مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
نوشتار زنانه
حوزههای تخصصی:
یکی از جریانهای داستانی معاصر، گرایش رمان نویسان زن به استقلال نوشتاری و ایجاد سبک نوشتار زنانه است؛ گرایشی که به زعم برخی از داعیه داران آن، غالبا از رهگذر بازنگری در روایات مردسالارانه و کوشش برای ایجاد نهضتی انتقادی با رویکرد بازخوانشی در روایات اسطوره ای محقق خواهد شد. رمان «به هادس خوش آمدید» اثر بلقیس سلیمانی یکی از این رمانهای انتقادی- اسطوره ای است که در آن نویسنده، به عنوان نمایندة قشر زنان، با عرضة الگویی اسطوره ای تلاش کرده، جایگاه نادیده انگاشته شده زنان را در جامعه، به کمک برخی روایات اسطوره ای به تصویر کشد؛ گویا به باور او همانند کمرنگ شدن نقش الهه ها در اساطیر، نقش زنان در حاکمیت روایات مردسالارانه چون روایات جنگی مغفول مانده است.
از آنجا که رمانهای اسطوره ای به سبب پیروی از الگوی اسطوره، شخصیت بنیاد هستند، این پژوهش با محور قرار دادن شخصیت اصلی رمان و استناد به موقعیت روحی- روانی او در سلسله حوادث، چارچوب نظری خویش را با رویکردی تلفیقی بر مبنای فرامتنیت ژرار ژنت و تحلیل کهن الگویی پیرسون استوار کرده است و از نتیجة کاربست آن برمی آید که نویسنده با درآمیختن روایات اسطوره ای ایرانی چون رستم و سهراب و رستم و اسفندیار و محوریت اسطورة یونانی «پرسفونه و هادس» تلاش کرده است با اعتراض به روند مردسالارانة روایات اسطوره ای غرب و شرق، راه نجات جامعة انسانی را واسازی تقابل مرد/زن و احیای حقوق زنان در جامعه معرفی کند. بازنمایی شخصیت رودابه در قالب کهن الگویی «یتیم» و تبدیل آن به «نابودگر» ناکام، گواه تناسب ساختاری متن و شخصیت با درونمایة اعتراضی رمان است.
بررسی شالوده شکنانه نوشتار زنانه : مقایسه سبک تاج السلطنه و عزیزالسلطان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی آثار ادبی براساس رویکرد پساساختگرایی یکی از روش های نوین تحلیل متن است که، به منظور داشتن دیدگاهی انتقادی به دانش بدیهی انگاشته شده، به دنبال تناقض هایی درون متن می گردد تا بدین وسیله تقابل های دوگانه ای که متن را شکل می دهد شالوده شکنی کند و نشان دهد این تقابل ها بر بنیاد استواری قرار ندارد. بر اساس مطالعات بسیار گسترده-ای در گفتار و نوشتار زنان در سال ها و فرهنگ های مختلف، شاخصه هایی به عنوان سبک زنانه به آثار زنان نسبت داده شده است که، خارج از معنای ارزش گذارانه ای که در تقابل های دوگانه وجود دارد، سبک زنان را در تقابل با سبک سخنِ مردان قرار می دهد. این ویژگی ها عبارتند از: کاربرد فراوانِ صورت های بیانگر، صورت های مبهمِ زبان، کاربرد فراوان منادا، جملات معترضه و عاطفی، بسامد زیاد جملات ناتمام، گرایش به ساده نویسی و جزئی نگری، سخن گفتن از موضع ضعف و عدم اقتدارگرایی، کاربرد فرایندهایی که فعالیت ذهنی زیادی نمی طلبد. در این مقاله برآنیم بر اساس بررسی شالوده شکنانه سبک زنانه در خاطرات تاج-السلطنه که در شمارِ اولین روایت های تاریخی و داستان های زندگی نامه ای از زبان زنان محسوب می شود، و مقایسه آن با روایت زندگی نامه ایِ مردانه که در بافت و موقعیت یکسان توسط عزیزالسلطان نوشته شده (خاطرات ملیجک)، نشان دهیم که نسبت دادن برخی از این شاخصه ها به سبک زنانه اساس محکمی ندارد و با تغییر عوامل اجتماعی و فرهنگی تغییر می کند. شواهدی که ما را به این مهم رهنمون می شود عبارت اند از سخن گفتن از موضع قدرت، وجود صدای فعال، کاربرد پر بسامدِ فرایندهای پیچیده ذهنی در خاطرات تاج-السلطنه.
