فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
سریال مختارنامه شامل تعداد قابل توجهی از مؤلفه های زبان عامیانه همچون اصطلاحات، کنایه ها، همگون سازی، واژگان کوچه بازاری، دش واژه ها، دعا، نفرین و شکسته نویسی است که سهم بسیار زیادی در فرآیند انتقال مفاهیم مورد نظر به مخاطب داشته است. این سریال که توسط عباس عباسی طائی به زبان عربی برگردان شده و از شبکه های متعدد جهان اسلام به نمایش درآمده است، مورد استقبال کم نظیر مخاطبان قرار گرفته است. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که مترجم در فرآیند برگردان مؤلفه های یادشده چه عملکردی داشته و بیشتر از چه استراتژی و راهبردی برای ترجمه و معادل یابی آن ها بهره برده است. نظر به حضور نسبتاً چشمگیر مؤلفه های یادشده در سریال مختارنامه و با عنایت به اینکه تاکنون پژوهنده ای از این منظر به معادل های عربی آن تعابیر ننگریسته، پژوهش پیش روی می کوشد ضمن شناسایی، استخراج و دسته بندی آن ها با روش توصیفی- تحلیلی به ارزیابی معادل های عربی آن ها بپردازد و در صورت ضرورت، معادل های پیشنهادی ارائه و نتیجه تحقیق را فرادید مخاطبان قرار دهد. نتیجه نشانگر این است که مترجم به علت عدم شناخت دقیقِ مؤلفه های عامیانه سریال مورد مطالعه در فرآیند برگردان مؤلفه های یادشده بیش از هر چیز از معادل یابی مفهومی استفاده کرده است. رهیافت استنتاجی دیگر اینکه حجم زیادی از معادل های ارائه شده از مشکل نارسایی رنج می برند.
تحلیل «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی با تکیه بر «نظریه نفی و اثبات»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی می پردازد. بنیان نظری پژوهش براساس نظریه عرفانی «نفی و اثبات» است. این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست تا به استناد شواهد موجود در آثار عطار و مولوی و با تکیه بر نظریه «نفی و اثبات»، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا در داستان عمید خراسان به روایت منطق الطیر و مثنوی پرداخته، تفسیر درستی جهت شناخت دیدگاه این دو عارف ارائه دهد.اگرچه مقایسه مفهوم گستاخی در روایت منطق الطیر با مثنوی از داستان یادشده، گویای آن است که دو روایت، از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که روایت عطار دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و روایت مولوی تأکید بر نکوهش او دارد؛ اما با بررسی گستاخی در کلّیت آثار هر دو عارف می توان دریافت که دیدگاه هم سویی دارند. یعنی حال گستاخی با خدا در نگرش عطار و مولوی در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور اثبات است؛ ازاین رو تفاوت روایت عطار با مولوی از داستانی واحد، نشانه اختلاف دیدگاه شان نیست، بلکه نشانه اهتمام شان به پرداختن وجهی از وجوه متفاوت گستاخی است.
بررسی تطبیقی دوسویگی در رمان های دوشنبه های آبی ماه و این ناقوس مرگ کیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوسویگی اصطلاحی است که باختین در نظریه چندصدایی خود مطرح کرده است. در این رویکرد صدای نویسنده در رمان اهمیت دارد که آن را به صورت سبک برداری، نقیضه، گفتمان شفاهی و گفتمان جدل پنهانی نشان می دهد. در نوشتار حاضر، این رویکرد به شیوه ای تطبیقی در دو رمان دوشنبه های آبی ماه نوشته محمدرضا کاتب و این ناقوس مرگ کیست اثر ارنست همینگوی بررسی می شود. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای اسناد کتابخانه ای است و در پی پاسخ به این مسئله است که نویسندگان در این دو رمان چگونه دیدگاه های ایدئولوژیک خود را در متن منعکس کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در سبک برداری هر دو نویسنده از شیوه نام گذاری شخصیت ها استفاده کرده اند، با این توضیح که نام گذاری کاتب دلالت بر جایگاه قهرمانانه بابا دارد و نام گذاری همینگوی دلالت سیاسی دارد. در رمان کاتب، نقیضه به صورت رفتار رندانه تیربارچی در فضای جبهه نمود دارد که در تعارض با وجهه مقدس جنگ است و در رمان همینگوی به صورت رفتار عاشقانه قهرمان در بحران جنگ. گفتمان شفاهی در رمان ایرانی نقاط ضعف بابا است که در متن طنین انداز است و در رمان آمریکایی چیستی کشتار در جنگ، و ارجحیت منافع حزب مطرح است. گفتمان جدل پنهانی در رمان کاتب به صورت صدای کاریزماتیک بابا در گفتمان مهندس حضور دارد، و در رمان همینگوی صدای کاریزماتیک پیلار و پابلوجریان دارد. همچنین گفتمان حزب جمهوری خواه در صدای رابرت حضور دارد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که ملاحظات فرهنگی نویسنده ایرانی و ملاحظات سیاسی نویسنده آمریکایی در لایه های پنهان متن قابل دریافت است.
