فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۹۶۱ مورد.
منبع:
غرب پژوهی سال اول پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱
29-52
حوزههای تخصصی:
پاندمی های تاریخی هیچ گاه بدون تاثیر نبوده اند. برخی از آنها مسیر تمدن ها را تغییر دادند، ویرانی هایی را در سرزمین های تحت تأثیر بجا گذاشتند، باعث توقف یا تشدید جنگ ها شدند و یا زمینه ی شکست برخی ارتش ها را به وجود آورده اند. موارد متعدد در باب تاثیر این گونه بیماری ها بر ساختار، بازیگران و کنش ها در نظام بین الملل و کتاب ها و مقالات بسیار با عناوینی همچون «نقش پاندمی ها در تغییر تاریخ»، حاکی از اهمیت و نقش این پاندمی ها به عنوان نقاط عطف بالقوه و دارای قابلیت برای تاثیرگذاری بر فرآیندها و تحولات نظام بین الملل است. در همین راستا شیوع ناگهانی بیماری کروناویروس یا کووید19 در قرن کنونی، ضمن وارد کردن شوک جدی به سیستم بهداشت جهانی، ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دنیا را نیز با اختلال جدی مواجه کرد. ناتوانی نظم بین الملل لیبرال و هژمون آن آمریکا در مقابله با این همه گیری باعث شد تا برخی معتقد به تشدید مفهوم افول این نظم و پیکربندی مجدد دنیای پس از همه گیری باشند. این مقاله با هدف بررسی تأثیر پاندمی کرونا بر نظم بین المللی لیبرال و هژمون این نظم یعنی ایالات متحده آمریکا بدین سوال می پردازد که: تعریف کرونا به عنوان بحران و چگونی تاثیر آن بر نظم لیبرال و هژمون این نظم به چه صورت قابل تحلیل است؟ یافته ها پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و برپایه ی مکعب بحران چارلز هرمان نشان می دهد که کرونا بحرانی با درجه شدید بود که بقای نظم لیبرال و هژمونی آن یعنی ایالات متحده آمریکا را به طور جدی در معرض آزمون قرار داد.
نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
78 - 91
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: حقوق بشر، امتیازات کلی است که در صورت تحقیق ، معیار واقعی مشروعیت و ملاک محدودیت اقتدار دولت در قبال بشریت است. هدف از این تحقیق، نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری بوده است. روش: این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی انجام شده است. و روش گردآوری اطلاعات تحقیق، اسنادی – کتابخانه ای بوده است و ابزار گردآوری اطلاعات، کتب، مقالات، وب سایت ها و پروتال هاب معتبر حقوقی بوده اند. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های حاصل از تحقیق نشان داده است که مبانی فلسفی حقوق بشر یعنی، بی توجهی به جهان هستی، فرجام انکاری، لذت گرایی و خوش باشی و تکلیف انگاری از نظر جان لاک محصور در مالکیت انسان بوده است و دین را از سیاست جدا کرده است. در صورتی که از دیدگاه علامه جعفری، ارزش های حقوق بشر غربی برای مسلمانان نه معتبر است و نه مطلوب. و مبانی فلسفی حقوق بشر را تابع فرامین خداوند می داند و معقتد است که تمام عالم هستی از او و به سوی او است و فقط او است که مالک عالم هستی است و حق ربوبیت تشریعی و قانونگذاری برای بشر را دارد.
