فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۷۹٬۳۳۵ مورد.
منبع:
فقه سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۹)
137 - 169
حوزههای تخصصی:
یکی از ابزارهایی که در سلب حیات انسان ها توسط یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرد، افسون ساحران است. با توجه به غیراصابتی بودن سحر و مخفی بودن چگونگی تأثیرگذاری آن در سلب حیات، تضارب آرا و تشتت برداشت فقهای شیعه و اهل تسنن را شاهد است. گروهی، مستند به آیات قرآن، سنت نبوی و دلیل وجدانی، سحر را امر واقعی و در نتیجه قتل ناشی از آن را ممکن می دانند. در سوی مقابل، عده ای قائل به غیرواقعی بودن سحر هستند. اینها نیز مستند به آیات قرآن، سنت نبوی و دلیل وجدانی قائل به عدم امکان قتل به سحر هستند. پرسش این پژوهش، این است که آیا قتل ناشی از سحر امکان دارد یا خیر. بازخوانش نظریات فقیهان شیعه و اهل تسنن، به شیوهٔ تحلیلی-توصیفی، به این برآیند دست یازیده است که ادلهٔ منکران قتل ناشی از سحر، با نقد و رد مواجه بوده و در نتیجه ادعای قتل ناشی از سحر تقویت شده و قابل قبول است.
درآمدی بر مبانی فلسفی تأثیرگذار بر ایجاد تحول فقه زکات از رویکرد فردی به حکومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
197 - 226
حوزههای تخصصی:
در میان انواع عبادات، زکات چهره ای ویژه دارد؛ چراکه ترکیب وِجهه حق اللهی و حق الناسی در آن و نیز درآمیختنِ دو چهره فردی و عمومی، به آن جایگاهی ممتاز داده است؛ در طول تاریخ فقه، نگاه به حوزه فقه زکات، عمدتاً فردگرایانه بوده است. لیکن پس از انقلاب اسلامی با آشکارشدن ناکارآمدیِ رویکرد فردی تلاش هایی ازسوی صاحب نظران برای حکومتی جلوه دادنِ فقهِ زکات صورت پذیرفت ولی تاکنون کمتر پژوهشی به تحلیل فلسفی و روشمند تحول رویکرد فردی به حکومتی در حوزهٔ فقه زکات پرداخته است. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده نشان می دهد که زکات اساساً تأسیسِ حاکمیتیِ محض است و اقتضائات زمینه ای، آن را به نهادی خصوصی مبدّل نموده بود؛ ازاین رو با بهره گیری از مبانی فلسفی حاکم بر فقه زکات، مجدداً می توان رویکرد حکومتی را بر آن حاکم نمود و آنگاه برای انضمامی نمودن این نگاه فلسفی، ایده تجمیع متمرکز و توزیع متوازن زکات و مدل عملیاتی شدن آن را ارائه کرد.
بازپژوهی مفهوم عبارت قرآنی «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیهِ …» و نقد برداشت های تفسیری از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
267 - 282
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد برداشت های تفسیری از قرآن کریم ضرورتی انکارناپذیر و حرکتی در جهت فهم مراد جدی خداوند متعال در قرآن کریم است. بیان سرگذشت حضرت یونس (ع) یکی از قصص قرآنی است که مفسران برداشت های تفسیری متفاوتی از آن به دست داده اند. مساله اصلی پژوهش حاضر بررسی و نقد برداشت های تفسیری در آیات 87 و 88 سوره انبیاء با تاکید بر عبارت «وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیهِ …» و طرح رویکردی نوین به این آیات است. پژوهشی با این رویکرد فاقد پیشینه بوده و با روش توصیفی و تحلیلی خواهد کوشید با استفاده از مبنای عصمت انبیاء، سیاق، معنا شناسی واژگان و شبکه معنائی آیه، به خوانشی کاملا نوین از آیه دست یابد. نتایج به دست آمده چنین می نماید یونس (ع) دچار هیچ گناه یا ترک اولائی نشده و بر اساس قاعده سیاق مرتبط، خداوند متعال او را از غم و اندوهی که به آن مبتلا شده، نجات داده است. همچنان که بر اساس قواعد معناشناسی انحصار واژه ظن در معنی شک یا گمان صحیح نبوده و زمانی که مورد ابتلای الهی قرار گرفته، در حین انداخته شدن در دریا توسط سایر سرنشینان، یقین و اطمینان او به خداوند بر تنگ نگرفتن بر او در دل سختی ها و ایمان ستودنی در توجه به خداوند بوده است.
کارکرد سیاسی و اجتماعی رؤیا در اندیشه و عمل عرفای دوره تیموری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال ۲۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۰)
145 - 168
حوزههای تخصصی:
عتباربخشی فراوان به رؤیا در دوره پس از مغول و استفاده از آن، یکی از موضوعات قابل توجه تاریخی است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی و واکاوی اولیاء نامه ها و زندگی نامه های عرفای عصر تیموری، به بررسی رؤیا در اندیشه و عمل آنها (771-913ق) پرداخته است. با بررسی موضوع مذکور، از یک طرف می توان باورها و اندیشه های مردم دوره تیموری را به دست آورد و از جانب دیگر، کاربردهای رؤیا را در امور سیاسی، مذهبی و اجتماعی عرفا شناخت.
