مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
عقلانیت باور دینی
منبع:
قبسات ۱۳۸۲ شماره ۲۸
حوزه های تخصصی:
معرفتشناسی اصلاح شده که گاه به آن معرفتشناسی کالوینیستی نیز گفته میشود، یکی از شاخههای نوپیدای معرفتشناسی دینی است که به طریقی نو از باور دینی دفاع میکند. طرفداران این مکتب نه دفاع ایمانگرایانه و غیرعقلانی از دین را میپذیرند و نه استدلال ورزی برای دفاع عقلانی از دین را راه مناسبی میدانند. این اندیشهوران برای تبیین دیدگاه خود، سراغ مبانی معرفتی غرب درگذشته میروند و معتقدند که تاکنون بیشتر کوششهای عقلانی برای دفاع از دین در قالب مبناگرایی کلاسیک که دیدگاه رایج و حاکم بر اندیشة غرب است، صورت پذیرفته. منتقدان به دین نیز با همین پیشفرضها به انتقاد از دین پرداختهاند؛ اما به گفتة آنها، این دیدگاه، امروزه در معرض انتقادات متعددی قرار دارد و دیگر نمیتوان بر اساس آن، از باورهای دینی دفاع کرد یا آنها را مورد حمله قرار داد. آلوین پلانتینگا، فیلسوف دین و نمایندة سرشناس مکتب معرفتشناسی اصلاح شده، بیش از همه از این رویکرد جانبداری میکند. دیدگاه وی در این زمینه را میتوان تحت عنوان مقالة معروفش چنین خلاصه کرد: «ایا اعتقاد به خدا، واقعاً پایه است؟»
در این نوشتار، پس از تبیین دیدگاه پلانتینگا دربارة معرفتشناسی اصلاح شده، به نقد و بررسی این دیدگاه خواهیم پرداخت.
عقلانیت باور دینی از دیدگاه ولترستورف با محوریت نقد اعتدالی دلیل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت باور دینی یکی از مهم ترین مباحث فلسفه دین است که پنج رویکرد معرفت شناسانه متفاوت را در بر می گیرد. تا همین اواخر، دلیل گرایی رویکرد غالب در حوزه عقلانیت باورهای دینی بود و نماد عقل گرایی حداکثری به شمار می رفت. اما معرفت شناسی اصلاح شده مکتب نوظهوری است که در مقابل دلیل گرایی قرار گرفته، عقلانیت را بی جا و بی مورد دانسته و معتقد است که اعتقادات دینی شاید کاملاً موجه و معقول باشند، حتی اگر هیچ قرینه ای آنها را تأیید نکند. در این میان دیدگاه های ولترستورف به عنوان یکی از مهم ترین افراد مطرح در این رویکرد، متشکل از دو فرضیه عمده است: اول آنکه افراد زیادی به صورت مبنایی یعنی بدون واسطه و نه بر اساس دیگر عقاید، به بسیاری عقاید در مورد خدا قائلند؛ و دیگر اینکه آنان اغلب حق دارند، به آن امور معتقد شوند. دراین مقاله پس از بیان مخدوش بودن معیار لاک در استفاده از مفهوم معقول که همان معیار مبناگروی کلاسیک است، نحوه مواجهه ولترستورف با بحث عقلانیت مشخص می شود که او معنای عام و گسترده عقلانیت را می پذیرد و مراد وی از عقلانیت، تنها عقل ارسطویی نیست، بلکه خود ایمان را به تنهایی عقلانی می داند و ترکیبی از دلیل گرایی و ایمان گرایی را پیشنهاد می دهد.
بررسی مقایسه ای علوم شناختی دین و معرفت شناسی اصلاح شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی اصلاح شده، بر اساس قابل اعتماد بودن کارکردهای قوای شناختی، گفته می شود که بدون برهان یا شواهد طبیعی می توان به صورت بی واسطه به خداوند باور داشت. برخی از مدافعان علوم شناختی دین نیز در صدد فراهم آوردن شواهدی از علوم شناختی برای تبیین باورهای دینی هستند، به نحوی که نشان دهند به صورت طبیعی در انسان سازوکاری برای شناخت خداوند وجود دارد تا آن را دلیلی بر وجود خدا قرار دهند. در سال های اخیر تلاش هایی برای ترکیب این دو رویکرد و استفاده از نتایج تجربی علوم شناختی در جهت تأیید معرفت شناسی اصلاح شده صورت گرفته است. مقاله پیش رو، ضمن اذعان به برخی شباهت ها بین این دو نظریه، درصدد انکار منتج بودن تلاش هایی است که علوم شناختی دین را مبنایی علمی برای تأیید معرفت شناسی اصلاح شده می دانند. این کار در این مقاله از طریق اشاره و ارائه دلیل به نفع تفاوت های بنیادین این دو نظریه صورت گرفته است. دو استدلال برای نشان دادن تفاوت بنیادین آنها ارائه می شود. استدلال اول مبتنی بر تفاوت در خاستگاه دو نظریه است. طبق این استدلال، ابزار بسیار فعال کشف عامل در علوم شناختی دین یک واسطه، برهان یا شاهد علمی برای اثبات خداست، در حالی که بنای معرفت شناسی اصلاح شده بر کنار گذاشتن این واسطه ها و تبیین معقولیت باور به خدا بدون توسل به برهان است. طبق بیان برخی نظریه پردازان علوم شناختی دین، آنچه موجب سوگیری انسان ها نسبت به عوامل هوشمند می شود، یک ویژگی فرعی و غیرسازگار در چرخه تکاملی انسان است. عده ای از آنها، ایجاد این ویژگی را دلیل بر وجود خدا می دانند، اما فارغ از درست یا غلط بودن این استدلال، سوگیری های شناختی انسان در این استدلال، یک حد وسط و یک قرینه برای اثبات وجود خداست. استدلال دوم پیرامون تفاوت دو نظریه، بر روی نتیجه آنها تأکید می کند. مسئله علوم شناختی دین تولید باور است، در حالی که مسئله معرفت شناسی اصلاح شده عقلانیت باور است. با تمسک به ابزار بسیار فعال کشف عامل صرفاً می توان در مورد چگونگی ایجاد یک باور، صرف نظر از عقلانی بودن آن، اظهارنظر کرد. اما این مقصود معرفت شناسی اصلاح شده را تأمین نمی کند.
