فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
وجود، حرکت جوهری و عقل قابل سه مفهوم بنیادین در حکمت متعالیه ملاصدرا به شمار می روند که با زبان نسبت حقیقی دارند. در این پژوهش با اتخاذ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و تحلیل متون دست اوّل و دوّم درباره حکمت متعالیه تلاش می کنیم تا نسبت سه مفهوم محوری وجود، حرکت جوهری و عقل قابل را با پدیده زبان از دیدگاه ملاصدرا مورد قرار دهیم. بررسی منابع موجود نشان می دهد که، اوّلاً، از نظر ملاصدرا زبان امری صرفاً ماهیتی و اعتباری نیست، بلکه زبان جوهری وجودی نیز دارد که وجه حقیقی زبان محسوب می شود. به بیان دیگر، وجود و زبان هر دو مشَکَک هستند. دوّم آنکه، زبان مانند وجود دارای حرکت بوده و این حرکت جوهری است نه عَرَضی. حرکت در زبان و در قوس صعودی از وجود لفظی یا کتبی آغاز می شود و به سوی مخیلات پیش می رود و سپس وارد قلمرو الهامات ربانی می شود. سوّم آنکه، زبان هم ساحتی ماهیتی دارد و هم ساحتی وجودی، بدین معنی که میزان استکمال زبان به میزان استکمال عقل قابل بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر چه عقل قابل کامل تر باشد، زبان عقل قابل کامل تر است، تا حدی که مرز آن به اندازه مرز هستی گسترده شده و این همان با کلام الهی می شود.
دانشگاه تراز اسلامی، قلب تپنده تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
7 - 36
حوزههای تخصصی:
حاکمیت اسلام بر جهان، تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور حضرت حجت؟عج؟ به عنوان چشم انداز نهایی، همواره مورد تأکید امامین انقلاب اسلامی بوده است. رسیدن به این آرمان های والا تنها با نقش آفرینی ویژه دانشگاه مطلوب امامین انقلاب اسلامی که در این مقاله از آن با عنوان دانشگاه تراز اسلامی یاد می شود، به مثابه قلبی تپنده که تغذیه فکری و علمی جامعه را بر عهده دارد، میسر خواهد شد. در این مقاله، جایگاه و چگونگی نقش آفرینی دانشگاه تراز اسلامی در تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور، مبتنی بر بیانات و تدابیر امامین انقلاب اسلامی تشریح می گردد. برای رسیدن به این هدف از روش کیفی«تحلیل مضمون» استفاده شده و با استخراج 1932 مضمون اولیه، الگویی مشتمل بر دو بُعد، هشت مؤلفه و 36 شاخص، تدوین گردیده است. این الگو دارای دو بُعد اساسی «پرورش انسان» و «تولید و گسترش حکمت» است. «پرورش انسان» دارای 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تربیت فکری و اعتقادی»، «تربیت فرهنگی و اخلاقی» و «تربیت علمی و مهارتی» بوده و «تولید و گسترش حکمت» شامل 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تولید فکر»، «تولید علم» و «فنّاوری و نوآوری» است. در ذیل هرکدام از این مؤلفه ها نیز شاخص هایی وجود دارد که نقش دانشگاه تراز اسلامی را به عنوان قلب تمدّن نوین اسلامی، تبیین می نمایند.
