فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
309 - 318
حوزههای تخصصی:
Developing the empirical method based on observation and experiment, Alhazen is considered the greatest Muslim physicist and the most significant figure in the history of optics between antiquity and the seventeenth century. Inventing a camera obscura, Alhazen rebuilt our conception of eyesight. His theory of vision was enormously prominent and much of our understanding of optics and light is based upon his groundbreaking discoveries. He began his criticism of emission by describing what happens when people are exposed to bright lights. No matter what the light source, the effect of bright lights was always the same. What this indicates to Alhazen is that light entering into the eye from an external source had some serious function in eyesight. Respecting observation, experiment and empirical method, Suhrawardi, the father of Illumination School, argues all theories of vision and rejects them just by mere reasoning. Suhrawardi validates his own Illuminationist method by scientists’ empirical method. So, I will argue, he is not to deny empirical aspect of Alhazen’s theory of vision. In an allegory, I will use the camera, representing the whole process of a human vision, while I use “beyond camera” for the embodiment that allows for the unfolding of a human soul’s position in the process of vision. What Alhazen is speaking of, we might call the process within the camera; while what Suhrawardi is speaking of, we could name the process behind the camera.
ارائۀ الگوی اهداف برنامۀ درسی فارسی دورۀ ابتدایی مبتنی بر تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف ارائه الگوی اهداف برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی مبتنی بر تفکر انتقادی به اجرا درآمد. پژوهش کیفی و ترکیبی از تحلیل محتوا و روش نظریه ای می باشد. به منظور جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و بررسی اسناد و مدارک استفاده شده است. به دلیل مصوب نبودن راهنمای برنامه درسی فارسی، راهنمای معلم فارسی پایه های اول تا ششم و نسخه غیرنهایی راهنمای برنامه درسی حوزه زبان و ادبیات فارسی سال 1399 به همراه راهنمای برنامه درسی حوزه تربیت و یادگیری زبان و ادبیات فارسی سال 1394مورد بررسی قرار گرفت و مصاحبه با 47 تن از معلمان دوره ابتدایی، اساتید زبان و ادبیات فارسی و متخصصان برنامه درسی انجام گرفت و برای تجزیه و تحلیل داده ها از کدگذاری باز و محوری بهره گرفته شد. در مرحله بعد با به کارگیری پژوهش نظریه ای و انجام کدگذاری انتخابی، الگوی پارادایمی برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی مبتنی بر تفکر انتقادی نیز ارائه گردید. براساس نتایج به دست آمده از میان اهداف برنامه درسی فارسی دوره ابتدایی، تنها اهداف شکوفایی مهارت های اجتماعی و ارتباطی، پیوستگی افکار و تفکر مدون و ژرف اندیشی و ژرف نگری مبتنی بر رویکرد تفکر انتقادی هستند که در این میان هدف ژرف اندیشی و ژرف نگری دارای بیشترین ارتباط با مولفه های تفکر انتقادی است.
اندیشیدن کودک به مثابۀ مساله ای فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذهن و اندیشیدن کودک و شیوه کارکرد آن مورد مطالعه علوم متفاوت، به ویژه روان شناسی کودک بوده است. فلسفه نیز به این موضوعات توجه دارد. اما توجه فلسفه به اندیشیدن کودک متمرکز بر این مساله نیست که کودک به چه مسائل فلسفی می اندیشد. توجه فیلسوفان بر اندیشه کودک تابع پاسخ به مسائل فلسفی است، مثل مساله چگونگی حصول معرفت، مساله نسبت معرفت با زبان و فرهنگ، و مساله امکان معرفت پیش از یادگیری زبان مادری. در پاسخ به چگونگی امکان معرفت، فیلسوفان و معرفت شناسان به ماهیت سوژه (صاحب تجربه) توجه کردند و در سنت تجربه گرایی جریانی شکل گرفت که در جوهر بودن ذهن فردی تردید ایجاد کرد و به تبع آن، زبان را به مثابه هویت سوبژکتیو جمعی در فرایند معرفت معرفی کرد. در نتیجه، این جریان فلسفی کودک را پیش از ورود به قلمرو زبان مادری، فاقد معرفت و اندیشه دانست. در این مقاله فرایند تاریخی مذکور را از فیلسوفان کلاسیک مدرن تا کواین و ویتگنشتاین دنبال می کنیم، و مسایل مذکور را بررسی خواهیم کرد. روش این پژوهش کتابخانه ای و مبتنی بر متون فلسفی و تحلیل آنها است و آشکار خواهد شد که تامل در باب اندیشه کودک چگونه می تواند به پاسخ به برخی مسائل فلسفی بیانجامد.
