مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
بابیه
حوزه های تخصصی:
کى از مباحث مطرح و مهم در دوران معاصر، پدیده استعمار و استعمار ستیزى است. اندیشمندان اروپایى، از جمله ژرژ بالاندیه در بیان وضعیت استعمارى یک کشور به مؤلفههایى چون سلطه تحمیلى، ارتباط تمدنهاى ناهمگون، وابستگى سیاسى و استعمار اقتصادى اشاره کردهاند. مصداق چنین وضعیتى در روابط ایران و انگلستان در قرن نوزدهم و بیستم کاملاً مشهود است. در عصر قاجار به دلیل ویژگىهاى ساختارى قدرت، شرایط مناسب براى گذار از جامعه سنتى به جامعه توسعه یافته فراهم نبود، از این رو نارضایتى طبقات اجتماعى در ایران افزایش یافت. بهائیان به عنوان فعالترین ناراضیان سیاسى، نقش اساسى در دامن زدن به بحرانها ایفا کرده و انگلیسىها نیز از این بحرانها غافل نبودند. در راستاى شناسایى فرقه بهائیت، بسیارى از محققان و پژوهشگران معاصر به پیوند مستحکم بهائیان با دولت استعمارى انگلستان پرداخته و دست پنهان این کشور را در گسترش و تداوم این فرقه در عصر قاجار و پهلوى مؤثر دانستهاند.
در این مقاله ـ فارغ از هر گونه غرض ورزى ـ با تکیه بر اسناد و مدارک موجود به علل توجه انگلیسىها به بهائیان، ارتباط متقابل آنها در دوران یاد شده و پیامدهاى حاصل از این ارتباط پرداخته شده است.
جستاری در نقد بابیت با تأکید بر نقد آموزة رکن رابع در اندیشة شیخیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از آثار و نتایج عقاید خاص شیخیه در مورد باب امام عصر، بسترسازی برای پیدایش فرقه ضاله بابیت، به رهبری علی محمد باب شاگرد سیدکاظم رشتی بود. مهم ترین وجه ارتباط میان شیخیه و بابیه، اعتقاد به رکن رابع و بابیت است. رکن رابع آموزه ای است که از ابداعات فرقة شیخیه بوده و پیش از ایشان به این معنا و مفهوم خاص موردنظر شیخیه، در معارف و عقاید شیعة امامی مطرح نبوده است. رکن رابع در اندیشة شیخیه، عبارت از واسطه ای است که خلق را به حجت خدا و امام غایب رهنمون گشته و بدون تصور رکن رابع، وجود امام را لغو و بیهوده می خوانند. ازاین رو، شیخی ها اصول دین را چهار اصل می دانند. توحید، نبوت، معاد و رکن رابع. این دستگاه فکری خاص شیخیه در مورد رکن رابع، زمینه ساز آفرینش محصولی چون ادعای بابیت علی محمد شیرازی شد.
جدال های الهیاتی در عالم قدیم و پدیدار شدن روشنفکری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصور غالب درباره روشنفکری در ایران ، آن را پدیداری وارداتی و برآمده از خلاء توصیف می نماید.این تصور، مانع توجه به شرایط امکان درونی تفکر روشنفکری می گردد؛مدعای اصلی نویسندگان مقاله این است که هویت روشنفکری تنها با توجه به تجربه فکری ایران پیشاروشنفکری (عالم قدیم) در کنار تجربه فکری در غرب قابل ادراک است؛ در پژوهش های جاری برآمدن روشنفکران تنها در پرتو ارتباطات ایران و جهان غرب مورد تحلیل قرار می گیرد،اما این پدیدار بدون رخ نمودن تحولاتی در صورت بندی تفکر قدیم، زمینه و شرط ظهور در فضای فکری ایران نمی یافت. این نوشتار با تحلیل جدال های الهیاتی میان اندیشه الهیاتی صدرایی، شیخیه و بابیه در دوران «پیشاروشنفکری»، نشان خواهد داد که چگونه این جدال ها به ظهور تفکر روشنفکری به مثابه یک زبان فکری جدید مدد رسانده است. تحلیل جدال های الهیاتی در پیشاروشنفکری نشان می دهد، که شاهد به حجاب رفتن معرفت قدسی به مثابه امری عینی، بسط تصور طبیعت گرایانه از عالم و انسان، جانشینی علمحصولی به جای معرفت قدسی، و دنیوی شدن زبان الهیاتی هستیم، که پیش از ظهور پدیده روشنفکری، شرایط امکان تفکرات غیرالهیاتی را فراهم ساخته بود.
بررسی گذر از اتوپیای هزاره ای بابیه به اتوپیای جدید توسط سفرنامه های ایرانیان از فرنگ بر مبنای آرای کارل مانهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
71 - 94
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی چگونگی گذار جامعه ایران از اندیشه های اتوپیایی هزاره ای بابیه به سوی اندیشه های اتوپیایی آزادی خواهانه است. اندیشه هایی که به شکل گیری مقدمات جامعه شناختی و معرفتی جنبش مشروطیت کمک نمودند. برای پیگیری این هدف با کمک از ایده آل تایپ های چهارگانه کارل مانهایم که پیرامون شکل گیری اتوپیای جدید در انتهای قرون وسطی به عصر جدید و مدرن است، به این تحول می پردازیم. داده های این پژوهش برگرفته از سفرنامه های فرنگ ایرانیان به کشورهای اروپایی است. یافته های پژوهش با رویکرد پدیدارشناسانه در سنخ بندی خود، نشان دهنده این است که سفرنامه های ایرانی دوره قاجاریه به فرنگ، واجد عناصر اتوپیایی از سنخ اتوپیای جدید و آزادی خواهانه بودند و در مخالفت ایدئولوژیک با ساختارهای اجتماعی آن دوره نقشی بس مهم ایفا کردند. این اندیشه ها و آثار توانستند با کنار زدن و مستحیل نمودن اتوپیای هزاره ای بابیه که در نارضایتی و سرخوردگی مردم از شرایط موجود مورد توجه و استقبال واقع شده بود، باعث افق گشایی جدیدی شوندس. این افق و اتوپیای نو به واسطه اتوپیاسازی فرنگ در اندیشه و ذهنیت مخاطبان ایرانی آن عصر به خوبی شکل گرفت. این اتوپیا برسازنده درک جدید و مدرن جامعه ایرانی از مفهوم پیشرفت و گفتمان ترقی شد و آماده کننده معرفتی و جامعه شناختی ایرانیان برای شکل گیری عصر مشروطیت شد.
