
مقالات
حوزههای تخصصی:
احوال و مقامات یکی از مباحث مهم و اساسی در عرفان و تصوف، در میان اهل سیر و سلوک معنوی است. این مقامات، که در نامگذاری، تقسیم، ترتیب و شمارش آن ها میان صوفیه و عرفا اختلاف نظر وجوددارد، در قدیم ترین و مهم ترین کتاب تعلیمی عرفانی در قرن چهارم، «اللّمع فی التّصوف» ابونصر سرّاج طوسی هفت مقام است که به ترتیب عبارتند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا. مهم ترین اختلاف صوفیه، درباره مقام رضاست که به حال یا مقام بودن رضا برمی گردد. سرّاج مقامات را در طول هم می داند و گرنه سیر و سلوک و ترقّی بی معنا می شود. با توجه به این که هدف سرّاج از تألیف اللّمع، منطبق نشان دادن اصول و مبانی عرفان با قرآن و روایات پیامبر (ص) بوده است، او در طرح مقامات عرفانی نیز، به آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) استنادنموده است. از آن جا که شناخت این مقامات عرفانی، به منظور وصال حقّ، برای سالک طریقت دارای اهمیت است، در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی ، دیدگاه سرّاج را درباره هر یک از مقامات، تقسیم بندی سه گانه آن ها و ویژگی های مقامات عرفانی بررسی و تحلیل خواهیم کرد..
مقایسه و تحلیل عرفانی تجلی حُسن و عشق از منظر عین القضاه و روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عشق کلید معنایی بسیار مهم در متون عارفانه است که ماهیت آن مبتنی بر شهود و مکاشفات درونی و سرشار از اندیشه های غنی و احساسات و عواطف شورانگیز عرفانی است. عشق در نگاه عین القضاه همدانی و روزبهان بقلی شیرازی جایگاه ممتاز و مشخصه های مشترکی دارد. این دو عارف از جمله پیروان مکتب جمال اند و بر رابطه حُسن و عشق و مؤلفه های دیگر مربوط به آن تأکید بسیار دارند، در این مقاله که به روش کتابخانه ای نگاشته شده، شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو عارف حول محور حُسن و عشق بررسی و تحلیل می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عشق به زیبایی عنصر مهم اندیشه این دو عارف بود ه است و هر دو عشق را معلول زیبایی می دانند. ایشان معتقدند هر جمال و زیبایی منتهی به خداوند می شود و تمام موجودات با شوق به این زیبایی، به سوی او در حرکتند و نهایتاً به مقام وحدت عاشق و معشوق متصل می شوند. از منظر این دو عارف، کلیه موجودات عالم به عشق غریزی، عاشق خیر مطلق هستند و خیر مطلق که همان ذات حضرت حق است، بر عشاق خود به مراتب مختلف تجلی می کند. همچنین الفاظ شاهدبازی و نظربازی در آثار این دو عارف نمود مشهود و ملموسی دارد که این امر برگرفته از شیوه جمال پرستی و تعلق این دو عارف بر مکتب جمال است.
حقیقت عالم امر و نقش آن در فیض الهی و تطبیق آن با مراتبی از نفس رحمانی بر اساس تفاسیر اسلامی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق تبیین دقیق مفهوم عالم امر و نقش آن در فیض و تجلی الهی و بررسی تفاوت آن با عالم خلق است .عموم مفسرین عالم امر را در مقابل عالم ماده و شامل عالم برزخ منفصل و مجردات تامّه دانسته اند ولی در منظر بسیاری از عرفای مسلمان عالم امر حیثیت تعلقی عالم اسماء به عوالم خلقی(عالم ماده و مثال و عقول) است. زیرا موجودات در همه عوالم خلقی موجود به حیثیت تقییدیه نفادیه اند درحالی که، عموم مفسرین از جمله علامه طباطبایی به روش تفسیر قرآن به قرآن عالم امر را در مقابل عالم ماده و شامل عالم مثال و عقول مجرده دانسته اند. از منظر ایشان دو مرتبه متمایز در عالم خلقی وجوددارد؛ یکی نظام خلق و دیگری نظام امر، نظام خلق یعنی عالمی مبتنی بر اعراض و مسبّبات مادی ولی نظام امر نظامی است که از اوصاف و اعراض مادی خالی است و فقط اراده خداوند مسبب اصلی آن است، به همین سبب همان نظام مجردات است. هرکدام از این دو ویژگی های خاصی دارند، گاهی آن ها را با یکدیگر تلفیق کرده، یکی می دانند و گاهی نیز به صورت عام و خاص به این دو عالم می نگرند. نتیجه آنکه به نظرمی رسد در منظر عرفا حیثیت سریانی حضرت حق به عوالم کونی قابل تطبیق با عالم امر قرآنی باشد. یعنی حیثیت عنایت آنی و بالاجمال الاهی و فاعلیت بالتجلی حضرت حق به همه مراتب هستی که صرفاً بر اراده و حکم او استوار است، و از ماده و همه عوامل مادی همانند: زمان، مکان، تدریج و تخلف، حرکت، کمّ و کیف، دخالت بشر و عناصر طبیعی جهان مبرّا است. تحقیق حاضر به روش تحلیلی و کتابخانه ای و تتبع در تفاسیر قرآن کریم به انجام رسیده است.