نتایج این بررسی ها، نشان می دهد که رؤیا به عنوان منبع الهام، مورد اقبال و پذیرش مردم جامعه تیموری بود و کاربردهای متفاوتی برای آنان داشت. تصمیم گیری درباره امور مختلف، مانند: پیروی از یک استاد صوفی، هدایت افراد به سوی مرید و مرشد، بخشش گناهان، آگاهی از حقایق، وقوف بر ضمایر افراد، تقویت دین و شرع، رستگاری در آخرت و ادعای مهدویت، از جمله این کاربردهاست که اغلب در مسیر پیشبرد اهداف گوناگون سیاسی، اجتماعی و مذهبی قرار داشت.
An Analytical Approach to the Human Body from the Perspective of Transcendental Wisdom and Yoruba Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۱۱, Issue ۳۸, Spring ۲۰۲۴
25 - 48
حوزههای تخصصی:
SUBJECT & OBJECTIVES: This research paper aims to delve into the foundational beliefs and principles of Yoruba Philosophy and Transcendental wisdom regarding the human body, including its composition, function, and significance, aiming to explore the similarities and differences in their interpretations and comparative analysis between these two philosophies.METHOD & FINDING: By utilizing library research, descriptive analysis, and analytical approaches, this study provides a comprehensive examination of the concept of the human body in the realms of Yoruba Philosophy and Transcendental Wisdom. It investigates how these philosophical perspectives influence cultural practices, rituals, and beliefs related to the human body in Yoruba and Islamic societies, critically reflecting on the implications of these varied philosophical views for understanding the nature of the human body, its connection to the soul, and its place within cosmology and metaphysics.CONCLUSION: The study conducts a comparative analysis of the human body in Yoruba Philosophy and Transcendent Wisdom, highlighting the divergent perspectives. In Yoruba Philosophy, the human body is viewed as an essential aspect of an individual's holistic existence, intricately connected to spiritual and material realms. It is considered to embody various spiritual essences and energies crucial for achieving internal equilibrium. The body also holds significant cultural and social value, representing personal and communal identities. Conversely, in Transcendental Wisdom, the human body is seen as a transient vessel facilitating the soul's pursuit of enlightenment and divine knowledge, portraying it as a means for its transcendental journey.
فمینیسم و غیراخلاقی بودن ازدواج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۴)
7 - 37
حوزههای تخصصی:
نابرابری اجتماعی بین مردان و زنان و نبود فرصت های برابر، به همراه تبعیض و ستم های جنسیتی در جوامع غربی، منجر به شکل گیری جنبش هایی برای احقاق حقوق زنان شده است. جنبش فمینیسم به عنوان یکی از تأثیرگذارترین جنبش های فکری و اجتماعی، برای دستیابی به حقوق برابر و عدالت اجتماعی شکل گرفته است. فمینیسم بر این باور است که زنان تحت سلطه و انقیاد قرار دارند و ازدواج و تشکیل خانواده، مهم ترین عوامل ستم و انقیاد آنها محسوب می شود. فمینیست ها معتقدند زنان تنها در صورت رهایی از ازدواج و نقش های سنتی همسرداری و مادری، می توانند به برابری فردی و اجتماعی دست یابند؛ براین اساس، آنها با استناد به شواهد تاریخی و تکیه بر عدالت خواهی، ازدواج را ناعادلانه و غیراخلاقی دانسته و لزوم اصلاح یا حتی لغو آن را مطرح می کنند. این مقاله که با استفاده از روش تحقیق توصیفی و تحلیلی تدوین شده، به بررسی و نقد دیدگاه فمینیستی پیرامون غیراخلاقی بودن ازدواج می پردازد. یافته ها بیانگر آن است که اشکالات مختلفی به این دیدگاه وارد است؛ ازجمله تعمیم نادرست از موارد خاص به کل، غفلت از عوامل اصلی ستم، عدم درک ارزش و جایگاه انسان، ازدواج زمینه ای برای بازی کردن در نقش خدا، زن و مرد هدیه ای از جانب خدا.
تأملی انتقادی بر نظریه ی «ضرورت بالقیاس» در تبیین ماهیت جملات اخلاقی و حل مسأله ی هست و باید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
3 - 24
حوزههای تخصصی:
نزد صاحبان نظریه ی ضرورت بالقیاس، تبیین ماهیت جملات اخلاقی با حل مسأله ی «هست و باید» هیوم، دو امر در هم تنیده است و پرداختن به یکی، عین پرداختن به دیگری است. این نظریه در راستای دست یابی به موارد بسیار مهمی در اخلاق، همچون کلیت، قطعیت، واقع گرایی، مطلق گرایی و داشتن معیار برای ارزیابی نظام اخلاقی مطرح شده است؛ لذا نگاهی نقادانه به این نظریه از اهمیت به سزایی برخوردار است. مقصد و مقصود مقاله ی حاضر ارزیابی نظریه ی ضرورت بالقیاس، هم در تبیین ماهیت جملات اخلاقی و هم در حل مسأله ی هیوم است. رویکرد نویسندگان دارای دو مرحله است؛ در مرحله ی اول مبناهایی برای ارزیابی یک نظریه، در حل مسأله ی «هست و باید» ارائه می شود؛ مرحله ی دوم با ارائه چهار نقد(مبتنی بر مبانی مطرح شده در مرحله ی اول) حول ابهامات و مبانی این نظریه انجام می پذیرد. به عقیده ی صاحبان مقاله، چهار نقد بر نظریه ی ضرورت بالقیاس وارد است:1- دور و تسلسل؛ 2- ناسازگاری با وظیفه گرایی؛ 3- مصادره به مطلوب؛4- انکار بدیهیات اخلاقی.روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی از نوع استنتاجی و به سبک مساله محور است.
