
کهن نامه ادب پارسی
کهن نامه ادب پارسی سال 15 بهار و تابستان 1403 شماره 1 (پیاپی 38) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
آتشکده ها در شاهنامه، افزون بر جایگاه دینی خود از کارکردهای دیگری ازجمله کارکرد حقوقی، قانونی و قضایی نیز برخوردارند. اشاراتی که در این باره وجود دارد از اهمیت نقش و جایگاه آتشکده ها به عنوان بخشی از مراکز مهم اجرای قانون و امور قضایی، عمل به تعهدات فقهی- حقوقی، و پیوستگی فراوان میان قوانین و مجازات های صادره از سوی شاهان با رویکردهای مذهبی خبر می دهد. مقاله پیش رو با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نقش آتشکده ها در زمینه «قواعد قضایی»، «قراردادهای اجتماعی» و «پیمان های دینی» براساس اشارات شاهنامه خواهد پرداخت. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در شاهنامه، پیوند عمیقی میان کارکردهای اقتصادی - سیاسی آتشکده ها با کارکرد فقهی- حقوقی، قضایی وجود دارد و آتشکده ها، بستر مناسبی برای عمل به تعهدات دینی و اجتماعی (وقف، اَدای نذر و سوگند)، و پیشگیری از وقوع جرائم و یا کاهش آن ها به شمار می آیند که این مهم، در سیاست شاهان ساسانیِ شاهنامه به روشنی آشکار است؛ از طرفی، آتشکده ها محل هایی برای زدودن جنبه اجتماعی و فقهی گناه و جرم از افراد (گناهکار/ مجرم)، یا آمرزش روانِ درگذشتگان بوده اند که این امر در قالب مجازات های گوناگون، و همچنین کفاره و وقف در شاهنامه انجام می گیرد که هر دو این موارد، به صورت مالی (نقدی و غیرنقدی) و غیرمالی (تنبیه گناهکار/ مجرم) مرسوم اند.
منظومه حماسی «رونقِ انجمن» و تأثیرپذیری آن از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رونقِ انجمن» منظومه ای حماسی دینی به بحر متقارب در 2044 بیت است که شاعری با تخلّص صحبتِ لاری در دوره قاجار آن را سروده است. لاری در این منظومه، به اقتفای فردوسی رفته و در سرودن آن، علاوه بر پیروی از سنّت مختارنامه سرایی، سبک و سیاق شاهنامه را نیز سرمشق اصلی خود قرار داده است. این پژوهش در صدد آن است تا به روش تحلیلی و سندکاوی تأثیرپذیری این منظومه از شاهنامه را نشان بدهد. پژوهش حاضر، همچنین برآن است تا تأثیر شاهنامه را به لحاظ سبک شناختی، بر این مثنوی حماسی دینی، در چند بخش از قبیل زبان، ساختار، بیان و محتوا با ذکر و تحلیل شواهد بررسی کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد لاری یکی از مختارنامه سرایان ادب فارسی است که منظومه حماسی خویش را تحت تأثیر شاهنامه سروده و در این راه –به زعم خویش- کاری برتر از فردوسی در سرودن شاهنامه انجام داده است.
نگاهی دیگر به تصحیح ابیاتی از دیوان سوزنی سمرقندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، از شاعران سده ششم در سال 1338 ش. به دست دکتر ناصرالدّین شاه حسینی تصحیح شد. نبود نسخه معتبر نزدیک به دوره حیات شاعر باعث شد مصحح، از نسخ متأخّر استفاده کند و بی توجهی به ترجیح نسخه بدل ها بر متن در مواردی و بی اعتنایی به سن ت ادبی و قرائن آن در تصحیح، موجب شده تصحیحی آشفته و غیرعلمی، با اغلاط فراوان مطبعی به مخاطبان عرضه شود. بدخوانی لغات دشوار و خاص ترکی و عربی متن نیز از اشکالات دیگر این تصحیح است. از همان زمان تاکنون انتقادات فراوانی بر تصحیح این دیوان شد که نتیجه آن انتشار مقالاتی در تصحیح ابیات بود، اما در مجموع باز هم این دیوان سترگ،تا زمان تصحیح کامل، نیاز به بازبینی، بررسی و تصحیح دارد. در این نوشتار کوشش شده، با توجه به در دسترس نبودن نسخه های قدیمی، ابیاتی از دیوان این شاعر با کمک فرهنگ ها از جمله فرهنگ جهانگیری و در مواردی لغت نامه دهخدا بازخوانی و تصحیح شود.