بلاغت روایت در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر روایتی از عناصری تشکیل شده است که این عناصر روایی نیز با تکیه بر روایت شنو و مفاهیم کانونی شده در آن، شکل و شیوه های خاصی به خود می گیرند. بلاغت روایت، ناظر بر تأثیرگذاری روایت بر روایت شنو است که این مهم نیز نشان از خلق آگاهانه روایت ها برای انتقال مفاهیم دارد. قصه های مجید از جمله آثار داستانی هستند که با محور بازنمایی جهان معرفتی کودک و نوجوان و متناسب با دنیای ذهنی آن ها خلق شده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات بینارشته ای در پی تبیین نقش بلاغت در روایت این قصه هاست. نتایج پژوهش، حاکی از آن است که: هوشنگ مرادی کرمانی در قالب شخصیتی درون داستانی (راوی خردسال) در خلق روایت به اقتضائات دنیای کودک و نوجوان و زبان خاص روایت-های آن ها پایبند بوده و در خلق تصاویر از امور ملموس و محسوس که سازگاری زیادی با جهان معرفتی کودک و نوجوان دارد، بهره برده است. توجه به روایت شنو در این قصه ها باعث شده است که زبان و بیان قصه ها، بلاغت نهفته در آن ها، سازوکارهای روایی و مفاهیم کانونی شده در آن ها، متناسب با روایت شنو بکار گرفته شوند.
فرهنگ شیرخانی یا زبدة الفوائد معرفی، بررسی و نقد اصول فرهنگ نویسی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۴)
97 - 116
حوزههای تخصصی:
زبده الفوائد معروف به فرهنگ شیرخانی کتابی در لغت فارسی است که شیرخان برمزید سور آن را در اواسط قرن دهم هجری و در شبه قاره هند تألیف کرده است. این فرهنگ لغت برای فهم زبان شعر و دشواری های اشعار شاعران تدوین شده است و گاه مستند به شواهد شعری و توضیحاتی پیرامون اشعار شاعران است. تدوین کتاب به صورتِ تقسیم آن به باب و فصل است؛ یعنی حرف اول کلمات باب و حرف آخر آن فصل قرار داده شده است. زبده الفوائد بیست و هشت باب دارد. ترتیب الفبایی در حروف میانیِ واژه مدخل رعایت نشده است و همین امر از سهولت استفاده از آن کاسته است. مدخل های کتاب مشتمل بر سرمدخل (لغات، اعلام، انواع ترکیب، مصراع، بیت)، تلفظ، تعریف و شاهد شعری است. فرهنگ شیرخانی گذشته از فوائد زبانی به دلیلِ اطلاعات ادبی مندرج در آن درباره شروح متون ادبی و فرهنگ های لغت رایج در عصر خود اهمیت ویژه ای دارد. این فرهنگ لغت تاکنون منتشر نشده، اما چند نسخه خطی از آن شناخته شده است.
