مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
مدرنیته
حوزه های تخصصی:
نسبت تفکر اسطوره ای و جستجوی هویت اصیل در اندیشه ی شایگان متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داریوش شایگان، از جمله متفکران برجسته ی تاریخ معاصر ایران است که آفاق اندیشگی اش نه تنها در ایران، که تا دوردست های عالم تفکر امتداد یافته است. شایگان در مواجهه با هجوم بی امان سیل ویرانگر مدرنیته، که می کوشید همه ی هستی شرق را با خود ببرد، آوای بومی گرایی و بازگشت به هویت اصیل سر داد، ندایی که در دهه های چهل و پنجاه شمسی منادیان دیگری نیز چون فردید، شریعتی و آل احمد یافت. مقاله ی حاضر در پاسخ به این سئوال که: نسبت تفکر اسطوره ای شایگان با نگاه وی به شرق و غرب چه بود و این امر چه تأثیری بر آرای وی در باب هویت بومی و اصیل گذاشت، با استفاده از رهیافت جامعه شناسی اندیشه و ابزار نقد اسطوره ای، این فرضیه را به آزمون می گذارد که: شایگان با تأثیرپذیری از ذهنیت اسطوره ای خود، که واجد مولفه هایی چون عقل گریزی، تلقی دوری از زمان، جمع گرایی و برساختن تمایزهای دوتایی خیالی بود، ضمن برداشتی زیبایی شناختی و استعلایی از شرق و نادیده گرفتن واقعیات و ویژگی های بدوی تمدن شرقی، به برساخت هویتی موهوم به عنوان یگانه چاره ی مواجهه با مدرنیته ی غربی رسید.
دین پژوهی مصطفی ملکیان؛ بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های عرصة دین پژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفه های اجتناب ناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی می رود و ضمن مقایسه این مؤلفه ها با ویژگی های اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دین داری و مدرن بودن می کند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمی داند و فهمی جدید از دین (معنویت) را که سازگار با مؤلفه های مدرنیته است معرفی می کند. این مقاله کوشیده است تصویری روشن و شفاف از ارکان اصلی این نظریه، که عبارت اند از عقلانیت، معنویت و زندگی اصیل، ارائه دهد. در ابتدا مراد ملکیان از دین بیان می شود و بعد از آن تقریری از نظریه عقلانیت و معنویت ارائه خواهد شد و به کوتاهی نقدهایی که علیه این نظریه ارائه کرده ایم، و عناوین آن ها در زیر آمده است، اشاره می شود. 1. ابهام در تقسیم بندی دین؛ 2. عدول از مبنا؛ 3. صورت بندی نادرست از استدلال و تبعیت از استدلال و ناسازگاری آن با همة اقسام تعبد؛ 4. تاریخی بودن دین؛ 5. ابهام در نقطه تمایز میان معنویت و عقلانیت؛ 6. نبود برنامه ای برای اجتماع و کار جمعی؛ 7. شرایط سخت معنویت برای عموم مردم.
نگاه وبر به لیبرال دموکراسی موجود در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر پایه این پیش انگاره استوار است که وبر در خطِّ سیری انتقادی نسبت به اندیشه سیاسی غرب جای می گیرد. خطِّ سیری که رویکردی انتقادی به لیبرال دموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح می شود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرال دموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرال دموکراسی را برنمی تابد و با توجه به این که باورمندانِ به مدرنیته سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمی شمرند؛ فرضیه انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایده ها، یافته های این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگاره «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِ انتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرال دموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاست زداییِ دیوان سالارانه را برگشت پذیر می داند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی می تواند چنین کاستی را بزداید.
