
پژوهش های هستی شناختی
پژوهش های هستی شناختی سال 13 بهار و تابستان 1403 شماره 25 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
نصر به نقد بحران حاصل از معرفت شناسی غرب می پردازد و آن را حاصل دوری از سنت و ایجاد فاصله میان هستی و شناخت می داند. او مانند سنت گرایان عدم توجه فلاسفه جدید به عقل شهودی و نادیده گرفتن معرفت قدسی مبتنی بر آن که ریشه در قلب آدمی دارد، قطع ارتباط با عالَم غیب و تنزل عقل به عقل استدلالی را مسبب وضع بحرانی موجود غرب می داند. نصر نقش وجود را در فلاسفه بزرگ اسلامی از ابن سینا تا ملاصدرا مورد کنکاش قرار داده است و با هدفِ نشان دادن قدسی بودن آنها، از توجه به وجود و هم ریشه بودن آن با شناخت، سخن می گوید. حال که معرفت از مضمون قدسی اش خالی شده و رابطه حقیقت یا معرفت تعقلی با امرِقدسی مغفول مانده و عالم سکولار با یاد خدا و حضور امرقدسی بیگانه است، تنها با احیای حکمت و اتصال عقل شهودی با نور عقل کلی که همان نور وحی و قرآن است و نیز التزام عملی انسان به معرفت صادر شده از جانب خداوند، می توان به حقایق اصیل وجود دست یافت.
فلسفه در ساحت عمل؛ از مهارت های فکری تا زیست فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یونانیان باستان با استفاده از تمثیل پرکردن ظرف و برافروختن شعله، میان دو گونه یا دو معنای آموزش تمایز نهاده اند. قبول این تمایز و رجحان معنای دوم، توجه اندیشمندان را به ساحت های مختلف آموزش (به ویژه ساحت عمل) و ارائه الگوهای متناسب با آن معطوف نموده است. تطبیق این امر بر فلسفه و تعیین قلمرو ساحت عمل در این دانش محور تحقیقات فزاینده ای است که نتایج آنها را میتوان در دو حوزه مهارتهای فکری و زیست فلسفی سامان داد. مقاله حاضر به منظور ارائه تبیینی جامع از ساحت عمل در فلسفه در دلالت اول (مهارتهای فکری) به بررسی دو فهرست پیشنهادی و تلاش جهت سامان بخشی به اختلاف نظرها و در دلالت دوم (زیست فلسفی) به توضیح انگاره فلسفه به مثابه روش زندگی و جریانهای برخاسته از آن مانند مشاوره فلسفی و فلسفه درمانی می پردازد. در پایان ساحت عملی فلسفه به مثابه هرمی مشتمل بر مهارتهای فلسفی در سطح پایین، زیست فلسفی در سطح بالا و سایر کنش های مرتبط با فلسفه ورزی در سطوح میانه ترسیم می شود.
بررسی انتقادی رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیرة الانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجرید الاعتقاد نصیرالدین طوسی از مهم ترین متون آموزشی علم کلام است و شروح و حواشی بسیاری بر آن نگاشته شد. یکی از مهمترین شروح، شرح قوشچی و تعلیقات خفری بر این شرح است. علوی نیز سه شرح بر حاشیه خفری نگاشته است که حظیره الانس یکی از آن سه شرح است. پرسش اصلی این جستار این است: «رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیره الانس قرین توفیق بوده است؟» دستاوردهای این مقاله عبارتند از: یکم. علوی تلاش می کند تا برهان خواجه را برهانی لمّی و در مدار رویکرد وجودی و با نظر به وجود بداند؛ دوم. زمانی می توان از تفکیک وجود نفسی حدّ اکبر و وجود رابطی حدّ اکبر و در پی آن از عدم احتیاج اکبر در اصل وجود، و نیازمندی آن به علّت در کیفیتی از کیفیات و عرضی از اعراض حدّ اکبر سخن گفت که وجود محمولی غیر از واجب باشد. چون واجب همان طور که در مقام ذات، واجب است، در جمیع صفات و احوال، واجب است و حالت منتظره و نیازمندی ندارد؛ سوم. هرچند علوی در رساله حظیره الانس از نظر در وجود و موجود مطلق سخن می گوید و اظهار می کند که نظر به وجود، غیر از نظر در امکان است. اما آنچه در دستور کار او قرار گرفته است، موجودی است که به دو قسم واجب و ممکن، تفکیک شده است و تفکیک پذیری و انقسام، وصف امر ذهنی است، نه عینی.
