مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
محمول
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۱
حوزه های تخصصی:
قضیه، یکی از مهمترین موضوعات منطق است. در طول تاریخ منطق، دربارة اجزای قضیه دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است. اما منطق سنتی و منطق جدید، که با کارهای فرِگه آغاز شده است، در این زمینه تفاوت مبنایی مهمی دارند. در منطق سنتی قضیة حملی به موضوع و محمول تجزیه میشود، اما در منطق فرگه قضیه به تابع و متغیر تجزیه میگردد و تحلیل قضیه به موضوع و محمول، به نقد کشیده میشود. مقالة حاضر، پس از گزارش هر یک از این دیدگاهها، دیدگاه فرگه را نقد کرده و کوشیده است تا لوازم ناپذیرفتنیِ آن را نشان دهد.
تحلیلی از کاربرد مفهوم «جوهر» در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنا به ادعای مورخان فلسفه، ارسطو نخستین کسی است که در باب جوهر بتفصیل سخن گفته است. وی در کتابهای مقولات، متافیزیک و فیزیک به سه منظور متفاوت مسئله جوهر را تحلیل کرده است. در مقولات پس از بررسی اقسام موضوع و محمول، دو جوهر نخستین و دومین از هم تفکیک شده است؛ در متافیزیک با هدف جستجوی موجودیت موجودات، جوهر براساس چهار پیشنهاد ذات، کلی، جنس و موضوع بررسی شده است و در فیزیک جهت تبیین موضوع ثابت در حین حرکت، تلقی دیگری از جوهر ارائه شده است. بنابرین برخی از منتقدان، وی را به تناقضگویی در این نوشتارها متهم کرده اند. این نوشتار درصدد است با استناد به آثار ارسطو و تحلیل شارحان، به تبیین ماهیت این مسئله بپردازد.
واژه های علمی، تغییر مفهومی و بیرونیگرایی سمانتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه غالب در مورد دلالت واژه ها فرض بر این است که اگر مرجع سمانتیکی یک واژه نوع طبیعی، در مراسم نامگذاری خاصی تثبیت شده باشد، این واژه (تا زمانی که به انگیزه واحدی به کار گرفته شود) همیشه و در هر شرایطی به همان مرجع ارجاع خواهد داد. با این حال در سالهای اخیر شواهدی ارائه شده است، مبنی بر این که واژه های دقیقی که امروز به کار می بریم، در آینده کاربردی قابل پیش بینی نخواهند داشت و کاربرد آنها تا حد زیادی وابسته به اتفاقات و شرایط آینده خواهند بود. اگر این طور باشد مرجع سمانتیکی آنها نیز تحت تاثیر این گونه اتفاقات تصادفی ممکن است به اشکال متفاوتی ظاهر شوند. گری ابز، جوزف لاپورت و هنری جکمن، هر کدام به طور جداگانه (و با رویکرد مجزایی) تلاش کرده اند این پدیده را بررسی و در قالب فرض های ابتدایی در مورد دلالت واژه ها بگنجانند. در این مقاله راه حل مجزایی ارائه می شود و نشان داده می شود که دیدگاه های مطرح شده هر کدام می تواند تعبیر جداگانه ای از این رویکرد جایگزین باشند. برای این منظور پس از شرح مساله، دیدگاه های افراد نامبرده بررسی شده و در انتها از دیدگاه جایگزین دفاع خواهد شد.
بنیادهای مابعدالطبیعی منطق لایب نیتس از نظر هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیدگر برای نشان دادن این که چگونه هر منطقی در بستری مابعدالطبیعی شکل می گیرد، در کتاب بنیادهای مابعدالطبیعی منطق، نظریة حکم لایب نیتس را به عنوان نمونه مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. او پس از پرسش دربارة نسبت وجود و تفکر، به توصیف ساختار حکم در نظریة مذکور می پردازد و به خاستگاه تاریخی آن اشاره می کند و نشان می دهد که مفاهیمی چون موضوع و محمول و نسبت این دو در گزاره یا همان حکم و همچنین تعریف صدق در تفکر لایب نیتس تا چه حد متأثر از آموزه های مابعدالطبیعی اند؛ حال آن که یکی از اصلی ترین دغدغه های لایب نیتس، استقلال منطق از مابعدالطبیعه و بنیان نهادن مابعدالطبیعة خویش بر پایة چنان منطقی است. در این مقاله کوشیده ام نشان دهم که چگونه هیدگر نظریة حکم لایب نیتس را مورد مطالعه قرار می دهد و درهم تنیدگی منطق و مابعدالطبیعه را در تفکر او اجتناب ناپذیر می داند.
