مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
کمال
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۳
با وجود انکار نقشهای عرفانی و دینی زنان در بسیاری از ادیان، نقشهای مثل مادری و همزادی در فرهنگ ملل و ادیان همواره مورد توجه بوده است. نقش همزادی??? زنانه در واقع معرّف خلاقیت در عنصر مؤنث است. این کهن الگو از دیرباز تاکنون همواره به صورتی مؤثر میان ادیان حضور داشته است؛ چنانکه شخینا در فرهنگ یهودی، سوفیا در فرهنگ مسیحی، باکره نورانی در مانویت، داکینی در آیین بودایی و شکتی در فرهنگ هندی از نمونههای آن هستند. در فرهنگ اسلامی این وجه الاهی در کاملترین شکل خود به صورت فاطمه فاطر???? ظهور مییابد. در فرهنگ بودایی که مورد بحث ما است، این نقش در شکل داکینیها در بودیزم تنترهیی شکل میگیرد که شباهتهایی با نوع نگاه ابن عربی به زن دارد. در عرفان اسلامی، اوج توجه به زن را میتوان در اندیشههای ابن عربی یافت. در سطور ذیل به بررسی این دو اندیشه و شباهتها و تفاوتهایش میپردازیم.
تاثیر تفکر ناب در بهبود مهندسی مجدد فرآیندها
حوزه های تخصصی:
یکی از ایدههای جدیدی که به عنوان جانمایه تحولات مورد توجه قرار گرفته و در معماری بهینه فرآیندها با دیدگاهی سیستمی مورد استفاده میباشد فلسفه تفکر ناب است که در مقاله حاضر به تشریح مفهوم، اصول و چگونگی کاربرد این فلسفه در بهبود فرآیند مهندسی مجدد فرآیندهای سازمانی پرداخته شده است. فلسفه تفکر ناب یکی از کاربردی ترین ابزارهای مفهومی در طراحی فرآیندهای اطلاعاتی سازمان است.
برهان علامت تجاری
منبع:
علامه ۱۳۸۶ شماره ۱۴
تأمّلی در امکان استعدادی فطرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
آموزه «فطرت» یکی از مباحث بنیادین در اندیشه اسلامی تلقّی میشود. بر اساس متون دینی اسلامی، همه انسانها از فطرت خداشناسی برخوردارند؛ ولی مسئله فعلیت یا استعدادی بودن این معرفت حضوری یکی از مسائل مهمی است که نوعا در محافل و منابع علمی مرتبط مغفول واقع شده و کمتر بدان پرداخته شده است. این مقاله با رویکرد نظری و به روش کتابخانهای و اسنادی و با هدف بررسی تحلیلی بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام، به این مسئله پرداخته است.
به اعتقاد نگارنده، حتی اگر فعلیت فطرت الهیّه را نتوان اثبات کرد، ادعای صرف استعدادی بودن آن نیز مخالف با فحوای متون دینی است. دستکم میتوان ادعا کرد معرفت الهیّه نهادینهشده در درون انسانها در مقامی بالاتر از استعداد عمومی قرار دارد.
انسان در جستوجوى کمال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۸ شماره ۱۴۷
حوزه های تخصصی:
انسان موجودى است کمالطلب و یکى از انگیزههاى اساسى وى همین گرایش به کمال است. همچنین پژوهشهاى انسانشناختى نشان مىدهد که آدمى از ظرفیتهاى علمى و عملى گسترهاى برخوردار است. اما سؤال اصلى این نوشتار این است که شکوفایى و فعلیت کدامیک از این استعدادها کمال واقعى و نهایى وى را به دنبال دارد.
هدف اصلى این مقاله این است که با الهام از آموزههاى وحیانى و یافتههاى علمى، نقطه اوج کمال انسان را تعیین کند. روش مورد استفاده در این نوشتا، روش توصیفى ـ تحلیلى است؛ یعنى در وهله نخست ظرفیتهاى وجودى انسان در ابعاد گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سپس با استفاده از آیات و روایات جایگاه انسان در نظام هستى مشخص گردیده است.
در پایان این نتایج به دست آمد: 1. انسان در بعد ادراکى، جاذبهها و همچنین به لحاظ رفتارى نسبت به سایر مخلوقات از ظرفیت فوقالعادهاى برخوردار است. 2. انسان جایگاه والایى در نظام هستى دارد. 3. نقطه اوج کمال آدمى دستیابى به «مقام قرب الهى» و رسیدن به مقام خلیفهاللهى است به گونهاى که مظهر اسما و صفات الهى گردد.