منزلت عدمی- وجودی مصالح عبادات نسبت به احوال و معارف (با تکیه بر دیدگاه صدر المتألّهین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعیین چرایی تشریع عبادات و نقش آنها در سایر شؤون انسانی مجال برداشت هایی مانند مقصودیت بالذات، شأن سلبی ویا منزلت ایجابی و إعدادی عبادات را فراهم می آورد. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مسأله است که در نگاه صدرالمتألّهین شیرازی عبادات در پیدایش، تکامل یا ظهور احوال و معارف انسان از چه منزلتی برخوردارند؟ هدف این تحقیق نیز کشف کارکردهای عبادات در این فرآیند است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال می شود. صدرا احکام را تابع ملاکات نفس الأمری می داند و مقصود از تشریع أحکام را رساندن نفعی عام و مصلحتی کلی به انسان ها می شمارد. براساس یافته های این پژوهش در تبیین رابطه ی میان اعمال، احوال و معارف باید وجود ملاکات واقعی برای عبادات را پذیرفت و بر تعامل میان شؤون انسانی و فرآیند دو قوس صعودی و نزولیِ سیر اختیاری انسان متمرکز شد. از نظر صدرا مقامات سه گانه مزبور رابطه ی طرفینی و چند جانبه دارند و کشف این رابطه از طریق شناخت حرکت تعاملی بین نفس و بدن و تبیین واقعیت جمعی و تشکیکی انسان میسّر است. توجه به رابطه تعاملی و تعاکس إیجابی- إعدادی میان نفس و بدن و تنازل و تصاعد یافتن مواطن هیأت آن دو، نشان می دهد أعمال در قوس صعود شأن عدمی، إعدادی و مقدمه ای و در قوس نزول شأن وجودی و ثمری و ظهوری دارند.
تحلیل وجود شناختی قاعدۀ «العلم بالعلة یستلزم العلم بالمعلول» با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
157 - 184
حوزههای تخصصی:
مطالعه تحلیلی قواعد فلسفی در پرتو مطالعه تاریخی آنها، هم زمینه فهم بهتر آنها را فراهم می آورد و هم میزان تأثّر آنها از مکاتب و آرای فلسفی را به خوبی آشکار می سازد. از جمله قواعد مهم و پرکاربرد در حکمت اسلامی قاعده «العلم بالعلّه یستلزم العلمَ بالمعلول» است. پیوند این قاعده با دو مسأله اصالت وجود و حقیقت علم و تحولات این دو در حکمت اسلامی، ضرورت بازخوانی این قاعده را آشکار می سازد. نوشتار پیش رو، نخست پیشینه این قاعده را از نظر گذرانده و به تبیین این مهم می پردازد که علم به علت در چه صورتی مستلزم علم به معلول است. آنگاه با توجه به سیر تاریخی آن به تبیین ادله اقامه شده بر آن پرداخته؛ و در پایان، به مهم ترین کاربردهای این قاعده اشاره می کند. علم حضوری به معلول در پرتو علم حضوری به علت، اقامه براهینی نو بر این قاعده بر اساس مبانی حکمت متعالیه و بیان تفاوت آن با قاعده «ذوات الأسباب لاتعرف إلا بأسبابها» از جمله مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
عقلانیت باور دینی از نگاه جان گرکو و لیندا زاگزبسکی: دفاعی نابسنده بر پایه معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
285 - 305
حوزههای تخصصی:
عقلانیت باورهای دینی در درازنای تاریخ موضوع بررسی های فلسفی بوده است. در روزگار حاضر دو تن از برجسته ترین معرفت شناسان، یعنی جان گرکو و لیندا زاگزبسکی، در چارچوب معرفت شناسی گواهی از آن دفاع کرده اند. گرکو با درانداختن طرح فراگیر پادفروکاست گروی اش ادّعا می کند که معرفت دینی از طریق کانال های انتقال اعتمادپذیر به دریافت کنندگان فرافرستاده می شود. زاگزبسکی با توجیه مرجعیت دینی از طریق اَپِستام [=اطمینان] خودسگالانه ی وظیفه شناسانه به دیگری، در حالی که این اَپِستام از اَپِستام به خود برآمده است، عقلانیت باور دینی را نتیجه می گیرد؛ استدلالی که دلیلی ژرف سنجانه است. ما با رویکردی تحلیلی-انتقادی، همراه با جنیفر لکی، نابسندگی سخن ایشان را نشان می دهیم. به عبارت دیگر، هدف ما این است تا با تحلیل دیدگاه این دو اندیشمند به لوازمِ منطقیِ غیرقابل پذیرشی که به دنبال دارد به نقد ایشان بپردازیم و نشان دهیم که اثبات عقلانیت باور دینی، آنگونه که ایشان تقریر کرده اند، معتبر نیست. به این ترتیب، سه اشکال در گفته ی گرکو شناسایی می شود: ۱. جلوی بخت را نمی گیرد؛ ۲. در باورهای دینی بنیادی، که شرط ورود در اجتماعات دینی هستند، کابردپذیر نیست؛ ۳. با مسئله زباله مواجه است که نمی تواند آن را حلّ کند. نیز سه اشکال در سخن زاگزبسکی شناسایی می شود: ۱. باید باورهای جوامعی چون تروریست ها و نژادپرستان را عقلانی بداند؛ ۲. باید گواهی مرجعیت را حتی در جایی که آشکارا خطاست بپذیرد؛ ۳. در پرسش های مهمّ دلیل ژرف سنجانه کافی نیست. بنابراین، اثبات عقلانیت باور دینی از طریق معرفت شناسی گواهی، دست کم به تقریر گرکو و زاگزبسکی، به بن بست می خورد.