هویت شناسی چهار «مسعدة» در آرای رجالیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
139 - 158
حوزههای تخصصی:
اشتراک دو یا چند راوی در عنوان از جمله موانعی است که اعتبارسنجی روایات را با چالش هایی روبه رو کرده است. یکی از این موارد اشتراک چهار مسعده با عناوین «مسعده بن صدقه»، «مسعده بن یسع»، «مسعده بن زیاد» و «مسعده بن فرج» است. رجالیون هم در وثاقت و هم در مذهب این چهار نفر دچار اختلاف نظر شده اند.در این مقاله پس از ذکر شرح حال مسعده در منابع رجالی فریقین، فرضیه های مختلف مبنی بر اتحاد و یا تعدد مسعده ها مورد مطالعه قرار گرفت و سپس به بررسی ادله وثاقت و تضعیف مسعده در منابع امامیه پرداخته شد. با توجه به ادله مذکور از جمله اسناد کافی، یکسان بودن محتوای روایات، انتساب قبیله ای و مشترک بودن کنیه ، اگر نتوان اتحاد تمام مسعده ها را ثابت کرد اما به نظر می رسد حداقل مسعده بن صدقه و مسعده بن یسع یکی باشد که امامی بوده و دارای وثاقت است. با توجه به ذکر نام مسعده بن زیاد در منابع زیدی و محتوای روایات او دال بر زیدی بودنش و اینکه بین رجالیون در مذهب و وثاقت مسعده ها اختلاف است، گمان می رود این اختلاف را بتوان در تمییز بین مسعده بن صدقه و مسعده بن زیاد توجیه کرد.
واکاوی رابطل طغیانگری و غنا با تکیه بر روایات امام علی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
161 - 192
حوزههای تخصصی:
براساس برخی روایات رسیده از امام علی(ع) غنا عامل طغیانگری معرفی شده که نقطه مقابل احادیثی دیگر، با مضمون مدح غناست. سخن امام علی(ع) درخصوص طغیانگری مال با توجه به آیه شریفه «کلّا إنَّ الإنْسانَ لِیَطْغی» در سوره علق قابل توجه است. در نگاه اول، این قبیل روایات دارای تعارض ظاهریاند. این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی، چالش پیش رو را بررسی کرده است. مبتنیبر این روش پژوهش، «احساس بینیازی از خداوند» و «خود و مال خویش را مستقل از خدا دیدن»، عامل طغیان است؛ یعنی مادام که این احساس، ثمره عملی داشته و آدمی در زندگی دنیوی خویش، ثروت را که بهمثابه نعمت الهی است، به نقمت تبدیل کرده، عامل سرکشی و طغیان او خواهد بود. شایان ذکر است این مسئله در مورد افراد مختلف و با تواناییهای مختلف مالی متفاوت است و چهبسا فردی با مال اندک طغیان نماید و فرد دیگری با مال فراوان هم طغیان نکند. چنین نگاهی مبتنیبر تعریفی از فقر و غناست که ماهیتی روانشناختی دارد. به این نکته نیز باید توجه نمود که براساس روایتی دیگر مال، سکرآور است و غنا بهعنوان عامل طغیانگری رابطه معناداری با میزان تربیت نفس انسان دارد. در متون روایی به راههای پیشگیری از طغیان نیز اشاره شده که ازجمله آن، شکر و ادای حق است؛ یعنی مال را ازسوی خدا دیدن و نه ازسوی خویش. بدینسان در بررسی و تحلیل چنین روایاتی عامل روانشناختی در انسان هم قابل توجه است.
تحلیل هستی شناسانه رفتار ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط بر اساس دوگانه عرفانی «جهت حقی» و «جهت خلقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیات قرآن و روایات در مورد نحوه عکس العمل ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط به ظرائف فراوانی اشاره شده است. با تکیه بر دوگانه « جهت حقی »و« جهت خلقی » در عرفان اسلامی می توان برخی از غوامض ماجرای هبوط را تشریح کرد. به این منظور با روش توصیفی تحلیلی در گام نخست به تشریح دوگانه جهت حقی و جهت خلقی پرداخته شده است. در عرفان اسلامی از حیثیت غیراستقلالی و وجه اللهی ظهورات حق تعالی تعبیر به «جهت حقی» شده است. در مقابل«جهت خلقی» ناظر به خودیابی وجودی موجودات عوالم نسبت به یکدیگر است. در گام دوم نشان داده شد که میزان غلبه جهت حقی و جهت خلقی منجر به تفاوت مواضع ملائکه، ابلیس و آدم در ماجرای هبوط گردیده است. ملائکه با انتساب تسبیح و تقدیس، خود را شایسته مقام خلیفهالهی دانستند؛ که این به خودیابی وجودی ملائکه (حیثیت خلقی) دلالت دارد. ابلیس در مقام مقایسه خود با آدم دچار غلبه جهت خلقی شد و با نادیده گرفتن جهت حقی آدم که ناظر به نفخ روح الهی و تعلیم اسماء بود؛ استکبار باطنی وجود او هویدا شد. همچنین تمنای کمالات اهل بیت (ع) توسط حضرت آدم (ع) (که طبق روایات، باطن شجره منهیه بود) نشان از غلبه جهت خلقی در وجود حضرت آدم بود.