اخلاقِ نیکوماخوس ارسطو
حوزه های تخصصی:
چکیده
در این مقاله، نظریه اخلاقى ارسطو از رهگذر بررسى انتقادى کتاب اخلاق نیکوماخوس بررسى قرار شده است. مفهوم محورى اخلاق ارسطو، مفهوم سعادت یا کامیابى است. سیرِ او در اخلاق به سوى مطلوبى است که فىنفسه مطلوب باشد نه آن که به دلیل چیزى دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پى خیرِ برین بود.
ارسطو انسان سعادتمند را انسان فضیلتمند مىداند و تحلیل ارسطو از فضیلت، تأثیرى چنان درازآهنگ داشته که در عصر حاضر، با بازسازى نظریه او، اخلاقى پدید آمده که به اخلاق مبتنى بر فضیلت (virtue ethics) موسوم است.
«روانشناسی کمال در مثنوی»
حوزه های تخصصی:
این مقاله سرآن دارد که بگوید مولانا پیش از روان شناسان کمال، به منش و هویت اصیل انسان می اندیشیده و از این که این موجود اشرف در حل مسایل حیات موی می شکافد ولی از معرفت خویش که سودمندترین معرفت هاست، غافل مانده، درد می برده است.بنابراین نویسنده در آغاز از «شخصیت» و چیستی آن به اختصار سخن گفته و زمینه را برای سنجش اندیشه های مولانا با روان شناسان دیگر فراهم آورده است.در گام بعدی ساختار اندیشه مولانا را در باب سلامت نفس و چگونگی دست یابی بدان بر رسیده و دو عنصر بنیادین این اندیشه، یعنی «نقص» و «کمال» را بازشناخته و گزارش کرده است. البته برای این که سخن به درازا نکشد و نوشته از حد یک مقاله بیرون نرود، در این نوشته اولین عنصر اندیشه مولانا، نقص، مورد بحث قرار گرفته و آن دیگری، کمال، به نوشته یی دیگر موکول شده است.
انسان کامل از دیدگاه جمعی از عرفای نامدار اسلامی
حوزه های تخصصی:
اصطلاح انسان کامل برای اولین بار توسط محیی الدین عربی در قرن هفتم هجری وارد عرفان اسلامی شده، و پس از او، دیگران این بحث را با بیانات مختلف مطرح کردند.
سخنان و آثار گهربار عرفا و اندیشمندان اسلامی در پژوهش حاضر، تنها قطره ای از دریای بیکران عرفان اسلامی است که دایره هستی را در انسان کامل خلاصه کرده است. چرا که، انسان کامل، مرکز عالم (قطب عالم) است و همه چیز بر مدار او می گردد، حتی گردش افلاک نیز به حرمت اوست و راه یافتن به دنیای علم و معرفت و حقیقت تنها با دستگیری او میسر می شود.
در این پژوهش، موضوع «انسان کامل» را از دیدگاه جمعی از عرفای نامدار اسلامی مورد تحقیق و بررسی قرار دادیم و در پایان نیز بعد از یک نتیجه گیری کوتاه، فهرست منابع و مآخد مورد استفاده را آورده ایم.
تبیین نقش مبدا هستی در اندیشه دکارت
حوزه های تخصصی:
دکارت در آثار خود، با استفاده از براهین و استدلال های عقلی، سعی در تشریح یکی از مسائل بنیادین فلسفی، یعنی اثبات مبدا هستی دارد. او با در هم شکستن شالوده اسلوب های گذشته و با بهره گیری از ابزار خرد، در پی شناخت و تبیین نقش خداوند به عنوان امری یقینی و جوهری نامتناهی در جهان هستی است. دکارت، ضمن فطری خواندن حس خداخواهی در انسان، آن را ناشی از میل کمال جویی انسان می داند.
ادله دکارت برای اثبات وجود خداوند، ادله ای فلسفی است، نه کلامی؛ زیرا آرایی که دکارت درباره ذات خداوند و جاودانگی روح انسانی ارائه می دهد، تنها با کمک خرد استدلالی و فلسفی قابل تفسیر است. خردباوری دکارتی برای تبیین نقش مبدا هستی؛ دیدگاه ها و راهکارهای علمی و در عین حال روحانی او برای اثبات وجود خداوند؛ بهره گیری او از مبانی ریاضی و علم مکانیک برای تبیین جهان مادی؛ و بالاخره باور قلبی، سلوک عقلانی، خشوع معنوی و آرامش عمیق دکارت در برابر اراده پروردگار، از جمله مواردی است که در این مقاله تحلیل می شوند .