بررسی مبانی تجسم عمل از دیدگاه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه تکوینی بین عمل و جزاء یا همان تجسم اعمال یکی از کلیدی ترین مسائل معاد است که در آثار سیدحیدر آملی مورد توجه قرار گرفته است. مقاله پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی در صدد پاسخ به این سوال است که چه مبانی عرفانی در برداشت رابطه تکوینی بین عمل و جزاء موثر است؟ در این رابطه مبانی وجودشناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی سیدحیدر آملی بررسی شده و تاثیر مباحثی مانند ظهور و بطون عالم، تجدد امثال، مثال منفصل و متصل، ماهیت انسان و تصرف خلاقانه در تجسم اعمال تبیین شده است. آملی بر اساس مبانی مذکور معتقد است در این عالم چیزی از بین نمی رود و صرفاً از موطن ظاهر به باطن عالم رفته و ممکن است دوباره ظاهر شود. بدین ترتیب اعمال و اعتقادات انسان در عوالم اخروی تجسم یافته و ماهیت ثانوی و اخروی انسان به دست وی ساخته می شود، به طوری که هویت ثابت وی ضامن این-همانی انسان در دنیا و آخرت است.
فرایند یادگیری و نقش آن در بهبود یادگیری برنامه درسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
شناختِ مفهوم یادگیری و فرایند آن از مهمترین بنیان های نظام تربیتی است. حکمت متعالیه بخوبی دارای قابلیت تبیین معنای نوینی از یادگیری و فرایند آن بر اساس مبانی فلسفه اسلامی است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به تبیین معنای یادگیری، مراتب، طرق، ابزار و انواع یادگیری از منظر حکمت متعالیه پرداخته می شود و پس از بررسی فرایند یادگیری و محتوای برنامه درسی به تبیین نقش فرایند یادگیری در بهبود یادگیری می پردازد. بر این اساس مراتب یادگیری، شامل یادگیری حسی، مثالی و عقلی؛ طرق یادگیری از طریق حس، عقل، وحی و شهود و ابزارهای یادگیری شامل قوای حس، خیال، وهم، عقل و قلب است. فرایند یادگیری نیز بر اساس ترتیب قوای فعال ادراکی و تحریکی و نوع مدرِک، مدرَک و ادراک که مبتنی بر نفس شناسی فلسفه ملاصدرا است رقم می خورد. مشاهده، تحقق فرضیه، بازگشت به خلقت خداوند، آزمون فرضیه و بازگشت به ذهن، چهار مرحله فرایند یادگیری مبتنی برحکمت متعالیه است. از طرف دیگر محتوای برنامه درسی حکمت متعالیه شامل علوم جزئی، صنایع دقیق، آداب نیکو، صنایع لطیف یا هنرهای زیبا است. چنانکه بر اساس مبانی این نظام فلسفی نیز محتوای برنامه درسی به سه دسته علوم اکتشافی، علوم سازندگی و خلاقیت، و محتوای عبادی تقسیم می شود. برطبق نتایج این پژوهش شناختِ قالبهای محتوای برنامه درسی و شناخت دقیق قوای فعال در یادگیریِ هر بخش از این محتوا در جهت تقویت آنها می تواند فرایند یادگیری را بهبود بخشید.