تعامل دین و عرفان در تفسیرهای قرآن کریم(مطالعه موردی: تفسیر بصائر یمینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در پی یافتن نوع مفاهیم عرفانی و ویژگی های مربوط به عالم تصوف در تفسیر بصائر یمینی است. چهارچوب مقاله با روش تحلیلی ادبی تفسیر را مطالعه کرده و با توجه با بازه زمانی قرن ششم، ماهیت گرایش صوفی گرایانه مفسّر را کند و کاو می کند. مهم ترین پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه نیشابوری در تفسیر قرآن به دنیای عرفان مراجعه کرده و چه نوع عرفان یا سطحی از تصوف را می توان در متن تفسیر مشاهده کرد. تصوف در دوره قرن ششم، کارکرد قوی و ویژه ای داشته است و نویسندگان سعی می کردند از این پدیده ادبی اجتماعی فرهنگی بهره ببرند. فرضیه اصلی این است که نیشابوری تحت تأثیر عرفان بود و سلطه آن را بر تمام موجودیت زبان می پذیرفت و سعی داشت از این رویکرد زیبا بهره لازم یا کافی را ببرد. نتایجی که در این پژوهش حاصل شده، این گونه است که مفسّر در پی عرفانی کردن تفسیر نبوده و تمام پیکره متن را در خدمت عالم عرفان قرار نداده است. او با استفاده از موقعیت هایی که در تفسیر متن ایجاد شده و با اتکاء به پاره ای از مفاهیم عرفانی، قرآن را تفسیر کرده است.
تاریخِ جان ها: جهانِ معنای چند برگ از نگارگری ایرانی با محوریتِ کیخسرو از منظر فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن با تمرکز بر مفهومِ تاریخ تمثیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهشِ حاضر کوشیده است به یاریِ رویکرد پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن به جهانِ معنایِ پنج نگاره با محوریتِ نقشِ کیخسرو و با تمرکز بر مفهومِ تاریخی تمثیلی دست یابد. دو پرسش اصلی پژوهش عبارتند از اینکه: چه ارتباطی میان حیاتِ کیخسرو و مفهوم تاریخ تمثیلی و فضای نگارگری ایرانی وجوددارد؟ و دستگاه فکری هانری کربن برای خوانش نگارگری ایرانی –به طور ویژه نقاشی هایی با محور دیداری ِ پهلوانان و حکمای ایران باستان، در این جا کیخسرو- چه امکاناتی دارد؟ به دلیل ارجاعات مهم از سوی متخصصانِ این حوزه به آرای کربن در تفسیر نگارگری ایرانی، هدف مقاله استفاده از امکانات دستگاه فکری او در خوانش، فهم و آشکارگی جهانِ معنایِ پنج نگاره، مربوط به دوره های مختلف تاریخِ نگارگری ایرانی است. رویکردِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و برگرفته از فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن است. بر اساس آرای کربن، نگارگری ایرانی برای بازنمایی تاریخ تمثیلی مناسب است؛ وقتی این نگاره ها تاریخِ تمثیلی و جغرافیای حکمی را بازنمایی می کنند به مثابه ابزار مکاشفه برای ارتقای نفس عمل می کنند. این دو مفهومِ هم پیوندِ طرح شده در آثار کربن، در خوانش برخی نگاره های ایرانی مانند حیاتِ کیخسرو راهگشایند. در نهایت پژوهش حاضر با تمرکز بر مفهوم تاریخ تمثیلی – به عنوان سومین مقاله از یک مجموعه سه گانه- با ارجاع به دو مقاله پیش از خود، از امکانات دستگاه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن برای تفسیر و مواجهه با نگارگری ایرانی استفاده کرده و در عین حال به موانع و محدودیت های آن نیز اشاره کرده است.