تبیین وجودی زبان در حکمت متعالیه ملاصدرا و نسبت آن با حرکت جوهری و عقل قابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود، حرکت جوهری و عقل قابل سه مفهوم بنیادین در حکمت متعالیه ملاصدرا به شمار می روند که با زبان نسبت حقیقی دارند. در این پژوهش با اتخاذ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و تحلیل متون دست اوّل و دوّم درباره حکمت متعالیه تلاش می کنیم تا نسبت سه مفهوم محوری وجود، حرکت جوهری و عقل قابل را با پدیده زبان از دیدگاه ملاصدرا مورد قرار دهیم. بررسی منابع موجود نشان می دهد که، اوّلاً، از نظر ملاصدرا زبان امری صرفاً ماهیتی و اعتباری نیست، بلکه زبان جوهری وجودی نیز دارد که وجه حقیقی زبان محسوب می شود. به بیان دیگر، وجود و زبان هر دو مشَکَک هستند. دوّم آنکه، زبان مانند وجود دارای حرکت بوده و این حرکت جوهری است نه عَرَضی. حرکت در زبان و در قوس صعودی از وجود لفظی یا کتبی آغاز می شود و به سوی مخیلات پیش می رود و سپس وارد قلمرو الهامات ربانی می شود. سوّم آنکه، زبان هم ساحتی ماهیتی دارد و هم ساحتی وجودی، بدین معنی که میزان استکمال زبان به میزان استکمال عقل قابل بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر چه عقل قابل کامل تر باشد، زبان عقل قابل کامل تر است، تا حدی که مرز آن به اندازه مرز هستی گسترده شده و این همان با کلام الهی می شود.
تقریری نوین از گستره قدرت الهی با رویکرود هستی شناختی در آموزه های صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث درباره خداوند و صفات او نزد فیلسوفان و متکلمین، همواره از دغدغه های محوری محسوب می شود. مباحث پیرامون صفات الهی، به معنای صفات و اثبات آن برای خداوند و نیز بیان برخی شبهات مرتبط، به ویژه درباره گستره قدرت الهی، ناظر است. هدف پژوهش حاضر پرداختن به صفت قدرت الهی است. پرسش اصلی عبارت است از این که آیا می توان از تقریر کران ناپذیری قدرت الهی مطابق مستندات صحیفه سجادیه دفاع نمود؟ در این پژوهش، تلاش شد تصویری از قدرت الهی و به دنبال آن تصویری که از نظام هستی از گفتمان مناجات گونه امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه می توان استنباط کرد، بیان شود. در این رابطه استدلال این پژوهش بر دو تحلیل زبانی و تحلیل فلسفی مبتنی است. حاصل تحلیل زبانی و فلسفی برخی از مستندات ارائه شده از فقرات صحیفه سجادیه، تصویری کران ناپذیر از قدرت الهی است. از این رو، نتیجه پژوهش حاضر بیان کننده بازخوانی معنایی از گستره قدت الهی است که در این بازخوانی، گستره قدرت الهی به عنوان کران ناپذیری خداوند در فعل تعیین می شود. روش پژوهش در مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی است و محققان با مراجعه به صحیفه سجادیه، مسئله مورد پژوهش در این تحقیق را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده اند.
تحلیلی از نقش مبانی هستی شناختی توحیدی بر سلامت معنوی از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین نقش بنیان های هستی شناختی توحیدی قرآن در سلامت معنوی می باشد . روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی می باشد . در این پژوهش سعی شده است که مفاهیم اصلی مورد نظر که شامل؛ بنیان های هستی شناختی توحیدی ، سلامت معنوی ، نقش های معرفتی ، نقش های عملی بنیان های هستی شناختی توحیدی قرآن می باشند. به صورت دقیق مورد ارزیابی قرارگیرند. این روش تجزیه و تحلیل به ما این امکان را می دهد تا با شناخت بیشتری نقش های معرفتی و عملی بنیان های هستی شناختی توحیدی قرآن را بر سلامت معنوی بپردازیم. یافته های تحقیق نشان می دهد که هستی شناختی توحیدی دارای بنیان هایی چون؛ توحید درخالقیت، توحید در مالکیت، توحید در ربوبیت، توحید در تشریع و قانون گذاری با دو نقش معرفتی و عملی در سلامت معنوی تأثیرگذارند. باور به توحید و یکتاپرستی، آگاهی بخشی و علم افزایی و اعتقاد به مقدرات الهی از نقش های معرفتی و ذکر و یاد خدا ، حب عبودی، تقویت رضایتمندی و پناه جستن به خدا از نقش های عملی بنیان های هستی شناختی توحیدی در سلامت معنوی می باشند.