چالش های راهبردی آمریکا در عصر هویت و هوش مصنوعی
منبع:
غرب پژوهی سال اول پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱
183-208
حوزههای تخصصی:
هویت و هوش مصنوعی را باید به عنوان دو شاخص اصلی تحول نظام جهانی در سومین دهه قرن 21 دانست. هر یک از دو مولفه یاد شده تاثیر قابل توجهی بر معادله سیاست، قدرت و امنیت بازیگران به جا می گذارد. هر گاه نظم جهانی با نشانه هایی از کنش هویتی و تحول فناورانه روبرو شود، نشانه هایی از تغییرات اجتناب ناپذیر ساختاری را تجربه خواهد کرد. سومین دهه قرن 21 بسیاری از کشورهای منطقه ای و بازیگران سیاست بین الملل در فضای بحران هویت قرار گرفته اند. جنگ های منطقه ای را می توان در زمره شاخص های اصلی بحران هویت در محیط منطقه ای و سیاست بین الملل دانست. به موازات بحران هویت زمینه برای شکل گیری موج جدیدی از انقلاب فناورانه به وجود آمده که این امر سیاست بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار می دهد. مفهوم هوش مصنوعی در یک دهه گذشته به عنوان موضوع راهبردی جدید در دستور کار کشورهای صنعتی و بازیگران منطقه ای قرار گرفته است. مقام معظم رهبری در دیدار خود با اعضای هیأت دولت در شهریور 1403 بر ضرورت بازتولید قدرت ایران در حوزه هوش مصنوعی تأکید داشتند. ایجاد زیرساخت های فنی، معنایی و کاربردی هوش مصنوعی می تواند تأثیر خود را بر اقتصاد، سیاست و امنیت جهانی به جا گذارد. هوش مصنوعی محور جدید معادله سیاست، قدرت، امنیت و هویت محسوب می شود. پرسش اصلی مقاله آن است که «هوش مصنوعی چه ویژگی هایی دارد و چه تأثیری بر معادله قدرت، امنیت و هویت امریکا در محیط منطقه ای و سیاست بین الملل به جا می گذارد؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که «هوش مصنوعی تحولی بنیادین در معادله قدرت ایجاد کرده و منجر به ظهور جنگ های منطقه ای و ستیزش های ژئوپلیتیکی خواهد شد.» در تنظیم مقاله از رهیافت «تحلیل داده ها» استفاده می شود.
تحولات علم شناسی در ایران و غرب (با تأکید بر علوم اجتماعی و انسانی)
منبع:
غرب پژوهی سال اول پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱
53-128
حوزههای تخصصی:
مطالعات علم نگاهی ویژه به تاریخ علم دارد. به مدد تاریخ علم، فراز و نشیب های آن را رصد می کنیم و در فلسفه ورزی از آن بهره می بریم. از اوایل شکل گیری فلسفه تا زمان نیوتن و تا امروز، علم شناسان بسیاری در اطراف استقراء گرایی، گرد آمدند و در قرن بیستم این ابطال گرایان بودند که برگرمی کار خود افزودند. با این حال تاریخ علم نشان از آن دارد که توقف بر استقراء گرایی و ابطال گرایی، رافع مشکل نبوده است. در واقع پوزیتویسم که بر شانه نیوتن استوار بود، مواجه با چالش های جدی گردید. از سوی دیگر فلسفه های علم متأخر به ما می گویند که فرایند نظریه پردازی متکی به «پارادایم» (در معنای چهارگانه «هستی شناسی »، «معرفت شناسی »، «روش شناسی » و «ارزش شناسی ») معطوف به موضوعی است که آن نظریه پردازی پیرامون آن انجام می گیرد. همچنین به ما می گوید که نمی توانیم رفتارهای انسانی و اجتماعی را با الگوی علم فیزیک مطالعه کنیم و به عبارت دیگر نظریه های علوم انسانی و اجتماعی ارزش باره هستند. در مقاله حاضر کوشیده ایم معنای علم را در ایران پس از اسلام مورد توجه قرار داده و اوج و حضیض آنرا نشان دهیم و متناظر با احوالات سانحه در ایران، احوالات غرب را نیز مورد توجه قرار دهیم. مطالعه حاضر نشان میدهد که در دوران زرین علم (قرون نخست اسلامی) علم شناسی فیلسوفان مسلمان ایرانی اثرات وسیعی بر اندیشه غربیان داشته، لکن برای مدت قریب به 800 سال پس از آن، مواجه با انحطاط گردیده است. اگرچه در این 200 سال اخیر از آن انحطاط قدری کاسته شده، اما هنوز گفتگو و هم پرسگی میان فیلسوفان علم مسلمان ایرانی و غربی (بدلیل نا هم زبانی و اختلاف سطح) وجود ندارد. مضافاً تأخیر فاز علم شناسی نسبت به اندیشه های غربی در ایران وجود دارد و از این منظر ضرورت تحول، احساس می شود. در پایان مقاله، درس هایی از تحولات تاریخ علم شناسی در ایران گرفته شده و زیر عنوان رهیافت ارائه گردیده است.