مدیریت معنوی در سیره امام رضا(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۷
187 - 227
حوزههای تخصصی:
مدیریت معنوی رضوی مشتمل بر مولفه هایی است. هدف این پژوهش شناسایی و تشریح مولفه های مدیریت معنوی در کلام و رفتار امام رضا (ع) با بهره گیری از قرآن و روایات است که در جهت تقویت نقش مدیریت معنوی یک مدیر در هدایت کارکنان در یک سازمان و توسعه سازمان به کار می رود. روش پژوهش بر اساس مطالعه اسنادی به شیوه توصیفی تحلیلی در پی پاسخ ب ه این سوال است که مولفه های مدیریت معنوی در سیره امام رضا (ع) کدام است؟ برای پاسخ ب ه پرسش تحقیق، احادیث ایشان استخراج، دسته بندی و تحلیل شد .یافته های تحقیق حاکی است که مولفه های مدیریت معنوی عبارتند از: چشم انداز، عشق به نوع دوستی، ایمان به کار، معناداری در کار، عضویت در سازمان، تعهد سازمانی، بهبود مستمر. برای تحقق این مولفه ها ویژگی هایی مانند حق محوری، عدالت، مهرورزی، تواضع، وظیفه شناسی، توانمندسازی، مشورت، قدرشناسی، وفاداری، رعایت حقوق، نظارت و گذشت شناسایی شده است. دستاورد این پژوهش این است که استخراج این مولفه ها و تبیین آن ها به صورت روشمند زمینه آگاهی از مدیریت معنوی در سیره امام رضا(ع) را فراهم می آورد و اجرای این مولفه ها می تواند مبنایی برای درک بهتر مفاهیم معنویت و مدیریت در سازمان ها باشد و مفهوم مدیریت معنوی را برای عملیاتی شدن در سازمان ها بر اساس ضروریات جامعه اسلام تبین کند..
A Unique Structural Analysis of the Coherence of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn in Light of the Theory of Symmetrical Order: An Aspect of the Linguistic-Semantic Miracle of the Holy Qur'an(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Quran and Religious Enlightenment, Volume ۵, Issue ۱, ُ۲۰۲۴
143 - 154
حوزههای تخصصی:
The Holy Qur'an, the sacred book of Muslims, is recognized as the miracle of the Prophet of Islam (pbuh). Therefore, over the past 14 centuries, numerous scholars and thinkers have devoted themselves to studying the various aspects of the Qur'an's inimitability ('I'jᾱz). In recent decades, one prominent field in Qur'anic studies attracting Muslim scholars and Orientalists is innovative research in discovering new dimensions of the linguistic-semantic structure, particularly the order in the Qur'an. Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn is the third Surah and one of the Medinan Surahs of the Qur'an, located in the third and fourth Juz' (sections) of the Qur'an. This study, using a descriptive and analytical approach, examines the structural order of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn. It begins by defining and introducing the concept of symmetric order theory, followed by a rhetorical analysis of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn. This Surah is divided into eleven sections, and its circular symmetric order is proven using a comprehensive pattern of sequence and internal connection among its sections. Proving the existence of a circular structured order in Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn demonstrates the unparalleled depth and precision in the structure of the Qur'an.