کمال از دیدگاه ابوالحسن عامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که ابوالحسن عامری به کمال چگونه می نگریسته است؟ روش ما در این تحقیق، براساس تحلیل و ارزیابی داده هایی است که به صورت گزارش از متن آثار عامری احصا کرده ایم. اهم یافته های این پژوهش عبارتند از: عامری کمال را هم در مورد خدا، هم همه ممکنات و هم درمورد انسان به کارمی برد. درواقع کمال به معنای عام در این مقاله مورد نظر است. البته این فیلسوف اگرچه تعریفی حقیقی از کمال ارائه نداده، کمال را به عنوان یک صفت عینی وحقیقی به کاربرده است. او در یک تقسیم، کمال را به طبیعی که اراده موجودات در آن دخیل نیست و اکتسابی که اراده موجودات در آن دخیل است تقسیم نموده. از جهت دیگر می توان کمال را به دو قسم مطلق که از هر نقصی مبراست و اختصاص به حق تعالی دارد و نسبی که در مقایسه با گذشته موجود یا با سایر موجودات ارزیابی می شود، تقسیم کرد. در تقسیمی دیگر کمال را به کمال نفس وکمال بدن تقسیم می کند؛ یعنی این کمال گاهی ناظر به نفس و زمانی دیگر ناظر به بدن است. البته تقسیم بندی دیگری نیز می توان از نظام فلسفی او استنباط کرد، گرچه عامری دست به آن نزده است. این تقسیم کمال عقلی وکمال اخلاقی است. کمال عقلی ناظر به قوه نظری دراّکه نفس و کمال اخلاقی ناظر به قوه عملی نفس است. همچنین عامری بر این باور است که کمال، امری تشکیکی است و مصادیقی برای آن ذکر کرده است.
عرفان شیعی یا قرائت شیعی از سنت عرفانی؟ براساس تعلیقات امام خمینی بر فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عارف و حکیم و فقیهی شیعی مانند امام خمینی صرفاً قرائتی یا خوانشی شیعی از مکتب ابن عربی دارد، نه عرفانی مستقل و با صفتی شیعی. به عبارت دیگر، امام، مبانی و اصول عرفانی مکتب ابن عربی را پذیرفته، و تنها در برخی از مسائل فرعی و جزئی از منظری شیعی به تبیین یا نقد نظرات ابن عربی پرداخته است. استشهاد امام به ادعیه و احادیثی که شیعیان از طریق اهل بیت(ع) روایت می کنند، و تمسّک او به کلام شیعی برای اثبات عصمت علمیِ انبیاء، و توسّل او به نظریه امامت در شیعه برای تبیین مصادیق خلافت ظاهری پس از رسول خدا(ص)، عرفانِ مورد نظر امام خمینی و عارفانی چون او را به صفت شیعی مزیّن نمی کند، بلکه تنها می تواند قرائت و خوانشی از یکی از مهم ترین مکاتب عرفانی در عالم اسلام باشد. بدین سان راقم این سطور در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است؛ تمسّک به ادعیه و احادیث شیعی، پای بندی کامل به شریعت در ردای فقاهت، حصر مصادیق انسان کامل در معصومین(ع) و ایراد منازعات کلامی، را از شاخصه هایی می داند که در باب معنای قرائت شیعیِ امام خمینی از سنّت عرفانی ابن عربی احصا کرده است. امام معتقد است که طریقت و حقیقت جز از راه شریعت حاصل نخواهند شد، زیرا ظاهر راه باطن است بلکه ظاهر از باطن انفکاک ناپذیر است. اساساً عارفان شیعی مانند امام خمینی مصادیق اتمّ و اکمل مفهوم انسان کامل را رسول خدا(ص) و به تبع او معصومین(ع) قلمداد می کنند. امام خمینی در دفاع از مکتب تشیع و آموزه های کلیدی آن خصوصاً امامت همچون دیگر متکلّمان نیز از علم کلام البته به اندازه ضرورت بهره می برد، و در اثنای مباحث عرفانی، استدلالاتی کلامی طرح کرده و به نقد عارفانی چون ابن عربی می پردازد.
