فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
91 - 109
حوزههای تخصصی:
باور مسیحیان بر این است که تمام اناجیل، الهام الهی اند؛ یعنی نه چیزی بدان افزوده و نه از آن کاسته شده است؛ درحالی که قدیمی ترین نسخه ای که از اناجیل در دسترس است، دست کم سیصد سال با زمان ادعایی تدوین آن فاصله دارد و نسخه های متأخرتر نیز تا حدود نهصد سال. همین نکته سبب شده است که آیات مختلفِ نسخه های گوناگون اناجیل با یکدیگر تفاوت داشته باشند؛ ادعایی که وحیانی بودن و تحریف ناپذیری متن اناجیل را با چالش مواجه می سازد. این تحقیق که بر پایه اسناد کتابِ مقدسی صورت گرفته، درصدد است تا با اتخاذ روشی توصیفی تحلیلی، آیات الحاقی مورد ادعا در کدکس ها و ترجمه های اناجیل را بررسی و دیدگاه های ارائه شده در این زمینه را بیان کند. اشاره به طرح و تدبیر الهی بر وجود آیات ادعایی، ناتوانی نسخه نویسان در انتقال صحیح متن اصلی، و امکان وجود خطاهای کم اهمیت در متن کتاب مقدس، ازجمله دیدگاه هایی است که در زمینه آیات الحاقی عهد جدید مطرح شده اند.
موضوع علم اصول در سنجه قاعده منطقی «موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
223 - 242
حوزههای تخصصی:
قاعده «موضوع کل علم ما یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»، ازجمله قواعدی است که منطق دانان در منطق بیان کرده و در بحث موضوع علم و نیز عرض ذاتی با تفصیل بیشتری به آن پرداخته و آن را در سایر علوم، مانند فلسفه و طب و... به کار برده اند. سخن در این است که آیا این قاعده شامل همه علوم، ازجمله علم اصول می شود؟ مسلّم این است که با پیشرفت و گستردگی علوم، شاخه هایی از دانش به وجود آمده که در گستره این قاعده گنجانده نمی شوند و در آن ها از مباحثی سخن گفته می شود که به تعبیر منطقی، از عوارض ذاتیِ موضوع آن علم خارج هستند. یکی از این علوم، علم اصول فقه است. علمای این علم در بحث موضوع آن، برحسب این قاعده دچار تشتت رأی شده و نظریات متفاوتی از این قبیل ارائه داده اند: دادن وحدت مسائل به هدف آن، نفی عرض ذاتی بودن مسائل علم و قرائت جدیدی از عرض ذاتی. در این نوشتار به بیان منشأ این تشتت آرا می پردازیم و معتقدیم که عدم التفات در گستره این قاعده و مباحث مربوط به این قاعده که منطق دانان بیان کرده اند، زحمت اصولیان در توجیه نظر خویش را مضاعف کرده است.
بازخوانی تطبیقی محرک نخستین و ویژگی های آن از دید ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
95 - 122
حوزههای تخصصی:
یکی از محوری ترین موضوعات فلسفه، حرکت می باشد که تأثیرات شگرفی در دیگر علوم داشته است. در کنار تبیین حرکت از سوی فلاسفه، نیاز آن به محرک، مهم ترین بخش این موضوع است. فیلسوفان همواره دو نگاه به این امر داشته اند. برخی حرکت را در جهان هستی رد می کنند و به ثبات و سکون معتقدند و برخی دیگر، جهان هستی و پدیده های آن را پیوسته در حال حرکت می دانند. ارسطو و ابن سینا با روش برهانی و عقلانی، به تبیین حرکت در جهان هستی و پدیده های آن پرداخته و محرک حرکت را عاملی بیرونی در نظر می گیرند که خود دچار دگرگونی نیست و علت حرکت دیگر پدیده هاست و آن را محرک نخستین می نامند. در دیدگاه هر دو، شوق و اشتیاق پیوند میان متحرک و محرک می باشد که ارسطو بر پایه ی آن تنها به محرک نخستین باور دارد و برای اثبات آن، برهان حرکت را می آورد؛ ولی ابن سینا افزون بر اینکه به محرک نخستین باور دارد و عامل حرکت بودن برای دیگر پدیده ها را برای آن تبیین می نماید، از محرک نخستین به عنوان خالق و علت موجِده یاد می کند و در این زمینه از ارسطو فاصله می گیرد. هر دو فیلسوف، محرک نخستین را سرمدی و جاودانه، واحد، بسیط، ضروری الوجود، زنده، سرچشمه ی خیر، نیکی، لذت و ابتهاج می دانند و این ویژگی ها را با دلیل و برهان برای آن اثبات می نمایند.