نقش القاگری هم خوان ها در نمود جنسیت در شهرآشوب های فارسی (مطالعه موردی: مهستی گنجوی و امیرخسرو دهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان در تولید و طبقه بندی عوامل هویتی و فرهنگی نظیر جنسیت نقش مهمی ایفا می کند. شهرآشوب، در ادب ایرانی، ماهیتی مردانه دارد؛ زیرا نیازمند مراودات انسانی-اجتماعی آزادانه ای است که عرف اجتماعی آن را برای زنان نمی پسندیده است؛ بنابراین این پیش داوری در مورد شهرآشوب وجود دارد که زبان جنسیت زده و مردانه داشته باشد. ورود مهستی گنجوی در این عرصه و ابداع شهرآشوب های صنفی در قالب رباعی، واکنش های انتقادی متفاوتی با خود به همراه داشت که در یک نقطه نظر، یعنی مردانه بودن زبان شهرآشوب های مهستی به اشتراک می رسند. مساله اصلی تحقیق حاضر، ثبوت وجود زبان جنسیتی زنانه در شهرآشوب های مهستی گنجوی بوده است. برای اثبات این مسأله، از نظریه القاگری موریس گرامون در مقایسه انواع هم خوان های تکرارشونده و نوع القاگری آن در شهر آشوب های امیرخسرو دهلوی و مهستی گنجوی استفاده شد. در این پژوهش، متغیّر جنسیت، مبتنی بر دیدگاه عرفی و کلیشه های فرهنگی در موضوعیت نقش های مردانه و زنانه سنجیده شده است و این نتایج به دست آمد: نوع القاگری هم خوان ها در همه گروه ها (انسدادی، خیشومی، روان، سایشی و دمشی و نیم خوان ی) در شهرآشوب های مهستی و امیرخسرو دهلوی، به گونه ای معنادار از هم تمایز داشته و کاملا در جهت مخالف یکدیگر قرار دارد. القاگری انواع هم خوان ها در شعر دهلوی متمایل به سمت سرعت ادا، سطحی بودن عواطف، خشونت و تیزی و برندگی اصوات و کلمات است. دهلوی از موضع قدرت، با صراحت کامل، فرادستانه و تحقیرآمیز با مخاطب/معشوق شهرآشوب هایش مخاطبه می کند. ویژگی این القاگری ها با جنسیت شاعر و آزادی فرهنگی و اجتماعی و برون گرایی عرفی او انطباق کامل یافته است. برعکس، القاگری هم خوان ها در شهرآشوب های مهستی مبیّن درون گرایی، محافظه کاری و احتیاط شاعر است و از هر جهت گرایش به سمت نرمی، ملاطفت و نوازش گری دارد که این مفاهیم نیز با جنسیت مهستی در تطابق است. بنابراین می توان ادعا نمود که زبان شعری شهرآشوب های مهستی، برخلاف تصور عمومی، درصد بالایی از زنانگی را داراست.
مکتوباتِ صدی، یکی از منابع مکتوبات گیسودراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید گیسودراز (720/ 721 - 825 ق.)، صوفی دانشمند سلسله چشتیه در شبه قارّه، در مکتوبات خود از منابعی بهره جسته است که شناخت آن ها از یک سو، آبشخورهای فکری گیسودراز را بر ما آشکار می سازد و از سوی دیگر، آثار مورد توجّه بزرگان چشتیه را در آن روزگار معرّفی می کند. در یگانه چاپ سنگی مکتوبات گیسودراز، نامه ای وجود دارد که از هفت نامه که در مکتوبات صدی شرف الدّین منیری (661 ؟ - 782 ق.) آمده، اقتباس شده است. در این مقاله، متن کامل این نامه، یعنی مکتوب سوم از مکتوبات گیسودراز، واکاوی شده و در پایان نشان داده شده که این مکتوب، ترکیبی از نامه های دوازدهم، چهارم، دوم، پانزدهم، نوزدهم، دهم و شانزدهم از مکتوبات صدی است و می توان این احتمال را داد که گیسودراز به سبب منطقه مشترک زیست آنان و نیز همزمانی با شرف الدّین منیری و مطالعه مکتوبات صدی، هفت مکتوب شیخ منیری را با نقل مستقیم و نیز افزوده هایی از خویش در هم آمیخته و به نام خود به یکی از مریدانش ارسال کرده است. از رهگذر این پژوهش می توان مکتوبات صدی را از جمله منابع مکتوبات گیسودراز دانست که این پیر چشتی بدون ذکر نام از آن بهره برده است، افزون بر اینکه این تأثّر را می توان دلیلی بر شهرت مکتوبات صدی اندکی پس از تألیف آن به شمار آورد.
