مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
بلقیس سلیمانی
حوزههای تخصصی:
یکی از جریانهای داستانی معاصر، گرایش رمان نویسان زن به استقلال نوشتاری و ایجاد سبک نوشتار زنانه است؛ گرایشی که به زعم برخی از داعیه داران آن، غالبا از رهگذر بازنگری در روایات مردسالارانه و کوشش برای ایجاد نهضتی انتقادی با رویکرد بازخوانشی در روایات اسطوره ای محقق خواهد شد. رمان «به هادس خوش آمدید» اثر بلقیس سلیمانی یکی از این رمانهای انتقادی- اسطوره ای است که در آن نویسنده، به عنوان نمایندة قشر زنان، با عرضة الگویی اسطوره ای تلاش کرده، جایگاه نادیده انگاشته شده زنان را در جامعه، به کمک برخی روایات اسطوره ای به تصویر کشد؛ گویا به باور او همانند کمرنگ شدن نقش الهه ها در اساطیر، نقش زنان در حاکمیت روایات مردسالارانه چون روایات جنگی مغفول مانده است.
از آنجا که رمانهای اسطوره ای به سبب پیروی از الگوی اسطوره، شخصیت بنیاد هستند، این پژوهش با محور قرار دادن شخصیت اصلی رمان و استناد به موقعیت روحی- روانی او در سلسله حوادث، چارچوب نظری خویش را با رویکردی تلفیقی بر مبنای فرامتنیت ژرار ژنت و تحلیل کهن الگویی پیرسون استوار کرده است و از نتیجة کاربست آن برمی آید که نویسنده با درآمیختن روایات اسطوره ای ایرانی چون رستم و سهراب و رستم و اسفندیار و محوریت اسطورة یونانی «پرسفونه و هادس» تلاش کرده است با اعتراض به روند مردسالارانة روایات اسطوره ای غرب و شرق، راه نجات جامعة انسانی را واسازی تقابل مرد/زن و احیای حقوق زنان در جامعه معرفی کند. بازنمایی شخصیت رودابه در قالب کهن الگویی «یتیم» و تبدیل آن به «نابودگر» ناکام، گواه تناسب ساختاری متن و شخصیت با درونمایة اعتراضی رمان است.
بازیگرِ کلمات: زنانگی، نمایشگری و آفرینش در رمان بازی آخر بانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نیاز های اساسی نقد ادبی فمینیستی امروز ایران، توجه به مفهوم زنانگی در روایت، و بازنمایی آن به عنوان یک قابلیت ادبی مضاعف است. پژوهش حاضر کارکرد بازی در رمان بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی را با استفاده از خوانش روانکاوانه پساساختارگرا، به ویژه نظریه های فاز آینه و زنانگی در لاکان، و تئوری های تقلید، تفاوت و شکوفایی سوژه زنانه در ایریگارای بررسی می کند. گل بانو، شخصیت محوری رمان، در بازی های آگاهانه و ناخودآگاه خود، به روندی جامه عمل می پوشاند که از دیدگاه ایریگارای یگانه راه مبارزه با قدرت گفتمان نرینه محور است، راهی مبتنی بر تقلید خرابکارانه از این گفتمان و گشودن بازیگوشانه فضایی جهت زایش مفهوم جدیدی از زنانگی. گل بانو در تلاشی بی پایان برای شناخت و پرورش خود، درگیر بازی هایی می شود که گاه موفق است و گاه ناموفق، گاه با تقلید آینه وار ساختار فکری جامعه را مشروعیت می بخشد و گاه با تقلید خرابکارانه آن را به چالش می کشد. در این روند آزمون و خطا، به تدریج راهی برای بروز هویت زن به عنوان یک سوژه انسانی (و نه یک شئ و کالا) از طریق بازی ها باز می شود. بازی آخر بانو که بازی با روایت است، در حقیقت شروع پیروزی گل بانو است. او و نویسنده در مقام سوژه با درهم آمیختن تقلید و خَلق، زنانگی خود را در فضایی آبستن از خلاقیت و آفرینش شکوفا می کنند.
