط و نهادینه سازی هویت مدرن بوده است. با توجه به اشکال گوناگون رسانه ها، نگارنده موضوع مورد بررسی را به نقش و اهمیت تنها یکی از این رسانه ها یعنی مطبوعات محدود خواهد کرد.اما در این ارتباط بررسی چند مسأله اجتناب ناپذیر است: این که تشکیل اجتماعات ملی و احساس مشخصاً مدرن در چارچوب تعلق به یک ملت، رابطه ی مستقیمی با توسعه ی کلی آنها داشته است. بررسی مختصر شکل گیری مطبوعات و انواع آن، تعریف مفهوم هویت ملی و عناصر آن و تمهید استدلال هایی چند در برابر این فرض که چگونه گسترش مطبوعات به ایجاد جامعه ی مدرن مدد رسانده است، از جمله ی این مسایل است.
گفتمان هویتی تجددگرایان ایرانی در انقلاب مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انقلاب مشروطیت نقطه عطف رویارویی هویتی ایرانیان با مدرنیته است که از آن به عنوان انقلابی برگرفته از مفاهیم مدرن در تمایز با سپهر اندیشه و هویت سنتی یاد می شود. مشروطیت، سرفصلی جدید از تاریخ ایران است که تحولات آن بر تاریخ سیاسی ایران در قرن بیستم سایه افکنده است و بر فرهنگ، اقتصاد و سیاست کشور ما تأثیری غیرقابل انکار نهاده است. یکی از گفتمانهای هویتی مندرج در گفتمان مشروطه، گفتمان تجددگرائی است که درک آن میتواند به فهم زوایای نامکشوف هویت ایرانی در این مقطع یاری رساند. طیف تجددگرایان متشکل از گروهی کوچک اما رو به گسترش از روشنفکران و نخبگان بودند که یا دارای زمینه تحصیلاتی جدید، یا اغلب صاحب منصب دولتی، بازرگان، سیاح، دیپلمات و یا افرادی «خود ساخته» بودند که با اندیشه های مدرن آشنایی یافتند.
آموزه هایی از روند مشارکت روستایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفوذ دولت بعد از اصلاحات ارضی به جامعه روستایی و اتخاذ سیاست های مبتنی بر حمایت از روستاییان با واگذاری زمین های زراعی، اعطای کمکهای جنسی و نقدی بلاعوض به روستاییان، انجام فعالیت های عمرانی با بودجه دولت و برنامه های توسعه ای نشات گرفته از غرب که با بافت روستایی ایران هماهنگی نداشت منجر به نابودی الگوهای مشارکتی سنتی شد و دولت در عوض نتوانست جایگزین مناسبی برای آن الگوها ارائه دهد. این امر موجب شد رفته رفته همیاری ها و مشارکت های خودجوش روستایی کمرنگ شود و در بعضی از موارد به کل از بین برود و توقع انجام بسیاری از فعالیت ها توسط دولت نضج گیرد، که این مسئله تا بعد از انقلاب اسلامی همچنان ادامه دارد. در این مقاله سعی شده است راهکاری ارائه شود که بتوان بین الگوهای مشارکتی سنتی و برنامه های مدرنیزاسیون پلی زد. در این راستا به عنوان راه حل، راهکار تلفیقی پیشنهاد می شود که در آن بدون پشت پا زدن به خود داشته ها و دانش بومی روستاییان، آن بخشی از برنامه های مدرنیزاسیون برگزیده شود که با پایه های سنت و فرهنگ جامعه روستایی هماهنگی داشته باشد تا بتوان مشارکت های مردم روستایی را دوباره احیا کنیم. برای رسیدن به این نتیجه، نیازمند تعدیل قدرت و کوچککردن هرم قدرت، ایجاد میدان فعالیت برای مشارکت روستائیان، ترویج روحیه جمع گرایی، بهبود رابطه دولت و ملت، بالا بردن تحمل ماموران دولتی در واگذاری مسئولیت ها به مردم، ایجاد مسئولیت ها به صورت گروهی و گردشی، توجه به نیازها و الویت ها و توقعات اجتماعی، فرهنگی جامعه و کمکدولت به مشارکت کنندگان در قالب قرارداد هستیم.