عقلانیت باور دینی از نگاه جان گرکو و لیندا زاگزبسکی: دفاعی نابسنده بر پایه معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
285 - 305
حوزه های تخصصی:
عقلانیت باورهای دینی در درازنای تاریخ موضوع بررسی های فلسفی بوده است. در روزگار حاضر دو تن از برجسته ترین معرفت شناسان، یعنی جان گرکو و لیندا زاگزبسکی، در چارچوب معرفت شناسی گواهی از آن دفاع کرده اند. گرکو با درانداختن طرح فراگیر پادفروکاست گروی اش ادّعا می کند که معرفت دینی از طریق کانال های انتقال اعتمادپذیر به دریافت کنندگان فرافرستاده می شود. زاگزبسکی با توجیه مرجعیت دینی از طریق اَپِستام [=اطمینان] خودسگالانه ی وظیفه شناسانه به دیگری، در حالی که این اَپِستام از اَپِستام به خود برآمده است، عقلانیت باور دینی را نتیجه می گیرد؛ استدلالی که دلیلی ژرف سنجانه است. ما با رویکردی تحلیلی-انتقادی، همراه با جنیفر لکی، نابسندگی سخن ایشان را نشان می دهیم. به عبارت دیگر، هدف ما این است تا با تحلیل دیدگاه این دو اندیشمند به لوازمِ منطقیِ غیرقابل پذیرشی که به دنبال دارد به نقد ایشان بپردازیم و نشان دهیم که اثبات عقلانیت باور دینی، آنگونه که ایشان تقریر کرده اند، معتبر نیست. به این ترتیب، سه اشکال در گفته ی گرکو شناسایی می شود: ۱. جلوی بخت را نمی گیرد؛ ۲. در باورهای دینی بنیادی، که شرط ورود در اجتماعات دینی هستند، کابردپذیر نیست؛ ۳. با مسئله زباله مواجه است که نمی تواند آن را حلّ کند. نیز سه اشکال در سخن زاگزبسکی شناسایی می شود: ۱. باید باورهای جوامعی چون تروریست ها و نژادپرستان را عقلانی بداند؛ ۲. باید گواهی مرجعیت را حتی در جایی که آشکارا خطاست بپذیرد؛ ۳. در پرسش های مهمّ دلیل ژرف سنجانه کافی نیست. بنابراین، اثبات عقلانیت باور دینی از طریق معرفت شناسی گواهی، دست کم به تقریر گرکو و زاگزبسکی، به بن بست می خورد.
بررسیِ رویکردیْ تمهیدگرایانه از معرفت شناسی اصلاح شده به آینده معرفت شناسیِ باور دینی: مطالعه آراء آلوین پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی انقلاب اسلامی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۸)
129 - 155
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی اصلاح شده(کالوینیستی) با قائل شدن به اینکه برخی باورهای انسان، پایه است و از این جهت که واقعاً پایه(زیرینِ زیرین) است نیاز به استدلال ندارد، نوعی از دین شناسی را متفاوت از الهیات طبیعی، ایمان گرایی و مبناگرایی سنتی ارائه می دهد؛ که مبتنی بر شواهد فطری است. مسئله اصلی این پژوهش این است که این نگاه چه تاثیری در آینده دین دارد؟ روش پژوهش، با توجه به بنیادین بودن این مطالعه، کتابخانه ای و مبتنی بر تحلیل جریان کالوینیستی معرفت شناسی است. بنابراین با رجوع به آثار آلوین پلانتینگا بعنوان مبدع این نظریه در فلسفه دین معاصر، و فیش برداری و استناد به آثار وی؛ نتایجی از این قرار حاصل گردید که معرفت شناسی دینیِ آینده دارای شرایطی چنین بوده و خصوصیاتی ذاتی، را برای آینده دین ورزی تمهید می کند؛ از جمله: معقولیت باور، اعتدال گرایی در معرفت شناسی دینی، عدم وابستگی توجیه معرفتی باور به اثبات صدق آن، باور محوری، فردگرایی و منطقه ای شدن باور دینی.