منطق سیاست خارجی آمریکا و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
92 - 108
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی یک کشور اگر تابع فرایندهای مختلف است منطق حاکم بر آن تابع شرایطی است که، به ویژه در زمان حاضر، به شدت متحول و دگرگون شونده است. ایالات متحده آمریکا، از دهه 1990 به بعد، به ویژه در بازه زمانی 2016-2020 و نیز در شرایط موجود به گونه ای در روابط بین الملل عمل می کند که در تصور بسیاری از ملت های دنیا حتی متحدان آمریکا غریب می نماید. در سال جاری خورشیدی با فاصله حدوداً شش ماهه در ایران و آمریکا شاهد تغییر کابینه با دو رویکرد کاملاً متفاوت (میانه روی اصلاح طلبانه پزشکیان و رادیکالیسم ملی گرایانه شوونیستی ترامپ) بودیم. بسیار مهم است که بدانیم هر یک از این دو دولت چه در سر دارند و در مقابل همدیگر چگونه عمل خواهند کرد؟ پژوهش حاضر در پی آن است که با روش توصیفی تحلیلی به تحلیل منطق حاکم بر سیاست خارجی و رفتارهای آمریکا در روابط بین الملل موجود بپردازد و البته نیم نگاهی به آینده نزدیک جمهوری اسلامی ایران داشته و عجالتاً سناریوهای پیش روی ایران در شرایط موجود جهت مواجهه با منطق سیاستمداران کاخ سفید را مورد بررسی قرار دهد. بنابراین هدف تحقیق فهم منطق حاکم بر سیاست خارجی آمریکا در دوران جدید ریاست جمهوری ترامپ به منظور طراحی الگوی رفتاری مناسب برای ایران جهت مواجهه با شرایط پیشِ رو می باشد.
تأملی در منطق تکوین گفتمان ضدتروریسم اتحادیه اروپا پس از یازده سپتامبر
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
7 - 37
حوزههای تخصصی:
تروریسم به عنوان یکی از چالش های امنیتی مهم، همواره سیاست های داخلی و خارجی اتحادیه اروپا را تحت تأثیر قرار داده است. حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفی در سیاست های ضدتروریستی اتحادیه اروپا بود که موجب بازنگری در راهبردهای امنیتی و افزایش همکاری در جهت اتخاذ سیاست های ضدتروریستی میان کشورهای عضو شد. در این راستا، اتحادیه اروپا اقدامات متعددی را برای تقویت ظرفیت های امنیتی خود به کار گرفت که شامل تصویب قوانین جدید، افزایش تبادل اطلاعات میان کشورهای عضو، و همکاری های فراملی به ویژه با ایالات متحده بود. پرسش اصلی مقاله این است «چه عواملی موجب تکوین گفتمان ضدتروریستی اتحادیه اروپا پس از حادثه یازده سپتامبر شد؟» در پاسخ به این پرسش مقاله حاضر مدعی است، گفتمان ضدتروریستی اتحادیه اروپا حول محور دال مرکزی رویارویی با «دولت های درمانده» تکوین شده است و کشورهای عضو اتحادیه اروپا حکمرانی خوب را مؤلفه اصلی ضدیت با تروریسم تلقی می کنند. هدف این پژوهش بررسی منطق ایجاد گفتمان ضدتروریستی اتحادیه اروپا و تحلیل عوامل مؤثر بر شکل گیری سیاست های امنیتی اتحادیه اروپا در این حوزه است یافته های پژوهش بیانگر این است که سیاست های ضدتروریستی اتحادیه اروپا نوعی رویکرد و راهبرد پیشگیرانه و هماهنگ در جهت مهار پدیده تروریسم می باشد.
بررسی وضعیت اجتماعی- سیاسی آمریکا در سال های 2024-2023 براساس روش فراتحلیل
منبع:
غرب پژوهی سال اول پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱
129-150
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف فراتحلیل وضعیت اجتماعی- سیاسی آمریکا در سال های 2024-2023 انجام پذیرفته است. این پژوهش با اتکا به منابعی که به روش مطالعه اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری شده و مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی در بررسی و تحلیل یافته ها می باشد. بررسی های صورت گرفته در این پژوهش نشان داد که وضعیت اجتماعی و سیاسی آمریکا بسیار پیچیده و چندبُعدی است. قطب بندی شدید سیاسی بین جمهوری خواهان و دموکرات ها موجب اختلافات عمیق در جامعه شده است. مسائل نژادی و قومیتی همچنان چالش های بزرگی به ویژه در زمینه نژادپرستی و خشونت پلیس به وجود می آورند. مهاجرت و سیاست های مرتبط با آن باعث اختلافات گسترده ای شده و بر امنیت ملی و اقتصاد تأثیر می گذارد. نابرابری اقتصادی و تفاوت های طبقاتی نیز تنش های اجتماعی را افزایش داده اند. مسائل فرهنگی و اجتماعی مانند حقوق زنان، کنترل سلاح و تغییرات اقلیمی موضوعات داغی هستند که جامعه آمریکا را در سال های 2024-2023 تحت تأثیر قرار داده اند. همچنین، براساس بررسی ها، سیاست خارجی آمریکا نیز نقشی کلیدی در تعیین جایگاه این کشور در جهان دارد و بر سیاست های داخلی آن نیز تأثیر می گذارد.