تحلیل گفتمان انتقادی فرآیندهای واجی کاهش و افزایش در شعرهای نو مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجزیه و تحلیل انضمامی و کاربردی زبان و پیوند آن با تعاملات اجتماعی از اهداف اصلی تحلیل گفتمان انتقادی است و نورمن فرکلاف در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی خویش با بهره گیری از همین هدف بر عامل «تغییر» تاکید زیادی دارد. از نمونه های عالی این نوع کاربردها می توان به تغییر و تحولات فرآیندهای واجی در شعر های نو مهدی اخوان ثالث (م. امید) اشاره کرد. هدف از تدوین این مقاله که در آن، روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، روش تحلیل داده ها، کیفی و روش استدلالی، استقرایی است، طبقه بندی فرآیندهای واجی کاهش و افزایش در شعر های نو مهدی اخوان ثالث و تحلیل گفتمان انتقادی بر پایه الگوی سه گانه فرکلاف، یعنی توصیف، تفسیر و تبیین است، تا به این وسیله ناگفته ها و خط سفیدهای کاربرد این فرآیندها در شعر های نو مهدی اخوان ثالث مشخص گردد. فرآیندهایی که شاعر در ضمیر خودآگاه خویش به ظاهر هیچ توجهی به بسامد کاربرد آن ها نداشته است بلکه تنها سعی داشته با استفاده از باستان گرایی و بومی گرایی، پیشینه های ادبی سبک خراسان و زبان مردم زادبوم خویش را در خدمت بیان مفاهیم درآورد؛ ولی بسامد بالای کاربرد فرآیند واجی کاهش نسبت به فرآیند واجی افزایش را باید در ضمیر ناخودآگاه شاعر و کردار ها و مشیِ اجتماعی سیاسی و ایدئولوژی عصر او جست و جو کرد.
ویژگی سبکی شعر ناصرخسرو در خصوص نقش قاعده افزاییِ وزنِ عروضی در برجسته سازیهای زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شعر ناصرخسرو هنجار گریزی هایی در سطوح مختلف زبان دیده می شود هرکدام از آنها موجب برجسته سازی زبان ادبی او شده است. دو گونه از این برجسته سازی زبانی یعنی قاعده کاهی واژگانی و قاعده کاهی نحوی که بسامدِ وقوع بیشتری دارند، از طریق قاعده افزاییِ وزنِ عروضی ایجاد شده اند. برخی از محققان وجهِ امتیازِ زبان ادبی از زبان خودکار را در برجسته سازی یا فورگراندینگ دانسته اند و انواع برجسته سازیِ زبان را در دو گروهِ قاعده افزایی و قاعده کاهی جای داده اند. قاعده افزایی به معنی افزودن قواعدی بر زبان خودکار است و بیشتر جنبه موسیقایی دارد و وزن و قافیه از ابزارهای اصلی آن است. قاعده کاهی یا هنجار گریزی به معنیِ کاستنِ قواعدِ عادیِ زبان است و انواع مختلفی دارد. سبک شناسی لایه ای شیوه ای تازه در حوزه نقد ادبی است که به تحلیل لایه های مختلف اثر ادبی می پردازد. این پژوهشِ که به شیوه توصیفی-تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای انجام گرفته به بررسی و تحلیلِ قصاید ناصرخسرو پرداخته است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که قاعده افزایی وزن عروضی تأثیر معنی داری در برجسته سازی زبانی شعر او داشته است. این برجسته سازی در لایه آوایی با حذف، کاهش، افزایش و تغییر کمیت در واج ها رخ داده است. در لایه نحوی نیز گونه های مختلف جابجایی ارکان جمله، شناور بودن ضمیر متصل و الحاق آن به انواع کلمه دیده می شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد که قاعده افزایی وزن عروضی در شعر ناصرخسرو، عامل قاعده گاهی های آوایی و نحوی بوده و این دو نوع قاعده کاهی از ویژگی های سبکی این شاعر محسوب می شود.
La formation des formateurs aux TICE en classe virtuelle: le cas des enseignants de FLE des instituts de langues en Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۸, No ۳۳, Printemps & été ۲۰۲۴
126 - 150
حوزههای تخصصی:
La présente étude porte sur la formation des formateurs pour les cours à distance, notamment au sujet d’intégration des TICE dans les cours de FLE en Iran. Dans ce travail, en adoptant une recherche description, nous cherchons à explorer le niveau de la formation des enseignants iraniens de FLE, ainsi que la manière d’intégration des TICE dans leurs cours à distance. Pour ce faire, 30 séances de cours de FLE de 12 enseignants sous forme des vidéos enregistrées ont été observées. Un entretien auprès de 15 enseignants a également été mené. L’analyse des données collectées est basée sur les grilles d’observation de cours et d’analyse d’entretien dont l’élaboration font de notre étude, une recherche production. Les résultats obtenus montrent que la plupart des enseignants iraniens de FLE n’ont pas passé de formation des formateurs pour les cours à distance. Les enseignants se servent des TICE de manière différente ; pour certains les TICE sont à garder l’attention des apprenants et à rapprocher les caractéristiques d’un cours à distance à un cours en présentiel et pour d’autres, les TICE sont professionnellement utilisées afin de rendre les cours à distance plus interactifs et plus efficaces. Ces derniers sont assurés par les enseignants formés. Ainsi, à partir de notre cadre théorique, mais également de l’analyse des données recueillies, ce travail propose les caractéristiques d’une formation de formateurs optimale ainsi qu’un scénario didactique pour la formation aux TICE dans les cours virtuels en Iran.
