مقالات
حوزه های تخصصی:
عشق الهی یکی از صورتهای مهم ارتباط انسان با خداست که با وجود کاربرد گسترده در سنتهای الهیاتی و عرفانی، تصور واحدی در مورد آن وجود ندارد. تبیین این ارتباط، در ساختار تصورات غیرانسانوار از خداوند، همچون واجب الوجود ابن سینا ابهام بیشتری می یابد. ابن سینا واجب الوجود را با مفاهیم و اوصافی کاملاً مابعدالطبیعی، معرفی می کند که متعالی محض و عاری از اوصاف احساسی و شخصیت انسانی است. از طرفی دیگر، اوج ارتباط انسان با خداوند را عشق به او می انگارد و واجب الوجود را عاشق و معشوق می نامد. مقاله حاضر به تبیین معناداری و تحقق پذیری این عشق می پردازد. بوعلی گرچه با ارائه تعریف عام عشق به «گرایش به خیر»، دایره معنایی وسیعی برای آن ایجاد کرده است؛ اما در نهایت عشق انسان به خیر مطلق، از مفهوم شخصی خارج می گردد و متأثر از انگاره «تشبّه» که ریشه در نظریات افلوطین دارد، صرفاً به نوعی «تحول باطنی» معنا می شود. این معنا دربرگیرنده کمال معرفتی و تعقل کلیات از یک سو و تعالیِ عملی و اخلاقی از سوی دیگر است. به نظر می رسد تحقق عشق متعالی، به معنای حقیقی و تحت اللفظی با واجب الوجود سینوی غیرممکن است، از این رو ابن سینا در کاربرد عشق نسبت به خداوند، با حذف ابعاد دیالکتیکیِ آن و وارد ساختن معانی دیگر، وارد «هست و نیستِ» استعاری می شود و این تعبیر را در معنایی مجازی استفاده می کند.
ارزیابی دلایل عقلی معاد جسمانی عنصری نزد متکلمین سده های 7 تا 11 هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت بدن انسان در معاد از مسائل اختلافی میان فلاسفه و متکلمین است؛ به این بیان که مُعاد در مَعاد آدمی چگونه است. اقوال در این زمینه به سه دسته تقسیم می شوند: بدن مثالی، بدن عنصری غیر از بدن دنیوی، و عینیت بدن دنیوی. دیدگاه اخیر معتقد به این همانی بدن مُعاد با بدن دنیوی است. اینان غالباً به آیات قرآن تمسک کرده اند؛ اما برخی دلایل عقلی نیز اقامه کرده اند. ظلم بودن ثواب و عقاب، رسیدن به لذّت ها، دوام حرکت افلاک و. از جمله دلایل عقلی هستند که پیروان عینیّت اقامه کرده اند. اثر حاضر با بررسی و نقد دلایل موجود، این فرضیه را مطرح می کند که دلایل مذکور توانایی اثبات مدعای پیروان عینیت در بدن مُعاد را ندارند و صرفاً ظهوری بدوی در عینیت بدن اخروی با بدن دنیوی دارند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است؛ بدینگونه که پس از جمع آوری دلایل مورد نظر، آن ها را مورد نقد و بررسی قرار داده و میزان دلالت آنان بر مدعای مقصود، مورد اعتبارسنجی قرار گرفته است.
پیش فرض معرفتی در مسئله وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر قرینه گرایی، ارزش معرفتی گزاره ها به داشتن قرائن و شواهد است. گاه ادعا می شود برخی رویکردها بی نیاز از پشتیبانی شواهد یا دلیل اند و تا زمانی که رویکردهای رقیب در اثبات خود ناکام باشند، آنها به قوت خود باقی هستند. این حالت که از آن به «پیش فرض معرفتی» تعبیر می شود، گاه تنها درحدّ نقطه آغاز بحث است (پیش فرض روشی) و گاه ارزش صدق دارد (پیش فرض حقیقی). در گفتگو حول وجود خدا، برخی باور به خدا، عده ای باور به عدم خدا و شماری هم بی باوری را پیش فرض می دانند. برای نمونه، آنتونی فلو با مقایسه مسئله وجود خدا با قواعد حقوقی، نقطه آغاز را آن می داند که هیچ چیز درباره اصل، مفهوم و امکان خدا (تصوری) و نیز وجود یا عدم وجود او (تصدیقی) نمی دانیم و تا زمانی که خداباور یا خداناباور دلیلی به سود مدعای خود اقامه نکند، این پیش فرض به قوت خود باقی است. بخش نخست این مدعا قابل پذیرش و مقتضای روشمندی در گفتگو است؛ اما در بخش تصدیق، هر سه رویکرد ایجابی، سلبی و توقفی نیازمند اقامه دلیل هستند و شأن یکسانی دارند. هر یک از خداباور و خداناباور درحقیقت ادعایی ایجابی را مطرح می کنند که در چارچوب قرینه گرایانه، نیازمند ارائه شواهد است. لاادری گرا نیز ادعای نادرستی موضع هر دو را دارد که آن نیز نیازمند ارائه دلیل است. بنابراین وظیفه اثبات برعهده هر سه خواهد بود.