نگاه سیدحیدرآملی به اخلاق در سلوک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت اخلاق در سیر و سلوک، این پژوهش به بررسی دیدگاه کلی سیدحیدر آملی درباره نقش اخلاق در سلوک عرفانی و معرفی رویکرد تلفیقی ایشان به اخلاق می پردازد. پژوهش با رویکردی توصیفی–تحلیلی و به روش کتابخانه ای انجام شده است. یافته ها حاکی است که از منظر سیدحیدر آملی اخلاق دارای جایگاهی اساسی در نظام سلوکی می باشد که وی از آن به تخلق به اخلاق الله یادمی کند. اخلاق معرفی شده توسط آملی با توجه به اهمیتی که او برای »حد وسط« به عنوان »صراط مستقیم« قائل است، اخلاقی با رویکردی تلفیقی و با محوریت اخلاق فلسفی می باشد که اصول و فروع آن به آیات و روایات اسلامی مزیّن شده و هدف آن رساندن سالک به مراحل بالای سلوک و فنای وی در مراتب توحید است. نتیجه: آن است که آملی هریک از اصول چهارگانه اخلاق فلسفی را از مقتضیات رسیدن و فانی شدن در چهار مرتبه توحید می داند. وی با دسته بندی فضایل اخلاقی جزئی در ذیل اصول عفت، شجاعت، حکمت و عدالت برای رسیدن به مرتبه ای از مراتب چهارگانه توحید یعنی توحید اسمائی، صفاتی، ذاتی و افعالی به آن جنبه عرفانی داده است.
بررسی تاریخی معتقدات، احیای طریقت قادریه و رابطه شیوخ شاخه ی برزنجی-سوله ای آن با حکومت در کردستان عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاندان سوله ای یا دولت آبادی از شعب طریقت قادریه برزنجی در سراسر منطقه کردستان محبوب و معروفند. بررسی منابع نشان می دهد بزرگان و مشایخ این طریقت با دربار قاجاریه ارتباط حسنه ای داشتند. علاوه بر آن، شیوخ این طریقت با تکیه بر عقاید صوفیانه و دیدگاه های عرفانی و تشکیلات منظم درویشی در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در میان مردم نفوذ-داشته اند. پرسش اساسی مقاله این است که چرا طریقت قادریه که در ایران عصر صفوی و افشاری از ایران طرد شده بودند، یکی از شعبه های آن معروف به برزنجی با شاخه های متعددش از جمله سوله ای به ایران بازگشته و قلمرو ارشاد خود را در سراسر کردستان پراکندند؟ این پژوهش بر مبنای مطالعه کتابخانه ای و با روش توصیفی_ تحلیلی نشان داده که طریقت قادریه برزنجی و شاخه سوله ای برخلاف اسلافشان با حکومت مرکزی ایران روابط حسنه داشته اند و زمینه را برای پذیرش کردها در مذهب تشیع هموار کرده اند.
