مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
مدرنیته
حوزه های تخصصی:
دینداری، جامعه امروزی در رویاروی اندیشه های مدرنیته و نوگرایی قرار گرفته؛ به نحوی که برخی از افراد مبانی مدرنیته مثل فردگرایی؛ عقل گرایی و تجربه گرایی را با اندیشه های دینی آمیخته و به نوعی از نظر دینی نوگرا شده اند و بعضاً با مسائل زیادی روبه رو هستند. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان نوگرایی دینی و شناسایی عوامل جمعیت شناختی مؤثر بر شکل گیری نوگرایی دینی در بین جوانان شهر یزد انجام شده است. این پژوهش با روش پیمایش انجام شده و داده های مطالعه از 384 نفر در گروه سنی 15 تا 39 سال با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای گردآوری شد. ابزار سنجش متغیرها نیز، پرسشنامه محقق ساخته نوگرایی دینی بود. نتایج این پژوهش نشان داد که میزان نوگرایی دینی در بین جوانان یزد در حد متوسط رو به پایینی قرار دارد؛ و متغیرهای سن، جنس، امکانات رفاهی، تحصیلات و وضعیت شغلی از عوامل اثرگذار بر گرایش به نوگرایی دینی هستند . به عبارت دیگر، هرچه افراد جوانتر بوده، دارای تحصیلات بالاتر، مشاغل حرفه ای و از امکانات رفاهی بیشتری برخوردار باشند، از نظر گرایش به مبانی نوگرایی دینی مستعدتر بوده، گرایش بیشتری دارند. در جامعه ما نوگرایی دینی دچار بدفهمی شده و به نوعی با دین گریزی و شخصی نگری در دین قرین گشته است و دارای کج کارکرد است، از این رو، اقدامات مداخله ای (در راستای تفهیم مبانی دینی و اصول نوگرایی، و حتی المقدور تلفیق مبانی دینی با علم گرایی و عقلانیت دینی) در حوزه جوانان به شکل برنامه های آگاهی سازی ضروری است.
تحلیل جامعه شناختی گفتمان روشنفکری هویت اندیشی مدرن در آراء سید جواد طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت اندیشی از دغدغه های مشترکی است که در اغلب گفتمانهای روشنفکری ایرانی مشاهده شده است. برخی در این کندوکاو هویتی به ناسیونالیسم باستانی،برخی به خویشتن اسلامی،برخی در سنتها و بوم گرایی،برخی به هویت سه گانه ایرانی(اسلامی،ایرانی و غربی) ، برخی به هویت دوگانه ایرانی(اسلامی و ایرانی)و برخی بر رابطه تفکر و هویت ،تأکید داشته اند. در بین گفتمانهای روشنفکری پس از انقلاب اسلامی، هویت اندیشی، مجدداً مورد توجه قرار گرفته است. این کنکاش هویت با بهره گیری از ابزار منطقی و استدلالی مدرن به پرسشگری در باب هویت ایرانی میپردازد. این گفتمان که در مطالعه حاضر «هویت اندیشی مدرن» نام گرفته است، از منظر فلسفی به خاستگاه اندیشه ورزی بعنوان مهمترین عنصر فرهنگی و کم و کیف آن در تاریخ ایران زمین پرداخته است. از نظریه پردازان این گفتمان میتوان به آراء سید جواد طباطبایی،بیژن عبدالکریمی،آرامش دوستدار و کوروش مرشد،اشاره نمود.در این مقاله آراء سید جواد طباطبایی بعنوان متفکر شاخص و فعال این گفتمان با طرح نظریه معروف «انحطاط و زوال اندیشه در ایران» که این نظریه در این بحث نیز محوریت دارد،پرداخته میشود.
تحلیل تقابل سنت و مدرنیته در رمان اجتماعی پس از انقلاب اسلامی
حوزه های تخصصی:
رمان اجتماعی، عرصه ای مناسب برای بازنمایی و بازآفرینی واقعیت اجتماعی در آیینه
ادبیات است. چالش میان سنت و مدرنیته از مضامینی است که از دورة مشروطه در ادبیات
فارسی بازتاب یافته و در هر دوره به شکلی متناسب با تحولات اجتماعی آن دوره بازنمایی
شده است. پس از انقلاب اسلامی، رمان اجتماعی رشد کمی و کیفی قابل توجهی پیدا کرد و
کمتر رمانی در این دوره وجود دارد که مضامین اجتماعی در آن طرح نشده باشد. مسئله
اصلی این پژوهش، بررسی تقابل مفاهیم سنت و مدرنیسم در رمان های اجتماعی پس از
انقلاب اسلامی است. هدف از پژوهش، بررسی و مقایسه تطبیقی رویکرد نویسندگان به این
موضوع، در دهه شصت، هفتاد و هشتاد شمسی است.
