فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
129 - 149
حوزههای تخصصی:
بازخوانی تاریخ ایران و مصر در قرن نوزدهم ، روایتگر وقایع سیاسی و اجتماعی مشابهی در این دو سرزمین است که در برخی از آثار ادبی این دوره از جمله در اشعار میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم، بازتاب پیدا کرده است. عشقی در اشعارش به روایت انقلاب مشروطه در ایران می پردازد و حافظ ابراهیم نیز تاریخ طولانی مصر و مبارزات مصریان علیه ظلم و استعمار در جهان عرب را روایت می کند. در این پژوهش، آثار این دو شاعر بر مبنای نظریه نقد تاریخ گرایی نوین، بررسی و جنبه های اجتماعی و سیاسی رویدادها به شیوه توصیفی -تحلیلی پرداخته شده است و چنانکه شیوه منتقدان تاریخ گرایی جدید است، مضامین اشعار میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم به صورت تطبیقی و برمبنای محورهای مهم نقد تاریخ گرایی نوین بررسی شده است تا انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیک فرهنگیِ دخیل در تولید متن، کشف شود، زیرا خوانش این اشعار از منظر نقد تاریخ گرای نوین فراتر از وقایع تاریخی اشعار، ذهن را به موضوعات مهمتری معطوف می کند و آن اینکه این اشعار با بازنمایی رخدادهای تاریخی ایران و مصر درصدد شناساندن کدام یک از گفتمان های عصر شاعر هستند و یا اینکه این گفتمان ها در تعامل و کشمکش با یکدیگر چگونه به بازتفسیر تاریخ منجر می شوند؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که تاریخ به طرز شگفت آور و معناداری، در زمان ها و مکان های مختلف، تکرار می شود. آنچه در ایران و مصر، پس از سالها تلاش و مبارزه توسط گروهی از آزادی خواهان و عدالت طلبان به ثمر رسیده است،
فردوسی و شاهنامه در نشریات وابسته به حزب توده ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
99-115
حوزههای تخصصی:
نشریات همواره از مهم ترین تریبون ها برای احزاب سیاسی بوده است تا از طریق آن به انتشار دیدگاه های سیاسی خود بپردازند. حزب توده ایران نیز از آغاز تشکیل، توجه ویژه ای به بهره گیری از رسانه ها برای تبلیغ اندیشه های خود در عرصه های گوناگون داشت و از عناصر فرهنگ و هنر، به ویژه ادبیات برای ترویج افکار و اهداف خویش بسیار بهره جست؛ از این رو در نشریات وابسته به این حزب، موضوعات مرتبط با ادبیات جایگاه ویژه ای داشت و حزب با استفاده از نشریات خود، از طرق مختلف در پی القای تفکرات خود و جهت دهی به اذهان مخاطبان خود بوده است. در این میان توجه ویژه ای نیز به مشاهیر ادب فارسی از جمله فردوسی و اثر گران سنگ او «شاهنامه» شده است. با بررسی های صورت گرفته در نشریات این حزب، طی سال های 1320-1332، چهره فردوسی در این نشریات با سه هدف مختلف و به سه شکل متفاوت ارائه شده است: در برخی مقالات از نام و آثار او برداشتی متفاوت (نه لزوماً اشتباه)، مطابق با افکار حزبی، ارائه شده است؛ در برخی دیگر به جایگاه فردوسی در میان مردم ملل اتحاد جماهیر شوروی پرداخته شده است و جایگاه رفیع فردوسی در ادبیات جهان، به صورت نمونه ای برای همبستگی میان ایرانیان با ملل اتحاد جماهیر شوروی بازتاب داده شده است؛ در نهایت برخی مقالات به صورت علمی آثار فردوسی را بررسی کرده است.