بررسی بن مایه های اسطوره ای آب در داستان های شفاهی مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های عامه سرشار از باورهای اسطوره ای است، به همین دلیل درک و دریافت پیرنگ و علت وقایع در این داستان ها کمی پیچیده است و لازمه درک درست آنها آگاهی از باورهای کهن و آیین های اساطیری است. محتوای بسیاری از داستان های شفاهی مازندران را اندیشه ها و باورهای اسطوره ای تشکیل می دهد. نگارندگان در این جستار سعی دارند به روش توصیفی-تحلیلی، بن مایه های اساطیری مرتبط با آب را در این داستان ها مورد بررسی و تحلیل قرار دهند و به این پرسش پاسخ دهند که عناصر اساطیری مرتبط با ایزدبانوی آب در داستان های شفاهی مازندران چگونه نمود پیدا کرده است. پس از بررسی پنج جلد داستان های شفاهی مازندران روشن شد مؤلفه هایی نظیر گذر از رودخانه، مسدود شدن آب رودخانه ها به وسیله اژدها و نبرد قهرمانان با اژدها، قربانی شدن دختران و به دنبال آن آزاد شدن آب ها، ازدواج قهرمانان با دختران پادشاهان، حسادت نسبت به شخصیت اول داستان و توطئه برای قتل او، حضور اسب آبی یا دریایی، روییده شدن گیاه از خون، خارج شدن شخصیت اول داستان برای یافتن همسری خارج از سرزمین مادری خود، پیوند میان ایزدان نگهبان آب و ایزدبانوی باروری و ارتباط پری و چشمه، از مضامین اصلی داستان های شفاهی مازندران است که همگی ریشه در باور و آیین های اساطیری دارند.
سیر تطور شخصیت روایی روباه در حکایت های حیوانات از قرن 3تا قرن 9 هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد حکایت های حیوانات در طول زمان به دلایل اجتماعی، تاریخی، نظام های گفتمانی یا خلاقیت راویان آنها با تغییر و تطور در مؤلفه های ساختاری همراه بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که شخصیت روباه در حکایت های قرن 3 تا 9 چه تغییراتی داشته و این تغییر چه تأثیری بر سیر روایی حکایت داشته است. برای دستیابی به این هدف 33 حکایت از 18 کتاب در بازه زمانی ذکر شده، انتخاب و بر اساس دیدگاه کلی روایت شناسان ساختارگرا به ویژه آراء برمون بررسی شده است. روباه در حکایت ها در مقابل سایر شخصیت ها نقشی فعال و محوری دارد و سیر تحولی را از شخصیت منفی به مثبت طی می کند. در برخی ازکتب قرن ششم با تفاوت هایی در شخصیت روباه روبه رو می شویم. در برخی از حکایت ها روباه حیله گر و منفعت طلب گاهی به چهره ای چاره اندیش، عاقل و فریب خورده تبدیل شده و در برخی مواقع نیز حیله گری ناجی می شود. این حیوان متأثر از جریان عرفان و تصوف بیشتر به ارزش های درونی پی می برد؛ همچنین از صورت حیوانی فاصله گرفته و عهده دار نقش های انسانی مانند وزارت و نگهبانی می-شود.
انواع طنزهای موقعیتی در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنش های نامتعارف رفتاری در یک موقعیت متعارف، نوعی از طنز را پدید می آورد که نامش طنز موقعیتی است. حافظ استاد طنزهای موقعیتی است، چون به موازات تلاش برای رسیدن به اوج هنرنمایی های ادبی، حساسیت به موضوعات سیاسی و اجتماعی نیز از دغدغه های اساسی در زندگی و اشعار اوست. گونه های طنز موقعیتی در اشعار او بیش از طنزهای ادبی است. این موضوع نشان دهنده ی آن است که در عصر حافظ، رفتار شخصیت های سیاسی و فرهنگی به حدی تمسخرآمیز و تعجب انگیز و متناقض بوده است که شاعری چون حافظ و هم چنین عبید زاکانی، نیاز چندانی به آفرینش طنز به شیوه ی تصنعی در اشعار و آثار خود احساس نمی کرده اند. آن ها با تصویر واقعیت های جاری در جامعه، گونه های مختلفی از طنز را پدید آورده اند که نامش طنز موقعیتی یا رفتاری است. حافظ با خلق شخصیت های آرمانی چون پیر مغان و رند بازاری تلاش می کند تا ارزش های مقبول عرفی را به عنوان مناسب ترین جای گزین ها در برابر گفتمان های مسلط و منفور سیاسی، دینی و عرفانیِ حاکم بر جامعه، الگوسازی کند.