رگه های عرفان در دیوان اظهری شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بین گذشتگان، ادیان گوناگونی پدیدمی آمد. هریک از این ادیان دارای اعمال و ادعیه ای برای تقرّب به درگاه معبود خود بودند. هنگام انجام این اعمال، اصطلاحات خاصی متناسب با آن زبان و دین نیز به وجودمی آمد. این عامل سبب شد تا دانشی پدیدآید که در سال های آینده با نام «عرفان» از آن یادشود. این دانش در آثار قدمایی که مایل بدان بودند نیز راه یافت و اصطلاحات خاص آن را در کتاب هایی مجزّا شرح دادند و برخی نیز فقط به واردکردن آن واژه ها در بین سخنان خود بسنده کردند که با استخراج آن ها می توان دانست که شخص موردنظر چه تمایلاتی از دیدگاه دانش عرفان داشته است. یکی از این اشخاص که در این پژوهش بررسی خواهدشد اظهری شیرازی است. دراین پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، نخست، واژه ای را که در دیوان اظهری شیرازی یافته ایم، با مراجعه به منابع عرفانی، شرح کرده و سپس سخن اظهری را در این باره نوشته و در ادامه به تحلیل سخن اوخواهیم پرداخت. با انجام این پژوهش تبیین خواهیم کرد که در دیوان اشعارِ یکی از شعرای دوره صفوی که در قرن یازدهم می زیسته است چه میزان واژه های عرفانی به کاررفته، این کاربرد تا چه اندازه پررنگ بوده و علاوه بر آن شاعر موردنظر به کدام نوع عرفان (صَحو یا سُکر) تمایل داشته است که این امر در نهایت برای شناخت هرچه بیشتر فرهنگ ایران در دوران صفوی سودمند خواهدبود.
بررسی و تحلیل مؤلفه های هوش کلامی و معنوی مولوی در مثنوی بر پایه نظریه هوارد گاردنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوش معنوی و زبانی یکی از مصداق های مهم در تشخیص میزان معرفت افراد است که با تلاش های بسیاری از روان شناسان از جمله هوارد گاردنر، دسته بندی دقیقی از آن ارائه شده است. از آنجاکه مسائل روان شناسی با نوع بشر سروکار دارد و ادبیات نیز، محل تجلی بسیاری از درونی های انسانی است، این امکان وجوددارد که نشانه های هوش معنوی و زبانی در متون ادبی کاویده شود. این بررسی در رسیدن به لایه های زیرین افکار خالق اثر، سودمند خواهدبود. در میان شاعران فارسی-زبان، مولوی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و به دلیل اندیشه های والایی که در مثنوی شرح داده، در سطح بین المللی مورد توجه است. در این پژوهش، رویکرد شاعر در مثنوی نسبت به مقوله هوش معنوی و زبانی ذیل چهار مؤلفه «هوش زبانی- کلامی»؛ «هوش موسیقیایی»؛ «هوش بین فردی»؛ «هوش هستی گرا» کاویده و بررسی می شود. این تحقیق با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی بازنمایی شده است. در مثنوی، نمودهای اصلی هوش زبانی و کلامی، بیانگر قدرت شاعر در حوزه وصف و کاربست استعاره های غنی است. در ارتباط با هوش موسیقیایی، شالوده این اثر بر اساس ریتم و ضرباهنگ پایه گذاری شده است. بررسی هوش بین فردی بیان می دارد که شاعر از قدرت بالایی در راهبری فکری مریدان برخوردار بوده است. نمود های هوش هستی گرا در مثنوی، بیشتر در حوزه پرسش های شاعر نسبت به دنیا، مرگ و آفرینش آدمی خلاصه می شود.
سوانحِ زندگی و تحلیل مولّفه های اصلی عرفان بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهاءالدین ولد، پدر مولوی از عارفان سده ششم و هفتم هجری است. تنها اثر مهم برجای مانده از او کتاب معارف است که مجموعه مواعظی در تفسیر و تأویل برخی از آیات قرآن و احادیث با ذوق و مشرب صوفیانه است. در معارفِ بهاءولد موضوعاتی همچون علم باطن و علم ظاهر، عشق و تجربه دینی، سماع و شادی و خوشی عرفانی، ذکر، محبّت الهی، قرب و... به شیوه ای سلوکی، تعلیمی و تربیتی که حاکی از ذوق و تجربه عرفانی اوست به چشم می خورد. سنّت تربیت عرفانی او بیشتر مبتنی بر انجام عبادت همراه با مریدان و موعظه آن ها با بیان تعابیر و تأویلات عرفانی آیات قرآن است. او در توصیف احوالات روحانی خود با شبیه سازی آن ها با تصاویر زندگیِ روزمره آدمیان، آن-ها را برای مخاطب خود ملموس و آشنا می سازد. در عرفان بهاءولد، حقیقتِ وجود و راز و بقا و دوام موجودات به خوشی و مزه (لذّت) وابسته است. در این مقاله تلاش شده است تا گوشه ای از مهم ترین آرا و اندیشه ها و احوال این عارفِ واعظ به شیوه توصیفی-تحلیلی مورد واکاوی قرارگیرد.