تحلیل آمیختگی های مفهومی در مجموعه شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سردِ» فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
107 - 128
حوزههای تخصصی:
زندگی انسان با استعاره ها در هم تنیده شده است و زبان نحوه فهم ما از جهان به واسطه استعاره ها را انعکاس می دهد. یکی از مهم ترین و تازه ترین نظریه ها در حوزه استعاره پردازی، نظریه آمیختگی مفهومی است که توسط فوکونیه و ترنر(1998، 2002) ارائه گردید و بر اساس آن، نقش زبان در ساخت خلاقانه معنا به ویژه استعاره های جدید مورد توجه خاص قرار گرفت. در این نظریه، حوزه های مفهومی مبدأ و مقصد استعاره در قالب فضاهای ذهنی مطرح شده اند که به صورت فضاهای درون دادی قلمداد می شوند و به نوبه خود، از حوزه های شناختی جداگانه ای بوجودآمده اند. هدف پژوهش حاضر تحلیل استعاره های مجموعه شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» اثر فروغ فرخزاد بر اساس نظریه آمیختگی مفهومی است. در حقیقت، در این پژوهش، نگارندگان به دنبال یافتن استعاره های پر تکرار این مجموعه و یافتن پیوند معنایی میان آن ها هستند. در این راستا، انواع استعاره های موجود در این مجموعه، شناسایی و بر اساس روش تحلیل محتوا، از این منظر، توصیف و تحلیل شده اند. بررسی و تحلیل این اشعار نشان می دهد که تمام استعاره های این مجموعه، حول چهار حوزه مفهومیِ شیء، انسان، موجودات زنده و مکان پدید آمده اند و از نظر انتزاعی یا عینی بودن حوزه های مبدأ و مقصد نیز به دو دسته ی «انتزاعی- عینی» و «عینی- عینی» تقسیم می شوند. فروغ در این مجموعه، با زبانی پخته، و با بهره گیری از استعاره ها که بیشترین تکرار آن متعلق به «استعاره زمان» است، به شکلی ضمنی بر سرگردانی و تباهی انسان معاصر در گردونه زمان تأکید می ورزد.
تأملی در معنای ترنج در سوره یوسف (ع) (با رویکردهای: واژگانی، ترجمانی، تفسیری، حدیثی و ادبی)
حوزههای تخصصی:
شناخت همه جانبه واژه -به عنوان سنگ بنای متن- در ترجمه قرآن مجید از اهمیتی خاص برخوردار است. به ویژه وقتی مترجم با «واژگان چندمعنایی» مواجه می شود که در این راستا برای رسیدن به ترجمه مطلوب، لازم است به همه این معانی آگاه باشد و به تناسب بافت متن، معنای بایسته را از میان معانی مختلف آن انتخاب کند. در عین حال باید احتمال«بیگانه و دخیل بودن» واژه را نیز در نظر داشته باشد، رویکردی که در برگردان فارسی واژه مُتَّکَأً در آیه 31 سوره یوسف در بیش تر ترجمه های فارسی قرآن کریم نادیده گرفته شده است. در بخشی از این آیه که روایتگر داستان رویارویی زنان مصر با حضرت یوسف7، به دعوت همسر عزیز مصر است، آمده:«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» یعنی زلیخا به زنان مصر، یک«متکأ» داد سپس ادامه می دهد: «به هریک از آنان کارد داد». با این که در روایت این رخداد در ادبیات منظوم و منثور فارسی-از زمان رودکی تا امروز- سخن از حضور نارنج یا ترنج در دست زنان مصر بوده است، اما در بیش تر ترجمه های فارسی از نارنج یاد نشده است. بررسی63 ترجمه فارسی این آیه نشان داد تنها 5 درصد از مترجمان (3مترجم) این واژه را ترنج معنا کرده و 95 درصد(60 مترجم) آن را پشتی وتکیه گاه، محفل، میوه و نوعی غذا ترجمه کرده اند. در جست وجوی رویکرد، معنای واژه مُتَّکَأً در 168 کتاب تفسیر، حدیث و لغت به زبان عربی، بررسی و مشخص گردید 101 کتاب این واژه را واژه ای عبری دانسته و آن را ترنج یا نارنج معنا کرده اند. بنابراین بهترین معادل برای واژه مُتَّکَأً در این آیه، ترنج یا نارنج است و این امر، لزوم گسترش دایره معنایی واژگان چندمعنایی تا مرز شناسایی واژه های غیرعربی قرآن مجید را آشکار می سازدو بر اهمیت تناسب برگردان فارسی واژگان چندمعنایی با بافت متن و منطق آیه دلالت دارد.
