مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
آزادی
حوزه های تخصصی:
حق و تکلیف از مباحثی است که فقیهان و اندیشمندان مسلمان، بیشتر آن را در حوزه فقه و آثار فقهی مورد بحث قرار میدادند، امّا در چند دهه اخیر برخی محققان به آن صبغه کلامی داده و در این عرصه نیز آن را مورد مداقه قرار دادهاند. این موضوع به سبب عدم طرح یا کم رنگ بودنش در آثار کلامی متکلمان سلف، در زمان معاصر مورد چالش جدی قرار گرفته است؛ به اندازهای که شماری ادعا کردهاند دین رویکردی تکلیفمحور داشته، در حالی که انسان معاصر حقمدار است نه تکلیفگرا، و یا مفهوم حق در گذشته و امروز تفاوت کرده است؛ زیرا حق در گذشته مفهوم اخلاقی داشته، ولی امروز مراد از حق، مفاد حقوق بشر امروزی است. و نیز گفته شد که ادیان الاهی سعی کردهاند جهت بندهپروری انسانها را پرورش داده، روحیه تعبد و تسلیمپذیری او را احیا نمایند، نه آزادیخواهی و کمالجویی او را. انسان سنتی و انسان مدرن نمیتوانند تعریف واحدی در حق داشته باشند. دین شاید نیازهای انسان سنتی را برآورده میساخت. امّا پاسخگوی همه حقوق انسان مدرن نخواهد بود.این مقاله، پاسخ به شبهاتی است که در آثار و مقالات برخی محققان و نویسندگان در این زمینه مطرح شده است.
حقیقت و عدم در نظر مولوی و هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ضمن مطالعات تطبیقی همواره ملاحظه می شود که اکثر افکار و آرای فلاسفه جدید و معاصر، به نحوی پراکنده ولی به صورت روشن در نزد عرفا و بعضی از فلاسفه و دانشمندان ایرانی نیز مطرح شده اند. ملاحظه این امر پربرکت می تواند اعتماد به نفس نسبت به گذشته خویش و امیدواری برای توجه بیشتر به همدلی و همفکری موجود میان غرب و شرق به ارمغان آورد. از این جمله است تعبیری سازنده از «عدم» که در سنت اسلامی آن را جایگاه و خاستگاه آزادی و سازندگی و آفرینش تلقی نموده اند و فیلسوفان پیرو مکتب اصالت وجود خاص انسانی نیز آن را وعاء هر هستی و مرکز ثقل حقیقت دیده اند.از دیدگاه فلاسفه اخیر چنین ادعا شده که حقیقت از لاحقیقت، به مدد کشف و انکشاف انسان، به دست می آید. مقدمه و لازمه این کشف و آفرینش خروج از هستی های فعلی و حرکت به سوی آنچه فعلا «نیست» می باشد. توفیق در این راه همانا نجات از زندان یقین های کاذب و تحجرهای چنبرگونه بوده و توفیق نیل به طرب و ابتهاج دیدار عوامل تازه است. این ابتهاج، حاصل تحقق و ظهور جلوه های گوناگون این حدیث مسرت بار یعنی خلق الله آدم علی صورته است که به نحوی متضمن آزادی نامحدود انسانی در بطن محدودیت ها و الزامات این جهانی می باشد. مقاله حاضر به بررسی رابطه میان حقیقت و عدم در مولوی (به عنوان نماینده سنت اسلامی) و هیدگر (به عنوان یکی از چهره های برجسته مکتب اصالت وجود خاص انسانی) می پردازد.
قاعده اعسار مستند عمومی رخصت های قانون گذار و قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1377
حوزه های تخصصی:
این مقاله در مورد قاعده اعسار به عنوان یکی از مهم ترین مستندات عمومی شرع اسلام و قانونگذار جمهوری اسلامی با دو قید اختصار و استدلال بحث می کند. شیوه بحث، تحقیق موردقبول فقه سنتی و پویایمان می باشد. ادله اعتبار آن، تقدم آن بر سایر ادله قلمرو قاعده و مقایسه آن با قاعده لاضرر، مصادیق آن و قوانین، اشارهای مقارنه ای و تطبیقی با نظام های حقوقی دیگر، موضوعات مورد بحث ما بوده و در نهایت به عنوان پشتوانه ای برای اصلاح و تکمیل قانون، نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب 1377 به نتیجه ای علمی و کاربردی رسیده است.