تاثیر اندیشه های جان لاک بر حقوق شهروندی در غرب معاصر
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
56 - 78
حوزههای تخصصی:
اندیشه های لاک بر حقوق شهروندی در جوامع غربی، به تحلیل مفاهیم کلیدی در فلسفه او و نقش آن ها در شکل گیری نظام های حقوقی و سیاسی معاصر می پردازد. در ابتدا، به معرفی زندگی و زمانه جان لاک و زمینه های فکری او پرداخته می شود. سپس، مفاهیم اساسی در فلسفه لاک، از جمله حقوق طبیعی، مالکیت و قرارداد اجتماعی، مورد بررسی قرار می گیرد. لاک بر این باور بود که انسان ها در وضعیت طبیعی، دارای حقوقی ذاتی مانند حیات، آزادی و مالکیت هستند و برای حفظ این حقوق، با یکدیگر قراردادی اجتماعی منعقد می کنند تا حکومتی مبتنی بر رضایت عمومی تشکیل دهند. در ادامه، تأثیر این مفاهیم بر اسناد مهم تاریخی مانند اعلامیه استقلال ایالات متحده و اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه تحلیل می شود. اندیشه های لاک، به ویژه تأکید او بر حقوق فردی و حکومت مبتنی بر رضایت، الهام بخش تدوین این اسناد بوده و به عنوان پایه های اساسی در نظام های دموکراتیک معاصر مورد استفاده قرار گرفته اند. همچنین، نقدها و چالش های مطرح شده در مورد نظریات لاک، از جمله تأکید بر مالکیت خصوصی و محدودیت های موجود در دیدگاه های او نسبت به زنان و اقلیت ها، مورد بررسی قرار می گیرد. این نقدها به درک بهتر از نقاط قوت و ضعف فلسفه لاک و تأثیر آن بر حقوق شهروندی کمک می کند. در نهایت، مقاله نتیجه گیری می کند که اندیشه های جان لاک، با تأکید بر حقوق طبیعی، آزادی های فردی و حکومت مبتنی بر رضایت، نقش مهمی در شکل گیری و توسعه حقوق شهروندی در غرب معاصر ایفا کرده اند و همچنان به عنوان مبانی اساسی در نظام های حقوقی و سیاسی دموکراتیک مورد توجه قرار می گیرند.
تحلیل گفتمان فوکویی؛ امکان و امتناعی برای تبیین اندیشه ها
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
38 - 55
حوزههای تخصصی:
میشل فوکو بنا به چندوجهی بودن خاستگاه فکری و اثرپذیری اش از افراد و مکاتب مختلف، نظام فکری منحصر به فردی را پایه ریزی کرده است که به دلیل فراهم نبودن فرصت یا فقدان ارائه نظام مند آنها، امروزه تبدیل به جعبه ابزاری شده است که هر محققی با الهام از آن چهارچوب هایی خاصی را تدارک می بینید. مساله این مقاله فهم امکان یا امتناع استنباط و ستخراج چهارچوبی از آرای فوکو برای فهم و تبیین آرای اندیشمندان (سیاسی) در قالب تحلیل گفتمان فوکویی است که مقاله با اتکا به روش توصیفی – تحلیلی به این نتیجه می رسد که بهره گیری از این قالب امکان فهم و تبیین آرا و اندیشه ها را دارد اما اولاً از تبیین آرای اندیشمندانی که فراساختاری و پسامدرنی باز می ماند و دوم این که این چهارچوب نظری اندیشیدن در نظام دانایی فراساختاری، فراهرمنوتیکی و پسامدرنی را الزام می کند. بنابراین، تحلیل گفتمان فوکویی همانند هر رهیافت فکری دیگر غلی رغم فراهم سازی امکان فهم و تبیین آرای اندیشمندان (سیاسی)، از فهم و تبیین اندیشمندان خارج از مبانی فراساختاری و پسامدرنی امتناع می کند.