نقد عقل مدرن با رویکردی زنانه نگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل انسانبه عنوان وجه تمایز وی از حیوانات، اصلی ترین عامل شکل دهندة تمدن بشری بوده است و محرومیت از عقل به منزله محرومیت از حضور در فرآیند تمدن بشری تلقی می شود. در اسطوره های یونان باستانیعنی اولین زمینه های فرهنگی غرب زنان موجوداتی غیرعقلانی و احساسی توصیف می شدند.این طرز تلقی با فیثاغوریانکه بنیانگذاران فلسفهیونان بودند ادامه یافت و سپس در تاریخ فلسفة غرب تا دوره روشنگریپیش رفت. به این ترتیب حوزة اجتماعی دوره روشنگری به مردان، و حوزة خانوادگی به زنان اختصاص یافتو عقل مردانه یکه تاز عرصه تمدن شد.با تولد و گسترش جنبش های فمینیستی فیلسوفان زنانه نگر پا به عرصة تفکر گذاشته اند و عقل مردمحور مدرن را مورد نقادی قرار داده اند.. ایشان به بازخوانی تفکر فلسفی پرداخته اند تا زنان را از حاشیه به متن حیات انسانی وارد کنند وبا ورود عقل مادرانه به نظریه پردازی ها و سیاستگذاری های اجتماعی، مهربانی و صلح را به جامعه بشری بازگردانند. در این مقاله پس از تحلیل عقل مذکر و نقادی آن توسط فیلسوفان زنانه نگر راهکارهای نظریه پردازان فمینیست تحلیل و ارزیابی می شود، و در نهایت معیارهایی برای عقلانیتارائه می شود که از آسیب دوگانه انگاری انسا ن ها به عنوان سوژه / ابژه ، من / دیگری، اصلی / فرعی، در امان باشد و طرحی همدلانه برای حیات انسان دراندازد.
مواجهات فلسفی آدورنو و فوکو با مدرنیته: طراحی مدل های درون گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
1 - 25
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به کنکاش در آثار تئودور آدورنو و میشل فوکو می پردازد تا به مفهوم مدرنیته در اندیشه و آراء آنان دست یازد و بر این امر مُهر تأیید زند که هر یک از آنان در مواجهات خود با مدرنیته، طرحی مخصوص به خویش را درافکنده است. لذا، پس از مشخّص نمودن سنّت فلسفی قارّه ای به عنوان یک ”گفتمان“، و پس از مورد مداقه قراردادن پرسش ها و مسائل پژوهش، مفهوم مدرنیته به گونه ای انفکاکی در نزد آدورنو و فوکو بررسی می شود. نهایتاً در مقام مقایسه و نتیجه گیری، مدل های انتولوژیک، اپیستمولوژیک و پارادایمیک به طور مجزّا برای این دو اندیشمند طراحی و ارائه می شوند. هم چنان که نشان داده خواهد شد، عناصر اساسی و بنیادینی که انتولوژی و اپیستمولوژیِ انسانِ مدرن را برمی سازند، در نزد آدورنو، کلیّت و هم سانی، و در نزد فوکو، زیست قدرت و کرانمندی هستند. ناهم سان بودن عناصر تشکیل دهنده گفتمانی واحد خود را آشکارا در مدل های پارادایمیک ارائه شده متبلور خواهد ساخت؛ آن جا که با ابتنای بر سلسله مراتب معرفت نشان می دهیم در حالی که مواجهات فلسفی و پارادایمی آدورنو با مدرنیته مواجهاتی ”مستقیم“ هستند و مواجهه نظری وی مواجهه ای ”غیرمستقیم“ است، فوکو دارای مواجهات فلسفی و پارادایمی ”غیرمستقیم“ است و از انضمامی ترین سطح موجود در الگوی سلسله مراتب معرفت یعنی، ”به طورمستقیم“ از نظریه به واقعیت مورد بررسی (مدرنیته) ورود می کند.