Love and Redemption of Modern Man: Deleuzian and Sadraian “Becoming in Love”(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
113 - 129
حوزههای تخصصی:
Modern Man, engaging the predicament of “identity” and “self”, seeks “love” as a redeeming power to reach affirmation of life and reconciliation. To discuss the issue, the concept of “becoming” as an innate motion and transformation in the process of love has been scrutinized from Gilles Deleuze and Molla Sadra Shirazi”s perspective. The concept of “becoming” in Deleuze corresponds with Molla Sadra”s “substantial motion” in the notion of “love”, both carrying out the phenomenon of perception and transformation. The concept of “love” in Deleuze”s theory appears as a rhizomatic experience of “expression of the other” and different possibilities with no message and centrality, just to reach a kind of individual and unique “affect”, and this singular affect is sufficient to generate transformation. Sadra, on the other hand, presents love as the seed corn of all being, leading to a hierarchical motion through “systematic ambiguity of existence” towards a kind of cosmic unity and reconciliation. The theories of Deleuzian “becoming in love” and Sadraian “substantial motion and love” have been applied to scrutinize the practicality and confrontation of the notions in the case of redeeming modern man from nihilism, sense of alienation, distress, and bewilderment.
تحلیل گفتمان انتقادی مولانا و سنایی با رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
41 - 58
حوزههای تخصصی:
تحلیل انتقادی گفتمان ، مفهوم بافت کاربرد زبان را به مثابه کنش اجتماعی زبان تعریف می کند. تحلیل گران انتقادی گفتمان با وارد کردن مفهوم ایدئولوژی به تحلیل گفتمان سعی می کنند نشان دهند که چگونه کارکردهای ایدئولوژیک یک زبان ابزارهایی برای تحلیل گفتمان را در نیل به قدرت مولد ارائه می دهند. یکی از این ابزارهایی که کارآیی لازم را در تحلیل های کلان اجتماعی – فرهنگی ایفا می کنند، نظام های دیالکتیکی هستند. با کمک نظام های دیالکتیکی همچون برجسته سازی در تقابل با حاشیه رانی، روایت در مقابل فراروایت می توان به تحلیل های کلان اجتماعی نهفته در متون ادبی پرداخت. از این رو با انطباق این تحلیل ها با تحلیل های خرد زبانی در کلام عرفانی حماسی می توان به سازوکارهایی رسید که انسان پرسشگر امروزی را به آینده ای روشن هدایت کرد. در راستا با چنین تحلیلی می توان کلام مولانا و سنایی را از اشعار این دو شاعر با رویکردی در تحلیل گفتمان انتقادی در نگاه فرکلاف مورد بحث قرار داده و سازو کارهایی ارائه داد که تحقق نظام های دیالکتیکی در اشعار مولانا و سنایی تابع آنها هستند.
تحلیل جامعه شناختی آثار بهرام بیضایی بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب شخصیت های آثار بهرام بیضایی، به خاطر همرنگ نشدن با اجتماع و عرف غالب، برهم زدن مناسبات کهنه و داشتن جهان بینی ای متفاوت، مطرود جامعه خود هستند و داغ ننگ بر پیشانی دارند. بیضایی در پرداخت این شخصیت ها و کنش هایشان، بین ادبیات نمایشی و جامعه شناسی پل می زند و به این وسیله جامعه، رفتارها و مناسبات اجتماعی را به چالش می کشد. هدف این مقاله بررسی شخصیت های دوازده اثر از بهرام بیضایی با تکیه بر نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن است. برای این منظور داغ ننگ های شخصیت ها، براساس نظریه یادشده، در سه دسته داغ های ظاهری و جسمانی، باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی طبقه بندی و سپس زمینه ها و علل بروز داغ، نحوه برخورد شخصیت ها با آن، و همچنین میزان حقیقی بودن داغ ننگ ها توصیف و تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که داغ ننگ شخصیت های آثار بیضایی بیشتر از نوع باطنی و شخصیتی، و نژادی و عقیدتی است. شخصیت های مرد آثار وی، افرادی روشنفکر، هنرمند، آگاهی بخش و متفاوت با زمانه خود هستند که جامعه به سبب این ویژ گی ها آن ها را طرد می کند و شخصیت های زن نیز افرادی باسواد، تابوشکن و مبارزند که اسیر هنجارهای مردسالارانه هستند و در پی یافتن استقلال، بروز هویت واقعی و احقاق حقوق اولیه، از طرف جامعه متحمل داغ ننگ می شوند.