The Ontological Place of Invocation (du’a) from the Quranic and Islamic Gnosis Perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
217 - 232
حوزههای تخصصی:
The main aim of this article, which is to express the essence of duʼa, starts with a question: what is duʼa, and doesn't it constitute a gap in the system of causality and rational structure of the creation of the world? A definition of the essence of duʼa and its dynamics is given through the presentation of the essential basis of the creation of the world according to some Quranic verses, as well as Islamic speculative Gnosticism according to which the world is based on desire and demand (talab). On this basis, the ontological status of duʼa and the fact that it does not contradict God's wisdom is underlined. The second part of the study is based on an interpretation of a Quranic verse according to which the reality of duʼa is made possible only thanks to God and through His creation of an innate divine human nature, which naturally searches its God and addresses its demands to Him. From this point of view, the special status of man in respect to all the other creatures who, through his supplications, is responsible of defining his ontological status in this world and the hereafter, is also presented
ارزیابی جان هیر از خداباوری کانت با توجه به شکاف اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
100 - 114
حوزههای تخصصی:
آنچه جان هیر با توجه به تعالیم کانت از شکاف اخلاقی تعبیر می کند، در عقل عملی و تمایز میان اراده اخلاقی و میل انسان به عدم پیروی از آن است. او اولین گام برای پل زدن این شکاف را کمک از دو قاعده امر مطلق می داند: قاعده قانون کلی و قاعده غایت فی نفسه. امر مطلق ما را ملزم به رعایت قوانین اخلاقی می کند، زیرا اگر در حد توانمان نبود که از آنها اطاعت کنیم، به ما دستور داده نمی شد که چنین کنیم. پس ابتدا باید قاعده ای را برگزینیم که بتوانیم آن را قانونی کلی بدانیم و طبق آن عمل کنیم؛ سپس، باید بتوانیم انسانیت را غایت خود قرار دهیم و پیشبرد اهداف و غایات دیگران را بر خواسته های خود اولویت دهیم؛ اما با وجود شری که ذاتی انسان است، همیشه این خطر وجود دارد که سعادت خود را بر سعادت دیگران ترجیح دهیم، بنابراین استفاده از این قاعده ها منجر به انقلابی درونی می شود که میسر نمی شود، مگر با مساعدتی الهی. یعنی باید ایمان داشت به اینکه خیری اعلا وجود دارد که اگر انسان سعادت دیگران را بر سعادت خود ترجیح داد و زندگی فضیلت مندانه ای در پیش گرفت، به او سعادتی متناسب با فضیلتش داده خواهد شد.
بررسی نظریه امر الهی در اخلاق و شبهات و چالش های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
5 - 25
حوزههای تخصصی:
این نوشتار بر آن است نظریه امر الهی و شبهات و چالش های آن را که مدافع ریشه داربودن اخلاق در دین خداست مورد بحث و بررسی قرار دهد. این نظریه در میان متفکران مغرب زمین از زمان سقراط تاکنون و هم در میان اندیشمندان اسلامی طرفداران خاص خود را داشته است. مطابق این نظریه، ازلحاظ اخلاقی، خوب آن چیزی است که خدا امر کند و بد آن چیزی است که خدا نهی کند. در ابتدا سعی شده است که تعریف های روشنی از اخلاق و دین ارائه شود. منظور از دین، ادیان الهی است که خداوند به پیامبران الهی وحی کرده است که اسلام، تجلی تام و تمام آنهاست و منظور از اخلاق، اخلاق دستوری است که درصدد کشف معیارهای اعمال خوب و بد است. درضمن توضیح این نظریه، شبهات وارد بر این نظریه مطرح شده است. آنها عبارت اند از: 1. راه تشخیص اوامر الهی؛ 2. مسئله الزام در نظریه اوامر الهی؛ 3. خودمختاری در نظریه اوامر الهی؛ 4. بن بست این نظریه. در ادامه، پاسخ های مناسب آنهابه اجمال بررسی شده است به گونه ای که این نظریه با اضافات و تعدیلاتی قابل دفاع باشد.