مقاربة لسانیة لآلیات الترابط النصيّ فی الدعاء السابع من الصحیفة السجادیة علی ضوء منهجیة رقیة حسن ومایکل هالیداي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله التماسک النصیّ تُعدّ قضیه محوریه فی الدراسات اللسانیه لاسیما الدراسات المهتمه بظاهره الترابط النصی فی الأعمال الأدبیه ذلک لأنها تعد من المقدمات الجوهریه فی بناء أیّ نصّ وصیاغته. وظاهره التماسک النصی یدور مفهومها حول الارتباط بین أجزاء النص لیجعله منسجما ومتماسکا. وأشهر الأدوات التی تُوظَّف فی مثل هذه الدراسات للکشف عن الانسجام داخل النص هی: الإحاله بأنواعها والاستبدال والحذف والتضام والتکرار والربط أو الوصل وغیر ذلک، وهذا یعنی أن التماسک النصی خاصیه ضروریه فی کل نص أدبی یؤدی توظیفه إلی تحویل النص إلی سبیکه واحده متلاحمه الأجزاء. ترید هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی- التحلیلی واعتمادا علی المنهجیه اللسانیه لرقیه حسن ومایکل هالیدای تسلیط الضوء علی عناصر الاتساق فی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لتدرس العلاقات المتشابکه والمترابطه فیه مع تحلیل الإحصائیات وبیان دورها ومساهمتها فی تحقیق التماسک. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه التی بین أیدینا هی أن عناصر الاتساق فی هذا الدعاء قد ساهمت بشکل ملحوظ فی ترابط أجزاءه وإیصال السابق بما یلیه من أجزاء النص لیظهر کأنه کله جمله واحده تفید غرضا واحدا ولو لا هذا الاتساق لتباعدت أجزاءه ولکانت مشتته متفرقه؛ بالإضافه إلی هذا فإن هذه الأدوات ساهمت تاره فی الإیجاز المرغوب فیه کما فی نماذج الحذف المذکوره وکذلک أدی التضام إلی تلوین الخطاب بألوان مختلفه من البیان لیطرد السأم عن السامع والمتلقی ویجعله یتفاعل مع النصّ نفسیا.تشعبت الدراسات اللسانیه حدیثا مما أدی إلی تطور المقاربات الدراسیه للنص الأدبی بشکل ملفت وواضح، بعد ما کان الترکیز علی الجمله باعتبارها وحده لسانیه قابله للتحلیل زمنا طویلا. علما أن لسانیات النص تسعی فی طریق معالجه النصوص وکشف تماسکها عبر البحث فی کیفیه ترابط النص والأجزاء المکونه له وکذلک عبر إبراز العناصر اللغویه التی تساهم فی جعل النص وحده واحده قائمه بذاتها متمیزه عن غیرها. فی هذا البحث نتطرق إلی الدعاء السابع من أدعیه الصحیفه السجادیه لندرس خلال ذلک عناصر الانسجام والترابط النصی المتمثله بالإحاله والاستبدال والحذف و....کذلک العلاقات الدلالیه کالتفضیل بعد الإجمال والسبب والمسبب والاتساق الصوتی وقد ظهر أن کل عنصر من هذه العناصر کان قد لعب دورا هاما فی جمال هذا الدعاء وتماسکه والسبیل إلی ذلک أن الباحث فی کل فقره یأتی بتمهید ثم بجداول إحصائیه لکل عنصر. وعلی أساس هذه العناصر یناقش أثر هذه العناصر فی إیجاد الإبداع الأدبی محاولا إزاحه الستار من أمام أعین المتلقی کی یفطن بشکل أجلی لموضع الجمال فی هذا الدعاء کما تجلّی من خلال المقاربه اللسانیه أنّ العناصر اللسانیه أدت وظیفه کبیره فی ترابط أجزاء هذا الدعاء ببعض بحیث إن النص تحول رغم تعدد الجمل الوارده فیه إلی لحمه واحده وأن هذه العناصر هی التی جلبت الجمال لنص الدعاء لدرجه أننا لو افتقدناها فیه لأصبح مشتته ومجزأ لا یؤدی غرضه ولم یحصل الإبداع المتوفر فیه حالیا. الدراسه التی بین أیدینا تحاول معالجه الترابط النصی بأشکاله التالیه أولا الاتساق النحوی وهو ترابط العبارات والجمل مع بعض عبر وسائط لغویه کالإحاله والاستبدال والحذف والربط. ثانیا الاتساق المعجمی ویشمل هذا النوع من الاتساق: التضام والتکرار وثالثا العلاقات الدلالیه وهذا القسم یضم کلا من التفصیل بعد الإجمال و موضع الخطاب والسببیه والعموم.