«جامعه شناسی رمان خاله بازی از بلقیس سلیمانی بر مبنای نظریّه ""پی یر بوردیو""»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی آثار ادبی با رویکردهای تازه به پویایی فضای جامعه ادبی می انجامد. نقد جامعه شناسی در عرصه ادبیّات، به بررسی تأثیر متقابل ادبیّات و جامعه بر یکدیگر می پردازد و با تحلیل این تأثیر و تأثّرها، راهی نوین در برابر کسانی قرار می دهد که دغدغه اصلی ذهن آن ها شناخت انسان و جامعه جدید انسانی است. نگرش جامعه شناسانه به رمان با رویکرد جامعه شناسی زنان، منظری نسبتاً نوپدید است که از قابلیّت وگنجایی چشم گیری برای بحث های نوین و جذّاب در این زمینه برخوردار است. نگارندگان از این نظرگاه و با تکیه بر دیدگاه های «پی یر بوردیو»، نظریّه پرداز و منتقد فرانسوی، به بررسی رمان خاله بازی از بلقیس سلیمانی پرداخته اند. سلیمانی در این رمان با نگاهی واقع گرایانه و در عین حال انتقادی به مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران، خصوصاً وضعیّت زنان در دهه شصت و قبل از آن می پردازد. روش تحقیق این مقاله، توصیفی - تحلیلی و بهره ور از دیدگاه جامعه شناسی بر پایه مکتب انتقادی پی یر بوردیو است. در رابطه دیالکتیکیِ عاملیّت و ساختارِ بوردیو در کنشِ افراد این داستان، بیشتر بازتولید ساختارهای ثابت فرهنگی وجود دارد؛ امّا در پایان رمان، شاهد تولید ساختاری جدید از سوی یکی از شخصیّت های اصلی آن هستیم. همچنین مفاهیم بازتاب یافته در رمان خاله بازی ناظر بر آن است که نویسنده آن – خواسته یا ناخواسته - با نگاهی به جامعه در بستر اسطوره ای، تاریخی، پیشامدرن، مدرن و پسامدرن و مقایسه ضمنی آن ها با یکدیگر، رابطه دیالکتیکی عاملیّت و ساختار بوردیو را تأیید می کند.
تحلیل و بررسی انواع موتیف و کارکردهای آن در آثار بلقیس سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توجّه به موتیف، به عنوان یکی از عناصر کارا در نقد داستان از مباحث مهم نقد ادبی است. بلقیس سلیمانی از نویسندگان موفّق زن است که از موتیف های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی مطرح معاصر در آثار خود استفاده کرده ا ست. او نویسنده ای است که عقاید و نگرش فلسفی خاصی به زندگی دارد و با طرح موتیف های اسطوره ای در رمان های خود بر عقاید و اندیشه هایش تأکید می کند. همچنین وی نویسنده ای اقلیم گرا است که به آداب و رسوم محل زندگی اش توجّه خاصی دارد. دغدغة اصلی سلیمانی، موانع و مشکلات زنان در مسیر رشد و کمال است. در این پژوهش به روش تحلیل محتوا، موتیف های مکرّر را در آثار بلقیس سلیمانی شناسایی کردیم و سپس به طبقه بندی انواع وکارکردهای موتیف های به کار رفته پرداختیم. پس از تحلیل ساختار، محتوا و کارکرد موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی دریافتیم که موتیف های به کار رفته، اغلب از نوع موتیف های باورشناختی و اندیشه ای هستند. سلیمانی از کارکردهای گوناگون موتیف برای غنی ساختن درونمایة آثار خویش بهره برده است. همچنین ارتباط موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی را با دیگر عناصر داستان از قبیل شخصیّت، صحنه یا زمان و مکان و پیرنگ داستان بررسی کردیم و نشان دادیم که موتیف های به کار رفته در آثار سلیمانی با شخصیّت پردازی، پیرنگ و فضای داستان ارتباطی تنگاتنگ دارند.
استعاره بازی و فراداستان در رمان «بازی آخر بانو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره بازی به مثابه درک صور متفاوت انواع زندگی همچون بازی هایی که فقدان یک سنجه فراگیر امکان داوری و تعیین درست و نادرست از میان آنها را منتفی می سازد، در تبیین نسبیت باوری و عدم قطعیّت به عرصه فلسفه پست مدرن نیز راه یافته است. از طرف دیگر میان رمان پست مدرن و پسامدرنیسم به عنوان فلسفه ای که وضعیت و زمینه ظهور چنین رمان هایی را توضیح می دهد، تناسب و سازواری وجود دارد. بلقیس سلیمانی، رمان «بازی آخر بانو» را با استفاده از سبک فراداستان به یک رمان پسامدرن تبدیل کرده و آن را بر اساس استعاره بازی پردازش نموده است. این مقاله با به کارگیری شیوه توصیفی- تحلیلی و استفاده از تکنیک تحلیل محتوا در بررسی داده ها، به این نتیجه رسیده است که پردازش رمان «بازی آخر بانو» بر اساس استعاره بازی در تلفیق با سبک فراداستانی آن، الزامات رمان پست مدرنیستی؛ نظیر انکار حقیقت، عدم قطعیت، مخدوش بودن مرز میان واقعیت و داستان و ارائه عامدانه پروسه نگارش رمان را در خود بازتاب داده است. هم چنین گنجاندن فصلی تحت عنوان «ضمایم» به عنوان تمهیدی برای فراداستانی کردن اثر در پایان این رمان، از آن رو تازگی دارد که روال معمول در سایر فراداستان ها آشکار کردن جنبه فراداستانی آنها در آغاز و در خلال آنها است. زوال واقع نماییِ کلیت وقایعِ داستان در سایه این تمهید پایانی و بر اثر مواجهه یکباره خواننده با آن، موجب تأثیر ذهنی بیشتر و پررنگ تر شدن وجه آشنایی زدایانه این رمان شده است.