تبدیل حملی به شرطی نزد منطق دانان سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
107-145
حوزههای تخصصی:
در مقاله دیگری نشان داده ام که ابن سینا گزاره های حملی را «متفاوت» و «نااین همان» اما «هم ارز» با گزاره های شرطی می داند. مسئله این مقاله آن است که منطق دانان مسلمان پس از ابن سینا درباره اینکه گزاره های حملی و شرطی «این همان» هستند یا صرفا «هم ارز»، چه نظراتی داده اند. با بررسی آثار بسیاری از منطق دانان پیرو ابن سینا، این نتایج به دست آمد: (1) سهروردی، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب الدین رازی بر خلاف نظر ابن سینا به «این همانی» حملی و شرطی گرویدند؛ (2) خونجی، سمرقندی، میرداماد و ملاصدرا با رد نظریه «این همانی» از نظریه «هم ارزی» ابن سینا دفاع کردند؛ (3) در کنار این مباحث منطقی، ادیبانی مانند سکاکی، و به پیروی از اوتفتازانی، تقریر جدیدی از نظریه «این همانی» میان حملی و شرطی ارائه کردند و مقدم شرطی را بخشی از محمولِ تالی و قیدی از قیود آن دانستند.
بررسی تطبیقی طهارت انبیاء الهی در آیه 74 سوره انعام از دیدگاه علّامه آلوسی، علّامه طباطبائی و علّامه فضل الله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
329 - 356
حوزههای تخصصی:
مسئله طهارت اعتقادی انبیای الهی از (کفر، شرک) و طهارت عملی از (زنا) از مبانی مهم در دانش کلام است. در دیدگاه کلام امامیه، طهارت پیامبران عمدتا جزو مسائل مورد اتفاق دانسته شده است اما در کیفیّت طهارت آنان اختلاف نظر وجود دارد و در میان سایر مذاهب اسلامی اتفاق رأی در این موضوع وجود ندارد. مقاله حاضر، بررسی واژه «أب» را در آیه شریفه«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأبیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَهً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (الانعام:74) به بحث پرداخته و نسبتی که میان حضرت ابراهیم با آزر از نگاه کلامی، تفسیری آلوسی، علّامه طباطبائی و علّامه فضل الله است را مورد ارزیابی قرار داده است و به تناسب، طهارت انبیای الهی و ایمان نیاکان پیامبر را به بحث می پردازد. آلوسی مدعی است عده بسیاری از اهل سنّت، آزر را پدر ابراهیم علیه السلام نمی دانند، براساس این تفکر هیچ یک از اجداد پیامبر (ص) کافر نبوده اند. این نظر آلوسی با اشکال مواجه است؛ چرا که اغلب اندیشمندان اهل سنّت و شذوذی از شیعه مانند علّامه فضل الله مخالف این نظر هستند. در مقابل گروهی اندک از اهل سنت و عمده شیعیان از جمله علّامه طباطبائی بر اساس مبانی توحیدی و اصل خداباوری برآنند که والدین و اجداد هیچ یک از پیامبران و از آن جمله پدرحضرت ابراهیم مشرک و بت پرست نبوده اند. این مقاله با روش اسنادی و به شیوه توصیفی، تحلیلی با هدف کشف کیفیّت طهارت انبیاء الهی از نظرگاه سه مفسر شیعی و سنّی نگاشته شده است.