فلسفه اسلامی معاصر و چالش های پیش روی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه اسلامی معاصر در ابعاد و زمینه های مختلفی با چالش های مهمی مواجه است، برخی از این چالش ها عبارتند از: 1. عدم تنوع در روش ها، موضوعات، مسائل، رویکردها و نظریات آن، 2. عدم ارتباط آن با پرسش های فلسفی انسان معاصر، 3. کاربردی نبودن، 4. انتزاعیت و انضمامی نبودن، 5. مشکل وابستگی به مکاتب فلسفی قبلی، 6. عدم تعامل کافی آن با دیگر حوزه های معرفتی بشر، 7. عدم ظرفیت بالفعل لازم برای تولید فلسفه های مضاف، 8. عدم استقلال از آموزه های الهیاتی و ایدئولوژی های دینی،9. نظریه پردازی به جای شرح نویسی، 10. عدم گفتگو با مکاتب فلسفی دیگر و جذب قابلیت های آنها، و 12. عدم خودانتقادگری و دوری از جزم گرایی. در این تحقیق نشان داده می شود که بحران فلسفه اسلامی معاصر در مواجهه با چالش های اساسی مزبور است، به این معنا که نه تکثر قابل قبولی در موضوعات و مسائل دارد، نه با پرسش های فلسفی انسان مسلمان سروکار دارد، نه یک فلسفه عینی و کاربردی است؛ بلکه شدیداً به سنت فلسفی گذشته وابسته است. ضمن اینکه هنوز هم دچار مشکل شرح و حاشیه نویسی است. بین فلسفه اسلامی معاصر و الهیات اسلامی نوعی خلط و پیوند غیرمنطقی وجود دارد. همچنین با دیگر زوایای زندگی انسان مسلمان و معارف بشری ارتباط لازم و معنادار ندارد. و اینکه رویکرد انتقادی قوی ای در فلسفه اسلامی معاصر وجود ندارد و با دیگر مکاتب فلسفی در گفتگوی سازنده نیست. در این تحقیق تلاش می شود راه کارهایی پیشنهادی برای برون شد فلسفه اسلامی معاصر از چالش های پیش رو معرفی گردد، از جمله آنها توجه به مسائل طرح شده از سوی فلسفه معاصر غرب، اقبال به فلسفه های مضاف، و استقلال جویی از الهیات اسلامی، و اتخاذ رویکرد عینی، کاربردی و انتقادی بسیار مهم هستند.
بررسی تطبیقی جوهریت نفس سینوی و فلسفه ذهن معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
39 - 75
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به جوهریت نفس ناطقه نزد ابن سینا دیدگاهی بنیادی بوده و از امهات انسان شناسی سینوی به شمار می رود. مسأله جوهریت نفس برای ابن سینا اساسی است چرا که تبیین کننده مسأله جاودانگی نفس ناطقه انسانی است و بدین جهت وی بصورت مفصل و با ذکر چندین نوع دلیل به دفاع از این آموزه می پردازد. در عوض اغلب دیدگاههای معاصر در فلسفه ذهن منکر جوهریت نفس بوده و حداکثر آن را خاصیتی نشأت گرفته از فرآیندهای فیزیولوژیک و مغزی تلقی می کنند. با اینکه عمده دلیل ابن سینا بر تجرد نفس متکی به تمایز ادراک عقلی از سایر فرآیندهای بدنی است ولی در ضمن ادله دیگر و با رویکردهای پدیدارشناختی ادراکات و تامل در روابط نفس و بدن نیز به دفاع از تجرد و جوهریت تفس پرداخته و در ساخت و پرداخت برهان معروف انسان معلق در فضا از این دست شواهد تجربی بهره برده است. در این نوشتار ضمن معرفی دیدگاه ابن سینا ادله وی از دیدگاهی تطبیقی و با در نظر گرفتن دیدگاههای معاصر فلسفه ذهن و پیشترفتهای علوم بیولوژیک و عصب شناسی بررسی شده و این آموزه مورد بررسی انتقادی قرار خواهد گرفت.