نقش سلاح نبوی در بازشناسی مدعیان مهدویت عصر حضور و حاضر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
23 - 42
حوزههای تخصصی:
پیروان ادیان الهی به وجود منجی ای اعتقاد دارند که به گسترش عدل در سرتاسر جهان می پردازد. در میان شیعیان، مهدویت دارای جایگاهی سترگ است و هموست که حکومت الهی را در سرتاسر گیتی برپا خواهد کرد. این مقام سبب شد تا عده ای از عصر حضور ائمه تا کنون با مقاصد گوناگون برای رسیدن به این جایگاه تلاش کنند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به دنبال آن است تا مدعیان دروغین عصر حضور و حاضر را معرفی کرده و راهکارهای امامان برای بازشناسی مدعیان را با تکیه بر سلاح های نبوی معرفی نماید. فرقه هایی چون کیسانیه، زیدیه، باقریه، ناووسیه، واقفیه، بابیه و همبوشیه از جمله فرقه های عصر حضور و حاضرند که افرادی را به عنوان مهدیان آخرالزمان در باور خویش گنجانده اند. اهل بیت (ع) بنابر نقش هدایتگری شان، برای پیشگیری و مقابله، به معرفی پاره ای از معیارها با تکیه بر سلاح نبوی پرداخته اند که بر پایه آن می توان مدعیان دروغین مهدویت را بازشناسی کرد. این معیارها عبارت اند از: (1) استواری زره نبوی تنها بر قامت امام مهدی (ع)؛ (2) سلاح، میراث اختصاصی ائمه؛ (3) مطالبه گری نشانه ها و اسامی سلاح ها از مدعیان؛ (4) همانندی مُلک و تابوت در بنی اسرائیل با سلاح و امامت در اسلام؛ (5) قرار نگرفتن مدعیان در سیر انتقال سلاح؛ (6) سلاح نبوی مایه قدرت افزایی و اعجاز.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
دفاع از اشکال های استاد مصباح به دو برهان صدرا برای اثبات اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
313 - 328
حوزههای تخصصی:
در مقاله ای چهار اشکال استاد مصباح به برهان تضایف ملاصدرا برای اثبات اتحاد عاقل و معقول و یک اشکال ایشان به برهان نور و ظلمت که ملاصدرا در ضمن برهان تضایف به آن اشاره کرده است، بدون اینکه به عنوان برهان مستقلی از آن یاد کند، مورد نقد قرارگرفته است. در مقاله حاضر که به روش تحلیلی-اسنادی نوشته شده است، با عیارسنجی نقد های مذکور، معلوم شده است که هیچ یک از این نقد ها وارد نیست. البته در عبارات استاد مصباح در دو مورد سهو واقع شده است، ولی این دو مورد به راحتی از عبارات ایشان قابل حذف است و حذف آنها به اصل اشکال ایشان ضرری نمی زند. بنابراین، هر دو مقدمه برهان تضایف مخدوش است. اشکال مقدمه اول این است که صورت معقول، درصورتی که خارج ازآن، عاقلی نباشد، بالذات معقول نیست، زیرا اگر صورت معقول عرض باشد، بدون معروضش یعنی عاقل، اصلاً وجود ندارد و صورت معقولی که وجود ندارد، بالذات معقول نیست. بنابراین، نمی توان گفت: صورت معقول صرف نظر از اغیار؛ یعنی، خواه خارج از آن، عاقلی باشد و خواه نباشد، بالذات معقول است. اشکال مقدمه دوم این است که متضایفان در وجود، متکافی نیستند. برهان نور و ظلمت هم مردود است، زیرا تمثیل نفس به چشم نابینا، قیاس مع الفارق است.