سازگاری آموزه وحدت شخصی وجود با تحقق کثرات، از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از انتقادات اساسی بر وحدت شخصی وجود این است که قبول این نظریه، یا افتادن در دام سفسطه است، یا قبول تناقض. این پژوهش در صدد این است که از رهگذر تبیین موجودیتِ بالعرض کثرات، به اشکال مذکور که توسط برخی صاحب نظران معاصر، مطرح شده است پاسخ گوید. براین اساس، رهیافت پژوهش حاضر در دو گام بیان شده است: در گام اول، خوانشی دیگر از آموزه وحدت شخصی وجود در فرایند فهم و تفکیک مجاز عقلی از مجاز اعتباری به دست داده ایم و در گام دوم، از رهگذر تحلیل انواع حیثیات، به مسئله وحدت وجود بازگشته و فرضیه اساسیِ خود را بیان نموده ایم که عبارت است از موجودیتِ واقعی (نه بالذاتِ) کثرات به حیثیت تقییدی شأنی؛ به صورتی که واقعاً به نحو بالعرض، کثرات واجد نفس الامر بوده و به هیچ وجه این گونه نیست که معدوم محض یا هیچ و پوچ باشند. چرا که فرایند تحقق واقعی به دو صورت رخ می دهد: صورت اول: تحقق واقعیِ بالذات و اصیل؛ صورت دوم تحقق واقعیِ بالعرض و المجاز. البته باید دقت داشت که صورت دوم امری صرفاً زبانی نیست تا در اعتبارات بشری فانی باشد بلکه امریست متحقق اما نه به صورتی که بالذات باشد یا مقابل وجود باشد، بلکه شأنی از شئون همان موجود بالذات مطلق واحد می باشد. همچنین، این تحقق مذکور، هیچ تنافی با وحدت وجود ندارد، چون کماکان وجود، واحد است و آنچه متکثر است شئون می باشد؛ شئون امری غیر از وجود است که بالعرض موجود بوده و عین ربط به وجود واحد متعال است و این تکثر چون نه مقابل وجود است که عدم باشد، و نه وجود است که وحدت وجود را نفی کند، پس تنافی با وحدت شخصیه وجود نیز نخواهد داشت. با این رهیافت، به نظر می رسد اشکال مذکور مرتفع شده و بلکه تبیین معقول این نظریه از همین مسیر میسور است.
ارکان نرم افزاری هندسه نظم جهان در عصر مهدویت مبتنی بر بیانات امامین انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
161 - 180
حوزههای تخصصی:
جهان در لحظه تحول نظم بین المللی قرار گرفته است. تقریباً همه اندیشمندان و متفکران جهانی، به این لحظه و به این تحول، معترفند. یکی از بازیگران مؤثر امروز در مقیاس نظم جهانی، جبهه اسلام و به طور خاص، محور مقاومت است. افق محور مقاومت، تمدن نوین اسلامی است که اگر نقش آفرینی مؤثر محور مقاومت و جبهه اسلام را شاهد باشیم، می توان این تحول در نظم را پلی قرار داد برای عزیمت به سمت تمدن نوین اسلامی. تمدن نوین اسلامی، پیشگام جهان مهدوی است. روشن است که در عصر مهدوی و در جهان پساظهور، نظم جهانی و هندسه جهان، صورت متعالی و متمایزی خواهد داشت. تبیین این صورت متمایز، تصویر افق و چشم انداز مطلوب تمدن نوین و حرکت تاریخی اسلام است. این پژوهش، با بررسی منابع مربوط به نظم جهانی و تصویر عصر مهدوی، به استخراج ارکان محوری نرم افزاری هندسه نظم جهانی در عصر مهدوی پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که هندسه نظم جهان در عصر مهدوی، دو رک محوری دارد: از یک سو، عدل بنیاد است و منتج به ظهور قسط خواهد شد و از سوی دیگر، حکمت بنیاد است و راه حلی الهی برای حل و رفع اختلافات و تعارضات در سطوح مختلف ارائه خواهد داد.
مبانی هستی شناختی در تفکر نصر و نقش آن در نقد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نصر به نقد بحران حاصل از معرفت شناسی غرب می پردازد و آن را حاصل دوری از سنت و ایجاد فاصله میان هستی و شناخت می داند. او مانند سنت گرایان عدم توجه فلاسفه جدید به عقل شهودی و نادیده گرفتن معرفت قدسی مبتنی بر آن که ریشه در قلب آدمی دارد، قطع ارتباط با عالَم غیب و تنزل عقل به عقل استدلالی را مسبب وضع بحرانی موجود غرب می داند. نصر نقش وجود را در فلاسفه بزرگ اسلامی از ابن سینا تا ملاصدرا مورد کنکاش قرار داده است و با هدفِ نشان دادن قدسی بودن آنها، از توجه به وجود و هم ریشه بودن آن با شناخت، سخن می گوید. حال که معرفت از مضمون قدسی اش خالی شده و رابطه حقیقت یا معرفت تعقلی با امرِقدسی مغفول مانده و عالم سکولار با یاد خدا و حضور امرقدسی بیگانه است، تنها با احیای حکمت و اتصال عقل شهودی با نور عقل کلی که همان نور وحی و قرآن است و نیز التزام عملی انسان به معرفت صادر شده از جانب خداوند، می توان به حقایق اصیل وجود دست یافت.