تم توظیف کل من آلیه الإحاله والاستبدال والحذف والوصل والاتساق المعجمی فی نص هذا الدعاء من أجل ربط أجزاءه، وفی هذا الصدد ساهمت الإحاله بأنواعها المقامیه والنصیه باتساق فقرات الدعاء وذلک من خلال ترابط النص وإیصال السابق بما یلیه من الکلام. أسفرت عناصر الترابط النصی لا سیما عنصر "موضع الخطاب" بشکل واضح عن تسلسل الأفکار وجعلها تترتب ترتیب المقدمات لحصول النتائج. کان للتکرار لا سیما التکرار المعنوی أثر بلیغ فی تأکید بعض الأغراض مع تحاشی الألفاظ المکرره التی قد تجلب الممل والسأم لدی المتلقی. ساعد التضام بالإضافه إلی اتساق النص فی تلوین الخطاب بألوان مطرزه متعدده تبعث فیه النشاط والحیویه داخل نص الدعاء وتطرد الروتین والإیقاع المکرر. کما أن دراسه الاستبدال فی هذا الدعاء تُظهر أن هذا الأسلوب ساعد المتلقی فی استیعاب النص أکثر وحال دون حیرته فی ربط بعض العناصر ببعض. تمکن الحذف فی هذا الدعاء من الإیجاز وترک فجوه تحتّ المتلقی علی البحث فی النص باستمراریه لسدّ الفراغ واکتشاف ما نقص منه وبذلک فتح المجال للقارئ لیکون أحد الأطراف المشارکه فی إیجاد النص وفهمه. استُخدِمَت العلاقات الدلالیه کالتفصیل بعد الإجمال فی ترابط النص من خلال ذکر الفکره موجزه تحثّ السامع علی مواصله الاستماع لیأتی بعد ذلک بالتفصیل کالدلیل علی ما ذکر من کلام فی البدایه مع التأکید لأن الکلام فی مثل هذا الأسلوب یذکر الشیء الواحد مرتین مره فی داخل الإجمال وأخری فی بطن التفصیل.یشکل الاستبدال ملمحا ذا أهمیه من ملامح هذه الدعاء إذ یلجأ إلیه الإمام علیه السلام فی أکثر من موضع لربط أجزاء الکلام ببعضه. وقد ساهم هذا الأسلوب بشکل جلی فی تماسک النص عبر عده وسائل: أولا الإیجاز والاقتصاد فی کمیه الألفاظ، حیث نجد أن المتکلم بدل أن یعید مجموعه من الألفاظ یلخصها بتعبیر مقتصر یغنی عن إعادتها کما لاحظنا هذا فی النموذج الأول إذ إن قوله (فیما شکوت) أغنی عن مجموعه من الألفاظ لا یقتضی المقام إلا إیجازها وهذه الألفاظ هی کما جاء فی الرسم البیانی (وقد نزل بی یا رب ما قد تکأذنی ثقله وألم بی ما قد بهظنی حمله....) وکذلک فی النموذج الثانی جاء الاستبدال الاسمی لیحلّ محل مجموعه من التعابیر ومثل هذا الأسلوب یسهل علی القاصّ والناصّ عملیه الربط وطرح الألفاظ حسب المقام وما تتطلبه الحاجه. ثانیا یوجد فی الاستبدال نوع التوکید لأن فی هذه عملیه یوجد عنصران هما: البدل والمبدل منه، والبدل یذکر مرتین مره فی داخل المبدل منه وتاره أخری فی الاستبدال کما شاهدنا هذا الأمر فی الجداول المذکوره آنفا. ثالثا أن الاستبدال فی هذا الدعاء ساهم فی استمراریه المعنی من خلال إیصال المعنی السابق باللاحق دون تکرار الوحده اللغویه. ومن أنواع الاستبدال الذی یساهم فی اختزال الکلام وربطه ببعض مع إفاده معنی التأکید دون التکرار استخدام اسم الاشاره کما فی قوله: (فافعل بی ذلک) حیث إنّ (ذلک) سدت مسد (ما منیتُ به) وقوله (ما وقعتُ فیه) ومثل هذا واضح دوره فی الربط وتماسک النص.
بررسی و تحلیل مؤلفه های هوش کلامی و معنوی مولوی در مثنوی بر پایه نظریه هوارد گاردنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
159 - 178
حوزههای تخصصی:
هوش معنوی و زبانی یکی از مصداق های مهم در تشخیص میزان معرفت افراد است که با تلاش های بسیاری از روان شناسان از جمله هوارد گاردنر، دسته بندی دقیقی از آن ارائه شده است. از آنجاکه مسائل روان شناسی با نوع بشر سروکار دارد و ادبیات نیز، محل تجلی بسیاری از درونی های انسانی است، این امکان وجوددارد که نشانه های هوش معنوی و زبانی در متون ادبی کاویده شود. این بررسی در رسیدن به لایه های زیرین افکار خالق اثر، سودمند خواهدبود. در میان شاعران فارسی-زبان، مولوی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و به دلیل اندیشه های والایی که در مثنوی شرح داده، در سطح بین المللی مورد توجه است. در این پژوهش، رویکرد شاعر در مثنوی نسبت به مقوله هوش معنوی و زبانی ذیل چهار مؤلفه «هوش زبانی- کلامی»؛ «هوش موسیقیایی»؛ «هوش بین فردی»؛ «هوش هستی گرا» کاویده و بررسی می شود. این تحقیق با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی بازنمایی شده است. در مثنوی، نمودهای اصلی هوش زبانی و کلامی، بیانگر قدرت شاعر در حوزه وصف و کاربست استعاره های غنی است. در ارتباط با هوش موسیقیایی، شالوده این اثر بر اساس ریتم و ضرباهنگ پایه گذاری شده است. بررسی هوش بین فردی بیان می دارد که شاعر از قدرت بالایی در راهبری فکری مریدان برخوردار بوده است. نمود های هوش هستی گرا در مثنوی، بیشتر در حوزه پرسش های شاعر نسبت به دنیا، مرگ و آفرینش آدمی خلاصه می شود.