فنای صفاتی در عرفان اسلامی با محوریت حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فنا یکی از مقامات عرفانی است که عرفا آن را به سه نوع شهودی (معرفتی)، صفاتی و وجودی تقسیم می کنند. تبیین فنا از نظر عرفان پژوهان و حتی عارفان مهم است. هدف این نوشتار تبیین فنای صفاتی در نظام فلسفه صدرایی است. مبانی ای که در تبیین استفاده شده است عبارتند از: اشتراک معنوی وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری و اشتداد در وجود و تقسیم وجود به رابط و مستقل. وقتی وجود مشترک معنوی است باید معنای مشترکی در وجود انسان و خداوند باشد تا آن معنای مشترک قابل انتزاع باشد. با توجه به تشکیک وجود و حرکت جوهری و اشتداد در وجود، وجودات امکانی می توانند رشدکنند و این رشد هم برای انسان حدّ لایقف ندارد تا جایی که می تواند صفاتش نامحدود شود. مهم ترین دلیل نقلی بر فنای صفاتی خلافت انسان از خداوند و حامل امانت الهی بودن است.
تجلّی تعالیم فلسفی- عرفانی فلوطین در الهی نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلوطین معروف ترین فیلسوف عارف مسلک فلسفه نوافلاطونی است که در نزد حکما و فلاسفه اسلامی به شیخ الیونانی شهرت دارد. این نظام فلسفی از طریق نشر و ترجمه آثار نوافلاطونیان به-خصوص آموزه های فلوطین، وارد دنیای اسلام شد و در فلسفه و عرفان اسلامی و ایرانی نفوذیافت. در این میان، تعالیم نوافلاطونی در آثار واصلان و جویندگان معرفت، چون: سنایی، عطار، مولوی و ... بیشتر نمودیافته است. عطار نیشابوری که تصویرگر اندیشه ها و مفاهیم دلکش و نغز عرفانی است، از زبان شعر بهره می جوید تا با بیان حکایت های تمثیلی و رمزی، تعالیم عارفانه خویش را به مخاطبان عرضه دارد. مثنوی الهی نامه، جهان بینی شاعر را به نمایش می گذارد و انعکاس سیر درونی او است. او در این اثر به صورت ماهرانه اندیشه های تعالی گرایانه خود را با رویکردی غایت شناسانه بیان می کند و اصول بنیادین وجود و معرفت شناسی را با اشاراتی به نظریه فلوطین تبیین و تشریح می کند. ازاین رو، نگارنده مقاله تلاش دارد تا با روش تحلیلی توصیفی، به بازتاب اندیشه های فلسفی- عرفانی فلوطین در این منظومه بپردازد و هدف آن، به تصویرکشیدن وجوه اشتراکات تعالیم عرفانی و ذوقی فلوطین و عطار در بیان موضوعات اساسی چون احد، عقل و روح است.