بررسی مفاهیم آزادی وعدالت اجتماعی در نهج البلاغه و لیبرالیسم در رهیافت تحلیل گفتمان انتقادی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
43 - 61
حوزههای تخصصی:
رویدادها به مثابه گفتمان، نظام اندیشه ای و دستگاهزبانی را تولید می کنند که مفاهیم در درون آن سامانه زبانی معنادار می شوند. براین اساس نظام زبانی بازنمونی ازپیوند عناصرزبانی بامؤلفه های غیرزبانی وانعکاس دهنده بافتار است. مفاهیم آزادی و عدالت اجتماعی درگستره زیست اجتماعی درتوالی زمانی ازاهمیت ویژه ای برخوردار بوده ونوع روایت یا برداشت ازآنها نیز همبسته به قرارداشتن درنظام گفتمانی خاص است که درآن سامانه تکون یافتند. البته هرنظام گفتمانی دردستگاه زبانی ویژه دارای دال مرکزی است و مقوله بندی ها نیز برپایه آن صورت می گیرد. پژوهش حاضر باشیوه توصیفی وتحلیل گفتمان انتقادی به عنوان نظریه میان رشته ای در زبان شناسی به دنبال صورت بندی برداشت ها ازاین مفاهیم و چگونگی ارتباط میان آنها درگفتمان نهج البلاغه و لیبرالیسم است. ناهمسانی مواجهه بااین مفاهیم به دلیل دال مرکزی، روایتگرها و موقعیت ها درگفتمان ها از یافته های این پژوهش است. براین اساس گفتمان لیبرالیسم به مثابه متن ازجهت تقدمی، رأی به اولویت آزادی داده اما نهج البلاغه همکنشی، باهم آیی این مفاهیم درعرصه اجتماعی را روا دانسته است.
درونمایه های فراروانشناسی در آراء ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
61 - 76
حوزههای تخصصی:
مطالعات فراروانشناسی بدنبال تبیین آن دسته از قدرتهای فراروانی انسان است که با روشهای معمول علوم قابل بررسی نیستند. در این مقاله، با استفاده از منابع کتابخانه یی و رویکرد مقایسه یی، به بررسی درونمایه ها و پیشینه های این علم در آراء صدرالمتألهین پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آنست که مطالعات فراروانی با بحث از قوای نفس و حقیقت نبوت در آثار فلاسفه اسلامی قابل مقایسه و ارزیابی است. ملاصدرا و فراروانشناسان، هر دو بر این باورند که فرایند کسب آگاهی از راههایی همچون رؤیاهای صادقه و مراقبه، امکانپذیر است. همچنین دیدگاههای صدرالمتألهین در مباحثی مانند اتحاد عاقل و معقول و ارتباط مراتب هستی با یکدیگر، با تبیین دانشمندان غربی درباب اموری همچون دورآگاهی و تأثیر ذهن بر ماده، شباهت دارد. نقش برخی از عوامل مؤثر در پدیده های فراروانی، از قبیل تمرکز و کاهش اشتغالات نفس در کسب آگاهیهای غیبی، مورد تأکید صدرالمتألهین و فراروانشناسان بوده است. ملاصدرا اغلب از شیوه عقلی و استدلالی در تبیین امور فراروانی استفاده کرده، درحالیکه فراروانشناسان اغلب به شیوه های تجربی نظر داشته اند. همچنین، بُعد درمانی فراروانی بیشتر مورد توجه دانشمندان در سده های اخیر قرار گرفته، درحالیکه ملاصدرا به این جنبه از کاربرد مطالعات فراروانی توجه چندانی نداشته است.
عبور از معرفت شناسی معرفت محور به معرفت شناسی فهم محور در فلسفۀ دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه دینِ فهم محور، علاوه بر بررسی عقلانیت باورهای دینی، به نحوه حصول فهم دینی و عوامل مؤثر در آن نیز توجه دارد و بنابراین بلندهمت تر از معرفت شناسی معرفت محور، در کنار توجه به عقل و استدلال، بر ابعاد دیگری همچون ابعاد تجربی، عملی، احساسی، اجتماعی و فرهنگی دین نیز تأکید می کند. در این نگاه فلسفی به دین، از مجموع بینش های به دست آمده در این ابعاد مختلف برای تقویت فهم بیشتر دین و ایمانی عمیق تر استفاده می شود. معرفت شناسی فهم محور هم به نوعی باعث گسترش در وظایف فیلسوف دین می شود و هم به تغییر تمرکز در فلسفه دین از اختلاف به گفتگو، از عقلانیت معطوف به افراد به خرد به دست آمده توسط جوامع، و از اختلافات به عنوان چالش معرفتی به تنوع به عنوان یک فرصت معرفتی، کمک می کند و در هم افزایی سنت های مختلف دین نیز مؤثر است.