از فلسفه سیاسی تا حقوق اساسی
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی اندیشهخردمندانهای است که در باره جامعه سیاسی و پدیدهها وگروههای متنوعاجتماعی مربوط بهآن بکار میرود. غرض اصلی و عمده فلسفه سیاسی شرح و وصفتحلیلی و ارزیابی جوامع و آیین زندگی سیاسی و شیوه زمامداری است. حقوق اساسی در معنای اصلی عبارت از سازماندهی و ایجاد همزیستی مسالمتآمیز بین عواملقدرت و آزادی در هر جامعه سیاسی است. در جوهره قدرت استیلا و در جوهره آزادی رهایی است. جامعه سیاسی پدیدهای است که در آن، قدرت جمعی و آزادی فردی هموارهدر تقابل و تنازعند; در حالی که وجود همزمان و اجتنابناپذیر این دو عنصر اصیل اقتضا میکند که نوعی تعامل منطقی وخردمندانه بین آنها برقرار باشد تا صلح ودوستی و عدالت را، به عنوان کمال مطلوب جامعه انسانی، بهارمغان بیاورد. هدف حقوق، عدالت و وظیفه آرمانی حکومت، انتظام امور برای نیل به آنمیباشد. حقوق، با مدنظر قراردادن عدالت، ناظر بر روابط گوناگون افراد و جوامعاست و سیاست ارائه کننده اعمال قدرت درجامعه سیاسی است. در این مقاله بین رشته ای، نویسنده کوشیده است تا با نگاهی به نظریات ارائه شده توسط فیلسوفان سیاسی درباره مفاهیمی چون قدرت، آزادی، جامعه و حکومت، زمینه های پدیدار شدن رشته حقوق اساسی را مورد مطالعه قرار دهد.
تضمینات و محدودیتهای وارده بر استقلال و بی طرفی قاضی در ایالات متحده آمریکا
حوزه های تخصصی:
حق برخورداری از یک دادرسی منصفانه، که از جمله بر استقلال و بی طرفی قاضی دلالت می نماید، توسط ماده 6 از کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مورد تضمین واقع شده است. ایالات متحده، اگر چه به موجب تعریف، در ردیف کشورهای عضو کنوانسیون مزبور قرار نمی گیرد، اما همیشه حق برخورداری از دادرسی منصفانه را بعنوان عنصری از عناصر تشکیل دهنده مفهوم «آیین دادرسی صحیح»، که قانون اساسی در صدد تضمین آن می باشد، تلقی نموده است. در مطالعه حاضر، پروفسور داربی به بررسی شماری از مسائل و مشکلات مربوط به ضمانت مزبور پرداخته و به طور همزمان به ارائه توضیحی تاریخی و معاصر از شیوه ای می پردازد که به موجب آن استقلال و بی طرفی قضایی بخشی از نظام نظارت و توازن را تشکیل می دهد. این نظارت و توازن دررابطه بین قوای سه گانه به نوبه خود مشخصه نظام حقوقی آمریکایی است.
