مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
رهایی بخشی
انسان آرزوها و خدا به مثابة فراسوی هستی: رو به رویی فلسفة «خدابنیاد» و «دیگری بنیاد» با «ذهن بنیادی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا خدابنیادی، موضوع نقد مدرنیته، می تواند با طرح پرسش «امکان اخلاقی خدا؟» به موضعی برای نقد مدرنیته تبدیل شود و با به چالش کشیدن «انسان آرزوها» ـ تعبیر میشل فوکو از سوژة مدرن ـ از طریق تفسیر معنوی هستی، آرزوهایی انسانی برای او بخواهد؟ مقالة حاضر، برای پرتوافکندن بر این پرسش، ضمن فراهم آوردن بحثی کوتاه پیرامون محل اصلی نزاع بین فلسفه های سوژه و فلسفه های قرن بیستم، از چهار منزل گاه عبور کرده است. نخست، به سه نقاد رادیکال، «خدای قوی مردمان ضعیف»، مارکس، فروید، و نیچه پرداخته است تا هم زبان با ریکور نتیجه بگیرد که بی عبور از نقد آنان نمی توان خداباوری را در دنیای مدرن حفظ کرد. سپس، به دیالکتیک ویژة روشن گری آدورنو، یعنی «هرکس به خدا معتقد است، نمی تواند به خدا معتقد باشد»، پرداخته است تا نشان دهد او از مفهوم یهودی نام خدا، که در آن نیازهای انسانی می توانند درک شوند، به مثابة الگویی فلسفی استفاده می کند و از این روست که امکانی که با نام الهی ارائه می شود به دست هرکسی که اعتقاد ندارد هم می تواند حفظ شود. مقاله، سپس، به فلسفة «دیگری بنیاد» لویناس کوچ کرده است تا نشان دهد که او گرچه مفهوم مدرن ذهن بنیادی را به نقد می کشد، ولی به جای این که یک مفهوم جدید از ذهن بنیادی تدارک ببیند، تلاش می کند شرایط امکان اخلاقی سوژه را ازطریق حضور اخلاقی خدا توضیح دهد. ایدة اصلی او این است که نشان دهد چگونه ما ازطریق واکنش و توجه به دیگری و جذب کردن مسئولیت انکارناپذیری که مقدم بر ذهنیت ماست وجود پیدا می کنیم و ازهمین روست که لویناس خدا را «دیگری هستی» می نامد. آخرین بخش مقاله، به هابرماس پرداخته و نشان داده است که در گرایشات مذهبی نسل اول فرانکفورت، چهار عنصر اصلی حضور دارد: احیاگر ـ یادآور، اتوپیایی، مکاشفه ای، و رهایی بخش. این جنبه ها کم وبیش در نسل دوم فرانکفورت و در نظریات برجسته ترین نمایندة آن، هابرماس، نیز حضور دارد. مباحث همة قسمت های مقاله پشتوانة این نتیجه قرار گرفته اند که امروزه پس از قریب به سه قرن تجربة سوژة شناسا و به خلوت خانه ها رفتن نام خدا، اگر بخواهیم به زبان هراکلیتوس سخن بگوییم، نه سوژه همان سوژة مدعی است و نه نام خدا هم چنان در چنگ نگاهبانانش اسیر است. پس، ضرورت دارد که رابطة ناتاریخی و مکانیکی سوژه و نام خدا را از دو شکل سپری شدة سنتی و مدرن آن عبور دهیم تا شرایط امکان تأسیس نظریه ای دیگر فراهم شود.