ظرفیت در ساخت های اسنادی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت های اسنادی در زبان فارسی در زمرة ساخت های سه جزئی قرار دارد لیکن در این مقاله با استناد به شش دلیل، ساخت های اسنادی تک موضوعی قلمداد خواهند شد، ضمن اینکه استدلال می شود که مسند در این نوع جملات به عنوان محمول، ایفاگر نقش است.
صفت های ایستا و نا ایستا در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۵
59 - 78
حوزه های تخصصی:
صفت در کاربرد اسنادی محمول جمله تلقی می گردد و از این نظر ویژگی فعلی پیدا می کند. زبان شناسان نقش گرا محمول های فعلی را به ایستا و نا ایستا تقسیم می کنند. هدف این مقاله آن است که بر اساس شواهد نحوی و معنایی نشان دهد که طبقه های ایستا و نا ایستا شامل کنشی و فرایندی محدود به محمول های فعلی نیستند، بلکه صفت ها نیز می توانند ایستا یا نا ایستا باشند. صفت هایی مانند «بزرگ، بلند، چاق، قرمز» که حالت یا وضعیتی ثابت و دائمی را بیان می کنند، ایستا هستند، در حالی که صفت هایی از قبیل «محتاط، مرتب، کمرو، گستاخ» بیان کننده حالات یا ویژگی هایی هستند که تا حدی تحت کنترل و اراده موضوع ها هستند و تابع شرایط و بافت های خاص می باشند.از این رو، این صفت ها ناایستا یا پویا تلقی می شوند. در این مقاله تلاش شده است تا با تجزیه و تحلیل داده های نوشتاری و گفتاری زبان فارسی، صفت های ایستا و نا ایستا مورد بررسی قرار گیرد. همچنین، آزمون های نحوی و معنایی متعددی برای تشخیص صفت های ایستا از نا ایستا معرفی شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقسیم بندی ایستا و پویا صرفاً محدود به طبقه فعل نمی باشد و این ویژگی ها را می توان در طبقه صفت نیز یافت. همچنین در این پژوهش مشخص شد که برخی از صفت ها قابلیت خوانش ایستا و نا ایستا را در بافت های زبانی و موقعیتی متفاوت دارا هستند.
نظریه مکان، محمول و تفرّد در فلسفه ژاپنی از نیشیدا تا ایزوتسو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویّت انسان امری است نه جوهری و نه صلب بلکه متغیّر. فلسفه غربی، در دوره گذار خودشناسی، به ژاپن معرفی شده است و این عامل که سبب دگرگونی بنیادی در خودآگاهی و بازنمایی در ژاپن شده است، نقش مهمی ایفا کرده است. به یقین، اندیشمندان ژاپنی جهانبینی خود را به شیوه مدرن متفاوت از گذشته درک و اظهار می کنند. به عبارت دیگر، ایشان با بازاندیشی مصطلحات در سنت خود در دوران مدرن شدن در چارچوبی کلی تر زمینه را برای اندیشه متناسب با روزگار خود فراهم کردند. برخی از نمایندگان این مکتب، که از این منظر فلسفه ورزی می کنند، مسائلی نظیر مکان، محمول و تفرّد را به شیوه ای نوین مفهوم سازی کردند. با تمرکز بر چالش فیلسوفان ژاپنی نسبت به مدرنیته، در پژوهش حاضر به بررسی آراء چهرههای برجسته ای نظیر کیتارو نیشیدا، دائیستسو سوزوکی، شینیچی هیساماتسو، جوئیچی سوئه تسونا، کیجی نیشیتانی و توشیهیکو ایزوتسو می پردازم. از این میان، تأکید ویژه بر نیشیدا، سوزوکی، نیشیتانی و ایزوتسو خواهم داشت چرا که ایشان اندیشمندانی پرنفوذ هستند و گفتمان های فلسفی گسترده تری را در قلمرو فلسفی ژاپن پدید آوردند
جایگزینی برای تمایز میان حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی در حل معضلات فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه تمایز بین حمل «اولی» و «شایع» توسط صدرالمتألهین، مشکلات فلسفی فراوانی از جمله مشکل معروف وجود ذهنی را حل کرد؛ اما خود موجب بروز مشکلاتی شد. برای حل مشکلات اخیر تلاش هایی صورت گرفته است که از جمله آنها می توان به تفکیک میان حمل اولی به قید قضیه و حمل اولی به قید موضوع اشاره کرد. از نظر نگارنده این نوشتار، این تفکیک دقیق نیست؛ زیرا حمل اولی به قید موضوع در واقع حمل مصطلح منطقی نیست، بلکه نوعی تقسیم موضوع است به دو اعتبار. در این مقاله راه