خوانش تطبیقی دو رمان چراغ ها را من خاموش می کنم و دفترچة ممنوع بر اساس نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نویسندگان زن درطول تاریخ فارغ از تفاوت های جغرافیایی- تاریخی، فرهنگی و ملیتی با دغدغه ها و چالش هایی هم پیوند و گاه همسان مواجه بوده اند. ادبیات زنان، جهانی را به تصویر می کشد که عمدتاً بر اساس اولویت ها و ملاحظات منطق مردانه تعریف می شود. بنابراین نویسندگان زن با برهم زدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با بهره گیری از « زیبایی شناسی زنانه» زبان مناسبی برای بیان دغدغه ها و آرمان های خود بیابند و از این رهگذر تصویر روشنی از زن را، آن گونه که هست و آن گونه که باید باشد، ارائه کنند. در ادبیات معاصر ایران و ایتالیا نیز زنان نویسندة بسیاری به خلق آثاری با محوریت مسائل زنان پرداخته اند. از این میان می توان به آثار زویا پیرزاد و آلبا دسس پدس که با روایت خاص زندگی روزمرة زنان به بیان ملاحظات و دغدغه های عمیقاً مشترک زنان می پردازند، اشاره کرد. مقالة حاضر در چارچوب بایسته های ادبیات تطبیقی و با کاربست نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه» در باب دو رمان برآمده از خاستگاه های جغرافیایی- فرهنگی متفاوت، درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگی های مشترک نوشتار زنانه، تشابهات و تناظرهای بنیادی در پیرنگ، روایت و شخصیت پردازی این دو رمان ایجاد کرده است؟
آنچه با یقین می توان گفت این است که خصلت ها و مؤلفه های مشترکی که در متن و فرا متن این دو نوشتار زنانه وجود دارد، در ارائة تصویری واقع گرایانه و سنجیده از «وضعیت زنان» در دو جامعة توصیف شده نقش چشمگیری ایفا کرده است.
صداهای سکوت بررسی تحلیلی تک صدایی، چندصدایی، و سکوت در متون ادبی با تکیه بر رویکردهای مهمِ ادبیِ مدرن و پسا مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همان طور که «کلام» یا آن چه گفته می شود اهمیت دارد، توجه به «سکوت» یا «ناگفته های متن» نیز حائز اهمیت است؛ به ویژه با توجه به این نکته که ممکن است مقصود اصلی در همین «سکوت ها» نهفته باشد. بنابراین، در این مقاله موضوع «سکوت» در متون ادبی و به ویژه ادبیات داستانی و چگونگی ایجاد آن در متن بررسی شده است. از طرفی، اهمیت توجه به این «سکوت ها» نیز تبیین و تشریح شده است؛ اما چون «سکوت» ابعاد و اشکال متنوع و گوناگونی به خود می گیرد، این موضوع از ابعاد متفاوت و با توجه به دیدگاه های نظریه پردازان صاحب نام در حوزه های گوناگون تحلیل شده است. بنابراین، ابتدا با استفاده از نظریات پیر ماشری و لویی آلتوسر، ارتباط بین ناگفته های متن و ایدئولوژی بحث و بررسی شده است. سپس، ارتباط میان گفتار و نوشتار با غیاب و سکوت مطرح شده و ضمن آن به موضوع «ناخودآگاه» متن و استقلال آن اشاره شده است. در ادامه، به احتمال وجود متن یا متون دیگری غیر از متن اصلی پرداخته شده و پس از آن نابسندگی و نارسایی زبان برای بیان افکار و احساسات افراد و گروه های خاص تحلیل شده است. در انتها نیز موضوع «سکوت» در ادبیات اقلیت و پسااستعماری تشریح شده است.
مؤلفه های نوشتار زنانه در رمان سرخی تو از من(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزههای تخصصی:
نقد فمینیستی با دست یابی به زبان و مشخصه های اصلی، به کاربردِ فرهنگ و ایدئولوژی خاص زنانه در آثار ادبی نظر دارد. این نوع نقد در آثار داستانی به دو شیوه انجام می شود: نخست، جلوه های زن که شخصیت و نقش زن را در داستان پررنگ می کند. دوم، نقد زنان که در آن به زنان نویسنده توجه می شود. رمان سرخی تو از من اثر سپیده شاملو یکی از رمان های زن محوری است که در سال های اخیر با دغدغه بررسی دنیای زنان جای خود را در میان رمان های معاصر فارسی باز کرده است. با توجه به اهمیت این رمان در جریان نوشتار زنانه در ادبیات داستانی پس از انقلاب، این جستار به شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر مؤلفه های نقد فمینیستی تلاش کرده است به واکاوی عناصر نوشتار زنانه بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که این رمان مدرنیستی به شیوه ساختارشکنانه درپی ایجاد تردید در تقابل دوگانه مرد/ زن است. ازاین جهت، شخصیت های زن داستان موقعیت و هویت زنانه خویش را محصول روابط اجتماعی تحمیلی مردسالار می دانند که مردان و اقتدار زبان مردانه برایشان آفریده است. زبان نوشتاری متن به سبب انعکاس باورها، جهان بینی و عواطف زنانه، برجسته کردن اندام جنسی، توجه به حس بیزاری و هراس در زنان، هرزه نگاری، اعتراض به نگاه خیره مردانه، برگزیدن جمله های کوتاه و... تلاشی برای رسیدن به سبک نوشتاری زنانه به شمار می آید.