بررسی مفهوم «مبهم» در فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
39 - 56
حوزههای تخصصی:
تحقق مفهوم کلی و نحوه ارزیابی آن از مسائلی است که ملاصدرا به آن پرداخته است. مشهور است، او درک جزئی را ناشی از قیّومیّت نفس و درک کلی را ناشی از نوعی اتحاد با عقل فعال میداند اما براساس تعریف از کلی در منطق و تفاوت آن با تعریف ارائه شده در فلسفه، نوع دیگری از مفاهیم قابل کشف است که مبانی و آثار آن مغفول است. صدرالمتالهین روشهای متعددی اعم از اتحاد با عقل فعال یا مشاهده رب النوع جهت درک کلی بیان نموده و ضمن تایید تجرید مفاهیم جزئی برای درک کلی آن را در برخی آثار نقد نموده است. در این نوشتار ضمن جمع بندی این روشها، با توجه به انواع کلی و جزئی و تاثیر قوای نفس در شکل گیری آنها، به بررسی وجودی و مبانیِ این نوع متفاوت از کلی به عنوان مفهوم مبهم پرداختیم. مفهوم مبهم از دخالت قوه متصرفه در مفاهیم جزئی و برداشتن قیود تعیین کننده بدستآمده و خاصیت فلسفیِ کلی بودن را دارا نیست؛ از اینرو پس از ارزیابی معرفتی، کاربردها و روشهای متفاوت ارزیابی آن بیان شده است.
ارزیابیِ نقدهایِ ابنِ رشد بر روشِ متصوفه در الاهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
75 - 106
حوزههای تخصصی:
ابنِ رشد به هدفِ نقدِ روشی که «متصوّفه» در استنباط هایِ الاهیاتیِ خود برگزیده اند، دو ادعا به آنان نسبت می دهد: یک-متصوفه به روش هایِ نظری باور ندارند و، دو-به باورِ متصوفهْ معرفتْ تنها با پیراستنِ نفس از شهوت ، و القاء از جانبِ خداوند شکل می گیرد. او معتقد است، تنها دلیلِ صوفیان بر این دعاوی ظاهرِ آیاتی از قرآن است؛ امّا ظواهرِ آیاتِ یادشده برایِ اثباتِ مقصودشان بسنده نیست. یک روش برایِ آن که موجّه و مقبول افتد، باید هم زمان سه مؤلّفه یِ «عمومیّت»، «سازگاری با ظواهرِ قرآن»، و «سازگاری با چارچوبِ منطقِ ارسطویی» را برآورد. ازنظرِ اوْ روشِ «متصوّفه» هیچ یک از سه مؤلّفه یِ گفته شده را ندارد. ما فهمِ ابنِ رشد از متصوفه را مفروض می گیریم و در درستیِ آن چون وچرا نمی کنیم و؛ سپس استدلال می آوریم که: (1) می توان از مُدّعایِ نسبت داده شده به صوفیان، صورت بندیِ منطقی و نظری ارائه داد؛ صورت بندی ای که حتا با پیش فرض هایِ روش شناختیِ ابنِ رشد سازگار باشد. (2) ظواهرِ آیاتِ موردِنزاع، به یک سان می تواند هم مُدعایِ صوفیان را اثبات نماید و هم مُدعایِ ابنِ رشد را. (3) ابنِ رشد در ظهوریابیِ خود از آیاتِ قرآن به شکاکیّتِ معناشناختی دچار می شود، ازاین رو نمی تواند ازپسِ تبیینِ هیچ آیه ای برآید. (4) ابنِ رشد در معناشناسیِ خود، تأویل براساسِ مبانیِ فلسفه یِ ارسطویی را برگزیده است؛ این نحوه تأویل کردن نه عمومیّت دارد و نه با ظواهرِ قرآن سازگار است؛ ازاین رو ایرادی که ابنِ رشد به متصوفه وارد می کند، خودشکن است. (5) ابنِ رشد از یک سو حقِ تأویل را از متصوفه سلب می کند؛ اما خودْ فراوان با مفروضاتِ ارسطویی به تأویل مبادرت می ورزد. (6) ابنِ رشد بینِ «اطلاق» و «عمومیّت» خلط کرده است.