بستار علّی فیزیکی و فاعلیت الهی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه مبتنی بر بستار فیزیکی، جهان طبیعی از جهت تاثیر و تأثرِ علّی، خودبسنده است. از این رو هرگونه دخالت و تأثیر خارجی و جزئی در جهان مستلزم نقض این اصل فیزیکی است، که با تکیه بر این نگاه باورپذیر نیست. از منظر ابن سینا این اصل، نمی تواند منافی فاعلیت الهی باشد؛ زیرا در نظام علّیِ مد نظر او و نیز مطابق با قاعده علیت الحادث که حاکم بر عالم طبیعت است؛ فاعلیت الهی در جهان بنحو سازگار برقرار است. در این نگاه برای توجیه معجزه و استجابت دعا نیازی به تقسیم فعل الهی به عام و خاص نیست. ما با توضیح مبانی فلسفی ابن سینا و بررسی دیدگاه او از نظام علّی در هستی، نشان می دهیم که او با پذیرش نفس و جایگاه آن در سلسله علل و کیفیت ارتباط علّی بین مراتب موجودات، توضیح سازواری از نسبت جهان و فاعلیت الهی ارائه می دهد. از اینرو در دستگاه فلسفی ابن سینا پذیرش دوئالیسم در رابطه ذهن و بدن پایه امکان دخالت فرافیزیکی در جهان فیزیکی است.
بررسی عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولانا جلال الدین بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی التفاتی به بن مایه های فکری از جمله هستی شناسی شکاف تحقیقاتی پیرامون مسئله آرامش است نوشتار حاضر با ابتنا بر فرضیه مدخلیّت بن مایه های فکری در بحث آرامش، کاوشی برای یافتن عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولاناست. این جستار با استمداد از روش تحلیل محتوا و به شیوه مقایسه ای،کوششی برای پرکردن این شکاف تحقیقاتی است. نتایج این تامّل نشانگر هم سویی دو سوی تطبیق در عوامل هستی شناختی آرامش است. این عوامل در نگرش لائوتزو عبارتنداز: وو، یو، فاعلیت تائو و وحدت نیروهای متضاد یین و یانگ، قدرت و لطف تائو، حرکت دورانی و افقی هستی، شن-جن؛ در اندیشه مولانا نیز عبارتنداز: عدم، ربوبیت و فاعلیّت معشوق ازلی به واسطه اسماء متکثر اما واحد جلال و جمال، ظهور قدرت و احسان حق، انسان کامل و نیز حرکات دورانی و افقی هستی و وحدت متضادهای هستی. دستاوردهای این پژوهش، ارائه گر بازتعریف مفهوم آرامش به مفهومی در حاقّ حقیقت وجود است. حقیقت وجود با تمام تجلیّات و مراتبش اصلی ترین عامل ایجاد آرامش است و آرامش به دلیل ساختار ذومراتب عالم، مفهومی ذومراتب و دامنه گستره آن فراتر از عالم محسوسات است. انفکاک ناپذیری و ابتنای عوامل موجد آرامش بر هستی شناسی در دو سوی تطبیق، نمایان گر نقش مهم، اما نادیده گرفته شده بن مایه های فکری در پژوهش ها پیرامون آرامش است.
تحلیل انتقادی مبنای هستی شناختی دیدگاه حیرت آفرینی زبان قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین ملاکات اساسی در سنجش اعتبار یک دیدگاه، کاوش انتقادی نمود های معرفتی بیرونی و بازخوانی شالوده ها و مبانی بنیادین فکری آن است. مبنای هستی شناختی یکی از مبانی بنیادی و سزامند کاوش در حوزه حیرت آفرین انگاری زبان قرآن است. مقاله پیش روی می کوشد با کاربست ملاحضات دقیق عقلی مبنای هستی شناختی این دیدگاه را مورد تحلیل انتقادی قرار دهد و بدین سان سستی دیدگاه حیرت آفرینی زبان قرآن را به اثبات بنشیند. روش پژوهش مقاله اسنادی و تحلیلی است و یافته های پژوهش حاکی از این ست که مبنای هستی شناختی دیدگاه حیرت آفرینی زبان قرآن دچار چالش های جدی است. از باب نمونه نخست از لحاظ تبارشناسی با نگرش کارل بارت و تیلیش در تمایزانگاری حوزه علم و دین و فراخردبودگی الهیات هم نشین است. دوم دیگر، از حیث هستی شناسی رویکردی غیر فراگیر در معرفت به هستی یادکرد می شود. سوم دیگر، از جهت روش شناسی گرفتار سازوکار مفاهمه ناپذیری در عامه متون و خاصه متن قرآن است. بعلاوه به معارضه با اهداف هدایت گرانه متن وحیانی بر می خیزد. بدین ترتیب دیدگاه حیرت آفرینی زبان قرآن مبتنی بر مبنایی مخدوش وقوع یافته است.