بررسی نمادهای گیاهی و جانوری در اشعار سیمین بهبهانی
منبع:
مطالعات ادبیات معاصر ایران سال ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
23- 57
حوزههای تخصصی:
مفهوم عشق در اندیشه ابن سینا و روزبهان بقلی شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائلی که در حوزه عرفان وفلسفه مورد اهمیت قرارگرفته است، مفهوم عشق است.عشق از بدو ورود خود به حوزه فلسفه و عرفان، تفاسیر متفاوتی با خود به ارمغان آورده است.بیشتر تفکرات متعالی فلاسفه و عرفا در این مبحث جای گرفته است.در این میان دو زاویه دید مهم فلسفی -عرفانی جهت تبیین مفهوم عشق به کار رفته اند. ابن سینا و روزبهان بقلی به عنوان دو جهره شاخص درمکتب عشق شناسی به عنوان فیلسوف و عارف در حوزه عشق مباحث مبسوطی را ارائه کرده اند.در پژوهش حاضر با بهره گیری از اندیشه های ابن سینا و روزبهان بقلی ، به تحلیل محتوایی مفهوم عشق به روش توصیفی تحلیلی در نزد آنها پرداخته شده است، با تشریح و تبیین مفهوم عشق در اندیشه این بزرگان، مشاهده خواهد شد، با توجه به تقدم زمانی ابن سینا نسبت به روزبهان بقلی، روزبهان در بسیاری از آرای خویش تحت تاثیر مکتب عشق شناسی ابن سینا بوده است، در این میان نکات مشترکی بین اندیشه های این دو فیلسوف و عارف قرار داشته، که تاثیرات ابن سینا در حوزه عشق شناسی به روزبهان کاملا مشهود خواهد شد.از مهمترین نکات مشترکی که در این مباحث به کار رفته است،ماهیت عشق، سریان عشق در نظام هستی، عشق و محبت ، عشق به زیبا رویان، عشق و جمال،و...، در نهایت این پژوهش نشان می دهد که هرچند در بعضی موارد از اصطلاحات خاص خود استفاده کرده اند، اما در نهایت منشاء فکری آنها رسیدن انسان به عشق واحد، یعنی ذات اقدس است.
واکاوی تطبیقی ساختار روایی تراژدی داستان سیاوش و هیپولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تراژدی نوعی ادب نمایشی از یونان باستان است که به شکل نمایش، بر روی صحنه اجرا می شود. ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی از نخستین کسانی بود که در کتاب فن شعر، درباره تراژدی، به طور کامل بحث کرده و به معرّفی و توضیح آن پرداخته است. وی عناصر و اجزایی را برای تدوین تراژدی معرّفی نموده که در کیفیّت، جذابیّت و برتری تراژدی نقش مهمّی را ایفا می نمایند. در ادبیّات فارسی آثاری وجود دارد که بازتابی از تراژدی های یونان باستان و دیدگاه ارسطو در این باره است؛ از جمله شاخص ترین این آثار، شاهنامه فردوسی است با داستان هایی که همسویی و شباهت زیادی به تراژدی های یونان باستان دارد پژوهش حاضر با هدف نشان دادن این شباهت در زمینه تراژدی و با روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه داستان سیاوش از شاهنامه و تراژدی هیپولیت اثر اوریپید، به عنوان مطالعه موردی پرداخته است و این همسویی را نشان داده است.