زبان و جنسیت در رمان ""ذاکرة الجسد"" نوشته احلام مستغانمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان عربی با تحولات نوظهور در جهان عرب، در کنار پیشرفت های جهانی در حوزه ادبیات مدرن، هویتی خودبسنده تر و کارکردی تر نسبت به گذشته یافته است و تلاش نویسندگان بزرگ در اقصی نقاط جهان عرب توانسته است در کنار جریان سازی در حوزه اندیشه و زبان، تأثیرات مستقیمی بر جریانات سیاسی و اجتماعی این کشورها نیز داشته باشد. کشورهای شمال آفریقا، به ویژه الجزایر، به دلیل استعمار طولانی مدت فرانسه (130 سال)، فاصله زیادی با زبان عربی به عنوان شاخص و محور اصلی فرهنگ عربی پیدا کرده اند و اکنون پس از گذشت بیش از نیم قرن از پیروزی جنبش آزادیبخش الجزایر، نویسندگان متعهد آن همچنان تلاش می کنند تا میراث فرهنگ عربی را مطابق با ذائقه و اندیشه امروز شهروند فرهیخته ی آن احیا کنند. نوشتار حاضر با بررسی رابطه زبان و جنسیت در بافت متن و به روش توصیفی تحلیلی، رمان ذاکرة الجسد نوشته احلام مستغانمی، از جمله چهره های جهانی ادبیات داستانی الجزایر را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که نویسنده با ایجاد تقابل میان مفاهیمی نظیر زبان زنانه و مردانه، دغدغه های شخصی و اجتماعی، زندگی در وطن و تبعید و نقش شخصیت ها پیش و پس از انقلاب، با استفاده ی هدفمندانه از زبان و به گونه ای ساختارشکنانه در بعد جنسیت، چهره ای جدید از زن عربی و تعاملش با زبان مسلط مردانه ترسیم کرده است.
زنانگیِ نوشتار: دیباچه ای بر روش شناسی نسبت زبان و جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«زنانگیِ نوشتار» برساخته ای است که این قلم در گفت وگو با مفهوم «نوشتارِ زنانه» الن سیزو، منتقد فرانسوی پیشنهاد کرده است. این اصطلاح برخلاف نوشتارِ زنانه، از یک شیوه قوام یافته نوشتار سخن نمی گوید، بلکه زمینه ها و کلیت نوعی شیوه نگارش را پیشنهاد می کند که می کوشد خود را به استناد هویت زنانه تعریف کند. براساس اصطلاح «نوشتارِ زنانه» به عنوانِ امرِ مفروضِ نوعی شیوه نگارشِ خاصِ زنان، مقالات متعددی نوشته شده و در نشریات معتبر فارسی زبان چاپ شده است. مقاله حاضر، ضمن ردِّ چنین پیش فرضی، می کوشد نشان دهد که نگاهی دیگر به نسبت زبان و جنسیت، هرگونه الگوی پیشینی را که کاربرد شماری از صورت های آوایی و واژگانی را نمودِ زبانِ زنانه تلقی می کند، با دیدة تردید می نگرد، ضمن آنکه توضیح می دهد که آنچه اصطلاحاً «نوشتار زنانه» نام گرفته، نوعی گزینش زبانی بافت محور است که مستند به پیشینه ای نگارشی و مقتضیات اجتماعی- فرهنگی است و به این اعتبار تعیّن مجموعه ای از مختصات کلان ساختاری و ژرف ساختی به حساب می آید.
بررسی کاربرد نظریه استعاره مفهومی در تعیین سبک نوشتار زنانه؛ مطالعه موردی چهار رمان «سووشون»، «پرنده من«، «دالان بهشت» و«ای کاش گل سرخ نبود»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی انواع استعاره های مفهومی در چهار رمان فارسی از چهار نویسنده زن معاصر می پردازد و هدف آن دستیابی به برخی الگوهای شناختی در این آثار و میزان معناداری آن در شکل دادن به سبک نوشتار زنانه است. نوع فهم نویسندگان زن - به لحاظ جنسیتی- متفاوت است و این تفاوت به طورکلی موجب تمایز در سبک فکری نوشتار زنانه می شود. این مقاله می کوشد این تمایز فکری را در قالب تحلیل استعاره های مفهومی نشان دهد. تحلیل داده های رمانها، که به صورت کیفی و بر مبنای روش پژوهشی تحلیل محتوا انجام شده است، نشان می دهد که مبدأ استعاره های این نویسندگان در بیشتر موارد ازجمله: لباس، بافتنی، غذا، خانه، نطفه، زایش و... برچسب زنانه دارد و تحت تأثیر فکر و هویت و زندگی زنانه آنان است. همچنین در آثار بررسی شده، استعاره هستی شناختی بسامد بیشتری دارد.