نفس شناسی سلبی بررسی رویکرد سلب گرایانه ابن سینا به چیستی نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای شناخت هر شیء دو روش وجود دارد: الف) روش ایجابی (آنچه هست). ب) روش سلبی (آنچه نیست). شناخت نفس با روش نخست در آثار نفس پژوهان به نحو منسجم ارائه شده است، اما روش دوم سامان مند نشده است و گاه به نحو ضمنی در بررسی های ایجابی لحاظ شده است. هدف پژوهش حاضر ارائه تصویری روشن تر از چیستی نفس در اندیشه ابن سیناست و تلاش دارد مطلوب خود را از طریق بررسی اوصاف و احوال سلبی نفس تحصیل کند. در این راستا مغایرت نفس با جسم، بدن، مزاج، روح بخاری ، طبیعت، عقل (تام) و حیات بررسی می شود که مغایرت نفس با سه مورد اخیر مهم ترین آنها به شمار می رود. اهمیت مغایرت نفس با جسم از آن جهت است که به نحو ضمنی شامل مغایرت با مزاج، روح بخاری ، بدن و هر امر جسمانی دیگری می شود. مغایرت نفس با عقل از آن جهت مهم است که از خطاهای ناشی از همسان انگاری نفس انسانی با مجردات محض جلوگیری می کند. بررسی نسبت نفس و حیات نیز از جهت مشابهت چشمگیر آثار منتسب به نفس و حیات، همچنین طیف گسترده و گوناگون موجوداتی که متّصف به صفت حیّ شده اند اهمیت دارد.
تحلیل جایگاه رمز در ارتباط انسان با خدا از دیدگاه سهروردی و یاسپرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمز و زبان رمزی در اندیشه های متکلمان و فیلسوفان دین، به عنوان وسیله ای برای حکایت از عالم غیرمادی و بیان حقایق متافیزیکی، به کار می رود و با همین کارایی ، در برخی متون فلسفی برای بیان رابطه انسان با خدا نیز مطرح شده است. هدف از این مقاله، بررسی مفهوم کلی رمز از دیدگاه سهروردی و یاسپرس است؛ پس از تبیین و تحلیل چیستی و چرایی رمز، بیان ویژگی های آن و کاربرد این واژه به طور خاص در تبیین مساله ی جایگاه آن در ارتباط انسان و خدا، به مقایسه ی آرای این دو فیلسوف و دریافت وجوهی از شباهت و تفاوت می پردازد: سهروردی تعریف حقیقی از رمز ارائه نمی کند؛ اما یاسپرس به طور مستقیم آن را تعریف می کند. دلیل رمزی سخن گفتن سهروردی پوشیده گویی در باب حقیقت است و اما یاسپرس می خواهد تا حد ممکن حقیقت را به واسطه رمز روشن نماید. رمز سهروردی ویژگی های معرفت شناسانه، معناشناسانه و وجود شناسانه را در بر دارد اما رمز یاسپرس بیش تر وجود شناسانه است؛ از دیدگاه هر دو فیلسوف ویژگی اصلی رمز حکایت گری است و آنچه مقصود است معنای باطنی است و رمز گشایی نهایی ممکن نیست. از دیدگاه شیخ اشراق، مواجهه با رمز در عالم خیال منفصل بوده اما برای یاسپرس در همین عالم است. در باب جایگاه رمز در ارتباط انسان با خدا نیز، از دیدگاه سهروردی زبان رمزی، تنها راه ِارتباط انسان با خدا نیست؛ خالق و منشا رمز تنها خداوند نیست؛ اما از نظر یاسپرس امر متعالی صرفا به واسطه رمز متجلی می شود. هدف و منشا رموز نیز صرفا خداوند است.