فرهنگ سیاسی دموکراتیک در میان نسل های ایرانی (تحلیل ثانویه داده های پیمایش ارزش های جهانی برای ایران، اقوام و استان های آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت نقش ارزش های توده (فرهنگ سیاسی) در گذار به مردم سالاری در سال های اخیر برجستگی خاصی یافته است. اگرچه دیرینه شناسی مفهومی حکایت از تأکید اندیشمندانی مانند ارسطو و افلاطون بر اهمیت نقش ارزش های شهروندان در سیاست دارد، اما در دهه های اخیر و به طور خاص با مطالعه ""فرهنگ مدنی"" آلموند و وربا بود که توجهات بیش از پیش به این سو رهنمون شد. مطالعه حاضر نیز در همان راستا، البته با طرح نظریات و تجربیات نوتر درباره ارزش ها انجام پذیرفته است. داده های مورد استفاده برای آزمون فرضیه اصلی تحقیق از مجموعه داده های پیمایش جهانی ارزش ها WVS ، موج پیمایش سال های 2005 تا 2008 اخذ شده است. این پیمایش در ایران در سال 2007 با 2667 نمونه آماری به انجام رسیده است. در این مجموعه داده ها، استان محل سکونت پاسخگو، در یکی از متغیرهای آن ثبت شده است، لذا امکان مقایسه میزان ارزش های رهایی بخش پاسخگویان به تفکیک استانی و البته قومی مهیا شده است. در این پژوهش استان هایی که تعداد نمونه آنها در مجموعه داده ها زیر 40 نفر بودند، حذف شدند و استان های خراسان جنوبی و شمالی نیز با استان خراسان رضوی ادغام گردیده و در کل با نام استان خراسان در تحلیل ها آمده اند. یافته های این پژوهش هم در بخش توصیفی و هم در بخش تحلیل، مطابق با انتظارات نظری نوشتار، حاکی از برتری نسل جوان در بروز ارزش های ابراز وجود و توسعه بیشتر فرهنگ دموکراتیک در میان این نسل است. جالب آنکه، این تفاوت در بروز ارزش های دموکراتیک تقریباً در همه سطوح بازتولید شده است؛ بدین معنا که علاوه بر سطح ملی، در سطوح فروملی بررسی شده؛ یعنی قومی و استانی و نیز به تفکیک جنسیت، تقریباً نتایج مشابهی به دست آمد؛ هرچند در سطح ملی، تفاوت بسیار آشکارتر و در سطوح فروملی با پیچیدگی هایی همراه بود.
لایه های روش شناختیِ منطق استفهامی و کاربرد آن در تحلیل نظام های رده بندی دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، بر مفهوم «روش شناسی» و تفاوت آن با «روش» تأکید می شود و در چارچوب این تفاوت گذاری، لایه های دخیل در پژوهشِ استفهامی مشخص می گردد. هدف آن است که با مشخص کردنِ این لایه ها، زمینه کاربردِ منطقِ استفهامی در تحلیلِ نظام های رده بندی دانش، به عنوان بدیلی برای منطق استقرائی و قیاسی که نوعاً منطق اغلبِ پژوهش ها در این حوزه هستند، ارائه شود. روش: تحلیل مفهومی. یافته ها: منطق استفهامی به دنبالِ تبیینِ واقعیتِ مستقل از کنشگرانِ اجتماعی نیست، بلکه قصد فهمِ نحوه برساختِ پدیدارهای اجتماعیِ این کنشگران را دارد. این مواجهه تفسیرانگارانه و برساخت انگارانه کمک می کند رده بندی دانش را به عنوان یک برساخت اجتماعی تحلیل کنیم. چنین تحلیلی نشان می دهد که نظام های رده بندی، نظام های عینیِ مطلقِ استعلایافته از زمان و مکان نیستند، بلکه نظام هایی هستند که شرایطِ فرهنگی و اجتماعیِ حاکم بر تولیدشان، آنها را مقید و مشروط می سازد. هر نظامِ رده بندیِ دانش، محدود به حدودِ هستی شناختی و معرفت شناختی خاص خودش است و باید رده بندی های «دیگر»، مبتنی بر حدود هستی شناختی و معرفت شناختیِ «دیگر» را نیز به رسمیت شناخت و برایشان حق حیات قائل شد.
اصالت/ارزش: از طریق معرفی لایه های روش شناختی منطق استفهامی، راه های بدیل و جدیدی را برای بررسی و تحلیل نظام های رده بندی دانش، به عنوان سازه هایی تفسیری و معنایی، پیش پای متخصصان و حرفه مندان کتابداری و اطلاع رسانی می گذارد.
چشم انداز رهایی بشر در نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل: رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی چشم انداز رهایی بشر در نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل می پردازد. نگارنده از رهگذر مقایسه اصول فرانظری و مباحث محتوایی نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل می خواهد دریابد چه نقاط قرابت و افتراقی میان این دو رویکرد نظری در خصوص آرمان رهایی بشر وجود دارد. در پاسخ به پرسش اصلی مقاله، مدعای نگارنده این است که هرچند نظریه اسلامی و نظریه انتقادی، هر دو آرمان رهایی بشر را در کانون توجه خویش قرار داده اند، لکن برداشت و تعریفشان از آن اساساً مغایر است و چشم انداز رهایی را به گونه ای متفاوت ترسیم می کنند که ریشه اصلی این مغایرت و تفاوت را باید در سطح فرانظری و در اختلافات بنیادین هستی شناختی آنها سراغ گرفت.