A Study of the Ethical Principles of Political Leadership Presented in 'Nahj al-Balagha': Analyzing Ethical Norms and Their Application in Governance and Leadership(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۱۱, Issue ۳۹, Summer ۲۰۲۴
39 - 54
حوزههای تخصصی:
SUBJECT & OBJECTIVES: This article explores the ethics of political leaders in “Nahj al-Balagha,” a collection of sayings, letters, and sermons attributed to Imam Ali ibn Abi Talib , the first imam of the Shiites and the fourth caliph in Sunni Islam, as well as a prominent leader of the historical period of Islam. Over the centuries, “Nahj al-Balagha” has become an integral source of Muslim literature, and its content is actively studied for ethical and political lessons. This research aims to analyze the ethical principles and norms embedded in “Nahj al-Balagha,” with a focus on the role of political leaders.METHOD & FINDING: The research is conducted through qualitative analysis of the texts in “Nahj al-Balagha” using methods such as thematic analysis, content analysis, and comparative analysis. The texts are systematically examined to identify explicit and implicit ethical principles, as well as examples and scenarios related to political ethics. Contextual data is utilized for a more comprehensive understanding of the philosophy and ethics embedded in “Nahj al-Balagha.”CONCLUSION: It is expected that the results of this research will contribute to a deeper understanding of the ethical values that political leaders should adhere to according to “Nahj al-Balagha.” The study encompasses several key aspects, such as justice, honesty, compassion, conscience, governance, and leadership. The ethical expectations of leaders are presented in three contexts: subordinates, the general population, and their adversaries. By analyzing the texts of “Nahj al-Balagha” related to political matters and leadership, this work seeks to determine which ethical principles are deemed important for political leaders and how these principles may influence their behavior and decision-making.
نقش آموزش در فلسفه اخلاق ریچارد مروین هیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۳
۴۶-۲۹
حوزههای تخصصی:
فلسفه به دنبال واکاوی امور با چارچوبی خردورزانه است که می تواند چهره موجهی به رفتارهای انسانی دهد. البته نوعا شایسته رفتارها را می توان با انتساب به اخلاق و برون دادی به نام رفتارهای اخلاقی، تبیین و تشریح کرد. استدلال عقلی و ارائه دقیق موضوعات منطبق بر عقل می تواند برای رسیدن به رفتار اخلاقی راهگشا باشد. از نظر ریچارد مروین هیر، نیل به این موضوع، نیازمند به دریافت برخی اصول به صورت پیش فرض یا حداقل پذیرش آنهاست و آنچه می تواند یاری رسان کنش های اخلاقی باشد و به آن سوق دهد، آموزش بر اساس آموزه های عقلانی با استناد به قاعده تعمیم پذیری، جهان شمولی و توصیه است که مبتنی بر توصیف گرایی است و مبانی فلسفه اخلاق هیر را تشکیل می دهد. او با استناد به چگونگی آموزش، تلقین، تمرین و مهارت را الگوی محوری معرفی کرده که در نهایت منجر به عادت در ویژگی های اخلاقی توأم با توصیه خواهد شد.
بررسی تطبیقی «آیه وسیله» از نظر منابع تفسیری فریقین(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از جمله آیاتی که در آن مؤمنان به تقوا پیشگی، استفاده از «وسیله» و تلاش برای رسیدن به فلاح و رستگاری دستور می دهد، آیه 35 سوره مائده می باشد. مفسران فریقین در فهم معنای وسیله نظرات مختلفی بیان کرده اند. برای این که مشخص شود مقصود از «ابتغاء وسیله» در قرآن چیست؟ به بررسی «آیه ابتغوا الیه الوسیله» به صورت تطبیقی، در تفاسیر شیعه و سنی پرداخته شده است. حاصل این بررسی تطبیقی این است که پیامبر اکرمj علی بن ابی طالبm، امامان معصومm، شناخت امام و تبعیت از او، اهل بیت پیامبرj، قرآن کریم، عبادات دینی، مکارم اخلاق، اعتقادات و باورهای حق، عبودیت و بندگی خدا، پذیرش هدایت الهی و حرکت در مسیرآن، از مصادیق اختصاصی واژه «وسیله» در منابع تفسیری شیعه شمرده شده است. در منابع تفسیری اهل سنت نیز، امر به معروف و نهی از منکر، ادای واجبات قلبی و بدنی، برآوردن حاجت نیازمندان، نصایح و خیرخواهی برای عباد، تحصیل رضایت خداوند، دعا ومناجات باخداوند، اخلاص در نیت، صداقت و ... از مصادیق اختصاصی، «وسیله» بیان شده است. در برخی مصادیق دیدگاه مفسران شیعه و اهل سنت مشترک است. ایمان به خدا و پیامبرj، اطاعت از دستور و اوامر پروردگار، ترک گناه و معاصی، ثواب و اجر معنوی، جهاد در راه خدا، انفاق و صدقه در راه خدا، صله رحم و پیوند باخویشاوندان نسبی، محبت و احسان به بندگان خدا و در نهایت درجه ای از درجات بهشت، از مصادیق مشترک مفهوم«وسیله» در منابع شیعه و اهل سنت ذکر شده است. مفسران اهل سنت بیشتر به معنای ظاهری آیه توجه داشته اند، در صورتی که مفسران شیعه علاوه به مفهوم ظاهری به مصداق ها و مفهوم باطنی آیه نیز نظر داشته اند و برخی از مصادیق مفهوم باطنی آیه را بیان کرده اند.