مقایسه تحلیلی چگونگی روایت زندگی جلال الدین خوارزمشاه در متون تاریخ نگارانه و ادبی (بازنمایی روایت نبرد سند، 618 قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
193 - 222
حوزههای تخصصی:
در متون تاریخی می توان ردپای شخصیت های تاریخی ای را پیدا کرد که از حیث کنش و ویژگی های شخصیتی به قهرمانان رمانس ها نزدیک شده اند. نویسندگان این متون نهایت تلاش خود را برای واقعی جلوه دادن این حوادث به کار بسته اند. یکی از این شخصیت ها جلال الدین خوارزمشاه است. «نبرد سند» در زندگی این قهرمان در متون تاریخ نگارانه و ادبی بسیار متفاوت روایت شده است. روایت های ادبی این رویداد از دل متون تاریخ نگارانه شکل گرفته است. هدف نویسندگان این پژوهش بررسی مقایسه ای روایت های متون تاریخ نگارانه و ادبی از سده هفتم تا دوره معاصر در بیان واقعه «نبرد سند» در بستر مطالعات روایت شناسی است. براساس نتایج پژوهش، در میان روایت ها، اثر ابن اثیر به دلیل باورپذیری، منطقی بودن روایت ها و بی طرف بودن مورخ به واقعیت نزدیک تر، اما روایت های نسوی و جوینی به دلیل باورپذیری کمتر و تناقض در روایت ها، ادبی تر و در بخشی از روایت ها جلال الدین به قهرمان رمانس ها نزدیک شده است؛ این روایت ها، مرجع اصلی نویسندگان و شاعران دوره های بعد برای خلق اشعار، منظومه ها و رمان های تاریخی واقع شده اند.
بررسی جایگاه و عملکرد شعر و اندیشه مولانا در آثار شهید مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
319 - 348
حوزههای تخصصی:
ادبیات فارسی خارج از فضای دانشگاه، در میان افراد، اندیشه ها و جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی معاصر حضوری قاطع داشته است. مطالعه ادبیات در این ساحت بیش از هرچیز به معنای تبیین نقش و عملکرد آن در فراز و فرودهای تاریخی است. با توجه به این مسأله، در مقاله حاضر شعر و اندیشه مولانا جلال الدین محمد بلخی در آثار شهید مطهری به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین شخصیت های معاصر، ردیابی شده است. آثاری که مورد تحلیل محتوایی قرار گرفته اند بیشتر آثاری هستند که در نگاه نخست پیوند و ارتباط متعارف و شناخته شده ای با ادبیات فارسی برقرار نمی کنند؛ اما تعمّق و تأمل در این آثار نشان دهنده حضور چشمگیر و مؤثر ادبیات و مشخصاً اندیشه و شعر مولانا است که البته سویه تبیینی این گونه کاربرد بر سویه استدلالی آن غلبه دارد. نتایج همچنین نشان می دهد، شهید مطهری با استعمال برخی از حکایت های مثنوی و کاربست ساختار شعری مثنوی، به تقویت و تصدیق برخی از دیدگاه ها و از طرفی تضعیف پاره ای ازگفتمان های رقیب نایل شده است. از این منظر ضمن بازسازی نظرات استاد مطهری درباره مولانا، جایگاه شعر و اندیشه این شاعر و عارف برجسته در منظومه فکری شهید مطهری و متعاقباً جایگاه، ارزش و عملکرد ویژه آن در یکی از مهمترین جریانات سیاسی-اجتماعی معاصر مشخص می شود.
تحلیل تأثیر تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در تصویر سازی شاملوبا رویکرد تحلیلی بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
227 - 269
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو از چهره های نامبردار شعر نو محسوب می شود، قضاوت های متفاوتی درباره ی شعرش صورت گرفته است، برخی وی را بسیار متأثر از شاعران فرنگی دانسته اند. از آنجا که تصویرغالباً از ارکان مهم شعر است و با توجه به نظریه بینامتنیت که هر متنی را متأثر از متون پیشین یا معاصر خود می داند با بررسی تصاویر شعری می توان به میزان ارتباط یا عدم ارتباط شعر شاملو با میراث شعری کهن پی برد.برای این منظور تصویرهایی که در قالب تشبیه ، استعاره ، تشخیص ،کنایه و صفت هنری در شعر وی بیان شده اند، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با نگاهی به نظریه بینامتنیت و رویکرد سنت گرایی ادبی انجام شده است. بررسیوتحلیل داده های تحقیق نشان داده برغم نظر مخالفین شاملو، تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در شعر وی به صورت صریح (عین تصویر در بافت نو) و ضمنی( قسمتی از تصویر ، تصویر با مفهومی تازه در بافت نو) بازتاب یافته است. در این میان بیشترین بازتاب مستقیم یا صریح به ترتیب در تصاویر شعری کنایه و تشبیه و بازتاب غیرمستقیم یا ضمنی در تصاویرشعری تشخیص ، استعاره و صفت هنری صورت گرفته است.