خاستگاه استعاری مفهوم عقل در اساطیر و فرایند گذار آن به فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
157 - 185
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی خاستگاه پدیداری مفهوم عقل است. سوال اصلی این پژوهش آن است که آیا مفهوم عقل، دارای خاستگاهی متافیزیکی و متعلق به آغاز تفکر فلسفی_علمی یونان باستان است یا اینکه این مفهوم، دارای بن مایه ای فیزیکی؛ و ریشه های آن به زبان و متون اساطیری بازمی گردد. فرضیه اصلی این پژوهش این بود که مفهوم عقل و اندیشه عقلانی به دورانی پیش از فلسفه ورزی یونان باستان بازمی گردد و در متون اساطیری جوامع مختلف، نظیر: ایران، یونان، بین النهرین و روم باستان، شاهد حضور مفهوم عقل و شخصیت های اسطوره ای سمبل عقل هستیم. یافته های پژوهش در مقام تایید فرضیه، حاکی از آن است که مفهوم عقل و تفکر عقلانی، قدمتی بیش از تفکر فلسفی دارد و در متون اساطیری جوامع مختلف بدان اشاره شده است. هم چنین یافته های پژوهش حاکی از آن است که معنای نخستین واژه عقل در زبان های باستانی مختلف، به امور فیزیکی و محسوس بازمی گردد که در طی فرایندی استعاری به مفهومی متافیزیکی شبیه سازی و دگرگون شده است. نگارنده بر این باور است که مطابق با رویکرد مسلط بر اسطوره شناسی و زبان شناسی معاصر، هر نوع اندیشه عقلانی(نظیر اندیشه حقوقی) به جهت خصلت زبانی و نمادین خود، واجد بن مایه ای استعاری_اساطیری است.
هگل ایرانی؛ گزارش و وصف خوانش سید جوادطباطبایی از گفت وگوی ملاصدرا و هگل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
143 - 168
حوزههای تخصصی:
بیش از یک و نیم قرن از مواجهه ایرانیان با اندیشه هگل می گذرد. در این مدت،مراجعه «ما» به هگل، تحولاتی داشته لذا بجاست پس از این همه هگل پژوهی، ترجمه هگل و هگل خوانی، دست به یک ارزیابی از نسبتی که با هگل ساخته ایم بزنیم و بپرسیم؛ آیا پس از این همه مدت، هگل را در سنت خودمان اخذ کرده ایم؟ به بیان دیگر آیا می توان در عداد سنت های تفسیری گوناگونی که از هگل وجود دارد مثلا هگل راست و چپ و پیر و جوان و انگلیسی و فرانسوی و غیره، سخن از یک هگل ایرانی گفت؟آیا اساسا امکان فهم هگل-ولو متفاوت از سایر فهم ها-برای ما گشوده است؟ پاسخ این پرسش ها ارجاع به تاریخ فلسفه و سنت فکری ما دارد.شاکله مفاهمه ای «ما»، باید ظرفیت شنیدن هگل و سخن گفتن با او را داشته باشد. این بیان آشکارا پرسش از معاصرت فلسفه اسلامی است. پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی خوانش هایی است که از اندیشه هگل در بستر فلسفه اسلامی رخ داده است. از آنجا که اندیشه ملاصدرا، تمامیت فلسفه ماست، خوانش های ما از هگل عمدتا در بستر فلسفه ملاصدرا و در امتداد و بسط آن اندیشه، شکل گرفته است. لذا ما تمرکز خودرا بر سنجش مواجهات صدرا با هگل قرار دادیم. سید جواد طباطبایی یکی از متفکران معاصر ایرانی است که دست به تطبیق هایی میان صدرا و هگل زده است. از همین رو توصیف مواجهه اش با هگل ضرور است و ما در پی آنیم تا بتوانیم به ارزیابیی دقیق از یکی از مهم ترین هگل خوانی های ما در بسترسنتِ به تفکر درآمده شده ما یعنی فلسفه ملاصدرا برسیم و یکی از اضلاع کلان پروژه «هگل ایرانی» را تبیین نماییم.