بررسی عدالت اجتماعی از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
عدالت اجتماعی از محورهای اساسی انسانی است که مولانا در مورد آن در مثنوی معنوی پرداخته است. او عدالت اجتماعی را استحقاقی و گذاشتن هر چیز را در جای خودش می داند. اگر عکس آن عمل شود و هر چیزی به هر موضعی گذاشته شود، آنرا ظلم خوانده و بی عدالتی می گوید.مولانا عدالت اجتماعی را در مثنوی معنوی با اقتباس از کلام الله مجید و سخنان ائمه معصومین، با گرایش عرفانی و تب شعری، مطرح کرده و به اهمیت آن تاکید فراوانی نموده است. او عدالت اجتماعی را مبنای انسانی و ظلم را بی حرمتی به مقام انسان پنداشته است. این تحقیق بعد از بررسی و تحلیل موضوعات، به چنین یافته های دست پیدا کرده اند؛ مولانا عدالت اجتماعی را سبب و علل آرامش و رسیدن به کمال می داند و علاوه بر این، به این نتیجه رسیده که اساس تحقق عدالت اجتماعی مبتنی بر استحقاق است. که مولانا در مثنوی معنوی با استفاده از داستان ها و تمثیلات، به بیان عدالت اجتماعی پرداخته اند و آن را از طریق آنها به بشریت مطرح و بیان کرده است. پژوهش حاضر در پی واشکافی عدالت اجتماعی از دیدگاه مولانا هست. و این پژوهش با روشی تحلیلی- توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام گرفته است.
«مواد ثلاث» بر مبنای سه رویکرد فلسفی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
5 - 28
حوزههای تخصصی:
اندیشه صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده است. در مرتبه یی متناسب با رویکرد اول، مقسَم، ماهیت است و به «وجوب، امکان و امتناع» تقسیم میشود. مراد از امکان در این مرتبه، امکان ماهوی است. در رویکرد دوم، مواد سه گانه مرسوم، به وجوب و امکان ارتقا می یابند. مراد از امکان در این مرتبه، امکان فقری و وجودی است. در رویکرد سوم، این سه ماده، به دوگانه «حق و باطل» تحول پیدا میکنند. تعبیر «حق» در این مبحث، با سه معنای دیگر از «حق» که در رویکرد سوم مطرح شده است یعنی تقدم بالحق، وجود حق و وحدت حقه اشتراک معنوی و اتحاد مصداق ی، و با ح ق مط رح در ام القضایا، رابط ه «مَثَل و ممث ل له» دارد؛ یعن ی ام القضایا مَثل ح ق تعالی در می ان قضایاست. از حق تعالی به احق الوجودات و از اصل عدم تناقض، به احق الاقاویل و احق الاوایل تعبیر میشود. همه «حق»های یاد شده، بر اساس مبانی رویکرد فلسفی سوم صدرالمتألهین، قابل طرحند.
اعتبار اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث؛ منطقی یا روان شناختی (مروری بر برداشت ها و تفسیر های نادرست، اتهام های خودساخته و انواع مغالطه در یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق کلاسیک با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار می آیند و برهان دارند. مرتضی حاج حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح پیامدهای آن به تأسیس دو نظام تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی پرداخته است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، در حکم قاعده ای هستند که هر سطر از برهان بر اساس آن ها نوشته می شود و به همین اعتبار اثبات ناپذیر تلقی می شوند. اسدالله فلاحی بی آنکه موضع خود را در قبال پیش فرض یا عدم پیش فرض زبان غیرصوری مشخص کند، در مقاله ای که با عنوان «مبانی فلسفی نظام های حاج حسینی» در شمارهٔ دوم دوره 14نشریهٔ حکمت معاصر در شمارهٔ پاییز و زمستان ۱۴۰۲منتشر شده است، مبانی فلسفی نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی و از جمله دیدگاه نویسنده در مورد اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث و پیامدهای آن را نقد نموده است. در این مقاله ابتدا به تشریح مبانی فلسفی و معرفت شناختی نظام های منطقی و مقایسهٔ این نظام ها با یکدیگر در ارتباط با این مبانی می پردازیم و سپس به نقدهای فلاحی پاسخ می دهیم.