کارکرد اسطوره ای عصا در حماسه های ملی ایران و جهان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
83 - 109
حوزههای تخصصی:
متون حماسی، کارنامه ی ادبی ملت ها و اندیشه اسطوره ای مردمان سرزمین های مختلف است که به تعبیر یونگ «ضمیر ناخودآگاه جمعی» ملت خوانده می شود. برخی از ابزارهای اسطوره ای در متون حماسی علاوه بر کارکرد اصلی خود، ویژگی هایی فراتر از سرشت طبیعی خود و نقشی نمادین دارند. در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، کارکرد اسطوره ای عصا در متون حماسی ایران و جهان بررسی و تحلیل شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عصا در متون حماسی ملی ایران به عنوان یکی از لوازم بایسته پادشاهی نقش زیادی ندارد در حالی که در نگاره های شاهان ایران باستان، نماد قدرت و مشروعیت آن ها قلمداد می شود. به نظر می رسد: گرز در شاهنامه همان کارکرد عصا را دارد. برخلاف حماسه های ملی ایران در متون حماسی ملل جهان، عصا یا چوبدستی شاهی یکی از ابزارهای نمادین خدایان و الهگان، پادشاهان، پهلوانان، قاضیان و کاهنان به شمار می رود و در آیین بار و سوگند کارکرد بنیادین و اسطوره ای دارد. عصا در حماسه ها خاصیت جادویی هم دارد و الهه ها با عصا به تبدیل صورت و پیکر می پرداختند. خاصیت نیرو بخشی، پیشگیری از نبرد، کمک به پیروزی در نبرد، نشان دادن قدرت و کمال پختگی از موارد دیگر کاربرد عصا در حماسه های ملی ایران و جهان است.
Sir William Jones and the Shahnameh(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۰
41 - 60
حوزههای تخصصی:
The second half of the eighteenth century was a period of transition in European aesthetics. It was also a time of increasing contact between Europe and Asia. The rise of Oriental literary scholarship was a natural outgrowth of the public interest in things Oriental. While the earlier part of the century had sought to reaffirm the basic tenets of the Enlightenment with the help of its indirect knowledge of the Oriental literatures, the later generations became increasingly fascinated with the new possibilities of the literary heritage of the East. The Shahnameh first attracted the attention of the eighteenth-century Orientalists such as Sir William Jones as the supreme example of Oriental epic poetry. The present essay proposes to study Jones's conception of Persian literature and his remarks on the poetry of Firdawsi, as well as his fragmentary translations of the Shahnameh .
شخصیت شناسی رمان بازی آخر بانو بلقیس سلیمانی بر اساس افلاک هفتگانه ویلیام بن هم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهشِ حاضر به بررسی شخصیت های رمان بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی(متولد1342ش.) در چارچوب نظریه شخصیت شناسی ویلیام بن هم براساس ارتباط تیپ شناسی و افلاک هفت گانه می پردازد. بن هم کوشش می کرد تا با پیوند شخصیت و سیارات هفت گانه، تصویری کامل و روشنی از فرد ارائه دهد؛ زیرا شخصیت شناسی، در روان شناسی مبحثی بنیادی و مهم است که موجب قضاوت درباره ماهیت اصلی شخص می گردد و ابزاری برای معرفت خود و دیگری است. شخصیت شناسی بن هم یکی از روش های شناختی است که برای تعیین ویژگی های شخصیتی فرد استفاده می شود. همچنین با مدد ازآن می توان به نحوه فکر کردن، رفتار و واکنش های فرد برای موقعیت های مختلف پی برد و نقاط قوت و ضعف اشخاص را شناخت. شخصیت شناسی بن هم، نگرش ها، ارزش ها، افکار، روابط، رفتارها و غیره را براساس سیارات هفت گانه ارزیابی می کند. نویسنده رمان، درشخصیت پردازی با نگرش به مردمِ جامعه و شخصیت های واقعی با کمک تخیل خود پیش نمونه هایی را خلق می کند تا بتواند ماهیت آنها را نشان دهد. شخصیت و شخصیت پردازی از مهم ترین عناصر یک رمان به شمار می روند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که براساس نظریه شخصیت شناسی بن هم، کدام شخصیت همسانی بیشتری با نظریه مذکور دارد؟ براساس یافته های تحقیق، گونه سرشت کیوانی به شخصیت بانو نزدیک تر است که دال بر غم و غصه و خستگی ها و تلخی های زندگی وی است. گل بانو در ایام زندگی خویش از بعد از انقلاب اسلامی تا سال 1385، براساس شرایط و محیط زندگانی خود سرشت مختلفی را تجربه می کند که طالع نحس تفوق بیشتری در حیات وی دارد.