این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده
است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در رمان های دهه شصت این تقابل به شکلی آشکار و
بارز، به ویژه در اعتراض به صنعتی شدن، مظاهر مادی مدرنیته و از دست رفتن سنت ها دیده
می شود، اما در دهة هفتاد و هشتاد، این تجربه درونی شده و به شکل تردید، سرگردانی
و گاه سنت گرایی بروز یافته است. در عین حال، پذیرش تحولاتی که در دهة شصت، یک
چالش محسوب می شد، در دهة هفتاد و هشتاد، نشان دهندة حرکت روبه رشد مدرنیته به خصوص
در جامعة شهری و طبقة تحصیل کرده است.
دین و مدرنیته؛ بررسی رویکرد فروکاهشی به دین در نسبت با مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر مدرن اگر تعارضی میان دین و مدرنیته باشد، این تعارض چگونه قابل رفع و رجوع است؟ در این تعارض برخی تقدم دین، بعضی تقدم فرهنگ مدرن و برخی نیز راهی میانه را مطرح می سازند. در نگاه آقای ملکیان، دین هم به متون دینی و هم به برداشت های انسان ها از آن متون و نیز به اعمال انسان های متدین اطلاق می شود. فهم سنتی از دین، فهم بنیادگرایانه و مبتنی بر تاریخ است که با مدرنیته سازگار نیست. از این رو وی معنویت را به منزلة دین عقلانی شده، و تفسیر مدرن از دین را به جای فهم سنتی از دین ارائه می کند. فهم سنتی از دین با برخی از مؤلفه های مدرنیته سازگار نیست. پس از آنجا که این مؤلفه ها اجتناب ناپذیرند، باید از دین فهمی ارائه دهیم که ناسازگاری با مدرنیته در آن برطرف شود. در نقد این دیدگاه باید گفت اولاً برخی از مؤلفه هایی که در دین مورد ادعای او با مدرنیته درگیر می شوند، اصولاً در ادیان یا دست کم در دین اسلام وجود ندارند و برخی دیگر که از مؤلفه های دین به شمار می روند، از پشتوانة عقلی و معرفتی برخوردارند. روش این مقاله توصیفی، تحلیلی و انتقادی است.
اسلام، مدرنیته و تجربه ی دینی: با رویکرد به مفهوم تجربه ی دینی از نگاه محمد اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه ی دینیِ برآمده از سنت اسلامی ما از مبنا باتجربه ی دینی مبتنی بر مدرنیته متعارض است. موقعیت اندیشه ی فلسفیِ امروزمان بازاندیشی درباره ی مبانیِ این دو و رابطه شان را ضروری می کند. اقبال نخستین متفکر اسلامی است که با مفهومِ «تجربه ی دینی» و «مبانی علمی مدرن» به بازاندیشیِ مسائل اساسی اسلام و تبیین هایی اساساً متعارض با ماهیت مبانی آن می رسد. موضوع ما نقد پیامدهای دیدگاه او نیست، بلکه دو مسأله در روی کرد اوست: یکی معرفت مشککِ حاصل از تجربه ی دینیِ مبتنی بر «جهان بینیِ مادی»، دوم بُعد سومی به نامِ «روحانی بودن»، که به این معرفت ِمدرن اضافه می کند. این دو، برخلاف تلاش اقبال، جمع پذیر نبوده اند و امروزه دیگر رفع شدنی هم نیستند. فهم موقعیتِ دیالکتیکیِ این دو متناقضْ در بطن فرهنگ امروز، زمینه سازِ خودآگاهی به نحوه ی مواجهه ی امروزی مان باریشه ی حقیقت یا خدا و موقعیت اندیشه ی فلسفی مان است.
امکان سنجی پایبندی به مبانی اسلام در جامعه مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با استیلای فرهنگ مدرن بر جوامع غربی، فضای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این جوامع به ناگاه دستخوش تغییرات بسیار گسترده ای گردید. جامعه خدامحور و آخرت گرا، تبدیل به جامعه ای انسان محور و دنیاگرا گشت، وحی الهی که تا دیروز تنها منبع شناخت و داوری معرفت بود، جای خود را به عقل بشری داد. از سوی دیگر، تعاملات و تهاجمات فرهنگی، جوامع اسلامی را با پدیده نوظهور مدرنیته روبه رو گرداند و معیارهای اسلامی، به چالش کشیده شد.