ولایت درتصوّف وعرفان اسلامی و باور شیعی با تکیه بر آراء ابن عربی ، سیّد حیدر آملی و علّامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی مفهوم ولایت در تصوف و عرفان اسلامی و شیعه، با تکیه بر آیات و روایات، مسأله اصلی این مقاله است. هدف این است تا وجوه اشتراک و تفاوت های دیدگاه های عرفای اسلامی و شیعه را در مورد ولایت، با تمرکز بر نظرات ابن عربی و علمای برجسته شیعه مانند علامه طباطبائی، نشان دهد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و از آیات، روایات و منابع معتبر از هر دو مکتب بهره گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بنیاد تفکر شیعی و عرفان اصیل در امر ولایت بر آیات و روایات متکی است. با این حال، دیدگاه عرفا و شیعه از جهاتی با یکدیگر مشابه و از جهاتی متفاوت است. از دیدگاه هر دو مکتب، ولایت اصلی متعلق به خداوند است و ولایت انبیا، ائمه و اولیای الهی به عنوان تجلی این ولایت الهی در نظر گرفته می شود. نتیجه این مقاله نشان می دهد که آیات قرآنی نقش مهمی در شکل گیری مفهوم وحدت وجود در تصوف داشته اند و به طور مشابه، تفکر شیعی نیز تأثیر زیادی بر برداشت متصوفه از ولایت دارد. در اندیشه شیعی، امامت یکی از مباحث پایه ای است و اسلام حقیقی را تنها با وجود امام معصوم و ولی خدا می توان تصور کرد
همدلی در سنت پدیدارشناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
159 - 188
حوزههای تخصصی:
در چند سال گذشته، بحث پر جنب و جوشی حول این موضوع وجود داشته است که آیا و چگونه پدیدارشناسی می تواند به تحقیقات شناخت اجتماعی مدد رساند. به ویژه، برخی تشکیک نموده اند که آیا توصیفات پدیدارشناختی اول شخص از تجربه انترسوبژکیتو و کنش متقابل می تواند نظریه های مشخصی را درباره شناخت اجتماعی تایید یا رد کند (به عنوان مثال، Spaulding 2015). در برابر این گونه ارزیابی، هدف از همکاری حاضر ارائه بررسی اجمالی از بحث غنی و دقیق همدلی است که در سنت پدیدارشناختی یافت می شود، با تمرکز ویژه بر جنبه های این بحث که ما معتقدیم حاوی بینش های مهم و ظریف راجع به رابطه همزمان است.
بررسی استفاده های ملاصدرا از آرای غزالی در مسئله وحدت شخصی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
243 - 268
حوزههای تخصصی:
بررسی آرای غزالی و ملاصدرا در مسئله وحدت شخصیِ وجود نشان می دهد که به رغم اختلاف مبانی، در دستیابی به نتایج و اهداف این بحث اتفاق نظر دارند. ملاصدرا در مواضع مختلف از آثار خود به آرای غزالی در مسئله وحدت شخصی وجود استناد کرده و دیدگاه غزالی را مؤید جمع بین روش عقلی و شرعی در این مسئله به شمار آورده است. ملاصدرا در تحلیل این مسئله، در مراحلی به آرای غزالی استناد کرده است، ازجمله: 1. کثرت ممکنات، که بر طبق آن باور به وحدت شخصی وجود به معنای انکار وجود ممکنات نیست؛ 2. وجود حقیقی خداوند و وجود مجازی ممکنات، که براساس آن وجود خداوند متعال و وجه او تنها وجود حقیقی است و ماسوای حق، وجود مجازی دارند. سؤال اصلی این است که «ملاصدرا در مسئله وحدت شخصی وجود چه استفاده هایی از آرای غزالی داشته و با استناد به آن ها به چه نتایجی دست یافته است؟» این نوشتار، از روش عقلی و استدلالی و به تناسب مسئله نیز از روش نقلی و آیات قرآن بهره جسته است. ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود و با استفاده از آرای غزالی در این مسئله به حل برخی مسائل فلسفی و کلامی پرداخته است، مانند: «معرفت داشتن تمامی موجودات»، «تبیین طریقه صدیقین» و «نسبت توحید الخاصی با اختیار بندگان»؛ هرچند هدف اصلی خود از این استناد ها را مطابقت عقل و شرع بر شمرده است. حاصل آنکه، گفتمان فکری غزالی و ملاصدرا قرابت های بسیار جدی دارد.