تبیین یقین بخشی برهان نظم از طریق «استدلال انباشتی»، در سایه تحلیل معناشناختی «یقین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان و فلاسفه اسلامی همواره عنایت ویژه ای به اثبات عقلانی مبدأ متعال داشته اند. برهان نظم یکی از این براهین است که از جایگاه و اهمیت بی بدیلی در خداشناسی برخوردار بوده و در متون دینی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. بیان مسئله: لیکن برخی به دلیل ادعای عدم احراز یقین آفرینی در برهان نظم، برهانیّت آن را نپذیرفته و آن را از شمار براهین اثبات مبدأ متعال کنار نهاده اند. ازاین رو تحقیق حاضر با روش تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی ضمن بازخوانی و تحلیل معناشناختی «یقین منطقی بالمعنی الأخص» و «یقین روان شناختی بالمعنی الأعم»، با بررسی برخی تقاریر برهان نظم، در صدد پاسخ به مسئله امکان یقین بخشی برهان نظم به معنای حقیقی و منطقی، و بررسی جایگاه و میزان ضرورت برهان نظم در مباحث فلسفی و الهیاتی می باشد. دستیافت ها: تحقیق حاضر در رویکرد نوآورانه ای با اثبات اعتبار و یقین آوری استدلال انباشتی از لحاظ منطقی و فلسفی، آن را مبنایی معتبر و عقلانی برای افاده یقین حقیقی در برهان نظم و نه صرفا اطمینان بخشی آن، قرار می دهد، چراکه استدلال انباشتیِ منطوی در برهان نظم هم پایه با متواترات، از یقینیات و باورهای پایه ای محسوب می شود که ذهن بشر به بداهت، آن را تصدیق کرده و تشکیک در آن، سفسطه را در پی خواهد داشت. ثانیا برهان نظم با توجه مشهودبودن و اتقان فلسفی، از جایگاه مهمی در براهین اثبات مبدأ متعال برای تمام سطوح بشری برخوردار است.
تحلیل هستی شناسانه رفتار ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط بر اساس دوگانه عرفانی «جهت حقی» و «جهت خلقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیات قرآن و روایات در مورد نحوه عکس العمل ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط به ظرائف فراوانی اشاره شده است. با تکیه بر دوگانه « جهت حقی »و« جهت خلقی » در عرفان اسلامی می توان برخی از غوامض ماجرای هبوط را تشریح کرد. به این منظور با روش توصیفی تحلیلی در گام نخست به تشریح دوگانه جهت حقی و جهت خلقی پرداخته شده است. در عرفان اسلامی از حیثیت غیراستقلالی و وجه اللهی ظهورات حق تعالی تعبیر به «جهت حقی» شده است. در مقابل«جهت خلقی» ناظر به خودیابی وجودی موجودات عوالم نسبت به یکدیگر است. در گام دوم نشان داده شد که میزان غلبه جهت حقی و جهت خلقی منجر به تفاوت مواضع ملائکه، ابلیس و آدم در ماجرای هبوط گردیده است. ملائکه با انتساب تسبیح و تقدیس، خود را شایسته مقام خلیفهالهی دانستند؛ که این به خودیابی وجودی ملائکه (حیثیت خلقی) دلالت دارد. ابلیس در مقام مقایسه خود با آدم دچار غلبه جهت خلقی شد و با نادیده گرفتن جهت حقی آدم که ناظر به نفخ روح الهی و تعلیم اسماء بود؛ استکبار باطنی وجود او هویدا شد. همچنین تمنای کمالات اهل بیت (ع) توسط حضرت آدم (ع) (که طبق روایات، باطن شجره منهیه بود) نشان از غلبه جهت خلقی در وجود حضرت آدم بود.