بررسی دلالت های ایدئولوژیک زیبایی شناسی شعر فولکلوریک کودکانه شاملو با رویکرد مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶۰
111 - 145
حوزههای تخصصی:
ادبیات عامه؛ اعم از قصه های شفاهی و شعر فولکلور، روایت هایی باز هستند که هر گوینده ای به فراخور قصد خویش از آن بهره می جوید. این گونه ادبی اما به دلایلی چندان محل اعتنا نبوده است. شاملو، پس از نیما و شاید بیش از او، برجسته ترین شاعری است که قلمرو شعر را به گونه های مختلف، به عرصه عمومی کشانده؛ بی آنکه از وجه فاخر شعر غفلت ورزیده باشد. این رویکرد البته برآیند نظریه او نسبت به ادبیات است که برای آن وظیفه تعهد و التزام به عدالت و بیدارگری توده مردم و نسل سازی کودکان علیه ستم و بی عدالتی قائل است؛ از همین رو با استفاده از رمزگان ویژه مردم عامه و افسانه های کودکانه؛ چه به صورت شعر فولکلور که مبتنی بر قصه ها و افسانه های مردم است و چه واژگان عامیانه و حتی تدوین کتاب کوچه، به تثبیت این ایدئولوژی مبادرت ورزیده است. این مقاله با رهیافت مطالعات فرهنگی که ایدئولوژی، دال مرکزی آن است، دو سوی متناقض بهره گیری استعاری از زبان و شعر فولکلوریک او را مورد تأمل قرار داده است: 1. واسازی رویکرد نخبه گرا به ادبیات از طریق آشنایی زدایی با زبان عامیانه و شعر فولکلور؛ 2. بهره گیری ایدئولوژیک شاملو از زبان و گفتمان کودکانه در شعر فولکلوریک؛ که بر همسانی توده و کودک دلالت دارد و لزوم هدایت و رهبری توسط یک منجی، و به این نتیجه رسیده است که این رویکرد ایدئولوژیک به شعر، درنهایت به تقویت و تثبیت همان ایدئولوژی مورد انتقاد او؛ یعنی فرادستی شاعر(در اینجا به عنوان نجات بخش) و فرودستی توده مردم منجر می شود.
خوانشِ نشانه شناسیِ رمزگان اجتماعی- فرهنگیِ آیین ملّی «نوروز» و باورهای عامه آن (بر پایه دو محور هم نشینی و جانشینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی، رویکردی است که به تحلیل نظام نشانه ای و مطالعه سازوکارهای تولید، انتقال و دریافت معنا می پردازد. رسوم و آیین های کهن به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی از اندیشه و تفکر انسانی با منشی نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان ارائه می دهند و نقش مهمی در انسجام اجتماعی دارند. نشانه شناسی را در اواخر قرن نوزدهم چارلز سندرس پیرس، فیلسوف آمریکایی و فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، پایه گذاری کردند. به نظر سوسور، نشانه شناسی، رویکردی است درزمینه دوگانه دال و مدلول و دلالت های معنایی، ولی از نظر پیرس، هر نشانه دارای سه جز است: بازنمون، تفسیر و موضوع. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی به خوانش عناصر درون متنی در رمزگان های برجسته اجتماعی- فرهنگی آیین نوروز در محور درزمانی پرداخته است. رسم کهن نوروز به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی با نشانه های شمایلی، نمایه ای و بیشتر نشانه نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان، ارائه می دهد که در جهان معاصر به واسطه سیطره ارتباطات مجازی در حال کمرنگ شدن هستند و امکان بهره برداری از معانی عمیق نهفته در این رسوم آیینی در ابعاد گوناگون توسعه هدف این پژوهش بوده است. بنابراین، نتایج این خوانش در محور همنشینی و جانشینی و در معنای ضمنی (سطح سه) برطبق نظریّه پیرس با نشانه /بازنمون های نمادین، نمایه ای و شمایلی در متن نوروز: آرامش و تعادل، برکت، شادی و نظم در محور فردی، عدالت و دادگری و صلح و دوستی در محور اجتماعی و معنای کاربردی توسعه پایدار از طریق توسعه گردشگری فرهنگی بوده است.