مرگ آگاهی از دیدگاه نیچه و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
137 - 153
حوزههای تخصصی:
مرگ آگاهی نزد شوپنهاور در شناخت خواست و مرگ خودخواسته و در واقع، در لغو خواست جاودانگی نهفته است. نظر وی هر نوع تفرد در جاودانگی را انکار می کند و از این رو، میل به بقاء در انسان را سیراب نمی کند. جنس مرگ اندیشی وی از نوع شهود نفسانی است. نیچه از مرگ به سمت زندگی نظر می کند و به عبارتی، سرنا را از ته می نوازد، این مرگ است که نیروی زندگی به انسان می بخشد. ایده آل زندگی هر فردی با مشخصه های شخصی او تعریف می شود. نیچه از انسان می خواهد خلاقانه زندگی کند نه منفعلانه. نیچه پیرو اخلاق طبیعی فردی است، اما در تبیین باور خود، زوایایی از اخلاق طبیعی که مبتنی بر اموری غیر از تنازع بقاء هستند را نادیده می گیرد. همچنین، او از نقش عوامل محیطی و آموزش در ساخت ابَرانسان غفلت ورزیده است. آنچه وی به عنوان راه کار برای معناداری زندگی معرفی می کند، مستلزم داشتن خرد ناب است که هم سنگ خردهای عامه مردم نیست و از این رو، کارآمدی همگانی ندارد. مرگ آگاهی نزد وی از جنس فهم است که به وسیله تمام قوای طبیعی انسان تولید می شود.
The Functions of Preunderstandings in ʾAllāmah Ṭabāṭabāʾī’s Hermeneutics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
339 - 360
حوزههای تخصصی:
Drawing upon the hermeneutic basis that understanding and interpretation of a text is conditioned by the reader’s preunderstanding, this article examines ʾAllamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings. In so doing, the article first, will explore ʾAllamah’s constitutive and non-constitutive preunderstandings. As the foundation of his Qur'anic interpretation, the constitutive category is divided into three subcategories: text-specific, interpreter-specific, and interpretation-specific. The non-constitutive category is studied under the following two subcategories: the imposed and non-imposed preunderstandings. Although the article studies ʾAllamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings, this categorization can be applied in studying any scriptural hermeneutic discourse. The contribution of this article to the field, is not limited to Allamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings. The method applied in this study can be used in the study of any scriptural hermeneutics.
ارزیابی آرای ابن سینا درباره فردیت بر اساس این باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
109-135
حوزههای تخصصی:
وجود ویژگی این بودگی در اشیاء، از جمله راه حل هایی است که برای حل مسئله ی تمایز و مسئله ی فردیت در اشیاء ارائه شده است. باور به وجود چنین ویژگی ای به فلسفه دانس اسکاتس باز می گردد. اغلب اندیشه ی وی را تحت تاثیرابن سینا می دانند. درمتن پیش رو ابتدا برخی مطالب مقدماتی مانند اختلاف نظر در مساوی بودن این بودگی و ذات فردی، به منظور روش شدن نقطه نظر این باوران، بیان شده است. سپس نگرش ابن سینا درباره ی این موضوع شرح داده شده و پس از آن به تاثیر ابن سینا بر اسکاتس به عنوان واضع اصطلاح این بودگی پرداخته شده است. در آخر اندیشه های ابن سینا بر اساس نظرات این باوران معاصر ارزیابی شده و به این نتیجه کلی رسیده که هرچند ابن سینا در ایجاد سوال از تشخص و فردیت در ذهن اولین این باور تاریخ فلسفه، یعنی اسکاتس نقشی برجسته داشته؛ اما باید توجه داشت که در فلسفه ی تحلیلی معاصر آراء بوعلی نه با ذات فردی و نه با این باوری سازگاری ندارد. در نتیجه، نه تنها نمی توان بوعلی را این باور قلمداد کرد بلکه حتی به نظر می رسد می توان وی را از جنبه هایی ضد این باور نیز به شمار آورد.