نظریه پسا استعمارگرایی و روابط بین الملل انتقادی؛ از واسازی تا رهایی بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد پسااستعماری در رشته روابط بین الملل از رویکردهای متاخر و نوپای محسوب می شود. این رویکرد با قرادادن کشورهای غیرغربی و به نوعی فرودستان در کانون تحلیل ها و تحقیقات خود، علاقمند به برملاساختن و تغییر دادن مناسبات پیچیده ی قدرت/دانش است که نظم جهانی معاصر را بازتولید می کند. تعریف متفاوت پسا استعمارگرایی از گذشته، حال و آینده روابط بین الملل چشم انداز نظری متفاوتی را در تفسیر رویدادهای بین المللی نشان می دهد و ابعاد ناآشکاری را دانش روابط بین الملل برجسته می کند. بر این اساس به لحاظ نظری نقش پسا استعمارگرایی در دانش روابط بین الملل روشن کردن ابعادی در روابط بین الملل است که رهیافت های دیگر آن را نادیده می گیرند که به دو صورت بررسی می شود. رابطه تباین با جریان اصلی روابط بین الملل و رابطه تکمیل کننده با روابط بین الملل انتقادی. مقاله حاضر رابطه تکمیل کننده نظریه پسااستعماری و روابط بین الملل انتقادی و امکانات پژوهشی آن را بررسی می کند.
بررسی مفهوم رهایی بخشی از نظر امام خمینی(س) و نظریة انتقادی روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رهایی بخشی و آزادسازی بشر از قیودی که ره آورد ساختار، اصول، و ارزش های نظام مسلط بین المللی است، عاملی برای طرح نظریات بازاندیشانه ای در روابط بین الملل گردیده که وجه مشترک همة آنها، تغییر نظم و نظام موجود و تلاش برای پی ریزی نظمی نوین و مطلوب در نظام بین الملل است. نظریه انتقادی روابط بین الملل، با تأکید بر مؤلفه هایی چون آزادی، عقلانیت و نیز نقد تجربه گرایی سنتی و علم گرایی محض، تلاش بسیاری برای نقد وضع موجود، فراهم آوردن زمینه ای برای امکانپذیر نمودن رهایی در سیاست جهانی و نیز تحقق زیستِ اخلاقی در نظام بین المللیِ دولت ها به عمل آورده است. همچنین، به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، نیز شاهد طرح گستردة مباحث انتقادی نسبت به نظم و نظام بین الملل هستیم. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، و نیز مطالعه اسنادی، به بررسی تطبیقی مفهوم رهایی بخشی از نظر امام خمینیو نظریه انتقادی روابط بین الملل پرداخته و علاوه بر بیان راهکارهای تحقق رهایی بخشی در نظام بین الملل، وجوه اشتراک و افتراق این دو رویکرد را نیز بررسی کرده است.
نقدی بر کتاب «تحقیق در معماری منظر: روش ها و روش شناسی»، مصادره کردن مفاهیم به نفع موضعی عملگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۸
54 - 56
حوزه های تخصصی:
در این کتاب، معماری منظر با تعابیر مختلفی همچون حوزه، اینتر ، مولتی و ترنس دیسیپلینی، در مرز میان سه امپراتوری علوم طبیعی، اجتماعی و هنر عنوان شده است. از طرفی با تفکیک «تحقیق [برای] پروژه » از «پروژه تحقیقاتی »، تحقیق آکادمیک را تعریف و از غیرآکادمیک جدا می کند. تحقیقی که به ضرورت باید شاهدپایه، دقیق و خلاقانه باشد. ازاین رو ویژگی مرزی معماری منظر یک تیغ دو لبه عنوان شده است. چراکه تفاوت تعاریف فنی و زاویه نگاه های سه امپراتوری دخیل در آن ممکن است آشوب ایجاد کند. آشوبی که هم می تواند به خلاقیت، هم می تواند به کم توانی منجر شود. برای این مشکل، پیشنهاد کتاب یک رویکرد روندی است. درواقع در این کتاب برای ویژگی های متمایز تحقیق در معماری منظر و مشکل های خاص آن -که به خوبی به برخی از مهم ترین آن ها اشاره شده- موضعی عملگرا اتخاذ و پیشنهاد شده، که محور نقد حاضر است.
