مطالب مرتبط با کلیدواژه

مکتب فرانکفورت


۱.

ردیابی مضمون رهایی بخشی سوبژکتیویته از فرانکفورت تا پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)

۲.

مکتب فرانکفورت و نظریه انتقادی (آراء و نظریه ها)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: فردیت نظریه انتقادی صنعت فرهنگ مکتب فرانکفورت دیالکتیک سلطه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۱۵۸ تعداد دانلود : ۱۶۵۹۸
مکتب فرانکفورت توسط ماکس هورکهایمر در دانشگاه فرانکفورت بنیان گذاری شد و باعث مطرح شدن چهره های برجسته ای هم چون تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه و والتر بنیامین و ... در جهان گردیده است. گرایش کلی طرف داران این مکتب، مارکسیسم بود. مکتب انتقادى در برگیرنده انتقاد از جامعه و نیز نظام هاى گوناگون معرفتی است و هدف نهایى آن افشاى دقیق تر ماهیت جامعه است. انتقادهاى عمده آن عبارتنداز: الف) انتقاد به نظریه مارکسیستى ب) انتقادهایى به اثبات گرایى ج) انتقادهایى از جامعه شناسى د) انتقاد از جامعه نوین. نظریه انتقادى نیز محصول گروهى از نئومارکسیست هاى آلمانى این مکتب است که از حالت نظریه مارکسیستى به ویژه از گرایش آن به جبرگرایى اقتصادى دل ِ خوشى نداشتند.این نظریه بیشتر از انتقادهایى ساخته شده است که از جنبه هاى گوناگون زندگى اجتماعى و فکری به عمل آمده است. این نظریه از کار «مارکس» الهام گرفته و هدف اصلی نظریه انتقادی نشان دادن روابط قدرت در چارچوب پدیده های فرهنگی است. مقاله حاضر با نگاهی اجمالی به مکتب فرانکفورت و نظریه اجتماعی از طریق روش اسنادی به این مکتب پرداخته است
۴.

کالبدشکافی سبک زندگی در جامعه سرمایه داری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مصرف رسانه مکتب فرانکفورت جامعه سرمایه داری

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی سلامت
  3. حوزه‌های تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی منطقه ای
  4. حوزه‌های تخصصی روانشناسی مشاوره
تعداد بازدید : ۴۹۱۴ تعداد دانلود : ۲۳۳۴
جهانی شدن نظام سرمایه داری منجر به گسترش، نهادینه شدن و بازتولید ارزش های فرهنگی- اجتماعی این نظام در عرصه جهانی شده، که یکی از نتایج آن رسوخ و هنجار شدن مؤلفه های «زندگی روزمره» و «سبک زندگی»، براساس اصول و جامعه مطلوب نظام سرمایه داری است.به عبارت دیگر، نظام مذکور، صرفاً در یک مکانیسم تولید و شیوه مدیریت اقتصاد جامعه، تعریف و خلاصه نمی شود،بلکه به مثابه یک نظام فراگیر، شامل هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، اقتصاد، سیاست، امنیت و نیز فرهنگ خاص و مطلوب خود است،که در نتیجه حاکمیت آن، طبیعتاً و الزاماً، سبک زندگی خاصی را توصیه، تبلیغ، نهادینه و بازتولید می کند. به عبارت دیگر، نظام سرمایه داری، انسان سازی و جامعه سازی می کند. هر چند به تعبیر «اسپیواک»، در تلاش برای انکار و اختفای تار و پود بافته خود و عدم افشای ابعاد فرهنگی- اجتماعی خویش است. دغدغه کنونی کشور در لزوم طراحی و تدوین سبک زندگی بومی و اسلامی، ابتدا ضرورت شناخت مؤلفه های سبک زندگی هژمون (سرمایه داری) را نشان می دهد. لذا مقاله حاضر،در نظر دارد با طرح این پرسش اصلی که مؤلفه های سبک زندگی مطلوب نظام سرمایه داری کدامند و چه ارتباط معنادار و مفصل بندی با هم دارند؟ به دنبال فهم و کالبدشکافی این مؤلفه ها کنکاش کند. در پاسخ و فرضیه نیز نگارندگان بر این عقیده اند که، لزوم بیشینه سازی و اصالت سود و رفاه و انباشت سرمایه در این نظام، مؤلفه هایی را در حوزه فرهنگ عمومی، جامعه سازی، شهرسازی، معماری و نهایتاً سبک زندگی در جامعه سرمایه داری ایجاد و بازتولید می کند که از جمله آنها می توان به: «سرعت»، «مصرف زدگی»، «کالایی شدن»، «ماتریس زیبایی شناختی سرمایه داری»، «نظام نشانه شناسی معنایی سرمایه داری»، «آرایش تکنولوژیکی»، «اصالت سود» و ... اشاره نمود.برای فهم و ارزیابی این مؤلفه ها، نگارندگان از چارچوب تئوریک ترکیبی شامل: مکتب فرانکفورت، مکتب گرامشی و نظریات مطالعات فرهنگی بهره جسته اند.
۵.