واکاوی نسبت مدرنیته با تکوین جهانِ نارخداد از منظر فلسفه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
45 - 60
حوزه های تخصصی:
رویکرد زمانی مدرنیته، همان است که ارسطو در کتاب چهارمِ فیزیک، بیان داشته: "زمان زنجیره ای از اکنون هاست". در مقابل هایدگر معتقد است این فهم از زمان، هستی را در اکنونیتِ گسسته از گذشته و آینده قرار داده و گویی تمامیت آن در دسترس است تا در فراشد اُبژکتیوسازی تحت استیلا قرار گیرد. نتیجه این فرایند آن است که هستی از آشکارگی بازمانده و جهانِ نارخداد تجسم می یابد. با این حال، پیشنهاد هایدگر برای برون شد از این وضعیت (جهانِ نارخداد)، نه تجویز تلاشی مبارزه جویانه بلکه رها کردن امور به حال خود آنچنان که در ذات خویش هستند، می باشد. هایدگر این رها کردن را با اصطلاح ((گلاسنهایت)) بیان می دارد. برخی از پژوهشگران از ((گلاسنهایت)) هایدگر، نوعی بی عملی را نتیجه گرفتند. ما در پژوهش حاضر نشان خواهیم داد که ((گلاسنهایت)) نه عرصه بی عملی که خود متضمن کنشگری است؛ اما در زمانِ حاضری که عرصه تلاقی گذشته و آینده باشد و هایدگر از آن با نام "لحظه اصیل" یاد می کند؛ همان لحظه مصمم بودگی که باید انتظارش را کشید و به زمان حادث شدنش رویداد مستتر در بطن آن را از آنِ خود کرد. اصطلاح ((گلاسنهایت))، در برابر فراشد مدرنیته، نوعی فرایند به تأخیر انداختن را پیشنهاد می کند.
اروپامحوری و تأثیر قدرت-دانش در شکلگیری علوم انسانی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۹۶
119 - 133
رابطه میان قدرت و دانش در چشم انداز هستی شناختی از جمله مسائلی است که در قلمرو علوم انسانی مورد توجه قرار گرفته است. در قرن بیستم فوکو با تفصیل روش تبارشناختی نیچه به این اعتقاد بنیادین هستی شناختی دست یافت که قدرت دانش را تولید می کند و این دو مستقیماً بر یکدیگر تأثیرگذارند. نتیجه ای که این موضع هستی شناختی در زمینه معرفت شناسی داشت، این بود که علم ویژگی عینیت و یا به عبارتی دیگر بازنمایی حقیقت را ندارد؛ بلکه اساساً بازنماینده قدرت و منافع بشری است. براین اساس می توان گفت که دانش علوم انسانی جدید برآمده از روابط قدرت بوده و تبارشناسی گفتمان های آن نشان از مناسبات قدرت-دانش در برساختن و اشاعه ارزش های علم انسانی مدرن و در مقابل طرد و نفی ارزش های قدیم دارد. این پژوهش چگونگی درگیری تاریخی علوم انسانی مدرن با منافع و قدرت اروپایی در مقابل دیگر جوامع را نشان می دهد و بررسی می کند که چگونه علوم انسانی مدرن حاصل روابط قدرت – دانش گفتمان اروپامحوری بوده و مفصل بندی خاص آن گفتمان را همراه خود دارد
خوانش عرفانی از امر سیاسی در الهیات مسیحی معاصر؛ با تأکید بر اندیشه اریک وگلین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن اخیر، زمانة استیلای تفکر پست مدرن در ساحت فلسفه و الهیات غرب است. همان گونه که در مدرنیته، مرجع حقیقت با انفصال از عالم متافیزیک در عقل خودبنیاد انسان قرار داده شد، بنیاد اندیشه و الهیات پست مدرن مسیحی، بر نفی وجود هرگونه حقیقتی در جهان و انفصال زندگی سیاسی اجتماعی، از عرصه الهیات و عالم متافیزیکی صورت گرفت. طرح مفهوم «الهیات سیاسی» که با اشمیت آغاز شد، نشانی از توجه مجدد متألهان غرب، به نقش دین در عرصه سیاسی اجتماعی است. اریک وگلین نیز با خوانش جدید از مفهوم «حقیقت»، به اندیشه ورزی در این زمینه پرداخته است. وگلین را می توان از قائلان به پیوند میان الهیات، عرفان و سیاست دانست. او مفهوم حقیقت را بنیاد فلسفه خویش قرار دارد. مسئله این نوشتار، این است که وگلین، چه فهم تازه ای از نسبت میان الهیات و امر سیاسی ارائه می دهد؟ به نظر می رسد، وگلین با نقد روایت مدرن و پست مدرن ، بنیاد نظم سیاسی را در پیوند با حقیقتِ متکی بر وحی و اتصال متجدد به عالم متافیزیکی و عرفانی قرار می دهد.