بررسی و واکاوی مبانی فلسفی مسئله رئالیسم و نارئالیسم دینی با تأکید بر نظرگاه پیتر برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تأکید بر اندیشه پیتر برن، که یکی از مهم ترین چهره های شاخص فلسفه دین معاصر است، افزون بر تبیین دیدگاه او درباره رئالیسم و نارئالیسم و همچنین خداباوری، دین و الاهیات، به واکاوی و بررسی بنیان های فلسفی این مسئله پرداخته است. نظرگاه پیتر برن با این که یک رویکرد انتقادی به ابعاد مختلف نارئالیسم است، دربردارنده تمییزی اساسی میان خداباوری و الاهیات در اتخاذ نظرگاه رئالیستی و نارئالیستی درباره آن هاست. با توجه به تفکیک دو ساحت الاهیات و خداباوری، می توان چنین گفت که وی معتقد به نارئالیستی بودن الاهیات-لیبرال- به عنوان یک رشته علمی و آکادمیک و رئالیستی بودن دین، خدا و گفتمان خداباورانه است. در نظرگاه او، غایت گفتمان خداباورانه به موجودی فراذهنی، فرادنیایی و متعالی اشاره دارد. این نوشتار در نهایت به واکاوی و بررسی مبانی فلسفی این موضوع پرداخته و اشارت اجمالی پیتر برن در بررسی ریشه تمایز رئالیسم و نارئالیسم و همچنین تفسیر نارئالیستی مدرن از دین را مورد مداقه قرار داده و افزون بر واکاوی ریشه های مسئله رئالیسم و نارئالیسم دینی و با تأکید بر نسبت سوژه و ابژه - بالاخص در فلسفه کانت - به نقد و بررسی این بنیان فلسفی در نظرگاه پیتر برن پرداخته است.
تأملی در نسبت معرفت با ولایت و اخلاق از منظر قرآن کریم و احادیث امامیه
منبع:
کلام اهل بیت سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
91 - 113
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی، دانشی است که از چیستی، ابزار، معیار و اسباب معرفت سخن گوید. این دانش، نوپدید بوده اما موضوع آن در متون اسلامی، پرسابقه است. دانش معرفت شناسی، عهده دار شناخت عوامل اثرگذار بر معرفت است تا در نتیجه بتوان میزان خطای معرفتی انسان را کاهش داد. از میان عوامل تأثیرگذار فراوانی که قرآن کریم و روایات معصومان بدان اشاره داشته اند، دو عامل ولایت و اخلاق را می توان از مهمترینِ آنها دانست که می توانند معرفت صحیح آفریده یا شناختی ناصحیح را به بار آورند. در این نوشتار که به روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به گزاره های قرآنی-حدیثی سامان یافته، اثرگذاریِ تولّی به ولایت حق یا باطل و تخلّق به اخلاق پسندیده یا نکوهیده بر معرفت و کیف فهم انسان، مورد بررسی قرار گرفت و ثابت شد این دو عامل می توانند شناخت انسان را دگرگون و او را به سوی باور صحیح سوق داده یا از آن بازدارند. نیز روشن شد دو عامل ولایت و اخلاق دارای پیوستگی بوده و نمی توان اثرگذاری هر یک بر معرفت را بدون درنگ در دیگری، سنجش نمود.