ریشه فراملی چند قانون اساسی
حوزه های تخصصی:
« حقوق عمومی به قانون اساسی به عنوان یک وجود برتر می نگرد، حقوق اساسی هم آن را به منزله نماد حاکمیت ملی(داخلی) انگاشته و حقوق بین الملل نیزاز آن بعنوان حاکمیت بین المللی(خارجی) یاد می کند. بنابراین حقوق بین الملل، صلاحیت تصویب قانون اساسی را انحصاراً جزءِ صلاحیت های ملی دانسته و از آن در برابر مداخلات دیگر دولتها یا سازمانهای بین المللی، پشتیبانی می کند(بند هفت ماده دو منشور ملل متحد). اما قوانین اساسی می توانند رعایت برخی هنجارها و قواعد بین المللی را بپذیرند و حقوق بین الملل آنها را پیش بینی کند. با وجود اینکه حقوق عمومی، قوه مؤسس را به دولت حاکم وا می گذارد، حقوق بین الملل، میان قوانین اساسی اعطا شده توسط پادشاه و قوانین اساسی مصوب مردم یا نمایندگانشان، تمایز قائل می شود. همچنین حقوق بین الملل از قوانین اساسی اعطایی توسط یک یا چند دولت یا حتی یک سازمان بین مللی به یک دولت جدید و قوانین اساسی منتج از توافق چندین دولت جهت اتحاد خبرمی دهد. هدف استاد گوآ در این نوشته گونه شناسی برخی از مداخلات خارجی و بین المللی است که منجر به تدوین قانون اساسی (بعنوان امری داخلی) برای برخی از کشورها شده است.
اصول فرا قانون اساسی و حاکمیت ملی (مناظره لویی فاورا و ژرژودل)
حوزه های تخصصی:
نشریه فرانسووی قوا(قدرتها) Pouvoirs در سال 1993 در شماره 67 خود مطلب گفتگو مانندی را از دو استاد برجسته حقوق اساسی فرانسه یعنی آقای لویی فاوُرو FAVOREU ( L.) و استاد زنده یاد ژرژ ودل VEDEL (G.)به چاپ رساند. موضوع اصلی این گفتگو مساله وجود و کم و کیف اصل یا اصول مافوق قانون اساسی بود. صرف نظر از نقدهایی که می توان از زاویه حقوق اساسی و فلسفه سیاسی به هر دو دیدگاه وارد ساخت، باید بر آن بود که این گفتگو یکی از کم نظیرترین مجادله های حقوق اساسی است و یقیناً می تواند در سپهر حقوقی ایران الهام بخش باشد. هدف این مناظره تاریخی پاسخ به این سوال بوده است که آیا می توان در قانون اساسی اصولی را یافت که ارزش حقوقی آنها برتر از دیگر اصول قانون اساسی باشد به نحوی که هیچ قدرتی حتی قوه مؤسس نیز توانایی نسخ یا تغییر آنها را نداشته باشد. آیا می توان در یک نظام حقوقی فراتر از قانون اساسی-بعنوان عالی ترین متن حقوقی کشور- به اصول دیگری(مانند اصول مربوط به حقوق بشر یا حقوق و آزادی های بنیادین و...) هم اعتقاد داشت؟ آیا باید قوه بازنگری(قوه مؤسس) را مقید به حدودی دانست یا اینکه این قوه، حاکم علی الاطلاق و فراتر ازچهارچوب های قانون اساسی است. اینها پرسشهایی است که طرفین مناظره در صدد پاسخگویی به آنها برآمده اند. گفتنی است، مترجم این مناظره هم، طی یک مقدمه تفصیلی به مقایسه دیدگاههای اساتید یاد شده با حقوق اساسی ایران و بویژه اصل 177 قانون اساسی جمهوری اسلامی پرداخته است.