پیدایش جامعه مدرن و تجدید بنای حقوق بشر؛ واکاوی منشأ جهان بینی و تبارشناسی گفتمان حقوق بشر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش می کند تا با تحلیل تبارشناسی، پیدایش «حقوق بشر» را در دورنمایی از بستر و بنیان های هستی شناسی و انسان شناسی دنیای مدرن ترسیم کند؛ بشری که از «سوژه» عصر روشنگری و رنسانس حرکت را آغاز کرد و به سمت «فرد» و سپس، «شهروند» سیر کرده است. «عقل مفهومی» و «عقل عُرفی» در تنقیح و تقنین حقوق بشر، بر مبانی جهان بینی دنیای مدرن نقشی کلیدی ایفا کرده اند. بر اساس فلسفه اجتماعی مدرنیته، ترمینولوژی و حُسن تعبیرهایی خاص، پیوستگی و ملازمت با حقوق بشر را بر عهده داشته اند که عبارتند از: 1. فرد و فردگرایی 2- خِرَدگرایی و علم گرایی 3. حکومت قانون و شهروندی. در مجموع، به نظر می رسد حقوق بشر به منزله متن مقدس انسان مدرنی است که در حقیقت، با سوژه ای انتزاعی و تهی پیوند یافته و عمدتاً ذیل «عقل ابزاری» نظام سیاسی غرب عمل می کند.
مدلی برای سنجش سطح مدرنیته سیاسی دردولت-ملت های جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۳۹۶ شماره ۷۶
7 - 31
حوزه های تخصصی:
این مقاله مدلی را برای بررسی و مقایسه مدرنیته های سیاسی در دولت ملت ها پیشنهاد می کند. پرسش این است که: اگر خطوط متفاوتی برای مدرن شدن سیاسی مردم و دولت ها وجود دارد، چگونه می توان این خطوط را نشان داد؟ راه حل این مطالعه، مکان یابی وضعیت سیاسی دولت - ملت ها در دستگاه مختصاتی با چهار محور و درواقع چهار طیف از تعیین / عدم تعیین حق سرنوشت، توزیع مسالمت آمیز / خشونت آمیز قدرت، مشارکت محدود / همگانی در سیاست، نهادمندی / نانهادمندی سیاسی است. بنا بر این دستگاه مفهومی، می توان مسیرهای مختلفی را درحرکت از وضعیت پیش مدرن به وضعیت مدرن، ترسیم نمود. مسیرهایی متعدد که ممکن است متفاوت و حتی تکینه باشند. با توجه به امکانات این مدل، می توان ضمن مقایسه دولت- ملت های مختلف، بدون فرو کاستن مقایسه به تکامل گرایی، در انواع آینده های باورپذیر، سیاست هایی جایگزین را تدوین نمود و به جای منطق پیش بینی، از منطق آینده پژوهانه در سیاست گذاری کمک گرفت.