این مقاله با روش تحلیلی توصیفی مبانی فرهنگ مدرنیته را بررسی کرده و نشان می دهد که این مبانی همچون اومانیسم، سکولاریسم، تعبدگریزی و علم زدگی در تعارض با مبانی اسلام است، اما مدرنیته که صرفا به معنای دگرگونی در فن و ابزار تولید است تعارضی با مبانی اسلام نداشته و ازاین رو، می توان در جامعه مدرن امروزی، پایبند به مبانی اسلام بود.
محمدعلی پاشا پیشگام نوسازی و نوگرایی در مصر و تلقی وی از مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجه اشتراک جوامع اسلامی در مواجهه با غرب در دوران استعمارکلاسیک (قدیم)، احساس ناتوانی و عقب ماندگی شدید بود که همراه خود چالش های فکری دراز دامن را در عرصه های گوناگون برای یافتن راه حل و جبران عقب ماندگی ها، در بین متفکران و نخبگان سیاسی جوامع اسلامی درپی آورد. در مصر این جدال فکری و مناقشه ذهنی ناشی از مقایسه فروتری خود با فراتری رقیب، برای نخستین بار در اندیشه محمدعلی پاشا مجال بروز یافت. با مروری بر اقدامات اصلاحی محمد علی پاشا، به این نکته می توان پی برد که در دیدگاه وی، رمز و سرچشمه قدرت و سرآمدی اروپائیان، برخورداری آنها از علوم و فنون جدید بوده است. به همین سبب، شاکله سیاست های اصلاحی محمدعلی پاشا بر اساس الگوبرداری از غرب پی ریزی شد و فرآیند نوسازی در مصر آغاز گردید. موضع وی در برابر مدرنیته و الگوی پیشرفت و ترقی در غرب ازیکپارچگی و انسجام برخوردار نبود و ماهیتی متناقض و دوگانه داشت. وی از یک سو علوم و فنون جدید غربی ها را که منشاً پیشرفت و قدرت آنها به شمار می آمد، می ستود و بر پایه ی آن برنامه ای برای نوسازی مصر ترتیب داد؛ ولی از سوی دیگر علاقه ای به پذیرش همه ی لوازم مدرنیته و اقتضاءات آن نداشت و گاه سیاست های وی با روح و فلسفه ی نهفته در مدرنیته در تعارض جدی قرار داشت.
در این مقاله با واکاوی سیاست ها و اقدامات اصلاحی محمدعلی پاشا، و بررسی مواضع مخالفان و موافقان سیاست های اصلاحی وی و آثار و نتایج اصلاحات انجام شده بر جامعه مصر، تلاش خواهد شد تا ضمن ایضاح نقش محمدعلی پاشا در پیشبرد فرآیند نوسازی و نوگرایی در مصر، تصویری از فهم و تلقّی وی از مدرنیته نیز ارائه گردد.
نقد مؤلفه های فرهنگی مدرنیته در نوشته های وبر، لیوتار و فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با بازخوانی نوشته های وبر و فراروی از خوانش پارسونزی از وی، سویه های نیچه ای رویکرد وی به مدرنیته و مؤلفه های فرهنگی آن نمایان می شود؛ آن گونه که به برجسته سازی نقش وی چونان میان جی انگاره های نیچه ای و رویکرد انتقادی پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو به مدرنیته می انجامد. برای آزمودن این فرضیه، نخست باید شاخصی برای سنجش هم سانی ها و ناهم سانی های وبر و پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو برگزید و پس از آن باید روشی برای کاربست آن شاخص به کار گرفت. شاخص سنجش در این مقاله سه بیماری مدرنیته است و چونان چهارچوب پژوهشی مقاله به شمار می رود. هم چنین، روش کاربست این شاخص نیز در این مقاله تاریخ ایده های «لاوجوی» خواهد بود. بر اساس این چهارچوب نظری و روش، چهار واحد انگاره، به عنوان مؤلفه های تجزیه ناپذیر بافت اندیشه این سه، برگزیده شده است. یافته های پژوهش نشان از برجستگی واحد انگاره های «ابزارگرایی» در وبر، «تمایزیابی ارزشی» و «هم سانی فرهنگی» در لیوتار و «خودآیینی» در فوکو دارد؛ البته این برجستگی به معنی نبودن سایر واحد انگاره ها در بافت اندیشه این سه تن نیست. هم چنین لیوتار و فوکو، برعکس وبر، بر امکان فراروی از آن پای می فشارند.