سرمایه داری مجازی، زایش ستم و ژانوس رهایی: مطالعه انتقادی برساخت ستم دید گی کردهای ایران در فیس بوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درباره چگونگی برساخت ستم دیدگی کردهای ایران در فیس بوک ازنظر انتقادی مطالعه و بررسی کرده است. ایده نظری این مقاله، این است که منطق سرمایه داری مجازی بر فیس بوک کردی حاکم است و ایدئولوژی های مختلف وضعیت های گوناگون مرتبط با کردها را به نفع خودشان مصادره می کنند. روش پژوهش، مردم نگاری انتقادی مجازی است و فیس بوک کردی برای میدان مطالعه انتخاب شده است. روش نمونه گیری از نوع نمونه گیری هدفمند (نمونه گیری شبکه ای، نمونه گیری گلوله برفی و نمونه گیری نظری) بوده است. داده های پژوهش شامل مصاحبه های ساختارنیافته آنلاین و چهره به چهره، یادداشت های میدانی حاصل از مشاهدات مشارکتی و غیرمشارکتی و تصاویر و ویدئوهای فیس بوکی بوده است. برای تحلیل داده ها از روش نظریه مبنایی برساختی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این اند که ستم دیدگی کردها در فیس بوک توسط ایدئولوژی مصادره می شود. ایدئولوژی، شکلی از لذت قومی ازلی را بازتعریف می کند، سرقت آن توسط یک دیگری سیاه را برساخت می کند و درنهایت، ممکن بودن بازپس گیری لذت قومی به سرقت رفته را تنها با پیروی از انگاره های ایدئولوژیک مدنظر خودش تحقق پذیر می داند؛ این در حالی است که این ایدئولوژی ها به وضعیت ستم دیدگی خاتمه نمی دهند؛ بلکه تولیدکننده شکل جدیدی از ستم دیدگی اند. به طور کلی، در فیس بوک کردی شاهد زایش ستم و ژانوس رهایی هستیم. این مسئله به معنای وجودنداشتن امکان رهایی بخشی واقعی نیست. فیس بوک کردی مانند هر فضای دیگری، همزمان با سلطه ایدئولوژیک، امکان های مختلف را برای رهایی بخشی و مقاومت تولید می کند. درون این امکان هاست که می توان شکلی از رهایی بخشی را جستجو کرد که به جای تمرکز بر ویرانی و مرگ «دیگری»، بر گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز تأکید می کند.
کنش رهایی بخش در اندیشه طه عبدالرحمن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
امت اسلامی هیچ گاه مانند روزگار کنونی مورد تهاجم مفهومی اندیشه غربی قرار نگرفته است. هدف این تعدی مفهومی، الزامِ امت اسلامی به مفاهیم خاص و ریخت بندی دوباره عقول مسلمانان است تا سرپرستی بر آنان را آسان کند. مدرنیته غربی، مشروعیت حق اختلاف فکری را از امت های دیگر سلب کرده و در تعامل با دیگران، دچار وقاحت اخلاقیِ «استعلا»، «احاطه» و «انکار» شده است. این پژوهش با روش اسنادی تحلیلی به بررسی کنش رهایی بخش در اندیشه طه عبدالرحمن می پردازد. طه عبدالرحمن فیلسوف مغربی برای مواجهه با این مسئله تمدنی، امت اسلامی را به خیزش فکری فرامی خواند و شرط آن را «تجربه دینی» و «نوسازی عقل» می داند. عقلانیت مطلوب طه، عقلانیتی است که محصول فرایندی سه مرحله ای است. «تخلص»، «اخلاص» و «خلاص» نیز سه لایه تشکیکی کنش رهایی بخش امت اسلامی قلمداد می شوند. طه سه اصل «تسامح»، «اعتراف» و «تصویب» را برای حل و فصل اختلاف فکری ناکافی می داند؛ زیرا این مبادی سه گانه نمی توانند مانع برتری جویی (تفوق)، مغرور شدن (اغترار) و تکبر (استعظام) امت در تعامل با دیگر امت ها شود. بنابراین، بر اساس آموزه های اسلامی، مکارم اخلاقی «حیا»، «جهاد اخلاقی» و «حکمت» را عامل رهایی بخش می داند.