برابرسنجی «غم غربت روح» در اشعار مولانا و نغمه نی از آنه ماری شیمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
39 - 63
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو در پی آن است تا مسأله غم غربت روح و بازتاب آن را در سروده های شیمل ومولانا کاویده و از این طریق ضمن آگاهی از میزان تأثیرپذیری شیمل از آموزه های مولانا و چگونگی پرداختن به این موضوع (همراه با متعلقات عرفانی دیگر) را وارسی کرده و به رؤیت خواننده برساند. آنچه از این جستجو به دست آمد عبارت از آن است که: شیمل نیز همچون مولانا در آغاز مثنوی موضوع فلسفی / عرفانی غم غربت را از زبان «نی» آغاز می کند. در این راستا شیمل با گفتن «شنیدم» در عین حال، دعوت مولانا را که گفته بود «بشنو»، اجابت کرده و در پاسخ به او می گوید: من به نوای نی گوش فرا دادم و غم غربت همراه با حسرت اشتیاق به بازگشت روح را با جان و دل دریافتم. شیمل آنگاه این غم را نه تنها از زبان «نی»، که از زبان دیگر عناصر هستی نیز به تصویر کشانده، می گوید: این درد در دیگر ذرات و اجزای کاینات مانند بلبل، درخت و بهار نیز به گوش می رسد. شیمل آنگاه به تأسی از مولانا جلال الدین رومی «غم غربت» را با داستان هبوط آدم و زمان (وقت یا حال) پیوند داده و با توجه به زمینه های یاد شده نیز، موضوع را به کند و کاو می نشیند.
تحلیل تطبیقی عناصر گروتسکی در رمان های آخرش می آن سراغم از سیامک گلشیری و شب شکارچی از دیویس گراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
160 - 193
حوزههای تخصصی:
گروتسک، مکتب ادبی است که ناهنجاری های جامعه را به شکلی واقع گرا و در عین حال نامتعارف و افراطی به تصویر می کشد. هر اثر زننده، ددمنشانه و در عین حال کمیک می تواند در زمره آثار گروتسکی به شماربیاید؛ به عبارتی نخستین ویژگی اثر گروتسکی، تشدید سردرگمی و ترس در حالات روحی مخاطب است. ناهنجاری، نامفهومی، مسخ شدگی، طنز و ترس برجسته ترین ویژگی های متن گروتسکی است که می تواند در واقعیت های تلخ و ناخوشایند موجود در جامعه نویسنده ریشه داشته باشد. با تحلیل و بررسی نحوه بازنمایی این ویژگی ها در متون ادبی می توان به شناخت بهتر و دقیق تری از جامعه و حقایق ناهنجار پنهان در آن دست یافت. سیامک گلشیری، نویسنده معاصر ایرانی، و دیویس گراب، نویسنده و داستان نویس کلاسیک آمریکایی، از جمله نویسندگانی اند که با سبک گروتسکی در آثار خود به بیان چالش ها و ناهنجاری های اجتماعی جامعه خود پرداخته اند. هر دو نویسنده علی رغم زمان و مکان متفاوت، به بازنمایی مولفه های مشترکی چون وحشت، طنز آمیخته به اندوه و هراس، تناقض در شخصیت ها، دشنام گویی، کاربرد صداهای موهوم، ناهنجاری و انزجار پرداخته اند. همچنین گلشیری و گراب از عناصری چون زمان، مکان و صدا در راستای تقویت بار معناییِ گروتسکی آثار خود استفاده کرده اند. بازنمایی مکان هایی با مولفه های [+ترسناکی]، [+تاریکی]، [+خلوت] و غیره در کنار زمان هایی که دارای مولفه های معنایی [+شب] و [+تاریکی] هستند سبب تقویت فضای ناهنجار این دو رمان شده است. نگرش برآمده از تحلیل اثر گلشیری و گراب به مفهوم گروتسک یادآور دیدگاه منفی کایزر است که به بازنمایی تجربه ناخوشایند و هراسناک و عناصر منفی می پردازد.