بررسی سیر حضور اسطوره ماهی در مهرپرستی، اوستا و متون پهلوی، متون حماسی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهی اسطوره ای است کهن که به دلیل انتساب به عنصر مینوی آب، همواره به پاکی و قداست ستوده شده و به سبب همین ظرفیت های ذاتی، در اغلب ادوار تاریخی از مفاهیم و معانی اساطیری سرشار بوده است که در هر دوره ای با توجه به نظام اندیشگانی غالب آن روزگار، عهده دار بیان مضامین نیک و اهورایی است. در این پژوهش با روش تحلیل محتوا، سیر حضور اسطوره ماهی از مهرپرستی تا عرفان بررسی شد و نتایج پژوهش نشان داد که اسطوره ماهی از آغاز تولد مهر در روایت های کهن این آیین مرموز حضور داشته است و به علت تعلّق حیاتش به آب، با آناهیتا نیز در پیوند است. ماهی در اوستا در قالب «کرماهی»، حضوری اساطیری- آیینی دارد که در متون پهلوی نگهبان هوم سپید بوده، از این طریق زندگی بخش زرتشتیان در آخرالزمان است. در متون حماسی و پهلوانی، حضور این اسطوره کمرنگ می شود تا آن که در نهایت در عرفان، در کنار مضامین رازآلود دریای توحید، رمزی می شود از وجود سالکان واصل که در این دریا مستغرق وجود ذات حقند. ماهیت پاک و آیینی این اسطوره در باورها و متون ادوار مختلف، تغییر چندانی نکرده و در هر ساحتی، کارکردهای اساطیری خویش را حفظ کرده است.
تحلیل «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی با تکیه بر «نظریه نفی و اثبات»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تحلیل مفهوم «گستاخی با حق تعالی» در داستان عمید خراسان به روایت عطار و مولوی می پردازد. بنیان نظری پژوهش براساس نظریه عرفانی «نفی و اثبات» است. این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، برآ نست تا به استناد شواهد موجود در آثار عطار و مولوی و با تکیه بر نظریه «نفی و اثبات»، به تحلیل تناقض موجود از مفهوم گستاخی با خدا در داستان عمید خراسان به روایت منطق الطیر و مثنوی پرداخته، تفسیر درستی جهت شناخت دیدگاه این دو عارف ارائه دهد.اگرچه مقایسه مفهوم گستاخی در روایت منطق الطیر با مثنوی از داستان یادشده، گویای آن است که دو روایت، از گفتمان واحدی پیروی نمی کنند، چنان که روایت عطار دلالت بر نیکوداشت گستاخی با خداوند و روایت مولوی تأکید بر نکوهش او دارد؛ اما با بررسی گستاخی در کلّیت آثار هر دو عارف می توان دریافت که دیدگاه هم سویی دارند. یعنی حال گستاخی با خدا در نگرش عطار و مولوی در دو ساحت انعکاس دارد: نخست در ساحت عبودیت که نکوهیده و درخور نفی است. دوم در ساحت عشق که نیکو و درخور اثبات است؛ ازاین رو تفاوت روایت عطار با مولوی از داستانی واحد، نشانه اختلاف دیدگاه شان نیست، بلکه نشانه اهتمام شان به پرداختن وجهی از وجوه متفاوت گستاخی است.
مولوی و کازنتزاکیس در ترازوی اندیشه و احساس با تاکید بر ساحت های نفسانی درونی (باورها، احساسات و خواسته ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیلِ تقابل/ تعامل/ تضاربِ اندیشه متفکران و صاحبان تجربه هنری موضوعی است که در مجموعه ساحت هایِ پژوهش های ادبی می تواند بستر و زمینه ساز درک بهتر گفتمانِ فکریِ صاحبان متون - با وجود همه تفاوت های فرهنگی - تلقی شود. در این بستر مولوی و کازنتزاکیس، دو متفکر بزرگ جهان اسلام و مسیحیت هستند که آثار آنها از منظرهای مختلف و در حالت مقایسه ای و با انگیزه های گوناگون قابل تامل است. یکی از مهم ترین این انگیزه ها، نوع اندیشه در باورمندی به ساحت های نفسانی به ویژه ساحت باورها و اعتقادات، احساسات و عواطف، خواسته ها و نیازها است که این مقاله بدان پرداخته است. نویسنده در این مقاله با روش تحلیلی- انتقادی مهم ترین عناصر مشترکِ فکری این دو متفکر را با تاکید بر پنج ویژگی شخصیتی مشترک از یک سو و بارزترین عناصر و مولفه های فکری، عواطف و خواسته های مشترک از سویی دیگر واکاوی و تحلیل کرده است. دستاورد این پژوهش نشان می دهد با وجود همه نگره های غیرهمسو، هر دو بر اصلِ رسیدن به سعادت و شادکامیِ مستمرِ پایان ناپذیر اهتمام ورزیده اند و با توجه به ذوابعاد دیدن انسان بر ساحت نفسانی در قالب نسخه ها و دستورالعمل های مختلف توجه کرده اند.