محله عودلاجان، میراث شهری در تقابل بین سنت و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محله عودلاجان به عنوان یکی از پنج محله تشکیل دهنده شهر تهران در دوره صفوی، یک میراث تاریخی ارزشمند به شمار می رود. در دوره قاجار، طبقات مختلف اجتماعی، به ویژه طبقه اعیان و دولت مردان در این محله سکونت داشته اند. از دهه 1340، به دنبال ترک محله توسط ساکنان قدیمی و ورود گروه های مهاجر و طبقات کم درآمد، فرایند فرسودگی این محله تاریخی در تمام ابعاد کالبدی و اجتماعی و اقتصادی آغاز شد. بازار نیز به عنوان یک عنصر قوی اقتصادی و سیاسی، در محله نفوذ کرد و آن را تحت سلطه خود درآورد. از حدود چهل سال پیش تا کنون، طرح های متعددی برای باززنده سازی این محله تهیه شده، اما تاکنون هیچ یک از آن ها اجرا نشده اند. هدف این پژوهش، شناخت موانع باززنده سازی این محله است. روش توصیفی تحلیلی برای این پژوهش استفاده شده و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با شهروندان و ساکنان و کاربران محله عودلاجان و نیز از طریق مشاهده و همچنین بررسی اطلاعات ثانویه (گزارش های موجود، آمارها، کتب، مقالات و...) گردآوری شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که موانع موجود بر سر راه باززنده سازی محله عودلاجان، بیش از آنکه اقتصادی و تکنیکی و سیاسی باشد، فرهنگی و اجتماعی است که عبارت است از بی علاقگی ساکنان و شهروندان نسبت به بافت ها و بناهای قدیمی. به عبارت دیگر، وضعیت کنونی عودلاجان نتیجه طرز تفکر و نوع نگاه جامعه به تاریخ و میراث است. فرایند مدرنیزاسیون که از اواخر دوره قاجار در ایران آغاز شده، همراه با طرد سنت و تاریخ بوده که یکی از نتایج آن، بی علاقگی جامعه به میراث و میل دائمی به نو شدن است. در چنین وضعیتی، اجرای طرح های باززنده سازی محلات تاریخی دشوار است. بنابراین پیش از هر اقدامی برای حفظ و باززنده سازی محله های تاریخی، آموزش و آگاهی دادن به جامعه درخصوص ارزش های تاریخی، سنت و میراث ضروری است.
«مطالعه برخی عوامل جریان مدرنیته مؤثّر بر گرایش زنان به طلاق» (مورد مطالعه: زنان متأهل شهر زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات اجتماعی در سطح جهانی، نظام خانواده را با تغییرات عدیده ای روبه رو کرده است که در نتیجه آن، خانواده ها بیش تر در معرض از هم پاشیدگی قرار گرفته اند. لذا مقاله حاضر در نظر دارد با استفاده از دیدگاه های نظری و توجّه ویژه به آسیب پذیری خانواده در پی جریان مدرنیته، برخی تأثیرات این جریان را بر گرایش زنان متأهل شهر زنجان به طلاق، که نشان دهنده میزان تمایل زنان برای جدا شدن از همسرشان است، در ابعاد رفتاری، عاطفی و شناختی بررسی نماید . روش تحقیق مورد استفاده از نوع پیمایشی است که به صورت مقطعی در شهر زنجان انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، جمعیّت زنان مناطق سه گانه شهر زنجان است که تعداد 400 نفر از آنان با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، انتخاب شده است. نهایت امر این که داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل واقع شده است. بررسی ها نشان داد که؛ بین فردگرایی و ابعاد آن، بعد اوّل رشد عقلانیّت (انتخاب آزادانه) و مجموع این سازه و نیز بعد اوّل و سوّم متغیّر تغییر هنجارهای جامعه (نگرش منفی جامعه نسبت به خانه داری زنان و تغییر نگرش های افراد نسبت به روابط عاطفی و احساسی با جنس مخالف) با گرایش به طلاق و ابعاد آن، رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد.
ملاحظاتی اجمالی در باره هویت غربی- شرقی عالم امروز ما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل پرسش این نوشته درباره عالمی است که ما در آن خانه کرده ایم. سخن برسر این است که خصیصه ذاتی این عالم وجه غربی و شرقی آن می باشد، امری که خود را در جهات مختلف زندگی ما بروز می دهد: در فهم جغرافیایی ما از زمین، در سیاست، در ایدئولوژیی که سیاست را پیش می برد، در تاریخ فرهنگ و سرانجام در خود تاریخ. خود وجه تاریخی هم در اینجا به چهار معناست: اول اینکه برساخته بشر دوره جدید است، دوم اینکه پیشینه آن در عالم مسیحیت قرون وسطایی و سنت کلامی آن قرار دارد، سوم اینکه با آن وضعیت تاریخی اروپا در برابر این سنت کلامی مشخص می شود و سرانجام هویت غربی و شرقی عالم به صورت طرح و قالبی درمی آید که با آن تاریخ و اتفاقات مهمش فهمیده می شود. نمونه های مورد اخیر از زبان یاسپرس، هولدرلین و هگل – که فلسفه تاریخ او اساس تلقی دوره جدید است – آورده می شود. در مقابل جریان اصلیی که اروپا محورانه می اندیشد گوته قرار دارد، که موضع او در اصل وحدت وجودی است.