رابطه معرفت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مقولات
بی شک دغدغه اصلی انسان در این کره خاکی رسیدن به سعادت است. سعادت معناهای مختلف و چهره های متفاوتی دارد و هر کسی تصویری از آن را در ذهن دارد. همان گونه که تلقی های موجود از سعادت گوناگون است، راه های دستیابی به آن نیز متفاوت است. سعادت خیالی، راه های مخصوص خود را دارد و سعادت حقیقی نیز مسیرهای ویژه خود را می طلبد. این نوشتار در صدد است که نخست معنای سعادت حقیقی را از دیدگاه حکمت متعالیه به دست دهد و سپس نشان دهد که در این فلسفه، چه سازوکاری برای رسیدن به این قله رفیع پیش بینی شده است.
براساس پژوهش ها، از نظر صدرا سعادت حقیقی در گرو رسیدن به مرتبه عقل بالفعل است و راه رسیدن به این هدف، افزون بر تطهیر نفس، کسب معارف عقلی و تامل در صورت های عقلانی است. انسان با زدودن موانع و کسب معرفت عقلانی و فلسفی کمال می یابد و این فرایند تا آنجاست که نفس صورت عقلانی به خود گیرد. نفس با رسیدن به مرتبه عقل بالفعل و اتخاذ صورت عقلانی، به بیشترین لذت ممکن که هرگز قابل قیاس با لذت های حسی نیست، دست می یازد. اینکه معرفت عقلانی چگونه می تواند زمینه استکمال انسان را فراهم سازد و زمینه ساز پیوند او با عقل بالفعل گردد، با تامل در دیدگاه صدرا در باب حقیقت علم و نسبت آن با عالم به دست می آید.
تبیین فلسفی وحی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحی در نظر ملاصدرا، اتصال و اتحاد روح نبی با عالَم عقل و خیال است. برای اینکه این اتصال صورت گیرد، انسان باید ضمن بی توجهی به امیال حیوانی و نباتی، به ادراک های عقلی روی بیاورد و عقل را بر امیال حیوانی حاکم نماید. در این صورت، قوای عاقله و خیالیه فرصت می یابند تا به کمال خود، یعنی مشاهده عالم عقل و خیال، دست یابند. ملاصدرا برای اثبات این مساله، از مبانی فلسفی خود مانند اتحاد عقل و عاقل و معقول و مراتب وجودی عقل، خیال و حس استفاده می کند و بدین ترتیب نواقص نظریه مشایین را برطرف می نماید
برهان وجودی آنسلم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برهان وجودی، از بحث انگیزترین براهینی است که اندیشمندان غربی پس از طرح آن از سوی آنسلم به بحث و بررسی آن و مسائل مربوط به آن پرداخته اند. جذابیت آن چندان است که حتی در عصر حاضر نیز بحث درباره آن در میان اندیشمندان، رایج است و برخی با ارائة تقریرهای جدید، آن را تأیید کرده اند. در مقاله حاضر، سعی شده تا به اختصار دیدگاه الاهی دانان و فیلسوفان برجسته غرب درباره این برهان، در قالب سیر تاریخی، تبیین و بررسی شود. از آن جا که در تاریخ اندیشه، گونیلو نخستین کسی است که نسبت به این برهان واکنش نشان داده و آن را رد کرده است، ابتدا به نقدهای گونیلو اشاره شده و سپس پاسخ آنسلم به وی آورده شده است. در ادامه به نقدهای آکویناس و دیدگاه های دکارت، اسپینوزا، لایبنیتس و نقدهای کانت، فیلسوفان زبان و دیدگاه مدافعان معاصر این برهان همچون مالکوم پرداخته شده است و در نهایت نیز دیدگاه خود درباره این برهان را مطرح و به مقایسه و بیان وجه تفاوت اساسی آن با برهان صدیقین اشاره کرده ایم.