بررسی جایگاه امیرکبیر در مبارزه با انحرافات فرقه بابیت و بهائیت
منبع:
رهیافت فرهنگ دینی سال سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹
95 - 114
حوزه های تخصصی:
امیرکبیر صدراعظم باتجربه، کاردان و قدرتمند ایران در دوره ناصرالدین شاه، قهرمان مبارزه با استعمار، استبداد و نیز اصلاحگر امور سیاسی، دینی و فرهنگی بود. وی با ورود به دربار قاجار، به امور مهمی چون تثبیت قدرت مرکزی از طریق برخورد با عوامل تهدیدکننده داخلی و خارجی پرداخت. مهم ترین اقدام وی در زمینه داخلی، علاوه بر برخورد با شورش های داخلی، سرکوب شورش بابیه بود که با اقدامات مقتدرانه و البته روش های متفاوت امیر صورت گرفت. به گونه ای که بعد از برخورد امیر و سرکوب شورش، آن ها دیگر جرأت نکردند امنیت سیاسی کشور را با تهدید مواجه سازند. اقدامی شجاعانه که در نهایت در کنار سایر اقدامات اصلاح گرایانه اش، موجبات قتل او را فراهم کرد. با این توضیحات به نحوه برخورد امیر با فرقه بابیه و بهائیت و نیز دلایل او در سرکوب این شورش پرداخته می شود. هدف از ارائه این مقاله بررسی تلاش ها، خدمات و مبارزات امیرکبیر در مبارزه با فرقه ضاله بابیه و بهائیت می باشد. این مقاله به صورت مروری و کتابخانه ای انجام شده است.
فمینیسم در ایران (بررسی جامعه شناختی فمینیسم ایرانی؛ نمونه مورد مطالعه: قرۃالعین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
23 - 43
حوزه های تخصصی:
فرض اصلی این پژوهش بر بنیان وجود مؤلفه های مشترک میان اهداف قرۃالعین در چارچوب جنبش بابیه با اهداف فمینیسم غربی استوار است. پرسش های اساسی عبارتند از این که: آیا کنش های قرۃالعین با هدف ایجاد موقعیت های برابر میان زنان و مردان، احقاق حقوق زنان و تلاش برای مرتفع کردن تبعیض های ساختاری علیه آنان، واجد مؤلفه های اولیه ای از جنبش فمینیسم غربی بوده است یا خیر؟ و در صورت هم سویی این جنبش با همتاهای خارجی، چه عناصر مشترکی در نگرش زنِ معترض ایرانی با فمینیسم غربی دیده می شود؟. این موضوع در پارادایم کیفی، با روش اسنادی و با انتخاب نمونه هدفمند در مقطع کوتاهی از عهد قاجاریه، و با تمرکز بر جنبش بابیه به عنوان فرامتن مطالعه شده است. هم چنین مروری کوتاه بر ره یافت کلان فمینیسم و دیدگاه فوکویی در تبارشناسی تجربه پلِبِیَنی، تحلیل تئوریکی آن را پوشش می دهند. نتایج گواهی می کنند که پاسخ ِ هر دو پرسشِ پژوهش مثبت است؛ با تأکید پژوهشگر بر این رویکرد که هیچ نشانه ای دالِّ بر وجود ارتباطِ بدون واسطه میان نمونه انتخابی با فمینیسم غربی و نگرش معطوف به تئوری ِتوطئه مفروض نیست و نگاه پژوهشگر به این جنبش، به سان پدیده ای طبیعی، معلولِ شرایط، علل تاریخی و جامعوی مختص جامعه ایران است.
گونه شناسی اعتراض های زنان در عصر ناصری (1313-1264ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
245 - 262
حوزه های تخصصی:
ایران عصر قاجار دوره گذر از جامعه سنتی به سوی مدرنیته است. این مسئله در ابعاد مختلف تاریخ اجتماعی این دوره، از جمله در عرصه مسائل زنان، دیده می شود. تا پیش از دوران ناصری زنان در جامعه حضوری کم رنگ و بیشتر پنهان داشتند، ولی در این دوران شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود و ارتباط با غرب و اندیشه های غربی موجب آگاهی زنان و ورود آنها به عرصه اجتماع شد. آنچه در این مقاله مورد توجه است اینکه زنان در دوره ناصری چرا و چگونه اعتراض خود را به عملکرد حاکمیت بیان کردند؟ یافته های پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای گرد آمده، حاکی از آن است که زنان به دلیل ظلم و ستم داخلی، اوضاع بد اقتصادی و در پی آشنایی با اندیشه های غربی به اوضاع موجود معترض شدند و درخواست های خود را نخست به صورت عریضه به شاه و شاهزادگان عرضه کردند. ولی چون این روش کارساز نبود، در مرحله بعد با شرکت در تجمعات و بلواهای اقتصادی و مذهبی درصدد برآمدند تا صدای اعتراض خود را به گوش عوامل حاکمیت برسانند.