قوه یا مقام قضایی؟
حوزه های تخصصی:
جایگاه امر قضاء و سازمان آن در ساختار حکومت همواره موضوع بحث های حقوقی و سیاسی مختلف بوده است. اندیشه تفکیک قوا مبتنی بر لزوم وجود سه قوه متمایز از یکدیگردر عقاید ارسطو، جان لاک انگلیسی و بطور مشخص تر در آثارمونتسکیو دارای پیشینه بسیار طولانی بوده است. مونتسکیو ، پس از ارائه نظریه تفکیک قوا، وتشریح لزوم آن، از میان سه قوه مورد نظر، قدرت قضاوت کردن را « بعبارتی هیچ» ارزیابی کرده و قضات را « موجودات بی حرکتی میداند که« فقط دهانهایی هستند که قوانین را اعلام میکنند و نمی توانند قوانین را، نه از نظرلازم الاجراء بودن و نه ازحیث شدت تعدیل نمایند». اماهمان گونه که خواهیم دید، برداشت از تئوری مونتسکیو ( اگر چه الهام بخش اکثر نظام های حقوقی در سازماندهی قدرت بوده است) لزوما" ، در بردارنده یک مفهوم واحد و کامل از این نظریه نبوده، و تعدیل هایی در اقتباس از آن صورت گرفته است. در ایالات متحده که بنیان گذاران آن حمایت از حقوق و آزادی های فردی را یکی از مبانی قانون اساسی خود قرار داده بودند با الهام از بخش اول نظریه مونتسکیو، و بر خلاف بخش دوم نظریه وی( که عمل قضاوت کردن را در ردیف دو قوه دیگر ندانسته؛ حتی انرا در مقابل اعمال قانونگذاری و اجرایی هیچ دانسته؛ و قضات را برده قانون و موجودات بی حرکت معرفی مینماید)؛ قدرت منحصر بفردی را در جهت حمایت از شهروندان در مقابل حکومت به قضات اعطا نمودند که نه تنها دستگاه قضایی را بعنوان قوه ای برابر در کنار سایر قوا مطرح میکند بلکه در مواردی اقتدار آن بر دو قوه دیگر آشکار است. برعکس، در فرانسه نگرانی از خطر قدرت گرفتن قضات، همواره مانع از پذیرش ارتقاء دستگاه قضایی به یک قوه مستقل در کنار سایر قوا بوده است؛ و مقامات عالی کشور حتی طی سالهای اخیر از مانع شدن در راه ارتقاء دستگاه قضایی در هیئت یک "قوه" مستقل ،تردید نکرده و همواره آن را بعنوان یک سرویس یا خدمت عمومی تلقی نموده اند. اما علیرغم این امر، و وابستگی آن به قوه مقننه (در رابطه با مقررات اداری، استخدامی و مالی)، به رییس جمهور (در خصوص انتصاب قضات شورا
بررسی تحلیلی ایرادات شورای نگهبان به لایحه اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی
حوزه های تخصصی:
نقد علمی و حقوقی رویه های قضایی یکی از راهبردهای کارآمد تقویت یک سامانه حقوقی است، نقد رویه ها را می توان حلقه مفقوده دکترین حقوقی ایران و مراجع حقوقی و قضایی در حال حاضر دانست، نشریه حقوق اساسی امیدوار است با استمداد از حقوقدانها و اساتید دانشگاهها بتواند در هر شماره و درحد توان خود به نقد و تحلیل علمی رویه های ایجاد شده در حوزه حقوق اساسی و آزادیهای بنیادین بپردازد. یقیتاً در این زمینه نقد و تحلیل آراء و نظریات نهادهای عالی حقوقی همانند شورای نگهبان، دیوانعالی کشور و دیوان عدالت اداری از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. رییسجمهور محترم حجتالاسلام والمسلمین خاتمی، ضمن ارسال نامه ای برای رییس مجلس شورای اسلامی و طی دو جزوه تفصیلی دیدگاههای دولت را درباره ایرادات شورای نگهبان به لوایح اصلاح قانون انتخابات و تبیین اختیارات رییسجمهور بیان کرده است. نظر به اهمیت حقوقی و ارزش روش شناختی این جزوه ها و عنایت به اینکه متن آنها می تواند بعنوان نمونه جالبی از نقد رویه های حقوقی یا قضایی تلقی گردد، نشریه حقوق اساسی بر آن شد تا در این شماره و شماره های آینده به انتشار این دو مقاله تحلیلی بپردازد. آنچه در پی می آید، متن کامل جزوه حاوی دیدگاههای رئیس جمهور و دولت درباره ایرادات شورای نگهبان به لایحه اصلاح قانون انتخابات می باشد. در همین جا از منتقدین نقد مذکور نیز دعوت می شود تا پاسخهای مستند، علمی و حقوقی خود را جهت انتشار در شماره های بعدی به دفتر مجله ارسال دارند.