تجلی زیبایی شناسی عرفان اسلامی در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده حرم رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیبایی شناسی از جمله مباحث مهمی است که عارفان اسلامی و بالاخص قرآن کریم به عنوان والاترین منبع دانش جهان اسلام به آن اشاره نموده اند و هستی عالم را تجلی زیبایی های ذات حق تعالی عنوان نموده اند. در این میان هنر اسلامی که به ژرفای حقیقت راه دارد، نمود بارزی از زیبایی شناسی عرفان اسلامی بوده است که بیانگر سرمنشأ اصول وحدت بخش هنر نیز می باشد. معماری اسلامی در زمره هنر اسلامی، بارزترین جلوه نمایش زیبایی شناسی در طول تاریخ بوده و ریشه در اعتقادات معماران مسلمان داشته است. حرم مطهر رضوی، بزرگ ترین بنای مذهبی و نمونه ای کامل از معماری اسلامی در ادوار مختلف است و دارای بناهای ارزشمندی می باشد. رواق دارالسیاده یکی از باشکوه ترین و بزرگ ترین رواق های حرم مطهر می باشد که به دلیل همجواری با مرقد مطهر، مفاهیم والایی در زمینه زیبایی شناسی را در خود نهفته دارد. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا زیبایی شناسی عرفان اسلامی را بررسی نموده و از آن جاکه معماری اسلامی دارای دو بعد معنا و کالبد می باشد، نحوه تجلی این زیبایی شناسی را به منصه ظهور رساند. در این راستا، با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و تاریخی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی، به بررسی زیبایی شناسی و سپس تحلیل آن در کالبد و معنای معماری رواق دارالسیاده پرداخته شده-است. نتایج پزوهش حاکی از آن است که اوصاف الهی در دو سطح جمال و جلال قابل تقسیم بندی می باشند که جمال با مفاهیم شفافیت، سلسله مراتب، ریتم و تکرار، تناسبات، وحدت گرایی و جلال با مفاهیم بی کرانگی، معنویت، عالم مثال و تقدس در رواق دارالسیاده انطباق دارد.
بررسی برخی نمادهای مهری در عرفان ایرانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیین مهر پایه و بنیان عرفان ایرانی- اسلامی است؛ بسیاری از بُن مایه های باورشناختی در این عرفان، وامدار آیین مهر است؛ چنانکه ریشه های ستبر و سترگ عرفان ایرانی را می توان در آموزه های آیین مهر، جستجوکرد. نشانه های بسیاری از اندیشه ها و باورهای مهری را در رسم و راه های عرفانی می یابیم. جلوه ها و نمادهایی از آیین مهر در حکمت اشراقِ شیخ شهاب الدینِ سهروردی به روشنی نمایان است که از آن جمله می توان به خورشید، عشق اشاره نمود. این پژوهش با روش تطبیقی- تحلیلی به چگونگیِ اثرپذیری عرفان و شیخِ اشراق از آیین مهر می پردازد و برخی از نشانه ها و نمادهای آیین مهر در عرفان از جمله خاموشی و رازداری، هفت مرحله سلوک، ریاضت و گورخوابی و ... را بررسی می کند و بر آنست تاجایگاه برخی نمادها و باورهای مهری را در عرفان ایرانی- اسلامی نشان دهد .به نظرمی رسد ادیان ومذاهب دراسطوره ها ریشه داشته و وامدار بُنمایه های اساطیری اند. برهمین اساس اندیشه های نمادین مهری نیز از لایه های زیرین فرهنگی، درعرفان ایرانی- اسلامی رسوخ و تجلی یافته و در گذر زمان به گونه ای دیگر حیات خود را میّسر کرده است.
واکاوی مرگ و مرگ اندیشی در نثر صوفیانه (با تأکید بر متون منثور قرن ششم تا دهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی، بیان کننده طرز تفکر و دیدگاه گروهی از جامعه به پدیده زندگی، سرانجام هستی و جهان است. اندیشه مرگ، طیف وسیعی را دربرگرفته و در یک نوع یا یک گروه نیست. بررسی آن ها به نوع زندگی و شیوه معاشرت در جهان پاسخ داده و منجر به حلّ برخی از معضلات مربوط به سوءتفاهم های فکری و فرهنگی شده، مرگ گرایی یا مرگ اندیشی را با سرفصل های مشخصی آنالیزمی کند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، مرگ اندیشی در نثر صوفیان قرن ششم تا دهم در چهارچوب نظام معناشناسی زبان و با به کارگیری داده های متن ابعاد مسئله از زوایای مختلف بررسی شده است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به پرسش چگونگی مرگ اندیشی در نظام گفتمانی صوفیه است. نتایج حاصل نشان می دهد که مرگ، تناسب یا تعامل خاصی با عرفان ایرانی اسلامی دارد و در آراء صوفیه می توان مصادیق و شواهد فراوانی درباره وجود آن، غلبه آن بر ذهن و زبان عارف یا صوفی؛ حتی گرایش به سمت مرگ را دید. درمقابل، گرایش به زندگی، راندن مرگ یا نادیده انگاشتن آن نیز از یافته های دیگر پژوهش است. صوفیه تعریف صوفیانه ای از «مرگ»، «شیوه» و «شگرد» آن دارند و با مفهومی که در جهان عادی جریان دارد، تفاوت دارد. همین تفاوت، جریانی را در اندیشه صوفیانه ایران پدیدآورده است که در این پژوهش تحلیل و بررسی می شود. از مهم ترین نتایج پژوهش، تفاوت ماهوی معنای مرگ در اندیشه متصوفه یا افرادی است که در سلک تصوف درآمده اند. تفاوت در نگرش و تفسیر جهان، تفاوت معنایی را نیز به دنبال دارد.