تجربه فراغت، ورزش و هویت یابی جوانان (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه مازندران)
منبع:
مطالعات فرهنگی - اجتماعی المپیک سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳
101 - 124
حوزه های تخصصی:
تجربه فراغت جوانان می تواندعاملی مهم در شیوه برساخت هویت و فرآیند سوژه بودگی آنان باشد. پژوهش حاضر بر اساس دیدگاه های ژاک لاکان و کریس روجک به دنبال تحلیل گونه های تجربه فراغتی جوانان از ورزش گرفته تا سفر وسرگرمی های اجتماعی و تغییرات هویتی آنان در مسیر این تجربه می باشد. روش پژوهش، کیفی و تکنیک پژوهش، مصاحبه روایی است. جامعه نمونه، 35 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران می باشد که بر اساس شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. یافته های پژوهش مؤید این امراست که جوانان به عنوان کنشگرانی اجتماعی و مقید به موقعیت بر اساس دو عامل جسمیت و مکانیت به تجربه فراغت ورزشی می پردازند. در بخش جسمیت، جنسیت مهم ترین عامل است که لذت از فراغت، رهایی بخشی و مقاومت هویتی جوانان را تحت تأثیر قرار می دهد. در بخش مکانیت هم حوزه نمادین تجربه فراغت، رهایی بخشی، لذت و مقاومت هویتی را تعیین می کند. در واقع، تغییرات هویتی جوانان در مسیر تجربه فراغت بر اساس کنشی برساخته می شود که تحت تأثیر جسمیت و مکانیت می باشد.
روشنگری و سلطه: نقدی بر تحلیل های فوکو از گفتمان رهایی بخش روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
838 - 868
حوزه های تخصصی:
میشل فوکو عمدتاً به عنوان یکی از چهره های معاصر جنبش ضد روشنگری شناخته می شود. تحلیل های او از نوعی خودفریبی در نهادهای سیاسی اجتماعیِ به میراث رسیده از روشنگری پرده می دارد که به دلایلی به ظاهر موجه و انسان دوستانه، شرایط سلطه و انقیاد را بیش از پیش تسهیل می کنند. در این مقاله، قصد دارم با تکیه بر آرای چندتن از منتقدان اصلی فوکو، از جمله ریچارد رورتی، یورگن هابرماس و مایکل والزر نشان دهم که به رغم تلاش فوکو برای پرهیز از هرگونه توسل به مفاهیم هنجارینی چون حقیقت، رهایی، اصلاح و پیشرفت، در لایه های زیرین تحلیل های او بایستگی چنین ارزش هایی پیش فرض گرفته می شود و او خواه ناخواه از یک «هنجاریت پنهان» سود می برد. مفهوم «قدرت» در تحلیل های او میان دلالتی خنثی و توصیفی از یک سو، و دلالتی منفی و سرزنش بار از سوی دیگر، در نوسان است و هراس از مقید شدن به موضع مشخصی که ناآگاهانه گرفتار معنای همه شمول قدرت باشد، فوکو را از تفکیک این دو دلالت ناهمگون بر حذر می دارد. نشان خواهم داد که این ابهام مفهوم قدرت، در نهایت باعث می شود فوکو در ارزیابی نقش رهایی بخش برخی از نهادهای روشنگری مرتکب نوعی یکجانبه نگری و بی انصافی شود.
چارچوب نظری رهیافت تحلیل انتقادی سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره پنجم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳ (پیاپی ۱۷)
62 - 27
این پژوهش درصدد ارائه چارچوب نظری رهیافت تحلیل انتقادی سیاست خارجی است. مدعای اصلی این پژوهش این است که رهیافت انتقادی سیاست خارجی به دلیل نفی اصول و مفروضات رهیافت سنتی در مباحث فرا نظری خود و درنتیجه ارائه چارچوب مفهومی متمایزی از رویکرد مذکور، از توانایی بیشتری در تبیین رفتار سیاست خارجی دسته ای از بازیگران نظام بین الملل برخوردار است. نگارندگان بر این باورند، هرچند نظریات واکنش گرای روابط بین الملل به طور عام و نظریه انتقادی روابط بین الملل به طور خاص، بیشترین تأکید را بر وجه فرا نظری نظریه سیاست جهانی دارند، بااین حال، با عنایت به وجوه هنجاری و انتقادی نظریه مذکور، امکان استخراج اصول کلی و راهنما برای بهره گیری در پردازش سیاست خارجی دسته ای از بازیگران نظام بین الملل اعم از بازیگران رسمی نظام بین الملل (دولت ها) و نیز بازیگران غیررسمی (همچون تشکل ها، سازمان ها و نهادهای غیردولتی) که خواهان ایجاد تغییر در نظم و نظام موجود بین المللی هستند، وجود دارد.