کیمیا در میان زنان (خوانش نوین تاریخی و جنسیتی از رمان تربیتی کیمیا خاتون)
حوزههای تخصصی:
رمان تربیتی(Bildungstroman) ژانری از نگارش رمان است که در آن رشد شخصیت اصلی از کودکی تا بزرگسالی به تصویر کشیده می شود و در انتهای داستان،کودکِ ناپخته معمولاً به انسانی دنیا دیده با جایگاه اجتماعی خوب تبدیل می شود. از ویژگی های بارز نوع کلاسیکِاین ژانر؛ روایت خطی، تصویر کردن فراز و نشیب های زندگی شخصیِ کودکی که با بقیه هم سن و سال های خودش تفاوت دارد، تجربه ی معمولاً دو گونه عشق: عشق سطحی و سپس عشق پایدار و واقعی و در ضمن، حضور یک راهنما در رمان است. در قرن بیستم، نوع روایت خطیِ این ژانر، دست خوش تغییر شد و علاوه بر آن زنان و دیگر اقلیت هایِ نژادی، برداشت خاص خود را از این ژانر ارائه کردند. در حال حاضر این ژانر یکی از انواع روایت های محبوب برای نویسندگان زن به شمار می رود و آنها نوع جدید و زنانه ای از آن را استفاده می کنند. در این نوع روایت، تفاوت های زندگی و رشد زنانِ داستان های تربیتی نسبت به مردان مشخص می گردد و تفاوت دید آنها نسبت به خانواده و«دیگری» مطرح می شود. یکی از تفاوت های مطرح شده در این مورد،« وفاداری زنان نسبت به یکدیگر» است.
تفاوت نوشتار مردان و زنان در آثار غزاله علیزاده و هوشنگ گلشیری براساس رابطه زبان و جنسیت
حوزههای تخصصی:
طبق نظر بسیاری از پژوهشگران زبان و نوشتار زنان و مردان با هم متفاوت است. رابطه ی زبان و جنسیت یکی از ویژگی های قابل توجه در بررسی نوشتار مردان و زنان می باشد. تفاوت های ذاتی و جنسیتی بین زن و مرد با توجه به جهان بینی، نوع تفکر و نگاه خاص نویسندگان، زبان و نوشتار زنان و مردان را متفاوت جلوه داده است و این نوع نگاه و تفکر و دیدگاه، در قالب نوشتار با ویژگی های زبانی خاص مشخص می شود. این مقاله به بررسی تفاوت های نوشتاری مردان و زنان در سه رمان غزاله علیزاده (خانه ی ادریسی ها، شب های تهران و دومنظره) و سه رمان هوشنگ گلشیری (بره ی گمشده راعی، آینه های دردار و شازده احتجاب) می پردازد. هدف این پژوهش، بررسی و کشف مولفه های نوشتاری در حوزه ی زبانی (مانند واژگان، جملات) و بسامد کاربرد و در نتیجه، تفاوت آنها در آثار این دو نویسنده موردنظر است. معیار بررسی ما در این پژوهش، نظریه های برخی از پژوهشگران مانند ترادگیل، میلروی، هولمز و فیشمن در حوزه ی زبان شناسی و دیدگاه های رابین لیکاف، (1975) زبان شناس معروف درباره ی تفاوت های نوشتاری زنان و مردان است. طبق نظریه ی لیکاف، زبان زنان و مردان، در سطح واژگانی مانند استفاده از رنگ واژه ها، واژه های مبهم و واژه های عاطفی و در سطح نحوی مانند جملات عاطفی، پرسشی و جملات مقطع و محذوف متفاوت است و بررسی و مقایسه ی آثار موردنظر از علیزاده و گلشیری، تفاوت های نوشتاری مردان و زنان را طبق نظریه ی لیکاف و سایر زبان شناسان مشخص می سازد.