معنای علم: تحلیل و نقد برداشت پدیدارشناسانه از سیر تکوین علم در اندیشه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
5 - 20
حوزه های تخصصی:
ممکن است در برداشتی ساده نگرانه به نظر برسد سیر تکوین علوم معاصر از الگویی طبیعی و متعین پیروی می کند. ادموند هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی ، این برداشت متداول را متزلزل می سازد. او با روشی خاص مفاهیم بنیادین علم معاصر را تا سرچشمه های اصلی و حوادث تاریخی که به پدید آمدن آن ها انجامیده است پی می گیرد. او در این راه با بررسی نمونه تاریخی شکل گیری فیزیک گالیله در زمینه تاریخی پس از رنسانس، جایگاه و معنای علم را در زندگی انسان امروز به شکلی خاص تفسیر می کند. در این مقاله تلاش کرده ام با بررسی نگاه پدیدارشناسانه هوسرل و سنجش نقاط قوت و ضعف آن، داوری هوسرل در مورد تأثیر علم بر زندگی انسان امروزی را ارزش گذاری کنم.
تکوین مدرنیته سیاسی در ایران (۱۸۹۰-۱۹۰۸ میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
107-133
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله تکوین مدرنیته سیاسی در ایران است. تحلیل جامعه شناختی مدرنیته سیاسی در ایران به دلیل عدم همخوانی دستاوردهای آن با مدرنیته سیاسی در غرب، مسئله ای چالش برانگیز بوده است. در این مقاله، برای غلبه بر چالش های موجود، مدرنیته سیاسی در ایران به مثابه یکی از صورت های چندگانه ی مدرنیته در جهان و براین اساس همچون یک واقعیت منفرد تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته است. مسئله ی اصلی این مطالعه پرسش از چگونگی فرایند شکل گیری مدرنیته سیاسی در ایران در بازه ی زمانی۱۸۹۰-۱۹۰۸م است.چارچوب نظری این مقاله، با نقد نظریه ی مدرنیزاسیون و برپایه مفروضات نظریه ی مدرنیته های چندگانه طراحی شده است و سه سطح و پنج لایه ی تحلیلیِ نظام جهانی، مواجهه استعماری، نظام سیاسی اجتماعی، عاملیت جمعی و عاملیت فردی را دربرمی گیرد. روش تحقیق مورداستفاده در این پژوهش تحلیل تاریخی روایتی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدرنیته سیاسی ایران در این دوران، برآیندی از عناصر متعدد در پنج سطح تحلیلی بوده است. در سطح نظام جهانی رقابت ها و همکاری های میان قدرت های جهانی، در سطح مواجهه استعماری رویارویی با تهدیدات روسیه و انگلیس، در سطح نظام سیاسی اجتماعی بحران های اقتصادی، عدم استقلال و ناکارآمدی دستگاه سیاسی و در دو سطح عاملیت جمعی و فردی چاره اندیشی های عاملان ایرانی برای غلبه بر مشکلات موجود و پاسخ گویی به پرسش از شیوه ی مطلوب اداره ی زندگی همگانی عناصری هستند که در طول زمان به فرایند مدرنیته سیاسی ایرانی شکل داده اند. اثرات متقابل عناصر فوق برهم در طول دوره تاریخی موردنظر پژوهش به شکل گیری اولین پارلمان ایرانی در سال ۱۹۰۶ و تعطیلی موقت آن در سال ۱۹۰۸م انجامیده است.