جغرافیای رادیکال؛ رویکرد میان رشته ای در جغرافیای انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فمینیسم مارکسیسم اقتصاد سیاسی مکتب فرانکفورت آنارشیسم جغرافیای انسانی جغرافیای رادیکال جغرافیای انتقادی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی جغرافیا جغرافیای انسانی
  2. حوزه‌های تخصصی جغرافیا گروه های ویژه بحث های نظری و روش شناسانه
تعداد بازدید : ۲۱۳۵ تعداد دانلود : ۹۰۲
ظهور علوم میان رشته ای و تخصص طلبی بعد از تحولات علمی در قرن 19 محصول شرایط تاریخی بود. فقدان نظریه های عام و فراگیر، زمینه ساز تجزیه علوم اجتماعی و به تبع آن جغرافیا گردید. علم جغرافیا نیز در گذر زمان به دو رشته جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی تقسیم شد. هرکدام از این رشته ها از علوم مشابه و همجوار به منظور غنی سازی مبانی نظری و توسعه قلمرو مطالعاتی خود استفاده کردند. جغرافیای انسانی در قرن نوزدهم بیشتر از انسان شناسی تأثیر پذیرفت و در اول قرن نوزدهم و اول قرن بیستم تحت تأثیر جامعه شناسی بود و از نیمه قرن بیستم تاکنون متأثر از علوم زیستی، روانشناسی، اقتصاد سیاسی و نظریه های اجتماعی بوده است. یکی از زیرشاخه های جغرافیای انسانی که عمدتاً تحت تأثیر اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی های چپ قرار گرفت جغرافیای رادیکال بود. جغرافیای رادیکال با رویکردی بنیادستیز، بر عدالت اجتماعی تأکید می ورزد و با بررسی کیفیت زندگی انسان ها در فضاهای مختلف سعی در تغییر مناسبات اجتماعی و اقتصادی و فضایی دارد. بنابراین پویایی و برخورد انتقادی از ویژگی های جغرافیای رادیکال است.
۶.

نقد رمان «عصفور من الشرق» از نگاه جامعه شناسی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جامعه شناسی بحران رمان مکتب فرانکفورت سرمایه داری

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی ادبیات عرب نثر
تعداد بازدید : ۱۳۰۲ تعداد دانلود : ۶۲۹
موضوع اجتماعی «انتقاد» در جامعه شناسی ادبیات با ظهور مکتب فرانکفورت، شکلی منسجم تر و علمی تر یافته است. رمان «عصفور من الشرق» که مبتنی بر واقع گرایی انتقادی است، با انعکاس هدفمند شرایط جامعه و با انگیزه هشدار نسبت به تغییرات جهان و همچنین ورود «سرمایه داری» نگاشته شده است. هدف از پژوهش فوق تبیین رویکرد نویسنده متعهد، «توفیق الحکیم»، در برابر تحولات جامعه است؛ از اینرو چگونگی تبیین دغدغه های نویسنده نسبت به تغییرات پیشروی جامعه و همین طور نحوه پردازش این دغدغه ها با به کارگیری شگردهای داستان نویسی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این جستار از روش های توصیفی و تحلیلی مبتنی بر ماده گرایی تاریخی و روان شناسی بهره برد ه ایم. دستاورد این پژوهش بیانگر آن است که توفیق الحکیم با به کارگیری عناصر رمان نویسی توانسته است بحران های ناشی از سرمایه داری را پیش بینی نموده و راه برون رفت از آن را بازگشت به هویت اصیل شرقی معرفی نماید.
۷.

اعتدال مدنی در قلمرو جامعه و سیاست(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مطالعات فرهنگی مطالعه تطبیقی مکتب فرانکفورت مطالعات انتقادی مکتب بیرمنگام