تحلیل گفتمان بازنمایی چهره حلاج در آثار خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
135 - 165
حوزههای تخصصی:
انصاری صوفی برجسته شیوه صحو و از علمای مشهور حنبلی است. زندگی اش در اهتمام بر نوشتن حدیث، ارشاد و بدعت ستیزی گذشت. او نیز مانند دیگر صوفیان هم عصر خود چون هجویری و قشیری، در آثار خود ضمن تبیین برخی از مسائل صوفیه، آرای حلاج را نیز انعکاس داده است. هدف مقاله معرفی همین آراست. این پژوهش سعی دارد تا با تلفیقی از روش های تحلیل گفتمان سه سطحی فرکلاف و لاکلو و موف به مطالعه بازنمایی چهره حلاج بپردازد. در بخش توصیف از فرانقش ِاندیشگانی دستور نظام مند هالیدی که برای بررسی فعل ها و فرایند ها مناسب است بهره گرفته ایم. نتایج بررسی نشان می دهد که از نظرگاه یک شیخ الاسلام حنبلی، در کلام حلاج هرآنچه به رعایت حدود شریعت مربوط می شود، مورد پسند است و عدم پایبندی به ظواهر شریعت نارضایتی او را در پی دارد. بااین همه شیخ الاسلام، حلاج را مستحق آن فرجام ناگوار نمی شمارد و آن اتفاق را محصول توطئه اهل کلام می داند. از منظر گفتمان تصوف نیز نظر خواجه عبدالله درباره حلاج تقریباً با دیدگاه دیگر صوفیان اهل صحو مشترک است. وی حلاج را در سیر الی الله صادق می داند، اما آشکارکردن رازهای صوفیان در بین عوام، ناسپاسی اش نسبت به استاد و مواردی ازاین دست را نمی پسندد و بدفرجامی او را نتیجه ناسپاسی به استاد می داند.
بررسی ترجمه ی نمایشنامه بیرون پشت در اثر وولفگانک بورشرت از منظر نظریه اسکوپوس و بر بستر چالش انتقال عناصر فرهنگی برای اجرا به روی صحنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
133 - 159
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های بزرگ ترجمه ی متون ادبی، عناصر فرهنگی موجود در این متون می باشد و این مهم به ویژه در ترجمه ی ادبیات نمایشی به دلیل کاربرد نمایشنامه، یعنی اجرا بر روی صحنه چشمگیر است. یکی از رویکردهایی که در ترجمه با مدنظر قرار دادن هدف ترجمه و کارکرد متن در زبان مقصد، برای فهم مخاطب از ترجمه ی متون نمایشی جایگاهی خاص قائل است، نظریه ی اسکوپوس می باشد. این جستار در صدد است که بر بستر تقسیم بندی عناصر فرهنگی به دو دسته ی "عناصر فرهنگی ملموس" و "عناصر فرهنگی غیر ملموس" توسط نیومارک و چیارو، مهمترین عناصر فرهنگی موجود در نمایشنامه ی بیرون پشت در را استخراج کرده و بر طبق آن ها، عملکرد مترجم این نمایشنامه را در صورت اجرای آن به روی صحنه از منظر نظریه ی اسکوپوس مورد ارزیابی قرار دهد. نتیجه حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ترجمه گلشیری اگرچه در اجراهای تئاتری مورد استفاده بوده ولی انتقال عناصر فرهنگی ملموس توسط وی، در راستای هدف نمایشنامه که اجرا باشد، نیست.