بازنگری جای فضا در فلسفۀ دیرند برگسن و دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیرند در فلسفه برگسن به نحوی مفهوم سازی شده است که گویا مفهومی غیرفضایی و بدون فضا قابل تصور است و در فلسفه دلوز به نحوی کاملاً مستقل از فضا و به مثابه علت تمام تفاوت یابی و کثرت کیفی خود مفهوم سازی می شود، گویی که فضا فاقد اثر علی بر فرایند تفاوت یابی کیفی دیرند است. این شیوه مفهوم سازی باعث می شود که فضا دارای موقعیت فرعی در فلسفه دیرند برگسن و دلوز باشد و از سوی دیگر، دیرند در چارچوب رویکرد اتمی، فردگرایانه و فارغ از مناسبات اجتماعی و قدرت مطرح شود. هدف مقاله حاضر این بود که با قراردادن برگسن علیه دلوز و دلوز علیه برگسن، دیرند را با اتکاء به دیدگاه دلوز به مثابه یک همبودیِ فضایی مطرح کند تا از این طریق، ابعاد فضایی دیرند برجسته شود و از سوی دیگر، با اتکاء به دیدگاه برگسن، علت تفاوت یابی دیرند را نه آن گونه که دلوز مدعی است تماماً درونی، بلکه بخشی از آن را بیرونی و در فضا قرار بدهد. این استراتژی موجب می شود تا در گام اول جای فضا در فلسفه دیرند با تأکید بر فضا به مثابه علت تفاوت یابی دیرند برجسته شود و درگام دوم دیرند از حوزه خصوصی وارد حوزه عمومی، سیاست و برساخت گرایی اجتماعی شود.
مهم ترین راه کارهای روزآمد سازی فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چند قرن است که فلسفه اسلامی در قسمی "انزوا" به سر می برد، به این معنا که روزآمدی خود را از دست داده است؛ چه این که حل "مسأله" نمی کند، یا دست کم مواجهه جدی و فعال با مسائل روز ندارد. نوشتار حاضر ضمن اشاره به چیستی، امکان و تحقق فلسفه اسلامی؛ دستاوردهای فلسفه اسلامی؛ و سیر تطور فلسفه اسلامی در بستر تاریخ (متقدم، متأخر، و معاصر)، سه قسم فلسفه اسلامی را از هم تفکیک کرده است: فلسفه اسلامی در مقام مفهوم؛ فلسفه اسلامی در مقام تحقق (مشائی، اشراقی، صدرائی، و نوصدرائی)؛ و فلسفه اسلامی آینده. فلسفه اسلامی آینده، فلسفه اسلامی مطلوب است که می تواند بعدها پدید آید و پیدایش آن البته شرایط و لوازمی دارد که باید به آنها التفات کرد، از جمله توجه به مسائل روز به ویژه مسائل اجتماعی- فرهنگی و کاربردی. به نظر می رسد بقای فلسفه اسلامی و نپیوستن آن به تاریخ، در تقابل با ایده "پایان فلسفه اسلامی"، منوط به این مهم است. در ادامه، به مهم ترین و محوری ترین راه کارهایی اشاره شده است که می توانند فلسفه اسلامی آینده یا مطلوب را تحقق بخشند؛ این راه کارها عبارتند از: اعتنای فلسفی به علوم و فناوری های جدید؛ توجه به موج چهارم در فلسفه؛ پرداختن به فلسفه های مضاف؛ اتخاذ رویکردهای انضمامی در فلسفه؛ اجرای پژوهش های میان رشته ای در فلسفه؛ و به کارگیری روش های جدید در فلسفه.