مدرنیته و تأثیر آن بر هویت یابی زنان در فضاهای عمومی شهری (مطالعه موردی پارک ائل گلی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر مدرنیته را منش و شیوة زندگی امروزی و جدید که به جای شیوة کهن نشسته و آن را نفی کرده است تعریف کنیم، درمی یابیم که دگرگونی های مداومی داشته و هرگز دست یافتنی نبوده است. این پدیده در مسیر تاریخی خود با مسئله تغییر شکل شهرها و رشد شهرنشینی و پیدایش نهادهای جدید اجتماعی، حضور مردم در عرصه های مختلف و ایجاد نظام های قانونی همراه شده است. مدرنیته همه ابعاد زندگی را در جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم مانند ایران دگرگون کرده است. یکی از مهم ترین دگرگونی ها در شهرهای ایران حضور زنان در فضای عمومی شهری است. هدف این مقاله بررسی دگرگونی های شکل گرفته در عرصه های عمومی شهری، به عنوان عرصه تجلی مدرنیته برای پذیرش زنان است. برای بررسی این تحولات، پارک های شهری به عنوان یکی از مهم ترین فضاهای شهری مدرن که از نتایج مدرنیته به شمار می رود، انتخاب شده است. تأکید در اینجا بر دگرگونی های عرفی و ساختاری حاکم بر جامعه و نیز تأکید بر انتخابی بودن حضور در عرصه عمومی است. به عبارت دیگر، پیدایش نهادهای مدرنی مانند دانشگاه ها و مراکز آموزشی و نیز وارد شدن زنان به بازار کار، حضور آنها در عرصه عمومی را تا حد زیادی اجتناب ناپذیر کرده است. ولی اینها نمی تواند تنها عوامل گریزناپذیر حضور گسترده زنان در عرصه عمومی شهری باشد؛ بلکه دگردیسی در عرف ها، علایق، رفتار و سبک زندگی نیز تأثیر زیادی در این حضور دارد. روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیتِ تحقیق، توصیفی - تحلیلی و از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از روش های اسنادی و پیمایشیِ پرسش نامه و مصاحبه و روش های میدانی مشاهده و تجربه زیسته استفاده شده است. جامعه آماری از طریق توزیع پرسش نامه و به صورت نمونه گیری تصادفی ساده از زنان استفاده کننده از پارک ائل گلی به صورت تخمین شخصی 196 نفر بوده است. بر اساس نتایج تحقیق، درست است که درباره نحوه حضور زنان امروزی در فضاهای عمومی نسبت به زنان سنتی دگرگونی های زیادی حاصل شده است؛ زنان از «چهاردیواری» و «اندرونی» بیرون آمده اند و امکاناتی مانند رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و غیره شکل های جدیدی از رابطه و فرصت های زیادی برای ارتباط با بیرون از خانه را برای آنان فراهم آورده است. با وجود این، غالب زنان استفاده کننده از پارک ها همراه خانواده به پارک می روند. البته درصد کمی از زنان نیز اظهار داشته اند که به تنهایی در پارک ها حضور پیدا می کنند که نشان دهنده تأثیرات پنهان مدرنیته در شکستن بسیاری از بت های ذهنی و ارزش های سنتی حداقل در بخشی از جامعه است. یعنی با وجود اینکه حضور گسترده زنان در فضاهای عمومی ناشی از ضرورت های مدرنیته است، اما بخشی از جامعه زنان حضور در فضاهای عمومی مانند پارک را به عنوان فرصتی برای آزادی، استقلال و هویت سازی مستقل از مردان برای خود می دانند؛ مانند کسانی که برای پرسه زنی، دوست یابی، دیده شدن و دیدن به پارک می روند.