خوانشی نشانه شناختی از پیرنگ داستان کودکانه «مداد بنفش»: با رویکرد نوشتار زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیکسو(Cixous) مانند لکان، زبان را قضیب محور می داند؛ ازهمین رو با دعوت به «نوشتار زنانه» قصد واسازی زبان را دارد. سیکسو با الهام از دریدا منکر تمامیت زبان و خواهان نفیِ دال های دارای مدلولِ ثابت و روشن است؛ بر همین اساس مهمترین ویژگی نوشتار زنانه را ابهام و استعارات کثیرالمعنا می داند. با توجه به اینکه «نوشتار زنانه» رویکردی پساساختگرا است و هدف پساساختگرایی، دگرخوانی متن، لذا مقاله حاضر در پی آن است که با رهیافتی نشانه شناختی و در چهارچوب فمنیسمِ سیکسویی، دگرخوانشی از داستان «مداد بنفش» ارائه دهد. در همین راستا، در عناصر اصلی داستان مذکور (در شخصیت ها، کنش ها، روابط علّی حوادث) دال های سیال و چندمدلولی را کشف و وفقِ پارادایم های نظریه «نوشتار زنانه» تعبیر می کند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی نشان می دهد که: اولا، نوشتار زنانه صرفاً قائم به سبک و صورت نوشتار (روساخت داستان) نیست؛ بلکه از طریق شخصیتی سیکسویی و روابط علّیِ حوادث می تواند نمودِ پیرنگی (در ژرف ساخت داستان) داشته باشد؛ ثانیا، راه برون رفت از سرکوب جنسیتی، از زبان می گذرد. پژوهش هایی که تا کنون وفق رویکرد سیکسویی انجام شده اند، اغلب سبک بیان و شگردهای شاعرانه سازی فُرم را مورد توجه قرار داده اند. نوآوری پژوهش حاضر این است که اولا، نوشتار زنانه را نه صرفا در سطح سبک و سیاقِ بیان، بلکه در سطح پیرنگ و درون مایه مطالعه می کند. ثانیا، با استفاده از رویکرد پساساختاریِ «نوشتار زنانه»، خوانش مسلطِ مردسالارانه متن را واسازی می کند. ثالثا، برای نخستین بار از رویکرد نوشتار زنانه سیکسو برای خوانش ادبیات داستانی کودک بهره می جوید.
تهی شده گی صدای مردانه در رمان های فارسی و عربی با کاربست نشانه های زنانه (مورد پژوهانه: «پرنده من» فریبا وفی و «دختران ریاض» رجاء عبدالله الصانع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار زنانه کنش زبانیِ نظام مندی است که با کاربست پربسامد نشانه های زنانگی و بدنبال آن تشخّص بخشیدن به صدای زنانه تحقق می یابد تا با تهی کردن [تک] صدایی مردانه در متن، الگویی زنانه از نوشتار ارائه دهد. نشانه های زنانه، مجموعه ای از ساخت های زبانی است که انگاره های زنانگی را به مخاطب انتقال می دهد. این پژوهش فرآیند تهی شده گی صدای مردانه را به واسطه کاربست نشانه های زنانه در دو رمان «پرنده من» و «دختران ریاض» می باشد. نتایج پژوهش گویای آنست که هر دو رمان به واسطه کاربست پربسامد نشانه های زنانگی در هر کدام دارای صدایی زنانه اند و هر دو نویسنده در نحوه بکارگیری این نشانه ها در داستان هایشان تجربه متفاوتی داشته اند؛ بدین ترتیب که در رمان «دختران ریاض» و در میان 248 مورد نشانه زنانه حاضر در داستان، رنگ واژه های خاص زنانه با 70 بار فراوانی، بیشترین بسامد را دارد. در سویی دیگر؛ در رمان «پرنده من» و در میان 258 مورد نشانه زنانه حاضر در داستان، اسامی خاص زنانه با 124 بار فراوانی، بیشترین بسامد را دارد.
بررسی ویژگی های نوشتار زنانه دردو رمان بامداد خمار و چراغ ها را من خاموش می کنم
حوزههای تخصصی:
زنان تنها در شرایطی می توانستند آثار ادبی خود را منتشر کنند که جایگاه اجتماعی خاص خود را داشته باشند. برای دستیابی به این جایگاه، حرکتی پایه ریزی شد که در نهایت به جنبشی تحت عنوان فمینیسم منجر شد. از زمانی که زنان پا به عرصه اجتماع و فعالیت های ادبی گذاشتند، در بررسی آثار ادبی، پژوهش-هایی مبنی بر ویژگی های نوشتاری آنان شکل گرفت. در این پژوهش دو رمان برجسته معاصر (بامدادخمار از فتانه حاج سیدجوادی) و (چراغ ها را من خاموش می کنم از زویا پیرزاد) با توجه و تأکید بر مؤلفه ها و ویژگی های نگارش زنانه، به روش تحلیلی– توصیفی بررسی شده است؛ با این هدف که بدانیم آیا این نویسندگان زن، در خلق اثر خود، تحت تأثیر گرایشات فمینیستی قرار گرفته اند یا خیر؟ در خلال بررسی آثار مورد مطالعه، این نتایج حاصل شد: رمان بامداد خمار اغلب ویژگی هایی را که برای فرم داستانی زنانه (زنانه نویسی) و نیز مضامینی که برای داستان های زنان برشمرده اند، در خود جای داده است. این اثر بر وجود نگرش مردسالارانه در جامعه تاکید دارد و ضمنا زنان را ناچار به تن دادن به آن به جهت داشتن آرامشی هرچند ظاهری، می داند. نویسنده رمان چراغ ها را من خاموش می کنم آگاهانه اغلب ویژگی های نوشتار زنانه را برگزیده و به کار گرفته است. همچنین اثر نشان ده نده دیدگاه فمینیستی نویسنده به جامعه و زنان است و علی رغم آن که نسبت به برخی مسائل اجتماعی و سیاسی بی اعتنایی نشان می دهد، معتقد به تغییر در زندگی زنان است. دیدگاه سیاسی نویسنده نسبت به فعالیت زنان آشکار است.