ویتگنشتاین و دوگانه نسبی گرایی و همه شمول گرایی
منبع:
رب پژوهی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
107 - 134
حوزههای تخصصی:
هر دو فلسفه متقدمِ (به ویژه در رساله منطقی فلسفی) و متاخرِ (به ویژه در پژوهش های فلسفی و در باب یقین) ویتگنشتاین منشاء جریان های مهمی در فلسفه قرن بیستم بوده اند. در اینجا اندیشه ویتگنشتاین در برابر دوگانه مهم فلسفه معاصر؛ یعنی نسبی گرایی و همه شمول گرایی مورد بررسی قرار گرفته است. فلسفه متقدم او چندان به مثابه فلسفه موافق نسبی گرایی تفسیر نشده است. در مقابل، عمده جریان های نسبی گرای معاصر به نحوی متاثر از فلسفه متاخر ویتگنشتاین اند. اما آیا فلسفه متاخر او نسبی گرا است؟ در اینجا هم ایده هایی که به تفسیر نسبی گرایانه دامن می زنند و هم ایده هایی که به تفسیر همه شمول گرایانه نزدیک تراند، مورد بررسی قرار می گیرند. در انتها نتیجه می گیریم که انتساب هیچ یک از این دو عنوان به فلسفه متاخر ویتگنشتاین خالی از اشکال نیست و به نظر می رسد فلسفه او نه ارائه کننده نظریه ای فلسفی به نفع نسبی گرایی یا همه شمول گرایی، بلکه در واقع نوعی انسان شاسی فلسفی بر مبنای رفتار مشهود انسان ها در موقعیت های طبیعی و فرهنگی-اجتماعی مختلف است.
مشروعیت تطبیقی در اندیشه سکولاریستی ایران معاصر (با تاکید بر دیدگاه های مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، حائری یزدی)
حوزههای تخصصی:
مفهوم مشروعیت سیاسی یکی از مهم ترین و بنیادی ترین واژگان و مفاهیم علوم سیاسی و به خصوص اندیشه سیاسی است. تفاوت مفهوم مشروعیت سیاسی در نگاه اندیشمندان سکولار بیشتر به تفاوت نگاه آنها به منشا مشروعیت باز می گردد. سوال اصلی مقاله این است که مشروعیت در مبانی فکری سکولارهای معاصر ایران چیست؟ و نقاط اشتراک و یا افتراق اندیشه آنان با یکدیگر چگونه ارزیابی می شود؟ فرضیه اصلی این مقاله بر این اساس استوار است که متفکرین سکولار مورد بررسی، دین را دارای قلمرو محدودی می دانند و مدعای حداقلی آن است که نباید ترسیم نظام سیاسی اقتصادی و اجتماعی را از دین انتظار داشته باشیم و اساسا دین یک امر اخروی تلقی می شود.
در این مقاله با استفاده از روش مقایسه ای دیدگاه های مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و مهدی حائری یزدی بررسی در مورد مفهوم مشروعیت با یکدیگر مورد مقایسه قرار خواهد گرفت و با توجه به این که اندیشه سکولار بزرگ ترین رقیب فکری حکومت دینی است وجوه تازه ای از اندیشه آنان را درخصوص مشروعیت ارائه خواهیم کرد. به نظر می رسد متفکرین فوق اشاره به رغم رویکردهای مختلفی که دارند در نهایت منشا مشروعیت را مردم می دانند.
مفهوم بندی وبری دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حالی که دولت از مهم ترین نهادهای زندگی اجتماعی و شاید مهم ترینِ آنها به شمار می آید موضع چندان روشنی درباره ماهیت یا چیستی آن وجود ندارد و مواضع موجود نسبتا کلی و مبهم هستند. از آنجا که چنین ابهامی پیامدهای ناپسندی در زمینه سیاست گذاری های کلان و ارزیابی آنها دارد در این نوشتار می کوشیم موضعی نسبتا مشخص درباره چیستی دولت اتخاذ کنیم. بنابراین پس از نیم نگاهی انتقادی به ادبیات موجود و بیان استدلال هایی درباره لزوم و امکان تعریف دولت، با توسل به تعریف وبر از دولت، به عنوان نهاد مدعی اعمال انحصاری زور مشروع در قلمرو معین، دولت را «نهاد سیاسی خاص» تعریف می کنیم. آنگاه بر اساس این شئون سه گانه دولت، عناصر لازم و کافی آن را بازشناسی می کنیم و نشان می دهیم که این عناصر با چه نسبتی دولت را شکل می دهند. البته به ماهیت متناقض دولت و عناصر تکمیلی آن هم اشاره خواهیم کرد.