مدرنیسم توسعه نیافتگی و ازخودبیگانگی طبقة متوسط جدید در ایران بعد از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقه متوسط جدید بعنوان طبقه ای مترقی که در پی تلاش جهت حرکت به سوی توسعه یافتگی است، نقش مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی و امر توسعه سیاسی بخصوص در مشارکت های سیاسی دارد؛ بنابراین زمانی ما می توانیم این نقش فعال در توسعه را از سوی این طبقه داشته باشیم که این طبقه به خودآگاهی رسیده و مطالبات و خواسته هایش را بتواند در انجمن ها و گروه ها و احزاب پیگیری کند و به آن هویت ببخشد و زمانی که این آگاهی وجود نداشته باشد ما شاهد انفعال در مشارکت سیاسی و یا مشارکت به شکلی سلبی آن خواهیم بود. بنابراین در این مقاله تلاش شده تا به بررسی نقش سه متغییر جدایی فرهنگ عینی و فرهنگ ذهنی - عدم استقلال طبقه متوسط جدید از دولت - نبود مدرنیته، بر افزایش یا کاهش ازخودبیگانگی طبقه متوسط جدید در ایران بعد از انقلاب بپردازد. چراکهشناسایی عوامل زمینه ساز ازخودبیگانگی خود می توان گامی به سوی هویت بخشی به این طبقه در راستای رسیدن به مطالباتشان باشد که البته همسو با توسعه یافتگی مدرنیسم در جامعه ایرانی خواهد بود.
مقایسه آراء حسن حنفی و محمد آرکون درباره علل انحطاط مسلمانان و راه رهایی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد بررسی مقایسه ای آراء حسن حنفی و محمدآرکون است. حنفی از جمله نواندیشان اسلامی است که برای رهایی مسلمانان از وضعیت انحطاط و همچنین ارائه راهکار برای آینده جوامع اسلامی به نقد سنت اسلامی و تمدن غربی می پردازد. وی معتقد است پیروی تمام و کمال از الگوهای غربی برای جبران عقب ماندگی مسلمانان راهگشا نیست و همچنین فاصله بین نظر و عمل در عالم اسلام بسیار زیاد شده و تنها راه برای نجات مسلمانان از انحطاط، پیوند میان نظر و عمل اسلامی است. محمد آرکون نیز به عنوان یکی دیگر از نواندیشان برجسته اسلامی، سنت اسلامی را به دلیل ماهیت غیرتاریخ مندی آن مورد انتقاد قرار می دهد و سکولاریسم غربی را به دلیل نادیده گرفتن بُعد دینی، الگویی کامل برای جوامع اسلامی نمی داند. آرکون راه حل خود را در قالب تاریخ مند کردن اندیشه اسلامی مطرح می کند که می تواند با برجسته کردن جنبه های عقلانی دین اسلام، راه را برای نقد سنت اسلامی باز کند. حسن حنفی و محمد آرکون به طور مشترک از نقد سنت اسلامی، تمدن غربی، برای پاسخ دادن به سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایی یافت؟» استفاده می کنند.
برخورد روشنفکران مسلمان با تجدد و تأثیر آن بر مفهوم غرب شناسی در ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
غرب شناسی شاید مفهومی نسبتاً جدید در علوم سیاسی به ویژه در ایران باشد. در این مقاله ابعاد مختلف برخورد روشنفکران مسلمان و از جمله ایرانی با پدیده مدرنیته و تأثیر آن بر دریافت ایرانی ها از غرب بررسی می شود. سؤال اصلی این پژوهش، نقش مدرنیته در شناخت ایران از غرب (غرب شناسی) و دلایل تنفر ایرانی ها از آن است. این پژوهش ضمن بررسی انتقادی روند غرب شناسی در ایران معاصر با تکیه بر مفهوم مدرنیته نشان می دهد غرب شناسی برخلاف شرق شناسی با قصد و برنامه قبلی به دست نیامده است و شرق نه تنها غرب را تارنمایی نمی کند، بلکه در مواقعی آن را نمایندگی هم می کند؛ همچنین یافته های این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی نشان می دهد غرب شناسی در ایران حاصل بازنمایی یک عکس العمل طبیعی و مخالفت با شرقی کردن ایران توسط غرب و نسبت دادن برچسب هایی (مانند تروریست) به ایران است که از یک گفتمان به ایدئولوژی تبدیل شد.