زن آرمانی؛ زن فتانه در آثار: سیمین دانشور، شهرنوش پارسی پور،غزاله علی زاده، منیرو روانی پور و بلقیس سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال نهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
321 - 358
حوزههای تخصصی:
پرداختن به ادبیات داستانی که خود به نوعی سرگذشت پرفراز و نشیب زندگی جوامع بشری است، در حقیقت هویدا ساختن اندیشه های انسانی نویسندگانی است که برآنند تا بازتاب زندگانی اجتماعی و فردی مردمان عصر خویش را به تصویر کشند و در لابه لای آن، خواسته ها، افتخارات، اندوه ها و دل تنگی های بشری را به نمایش بگذارند. در این میان نگارش داستان توسط زنان نشانه ی بسیار مهمی از تحول اجتماعی، فرهنگی و انسانی است که در عرصه ی زندگی زنان در ایران رخ داده است. زنانی که می کوشند تا از زبان قشرهای گوناگون جامعه، به بیان آلام، آرزوها و مطالبات جامعه انسانی خویش بپردازند و تصویری را که جامعه به واسطه شرایط برای آنان خلق می کند، از زن فتانه تا زن آزمانی به تصویر کشند. بدین منظور در این مقاله کوشیده شده تا بر اساس شیوه تحلیلی توصیفی به تبیین جایگاه زن در ادبیات داستانی معاصر ایران پرداخته شود.
نقد و تحلیل تقابل های جنسیتی در رمان خاله بازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایان تقابل های دوگانه را از مفاهیم بنیادین این رویکرد دانسته اند و در مطالعات ادبی براین باورند که یکی از سازه های متن، تقابل های دوگانه است که معنای پنهان آن را شکل می دهد. این تقابل ها در متون مختلف به شکل های متفاوتی بروز پیدا می کنند و می توان با تحلیل نوع و شیوۀ به کارگیری آن ها، به معنای پنهان متن دست یافت. مبنای تعیین تقابل ها، سه سطح اصلی روایت است: الف-رویدادها و پیرنگ؛ ب-شخصیت و شخصیت پردازی؛ ج-نماد و نمادپردازی. از تحلیل تقابل هایی که در پس نگاه جنسیتی متن وجود دارد، این نتیجه برمی آید که در رمان خاله بازی، تقابل های مرتبط با مفاهیم جنسیتی به نحوی بازتولید می شوند که دو سوی آن ها در نقطه ای به تعادل می رسند و به تعبیر دیگر، نویسنده در انتخاب و ترجیح بین دوسوی تقابل ها، جانب میانه ای را نگاه می دارد؛ چنانکه درباره زن نازا و زن بارور، زنی که با ذهن فرهیخته خود قدرت تربیت و پرورش دارد، برگزیده می شود. در این مقاله تقابل هایی که نشان دهندۀ نگاه جنسیتی رمان خاله بازی است و می تواند در مطالعات جامعه شناختی و به ویژه مطالعات زنان مورد استفاده قرارگیرد، استخراج شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.