تبیین و توجیه نظریه فطرت از دیدگاه شهید مطهّری بر مبنای الگوی استنتاج بهترین تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فطرت، اصلی حیاتی در جهان بینی اسلامی است. تأثیرات متعدّد آن در مباحث فلسفی از جمله فلسفه دین، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، معرفت شناسی و مسئله شناخت، فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست حکایت از جایگاه و اهمّیت آن دارد. از این رو شهید مطهّری از اصل فطرت به عنوان «اصل مادر» در فرهنگ و معارف اسلامی یاد کرده و در آثار گوناگون خود به بررسی آثار و لوازم فطرت در انسان پرداخته است و آن را در ادامه حرکت جوهری عمومی هستی می داند. با این حال وی گذشته از استناد به آیات و روایات، کمتر به اثبات عقلی اصل فطرت پرداخته است بلکه به ذکر روش کلّی آن (که به زعم نگارنده می توان آن را بر مبنای الگوی استنتاج بهترین تبیین دانست) اکتفا نموده است. در این پژوهش تلاش شده است به روش توصیفی-تحلیلی و با جمع آوری اطّلاعات و تحلیل آنها، ابتدا چیستی فطرت و فطریّات انسانی بررسی شود و سپس وجود فطرت در انسان ثابت گردد؛ به این نحو که توجیهات مختلفی که برای وجود گرایش های انسانی در انسان مطرح شده است، مورد تحلیل قرار بگیرد و تبیین شود. سپس کوشش شده است برخی از آثار و نتایج فطرت بررسی گردد؛ از جمله استدلال فطرت در خداشناسی، تأثیر فطرت در معرفت شناسی و مسئله شناخت، فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، فلسفه تعلیم و تربیت و جامعه شناسی.
قیاس محتمل: فرآیندی استدلالی یا غریزی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پِرس به عنوان منطقدانی که قیاس محتمل را معرفی و نامگذاری کرد، آن را در کنار استدلالهای قیاسی و استقرایی قرار داد. اما صورتبندی و فرایند استنتاجی که قیاس محتمل در خود دارد هنوز محل ابهام است و این تردید را به وجود می آورد که شاید قیاس محتمل فرایندی استدلالی نباشد. در این مقاله سعی کرده ایم این تردید را تقویت کنیم؛ بدین ترتیب که نشان داده ایم فرض غریزی بودن قیاس محتمل در نوشته های پِرس نیز به صورت ضمنی دیده می شود و اگر قیاس محتمل غریزی باشد دیگر استدلالی نیست. همچنین با توجه به آراء اندیشمندان گذشته، مانند ابن سینا، نشان داده ایم که می توان قیاس محتمل را مربوط به قوه وهم دانست که بین انسان و حیوانات دیگر مشترک است. این دیدگاه نشان می دهد که چرا حیوانات نیز می توانند مانند انسانها از داده های حسی فراتر روند و چیزی شبیه یافتن فرضیه های طبیعی یا علّی از خود نشان دهند. یافته های روانشناسان تجربی جدید نیز حاکی از آن است که ذهن انسان دارای سیستمهای مختلف تصمیم گیری و صدور حکم است که همه آنها استدلالی نیستند. مثلا دنیل کانمن دو سیستم تصمیمی گیری در انسان تشخیص می دهد که اولی غیراستدلالی و تکاملی و دومی منطقی است. با توجه به مثالهایی که از قیاس محتمل وجود دارد، می توان آن را فرایندی متعلق به سیستم 1 ذهن دانست که سریع و غیراستدلالی عمل میکند.
تأمّلی در سنخ شناسیِ خودآگاهیِ «انسان معلّق در فضا»با تأکید بر مباحثات ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در سیر تطوّر فکر فلسفی برای بازشناخت علم حضوری چه نقشی داشته است؟ روشن ترین مصداقِ علم حضوری، علم آدمی به ذاتِ خود (خودآگاهی) است و ابن سینا این خودآگاهی را پایه استدلال خود برای اثبات نَفْس در برهان انسان معلّق در فضا قرار داده است، امّا این خودآگاهی چه نوع علمی است: حضوری است یا حصولی؟ سخنان ابن سینا در وصف این خودآگاهی گاه آن را علمی حضوری می نُماید و گاه با حصولی بودنِ آن سازگار است. این پژوهش با روش توصیفی، تحلیلی، و انتقادی، به بررسی و تحلیل سخنان وی به ویژه در کتاب مباحثات که در آن به دفاع از برهان انسان معلّق و پاسخگویی به پرسش های مربوط به خودآگاهی پرداخته اختصاص یافته و کوشش شده است ربط و نسبت خودآگاهی مورد نظر او با علم حضوری و اینکه آموزه های وی درباره خودآگاهی چه جایگاهی در پدیدآمدن تقسیم علم به حضوری و حصولی در فلسفه اسلامی دارد، روشن شود. نتیجه این پژوهش آن است که خودآگاهیِ موردنظر ابن سینا را باید علمی حضوری به شمار آورد، اگرچه وی خود چنین اصطلاحی را به کار نبرده و گاه آن را با اصطلاحات و مفاهیم مربوط به علوم حصولی تبیین کرده است و از این رو، می توان وی را آغازگر جلب توجّهِ فیلسوفان به این سنخ از علم در تاریخ فلسفه اسلامی به شمار آورد.