حل جدید و بسیار ساده ای ارائه می شود که بدون ایجاد مشکلات جدید، جای گزین راه حل تمایز بین حمل اولی و شایع می گردد. راه حل موردنظر به صورت بسیار خلاصه این است که در قضیه محمول از ذاتیات، شئون، حالات و ویژگی های موضوع است و لاجرم باید از یک موضوع خاص انتزاع شده، بر همان موضوع حمل شود؛ نه اینکه از موضوعی انتزاع شده بر موضوع دیگری حمل شود. به عبارت دقیق تر وقتی موضوعی قابلیت این را دارد که به چند اعتبار در نظر گرفته شود، ابتدا باید مشخص شود در یک قضیه معین کدام اعتبار موضوع مدنظر است تا محمول متناسب با آن اعتبار، از موضوع انتزاع شود و بر همان موضوع با همان اعتبار حمل گردد؛ نه اینکه از یک موضوع به یک اعتبار، محمولی انتزاع شود، ولی به همان موضوع با اعتبار دیگری حمل گردد. شهید مطهری در کتاب «شرح منظومه» خود به این مطلب پرداخته است که: «آیا واقعاً فرق حمل اولی ذاتی و شایع صناعی در نفس حمل است، یا در واقع و نفس الامر در حمل اختلافی نیست، و بازگشت این اختلاف نیز به اختلاف در موضوع است؟». یکی از یافته های مهم این پژوهش، تمایزی است که بین دو حیثیت حکایتگری مفاهیم ذهنی، یعنی حکایتگری ذهن از عین و حکایتگری ذهن از ذهن صورت گرفته است؛ تمایزی که یکی از عناصر اصلی راه حل جدید است.
محمول صفتی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ارتباط با نقش محمولی صفت در جایگاه پیش از فعل های «بودن» و معادل های آن، دو رویکرد عمده وجوددارد؛ یک دیدگاه صفت را در این جایگاه، جزء غیرفعلیِ فعل مرکب می داند و رویکرد دیگر آنرا مسند فرض می کند. بررسی رفتارصفت ها در پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی و پیکره گزاره های معنایی زبان فارسی نشان می دهد، صفاتی که در جایگاه پیش از فعل های «بودن» و معادل های آن قرارمی گیرند، به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، 1-صفت هایی که ساخت ظرفیتی دارند و به اصطلاح می توان آنها را محمول صفتی نامید و 2-صفت هایی که ساخت ظرفیتی ندارند. فرض این پژوهش بر این است که تنها صفت های گروه دوم مسند هستند. در این پژوهش برای اثبات این ادعا از دو آزمون جایگزینی و همپایه سازی در تشخیص سازه های جملهاستفاده شده است. نقش معنایی فاعل در جملات حاوی این گروه از صفت هاو استناد به فهرست افعال مرکب زبان فارسی، شواهدی دیگری هستند که بر اساس آنها می توان بر درستی فرضیه این پژوهش صحه گذاشت.بر این اساس از حدود یازده هزار مسند گزارش شده در پیکره وابستگی نحوی زبان فارسی، نیمی از آنها باید به عنوان جزء فعلی فعل مرکب درنظر گرفته شوند.
محمول در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح predicate در پیشینه پژوهش های زبانی برای دو مفهوم استفاده شده است. یکی در دستور سنّتی (تقسیم بندی جمله به دو بخشِ نهاد و گزاره) و دیگری در بحث روابط محمول - موضوع. زبان شناسان اخیر برای پرهیز از خلط این دو مبحث، دو اصطلاح predicate و predicator را به ترتیب برای کاربرد اوّل و دوم درنظر گرفته اند. در زبان فارسی دو اصطلاح گزاره و محمول، میان این دو کاربرد تمایز شفّافی ایجاد کرده است. پژوهش حاضر انواع محمول را در زبان فارسی برمبنای رویکرد نقش و ارجاع بررسی کرده است تا تفاوت ها و شباهت های میان محمول های زبان فارسی را بررسی کند. بررسی ساختار لایه ای بندها و گروه ها نشان داد که محمول اسمی بیشترین نزدیکی و محمول حرف اضافه ای، کمترین شباهت را با محمول فعلی دارد؛ همچنین داده های بررسی شده نوشتار پیش رو نشان داد که محمول صفتی می تواند توصیف گرهای متنوّعی داشته باشد که به لحاظ نوعی ازهم متفاوت هستند؛ بنابراین برخلاف رویکرد دستور نقش و ارجاع که به گروه صفتی قائل نیست، گریزی نخواهد بود جز آنکه گروهی باعنوان گروه صفتی معرّفی شود و توصیف گرهای صفتی در ساختار لایه ای، در جایگاه های متفاوت جایابی شوند.