حکایت شیخ صنعان: بازگشتِ موقتِ امر سرکوب شده و تثبیت امر هنجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بخش نخست مقاله حاضر، حکایت «شیخ صنعان» بر مبنای برخی از مفاهیم در نقد روانکاوانه فرویدی بررسی می شود. نتایج این بخش نشان می دهد که که ساخت اصلی حکایت، بیان شاعرانه کشمکش میان سه ساحت روان است: شیخ صنعان، «خود»، زیر فشار دو نیروی متضاد و مصرّ «نهاد» و «فراخود» است و این دو ساحت در قالب دو شخصیت دختر ترسا و مرید بلندهمت، صورتی عینی و هنری یافته اند. در آغاز حکایت، خودانگیختگی جوشان «نهاد» از همه جانب می خواهد سیطره یابد؛ اما در ادامه، «فراخود» با نیروگذاری های هنجاری و دینی، دوباره جلو می آید و در نهایت پیروز می گردد. در بخش دوم مقاله، مسئله ای مهم تر و بنیادی تر در ارتباط با این تحلیلِ درون متنی آشکار می شود: بازخوانی و بازاندیشی متنی عارفانه از منظر روانکاوانه، در نهایت، و در نسبت با زمینه اجتماعی آگاهی، به کجا راه می برد؟ در پاسخ به این پرسش، عطار به منزله یک سوژه گفتمانی عارفانه و حکایت شیخ صنعان را نیز به مثابه بازنمایی استعاریِ آگاهیِ یک گروه اجتماعی در نظر گرفته ایم و به این نتیجه رسیده ایم: در این حکایت، جایگاه «سوژه» را «کلیت نظام نمادین» گرفته است و متن به مثابه بازنمایی هنریِ نیروگذاری های اجتماعی عرضه شده است.
بررسی ویژگی های گونه شرقی زبان فارسی در شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی در مقایسه با خسرو و شیرین نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سروده های امیرخسرو دهلوی سرشار از ویژگی های تمایزبخش زبانی است که برخی از آن ها را می توان با گونه شرقی زبان فارسی مرتبط شمرد. امیرخسرو دهلوی و نظامی برخاسته از دو دوره زمانی و دو ناحیه جغرافیایی متفاوت شرق و شمال غرب ایران هستند. پرسش اصلی این است که برجسته ترین ویژگی های زبانی نمودیافته در شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی کدام است و تا چه حد می توان تفاوت های زبانی شیرین و خسرو و خسرو و شیرین را به تفاوت های شرق و غرب قلمرو زبان فارسی نسبت داد. یافته های پژوهش، نشانگر وجود ارتباط معناداری میان برخی از ویژگی های زبانی خاص این دو منظومه و ناحیه جغرافیایی سرایندگان آن ها است. به نظر نگارندگان، این تمایزها، اغلب به حوزه های آوایی و واژگانی زبان مرتبط اند و کمتر با نحو و جمله بندی ارتباط دارند. از میان ویژگی های آوایی و واژگانی، می توان به حذف صامت آغازین «ن»، کاربرد نون ساکن پیش از فعل ربطی «است»، سکون یا حرکت یافتن برخی از حرف ها، و کاربرد خاص «ایستاد» در شعر امیرخسرو دهلوی اشاره کرد که در شعر نظامی دیده نمی شود. نیز باید از لغت های «ته» به معنای زیر، «فرویش»، «توی/ تو»، «خله»، «گواران»، «پیش افتاد»، «هر همه»، «خیرباد» و «پیچاک» یاد کرد که زبان امیرخسرو دهلوی را از زبان نظامی متمایز می کند.