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹۸ تعداد دانلود : ۷۸۲
دستگاه فلسفی فلاسفه اسلامی بحث از اعتدال در قلمرو جامعه و سیاست و دولت را نه تنها یکی از قلمروهای اعتدال دانسته، بلکه تحصیل آن را دغدغه اساسی آنان می داند. آنان در نظم دنیوی و زندگی مدنی و سیاسی، با توجه به مبانی نظری خود، به رشد و توسعه همگون و همه جانبه می اندیشند و آن را برای برقراری اعتدال در زندگی مدنی و حیات سیاسی با انعکاس اعتدالِ عالم تکوین در حیات سیاسی دنبال می کنند. از نظر آنان هرگاه جامعه و سیاست و دولت در توازن و تعادل به سر بَرَند، در جهت رشد و کمال و سعادت خود می باشند. پرسش آن است که اعتدال مدنی در قلمرو جامعه، دولت و حکومت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است و مبادی و اسباب تحقق آن چه می باشند؟ ادعا آن است که اعتدال مدنی به معنای حاکمیت علم مدنی و تدبیرِ برخاسته از حاکمیت حکمت و شریعت بر نظام تدبیر و نظام تصمیم گیری دولت و حاکمیت توازن و تعادل میان گروه ها و اصناف جامعه و برخورداری عادلانه آنها از مواهب عام دنیوی و از امکانات و فرصت ها می باشد و رهبری حکیمانه، عدالت، همسانی اصناف و گروه ها و تعدیل خیرات عامه از اسباب آن می باشند. پیآمد و نتیجه رویکرد اعتدالی به جامعه و سیاست و دولت، آن است که خردمندان و اهل تدبیر در رأس تصمیم گیری نظام سیاسی قرار می گیرند و عهده دار تدبیر جامعه می شوند تا افراد در قابلیت های مختلف سیاسی اجتماعی و نهادها به طور متوازن به رشد و شکوفایی استعدادها و توانمندی های خود برسند و جامعه هم شاهد تکثر های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی باشد و هم متکثرات در درون یک وحدت تألیفی به سر بَرَند و از هرگونه کثرت گرایی که وحدت کلی جامعه و نظام سیاسی را بر هم می زند، خودداری گردد.
۸.

نظریة تلفیقی هابرماس(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مکتب فرانکفورت هابرماس مکتب انتقادی نظریة تلفیقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۸۸ تعداد دانلود : ۱۴۷۸
نظریة هابرماس بسیار گسترده و چندوجهی است. این نظریه درواقع بازسازی و تکمیل نظریات اندیشمندان کلاسیک و معاصر است. او از جامعه شناسان بسیاری ایده گرفته و در نظریة خود استفاده کرده است. همچنین رد پای نظریه پردازان، فیلسوفان و روان شناسان پرشماری را می توان در اندیشه های هابرماس مشاهده کرد. مطالعة کتاب ها و مقالات فراوان هابرماس و آثاری که دربارة این جامعه شناس مشهور نوشته شده، نشان می دهد که مفاهیم اساسی نظریات وی بر اساس نظریات اندیشمندان کلاسیکی چون ماکس وبر، امیل دورکیم، کارل مارکس و نظریات مکتب فرانکفورت و مکتب انتقادی بنا شده است. در این مقاله به چگونگی استفادة هابرماس از نظریات دو نظریه پرداز مشهور، یعنی وبر و مارکس، و در نهایت نظریه تلفیقی وی پرداخته ایم.
۹.

تاثیر معرفت شناسی رهایی بخش مکتب فرانکفورت در نظریه روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روابط بین الملل پوزیتیویسم نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت معرفت شناسی رهایی بخش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۸۶ تعداد دانلود : ۷۷۹
نظریه انتقادی با تکیه بر قدرت تجویزی در عرصة روابط بین الملل، خواستار رسیدگی به رهایی انسان ها از تمام بندهای ساختاری و هویتی است که تحت لوای مفاهیمی مسلط، مقدس پنداشته شده اند. این قصد با تکیه بر شکلی از معرفت شناسی صورت می گیرد که نظریه پردازان نسل اول و دوم مکتب انتقادی فرانکفورت، در مقابل معرفت شناسی پوزیتیویسم صورتبندی کرده اند. باتوجه به اهمیت و ضرورت بررسی این معرفت شناسی و تأثیر آن در نظریه های روابط بین الملل این مقاله تلاشی از یک منظر خاص برای نشان دادن تاثیر معرفت رهایی بخش در نظریه های روابط بین الملل است از دیگر سو، بررسی سهم نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت در حوزه روابط مدّتوجه می باشد. از این رو سئوال نگارندگان این مقاله این است که ویژگی های معرفت شناختی نظریه انتقادی چه تأثیری در نظریه های روابط بین الملل داشته است؟ و فرضیه ای که در قالب پاسخ به این سئوال مدنظر قراردادیم این است که این تأثیر، طیف گسترده ای از مسائل از قبیل هویت دولت، جنسیت، فقر و نابرابری، جنگ و صلح و... را در قالب نظریه های مختلف شامل شده است
۱۰.