حل پارادکس آزادی در اندیشه استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۰ و ۳۱
حوزه های تخصصی:
در خصوص آزادی و ماهیت آن و ارتباطش با دینداری دو پارادوکس وجود دارد. اول اینکه آزادی یعنی عدم محدودیت، اما هر گروهی برای آزادی محدودیتی قائل شده است. اگر آزادی اصل است و معیار همه چیز میباشد، چرا در جایی باید محدود شود و اگر محدودیت اصل است چه جای سخن از آزادی؟ به هر حال، اندیشه رایج این است که آزادی را فقط آزادی دیگران محدود میکند و با مراجعهای به اندیشههای شهید مطهری میتوان نشان داد که این نظریه، منطقا نامعقول است و تنها چیزی که صلاحیت محدود کردن آزادی را دارد، هدفِ آزادی است.
پارادوکس دوم در نسبت آزادی با دینداری است. اگر دین اجباری نیست (لا اکراه فیالدین)، تکالیفی همچون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر چه توجیهی دارند و اگر اساس دینداری بر تکلیف است. چگونه میتوان از انتخاب آزادانة دین سخن گفت. شهید مطهری مسأله را با تفکیک آزادی فکر و آزادی عقیده حل نموده، اما برخی بر این باورند که این سخن مصادره به مطلوب است ولی با توجه به مبانی فکریای که ایشان در این بحث اتخاذ کرده میتوان گفت اولاً تفکیک مذکور واقعا معقول است و ثانیاً میتواند پارادوکس مربوطه را حل کند.
شور رهایی در اشعار پیش از انقلاب شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
آزادی خواهی و رهایی طلبی از درون مایه های اشعارغنایی سده اخیر است که بخصوص با در نظر گرفتن زمینه های اجتماعی شکل گیری آنها شایسته تامل بیشتری است. نقش شاعران در ایجاد فضای آزادی خواهی و استبداد ستیزی و ترغیب مردم به مبارزه فکری و عملی با بیداد حاکم بر اجتماع در دوران مشروطیت و پس از آن قابل چشم پوشی نیست. محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) یکی از شاعران بزرگ پس از مشروطه ایران است که اندیشه های اجتماعی و موضوعاتی همچون آزادی، آزادی خواهی و استبدادستیزی از آرمان های او بوده و حجم کثیری از اشعار وی را در بـر گرفته است. ما در این مقاله کوشیده ایم با روش توصیفی ـ تحلیلی مفاهیم و موضوعات آزادی خواهی و استبدادستیزی را در اشعار پیش از انقلاب اسلامی شفیعی کدکنی بررسی کنیم تا به واسطه آن هم نقش این شاعر آزادی خواه را در آگاهی بخشی به جامعه عصر خود روشن تر کنیم و هم جلوه هایی از تعهد و رسالت اجتماعی شاعر را باز نماییم. مهم تر آنکه شیوه بیانی موثری را که او در بیان این موضوع، متناسب با فضای اجتماع عصر خود برگزیده است، آشکار کنیم. زیرا به نظر می رسد بین شیوه بیان غیر صریح، تمثیلی، نمادین و رمزگونه شاعر در موضوعات آزادی خواهی و استبدادستیزی با فضای جامعه استبداد زده عصر او در پیش از انقلاب اسلامی رابطه مستقیم وجود دارد.