مؤلفه های خُلقی ایرانیان در شش قرن نخست هجری در آیینه حکایت های تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
63 - 76
حوزههای تخصصی:
متن ها در خلأ پدید نمی آیند؛ متون واقع گرا - به ویژه در ژانر تعلیمی- خواه ناخواه چکیده و افشره فرهنگ زمانه را در خود دارند. در این پژوهش در نظر است با بررسی حکایت های چهار متن از مهم ترین متون تعلیمیِ پنج- شش قرن نخست هجری ( مخزن الاسرار نظامی گنجوی و حدیقه الحقیقه سنایی در شعر، و سیاست نامه خواجه نظام الملک و قابوس نامه عنصرالمعالی در نثر) برجسته ترین مؤلفه های خُلقی و فرهنگی ایرانیان، جمع آوری و صورت بندی گردد. سبب انتخاب حکایت های متون تعلیمی این بوده است که این متون، اساساً برای هنجارگذاری و مبتنی بر بایدها و نبایدها تولید می شوند و مروّج فرهنگ اخلاقی مورد تاییدِ جامعه و نهی کننده ناهنجاری های فرهنگیِ موجود هستند. نتایج این پژوهش که به لحاظ تاریخ سیاسی، دوره دیلمیان، آل بویه و غزنویان را دربر می گیرد، نشان می دهد که در غیاب تواریخ اجتماعی و فرهنگی، حکایت های متون تعلیمی، آیینه ای حقیقت نما و قابل اعتماد در انعکاس مسائل زیستی، فرهنگی و خُلقی مردمان است. در بُعد فردی «واقع بینی» پربسامدترین خُلق مورد تأیید و تشویق است. در بُعد جمعی، «پرسشگری و حق طلبی» و در بخش خلقیات حکومتی، تشویق به «تدبیر و هوشمندی حاکمان» بیشترین بسامد را دارد و آیینه ای از شیوه حکومتداری رایج مبتنی بر بی خردی و تعصب آن دوران است.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
حوزههای تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.
مطالعه تطبیقی انگاره های درخت در تابلوهای نقاشی و اشعار سهراب سپهری از منظر آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر و نقاشی دو مسیر متفاوت برای خلق آثار هنری است که همواره روابط بسیار نزدیک آنها مورد توجه پژوهشگران تاریخ هنر و منتقدان ادبی بوده است. سهراب سپهری هنرمندی است که در هردو حوزه شعر و نقاشی طبع آزمایی کرده و آثاری از خود به جا نهاده است؛ ازهمین رو، پژوهش حاضر با گزینشی هدفمند از مجموعه نقاشی درختان و هشت کتاب سپهری و با تمرکز بر انگاره درختان در هردو فرم هنری، به مطالعه تطبیقی این آثار برمبنای نظریه آیکونولوژی پانوفسکی می پردازد تا با افق دید گسترده تری به تحلیل و تبیین جنبه های مختلف ساختاری و معناشناختی آیکون های مشترک برای کشف ویژگی ها و ارتباطات بین جهان شعری و هنر نقاشی او بپردازد. پرسش پژوهش این است که چرا و چگونه انگاره درخت در دو نظام زبانی و بصری متفاوت عمل می کند؟ رویکرد سپهری به عنصر درخت در شعر و نقاشی در مفاهیمی همچون پویایی و ایستایی، زندگی و مرگ، ریشه داری و بی ریشگی، بارداری و بی بری، بازبودن و بسته بودن، انفصال و اتصال در تقابل با هم است و گاهی در مضامینی همچون غریب بودن و حس تعلیق به یکدیگر نزدیک می شود. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد رویکرد سپهری در ترسیم تصویر درختان، مبیّن تجربه فردی او در مواجهه با تحولات اجتماعی و تاریخی زمانه اش و همچنین نوعی آشنایی زدایی متأثر از پارادایم نقاشی مدرنیستی ایران است، چنان که در برخی از آثار این دوره، به ویژه در جنبه های خاصی از فضاسازی و تکنیک های هنری، ویژگی هایی مانند محدودیت فضا، استفاده از رنگ های تیره و فشردگی عناصر به وضوح قابل مشاهده است؛ ازهمین رو، درختان در نقاشی سپهری بیشتر در جهت گسست و انفصال با جهان و جوهر هستی حرکت می کنند که می تواند تمثیلی از دنیای عینی سپهری باشد، اما تصویر درخت در اشعار او دنباله رو همان مفاهیم غالب (نماد شادابی، طراوت، سر زندگی) به دور از نشانه های رتوریک و ساحت ضمنی غریب در سطح معمول ادبیات فارسی است و به گونه ای تبیین کننده جهان آرمانی شاعر است.