دیالکتیک نو
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، ساختار منطقی کاپیتال (سرمایه) مارکس مورد تمرکز پژوهشگران تازه ای قرار گرفته و در جهان انگلیسی زبان مناقشاتی را برپا کرده است. رهبری این جریان بر عهده ی گروهی از محققان آمریکایی و اروپایی بوده که هدف مشخص شان بازخوانی سرمایه بر اساس ارجاع گسترده به آن چه دیالکتیک های نو یا دیالکتیک نو خوانده می شود است. همان طور که خواهیم دید افرادی که وسیعا گرداگرد این پژوهش مستقرند، مارکس و دیالکتیک نو را با گرایش نظری واحدی مورد خوانش قرار نمی دهند. از هنگامی که کار مشترک نمایندگان این گروه در سال 1991 آغاز شد، آن چه آنان را در یک اتحاد گرد هم می آورد، باور مشترکشان به این است که مارکس در سازمان یابی و حرکت استدلال های سرمایه، از عناصری برگرفته از دو کتاب منطق هگل بهره جسته و این امر باید در مرکز توجه قرار داده شود. علاوه بر این، همان طور که «فرد موسلی» در مقدمه اولین جلد از مجموعه مقالات درباره پژوهش های دیالکتیک نو خاطرنشان می کند، همکاران در این مجموعه نوشتار ها پذیرفته اند که تفسیر منطقی-تاریخی انگلسی از سرمایه را می بایست رد کرد. موسلی در ارتباط با انگلس می نویسد: مقولات منطقی مارکس در سرمایه با دوره بندی ایده آل شده ای از روند حقیقی تاریخ در تلازم است. واضح ترین و اثرگذارترین سویه این تفسیر، فرض می کند که موضوع بخش اول از جلد اول سرمایه، نه سرمایه داری، بلکه تولید کالایی ساده پیشاسرمایه داری است، به طوری که تولیدکنندگان خود مالک ابزار تولید هستند و هیچ کارمزدی ای وجود ندارد.
کالبدشناسی فوکویی دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رهیافت فوکویی با خارج شدن از مسئله دولت و کاوش در آن بر پایه ی حکومت مندی، مسیر جدیدی از تحقیق درباره ی ماهیت دولت و اجزای تحلیلی آن را مطرح کرده است. فوکو با ابداع مفهوم «حکومت مندی» علاوه بر ترجیح تمرکز بر کردارهای حکومتی به جای نهادها در نظریه ی سیاسی، روند دخالت ذهنیت ها در کردارهای حکومت را به نمایش می گذارد و با این کار پرده از تحولی در ذهنیتِ حکومت در عصر جدید بر می دارد که امروزه ابعاد ویژه ای یافته است. به طور کلی از نگاه فوکو، دولت یک پدیده ی اختراعی است که از سویی به «عقلانیت های حکومتی» به عنوان بُعد فکری و از سویی دیگر به «فنون حکمرانی» به عنوان بُعد کرداری مرتبط می شود. علاوه بر این «سامانه های حکومتی» را نیز به عنوان بُعد نهادی دولت می توان به این دستگاه تحلیلی افزود تا ارائه ی تحلیل سه بُعدی «دولت» (عقلانیت، کردار، نهاد) از دیدگاهی انتقادی به نحوی تکمیل شود که کاربست آن، دامنه وسیعی از حکمرانی های لیبرال و غیرلیبرال را شامل شود.
اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دوره کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف می کند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاسیِ مدرن و در سنتِ هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقاله حاضر بر این نظر است که در اندیشة متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقه اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف می کنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
روایت تئولوژیکال از امر سیاسی در اندیشه «کارل اشمیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عصر مدرن اروپا را مقارن با رنسانس دانسته اند که از مفاهیم بنیادین آن، مسئله جدایی دین از سیاست است. این گسست زمینه را برای ظهور اندیشه مدرنیسم با محور عقل خود بنیاد انسان و طرح سیاست زمینی مهیا ساخت که به زایش اندیشه هایی مبتنی بر جدایی دین و سیاست انجامید. اما در قرن بیستم شاهد بازگشت دین به عرصه سیاست و نظریه پردازی سیاسی در این زمینه هستیم. سرآغاز نظریه پردازی در باب الهیات سیاسی را می توان در آرای متفکر آلمانی «کارل اشمیت» مشاهده کرد. او با خوانش جدیدی از الهیات مسیحی، به طرد تز جدایی دین و سیاست پرداخت. مسئله نوشتار حاضر این است که اشمیت بر مبنای گزاره های الهیاتی چه خوانش جدیدی از امر سیاسی ارائه می دهد و چه فهم تازه ای از دین و نسبت آن با امر سیاسی مطرح می کند؟ اشمیت، بنیاد حیات اجتماعی را دین دانسته و امر سیاسی را در پیوند با سیاست معنا می کند. از نگاه او، مفاهیم سیاسی صورت عرفی شده مفاهیم الهیاتی هستند.
از تضاد طبقاتی تا شکاف گفتمانی: بازخوانی مارکسیسم کلاسیک از منظر پسامارکسیسم «لاکلائو» و «موفه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر نظام اندیشگی در طول تاریخ، تحولات و تطورات گوناگون یافته است. پیچیدگی جوامع سرمایه داری متأخر، مارکسیست های جدید را بر آن داشت تا به تجدید حیات جبهه مخالفین نظام سرمایه داری بپردازند. «لاکلائو» و «موفه» از جمله پسامارکسیست هایی هستند که در این راه تلاش می کنند. نقادی آنها از مارکسیسم کلاسیک، به علت ویژگی های متصلب و تحلیل های یک جانبه آن است. آنها با طرح مفاهیمی چون گفتمان، مفصل بندی، هویت های سیال، هژمونی و شکاف های گفتمانی سعی دارند یک جانبه گرایی اندیشه مارکسیسم کلاسیک را که در تعین اقتصادی، هویت های طبقاتی، منازعات طبقاتی و شکاف های طبقاتی خلاصه می شد، به نحوی جبران کنند. این تحولات برای افزایش کارآمدی مارکسیسم در تحلیل جوامع پیچیده سرمایه داری متأخر است. پرسش اصلی این مقاله، چرایی و چگونگی تطور مارکسیسم ارتدکس به پسامارکسیسم لاکلائو و موفه است. از این رو قصد داریم تحولات اندیشه مارکسیسم کلاسیک به سوی پسامارکسیسم لاکلائو و موفه را بررسی کنیم. برای نیل به این هدف از روش تحلیل مقایسه ای مفاهیم سود خواهیم جست. به این منظور به بحثی درباره مرکززدایی از جامعه در اندیشه پسامارکسیسم خواهیم پرداخت که جایگزین موجبیت اقتصادی در شکل گیری نظم اجتماعی شده است. در ادامه به ایده تضاد خواهیم پرداخت که نقطه مشترک هر دو دیدگاه مارکسیسم و پسامارکسیسم است. مارکسیسم کلاسیک، سیاست را در ایده تضاد طبقاتی می نگریست که در کمونیسم نهایی، نزاع طبقاتی مرتفع می شد و یک جامعه بی طبقه حاصل می شد. اما پسامارکسیسم لاکلائو و موفه با اشاره به بی پایان بودن عرصه نزاع های سیاسی، تضاد را عنصر همیشگی جامعه می داند و تلاش سیاست دموکراتیک رادیکال را در حفظ این تضاد نشان می دهد.