مدیریت دولتی و عدالت اجتماعی
حوزه های تخصصی:
انسان و نحوه شکل گیری دولت ها در عرصه جوامع انسانی؛ به نظر می رسد که تحقق عدالت اجتماعی؛ مبنای توجیه حیات دولت و سنگ پایه مشروعیت اقدام آن در عرصه های سیاسی اقتصادی و فرهنگی جامعه است. تلاش نوع بشر در تمنای عدالت در چالش دنباله دار صاحبنظران برای مفهوم پرداز آن انعکاس یافته و در سیر تاریخ روایت های گوناگونی از عدل را فرا روی مشتاقان عدالت قرار داد هاست به طوری که در یک دسته بندی از مکاتب فلسفی سیاسی؛ جیمز پی؛ استربا؛ آرمان سیاسی نهایی آموزه های لیبرالیسم؛ سوسیالیسم؛ لیبرال دموکراسی؛ اجتماع گرایی؛ فمنیسم و فرانوگرایی را نیل به مطلوب هایی چون آزادی؛ برابری؛ آمیزه آزادی و برابری؛ نفع عمومی؛ برابری زن و مرد و نفی فرا روایت ها و نظریه های کلان فرض کرده اتس؛ گویا جوامع بشری فراخور بلوغ و نیاز خود تعاریفی را بر مفهوم حقیقی عدل تحمیل کرده اند از این رو تامل بر تضارب آرای طرفداران مکاتب فوق ذهن را به جستجوی سرشت حقیقی عدل رهنمون می سازد سرشتی که با نفی نسبی انگاری در مفهوم پردازی عدالت بر مدار حق و تعهد به آن قابل تعریف است واسوه هایی چون عدالت احمد ی(ص) و علوی (ع) را به جهان بشریت عرضه می دارد. دیگر آنکه تمایل به عدل حق مدار و تلاش برای تحقق آن در گرو بلوغ عدل پذیری و حق گرایی عامه مردم است. از این رو می توان گفت که تحقق " جامعه عدل" متضمن "مفهوم پردازی حق مدار" و "پذیرش مشتاقانه" آن توسط اکثریت جامعه است.
مبانی استقرار و توسعه دولت هوشمند
حوزه های تخصصی:
جهان در اعصار گوناگون، حکمرانی حکومت های بی شماری را به خود دیده است. حکومت هایی با قدرت، عظمت و فتوحات بسیار که گاه سالیان متمادی بر گسترده عظیمی از جهان حکمرانی کرده اند، ولی بناگاه از درون تضعیف شده و فروپاشیده اند و بآسانی تسلیم رقیب گشته اند. دلایل بسیاری را می توان برشمرد که در انقراض و فروپاشی یک حکومت دخیلند و به نظر می رسد که این علل به نوعی هم افزایی داشته، فروپاشی یک حکومت مقتدر را سرعت می بخشند. برخورداری جامعه از عدالت، پاسخگویی، آزادی، استقلال، و هویت و همبستگی ملی را می توان از جمله عواملی دانست که احتمالاً وجود آن ها موجب می گردد که ارکان آن جامعه پایدارتر شود، و عدم آن ها یا مواجه شدن با عواملی چون ظلم، استبداد و خودکامگی حکمرانان موجب می شود که جامعه به ورطه نابودی فرو افتد و در چرخه خردگریزی و اضمحلال باقی بماند. بنابراین، فرضیه های پژوهش درباره تأثیر الزامات هوشمندی دولت بر پایداری حکومت تدوین شده، هدف از این پژوهش، بررسی این رابطه با روش مطالعه تاریخی است که باروش دلفی به مثابه روش مکمل، انجام شده است.