تحلیل عرفانی مفهوم الست در آثار منظوم عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عالم ذر یا الست برای هر انسانی منحصربه فرد است.بدین معنا که قبل از این که کالبد جسمی او پای در این جهان نهد، به لحاظ روحانی میثاقی با پروردگار می بندد.عالم الست قابل رؤیت و مشاهده نمی باشد.حال چگونه آن را درک کنیم، از این که آدمی ذاتاً پاک ومنزه به عالم می آید اما با توجه به شرایط و آزمونی که از طرف خداوند برای او رقم می خورد، گاهی قادر به مبارزه با نفس خاطی نیست و به چاه ذلت سقوط می کند. اما زمان توبه ،همان بازگشت به عالم الست است. لحظه ای که پیام های الهی را دریافت می کند و از نو با پروردگار خویش پیمان می بندد. معنای الست برگرفته از آیه کریمه قرآن است، که می فرماید: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى. در عرفان و ادبیات و متون عرفانی به این مهم بسیار پرداخته شده است. شاعران و عارفان و فلاسفه از منظر خود این موضوع را موردبررسی قرارداده اند و همه متّفق القول به یک نتیجه رسیده اند که الست همان بی زمانی است که در آن خداوند اراده کرد بر بنده خود نمایان کند ربّانیت خویش را و اقرار بگیرد از وی بندگی در برابر حضرت احدیّت. در این پژوهش سعی بر آن شده است که پس از واکاوی اجمالی درباره واژه الست و بررسی آن از دیدگاه فلسفه وعرفان، وبیان نظریه ها، و نگاه عطار به این مهم مورد کاوش قرارگیرد.
تحلیل تطبیقی مفاهیم عشق و صلح در مثنوی مولانا و آثار روزنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امنیت، آرامش و صلح از دیرباز جزو نخستین نیازهای بشر برای حفظ بقا بوده است. به همین دلیل از دیرباز اندیشمندان مؤلف های بسیاری را برای رسیدن به صلح معرفی کرده اند و ادیبان نیز در آثار خود به آن توجه کرده اند. مولانا شاعر و عارف قرن هفتم دراثر خود، مثنوی شریف، به صلح پرداخته است و بر عشق به عنوان راهکاری برای رسیدن به امنیت وآرامش تأکید کرده است. بیش از 7 قرن بعد از او در غرب، روانشناسی به نام مارشال روزنبرگ در رویکردی به نام ارتباط بدون خشونت، از لوازم رسیدن به دنیای فارغ از خشونت را، عشق عنوان می کند. مولانا و روزنبرگ ، به عشق به عنوان مهم ترین مؤلفه برای رسیدن به صلح توجه کرده اند. هردو، راه رسیدن به صلحِ بیرون را ابتدا، رسیدن به صلح درونی دانسته اند و هر دو متفق القول اند که برای رسیدن به صلح ، لازم است عشق وارد زندگی انسان شود. این مقاله پژوهشی به شیوه توصیفی -تحلیلی؛ به بررسی تطبیقی جایگاه عشق در رسیدن به صلح نزد این دو اندیشمند می پردازد، با این هدف که نشان دهد طبق نظریات این دو، عشق چگونه با تأثیراتی که بر روان و عملکرد فرد می گذارد، خواهدتوانست صلح را برای انسان و جهان پیرامونش به ارمغان آورد.