واکاوی تجرد نفس ابن سینا در بوته نقد فیزیکالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ساحت های وجودی انسان دو دیدگاه کلی مطرح شده است. طرفدارانِ دیدگاه اوّل، به دو ساحت وجودی جوهر غیرمادی (نفس) و بدن مادی باور دارند و افعال انسان را اصالتاً به جوهر غیرمادی نسبت می دهند. پیروانِ دیدگاه دوم، انسان را تک ساحتی و منحصر در وجود جسمانی می دانند. آن ها تمام اعمال انسان را به فیزیک او به ویژه مغز، فرومی کاهند و منکر جوهر غیرمادی هستند. پژوهش حاضر با هدف تبیین دیدگاه اول، به واکاوی تجرد نفس ابن سینا در بوته نقد دیدگاه دوم پرداخته است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. یافته ها و نتایج نشان می دهد ابن سینا با ارائه عناصر حجّت و انواع براهین در مقام اثبات تلاش نموده با تبیین چگونگی افعال نفس، تجرد نفس را نتیجه گیرد. بر این اساس، تجرد نفس در پارادایم ابن سینا بر سه محور تعقل، حلول و استقلال استوار است. فیزیکالیست ها معتقدند اعتقاد به وجود ماهیتی مستقل از جسم برای تبیین و توضیح ادراکات انسان، ناشی از عدم آگاهی لازم نسبت به عملکرد مغز و اعصاب و پیچیدگی های آن است. افزون بر این، این ادعا که تغییرات جسمانی به واسطه رابطه ابزاری جسم برای نفس است، قابل اثبات نیست. از این رو، انکار و اشکالات فیزیکالیستی بر سه محور توانایی مغز و اعصاب، ابهام فلسفه در تبیین منطقی رابطه نفس و بدن و جهل شناختی شکل گرفته است. ابن سینا با اقامه هفت استدلال در اثباتِ تجرد نفس، پاسخگوی اشکالات فیزیکالیستی متناظر است؛ امّا پاسخ به دو اشکالِ فیزیکالیستی در پارادایم ابن سینا مبهم باقی می ماند: اشکالِ تبیین ناپذیریِ پیوندِ نفس و بدن و اشکالِ مبتنی بر مقدمه مبتنی بر درک وجدانی.
بررسی جابه جایی معقولات اولی و معقولات ثانی فلسفی و طرح تقسیم بندی جدید بر اساس اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصالت وجود، موجب تغییر و جابه جایی جایگاه مصادیق معقولات اولی و معقولات ثانی فلسفی می گردد. مقتضاى اصالت وجود آن است که وجود داراى فرد یا افرادى بوده و مابه ازای عینی داشته باشد و بر اساس اصالت وجود، نمى توان وجود را معقول ثانى فرض کرد که فرد خارجی ندارد. از سوی دیگر بنا بر اصالت وجود، صفات وجود از شئونِ حقیقت وجودند و مانند وجود عینیت و خارجیت خواهند داشت و ماهیات نیز تنها هویت مفهومی داشته و خارجیتی نخواهند داشت. در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی بررسی و روشن شد که نه می توان ادعای جابه جایی همگی معقولات را پذیرفت و نه می توان مدعی عدم خارجیت وجود و صفات حقیقی وجود شد. بر اساس تأثیرات اصالت وجود بر نحوه وجود معقولات و باتوجه به تبیین هستی شناختی و معرفت شناختی از معقولات و نیز تفکیک صفات حقیقی وجود از دیگر معقولات، یافته های این مقاله به این نتیجه منجر شد که اصالت وجود موجب معقول اول بودن وجود و صفات حقیقی وجود با هر دو تبیین معرفت شناختی و هستی شناختی از معقولات می گردد. ماهیات نیز با تبیین هستی شناختی، معقول ثانی فلسفی و با تبیین معرفت شناختی، معقول اول محسوب خواهند شد. عوارض ذاتی وجود، مفاهیم نسبی، اضافی و عدمی نیز بنا بر هر دو تبیین معرفت شناختی و هستی شناختی معقول ثانی فلسفی خواهند بود. جابه جایی مصادیق معقولات نیز موجب می گردد تقسیم بندی جدیدی بر اساس اصالت وجود شکل بگیرد.