مشروطیت و لیبرالیسم ؛ قانون به مثابه آزادی
حوزه های تخصصی:
تاریخ معاصر ایران مشحون از تلاش هایی است که به منظور ایجاد تغییری بنیادین در حوزه عمومی کشور صورت گرفته است. دگرگون خواهی در مواجهه ایرانیان با تمدنی جدید که قدرت هژمونیک خود را در حوزه های تکنولوژیک، معرفتی و سیاسی بر ایران تحمیل می کرد، به حسی جمعی دامن زد که زمینه ورود کلماتی چون «پروقره»، «پروتستانتیزم»، «مشروطیت»، «اوولوتسیون»، ... را در ادبیات سیاسی این دوران فراهم کرد. ایرانیان در برخورد با تمدن غرب با مشاهده تفاوت های شگرف این موجودیت بیگانه به درکی متمایز از خود و جایگاه خود رسیدند که به کلی متفاوت از نگاهی بود که تاآن روزگار به خود و جامعه ایران داشتند. این تمایز و تغییر نگرش ها نسبت به فرهنگ و نظام اجتماعی خودی به خوبی در سفرنامه ها، سیاحت نامه ها و زندگی نامه های خودنوشت مسافران فرنگ قابل مشاهده است. این مسافران در نوشته های خود به ویژگی هایی از این فرهنگ و ساختار اجتماعی خودی اشاره می کنند که پیش از این در مرکز توجهات آنها قرار نداشته بود. نکته قابل توجه دیگری که در این رسالات به چشم می خورد، موضع گیری این مسافران نسبت به فرهنگ خودی و غیرخود –تمدن غربی- است. حاصل اولین برخورد این عده با تمدن غرب حیرت و مفتون زدگی بود. البته شاید باید به این عده حق داد که با مشاهده دستاوردهای تکنولوژیک و اجتماعی غرب و فاصله آن با وضعیت ایران با چنین احساسی روبرو شوند، اما فارغ از این نوع قضاوت ها، نتایج این مفتون زدگی لزوماً مثبت نبوده است و در تجویزهایی که این عده و خوانندگان این متون در آینده برای کشور ایران کردند، این نوع مفتون زدگی تأثیرگذار بوده است.
اقبال لاهوری نغمه سرای بیداری
حوزه های تخصصی:
اقبال لاهوری‘ این نغمه سرای بیداری بر این باور بود که شعر باید منادی تلاش و کوشش انسان برای زندگی و آزادی باشد. از این رو شعر را به تنهایی برای هنر و زیبایی مطمح نظر قرار نداد‘بلکه در آن به طور واقع گرایانه حقیقت و زیبایی را به هم درآمیخت و در خلال نغمه های موزون و شورانگیز‘ آهنگهای تازه ای از آزادی سرود تا مسلمانان را بدون توجه به رنگ و نژاد از خواب غفلت بیدار سازد
روایت افلاطون از همگامی نوشتار و دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۰ شماره ۲۵
حوزه های تخصصی:
جدا ناپذیرى نوشتار و دموکراسى در یونان کلاسیک به عنوان یک واقعیت تاریخى، اندیشه افلاطون را به سوى طرح روایت و تفسیر خود از همراهى این دو مقوله در چارچوب دو موضوع فلسفه زبان و فلسفه سیاسى مىکشاند . وى با تشخیص روح زمانه و گذار تمدن یونانى از مرحله گفتارى و شفاهى به کتابى و نوشتارى در آشکارترین لایه نسبت فرازبانى آن با نوع خاصى از پولیس یا دولت - شهر - شهروند را نشان مىدهد . به تعبیر دیگر، گفتار نوشتارى در شروع و نیز طى مسیر خود با رژیم یا نظام سیاسى دموکراسى پیوند یافته و از آن قابل گسست و انفکاک نیست .
در این راستا به نظر مىرسد از دو زاویه خاستگاه و ویژگى نوشتار و دموکراسى به نقاطى مشترک مىرسیم: خاستگاه وابسته و تبعى این دو به سازنده و پدرى به نام الیگارشى و گفتار، و نیز اشتراک آنها در دو صفتبرابرى و آزادى (به تناسب موضوع) در عکس العمل به وجود نابرابرى، محدود بودن به ضروریات و نیازهاى ضرورى .