احیای تعلیم و تربیت برای رهایی بخشی انسان با نظر به دیدگاه های هورکهایمر و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
51 - 72
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز تعلیم و تربیت در تحقق اهداف و نیز تعارض میان اهداف علمی و اخلاقی با چالش هایی روبرو است. رویکرد انتقادی با تمرکز بر وجود انسان و کنش گری وی، می تواند نظام تربیت را در بازگشت به اهداف جامع خویش یاری رساند. نوشتار حاضر با تحلیل ابعاد رویکرد انتقادی، به ردیابی دلالت های آن در تربیت می پردازد. در گام نخست به منظور بررسی چرخش های اساسی در رویکرد انتقادی از روش تحلیل زبانی استفاده شده است و در گام دوم به منظور استنتاج دلالت های تربیتی منتج از این چرخش ها روش استنتاجی به کار گرفته شده است. رویکردانتقادی نسبت به رویکردهای فلسفی پیش از خود، قائل به چرخش- هایی است از این قرار: چرخش از تقدیرگرایی به کنش گری انسانی، چرخش از خرد ابزاری به خرد انتقادی، چرخش از یکسان سازی به تفاوت ها و چرخش از نظریه پردازی به پیوند نظر و عمل. این چرخش ها در عرصه تربیت، موجد تحولاتی خواهند شد. از جمله می توان به این تحولات اشاره کرد: بررسی اهداف نظام تربیت و نسبت آنها با وضعیت موجود، حساسیت نسبت به ایدئولوژی های ناظر بر سلطه، توجه به ابعاد اخلاقی دانش های فناورانه، تلاش برای ایجاد بسترهای کنش گری واقع گرایانه دانش- آموزان، توجه به لایه مندی هویت و تنوع هویت های فرهنگی/قومی. این چرخش ها را می توان در سه سطح فلسفی، سیاستگذاری و روابط کلاسی-مدرسه ای دسته بندی کرد. نظام تربیت در وضعیت فعلی در تحقق چرخش ها با چالش هایی مواجه است که تنوع بخشی به مدارس و مراجع راهبری، تقویت نهادهای علمی خارج از نهاد تربیت و تقویت اصلاحات خرد مدرسه ای – کلاسی می تواند راههای برون رفت از آنها تلقی شود.
بحران در کاربست مذهب به مثابه «صنعت فرهنگ» از سوی داعش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
1 - 16
حوزه های تخصصی:
داعش از آغاز شکل گیری و به ویژه از سال 2014 که رهبر آن، ابوبکر البغدادی در موصل اعلام خلافت کرد، رویکردی در پیش گرفت که متفاوت از اسلاف سلف گرای خود بود. آن ها در راه جذب نیرو و با تکیه بر ابزارها و فناوری های مدرن سعی کردند نمایه ای رهایی بخش به اقدامات و ایدئولوژی خود ببخشند. در این راه، بخشی از هدف گذاری آن ها شامل جوانان کشورهای مختلف دنیا به ویژه کشورهای غربی بود. این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی به بررسی روندی پرداخته است که داعش در پیش گرفت تا هرروز برشمار افراد خود بیفزاید. در این راه تکیه و سامان این نوشتار بر استفاده از چارچوب نظری نظریه انتقادی و مکتب فرانکفورت برای مفهوم سازی واژه صنعت مذهب است و با به کارگیری مفاهیمی چون رهایی و رستگاری و مقوله صنعت فرهنگ که در راهبرد داعش به صنعت مذهب تعبیر شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که کاربست مذهب به مثابه «صنعت فرهنگ» از سوی داعش با چه بحرانی روبروست؟ یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که داعش با به خدمت گرفتن مذهب، تکنولوژی و رسانه، به دنبال ایجاد آگاهی کاذب در میان جوانان بوده تا خود را پایگاهی رهایی بخش جلوه دهد این در حالی است که ظرفیت برای رهایی بخشی در دل مذهبی که داعش مبلغ آن است؛ وجود ندارد و این بحران عمده ای است که داعش با آن روبروست.