بازخوانی مسئله شر و راه حل های آن در اندیشه علامه طباطبایی (ره) بر اساس سه نظریه معرفة النفس، نظریه اعتباریات و نظریه هبوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر نقضی بر منظومه علم مطلق، قدرت مطلق و خیرخواهی مطلق خداوند تلقی شده است. در این مسئله، چند نوع دفاع از وجود خداوند وجود دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از دفاع مبتنی بر موهوم یا عدمی انگاشتن شر، دفاع مبتنی بر حاصل جمع برتر خیرها، و دفاع مبتنی بر توجه به سایر صفات خداوند یا توجه به اختیار انسان. علامه طباطبائی پاسخی در باب شرور داده است که راهی چندجانبه را طی می کند. وی بر اساس فلسفه هبوط زمینی آدم و به دنبال آن هم آغوشی آدمی با اعتباریات، از سویی، و ازخودبیگانگی آدمی، از سوی دیگر، تبیینی برای سختی ها و شرور داده است. هبوط زمینی انسان، که ناشی از توجه به بدن زمینی به همراه غفلت از توجه به حضور خداوند است، معرفتی جدید و به دنبال خود عالَمی جدید برای انسان رقم می زند که همراه رنج ها و سختی هاست. در این عالَم جدید، اعتبار از حقیقت و تشریع از تکوین جدا می گردد و همین بستری می شود تا شرور تکوینی نیز از شرور اعتباری و تشریعی منحاز شوند، به گونه ای که گاهی یک شر تکوینی امری خیر اعتبار و تلقی شود. آدمی دردها و رنج های تکوینی را می تواند وسیله ای جهت امتحان و توجه به حضور خداوند قرار دهد، و در این صورت دردها و رنج ها نه تنها تسکین و معنا می یابند، بلکه ناپدید می شوند. شرور حقیقی یا اعتباری هم می توانند بر اساس معنایی که پیدا می کنند در همین وضعیت دنیایی خود خیر تلقی شوند.
جایگاه انتخاب عقلانی در افعال اختیاری انسان از دیدگاه صدر المتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
137-167
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا نفس ناطقه را دارای شئون ادراکی و اجرایی می داند. انسان می تواند در مسیر اندیشه تا عمل با حضور عقل عملی هنگام تزاحم هایی که احیاناً بین قوه ناطقه و سایر قوای نفس به وجود می آید انتخاب صحیح داشته باشد. این پژوهش قصد دارد با روشی توصیفی تحلیلی به تبیین انتخاب در آثار ملاصدرا بپردازد؛ انتخابی که تنها گاهی عقلانی است. صدرا برای تبیین حقیقت انتخاب عقلانی، به نقش هایی که عقل عملی می تواند در فرآیند فعل اختیاری ایفا کند توجه می کند. از نظر او عقل عملی با غلبه بر وهم در باره ادراکات تصوری تأمل می کند، گاهی آن ها را به عنوان امر نافع تأیید نمی کند؛ با ایستادگی در برابر برخی از شوق های حیوانی (شهوت و غضب) از تشدید آن ها جلوگیری می کند؛ امور جزئی را که خود به جواز، نیکویی و زیبایی آن ها حکم داده است با عزمی قاطع به صحنه عمل می آورد. در تمام مسیر یک فعل اختیاری، نفس پیوسته در حال انتخاب است. عقل عملی با ایفای کامل این نقش ها انتخاب عقلانی و خوب را محقق می سازد و برعکس با غیبت عقل عملی قطعاً انتخابی بد و عملی غیرانسانی شکل می گیرد. عمل انسان تنها هنگامی انسانی است که جزء علمی نفس، به فهمی عالمانه و عقلی برسد و این فهم را با عزمی قاطع که در ناحیه جزء عملی در پرتو عقلانیت عملی حاصل می شود همراه کند.