مقایسه و نسبت سنجی فقه و اخلاق از منظر گزاره و هدف(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای مهم فلسفه های ناظر به علوم اسلامی، به ویژه علم اخلاق و فقه، شناخت مؤلفه های معرفتی هر دو علم و نیز تعامل و تأثیر متقابل چنین رشته های علمی است. این دو علم، هرچند هر یک عهده دار ساحت خاصی هستند، شباهت ها و تفاوت هایی دارند که شایسته بررسی و تحلیل است. براین اساس، این پژوهش به بررسی و مقایسه مؤلفه های مهمی مانند شناخت گزاره (موضوع، محمول و مسئله) پرداخته است؛ امری که پرداختن به آن، قبل از ورود در هر علم و مباحث و دستیابی به مسائل آن، ضروری است. نگارنده با روش مقایسه ای و با بهره گیری از منابع مکتوب، به تحلیل و نسبت سنجی این مؤلفه ها پرداخته و شباهت ها و تفاوت ها و نیز نقاط قوت و ضعف هر یک از این دو دانش فقه و اخلاق را آشکار کرده است.
ملاصدرا و دو قاعده «فرعیت» و «ثبوت ثابت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی قواعد حاکم بر نظامهای فلسفی پرتوی جدید از آراء حکما را نمودار میسازد. در این نوشتار، ضمن تبیین قاعده «ثبوت شیئی برای شیء دیگر، فرع ثبوت ثابت است» که به «قاعده ثبوت» مشهور است، پیامدهای این قاعده و تلازم آن با «قاعده» فرعیت» مورد بررسی قرار میگیرد. ازآنجاکه برخی از صاحبنظران جمع این قاعده و قاعده فرعیت را جایز نمیدانند، با بررسی دو قاعده، زوایای این تعامل نیز مورد تحلیل قرار میگیرد. بنابر تقریری، میان ایندو قاعده تلازم برقرار است و بنا بر تقریری دیگر، رابطه تقابل که چیستی و هستی هر یک منوط به دیگری است. در تفسیر قاعده فرعیت نیز دو نگرش وجود دارد که تا حدی ریشه در پذیرش یا عدم پذیرش قاعده ثبوت ثابت دارند. برخی حکمای اسلامی بر این باورند که پذیرش قاعده ثبوت ثابت و وجود رابط طرفینی که از ابتکارات ملاصدرا است، به نزاع دیرین حکما پیرامون نحوه تحقق معقولات ثانی پایان داده و میان دو نحله افلاطونیان و مشائیان جمع نموده است.
ساختار قضایای منطقی از دیدگاه فلاسفه و منطقدانان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قضیه منطقی حملیه باعتبار کیف تقسیم میشود به موجبه و سالبه و هر یک از آن دو، باعتبار محمول تقسیم میشود به محصّله المحمول، معدوله المحمول و سالبه المحمول. اما در چگونگی ساختار و نیز مفاد آنها میان فلاسفه و منطقدانان اختلاف نظر جدّی وجود دارد که قابل تحقیق است. درباره تعداد اجزاء مقوّم حقیقت قضیه و اجزاء خارج از حقیقت قضیه که لازمه تحقق آن هستند نیز نظر واحدی وجود ندارد. تعداد اجزاء قضیه بحسب اختلاف هلیّات بسیطه و هلیّات مرکّبه موجبه و سالبه مشخص میشود. درباره نسبت حکمیه نیز برخی معتقدند در همه قضایا چه موجبه و چه سالبه نسبت، ثبوتی و وجودی است ولی بعقیده برخی دیگر، این نسبت تنها در قضایای موجبه، ثبوتی است و در قضایای سالبه، سلبی و عدمی است. افزون بر این، مشروط یا غیر مشروط بودن تحقق موجبه معدوله نیز مطرح شده و قضیه سالبه المحمول نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. ساختار قضیه سالبه المحمول در صورت ملفوظ، همانند قضیه سالبه محصّله است اما در مفاد و مدلول، متفاوت است. مفاد قضیه سالبه محصّله، رفع و قطع حکم ایجاب است ولی مفاد سالبه المحمول ایجاب سلب است. این نوع قضیه را خواجه نصیرالدین طوسی و از معاصرین، علامه طباطبایی بعنوان یک قضیه» منطقی قبول ندارند.