نقش سرمایه اجتماعی بر شکاف ارزشی در بین خانواده های شهر گرمسار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
خانواده به عنوان کانون اصلی تعامل طبیعی بین نسلی، ضمن فراهم ساختن رابطه تعاملی بین نسلی، محل تفاوت ها و تعارض های نسلی نیز هست. سرمایه ی اجتماعی شامل شبکه ها،هنجارها یا پیوندها و اعتماد اجتماعی است که همکاریو هماهنگی برای منافع متقابل را آسان می سازد..سرمایه ی اجتماعی در گروه های مدنی ،دینی،خانوادگی،شبکه اجتماعی غیر رسمی دوستان و خویشاوندان،داوطلب شدن ،از خود گذشتگی و اعتماد نهفته است.هنجارهای اعتماد و همکاری در بین شبکه ها، منابع اصلی سرمایه اند.بنابراین سرمایه اجتماعی یکی از عناصر بنیادین تعامل اجتماعی است، که موجب ارتقای همکاری اعضای آن جامعه شده و کاهش سرمایه ی اجتماعی منجر به شکاف بین نسل ها می شود. هدف کلی پژوهش شناخت سرمایه اجتماعی و تأثیر آن بر شکاف ارزشی بین(والدین و فرزندان ) می باشد. چارچوب نظری پژوهش ترکیب دیدگاه ها و نظریه های سرمایه اجتماعی در زمینه خرد و کلان(گیدنز ، بوردیو و اینگلهارت) را شامل می شود. استدلال اصلی مقاله بر این است خانواده هایی که دارای سرمایه ی اجتماعی بیشتری هستند شکاف ارزشی(یعنی تفاوت در باورها و ارزش ها و اعمال و رفتار) بین والدین و فرزندان کمتر است و خانواده هایی که سرمایه اجتماعی کمتری دارند شکاف ارزشی بین والدین و فرزندان بیشتر است. روش پژوهش اسنادی و پیمایش است و از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و فیش برداری برای جمع آوری داده ها و اطلاعات استفاده شده است. با توجه به گستردگی جامعه پژوهش، حجم نمونه ای به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای - تصادفی از فرزندان و والدین شامل( 215نفر) فرزندان و(215 نفر) والدین آنها( پدر و مادر ) شهر گرمسار انتخاب شده است . جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی متناسب با نوع متغیرها و فرضیه ها بهره جسته ایم. یافته های پژوهش حاکی آز آن است که با اطمینان 95/0 سرمایه ی اجتماعی بر شکاف ارزشی اثر معناداری می گذارد، به طوری که هرچقدر سرمایه ی اجتماعی خانواده ها بالا می رود شکاف ارزشی بین والدین و فرزندان کمتر می شود.
بررسی تأثیر مؤلفه های مدرنیته بر هویت اجتماعی جوانان (مورد مطالعه: جوانان شهر آزاد شهر)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با رویکردی جامعه شناختی درصدد بررسی ابعاد مولفه های مدرنیته برهویت اجتماعی است. با توجه به اینکه جامعه ما توسعه و تحول را در پیش گرفته است و همچنین بحث تجددگرایی ومدرن گرایی که به عنوان یک پدیده دارای اثرات غیرقابل انکاری بر زندگی اجتماعی انسان از جمله خانواده و این نهاد مهم می باشد.از این رو در فرآیند گرایش و گسترش تجددگرایی در جامعه بعضی از عناصر و ساختهای سنتی جامعه دستخوش تغییرات و تحولات می شود و نهاد خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی در جامعه هم نتوانسته در فرآیند تجدد در عصر حاضر از این تغییر و تحولات شگرف دور بماند. روش این مطالعه، پیمایش و گردآوری اطلاعات مبتنی بر پرسشنامه بود. جامعه آماری جوانان 18 تا 29 ساله شهر آزاد شهر و نمونه ای در حدود 370 نفر انتخاب شدند.برای پایایی ابزار سنجش ازروش آماری آلفای کرونباخ وبرای سنجش اعتبار تحقیق ازروایی صوری بهره گرفته شده است روش الگو سازی معادلات ،با نرم افزار لیزرل و نرم افزار spss برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