چرایی تصویرکردن نقش حیوانات بر ساز دف براساسِ شعر خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
21 - 36
حوزههای تخصصی:
بروز نقش های گوناگون با مضامین متعدد از دیرباز تاکنون در هنرهای تجسمی امری آشکار بوده است. این جلوه هنری به منطقه ای خاص وابسته نبوده است و به فراخور اقلیم و فرهنگ متفاوت می نمود؛ ازاین رو، شیوه ها و بسترهای این صنعت گری فراوان است. سازهای موسیقی آراسته به نگاره های گوناگون در موسیقی شهری و نواحی ایران آلات خنیاگری را در زمره لوازم این هنرورزی ها قرار می دهد. در سده ششم هجری و در منطقه ارس کنار، که از پیشتر تحت حکمرانی سلسله شروان شاهان قرار داشت، خاقانی شروانی، که شاعری موسیقی شناس بود، از نقشی خاص بر ساز دف سخن می گوید که آن چنبره جانوران اهلی و وحشی در موقعیت شکار است. نگارندگان در این مقاله با رویکرد مطالعات تطبیقی میان موسیقی و ادبیات و کاربست روش تاریخی و تحلیلی درپیِ دستیابی به چرایی تصویرکردن نقش حیوانات بر ساز دف بوده اند. درپیِ این مقاله، دریافته شد که دلایل گوناگونی در این امر دخیل اند و دلیلی قطعی و یکتا برای کاربرد این شیوه نمی توان دانست؛ اما مسبوق به سابقه بودن چنین کاری نزد شمن های منطقه سیبری و قفقاز، که سازهای کوبه ای خود را در سفر خلسه آمیز شمن به نقوشی می آراستند و همچنین توجه خاقانی شروانی به اینکه دفِ مصور به اشکال جانوری شکارگاه پره شروان شاهان را تداعی می کند، از مجموع دلایلی که انگاشتنی است، روشن و گویاتر است.
ضمیر سوم شخص مفرد «ای/ ی» در برخی متون و گویش های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طبقات الصوفیه و شیرزاد و گلشاد، گهگاه در جایگاه ضمیر شخصی سوم شخص مفرد، نویسه «ای/ ی» دیده می شود. هدف این پژوهش، شناخت این عنصر زبانی به کمک گویش های ایرانی و قصه های شفاهی ضبط شده از ولایت هرات در کشور افغانستان و استان های خراسان جنوبی، خراسان رضوی و خراسان شمالی در کشور ایران است. به این منظور، با مطالعه دو کتابِ ذکر شده، بررسی منابع مکتوب گویشی و تدقیق در قصه های شفاهی زوایای مختلف این ضمیر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. براین پایه، «ای/ ی» با تلفظ پیشنهادی ē در طبقات الصوفیه ضمیر با نقش نهاد و مضاف الیه و در کتاب شیرزاد و گلشاد ضمیر با نقش مضاف الیه است. این ضمیر، با صورت های آوایی -ē˃-e، id، it، ay، hi وi در هرات، یَغناب در کشور تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و استان های خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، اصفهان، فارس و هرمزگان در نقش های مختلف دستوری به کارمی رود. در این میان، تلفظِ i پرکاربردترین است و در شمال شرق خراسان جنوبی و جنوب شرق خراسان رضوی بیش تر از سایر مناطق به چشم می خورد. به لحاظ دستوری، به جز چند استثنا، -ē˃-e و i اگر هم مرجع با نهاد جمله باشند، در جایگاه مضاف الیه قرار نمی گیرند.
بررسی چگونگی حضور و شخصیت پردازی زنان در تراژدی های شاهنامه فردوسی و تراژدی های اوریپید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
31 - 61
حوزههای تخصصی:
بررسی شخصیّت زن در ادبیّات جهان همواره موردنظر پژوهشگران بوده است. نویسندگان و شاعران به فراخور فرهنگ و محیط اجتماعی - سیاسی سرزمین خود، از کارکرد شخصیّت زن در داستان ها بهره برده اند؛ به گونه ای که در داستان های ادبی ملل، حضور و نقش های متفاوت و متنوع از زنان دیده می شود. جستار حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی، فارغ از جنبه های بحث برانگیز نگرش فردوسی نسبت به زنان، مقایسه و تطبیقی از چگونگی شخصیّت پردازی این قشر از افراد جامعه از منظر ساختار داستان پردازی، در چهار تراژدی بخش حماسی شاهنامه و چهار نمایش نامه تراژیک اوریپید، ارائه می دهد تا از این رهگذر میزان تشابه و تفاوت شخصیّت پردازی را در این آثار نشان دهد و بتواند گریزی به چگونگی نگاه مردمان به زنان در دوران پیشین باشد. نتایج از پژوهش نشان داد زنان به سبب نشان داده شدن موجودیّت، شخصیّت اصلی و قهرمان اغلب تراژدی های اوریپید هستند و در تراژدی های فردوسی به فراخور داستان و موقعیّت، نقش پذیرفته اند.