روش های تربیتی اثربخش و زمینه ساز جامعۀ مهدوی مبتنی بر بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
6 - 35
حوزههای تخصصی:
ایجاد حکومت جهانی مهدوی در وهله اول نیازمند تربیت و پرورش نسل مهدوی و منطبق با آرمان های جامعه مهدوی می باشد مقام معظم رهبری به عنوان ولی امر مسلمین جهان در سخنرانی های متعدد، ویژگی ها و الزامات جامعه مطلوب مهدوی را بر شمرده اند. بر همین اساس، سخنان ایشان را می توان به عنوان منبعی ارزشمند در راستای تبیین مولفه های جامعه ی مهدوی قلمداد کرد. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل تربیتی مطلوب جامعه مهدوی با تکیه بر بیانات رهبری، با روش تحلیل مضمون انجام شد. جامعه ی آماری پژوهش، شامل سخنرانی های مقام معظم رهبری در خصوص مهدویت بوده و یافته ها با استفاده از نرم افزار maxqda 2020 تحلیل و مدل تربیتی استخراج گردید. در مدل یادشده شش روش تربیتی شامل (الگوگیری، تفکر، مراقبه و تزکیه، مطالعه و تحقیق، تبشیر و تذکر) به دست آمده است که هر یک از این روش ها مضامین سازنده و فرعی نیز دارند. یافته های حاصل از مدل بیانگر آن است که تربیت جامعه مهدوی در دو بعد فردی و اجتماعی اهمیت دارد؛ بنابراین گام نخست خودسازی است که شامل چهار روش (الگوگیری، مطالعه و تحقیق، مراقبه و تزکیه و تفکر) و گام دوم ناظر بر ابعاد اجتماعی است که به دو روش تربیتی دیگر (تبشیر و تذکر) وابسته است.
آسیب شناسی بینشی فرهنگ مهدویت و انتظار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۳
36 - 55
حوزههای تخصصی:
آسیب شناسی مطالعه ای است که با هدف شناسائی و درمان اختلالات و آسیب ها صورت می گیرد، و برآیند آن پیشنهاد راه حل های مناسب برای دفع و یا رفع آفات و آسیب ها می باشد. آسیب شناسی بینشی و معرفتی فرهنگ مهدویت و انتظار عبارت است از شناخت عوامل پدیدآورنده و زمینه ساز آفات و آسیب هایی که در لایه بینشی و معرفتی فرهنگ مهدویت ممکن است صورت بگیرد. مفروض این است که آموزه مهدویت در لایه های مختلف بینشی، ارزشی، هنجاری، رفتاری و نمادی فرهنگ دارای نقش و کارکرد است. گاه ممکن است به جهاتی در این حوزه ها آسیب و اختلال به وجود آید و کارکرد لازم خود را از دست بدهند. از این رو به منظور صیانت از فرهنگ مهدویت ضروری است از آسیب هایی که ممکن است متوجه لایه های مختلف فرهنگ گردد؛ بحث و گفتگو شود. در این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی از لایه بینشی و معرفتی فرهنگ مهدویت آسیب شناسی صورت گرفته و شناخت و معرفی آسیب های بینشی فرهنگ مهدویت، مسأله این تحقیق است و در این راستا به این سؤال اصلی که: «مهم ترین آسیب های بینشی و معرفتی که متوجه فرهنگ مهدویت و انتظار می شود؛ کدام است؟ پاسخ داده شده و در نهایت به این نتیجه دست یافته است که: سست نشان دادن آموزه مهدویت و برداشت سطحی از آن، برداشت منفی و ایستا از انتظار، برداشت ناصواب از روایات ظهور، تلقی نادرست از روایاتی که هرگونه قیام قبل از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) را محکوم به شکست می دانند، و روایاتی که شرط تحقق ظهور را فراگیری ظلم و جور می دانند، همچنین نقل گرایی و عدم اتکا به دلیل عقلی، تمسک به روایات ضعیف و جعلی، عدم بهره لازم و کافی از مبانی اعتقادی و فکری مهدویت، و ... از مهم ترین آسیب های بینشی و معرفتی است که ممکن است فرهنگ مهدویت و انتظار بدان دچار شود. تبیین و تحلیل موارد یاد شده از مهم ترین یافته ها و نوآوری های این مقاله است