اخلاق و سیاست از دیدگاه نظریه انتقادی
حوزه های تخصصی:
شاید در هیچ دوره ای از تاریخ پرفراز و نشیب، مانند عصر پرتلاطم و پرحادثه ای که ما در آن زندگی می کنیم، بحث اخلاق و سیاست و ضرورت پرداختن به اصول، ارزشها، هنجارها و فضایل اخلاقی و انسانی تا بدین حد مطرح نبوده است.علم و فناوری سلطه خود را بر تمام ابعاد زندگی بشر انداخته و اصول بزرگ معنوی و اخلاقی ناخواسته تحت الشعاع تغییرات شگرف مادی قرار گرفته است. عصر فناوری و مدرنیته، عصر ارتباطات و اطلاعات مرزهای سیاسی را در هم شکسته و ملت ها و دولت های بزرگ و کوچک را به یکسان در معرض تهاجم تکنولوژی فرهنگی قرار داده و بحران مشروعیت سیاسی را در قرن بیست و یکم به ارمغان آورده است.نظریه انتقادی به مثابه گونه ای آسیب شناسی به نقد مدرنیته خالی از ارزش و اخلاق پرداخته است و با موضع راهنمای کنش انسانی، هدفش ایجاد خودسازی و بازسازی منافع راستین خویش است. آدورنو، هورکهایمر، مارکوزه، هابرماس، هانا آرنت و اریش فروم از جمله نظریه پردازان انتقادی قرن بیستم هستند که به نقد علوم انسانی اثبات گرا پرداخته اند. هدف پژوهشگر در این مقاله بررسی نقش مهم اخلاق و سیاست و رابطه آنها با یکدیگر از دیدگاه نظریه انتقادی و بازاندیشی اندیشگران نظریه انتقادی قرن بیستم درباره ارتباط مثبت و معنادار میان توسعه علوم با تحقق انسانیت و تعالی بشر است و سعی شده مدرنیته را که بر اثر دگرگونی علم شکل گرفته است، مورد ارزیابی قرار دهد و انتقادات وارده بر آن را بررسی کند.در این تحقیق از روش همبستگی برای رسیدن به نتایج حاصل از نظریه انتقادی استفاده شده است. بدین گونه که به دنبال این پرسش هستیم که رابطه اخلاق و سیاست از دیدگاه نظریه انتقادی چیست؟ در یک نگاه کلی به این نتیجه می رسیم که تمامی اندیشمندان نظریه انتقادی بر تعامل و هماهنگی «اخلاق و سیاست» تاکید دارند و تمامی فجایع و بربریت، کشتار انسانها، سرکوب طبیعت را به دلیل جدا بودن اخلاق از سیاست می دانند. در آرای اندیشمندان نظریه انتقادی چنین به نظر می رسد که مدرنیته از یک سو باعث توسعه و امکان دستیابی به رفاه و امور زندگی بشر گشته و از سوی دیگر سرمنشا اکثر آفات و بدبختی ها را «عقلانیت ابزاری» دانسته که باعث نابودی اخلاق و محدود شدن آزادی فردی در سیاست گشته است.
سنت و مدرنیته در عرفان مولانا
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به ارتباط عرفانِ مولانا با دیدگاه های سنت گرایانه و تجدد گرایانه و مدرنیته پرداخته شده و ادعا دارد که عرفان نردبان آسمان است اما چنین نیست که هیچ نسبتی با اندیشه های جدید و مدرن نداشته باشد؛ به ویژه درعرفان مولانا که پیامی نوین برای انسان دارد، ازنظر مبانیِ فکری نزدیکی های فراوانی با مدرنیته دیده می شود و بلکه از دیدگاهی با مبانی فراتجددگرایی یا پست مدرنیسم نیز هم اندیشی هایی دارد. مولانا علم گرایی و عقل گرایی به معنای کلی را تبلیغ می کند و از تقلید و تعصب بازمی دارد، به فلسفه عشق و زیبایی معتقد است و از کثرت گرایی، وحدت ادیان، تساهل و تسامح و احترام به مخالفان جانبداری می نماید.
پیدایش و تکوین رمان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با مروری بر چیستی «رمان»، به عنوان نوع ادبیای که بیشترین سنخیت را با عصر مدرن دارد، و بررسی اجمالی عمدهترین ویژگی آن؛ یعنی «رئالیسم صوری» که وجه تمایز رمان از دیگر انواع روایی کهن است، به بحث در باب زمینهها و عوامل مؤثر در پیدایش رمان فارسی میپردازد و ضمن تامل و درنگ در مقوله نسبت رمان فارسی با رمان غربی و ارزیابی نظرهای متضاد در این باره، عوامل مؤثر در پیدایش و شکوفایی رمان فارسی را تبیین میکند: عواملی چون مدرنیته و مدرنسازی جامعه ایران، ظهور و توسعه صنعت چاپ، پیدایش و رشد مطبوعات فارسی، ترجمه، و مهمتر از همه اندیشه ناسیونالیسم به عنوان گفتمان مسلط که ضمن حمایت از رمان، آن را برای ترویج و تعمیق نظام ارزشهایش به خدمت میگیرد.