کنش ارتباطی زمینه ساز تحقق مشارکت شهروندان در فرایند توسعه شهری (مطالعه موردی: شهر گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه تغییر رویکرد به مقوله توسعه باعث شده است که مقولات انسانی نظیر مشارکت به عنوان عامل اصلی برای دستیابی به توسعه شهرها مطرح گردد. این تحولات ادبیات برنامه ریزی شهری در کشورهای در حال توسعه (از جمله ایران) را دچار تحول کرده است، به طوری که بیشتر کارشناسان در این کشورها بر لزوم مشارکت در راستای تحقق توسعه شهری تأکید دارند. با وجود این تأکید و حتی تغییر ساختار مدیریت شهری در ایران (تشکیل شوراهای شهر)، هنوز عدم تحقق مشارکت به عنوان یکی از موانع مهم دستیابی به توسعه مطرح است. تحقیق حاضر نیز به دنبال بررسی این موضوع در شهر گرگان است. تحقیق در سه مرحله توصیف، تبیین و تحلیل به انجام می رسد. نتایج تحقیق در مرحله توصیف نشان می دهد که در فضای موجود شهر گرگان، شهروندان به طور بالقوه تمایل زیادی برای مشارکت دارند، منتها این ذهنیت در عرصه عمل به فعلیت نمی رسد و میزان مشارکت نهادی این افراد پایین است. همچنین آنها آشنایی چندانی با مفهوم شورای شهر به عنوان تجلی جامعه مدنی و فلسفه پیدایش آن ندارند و بیشتر مراجعات آنها به شورای شهر نشان دهنده این ناآگاهی است. نتایج تحقیق در مرحله تبیین بر طبق نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس نیز نشان می دهد که آراسته نبودن فضای شهر گرگان با اصول مورد نظر نظریه کنش ارتباطی سبب فاصله ارکان اصلی شهر (شهروندان، شورای شهر به عنوان عالی ترین نمود جامعه مدنی و شهرداری به عنوان مهم ترین نهاد اداره کننده شهر) از یکدیگر شده است. فضایی که مشخصه اصلی آن ضعف اعتماد است. این فضا مانع مهمی برای تحقیق مشارکت در بعد رسمی و نهادی شده است. نتایج تحقیق در مرحله تحلیل نیز نشان می دهد که تقدم مدرنیسم و مدرنیزاسیون بر مدرنیته (بدون فراهم بودن زمینه های فکری مدرنیته) سبب شده است که نمودهای حاصل از مدرنیسم و مدرنیزاسیون (شوراهای شهر) در این شهر در انتقال معنای خویش ناکام باشند. همچنین در قسمت پیشنهادها نیز تأکید می گردد آراسته شدن فضای شهر گرگان با اصول نظریه کنش ارتباطی می تواند زمینه مناسبی برای نزدیکی ارکان اصلی شهر به یکدیگر، افزایش اعتماد و همچنین فراهم آمدن بسترهای لازم برای انتقال معنای شورای شهر به عنوان تجلی جامعه مدنی گردد.
تحول مفهومی قانون طبیعی ذیل سوبژکتیویته دکارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیر تحول مفهومی قانون طبیعی از دوران ماقبل مدرن به دوران مدرن از مسائل مورد نظر فلاسفة حقوق است که ذیل تحولات فلسفی آغاز دوران مدرن بررسی می شود. قانون طبیعی در دوران مدرن، بر خلاف تصور بسیاری از نویسندگان، ادامة تلقی دوران باستان یا قرون وسطی نیست، بلکه در آغاز دوران جدید در عالم تفکر چنان چرخشی رخ داد که مفاهیم گوناگون انسانی و اجتماعی، از جمله قانون طبیعی تحت تأثیر فلسفة جدید غرب و اندیشة مؤسس آن یعنی رنه دکارت، معنای تازه ای پیدا کرد. این چرخش فکری ابعادی متفاوت دارد که با رویکرد سوبژکتیویستی و نیز تلقی ریاضیاتی دکارتی ظاهر می شود، و فیلسوفان قانون طبیعی مانند توماس هابز همین رویکرد را پذیرفته اند. در این مقاله تأثیر این تحولات فلسفی بر معنای طبیعت و قانون طبیعی ارزیابی شده است. از آثار این بررسی آن است که مشخص می کند قانون طبیعی مدرن ادامه جریان فکری قانون طبیعی باستان، یا قانون طبیعی قرون وسطی نیست و از طرف دیگر، توسل به قانون طبیعی مدرن برای اثبات حقانیت حقوق اسلامی در برابر حقوق پوزیتیویستی با توجه به بستر معرفتی فلسفة جدید غرب چندان موجه به نظر نمی رسد.