روش شناسی اندیشه های مکتب فرانکفورت

تعداد بازدید : ۱۱۸۶ تعداد دانلود : ۱۵۳۹
در میان آثار تحریر شده به زبان فارسی، اعم از کتاب، مقالات تخصصی و یا نوشتارهایی که در ماهنامه ها و روزنامه در صفحه اندیشه به چاپ رسیده، بعضاً با تکرار محتوا درباره مباحث روش شناسی روبرو هستیم. نوشتارهای منتشر شده درباره مکتب فرانکفورت و اعضای اصلی آن شاید در شکل متفاوت باشند، ولی در محتوا بیش از هر چیز حاشیه نویسی درخصوص این اندیشه به چشم می آید. در میان تمام آثار منتشر شده، کمتر از تعداد انگشتان یک دست می توان به ریشه های فکری چنین مکتبی دست یافت، گویی برای نویسندگان و مولفان فارسی زبان بیش از هر امری حاشیه های زندگی و اندیشه های چنین جمع فکری مدنظر بوده و نه پی بردن به اندیشه و یا اندیشه هایی که در دوره ای از تاریخ اندیشه های علوم اجتماعی و سیاسی پا به عرصه ظهور گذاشته و همچنان اثرگذار هستند. می توان گفت بسیار به ندرت نوشتارهای موجود و منتشر شده نگاهی به روش شناسی اعضای مکتب فرانکفورت داشته اند و با نگرشی آسان از نوشتارها گذر نموده اند. این مقاله تلاش دارد ضمن نگاهی به ریشه های جریان فکری مکتب انتقادی بایسته های فکری مکتب فرانکفورت را به نمایش گذاشته و در آخر نیز کاستی های چنین اندیشه ای را براساس اندیشه های مارکوزه مورد نقد قرار دهد.
۱۱.

نقد معیار و معیار نقد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۸۹۵ تعداد دانلود : ۴۶۶
نقد امری طبیعی و انسانی است و از میل انسان به آزادی نشئت می گیرد. فکر همان حرکت ذهنی از مبدأ کاری به سوی نتیجه و برعکس آن است و خودِ همین سبب می شود که راه رفته یا عمل انجام شده ارزیابی شود. در ادوار گذشته، همه متفکران کار نقد انجام می دادند و همین کار موجب پیشرفت و رشد دانش شده است. خودانتقادی در حوزه های دینی و عرفانی هم جایگاه مهمی داشته است. درعین حال، تفکر انتقادی پدیده ای جدید است که به دنبال جزم گرایی در غرب و به طور ویژه پس از مارکسیسم رخ داد. آن چه در نقد مهم است این است که باید منتقد به مبانی تفکر نویسنده واقف باشد و نیز زمینه های فکری جامعه ای را که نویسنده در آن زندگی می کند بشناسد تا بتواند نقاد خوبی باشد. مکتب فرانکفورت درزمینه تفکر انتقادی مبتکر و صاحب نظر است و نویسندگان مشهور این حوزه صاحب نظران در این مکتب بوده اند. تفکر انتقادی بیش تر به نقادی درونی براساس اهدافی که متن یا مؤسسه دارد تکیه می کند. پیش فرض در نقادی هم بسیار مهم است. درمجموع، نقد معیار و معیار نقد دو شاخص عمده برای نقادی درست است.
۱۲.