تفسیری تازه از ستیز غزالی با ابن سینا در حدوث و قدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مسئله که آیا جهان هستی بی آغاز و ازلی است یا خداوند آن را از عدم به وجود آورده و حادث زمانی است، یکی از مسائلی است که از دیرباز تا امروز ذهن فیلسوفان و متکلمان را درگیر خود کرده است. بیشتر فیلسوفان جهان را ازلی دانسته و بیشتر متکلمان آن را حادث زمانی انگاشته اند. درگیری ها و ردیه نویسی ها میان طرف داران هر یک از این دو اردوگاه، پدیده ای دور از انتظار نبود. کتاب تهافت الفلاسفه امام محمد غزالی یکی از ردیه های نامبرداری ا ست که ضد ابن سینا و باورش به ازلیت عالم نوشته شده است. پژوهش پیشِ رو پس از به دست دادن خلاصه ای از آنچه در تاریخ تفکر بر سر این مسئله رفته است، به بازخوانی دوباره این ستیز پرداخته و در پی آن است که تفسیری تازه از این ستیز پیشکش کند. می توانیم ستیز درباره حدوث و قدم را این گونه بفهمیم که با اینکه در ظاهر مسئله ای است که برای شناختن جهان طراحی شده و به آن پاسخ داده شده، ولی هر یک از طرفداران حدوث یا قدم پیش فهم هایی الهیاتی داشتند و باطن این مسئله را یک انگاره های الهیاتی متفاوت تشکیل داده است. بدین سان می توان چنین ارزیابی کرد که گفت وگوها، روبنایی جهان شناسانه و زیربنایی خداشناسانه دارند. نوآوری مقاله هم در همین فهم و تفسیر تازه است؛ تفسیری که بر ما نمایان می کند که طرفداران ازلیت عالم با انگاره خدای غیرشخصی جهان را می فهمیدند، درصورتی که پیش فهم باورمندان به آفرینش از عدم این بود که خدا شخص است، همان شخصی که بیرون بودن از جهان مهم ترین ویژگی اوست. ناگفته نماند که مقاله یک یافته ضمنی نیز دارد و آن این است که ستیز غزالی با ابن سینا، ردیه جان فیلوپونوس را ضد پروکلس بازنمایی می کند.
عقلانیت باور دینی از نگاه جان گرکو و لیندا زاگزبسکی: دفاعی نابسنده بر پایه معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت باورهای دینی در درازنای تاریخ موضوع بررسی های فلسفی بوده است. در روزگار حاضر دو تن از برجسته ترین معرفت شناسان، یعنی جان گرکو و لیندا زاگزبسکی، در چارچوب معرفت شناسی گواهی از آن دفاع کرده اند. گرکو با درانداختن طرح فراگیر پادفروکاست گروی اش ادّعا می کند که معرفت دینی از طریق کانال های انتقال اعتمادپذیر به دریافت کنندگان فرافرستاده می شود. زاگزبسکی با توجیه مرجعیت دینی از طریق اَپِستام [=اطمینان] خودسگالانه ی وظیفه شناسانه به دیگری، در حالی که این اَپِستام از اَپِستام به خود برآمده است، عقلانیت باور دینی را نتیجه می گیرد؛ استدلالی که دلیلی ژرف سنجانه است. ما با رویکردی تحلیلی-انتقادی، همراه با جنیفر لکی، نابسندگی سخن ایشان را نشان می دهیم. به عبارت دیگر، هدف ما این است تا با تحلیل دیدگاه این دو اندیشمند به لوازمِ منطقیِ غیرقابل پذیرشی که به دنبال دارد به نقد ایشان بپردازیم و نشان دهیم که اثبات عقلانیت باور دینی، آنگونه که ایشان تقریر کرده اند، معتبر نیست. به این ترتیب، سه اشکال در گفته ی گرکو شناسایی می شود: ۱. جلوی بخت را نمی گیرد؛ ۲. در باورهای دینی بنیادی، که شرط ورود در اجتماعات دینی هستند، کابردپذیر نیست؛ ۳. با مسئله زباله مواجه است که نمی تواند آن را حلّ کند. نیز سه اشکال در سخن زاگزبسکی شناسایی می شود: ۱. باید باورهای جوامعی چون تروریست ها و نژادپرستان را عقلانی بداند؛ ۲. باید گواهی مرجعیت را حتی در جایی که آشکارا خطاست بپذیرد؛ ۳. در پرسش های مهمّ دلیل ژرف سنجانه کافی نیست. بنابراین، اثبات عقلانیت باور دینی از طریق معرفت شناسی گواهی، دست کم به تقریر گرکو و زاگزبسکی، به بن بست می خورد.