برهان وجودی در الاهیات پویشی هارتسهورن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چارلز هارتسهورن، تقریری جدید از برهان وجودی آنسلم ارائه می دهد که متناسب با مفهوم مورد پذیرش او از خداست. از دیدگاه او، نه طرفداران آنسلم و نه مخالفان او فهم صحیحی از برهان اصلی آنسلم نداشته اند. او خطای این متفکران را به جهت تبعیت از گانیلو می داند که فصل دوم خطابه را در تقریر برهان وجودی ملاک قرار داده و فصل سه و چهار را نادیده گرفته است. هارتسهورن اکثر کتاب هایی را که دربارة برهان وجودی آنسلم بحث کرده اند، دارای این وجه مشترک می داند که به نکات مهمی که آنسلم در فصل های سه و چهار خطابه بیان کرده و بارها در پاسخ به گانیلو تکرار کرده است، توجه نکرده و فقط به استدلالی که در فصل دو آمده اکتفا نموده اند.
رحمت الهی در مثنوی مولوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی معنوی بر اساس تجربیات روحانی و دیدگاه عرفانی خویش، به کمک آیات و روایات و احوال انبیا و حکایات و تمثیلات، به گونه ای نغز و مؤثر از فیض و رحمت حق، سخن می گوید. آنچه که مسلم است، این است که از جانب خداوند امواج رحمت الهی همواره ساطع و منتشر می گردد. و این انسان جاهل است که گاهی وجود خود رااز پرتو این امواج دور می سازد. مولانا با بیان زیبا و جذاب خود آنچنان رحمانیت و رحیمیت حق را در آیینه مثنوی به تصویر می کشد که نشانه های قهر و غضب الهی را تحت الشعاع قرار می دهد، چرا که اصل و متن خلقت رحمت است.«الوجود کله رحمه».مثنوی نیز قرآن کریم و انبیا و اولیای الهی را از جلوه های بارز رحمت حق و اطاعت و تبعیت از آنان را موجب بهره مندی از دریای بی کران رحمت الهی می داند. امیدوار بودن به رحمت الهی در زندگی انسان را به سوی کمال و ترقّی که هدف خلقت است، سوق می دهد.
درآمدی برشناخت قدرت لطیف
حوزه های تخصصی:
در ادبیات گفتمان غرب؛ قدرت نرم برایند تاثیرهایی است که از راه رسانه، دیپلماسی و دیگر ابزارها، توسط جامعه مخاطب پذیرفته می شود و توان نفوذ آن تا عقل حسابگر است که جنبه های سطحی «جامعه طبیعی» و حداکثر «جامعه فلسفی» را در بر می گیرد!
قدرت نرم ویژگی های خاص خود را دارد که برآمده از خاستگاه گفتمان تمدن غرب است و تا سطحی از وجود انسان را پوشش می دهد که در نهایت، لبه ابتدایی لایه عقل وجود آدمی (عقل معاش اندیش) است که جامعه ای را ایجاد می کند که اقتضای عمل در آن، انجام عمل توسط فرد دیگر است؛ یعنی معامله؛ که در ادبیات غرب به وسیله توماس هابز به عنوان «قرارداد اجتماعی» مطرح شد.
اما جامعه دینی که بر دو پایه امت و امام شکل می گیرد، حس تدین که به واسطه زحمات انبیاء علیهم السلام در بشر ایجاد شده، مقتضی قیام به حاجت برادر است؛ ولو حاجتی در مقابل آن نبوده باشد و لذا ناموس عون بر قائمه همت عالیه انسانیت مستقر شده و ترغیب به آن در شریعت مطهره فوق حد احصا است.
این ویژگی ها که منحصراً در اختیار جامعه ولایی است، تولید نوعی از قدرت می کند که از برترین قدرتهاست و در این نوشتار، « قدرت لطیف» نامیده شده و تلاش بر شرح آن است.
نگاه از این افق به عمل و نیت و حرکت اجتماعی، نه تنها معنا و مفهوم وضعی قابل حس و درک مادی می دهد، بلکه آن را به قامتی می آراید که لذتی پایدار نیز عطا می کند.
کارکرد گرایی و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو، بررسی نظریه کارکردگرایی در فلسفه ذهن معاصر و مقایسه آن با دیدگاه کارکردگرایانه ارسطوست. از آنجایی که واژه کارکرد ((ergon در فلسفه ارسطو از اهمیت ویژه ای برخوردار است، گاهی او را پیشگام این نظریه معرفی می کنند. از این رو، میزان ارتباط این دو نظریه و تشابه آنها جای تامل و دقت فراوان دارد. در این نوشتار مشخص خواهد شد که تقریرهای مختلف از نظریه کارکردگرایی جدید ظاهراً با رای ارسطو منطبق نیست. اما می توان نظر او را یکی از نگرش ها در کارکردگرایی دانست. گرچه نظریه ماده و صورت ارسطو و تاکید وی بر ذات در مقایسه با دیدگاه های جدید چندان مقبول نیست، اما نگرش کارکردگرایانه وی در خصوص نسبت نفس و بدن اهمیت زیادی دارد.