بررسی مبانی معرفتی هربرت مارکوزه

کلیدواژه‌ها: مبانی معرفتی مکتب فرانکفورت هربرت مارکوزه نئومارکسیست فلسفه هگل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۳۳ تعداد دانلود : ۱۳۳۵
هربرت مارکوزه از چهره های اصلی مکتب فرانکفورت است که در شورش های سیاسی دهه 1960 میلادی به عنوان پیشوای سیاسی چپ نو شناخته شد. او از جمله نومارکسیستهایی است که بر ازبین رفتن تفکر رادیکال و استقلال رأی تاکید داشت. نظریه جامعه شناختی وی به این موضوع می پردازد که چرا و چگونه ایدئولوژی های محافظه کار در جوامع پیشرفته غلبه پیدا کرده و زوال کنش انقلابی و اندیشه انتقادی، به سلطه جامعه بر فرد منجر شده است؟ مارکوزه که در برگزیدن منظر انتقادی در مسیر اندیشه مارکس قدم برمی دارد سعی می کند آن محتواهایی را از اندیشه مارکس خارج کند که به فردیت و خودآگاهی پرداخته است. او در بازخوانی فلسفه هگل نیز به دنبال آشکار ساختن جوهر تفکر هگلی است تا نشان دهد که دستگاه فکری وی از گرایشات محافظه کارانه مبراست. مارکوزه زوال تفکر رادیکال و گرایش به محافظه کاری را در عصر حاضر به یک امر انسان شناختی و فلسفی راجع می داند. پرسش او این است که چه عواملی باعث شده فرد از استقلال رأی و خودآگاهی و نقد عقلی ناتوان گردد؟ نظریه مارکوزه متضمن حکمی درمورد انسان معاصر است مبنی بر اینکه انسان ظرفیتهای حقیقی وجود خود را از دست داده و تبدیل به انسانی ازخودبیگانه و تک ساحتی شده است. مارکوزه با این حکم نظریه جامعه شناختی خود را به نظریه ای فلسفی پیوند می زند. از دید وی تک ساحتی شدن فرد و جامعه در عصر حاضر به موجب پدیده ای عمیقتر و زیرین به وجود آمده است؛ ساختار جامعه که در دیالکتیک با ساختار ذهن قرار دارد طی فرایندی تاریخی از یک انحراف در مسیر اندیشه و عقل پدید آمده است. به عبارتی ازخودبیگانگی در یک امر تاریخی و معرفت شناختی ریشه دارد و آن نظرگاه سنتی فلسفه و دانش غربی است. او با کاوش در ظرفیتهای بیولوژیکی آدمی به دنبال کشف مبنایی برای تجدید ساختار ذهن و تغییر ساختار جامعه می گردد. در این راستا مارکوزه گفتگویی انتقادی با فروید برقرار می کند تا از امکانات تئوری تمدن وی بهره لازم را برای بازسازی نظریه خود برگیرد. او دلایلی را در نظریه فروید شناسایی می کند که برخلاف نظر فروید آشکار می کند پیشرفت در تمدن مستلزم سرکوب و کار اجباری نیست. مارکوزه استدلال می کند که با یک خوانش جدید از تئوری فروید و با توجه به پتانسیل تکنیکی – اقتصادی موجود در جوامع صنعتی می توان به تمدنی ناسرکوبگر دست پیدا کرد.
۱۳.

خوانش جامعه شناختی – زیبایی شناختی داستان روز اسب ریزی

کلیدواژه‌ها: داستان روز اسب ریزی انسان تک ساحتی مکتب فرانکفورت زیبایی شناسی خود ارجاعی برون ارجاعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۹ تعداد دانلود : ۴۹۰
جامعه شناسان ادبیات کمتر به اندیشه های زیبایی شناختی و فرمالیستی در آثار ادبی توجه می کردند. اما برشت، آدورنو، هورکهایمر، بنیامین و مارکوزه به روش های فرمالیستی روی آوردند. آنان میان فرمالیسم و مارکسیسم آشتی برقرار کردند. مارکسیسم در محتواهای اجتماعی و برون ارجاعی اصرار می ورزید و فرمالیسم در شکل های ادبی و خود ارجاع پافشاری می کرد. اما جامعه شناسان ادبی یاد شده این مرز بندی ها را از میان برداشتند و بر این باور بودند که داستان نویس نباید مستقیماً به جامعه بنگرد. در این صورت هم خود متن خواندنی تر می شود و هم مشکلات اجتماعی بهتر به نمایش کشیده می شوند. مارکوزه در آثار اولیه به جنبه های محتوایی گرایش داشت اما در آثار بعدی به فرم و زیبایی شناسی نیز اهمیت داد. خلاصه سخن او در این آثار این است که انسان باید از کار طاقت فرسا، ستمدیدگی، تک ساحتی بودن و نیازهای دروغین مادی آزاد شود تا به نیازهای واقعی چون عشق و آزادی دست یابد. این محتوا و درون مایه باید هنرمندانه و با استعاره ها، نمادها و زاویه دیدهای غریب ارائه گردد تا از عوامانه بودنش هر چه بیشتر فاصله گیرد. داستان «روز اسب ریزی» از بیژن نجدی ما را به اسارات یک اسب و نیز عادت او به بندِگاری یعنی تک ساحتی شدن و از دست دادن هویت اصلی اش آگاه می-کند، این آگاهی مستقیم و ساده انگارانه نیست بلکه هنری و فرمالیستی است. هدف مقاله معرفی جامعه شناختی مبتنی بر فرمالیسم است که به روش توصیفی تحلیلی انجام می گیرد. این مقاله به بررسی داستان «روز اسب ریزی» از مجموعه داستان یوز پلنگانی که با من دویده اند بر پایه نظریات جامعه شناختی و زیبایی شناختی به ویژه از دیدگاه مارکوزه می پردازد.
۱۴.