نظریه «نوشتار زنانه» اِلِن سیکسو، از توهم تا واقعیت: آسیب شناسی دریافت نوشتار زنانه در برخی پژوهش های نظریِ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
263 - 293
حوزههای تخصصی:
با اوج گرفتن جنبش های فمینیستی در نیمه دوم سده بیستم، بسیاری از نظریه پردازان ادبیات به بررسی امکان و چگونگی زنانه نویسی پرداختند. یکی از آنان اِلِن سیکسو، متفکر فرانسوی، است که با طرح کردن نظریه «نوشتار زنانه» در جستار کلاسیک «خنده مدوسا» بحث های فراوانی در محافل فرهنگی غربی برانگیخت. در ایران نیز پژوهش گران بسیاری به موضوع نوشتار زنانه پرداخته و آن را از منظر ادبی و اخلاقی-اجتماعی واکاویده اند. بااین حال، به دلایلی، ازجمله نبود ترجمه کاملی از مقاله «خنده مدوسا»، در پژوهش های فارسی گاه خوانش هایی مغالطه آمیز، ایدئولوژیک، و نادقیق از نظریه سیکسو عرضه شده است. هدف جستار حاضر بررسی نقادانه یکی از پژوهش های فارسیِ پرخواننده در این زمینه، آسیب شناسیِ کلیشه های مطرح شده درباره نظریه نوشتار زنانه در آن گونه پژوهش ها، و ابهام زدایی از این نظریه در چارچوب فمینیسمِ پساساختارنگر و با استناد به جستار خود سیکسو است. پرسش پژوهش حاضر این است که نظریه نوشتار زنانه در پژوهش های نظریِ فارسی چگونه دریافت شده و آن دریافت ها تا چه اندازه دقیق و مستند بوده اند. در پاسخ به این پرسش، ابتدا درون مایه های اصلی جستار «خنده مدوسا» به اختصار شرح داده می شوند؛ سپس پژوهش های نظری فارسی با توجه به درون مایه های برشمرده بررسی و نقد می شوند. مقاله حاضر نشان می دهد که برخلاف تصورهای رایج در بعضی پژوهش های فارسی، نوشتار زنانه نه منحصر به آثار نویسندگان مؤنث است و نه اساساً نافی ارزش های اخلاقی و نهادهای اجتماعی مانند ازدواج، باردارشدن، و مادربودن.
نقش ادبیات و نوشتار زنانه در بهبود جایگاه اجتماعی زنان در فرانسه و تأثیر آن بر نوشتار زنانه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
355 - 385
حوزههای تخصصی:
خلاصه : آغاز قرن بیستم را دوران اوج و شکوفایی ادبیات زنانه دانسته اند اما نوشتار زنانه از دیرباز وجود داشت بدون اینکه هدف نویسندگان آن به تصویر کشیدن ویژگی های زنانه ی نوشتارشان باشد؛ اما زنان نویسنده به تدریج به موضوعاتی پرداختند که در گفتمان مردانه نادیده گرفته می شد و هدف آن ها بازتعریف هویت، شکستن کلیشه ها و تغییر ارزش های از پیش تعریف شده جامعه سنتی بود. در این مقاله بر آنیم با ارائه تاریخچه ای کوتاه از دوران باستان تا به امروز، فعالیت های اجتماعی و ادبی زنان در فرانسه را دنبال کنیم که به بهبود و ارتقا جایگاه زنان در جامعه منتهی می شود، سپس به تعریف ادبیات زنانه، ویژگی ها و مفاهیم آن خواهیم پرداخت و در آخر نگاهی به ادبیات زنانه فارسی خواهیم داشت که تحت تأثیر ادبیات فرانسه و جریان هایی همانند فمینیسم و رمان نو تغییرات بسیاری می کند و نشان خواهیم داد که نویسندگان زن ایرانی نیز برای بهبود جایگاه اجتماعی زنان تلاش بسیار کرده اند.