یک جانبه گرایی مدرنیستی و سیاست های توسعه شهری ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۸
6 - 13
حوزه های تخصصی:
شهرهای تاریخی عموماً محصول نوعی مشارکت بین عامه مردم و دستگاه حکومت بوده اند. در دوران تاریخی به دلیل همخوانی جهان بینی بخش عامه و طبقه قدرتمند جامعه، تفاوت چشمگیری در بین سلیقه و نگاه آنها وجود نداشته است و درنتیجه، تصمیمات و اقدامات این دو گروه نسبت به شهر به نوعی هماهنگی پایدار منتهی می شد. اما با ظهور مدرنیته در جامعه ایرانی، میان دستگاه قدرت و طبقه عامه نوعی شکاف در دیدگاه ها پدید می آید که به شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه در ارتباط با سیاست های شهرسازی منتهی می شود. در دوره قاجار این سیاست ها عمدتاً به فضاهای حکومتی محدود است اما از دوره پهلوی این سیاست ها به تغییرات در بافت های مسکونی شهری منجر می شود بدون آن که به نقش مردم در این فرایند توجه شود. این نوشتار به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چه رابطه ای بین ظهور مدرنیته و یک جانبه گرایی در جامعه ایرانی و تأثیر آن بر سیاست های شهرسازی در برنامه های عمرانی و توسعه ای کشور وجود دارد؟ این پژوهش توصیفی- تبیینی تلاش خواهد نمود که با تحلیل اطلاعات به دست آمده به روش کتابخانه ای، رابطه حکومت به عنوان بخش نخبه جامعه را در ارتباط با عامه مردم، قبل و بعد از ظهور مدرنیته بررسی کرده و از این طریق چرایی شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه نسبت به سیاست های توسعه شهری را بحث نماید. در ادامه، این نوشته سیاست های اتخاذ شده در زمینه توسعه بافت های مسکونی را در دوره های تاریخی بعد از ظهور مدرنیته بررسی خواهد کرد تا این فرضیه را اثبات نماید که سیاست های پیگیری شده در بحث توسعه شهری در دوره های مختلف به دلیل فقدان ساختارها و نهادهای دموکراتیک به نوعی متکی بر یک نگاه یک جانبه گرایانه و بدون مشارکت مردم بوده اند.
تبیین جامعه شناختی عوامل موثر بر تعارض هویتی زنان شهر نقده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین جامعه شناختی عوامل موثر بر تعارض هویتی زنان شهر نقده انجام شد. روش تحقیق پیمایش از نوع همبستگی و تحلیلی می باشد. جامعه آماری شامل زنان متاهل و شاغل 18 تا 45 سال شهر نقده در سال 1395 به تعداد 3062 نفرمی باشد که به صورت تصادفی نسبتی و با استفاده از فرمول کوکران 341 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه محقق ساخته بود که جهت سنجش اعتبار پرسشنامه از اعتبار محتوایی و اعتبار سازه ای و جهت سنجش پایایی پرسشنامه نیز ار آلفای کرون باخ استفاده شد که تایید شدند. نتایج حاصل از spss و ازمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی نشان داد که مدرنیته و شاخصهای آن جامعه پذیری مدرن- عناصرهویتی مدرن- منابع فرهنگی و ساختار رفتار گروهی و همچنین جهانی شدن و شاخصهای َآن امپراطوری رسانه ها و شیوه زندگی مدرن در تعارض هویتی زنان تاثیر دارند. نتایج رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر نیز نشان داد که مجموع شاخص ها 49 درصد تعارض هویتی زنان شهر نقده را تبیین می کنند که بیشترین سهم را شیوه زندگی مدرن با با بتای541/0 = β و امپراطوری رسانه ها با بتای 44/0 = β و پس از ان جامعه پذیری مدرن با بتای241/0 = β و مولفه منابع فرهنگی با بتای128/0 = β و دو مولفه عناصر هویتی مدرن با بتای 096/0 = β و ساختار ارتباط گروهی با بتای 09/0 = β کم اثرترین شاخصها در تبیین تعارض هویتی زنان بودند.