نقد نئولیبرالیسم از منظر مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نئولیبرالیسم‏ جهانی شدن مکتب فرانکفورت علم گرایی عقلانیت ابزاری شیئی شدن سیاسی زدایی اخلاق هنجاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷۰ تعداد دانلود : ۱۰۴۰
جهان امروز خصوصاً از نظر حکمرانی اقتصادی قویاً تحت نفوذ اندیشه نئولیبرالیسم قرار دارد و پدیده جهانی شدن هم اساساً با تکیه بر همین مبنای فکری شکل گرفته است. این پدیده از زوایای مختلفی قابل نقد و ارزیابی است. یکی از عمیق ترین نقدها بر نئولیبرالیسم را می توان از طریق مکتب فرانکفورت ارائه دارد. در این راستا، سؤال اصلی مقاله این است که از منظر مکتب فرانکفورت چه مسائلی را می توان برای سرمایه داری نئولیبرال در جهان معاصر شناسایی کرد. در این مقاله، استدلال می شود که از نگاه مکتب فرانکفورت، مسأله روابط مبتنی بر سلطه و سرکوب در دوره سرمایه داری نئولیبرال به اوج رسیده است. این پژوهش حالت نقد و ارزیابی دارد، به این معنی که از یک چشم انداز فکری خاص به استخراج مسائل یک نظام فکری دیگر می پردازد.
۱۵.

روزگار دوزخی آقای ایاز از منظر زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رضا براهنی روزگار دوزخی آقای ایاز مکتب فرانکفورت نظریه زیباشناسی انتقادی هربرت مارکوزه تئودور آدورنو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۰۷ تعداد دانلود : ۷۷۹
رضا براهنی، نویسنده معاصر، در قالب رمان روزگار دوزخی آقای ایاز ، به نقد ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه روزگار خود پرداخته است. با توجه به اینکه تلقی نظریه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت از هنر و مشخصاً ادبیات، عدم تأیید وضع موجود است و ادبیات را ابزاری جهت اصلاح تضادهای درونی جامعه می داند، کوشیده ایم اثر پیش گفته را با توجه به نظریات هربرت مارکوزه و تئودور آدورنو مطالعه کنیم و نشان دهیم که براهنی با برشمردن معضلات جامعه، نظم موجود را به پرسش کشیده است. مهم ترین مؤلفه این نظریه این است که هنرِ خودآیین و انقلابی، به دلیل فاصله ای که از واقعیت موجود می یابد، قدرت انتقاد از واقعیات اجتماعی را به بهترین شکل از طریق صورت و محتوا نشان می دهد. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که روزگار دوزخی آقای ایاز از نظر صورت و محتوا انقلابی و خودآیین است . محتوای این اثر کل تاریخ حاکمیت های ایرانی را تا آن روزگار هدف بازخواست و انتقاد قرار داده است. براهنی ریشه همه مشکلات را استبداد حاکمان و تأیید و سکوت بسیاری از مردم می داند. از نظر صورت، این داستان جزء اولین آثاری است که به استقبال نظریه های جدید رفته و در قالب مدرن نوشته شده است.
۱۶.

پژوهشی فلسفی درباب نقش رسانه ای هنرگرافیک بر اساس نظریه صنعت فرهنگ مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکتب فرانکفورت ر صنعت فرهنگ ر هنرگرافیک ر رسانه ر تبلیغات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۹ تعداد دانلود : ۴۹۷
رسانه و تأثیر آن بر فرهنگ از موضوعات موردتوجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت بوده است. خط فکری و تحقیقیِ آنان بر اساس نقدِ وضعیت انسان معاصر از وجه خُرد و کلان به بیان نظریه هایی دربارۀ ظهور و نفوذ سرمایه داری انجامید. آنان با نگاه انتقادی سلطة نظام سرمایه داری در ارتباطات، فرهنگ و هنر را به شکل نظریه ای تحت عنوان «صنعت فرهنگ» مطرح کردند. این نظریه پردازان با تحلیل فرهنگ در جامعة صنعتی به این نتیجه رسیدند که وسایل ارتباط جمعی باعث درهم آمیختگی هنر، فلسفه و اقتصاد شده و ارزش های فرهنگی را به شکل کالای مبادلاتی درآورده اند. همچنین در مطالعة هنر از دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت دو نوع هنر مطرح می شود: هنرِ اصیل و هنرِ بازتولید پذیر و مصرفی. گرافیک به عنوان هنری بازتولید پذیر، علاوه بر این که واجد جنبۀ زیباشناسانه است، به دلیل مناسبات اقتصادیِ سرمایه داریِ معاصر در قلمرو رسانه سهم زیادی در تبلیغات و گسترش نظام سرمایه داری داشته و به عنوان هنری در عرصۀ رسانه در نظام اقتصادی جایگاه خود را تثبیت کرده است. در این پژوهش سعی شده ضمن توجه به جنبه های هنری گرافیک، با رویکرد انتقادی، نقش رسانه ایِ آن را، به عنوان یکی از مهم ترین عوامل اطلاع رسانی و نشرِ دانش اجتماعی، در بسترِ صنعت فرهنگ بررسی کنیم.
۱۷.