نخبگان و شکل گیری گفتمان توسعه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرنیته مفاهیم اساسی و مشترکی را شامل عقل گرایی، تجربه گرایی، اومانیسم، علم گرایی، سکولاریزم و قانون گرایی در بر می گیرد که تمامی نحله ها و اندیشه های مدرن بدان ها باور دارند و بدین ترتیب تشکیل دهنده بنیادهای مدرنیته می باشند؛ اما در عرصه عمل، مدرنیته با دو چهره جداگانه بر سر تقدم و تاخر یا اولویت بندی هر یک ظاهر گردید که به ضرورت های تاریخی و سیر تحول جوامع و پیش زمینه های آن باز می گردد. در حالی که در چهره نخست مدرنیته حول محور «دموکراسی» قرار دارد، چهره دوم آن بر «توسعه» تاکید می ورزد که بسیاری از مواقع آنها را در مقابل یکدیگر قرار داده است. برای جوامعی که ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نابسامانی دارند و برای جوامع در حال گذار، چهره دوم تجدد یعنی "" توسعه "" جلوه بارزتری داشته و در نهایت غلبه با این چهره بوده است. لذا جوامعی که بر این بعد از مدرنیته تاکید دارند، دستیابی به هر گونه پیشرفت و ترقی را مستلزم آماده نمودن شرایط آن به ویژه از بعد عینی می دانند که مهمترین آنها تمرکز قدرت و ثروت و مراکز تصمیم گیری در دست دولت، نظم، بوروکراسی، امنیت، وحدت ملی، ناسیونالیسم، عدالت اجتماعی و صنعتی شدن است. آنچه که در ایران سالهای 1320-1304 رخ داده است، غلبه چهره دوم مدرنیته بر چهره نخست آن یعنی دموکراسی بود که بنابر علل تاریخی و ساختاری، برای پایه گذاران آن از اولویت برخوردار بوده است. در این مقاله به نقش و علل استقبال نخبگان ایرانی به ویژه روشنفکران در شکل گیری گفتمان توسعه در سال 1304 در ایران خواهیم پرداخت که در واقع غلبه بر آرمانهای دموکراسی خواهی انقلاب مشروطیت بوده است.
آیین کاتولیک و الهیات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقدمه مقاله پس از بحث واژه شناسی به ظهورمدرنیته و عوامل دخیل در پیدایش تفکر مدرن مختصرا اشاره خواهد شد. در این باره به دیدگاه رایج درباره عامل اصلی پیدایش دوره مدرن یعنی اندیشه دکارت اشاره می شود. درادامه به چالش های مدرنیته با مسیحیت بویژه آیین کاتولیک اشاره خواهد شد. همچنین به سیر تاریخی واکنش های آیین کاتولیک به مدرنیته پرداخته می شود و گفته خواهد شد که چرا الهیات جدید نتوانست در بستر آیین کاتولیک رشد و نمو کند. در پایان به دیدگاه های یکی از الهی دانان کاتولیک(که می توان او را الهی دان جدید در الهیات کاتولیک دانست) یعنی هانس کونگ پرداخته می شود.
نقش مذهب تشیع در رشد فرهنگی ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق تلاش شده تا نقش انحصاری تشیع در رشد فرهنگ و تمدن و حتی جلوه های مادی ایران زمین در قرن گذشته به تصویر کشیده شود و نشان دهد که چگونه مذهب تشیع توانسته فرهنگی تمدن ساز را در این مرز و بوم رشد دهد و خصوصاً با هجوم فرهنگ غرب این مذهب بیشتر کارایی خود را نشان داد و جنبشهای اجتماعی معاصر نشانگر اوج هجوم استعمار و همچنین اوج بالندگی و مقاومت فرهنگ تشیع میباشند. در این منازعات نه تنها خطرات احتمالی هجوم بیگانه دفع میگردد بلکه عناصر دینی فرهنگ ایرانی رشد کرده و بارورتر شده و عناصر غیر دینی آن کم رنگ شده و حتی در بعض موارد جای خود را به عناصر دینی داده است. تاکنون این سیر به انقلاب اسلامی ختم شده و در ادامه به حکومت آرمانی امام زمان(عج) ختم خواهد شد.
انقلاب اسلامی و بازسازی هویت ملی در ایران
حوزه های تخصصی:
بحث از «هویت ملی» در چند سال اخیر در کانون توجه پژوهشگران رشته های گوناگون علوم اجتماعی در ایران بوده است و با رویکردهای مختلف بررسی شده است . بیشتر پژوهشگرانی که با رویکرد فلسفی و کلان به این بحث پرداخته اند ، معتقدند مؤلفه های هویت ملی در ایران در عصر حاضر از سه حوزه «ایران» ، «اسلام» و «غرب» متاثرند . این مؤلفه ها در دو حوزه اول سازگاری زیادی یافته اند و مشکل هویت ایرانی در حال حاضر به ارزشهای مدرن غربی باز میگردد . بررسی ریشه های این مسئله نشان میدهد که مشکل اساسی در این روند ، نحوه آشنایی ایرانیان با ارزشها و اصول مدرنیته است...
تاثیر ناخشنودی های مدرنیته بر گستره موضوعی جامعه شناسی کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشیده شده، پس از توضیح اجمالی بعضی ناخشنودی های مدرنیته، تاثیر آن را بر گستره ی موضوعی جامعه شناسی کودکی در سه دهه ی آخر قرن بیستم بر پایه ی پژوهش های نظری تحلیل کند. در همین راستا می توان دهه ی هفتاد را متاثر از رویکرد به کودکی برای آماده سازی برای بزرگ سالی، دهه ی هشتاد را متاثر از شکل های مختلف زندگی کودکی برآمده از تغییرات اجتماعی و دهه ی نود را دوره ی استقلال نسبی کودک دانست. در این راستا کوشش جامعه شناسان برای