بحران دولت رفاهی سرمایه داری: تحلیلی بر دیدگاه کلاوس افه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوال اصلی این مقاله آن است که چرا دولت رفاهی سرمایه داری در مغرب زمین از دیدگاه کلاوس افه با بحران مواجه می شود؟ روش به کار رفته در این مقاله تحلیل اسنادی است و لذا از کتب و مقالات کلاوس افه و نظریه پردازان مطرح در این حوزه برای توضیح نظرات وی استفاده شده است. از دیدگاه کلاوس افه، برخلاف دیدگاه های ساختارگرایانه و ابزارگرایانه، دولت رفاهی سرمایه داری در مغرب زمین از استقلال نسبی برخوردار است و به صورت داوری مستقل در مبارزات طبقاتی در فرآیند انباشت سرمایه ظاهر می شود. ولی کارکردهای متعارض این دولت، آن را دچار بحران می سازد. به این ترتیب دولت از یک سو نباید در فرآیند انباشت سرمایه دخالت کند، اما در عین حال باید فرآیند انباشت را تضمین کند و به تقاضاهای طبقات بورژوازی پاسخ گوید. همچنین دولت باید هزینه های عظیم بوروکراسی دولت را از فرآیند انباشت تأمین نماید و لذا به فرآیند انباشت وابسته است. اما از سوی دیگر دولت برای جلب رضایت طبقات فرودست باید سیاست های رفاهی و توزیعی در پیش گیرد و کارکرد تضمین انباشت سرمایه خود را انکار و استتار نماید تا مشروعیتش حفظ شود. چون این کارکردها با هم متعارض هستند، لذا دولت رفاهی با بحران مواجه می شود.
رنج کنش ساز و ریشه های انقلابی آن در اندیشه سیاسی مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در غرب تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از قرن بیستم به بعد
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی جامعه شناسی سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی جامعه شناسی سیاسی و انقلاب و جنگ جامعه شناسی انقلاب
این مقاله به دنبال بررسی دیدگاه کارل مارکس، به عنوان جامعه شناس و فیلسوف سیاسی در ارتباط با برساخت عینی شرایط وقوع انقلاب با توجه به مفهوم کلیدی رنج انسانی است. مارکس در بررسی شرایط و زمینه های وقوع انقلاب، بر مفهوم رنج (که آن را در قالب الیناسیون و شرایط عینی و ذهنی منتهی به وقوع آن تعریف می کند) تمرکز کرده و از وجه پارادوکسیکال رنج سخن می گوید که مبتنی بر توأمانی وجوه مثبت و منفی رنج اجتماعی پرولتاریا است. از دید او، پیش شرط تحقق پراکسیس و کنش انقلابی، وابسته به وجود عینی و ذهنی رنجی اجتماعی است که با تحقق آگاهی (عینی و ذهنی) پرولتاریا نسبت به آن و خروج از وضعیت الیناسیون، می تواند او را از ابژه منفعل به سوژه فعال امر اجتماعی در جهت برساخت کنش انقلابی تبدیل کند. در این راستا او به عنوان فیلسوف سیاسی و جامعه شناس از نقش دین (که به زعم او برساخت عامدانه طبقه سرمایه دار برای آگاهی بخشی کاذب و خنثی کردن اثر رنج اجتماعی موجود است) غافل نیست و آن را به مثابه مانعی در جهت به اوج رسیدن رنج اجتماعی پرولتاریا و تبدیل آن به محرکه عینی لازم برای انقلاب نکوهش می کند. بنابراین مارکس با اذعان به وجه ایجابی رنج (علی رغم تعینات سلبی اجتماعی آن)، آن را در فرایند برساخت کنش سیاسی پرولتاریا (انقلاب) به مثابه یک نیروی حیاتی، پیش برنده و حتی ضروری در پروسه دیالکتیک تحول اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار می دهد.
رویارویی اسلام و لیبرالیسم در روی آوری به دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی های صورت گرفته درباره نسبت دین و دموکراسی، کمتر به تشویشی که در سویه دوم مسئله وجود دارد، توجه داشته اند. مدعای ما در این مقاله این است که واکاوی دقیق مفهومی و وارسی سرگذشت تاریخی دموکراسی نشان می دهد که چالش و بدگمانی های موجود، بیش از آن که از تعارض ذاتی میان آن دو برخاسته باشد، از رویارویی اسلام و لیبرالیسم نشئت می گیرد و مربوط به غلبه لیبرال دموکراسی و خوانش لیبرال از دموکراسی است. از همین رو، پس از توقف و تأمل مفهومی- تاریخی در اطراف دموکراسی، به بررسی میزان هم سویی های لیبرالیسم و اسلام با دموکراسی خواهیم پرداخت و سپس تفاوت های آن دو را به مثابه دو فلسفه سیاسی رقیب، مورد بررسی و مقایسه قرار خواهیم داد و بدین طریق بر مدعای آغازین بحث صحه خواهیم گذارد.