تحلیل شعرعارف قزوینی از دیدگاه نظریه زیبایی شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مکتب فرانکفورت زیبایی شناسی انتقادی عارف قزوینی وضع موجود انتقاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۲ تعداد دانلود : ۷۴۷
مکتب فرانکفورت یکی از جنبش های بسیار تأثیرگذار دهه سی و چهل در قرن بیستم است. از دستاوردهای مهم مکتب فرانکفورت، نظریه زیبایی شناسی انتقادی است؛ دیدگاه این نظریه به هنر و بعد زیباشناختی آن، دیدگاهی انتقادی است. این نظریه در مخالفت با پوزیتیویسم که عمدتا در خدمت توصیف و تایید وضع موجود است، در پی به وجودآوردن وضع آرمانی و مطلوب تلاش می کند. انتقاد از وضع موجود، خودمختاری اثر هنری، منش ایدئولوژیک اثر هنری، اصل انقلابی بودن و حقیقت محتوایی اثر هنری از جمله اصولی هستند که هدفشان رهایی بشر از وضع نابه سامان موجود و رسیدن او به سعادت و وضع مطلوب است. در این جستار سعی شده است با استفاده از روش تحلیل محتوا و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای به این پرسش ها پاسخ داده شود که عارف در شعر و هنر خود همسو با اندیشوران نظریه زیبایی شناسی تا چه اندازه رویکردی انتقادی داشته است؟ همچنین نشان دهد که رویکرد هنری عارف بر اساس دیدگاه مکتب فرانکفورت و نظریه زیبایی شناسی انتقادی، بیشتر جنبه "ایجابی" دارد یا جنبه سلبی و نفی گرایانه؟ نتیجه این پژوهش نمایان می سازد که؛ هنر عارف متضمن ابعاد انتقادی و اعتراضی است و به معیارهای هنر اصیل از دیدگاه زیبایی شناسی انتقادی، بسیار نزدیک می شود. او برای رسیدن به وضعیت آرمانی با نگرشی "سلبی" و نفی گرایانه وضع موجود جامعه خود را به بوته نقد و داوری می کشد. و این گونه به هنر خود "جنبه هشیاربخشی" و "خود مختاری"» می بخشد.
۱۸.

تحلیل جنبش های اجتماعی نوین بر اساس مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: جنبش های اجتماعی نوین سرمایه داری جهانی شدن روابط سلطه مکتب فرانکفورت چپ گرایی دموکراسی رهایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۹ تعداد دانلود : ۴۶۲
جنبش های اجتماعی نوین یکی از مهمترین پدیده هایی هستند که در شاخه های مختلف علوم اجتماعی و انسانی در مورد آنها مطالعه و پژوهش صورت می گیرد. انتقاد از نظم اقتصادی موجود و مسائل هویتی مدرنیته از مهمترین وجوه شباهتی هستند که بسیاری از جنبش های نوین را به هم پیوند می دهند. آنها مبین پیوند عمیق بین اقتصاد و فرهنگ هستند. از این زاویه، جنبش های مذکور پیوند عمیقی با تئوری انتقادی پیدا می کنند. مقاله حاضر به تحلیل ریشه و نقش جنبش های اجتماعی نوین بر پایه مکتب فرانکفورت می پردازد. مقاله استدلال می کند که از نگاه این مکتب، جنبش های اجتماعی نوین محصول تداوم روابط سلطه در مدرنیته و بالاخص سرمایه داری متأخر بوده و رسالت اصلی اش رفع سازوکارهای سلطه و سرکوب است. پژوهش حاضر به روش نقد و ارزیابی نظری تنظیم شده، به این معنی که از یک چشم انداز فکری خاص به تحلیل یک پدیده اجتماعی می پردازد.
۱۹.