مدرنیسم و نوشتار زنانه (بررسی هویت زن در رمان مدرنیستی «شازده احتجاب» اثر هوشنگ گلشیری)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر، «زبان و نوشتار زنانه» و «مدرنیسم» معانی مرتبطی دارند. قاعده گریزی، ذهنیت مبنایی، تک گویی های درونی و وضعیت روا ن رنجورانه زبان، به منزله ویژگی های نوشتار زنانه مطرح می شوند که عناصر و تمهیدات داستان های مدرن هم هستند. مدرنیسم در ادبیات را می توان پی آمدِ گرایش به دموکراسی و چندصدایی ای دانست که در قرن بیستم، زمانه گسست از سنت ها و فروپاشی قراردادها، به مسائل جدی بشر مبدل شده بود. نظریه نوشتار زنانه هم الگوی پیشنهادی کسانی بود که در تلاش بودند تا با نحوگریزی و گسیختگی در زبان، ساختارهای شکل گرفته مقوّ ِمِ مردسالاری را برهم زنند. بنابراین هر دو مجال می دهند به وجود چندصدایی، تکثرگرایی و دموکراسی. کوشش این پژوهش بر این است تا نظری نو بر رمان شازده احتجاب بیفکند و جزئیات داستانی تازه ای در آن بیابد، به طوری که ابتدا با تبیین عناصر رمان مذکور، مدرنیستی بودنِ ماهیت آن توجیه گردد و سپس با تحلیل شخصیت پردازیِ زنان داستان، افعال آن ها مورد کاوش قرار گیرد تا میزان استقلال مندی یا تحت سیطره بودگی شان، سنتی یا مدرن بودنشان، در نسبت با ساختار مدرن داستان، مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه حاصل از پژوهش نشان داد که گلشیری در این رمان با استفاده از شیوه های مدرن داستان پردازی، انسجامی متناسب با ویژگی های مدرنِ شخصیت زن کنش مند و سلطه ناپذیر داستان خود آفریده است. تمهیدات داستانی او خواننده را به خوانشی همسو با مختصات نوشتار زنانه راه می برند که در آن مرد از سالاریِ محتوم در متن عزل می گردد و بستری مناسب فراهم می آید برای شخصیت زنی همچون فخرالنسا تا با هویت قائم به ذات و کنش های قاعده گریز و آزادی طلبانه خود، سیطره تبعیض و قیمومیت را به چالش بگیرند.
خوانش فمنیستی پساساختاگرایانه از"عشق، فانتزیا" اثر آسیه جبار براساس آرای هلن سیکسو و لوس ایریگارای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
674 - 696
نقش زن در جامعه یکی از موضوعات چالش برانگیز در ادبیات معاصر است. این درونمایه، نظر بسیاری از نویسندگان را به خود معطوف کرده است. مقاله حاضر به شناخت مؤلفه های نوشتار زنانه و بررسی آن ها در اثر «عشق، فانتزیا» از جبار می پردازد. نگارنده با بهره گیری از رویکرد فمنیسم پساساختارگرای فرانسوی و با استفاده از آرای نظریه پردازانی نظیر ایریگارای و سیکسو می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که آیا اثر «عشق، فانتزیا» در زمره نوشتار زنانه می گنجد یا تنها به حوزه ادبیات زنان تعلق دارد. بدین منظور با کاربست آرای موج سوم فمنیسم در حوزه ادبیات، کوشیده می شود شاخصه های اصلی نوشتار زنانه تبیین شود. سپس با بررسی این مؤلفه ها رمان مورد بحث، استدلال می شود که جبار با نقد جامعه ای که بر پایه ثنویت های ارزشی شکل گرفته، کوشیده است برای امر زنانه که همواره به حاشیه رانده شده، زبان و نوشتار خود را بازتعریف کند، مهمی که نوشتار زنانه حول محور آن شکل گرفته است. کلمات کلیدی: نوشتار زنانه، ایریگارای، سیکسو، آسیه جبار، عشق، فانتزیا
بررسی تأثیر جنبش زنان پاکستان در ادبیات زنانه ی اردو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
1095 - 1129
اردو، زبان ملی پاکستان، میراث ادبی ارزشمندی دارد که زنان در آن سهم عمده داشته اند. پس از ظهور جنبش های زنان در غرب و انتقال آن به آسیایی، پیگیری مطالبات اجتماعی زنان به یکی از دغدغه های اصلی بانوان تحصیل کرده ی پاکستان بدل شد. زنان شاعر و نویسنده ی پاکستانی، با به کارگیری ادبیات برای رسیدن به آرمانهای اجتماعی، آثاری را پدید آوردند که می توان آن ها را ادبیات یا نوشتار زنانه نامید. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، کوشیده تا ضمن تحلیل زمینه های شکل گیری جنبش های زنان و پیوند ادبیات اردو با این جنبش ها، تحولات نوشتار زنانه را در ادوار گوناگون بررسی نماید. نتایج نشان می دهد که در طول تاریخ شبه قاره، زنان بسیاری به خلق و تولید آثار ادبی پرداخته اند؛ اما بازتاب مسائل خاص زنان، بویژه حقوق اجتماعی ایشان، به اواسط قرن نوزدهم بازمی گردد. فعالیت های ادبی برای تولید نوشتار زنانه، پس از استقلال پاکستان، گسترش بیشتری داشته و شاعران و نویسندگان بزرگی همچون: کشور ناهید، فهمیده ریاض، اداجعفری، پروین شاکر را به عالم ادبیات معرفی کرده است.