قراءه أدبیه فی روایات "بلقیس سلیمانی" على أساس نظریه "ساره میلز" اللغویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
49 - 76
حوزههای تخصصی:
اللغه هی أهمّ وسیله للتواصل بین البشر، وقد اعتُبرت موضوعاً مهمّاً یستحقّ الاهتمام ومن ثمّ البحث والدراسه. کما أن العدید من المفکّرین درسوا اللغه، واعتبرت مجموعه من اللغویین أن اللغه هی نظام من الأدلّه، بینما یرى آخرون أنها مجموعه من العلامات التقلیدیه. وضع منظّرو اللغویات الاجتماعیه وکذلک النقاد النسویون، وخاصه النسویات ما بعد الحداثه مثل ساره میلز، نظریاتٍ حول السمات اللغویه فی أعمال النساء وبیّنوا وجوه افتراقها عن أعمال الرجال؛ وقد درسوها بشکل دقیقٍ ما أدى إلى تبیین أن الاختلافات بین الجنسین، والعرق، والطبقه، وما إلى ذلک، تؤثر بشکل جلیّ فی طریقه استخدام اللغه عند کلا الجنسین. قام هذا البحث أولاً بدراسه نظریات النقد النسوی ثم النظریه اللغویه ل "ساره میلز" وتحلیلها فی روایات "بلقیس سلیمانی" فی ثلاثه مستویات معجمیه ونحویه وخطابیه، معتمداً المنهج التحلیلی الوصفی اللغوی. تظهر نتائج البحث أن لغه الشخصیات فی روایات سلیمانی متأثره بشده بجنس الکاتبه، وتمکّنت الکاتبه من ابتکار لغه تتناسب مع جنس الشخصیات فی روایاتها.
تاثیر پذیری اسطوره ها و کهن الگو ها در رمان های بلقیس سلیمانی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
201 - 219
حوزههای تخصصی:
اسطوره با زبان و ادبیات، به ویژه ادبیات داستانی، از گذشته های دور دارای ارتباط تنگاتنگی بوده است. این ارتباط با گذشت زمان حفظ شده و امروزه، آثار بسیاری از نویسندگان این دوره با اسطوره ها عجین است. یکی از آثار ادبی کهن که آمیخته با اساطیر ایرانی است کتاب شاهنامه فردوسی است که تبدیل به الگوی برجسته در ادبیات داستانی شده است. اسطوره در آثار این نویسنده به اشکال مختلف بازتاب یافته است. یکی از این نویسندگان بلقیس سلیمانی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای نگاشته شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که آثار بلقیس سلیمانی، از داستان نویسان مطرح زن، به جهت شناخت و آگاهی وسیع وی از اسطوره و حضور پر رنگ آن در داستان هایش قابل توجّه است. شخصیت پردازی اسطوره ای، نام های اساطیری، مضامین و آیین های اسطوره ای از آن جمله اند. دغدغه اصلی او در استفاده از اسطوره، بیان مسایل مهم «زن» در جامعه پدر / مردسالار معاصر و تلاش برای ارتقای جایگاه زن و هویت یابی زنانه است. پژوهش حاضر به اشکال مختلف بازتاب اسطوره در آثار این نویسنده می پردازد. اهداف پژوهش: بررسی و تبیین خاستگاه اسطوره و جایگاه آن در ادبیات داستانی معاصر و بیان دلایل رویکرد داستان نویسان مدرن و پست مدرن. بررسی و تبیین واژگان مدرن و پست مدرن، خاستگاه هر دو جریان فکری، معرّفی عناصر و مؤلّفه های مدرن و پست مدرن. سؤالات پژوهش: اسطوره و بینش اساطیری در داستان های مدرن و پست مدرن چگونه نمود یافته است؟ دلایل بازپردازی اسطوره ها و کهن الگوها در عصر «روشنگری» که عصر اسطوره زدایی قلمداد می شد، در داستان های مدرن و پست مدرن معاصر چیست؟
بررسی سرشت «شر» در رمانی از بلقیس سلیمانی براساس آرای دارل کوئن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۴
201 - 232
حوزههای تخصصی:
رمان «تخم شر» از بلقیس سلیمانی یکی از آثار متمایز ادبیات داستانی معاصر فارسی است که نویسنده طی آن، تلاش کرده است تا از طریق قصه ای پرکشش و مملو از خرده روایت هایِ متنوّعِ فرعی، به موضوع «شر» به عنوان مفهومی مجادله آمیز و خطیر بپردازد. در طول این رمان، خواننده مکرّراً، با مفهوم شر از منظرهای مختلف فلسفی، الهیّاتی و اخلاقی گرفته تا برداشت های عامیانه و حتی واژگانی آن مواجه است. همین تنوع در کاربرد باعث ایجاد این سردرگمی می شود که نویسنده کلاً با کدام تعریف و کاربرد از مفهوم «شر»، همداستان است و اساساً، چه ارتباطی میان جزئیات و فرایند روایت با تعابیر مختلف از این مفهوم وجود دارد. در این مقاله، تلاش شده است تا به روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از مبانی نظری ذکرشده از سوی دارل کوئن ( Koehn Daryl )، موضوع «شر» در رمان یادشده مورد بررسی قرار گیرد. کوئن ضمن نقد دیدگاه های اخلاق گرایان در زمینه سرشت آگاهانه و عامدانه «شر»، منشأ شرور را فرایندهای ناخودآگاهی می داند که از جهل ما در شناخت خودمان سرچشمه گرفته اند. از میان شخصیت های رمان «تخم شر»، «سهراب» بیش از همه با مسأله «شر» پیوند دارد: شخصیت ملول، خودشیفته، ناسپاس، مفلوک و خودنمایی که زندگی و جوانی خود و همسرش «ماهرخ» را قربانی شرارت درونی اش می کند. نتایج بررسی اعمال و افکار این شخصیت بر اساس آموزه های کوئن، نشان می دهد که ملال، ازخودبیگانگی و وسواس جلب توجّه و تأییدِ دیگران، اصلی ترین خاستگاه های «شر» در این شخصیت محسوب می شوند. این فرایندهای ناخودآگاه «سهراب» را به بازیگری تبدیل می کنند که تمام زندگی اش را بر سر بازی در نقش های مورد پسند و تأیید دیگران، تباه می سازد.