ریشه یابی مفهوم حرکت جوهری در حکمت عزیزالدین نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عزیزالدین محمدنسفی را به جرات می توان از بزرگ ترین حکمای الهی ایران در قرن هفتم دانست که متاسفانه چندان شناخته شده نیست. ویژگی مهم این عارف- فیلسوفِ مکتب کبراویه تعادل فکری وی در زمانه ای (سخت ترین دوران هجوم مغولان) بود که خشونت و افراط از مشخصات بارز آن بود. نسفی مفاهیم فلسفی بسیاری را در کتب خود تشریح کرده است که یکی از مهم ترین آن ها مفهوم سیر استکمالی انسان و اساساً حرکت جوهری است که بعدها توسط صدرالدین شیرازی دنبال شد. به نظر می رسد فهم فلسفه اسلامی زمانی ممکن است که بتوان حلقه های مفقوده این زنجیر را بازیافت. نسفی را می توان یکی از آن حلقه ها دانست که پیوند دهنده عرفان به فلسفه بود و بعد ها بر مکتب اصفهان بسیار تاثیر گذارد. این مقاله به بررسی وجوهِ تاثیرپذیری صدرالدین شیرازی از عزیز نسفی در مفاهیم حرکت جوهری و سیر استکمالی این اندیشه می پردازیم.
کمال، گمال، همال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه کمال یا شکل دیگر آن گمال از واژه های کهن زبان فارسی است که در فرهنگهای معتبر و رایج امروز نیامده است. این نیامدن، موجب شده است با واژه همال، که در نگارش، شکلی نزدیک بدان دارد، یکسان پنداشته شود و در متونی که این واژه به کار رفته، کمال یا گمال به همال تغییر یابد و چون مفهوم مناسبی نداشته است، معنی دیگری برای همال تعیین کرده اند. در این مقاله با بررسی نمونه هایی از بدخوانی متون کهن بویژه نسخه های شاهنامه، پیشنهاد شده است به جای ضبط همال، شکل مناسب آن کمال یا گمال جای گیرد تا هم معنی و ارزش بیتهای شاهنامه روشنتر، و هم واژه کمال یا گمال احیا شود.
نفس و عوامل مؤثّر در تکامل آن از دیدگاه سهروردی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در نگاه سهروردی، «نفس» یا «نور اسفهبد»، نوری از انوار الهی، هستی صرف، جوهر مجرد روحانی، مدّبر جسم و مدرک معقولات است؛ ثبوت آن به علم درونی و اثبات تجردش بر شهود باطنی استوار است؛ حدوث آن به افاضه ی اشراقی عقل فعّال و مشروط برحدوث جسم میباشد و ارتباطش با بدن نیازمند واسطه ای به نام «روح حیوانی» است، که الطف اجسام، پراکنده در تمام بدن و حامل قوای نفس میباشد.
از نظر شیخ اشراق، ادراک موجودات عالم، اعمّ از تصوّر جسمانیّات و شهود امور روحانی،کمال علمی و تجرّد نفس از تمام علایق مادّی، کمال عملی نفس است. نفس در استکمال خویش همّت خود را معطوف عالم انوار نموده و از ظلمات تن رها می شود. البته تدبیر مهمات حیات دنیوی ضروری است، لذا ثمره ی این تکامل «اعتدال در خلق» میباشد. در مسیر تکامل نفس، عارف مجاهد، از کلام «لا اله الاّ الله» به نوای «لا هو الاّ هو» و از آن به ندای «لا أنت الاّ أنت» و سپس به نجوای «لا انا الا انا» صعود میکند و در غایت قرب به مرتبه ی «توحید» رسیده و واصل انوار الهیّه میباشد که در آن خلع بدن، مقدور آدمی و حجب نوری، مکشوف اویند. پس از مرگ نیز، نفس به بقای علّتش باقی است و نفوس متکامل به ملک ابدی و نعم سرمدی، لذّت جاودانه می یابند.