تبیین تأثیرات اجتماعی تکنولوژی بر هنر اسلامی در عصر جدید بر اساس نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تکنولوژی مدرن فرهنگ و هنر اسلامی نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۱ تعداد دانلود : ۳۹۹
در عصر حاضر تکنولوژی بیش از هر زمان دیگری بر ارزش های فرهنگی و هنری در جوامع تأثیرگذار است. گسترش آن نیز بستگی به انطباقش با شرایط فرهنگی و اجتماعی دارد. امکان انتشار آثار فرهنگی و هنری بر روی شبکه های الکترونیکی به صورت بی حد و مرز ضمن ایجاد نگرشِ خاص، هویت اجتماعی انسان ها را تغییر داده و فضای فرهنگی جدیدی به وجود آورده است؛ تا جایی که در تمام جوامع، اعم از اسلامی و غیراسلامی، برقراری پیوند بین فرهنگ، هنر و تکنولوژی مدرن با کمک رسانه های نوین برای مفاهیمی چون آزادی، حقیقت و واقعیت معانی تازه آفریده است. مسئله ای که اینجا مطرح است تبیین تأثیر اجتماعی تکنولوژی بر هنر اسلامی و ماهیت آن در عصر جدید است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیرات اجتماعی تکنولوژی بر فرهنگ و خصوصاً هنر اسلامی را در عصر حاضر از منظر دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت بررسی می کند. یافته های پژوهش حاکی از این است گرچه همواره به نظر می رسد که فرهنگ و هنر اسلامی باید از منظر عالم معنوی اسلام مورد توجه قرار گیرد؛ اما در دهکده جهانیِ دوران معاصر که راه یابی تکنولوژی به ساحت تغییرات اجتماعی در همه جوامع به محرکی در نوآوری های فرهنگی بدل شده؛ به نگرش تازه ای در قلمرو هنر اسلامی نیاز است. گرچه اساساً در فرهنگ اسلامی نگاه عارفانه و شهودی هنرمند به پدیده های عالم، باعث شکل گیری هنری شده است که روایتگر زیباییِ نقش بسته از تجلیات ذات اقدس الهی در دنیای زمینی با ماهیتی متفاوت از تعریف هنر در جهان مدرن است. از این رو تکنولوژی به عنوان نیروی اصلی برای ایجاد سازمان اجتماعی در تمامی جوامع و دگرگونی روابط اجتماعی و فرهنگی، یکی از دغدغه های اساسیِ پیروان نظریه انتقادی است. اهداف پژوهش: 1.واکاوی رویکرد اندیشه انتقادی مکتب فرانکفورت به تعامل تکنولوژی مدرن با فرهنگ و هنر در عصر حاضر. 2.بررسی تأثیر تکنولوژی به عنوان یک پدیده اجتماعی و موضوع فلسفی بر روی هنر اسلامی در جهان مدرن از دیدگاه نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت. سؤالات پژوهش: 1.با توجه به رویکرد مکتب فرانکفورت، چگونه می توان میان هنر اسلامی و تکنولوژی ارتباط برقرار کرد؟ 2. تکنولوژی در عصر جدید چه تأثیری بر هنر اسلامی داشته است؟
۲۰.

نسبت اسطوره و داستان مدرن ایرانی از منظری فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فلسفه هنر هگل مکتب فرانکفورت اسطوره داستان مدرنیستی کلیت ایدئال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۹ تعداد دانلود : ۱۵۰
در مقاله حاضر کوشیده ایم از منظری فلسفی، نسبت اسطوره و داستان مدرن ایرانی را نشان دهیم. هگل در صورت بندیِ ایدئالیستی خود از تاریخ فلسفه هنر نشان داد که در مراحل آغازین تمدن، هنر نتیجه پیوند «مطلق» با «کل جوهری» بوده است، اما در مراحل متأخر، مطلق از وحدت خلسه آور خود با کلیت به درآمده است و به تبع این، هنر نتوانسته است یگانگی مطلق با کلیت را نشان دهد. هایدگر و لوکاچ نیز متأثر از هگل بودند و گسست هنر معاصرشان از ذات را نشانه زوال می دانستند، اما اعضای مکتب فرانکفورت آرای جدیدی طرح کردند و نشان دادند که هنر و ادبیات مدرن به انحای مختلف از واقعیت فاصله گرفته و برای پیوند با ذات، کلیت و وحدت کوشیده است. در داستان مدرنیستی یکی از راه های برقرای نسبت با وحدت و کلیت، نمایش اسطوره در داستان است. در این داستان ها به موازات فرم زدایی و نمایش ازهم گسیختگی جهان معاصر در فرم تازه، شاهد حرکت به گذشته نیز هستیم و وحدت اساطیری در قالب آوانگاردیسم فرمی نشان داده می شود. این دیالکتیک خود متضمن وحدت است. از این منظر، در داستان مدرن ایرانی، از سال 1300 تا 1357ش، هدایت و گلشیری نماینده اصلی دو گسست بنیادین هستند که هم زمان با فرم زدایی مدرن از فرم های رایج زمانه خود، رجعت به گذشته نیز داشتند و اسطوره های ایرانی را در قالب استحاله و واسازی، در آثار خود گنجاندند. در مقاله حاضر، نشان داده ایم که این دو نویسنده در حرکتی دیالکتیکی، هم روح امر مدرن و هم ضرورت بازنمایی و بازخوانی امر تاریخی را نشان داده اند.