تحلیل تطبیقی دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصر خسرو درباره حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
181 - 196
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ بشریت، حکمت به عنوان موضوعی جذاب برای تفکر و بررسی علمی عمل کرده است. محققان و فیلسوفان از فرهنگ های گوناگون دیدگاه های متمایزی را در مورد این مفهوم پایدار ارائه کرده اند. این پژوهش به دنبال تحلیل و کنار هم قرار دادن دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصرخسرو در باب حکمت است. این تحقیق با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، از منابع اولیه و ثانویه استفاده می کند تا باورهای فلسفی این شخصیت های برجسته را روشن کند. یافته ها نشان می دهد که متنبّی بر تأثیر دگرگون کننده حکمت که از طریق درون نگری و جست وجوی حقیقت به دست می آید، تأکید می کند. در مقابل، فردوسی بر اهمیت یادگیری تجربی و استخراج آموزه های اخلاقی از رویدادهای تاریخی تأکید می کند و حکمت را با رفتار اخلاقی و رفاه اجتماعی مرتبط می کند. از سوی دیگر، ناصرخسرو حکمت را فرآیندی مداوم از رشد و روشنگری شخصی می داند. این مطالعه با ارائه یک بررسی جامع از این دیدگاه ها و زمینه سازی بینش های آن ها در محیط های فرهنگی و فلسفی مربوطه، به تحقیقات موجود عمق می بخشد و راهنمایی های ارزشمندی را برای افراد و جوامعی که برای درک عمیق تری از هستی تلاش می کنند، ارائه می کند.
تحلیل جایگاه فرش در برخی عناصر معنوی فرهنگ عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
1 - 41
حوزههای تخصصی:
فرش از مهم ترین اسباب خانه ایرانی است و بسامد فراوان واژه هایی مانند «قالی» و «فرش» در مثل ها، چیستان ها، آیین ها، افسانه ها و ترانه ها نشان دهنده اهمیت آن در فرهنگ مردم است. در این پژوهش، با روش گردآوری اطلاعات از منابع مختلف و تحلیل محتوای آن ها، جایگاه فرش در برخی عناصر معنوی فرهنگ عامه بررسی شده است. نتایج گویای آن است که در فرهنگ عامه، فلسفه پیدایش و ماهیت باورهای قالی بافان و قالی بافی ایران، به ترتیب عبارت اند از: فرافکنانه، تدافعی، ذوقی و تسکینی؛ و تحلیل آیین هایی چون «می بچکلسن» آلاشت از کاریاری مرتبط با تهیه پشم بافندگی حکایت دارد و پیوند آیین های کهن باران خواهی ایرانی با اعتقادات مذهبی در قالی شویان مشهد اردهال دیده می شود. در ادبیات عامه، در مثل ها با اشاره به مهم ترین مناطق قالی بافی ایران، نکاتی درباره نگه داری قالی و رنج قالی بافان آمده و با اشاره به نکات اقتصادی درباره فرش، از اصطلاحات تخصصی قالی، مضامین متنوعی ساخته شده و برخی آداب و رسوم در آن ها منعکس شده است. عمده ترین درون مایه ترانه های قالی بافان ایران را عشق، دوری از معشوق، غم غربت، رنج و سختی قالی بافان، توصیف زیبایی های قالی و استمداد از امام رضا (ع) در کار و آرزوی اتمام کار قالی و زیارت امام رضا(ع) تشکیل می دهد. در افسانه های شکل گرفته در موضوع قالی و بافته ها، در افسانه قالیچه سلیمان، قهرمانی با شخصیت واقعی، بر عناصر طبیعی غلبه می کند و قالیچه نیز در این میان عنصری خیالی است که عامه به افسانه افزوده اند؛ در افسانه «نمد و پسر سلیمان» نیز عنصر تصادف، به کشف چگونگی ساخت کرباس منجر می شود. همه این موارد جایگاه انکارناپذیر فرش را در فرهنگ و ادبیات عامه نشان می دهد. عامه خود این باورها، مثل ها، ترانه ها و افسانه ها را ساخته اند و زمزمه می کنند و خود مجری آیین های قالی بافی اند.