بررسی دیدگاه مولوی و سهروردی نسبت به «زبان عبارت و زبان اشارت» در مسیر استکمال انسان
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
97 - 126
حوزههای تخصصی:
با پیدایش تصوف و آموزه های عرفانی، اقبال وتوجه مردم به این تعالیم روز به روز گسترش یافت و عرفا برای کمال انسان مقدمات و مراحلی را مطرح کردند که با سیر آن انسان به معرفت خداوند دست می یابد. با ایجاد تحول و دگرگونی در مبانی عرفان در ادوار مختلف، وجود موانع واختلاف در طرقی که برای استکمال انسان مطرح شد، زبان نیز ویژگی های تازه ای یافت. صوفیه برای تعالیم آموزه های خود به علاقمندان از زبانی خاص که به زبان عرفانی معروف است استفاده کردند، که به دو قسم زبان عبارت و زبان اشارت تقسیم می شود. زبان عبارت زبانی روشن وگویا است که برای تعالیم مبتدیان به کار می رود، زبان اشارت زبانی پیچیده و رمزی است. عرفا در مسیر سلوک خود به حقایق و تجربه هایی دست می یابند که با الفاظ معمولی و زبان روزمره قابل بیان نیست و زبان اشارت بهترین قالب برای این گونه تجربیات است. این پژوهش که به بررسی دیدگاه مولوی و سهروردی نسبت به زبان در مسیر کمال انسان پرداخته است، نشان دهنده به کارگیری هردو گونه زبان عبارت و زبان اشارت در آثار مولوی است. در مقابل سهروردی بیشتر از زبان اشارت سود جسته و تعالیم خود را در قالب زبان اشارت مطرح کرده است.
سبک شناسی جزوه مترجَم شماره 2574: ترجمه ای کهن از قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
93 - 114
حوزههای تخصصی:
ترجمه های کهن فارسی از آیات شریف قرآن کریم در زمره ذخایر ارزشمند ادب فارسی است. این ترجمه ها، تشخّص و جایگاه ویژه و کم مانندی دارند. قرارگرفتن واژه های فارسی دربرابر مفردات قرآنی و عربی در بیشتر این آثار، دریافت معنی درست و دقیق آنها را ساده و ملموس ساخته است. از سوی دیگر، به سبب گستردگی و تنوّع کاربردی لغات حوزه ها و دوره های گوناگونِ زبانی در این متون، بررسی و شناخت ساختار لغات زبان فارسی از دیدگاه تاریخی بدون مراجعه به آنها ممکن نیست. یکی از ترجمه های کهن قرآن، جزوه مترجم شماره 2574 است که در کتابخانه آستان قدس نگهداری می شود. این ترجمه، زبانی استوار دارد و دربردارنده واژگانی سره و اصیل است. نسخه یادشده از نظر تاریخ ترجمه، تاریخ زبان و سیر تحوّل آن همچون دیگر ترجمه های کهن قرآن کریم، بسیار ارزنده و با اهمّیت است. در این جستار، جزوه مترجم 2574 معرّفی و روش مترجم آن در ترجمه، در کنار ویژگی های نسخه شناختی، زبانی، دستوری و رسم الخطی آن بررسی و تبیین خواهد شد. نام و نشان دقیق مترجم و کاتب و تاریخ قطعی و محل کتابت نسخه مشخّص نیست؛ امّا نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که نسخه مورد بررسی متعلّق به دوره نخست فارسی دری یعنی قرن پنجم هجری است و برابرنهاده های فارسی، دگرگونی های واجی، شاخصه های دستوری و رسم الخط آن، کهنگی زبان ترجمه را در این ترجمه از قرآن کریم نشان می دهند. دقّت فراوان در معادل یابی و برابرگزینی، تأثیرپذیری متعادل از ساختار زبان عربی، وام گیری اندک واژگان از زبان عربی، کاربرد حروف در معنای دیگر، جدانوشتن نشانه نفی از فعل، اتّصال ضمیر «او» به «که» ربط، استعمال فعل ماضی پیاپی و به کارگیری وجه تحذیری برخی از شاخصه های نسخه یادشده است.