حرکت بُرداری جوهر؛ تکمله ای بر حرکت جوهری ملاصدرا «نظریه حکیم متألّه استاد عابدی شاهرودی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
263-285
حوزههای تخصصی:
مسئله«حرکت» از جمله مسائلی است که از همان آغاز و شگل گیری فلسفه در ایران و یونان، شکل گرفت و مورد توجه و تاکید فیلسوفان واقع شد و از این رو، رساله ها و کتاب های بسیاری در این باره نوشته اند. یکی از آن مسائل که ذیل این موضوع مورد بررسی قرار گرفته، حرکت در «جوهر اشیا» است که ملاصدرا آن را ابتکار و مطرح کرده است. این مسئله از زمان طرح تا به امروز مورد نقد و اِبرام قرار گرفته و موافقان و مخالفانی را نیز برانگیخته است. او مدعی است حرکت جوهری«حرکتی است که در ذات اشیا رُخ می دهد». این مقاله بر آن است ضمن اشاره ای به حرکت جوهری، دیدگاه فیلسوف معاصر استاد عابدی شاهرودی را که با عنوان«تکمله ای بر نظریّه حرکت جوهری» است به اختصار بیان کند. در این نظریه، حرکت، یک حرکت تالیفی است که بر اساس نظریه حرکت بُرداری، نظریه ملاصدرا را که کاستی هایی دارد و در متن مقاله به برخی از آنها اشاره شده است، آن کاستی ها جبران می شود. از این رو، نخست حرکت جوهری را بر اساس تعریف ملاصدرا به اختصار بَررسیده و سپس نظریّه استاد که با عنوان«حرکت بُرداری» تکمله ای بر حرکت جوهری ملاصدرا آمده که در آن زمان یک حادثه غیر قابل برگشت است، برخلاف نظر استاد که زمان یک امر قابل برگشت است، تبیین شده است.
بررسی نظریه «جهت داری علم»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
57 - 74
حوزههای تخصصی:
تولید علم دینی یکی از مقدمات بسیار مهم در تحقق تمدن اسلامی است و همواره دغدغه اندیشمندان اسلامی بوده است. راهکارهای مختلفی نیز برای تولید علم دینی پیشنهاد شده. یکی از مراکزی که با سابقه طولانی به این امر اهتمام ویژه ای داشته و تولیدات و نظریات پیرامونی قابل توجهی در این موضوع ارائه داده است، «فرهنگستان علوم اسلامی قم» است. بررسی هویت علم دینی مورد نظر فرهنگستان علوم تا قبل از تبیین و بررسی مبانی آن امری خطاست و محققین را به مغالطات فراوان مبتلی خواهد کرد. فرهنگستان در تعیین «هویت علم دینی» به مبانی ششگانه غرب شناختی، جامعه شناختی فرآیند تولید علم، معرفت شناختی، فلسفی، منطقی، روش شناسی، دین شناسی معتقد است. یکی از نظریات ویژه فرهنگستان که به منزله رنسانسی در مباحث معرفت شناسی محسوب می شود نظریه «جهت داری علم» است. این نظریه یکی از مبانی ابداعی و بسیار تاثیرگذار فرهنگستان در تحلیل هویت علم دینی است. در نوشته حاضر با بهره گیری از روش تحقیقات کتابخانه ای و بررسی عقلانی مباحث به تبیین زوایای مختلف نظریه جهت داری علم و نقد آن پرداخته ایم. پرداختن به این نظریه از جهت ریشه ای بودن آن و ایجاد امکان نقد باقی نظرها و آثار علمی فرهنگستان از اهمیت خاصی برخوردار است. ویژگی دیگر خاص این تحقیق بهره بردن از آثار موجود در مخزن فرهنگستان است که بعضا منتشر نشده است.