جدال نظری کارل لُویت و هانس بلومِنبِرگ «دوران جدید» به مثابه «دنیوی شدنِ آخرت اندیشی» یا «دنیوی شدن از راه آخرت اندیشی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیمه ی نخست سده ی بیستم، سرخوردگی هایی بسیار به جهت فروپاشی ارزش های مسیحی و همچنین ایده آل پیشرفت در اروپا بروز کرد که موجب بازاندیشی و جدال نظری درباره ی ماهیت و بنیان های دوران جدید و نسبت آن با قرون وسطای مسیحی شد. این تلاش ها قضیه ای را در کانون بحث ها قرار داد که با عنوان «دنیوی شدن» شناخته می شود. ازهمین رو، درباره ی نسبت دوران جدید با قرون وسطا دو مبنای «گسست و پیوست» مطرح گردیده است که ذیل قضیه ی دنیوی شدن، نظریه های «دنیوی شدنِ آخرت اندیشی» و «دنیوی شدن از راه آخرت اندیشی» شکل گرفته اند. کارل لُویت و هانس بلومِنبِرگ نمایندگان بارز این دو نظریه اند که جدال نظری ایشان در این خصوص واجد اهمیت بسیار است. در این مقاله تلاش شده است تا دیدگاه های متفاوت در خصوص فرایند «دنیوی شدن» در اروپا با تأکید بر مواضع کارل لویت و هانس بلومنبرگ، ارائه و زمینه ی پژوهش های آتی درباره ی اندیشه ی ایشان را فراهم آورد.
واکاوی اندیشه های یک خاورشناس: برنارد لوئیس و بنیادگرایی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از واقعه 11 سپتامبر سال 2001، بنیادگرایی اسلامی به بحثی محوری در جهان سیاست تبدیل شده است. بنیادگرایان اسلامی، خواهان تفسیر مجدد اسلام به منظور کاربرد آن در اهداف خاص سیاسی هستند. برنارد لوئیس، خاورشناس انگلیسی- آمریکایی، در بررسی سرچشمه های جریان های بنیادگرا به ریشه های خشم مسلمانان از غرب پرداخته که به زعم وی، به تقابل بین اسلامبا مدرنیته غرب منجر شده است. در این مقاله، هدف بررسی نظرات لوئیس، با روش تحلیل محتواست. برنارد لوئیس ریشه این جریانات را خشم مسلمانان از غرب و این خشم را معلول عقب ماندگی مسلمانان می داند. وی راه مقابله با عقب ماندگی کشورهای اسلامی را در ترویج مدرنیته در آنها از طریق اجرای سکولاریسم می بیند، تا از این رهگذر هم عقب ماندگی کشورهای اسلامی و هم خشم مسلمانان درمان شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که نظرات برنارد لوئیس درباره اسباب ایجاد جریان های بنیادگرا، مبنایی و راهبردی نیست و راه حلّ او، یعنی سکولاریسم در کشورهای اسلامی، قابل دستیابی و اجرایی نیست.
سنت و تجدد در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مدرنیته و سنت به عنوان دو مفهوم متضایف در بافت و زمینه تفکر و فرهنگ غرب معنای خود را دارند. انتقال این دو مفهوم به فضای فرهنگی و علمی کشور ما بدون در نظر گرفتن آن زمینه، اشتباهاتی نظری و عملی به دنبال خواهد داشت. بر این اساس، سنت و تجدد در فرهنگ اسلامی، برخلاف غرب، با یکدیگر تعارض و تمانعی ندارند و تجدد لزوماً همه جا سنت را نفی نمی کند. عوامل درونی و بیرونی تجدد، انسان و جامعه را به تحول و نوخواهی وامی دارد. سامان دادن تجدد، که با تحول همراه است، در عرصه های مختلف شناختاری، احساسی و رفتاریِ فرهنگ با مراجعه به حقیقت دین میسر است. این رجوع و استناد، که به صورت روش مند و با اسلوب صحیح صورت می گیرد، فرهنگ را پالایش کرده، ضمن اهتمام بر اسلامیت آن عصری بودن آن را هم تأمین می کند. بررسی دو مسئله فرهنگی تحصیل زنان و سینما در دوره بعد از انقلاب نشان می دهد عوامل درونی و بیرونی در این دو مسئله مؤثر بوده است. مواجهه با این دو مسئله ضرورت بازخوانی آن چه را در غرب درباره این دو رخ داده (به عنوان عامل بیرونی) بر اساس مبانی دینی روشن می کند.