ماجرای پایان ناپذیر «فعل مرکب»: درآمدی به مفهوم شناسی و اصطلاح شناسی فعل غیر بسیط در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش وسیعی از نوشتگان موجود درباره «فعل مرکب» در زبان فارسی به تعیین مصادیق این اصطلاح اختصاص یافته است. با این حال، پس از قریب به چهار قرن از شناسایی این ساخت در زبان فارسی، هنوز پژوهشگران بر سر تعریف یا تلقی واحدی از آن به اجماع نرسیده اند. در نوشتار پیش رو بر آنیم تا نشان دهیم این اختلاف نظر بیشتر ریشه اصطلاح شناختی دارد تا مفهوم شناختی. بدین منظور پس از مرور آراء عمده نویسندگان درباره زنجیره های موسوم به «فعل مرکب»، این زنجیره ها را بر اساس تعاریف مقبول نزد زبان شناسان از دو مفهوم «فعل» و «مرکب» مورد ارزیابی قرار داده و نشان می دهیم که اولاً «فعل» بودنِ آنها چندان وجهی ندارد و ثانیاً مشکل بتوان همه آنها را «مرکب» (به مفهوم ترکیب ساخت واژی) محسوب نمود. در پایان پیشنهاد کرده ایم که همه این ساخت ها را می توان تحت مقوله «محمول مرکب» (معنایی یا دستوری) گنجاند و بدین ترتیب به اتفاق نظر نزدیک شد.
بررسی استدلال ابن سینا در الهیات شفا بر عرض بودن وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
27 - 40
حوزه های تخصصی:
بر اساس گزارشهای ارسطو، عده یی از فیلسوفان یونان باستان «واحد» را جوهری مستقل میپنداشتند که در نسبت با سایر جواهر، نقش علّی دارد. ارسطو با تبیین «محمول» بودن «واحد» و نیز بیان تالیهای فاسد مترتب بر نظریه یادشده، بر ابطال آن کوشیده است. ابن سینا نظریه جوهر بودن واحد و نقدهای ارسطو بر آن را در مباحث الهیات از کتاب الشفاء بتفصیل مورد بررسی قرار داده و برخلاف ارسطو، به صرف «محمول» دانستن «واحد» بسنده نکرده بلکه از طریق یک استدلال غامض و مفصل، سعی نموده عرضِ لازم بودن «وحدت» را بعنوان مبدأ اشتقاق «واحد» به اثبات برساند. استدلال ابن سینا از جهاتی متعدد نقدپذیر است که مهمترین انتقاد وارده بر آن خلط میان عروض مقولی و عروض تحلیلی است. وحدت صرفاً عرض تحلیلی است و استدلال ابن سینا نمیتواند عرض مقولی بودن وحدت را اثبات نماید.
زمان و نمود در دستور سنتی زبان ترکی آذربایجانی در مقایسه با رویکرد نظام دستور نقشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که منابع دستوری زبان ترکی آذربایجانی عموماً بر پایه دستور سنتی است و تمایزی بین عنصر زمان و نمود در این دستور صورت نگرفته است، بنابراین جستار حاضر به بررسی و مقایسه عنصر زمان و نمود در زبان ترکی و انگلیسی با رویکرد دستور نقشی هلیدی می پردازد. در مرحله نخست تحلیل داده ها، پیوندهای زمان در زبان ترکی و سپس ساختار وجه در قالب جملات انگلیسی با معادل های ترکی شان مقایسه و بررسی شدند که این نتایج به دست آمد: در تمامی منابع دستور سنتی ترکی آذربایجانی، پیوندهای -ir، ar/әr و –miş که بیانگر فرآیند وقوع فعل هستند، به عنوان پیوندهای زمان در نظر گرفته شدند. به بیان دیگر، در دستور سنتی با نوعی از آمیختگی زمان و نمود مواجه هستیم. از طرف دیگر، این تکواژها در رویکرد دستور نقشی در گروه زمان داری ها قرار نمی گیرند، بلکه در بخش باقی مانده، نقش اول محمول ها یعنی فرآیند زمانی وقوع فعل را بازی می کنند. همچنین مشخص شد که تکواژ زمان حال در ترکی- برخلاف نگرش دستور سنتی- با عدم حضور پیوند زمان گذشته (di-) نمود پیدا می کند؛ یعنی با تکواژ صفر و مطابق دستور نقشی در بخش «محمول» واقع می شود. برخلاف زبان انگلیسی که تکواژهای زمان داری در مواردی به شکل ادغام با فعل واژگانی نمود پیدا می کنند، این تکواژها در ترکی همیشه به شکل تکواژ وابسته، به پایه فعل واژگانی متصل می شوند.