تبیین یقین بخشی برهان نظم از طریق «استدلال انباشتی»، در سایه تحلیل معناشناختی «یقین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان و فلاسفه اسلامی همواره عنایت ویژه ای به اثبات عقلانی مبدأ متعال داشته اند. برهان نظم یکی از این براهین است که از جایگاه و اهمیت بی بدیلی در خداشناسی برخوردار بوده و در متون دینی بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. بیان مسئله: لیکن برخی به دلیل ادعای عدم احراز یقین آفرینی در برهان نظم، برهانیّت آن را نپذیرفته و آن را از شمار براهین اثبات مبدأ متعال کنار نهاده اند. ازاین رو تحقیق حاضر با روش تحلیل مفهومی، گزاره ای و سیستمی ضمن بازخوانی و تحلیل معناشناختی «یقین منطقی بالمعنی الأخص» و «یقین روان شناختی بالمعنی الأعم»، با بررسی برخی تقاریر برهان نظم، در صدد پاسخ به مسئله امکان یقین بخشی برهان نظم به معنای حقیقی و منطقی، و بررسی جایگاه و میزان ضرورت برهان نظم در مباحث فلسفی و الهیاتی می باشد. دستیافت ها: تحقیق حاضر در رویکرد نوآورانه ای با اثبات اعتبار و یقین آوری استدلال انباشتی از لحاظ منطقی و فلسفی، آن را مبنایی معتبر و عقلانی برای افاده یقین حقیقی در برهان نظم و نه صرفا اطمینان بخشی آن، قرار می دهد، چراکه استدلال انباشتیِ منطوی در برهان نظم هم پایه با متواترات، از یقینیات و باورهای پایه ای محسوب می شود که ذهن بشر به بداهت، آن را تصدیق کرده و تشکیک در آن، سفسطه را در پی خواهد داشت. ثانیا برهان نظم با توجه مشهودبودن و اتقان فلسفی، از جایگاه مهمی در براهین اثبات مبدأ متعال برای تمام سطوح بشری برخوردار است.
مقایسه تطبیقی «کمال الدین» و «مکاشفه یوحنا» درباره ویژگی های موعود آخرالزمان با رویکرد ارزیابی نظریه مهدی هراسی جک اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه انطباق نماد ضدمسیح بر منجی اسلامی-شیعی در پی اثبات تعارض کامل دیدگاه اسلام و مسیحیت درباره آخرالزمان است. با توجه به تلاش بسیار صاحبان این نظریه در توسعه این دیدگاه در مسیحیت و اسلام هراسی و شیعه هراسی در جوامع غربی، بررسی این نظریه و تبیین اشکالات آن ضروری است. جهت سنجش این نظریه، کتاب «کمال الدین» از منابع شیعی و کتاب «مکاشفات یوحنا» از منابع مسیحی با روش تحلیل محتوا بررسی شد. یافته های پژوهش نشان می دهد برخلاف ادعای مطرح شده، تمایزات بسیاری میان منجی شیعه و ضدمسیح کتاب مقدس و هم گرایی و هم سویی قابل توجهی میان منجی شیعه و منجی مسیحیت وجود دارد. ازجمله خطاهای روش شناختی این نظریه عدم استناد به روایات معتبر و منابع اصیل شیعی و ارائه گزینشی شواهد موافق و نادیده گرفتن شواهد مخالف است. همچنین این دیدگاه بر اساس تفسیر ظنی از کتاب مقدس شکل گرفته است و به صرف مشابهتی جزئی نمی توان قائل به آن شد.
نقد قرآن محور تأویلات ابن عربی از آیات مربوط به قوم حضرت نوح (ع) در فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
545 - 562
حوزههای تخصصی:
فصّ نوحی (ع) یکی از مهم ترین فصّ های کتاب فصوص الحکم است که ابن عربی در آن به بررسی و تأویل آیات مربوط به نوح نبی (ع) و قوم ایشان پرداخته است. ابن عربی با گریزِ کامل از نصوص آیات قرآنی و تأویل نمودن آنها بر خلاف ظاهر و نص، بر این باور است که قوم نوح (ع) نه تنها بت پرست نبودند، بلکه اهل شهودات و تجلیات ذاتیِ الهی بوده اند. بر این اساس، آنان دارای دو مقام «تشبیه» و «تنزیه» عرفانی بوده اند و تجلّی خداوند واحد متعال را در همه مظاهر و مخلوقات شهود می نمودند و به منزه بودن او از نقائص و پستی ها باور داشتند. همچنین، حضرت نوح (ع) آنان را صرفاً به گونه «تنزیهی» به سوی خداوند دعوت می نمود؛ از این رو، آنان از قبول دعوت نوح (ع) روی برتافتند. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده، اثبات شد که چنین تأویلات طولی با نصوص و ظواهر قرآنی سازگار نبوده و در تناقض (ظاهر با باطن) است؛ زیرا قوم نوح (ع)، به تصریح قرآن کریم بت پرست بودند و حضرت نوح (ع) از هیچ کوششی در جهت هدایت و ایمان آوری آنان فروگذار نکرده است. به دلیل بت پرستی، یقیناً سخن گفتن از شهودات و تجلیات اسماء و صفاتی قوم نوح (ع) صحیح نیست؛ به فرض برخورداری از چنین ویژگی ها و مقاماتی، دعوت به یکتاپرستی قوم نوح (ع) معنایی نداشت.
بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
77 - 96
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های نیچه تأثیر زیادی بر حوزه های گوناگون دانش امروزی برجای گذاشته و اندیشه غربی معاصر را تحت تأثیر قرار داده است. بنیادی ترین مسئله ای که نیچه جهان غرب را در روزگار خود با آن مواجه می دید، بحران عمیق فرهنگی سیاسی بود که وی راه حل آن را در دو مسئله «انسان شناختی» و «خداشناختی» می دانست. از رهگذر جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری پرداخته است، آشکار می شود که نیچه به سه نوع دگردیسی در حوزه انسان شناسی باور دارد: الف) شترانگاری انسان؛ ب) شیرانگاری انسان؛ ج) بچه انگاری انسان. به باور وی، انسان بیمارترین، دودل ترین، دمدمی ترین و سست بنیادترینِ حیوانات اس ت و ارزش حقیقی انسان در نیرومندی او و روحش زاییده جسم اوست. مهم ترین عنصر در انسان شناسی نیچه «اَبَرانسان» است که برای رسیدن به قدرت، تمام ارزش های انسانی را لگدمال می کند. انسان شناسی نیچه بر نظام فلسفی اش در حوزه معرفت شناسی، هستی شناسی و خداشناسی استوار است. ازاین رو نقد دیدگاه های انسان شناختی وی تنها در سایه نقد مبانی او میسور است که در پایان نوشتار حاضر به اختصار، مهم ترین اندیشه های وی با تکیه بر دیدگاه های شهید مطهری ارزیابی می شود.
واکاوی سند اخلاق هوش مصنوعی یونسکو از منظر مبانی فلسفه اخلاق آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
یونسکو به خاطر نگرانی از به خطر افتادن ارزش های انسانی و اخلاقی از ناحیه هوش مصنوعی، به تازگی سندی با عنوان «توصیه نامه اخلاق هوش مصنوعی» تنظیم و تصویب کرده است. در این سند برخی اهداف، ارزش ها و هنجارها آورده شده و از کشورهای عضو که ایران نیز یکی از آنهاست خواسته است مفاد این سند را در کشورهای خود اجرا کنند. نهادهای بین المللی سعی دارند با تصویب این گونه اسناد بالادستی، قوانین و ارزش های جوامع را با خود همراه سازند. مسئله اصلی این پژوهش سازگاری و ناسازگاری مبانی ارزش های اخلاقی توصیه نامه مذکور با مبانی اخلاقی مکتب اسلام با تأکید بر اندیشه آیت الله مصباح یزدی است. به سبب آنکه ایشان در موضوع علم اخلاق و هدف اخلاقی، نظریه اختصاصی و کاملی دارد. پژوهش حاضر نخست با روش «توصیفی» نگرانی های اخلاقی از ناحیه فناوری هوش مصنوعی در سطح دنیا را تبیین نموده و سپس با روش «تحلیلی» و با تفکیک بین هوش مصنوعی ضعیف و قوی، اقسام اخلاق هوش مصنوعی و مقایسه اخلاق فضیلت و اخلاق عمل محور و تحلیل منشأ ارزش اخلاقی توصیه نامه ای را به دست آورده و در نهایت مشخص ساخته است که این توصیه نامه مبتنی بر قراردادگرایی بوده و به لحاظ موضوع و هدف، عمل محور است. اما نظریه اخلاقی اسلام جزو مکاتب واقع گرا بوده و در اندیشه برخی علمای فضیلت محور و از منظر آیت الله مصباح یزدی غایت گرایانه و کمال جوست. سرانجام راهکار ابداعی در اخلاق هوش مصنوعی این است که استفاده از این نوع ابزار نوین با معیار تقرب به خداوند ارزش گذاری شود.