فلسفه تاریخ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۲ شماره ۳۹
حوزه های تخصصی:
در برداشت هگل از فلسفه, تاریخ امری محوری است. به نظر او, تاریخ را به سه شیوه میتوان نگاشت: 1- تاریخ دست اوّل,2- تاریخ اندیشه گرانه, 3- تاریخ فلسفی یا فلسفة تاریخ که روش برگزیدة هگل است. بر جهان عقل حاکم است, درنتیجه تاریخ جهانی جریانی عقلانی و ضروری است نه تصادفی. موضوع تاریخ فلسفی, روح است. روح جوهری است خودآگاه و آزاد و در سیر تاریخی خود به آزادی خود وقوف پیدا میکند .هر قوم یا ملّتی روحی دارد که مرحلهای است از تحقق روح جهان. روح جهان توسط شور و شوق افراد جهان _ تاریخی به پیش رانده میشود. ایشان دورة جدید و مرحلة عالیتری از آزادی وخودآگاهی را تحقق میبخشند. هگل تاریخ جهان را به سه دورة شرقی، کلاسیک و ژرمنی تقسیم میکند.
ناسازگاری های خدا از دیدگاه مرلو - پونتی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزه های تخصصی:
مرلو- پونتی مفهوم خدا را، به عنوان واجب الوجود، با مبانی فلسفی خویش ناسازگار می داند. از نظر او هیچ چیز در این عالم واجب و ضروری نیست و همین عدم ضرورت باعث می شود تا همه چیز تبیین نشده، مبهم و، در نتیجه، شگفت باشد. اما الهیات با فرض وجود یک موجود ضروری، یعنی خدا، همه چیز را تبیین می کند و شگفتی را نابود می سازد. همچنین، وجود خدا آزادی انسان را سلب می کند زیرا حضور موجود قادر مطلق و عالم مطلق، انسان را به یک شی فرو می کاهد و جایی برای فعالیت خلاق او باقی نمی گذارد. بدین ترتیب الهیات که به دنبال تبیین کردن و ضرورت بخشیدن به همه موجودات و رسیدن به یقین است در مقابل فلسفه قرار می گیرد که درپی حفظ عدم ضرورت، ابهام و شگفتی وجود است. از سوی دیگر اعتقاد به خدا اخلاق را ناممکن می سازد زیرا توسل به هر امر مطلق، از جمله خدا، منجر به اخلاقی می شود که مبتنی بر ارزش های مطلق است و این اخلاق شایسته خدایان است نه انسان ها. اخلاق بشری مبتنی بر ارزش های نسبی است. در ادامه مقاله نظر منتقدان مرلو- پونتی بیان می شود.
ذات حقیقت در اندیشه مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزه های تخصصی:
حقیقت، همگام با وجود، محور اصلی فلسفه هایدگر است. او در این مبحث ابتدا به نقد دیدگاه سنتی و مابعدالطبیعی حقیقت، یعنی مطابقت معرفت و گفتار با واقعیت، اقدام می نماید و آن را برای توجیه معرفت انسان نسبت به اشیا و انتساب آن به واقعیت ناکافی می شمارد. سپس با ارایه تفسیری جدید از حقیقت، آن را ناپوشیدگی، ظهور و آشکاری معنا می کند. این تفسیر ریشه در برداشت یونانیان باستان از حقیقت دارد که با عبارت «الثیا» بیان می شده است. در این تفسیر، حقیقت با اموری چون دازاین، آزادی، ناحقیقت، پوشیدگی، خطا، ذات و وجود ارتباط می یابد که در این تحقیق به ترتیب از آنها بحث شده است. دازاین گشوده به عالم است و موجودات برای او ناپوشیده اند و این ارتباط در قلمروی گشوده که همان حقیقت است صورت می پذیرد. ذات حقیقت همان آزادی است که به معنای رها بودن موجود در قلمرو باز و آزاد بودن او برای نمایاندن خویش است. آزادی انسانی نیز به این معناست که انسان بگذارد موجودات باشند و آن گونه که هستند خود را نمایان کنند. ذات حقیقت همان ناحقیقت است. ناحقیقت هم به معنای پوشیدگی خود ناپوشیدگی با خودپوشانی آن و هم به معنای پوشیدگی موجودات ازدسترس انسان است. این پوشیدگی و ناحقیقت منشا خطاهای انسانی است. سرانجام، ذات حقیقت همان حقیقت ذات است که با وجود موجودات و تحقق آنها پیوند درونی دارد.