تحلیل عقده حقارت در شخصیت اصلی رمان بازی آخر بانو براساس آرای آلفرد آدلر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
85 - 112
حوزههای تخصصی:
آثار بلقیس سلیمانی (۱۳۴۲) به سبب بیان مصائب زنان، بستر مناسبی برای تحلیل های روان کاوانه است. از این رو ما در این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی و با رویکردی روان کاوانه به تحلیل شخصیت گل بانو در رمان بازی آخر بانو پرداختیم و براساس آرای آلفرد آدلر به این پرسش اساسی پاسخ دادیم که چه عواملی موجب شکل گیری احساس حقارت و عقده ی حقارت در شخصیت گل بانو شده اند. یافته های این پژوهش نشان داد که شرایط پرورش و تربیت اولیه ی گل بانو که تمامی تنبیه و آزار اوست؛ پایه های اساسی شکل گیری احساس های حقارت در شخصیت او را شکل می دهند که رفتار متخاصم و کاسبکارانه ی مادر در کنار فقدان حمایت پدر، نقش محوری و اصلی را در این مسئله ایفا می کنند و سرانجام ناتوانی گل بانو در جبران احساس های حقارت منجر به شکل گیری عقده ی حقارت در شخصیتش می شود. از مهم ترین عوامل شکل گیری عقده ی حقارت در شخصیت گل بانو می توان به فقر و نظام مردسالار که بسترهای ظلم و تعدی را فراهم می کنند، اشاره کرد. این عوامل، نهایتاً احساس بی ارزشی و خشم را در گل بانو پرورش می دهند.
تبیین شاخصه های نوشتار زنانه در دو رمان او یک زن و بازی آخر بانو
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
39 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مهم مطرح در حیطه نقد ادبی معاصر را باید ادبیات زنانه به شمار آورد. در پی جنبش زنان برای نیل به حقوقی مساوی با مردان، نوشتار زنانه به عنوان بخشی از نقد فمنیستی در میانه قرن بیستم به وجود آمد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده، نوشتار زنانه در دو رمان بازی آخر بانو از بلقیس سلیمانی و او یک زن از چیستا یثربی بررسی و تحلیل شده است تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که الگوهای نوشتار زنانه در این دو رمان تا چه میزان قابل بازنمایی هستند و در این حوزه این دو رمان چه شباهت ها و چه تفاوت هایی دارند. در آثار مورد نظر این نکته حاصل گردید که زبان شخصیت ها تحت تأثیر جنسیت نویسنده است و معیارهای زبان زنانه در مقایسه با زبان مردانه، با فراوانی بیش تری تکرار شده اند. به کارگیری زبان خاص زنانه در این رمان ها تا حدود زیادی منطبق با نظریات زبان شناسان است. تحلیل آماری هر یک از مشخصه ها نشان داد که بلقیس سلیمانی و چیستا یثربی در زمینه استفاده از لایه های واژگانی، لایه نحوی و لایه محتوایی عملکردی مناسب و به جا داشته اند. خصوصیات نوشتار زنانه در دو اثر بازی آخر بانو و او یک زن ، سبک نوشتاری زنانه را از سبک مردانه جدا می سازد. لایه واژگانی در رمان بازی آخر بانو با ۶۲ درصد و در رمان او یک زن با ۸۲ درصد بالاترین بسامد را در بین سایر لایه های مورد نظر دارد.