بررسی افکار و اندیشه های مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) و رابطه ی آن با سنت، مذهب و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاج مهدی قلی خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه (1242-1334خ) یکی از رجال بزرگ سیاسی- فرهنگی دوران معاصر است. حیات سیاسی- اجتماعی او آکنده از حوادث و دگرگونی های مهم بود. مخبرالسلطنه حدود نیم قرن در تاریخ معاصر ایران نقش بارزی را ایفا نمود، به ویژه در سیر حوادث انقلاب مشروطه خدمات شایانی را انجام داد و در غالب کابینه ها حضور داشت. وی زمانه ی شش پادشاه – از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه تا اواسط سلطنت محمد رضا شاه پهلوی- را درک نموده و تا بالاترین سطوح سیاست و قدرت یعنی ریاست وزرایی پیش رفت. او به مسائل و موضوعات فرهنگی علاقمند بود و در این زمینه آثار و تألیفاتی چند از خود بر جای گذاشت. افکار و اندیشه های او در رابطه با سنت، مذهب و مدرنیته قابل تأمل است و تأثیر آن را در اقدامات و عملکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او می توان مشاهده نمود. وی نگاهی نسبتاً میانه در رویارویی و تقابل سنت و مدرنیته در عصر خود داشته است و انتخاب هر یک را به طور تام بر دیگری ترجیح نمی داد. این نوشتار مبتنی بر تعاریف مفاهیم سنت و مدرنیته به بررسی افکار و اندیشه های مخبرالسلطنه هدایت با تکیه بر منابع دست اول، اسناد، مدارک و تحقیقات جدید پرداخته و رابطه افکار و اندیشه های وی را به لحاظ نظری با مضامین و مفاهیم سنت، مذهب و مدرنیته آشکار می سازد.
هویت زن در غزل مدرن و پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوران مدرن و پست مدرن قبل از هر چیز با پارادایم معرفت شناسی مشخص می شود که بازتاب آن را در همه حوزه ها، از جمله در ادبیات و شعر نیز می توان یافت. شعر پست مدرن ایران در شمارآخرین و جدیدترین اشعار معاصر قراردارد که نگاههای منتقدان و بسیاری از جوانان جامعه را به سوی خود جلب کرده است. یکی از موضوعات عمده در این اشعار، بازتاب چهره زنان در طیف های گوناگون است که در برخی موارد بیانگر احوال وکردار و اندیشه ها و به تبع آن آشکارکننده ابعاد هویتی آنان در جامعه امروز ایران می باشد. کنش ها و منش هایی که به نظر می رسد، معلول شرایط اجتماعی و تاریخی است که در آن عرصه، زن می خواهد خود را از قید و بندهای تاریخی و سنتی حاکم بر زندگی یا ذهن و ضمیرش برهاند وهویت های متکثر، مبهم و بیگانه را به تجربه بنیشیند. این پژوهش به روش تحلیل محتوا به بررسی آثار مدرن و پست مدرن از منظر تحلیل جایگاه وهویت زن در این اشعار با ارجاع به مبانی معرفت شناسی و جامعه شناسی می پردازد تا از رهاورد تبیین و آشکارسازی مفاهیم، عصیان ها و اعتراض های نهفته در پس این اشعار، گامی در جهت شناخت و هویت زن معاصر برداشته شود که اغلب بیانگر شکاف و چالش میان مبانی سنتی و رهاوردهای مدرنیته و موضوعات فلسفی پست مدرن است.
نقد ماهیت سلبی سنت گرایی در اندیشة سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنت گرایی یک جریان فکری جدید است که در واکنش به روند رو به رشد مدرنیته در جهان امروز پدید آمده است. بررسی مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی و دین شناختی سنت گرایی نشان می دهد که این جریان فکری فاقد هرگونه ماهیت ایجابی است و صرفاً می توان آن را در نسبت سلبی با مفاهیم اصلی مدرنیته نظیر سوژة استعلایی، علم مدرن و عرفی گرایی درک کرد. سنت گرایی بیش از آن که برآمده از اصول و مبانی سنتی و مذهبی باشد، نوعی ایدئولوژی مدرن است که بر مبنای مدرنیته ستیزی شکل گرفته است و هویت خود را به صورت سلبی و از طریق نفی مدرنیته تعریف می کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که رویکرد سنت گرایانی نظیر سیدحسین نصر به مفاهیم و مبانی سنتی اغلب با نگرش های سنتی متفکران جوامع پیشامدرن تفاوت های اساسی دارد و بیش تر آن ها با الهام از انگاره ها و مفاهیم مدرن و با وارونه سازی آن ها سعی در ترسیم نوعی تفکر ضدمدرن دارند که مختصات آن چندان با مناسبات فکری و الگوهای زندگی جوامع سنتی تطابق ندارد. همین عدم هم خوانی سنت گرایی با انگاره های سنتی باعث شده است تا بسیاری از نگرش های آن ها با واقعیت های تاریخی جوامع پیشامدرن در تعارض باشد و سنت گرایی را دچار یک دوگانگی مبنایی کند. سنت گرایی از یک سو به نفی مدرنیته به سود سنت های پیشامدرن می پردازد و از سوی دیگر با گسست از مبانی پیشامدرن، منطق درونی مدرنیته در تقسیم بندی مبتنی بر دوگانگی سنت و مدرنیته را می پذیرد و بازتولید می کند.