رابطه زبان و جنسیت در رمان معاصر فارسی: بررسی شش رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۵ زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
543 - 556
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تفاوت های نوشتاری زنان و مردان در رمان های معاصر ایران می پردازد. هدف از این تحقیق، بررسی این مسئله است که آیا عامل جنسیت به بروز تفاوت های نوشتاری در حوزه واژگان و نحو منجر می شود یا خیر؟ در این پژوهش، سه رمان چراغ ها را من خاموش می کنم ، کولی کنار آتش ، و بازی آخر بانو از نویسندگان زن و سه رمان کافه پیانو ، سمفونی مردگان ،و ثریا در اغما از نویسندگان مرد تحلیل و بررسی می شود. رمان های مطالعه شده با مشخصه های زبانی در حوزه واژگان بررسی شده اند و معیار این بررسی دیدگاه های رابین لیکاف (1975) درباره الگوی گفتار زنانه در گفتمان است. بر اساس دیدگاه لیکاف، زنان با مردان به هنگان سخن گفتن یا نوشتن در استفاده از این موارد متفاوت اند: استفاده دقیق از رنگ واژه ها، فرم های مؤدبانه، قیدهای تشدیدکننده، صفات تهی، گفتار غیرمستقیم، پرهیز از رکاکت و دشواژه ها، و تأکید بر تشدیدکننده ها. تحلیل آماریِ هر یک از مشخصه ها نشان داد عملکرد زنان نویسنده فارسی زبان در زمینه استفاده از رنگ واژه ها، تردیدنماها، دشواژه ها، تشدید کننده ها، و تنوع صفات با دیدگاه های لیکاف سازگاری دارد و آن را تأیید می کند.
پی جویی نشانه های نوشتار زنانه در سه خشتی های کرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
1 - 17
حوزههای تخصصی:
بومی سروده ها به سبب بیرون ماندن از دایره ادبیات فاخر و رسمی کمتر در حوزه مطالعات ادبی مورد پژوهش نظام مند قرار می گیرند. همچنین زنان اغلب به عنوان آفرینشگران اثر ادبی نادیده انگاشته شده اند و این کاستی جست وجوی فردیت زن در چارچوب گفتمان های ادبی را دشوار کرده است. بدین سبب، به سهم زنان در شکل دهی به مجموعه ادبیات کرمانجی نیز تاکنون پرداخته نشده است. این نوشتار یک موردکاوی در حوزه نقد ادبی فمنیستی، با رویکرد تحلیلی تفسیری و با هدف توسعه ای است که تلاش دارد با کشف نشانه های نوشتار زنانه در سه خشتی های کرمانجی، بسامد صدای زنان را در این آثار آشکار کند. در جست وجوی این نشانه ها، نگارندگان هزار و 386 سه خشتی را بررسی کردند که از این شمار، 269 سروده (یک چهارم از اشعار دارای شناسه جنسیتی) را می توان بارور از نشانه های بیان زنانه دانست. سه خشتی های سروده شده از سوی زنان، از دید موضوع در پنج گروه قابل بخش بندی اند: عشق و دلدادگی؛ ازدواج؛ مهاجرت، کوچ و جنگ؛ نقش پذیری اجتماعی؛ و اندرز، نفرین، معرفی خود و...؛ شناسه های بیان زنانه در این ترانه ها را می توان در دو گروه شناسه های صریح و شناسه های ضمنی بخش بندی کرد که هریک به چهار شیوه متفاوت به کار رفته اند. در این سروده ها روح زن کرمانج بدون پرده و نقاب آشکار می شود و با شنونده به گفت وگو در می آید. او دیگر زنی نیست که نویسندگان مرد گاه ستودنی همچون یک معشوق یا مادر و گاه نفرت بار همچون یک وسوسه گر یا ساحره برای ما وصف کرده باشند. به یاری نوشتار زنانه، او جهان پیرامون را با همه رخدادها و پدیده های شگفت آورش از دریچه چشم خود برای خوانشگرانش ترسیم می کند.