عرفان عملی عین القضات همدانی و طرح موضوع اصالت اولیّه مذاهب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه عین القضات را از دیگر عارفان زمان خود- و حتی دوره پس از خود – متفاوت می کند، دیدگاه تأویلی او در آیات و احادیث و نوآوی های وی در مفاهیم عرفانی و آیین های مذهبی است. روش عین القضات در به کارگیری آیات قرآنی و احادیث اسلامی منحصربه فرد است؛ روشی که هنوز پس ازگذشت چند قرن می تواند برای متفکران این زمان، پیام های جدیدی به همراه داشته باشد. عرفان عین القضات اگرچه ریشه در آیات قرآن و احادیث پیامبران و اولیا دارد، اما از آن بوی کهنگی، زهد یا انحراف به مشام نمی رسد بلکه برعکس، عرفان او بسیار پویا و نو است. گویا این جوان نابغه بسیار پیش تر از زمان خود می زیسته است، افق های دورتری را می دیده و با انواع سردرگمی ها و بن بست های فکری و مذهبی متفکران آشنابوده است. این مقاله می کوشد تا پس از بررسی کوتاه مفاهیم عرفان و تصوف از نگاه متفکران گذشته و حال، به تحلیل اندیشه عین القضات درخصوص اصالت مذاهب بپردازد.
بررسی اندیشه های مثبت انسانیت و تعالی در دیوان شمس و دیوان حافظ براساس نظریه سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادب فارسی مشحون از اشعار نغز شاعران است که هرکدام به نحوی در مسیر شکوفایی نیازهای روحی و روانی آدمیان قدم برداشته اند. در این میان، دیوان شمسِ مولانا و دیوان حافظ نشان دهنده نگرشی خاص به جهان هستی اند. دو دیدگاه منفی ومثبت در روان شناسی وجوددارد که نخستین باعث بیماری و کاهش عمر و دیگری سبب امید به زندگی، سلامت و رفع استرس می شود؛ بنابراین روان شناسی مثبت با غلبه بر احساسات منفی، مشکلات روحی را می کاهد. پژوهش میان رشته ای حاضر با روش توصیفی-تحلیلی بر آن است تا به بررسی تطبیقی روان شناسی مثبت در مؤلفه های انسانیت و تعالی در دیوان شمس مولانا و دیوان حافظ بر اساس نظریه مارتین سلیگمن بپردازد، تا بتواند گامی در مسیر تبیین اثرگذاری ها و اثرپذیری های دو مقوله روان شناسی و ادبیات بردارد. براساس نتایج حاصل بین هسته اصلی صفات مربوط به انسانیت و تعالی در دو اثر یادشده، از منظر روان شناختی مثبت نگر نه تنها تفاوت وجودندارد، بلکه نگاه تقریباً مشابهی به مثبت نگری و مثبت اندیشی شده است و این دو فضیلت در اشعار این دو شاعر مکمل یکدیگرند و در ایجاد تحول روانی و تغییر نگرش و ارتقای کیفیت زندگی مخاطب مؤثر است.
تأثیر تجارب عرفانی بر پارادوکس های غزلیات مولوی و حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر عرفان اسلامی بر شاعران و نویسندگان باعث گردیده که آنان بتوانند با بهره گیری از امکانات زبانی و بیانی و استفاده از صور خیال، تجارب عرفانی را برجسته نمایند؛ یکی از آرایه های معنوی که مولوی و حافظ شیرازی برای این امر و انتقال مفاهیم پیچیده عرفانی مورداستفاده قرارداده اند، پارادوکس است. در این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته است، نگارنده، تأثیر تجارب عرفانی بر پارادوکس های مولوی و حافظ شیرازی را بررسی کرده است؛ نتایج تحقیق حاکی از آن است که به نظر مولوی و حافظ، لفظ در انتقال معنا ناتوان است و تجارب عرفانی، برای نامحرمان درگاه معرفت الهی غیرقابل فهم و غیرقابل توصیف است؛ همین امر باعث گردیده که زبان، رمزی و پارادوکسی شود، همچنین این دو شاعر با بیان پارادوکسی، بر این نکته تأکیددارند که در متناقض نماها نه تنها تضادی وجودندارد، بلکه جمله و یا ترکیبات پارادوکسی، مفاهیم و تجربیات عرفانی را کامل و قابل فهم می نمایند.