تحلیل استعاره های جهتی در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶
82 - 110
حوزههای تخصصی:
«استعاره مفهومی» از پدیده های نوین در پژوهش های زبان شناختی است. یکی از انواع این نوع استعاره، «استعاره جهتی» است که با مفاهیم مکانی«بالا-پایین»، «پیش-پس»، «دور-نزدیک» و... ، سعی در ایجاد پیوند میان یک حوزه مفهومی با دیگر حوزه های مفهومی دارد. هدف این پژوهش برنمایاندن نقش بنیادین استعاره مفهومی از نوع جهتی در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه می باشد و این که این استعاره ها بیان گر چه مفاهیم انتزاعی و متعالی هستند و با چه میزان و تنوعی در «صحیفه سجّادیه» که سرشار از معارف هدایتی و مضامین معنوی است، به کار رفته اند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده است. نتایج پژوهش بیان گر آن است که بیان استعاری امام سجاد (ع) در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه موجب طرح مفاهیم متعالی در قالب تعابیر متنوع حسی و جهت مند شده است؛ چنانکه جهات «نزد، نزدیک، پیش روی، روی نهادن، دست گشودن، گرفتن دست، در بر گرفتن، سمت راست و گستره آسمان ها» برای بیان مفاهیم استعاری مثبت، جهات «پایین، روی برگرداندن، پشت دست زدن، رها کردن از دست، فرود آمدن، فرود آوردن، پایین افکندن، انداختن» برای بیان مفاهیم استعاری منفی، و جهات «دور، به سوی، پیش، پس، وسط» به صورت مشترک برای بیان مفاهیم استعاری مثبت و منفی به کار رفته است. هم چنین، نتیجه حاکی از اثربخشی این شیوه بیانی در انتقال پیام های معنوی و معرفتی است.
تحلیل معناشناختی «حُجُبَ النور» در مناجات شعبانیه بارویکرد قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷
239 - 255
حوزههای تخصصی:
مناجات شریف شعبانیه، یکی از مهم ترین ادعیه مأثور از جانب ائمه معصومین (علیهم السلام) است که در ادبیات دینی و عرفانی، جایگاه ویژه ای دارد. امام خمینی (ره) نیز در بیانات خود بر اهمیت این مناجات تأکید کرده و آن را از معدود ادعیه ای دانسته اند که تمامی معصومین (علیهم السلام) بدان اهتمام داشته اند. در میان فرازهای این مناجات، عبارت «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِک » به دلیل عمق معنایی و محتوای غنی، توجه ویژه ای را به خود جلب کرده است. این تحقیق با تأکید بر شواهد قرآنی، روایی و عرفانی تلاش کرده است تصویری دقیق از ماهیت و مصادیق این مفهوم ارائه دهد. اگرچه در آیات قرآن به صراحت به این مطلب اشاره نشده است، اما آیاتی که مضامین مرتبط با آن را انعکاس می دهند، مورد ارزیابی مفهومی قرار گرفته و مفاهیم مرتبط به آن استخراج شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اصطلاح «حُجُب النور» به موانع تجلیات نورانی الهی اشاره دارد که با وجود هدایت گری و روشنگری، به دلیل شدت و عظمت، خود مانعی برای شهود ذات مطلق الهی محسوب می شوند. بخشی از این حجاب ها در مراتب سلوک قابل خرق است، اما بخشی دیگر، حتی در عالی ترین مراتب قرب نیز غیرقابل خرق باقی می مانند.
گونه شناسی و بسترشناسی اوصاف مهدی (عج) در روایات امام باقر علیه السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
208 - 231
حوزههای تخصصی:
رسول خدا (ص) اولین مروج اندیشه ی مهدویت در جامعه اسلامی بودند. اهل بیت پیامبر (ص) نیز به تأسی از ایشان، در ترویج این اندیشه تلاش وافر کردند. هر چه حاکمان از فرهنگ نبوی فاصله می گرفتند ظلم و جنایات آنان بر مردم بیشتر می شد. همین امر مسلمانان را بر آن داشت تا به دنبال یک منجی برای رهایی از ظلم و اختناق باشند. حرکت های اعتراضی نظیر مبارزه مختار با ظلم بنی امیه و طرح مهدویت محمدبن حنفیه، در همین فضا شکل گرفت. در مقابل حاکمان اموی نیز جهت مشروعیت بخشی، برای برخی خلفا خود ادعای مهدویت کردند. تا بدان جا که مهدی نمایی در عصر امام باقر (ع) از شدت بیشتری برخوردار شد. از این رو، آن حضرت در ضمن روایاتی، جزئیات اوصاف مهدی(عج) را، برای شناخت دقیق تر و مقابله با مهدی نماها بیان فرمودند. برای درک صحیح فضای تاریخی و چرائی صدور این روایات، گونه شناسی و بسترشناسی تاریخی ضروری می باشد. مقاله ی پیش رو با روش توصیفی _ تحلیلی و با استفاده از منابع روایی و تاریخی، روایات اوصاف مهدی(عج) منقول از امام باقر(ع) را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. این روایات متشکل از سه گونه اوصاف شخصی، جسمی و اختصاصی است. امام باقر(ع) در این گونه ها، با ارائه ی شاخصه هایی، به دنبال اصلاح انحرافات، رد مدعیان دروغین مهدویت و ترویج نشانه های صحیح مهدی؟عج؟ بوده اند و این آگاهی را به مسلمانان دادند؛ تنها کسی می تواند ادعای مهدویت کند که تمام ویژگی های مهدی(عج) را توأمان داشته باشد و آن یک مصداق بیشتر ندارد، امام دوازدهم شیعیان، فرزند امام حسن عسکری؟ع؟ است که هنوز ظهور نکرده است.