بررسی الهیات علمی از دیدگاه آرتور پیکاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
129 - 150
حوزههای تخصصی:
الهیات علمی یکی از گرایش های جدید در الهیات مسیحی است که تنها راه برون رفت از چالش های الهیاتی را مددگرفتن از علم می داند. آرتور پیکاک الهی دانان و زیست شیمی دان بریتانیایی از جمله متفکرانی است که طرحی را برای الهیات علمی ارائه داده است. مسئله اصلی نوشتار حاضر این است که الهیات علمی از دیدگاه او چه ویژگی هایی داشته و چه نقدهایی بر آن وارد است. برای پاسخ به این مسئله از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده و هدف از طرح چنین بحث هایی این است که بتوان از تجاربی که الهی دانان مسیحی در برابر چالش های جدید الهیات داشته اند، بهره برد. مراجعه به آثار پیکاک روشن می کند که الهیات علمی او عمدتاً بر یافته های علمی تکیه داشته، از نگاه او، باورهای الهیاتی باید در پرتو یافته های علمی بازبینی شوند. وی همچنین از استنتاج بهترین تبیین به عنوان روش و از واقع گرایی به عنوان مبنای علم در الهیات استفاده می کند تا به الهیات بین الاذهانی و علمی برسد. یکی از اشکالات الهیات علمی پیکاک این است که یافته های علمی قطعیت و ثبات نداشته، گره زدن زلف الهیات به آنها، الهیاتی زودگذر را ثمر خواهد داد که مطلوب نخواهد بود. این اشکال حتی به بهره گیری از استدلال و مبنای علمی نیز وارد است.
Spring is in the Air A new philosophy of love(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
95 - 116
حوزههای تخصصی:
The experience of our conscience belongs in the same category as feeling, thinking and wanting. However, it has a special aspect, namely the presence of other human beings as absolute entities. The process of experience is concerned with the way to best promote your own interests, with how far you will go in actualising your essential characteristics as an absolute entity. The discussion of our urge for survival shows that we can go quite far in that respect, and that to actualise that urge, there are in fact no boundaries; everything is permitted. The same can be said about actualising our other essential characteristics, but the difference is that our need to do so is perhaps less cogently present; it is not our life, or at least not our continued material existence, that is at stake. Nonetheless, we can and may even choose to go to extremes in this respect and thus to give ourselves priority over others. Respect for the interests of others is based on self-respect, which may lead you to decide to subject your dealings with other people to a set of standards for yourself. Here we enter the area of morals and ethics, to which we can attach a complete moral philosophy and on the basis of a belief, a moral theology. At the end of this road is total love of yourself and others, because you have come to realise that it is the only way that can lead to the fourth essential characteristic of human beings as absolute entities, namely self-fulfilment. You will then have developed in a way that allows you to give yourself and others the scope we need as absolute entities (compassion, solidarity). Self-fulfilment is achieved through self-development, i.e. discovering and honing our gifts and talents and thus finding our own identity (development), a process by which the lives of human beings as absolute entities acquire purpose (the search for meaning). Self-fulfilment is self-actualisation, the state that results from the realisation of the essential characteristics of human beings as absolute entities, and it leads to satisfaction derived from ourselves or our activities, a sense of being satisfied with what we have accomplished.
عدم تلازم میان «واقع گرایی اخلاقی» و «استنتاج باید از هست» در اندیشه مور: تبیین و بررسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
133 - 149
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی اخلاق و منطق اخلاق برخی از مباحث مهم فرااخلاق را تشکیل می دهند. مهم ترین بحث هستی شناسی اخلاق واقعی بودن یا واقعی نبودن ارزش ها و مهم ترین بحث منطق اخلاق، استننتاج یا عدم استنتاج «باید» از «هست» است. با توجه به ارتباط عمیق میان مباحث فرااخلاق، عدم استنتاج «باید» از «هست» را باید لازمه ی غیرواقع گرایی اخلاقی دانست. مور به رغم باور به واقعیت داشتن ارزش ها، به عدم استنتاج «باید» از «هست» معتقد است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی ابتدا به بیان دیدگاه مور در این باره پرداخته و سپس آن را بررسی کرده است. دستاورد پژوهش حاضر که نوآوری آن نیز به شمار می رود، این است که با نگاهی نو و نقدهایی جدید نشان داده که دیدگاه مور مبنی بر عدم استنتاج «باید» از «هست»، درست نیست و این نادرستی در نادرستی تحلیل او از واقع گرایی اخلاقی و چگونگی ارجاع ارزش های اخلاقی به واقعیت ریشه دارد.