مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
علوم شناختی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به بررسی اجمالی علوم شناختی و اقتصاد شناختی پرداخته می شود در مجموع دونظریه عمده علوم شناختی درباره ی نحوه ی عملکرد ذهن وجود دارد که عبارتند از: نظریه های الهام گرفته از کامپیوتر و هوش مصنوعی و نظریه ی مدل های پیوندگرا. درحال حاضر نظریه ی مدل های پیوندگرا، نظریه ی غالب در زمینه ی عملکرد ذهن در علوم شناختی است. هایک و نورث، دو اقتصاددان برنده ی جایزه ی نوبل هستند که براساس مدل های پیوندگرا کوشیده اند با استفاده از مفاهیمی مانند فرهنگ، باورها و نهادها، ارتباطی میان ذهن، شناخت و عملکرد اقتصادی برقرار کنند. این مقاله نشان می دهد هرچند مدل های هایک و نورث نکات بدیعی را مطرح میکنند اما دارای مشکلاتی نیز هستند و شاید بتوان با استفاده از سایرنظریه ها مانند نظریه های نهادگرایی گفتمانی به تکمیل آن ها مبادرت ورزید.
آموزش میان رشته ای: نوآوری علوم شناختی در آموزش فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در نظر دارد پیامد علوم شناختی را به منزله مطالعه ای بین رشته ای در آموزش فلسفه ذهن بررسی کند. علوم شناختی با پرداختن به بررسی یکپارچه ذهن در روش شناسی پژوهشی خود، این امکان را به وجود آورده که شیوه ها و فنون جدیدی در زمینه روش های آموزش فلسفه ذهن به کار گرفته شود. برای روشن ساختن نوآوری پداگوژیک حاصل از علوم شناختی در فلسفه ذهن، ابتدا مفروضه های معرفت شناختی علوم شناختی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد آموزش فلسفه ذهن مستلزم توجه هم زمان به دانستنی ها و مهارت هاست. مسئله دیگر، تنوع شایستگی ها و تفاوت های دانشجویان این رشته است که با اتخاذ رویکرد بین رشته ای می توان با تشکیل گروه های مطالعاتی نامتجانس، از آن به عنوان یک فرصت بهره برد. بدین ترتیب با بهره گیری از منابع آموزشی متعدد در بررسی یکپارچه ذهن می توان الگوی غیرخطی حل مسئله را به کار گرفت و علاوه بر روش تبیین که در سنت فلسفی جاری بوده از شیوه های شبیه سازی کامپیوتری و مطالعات تجربی (مانند علوم اعصاب) برای مطالعه یکپارچه ذهن، فرصت های یادگیری دانشجویان را غنا بخشید.
بررسی رویکرد علوم شناختی در مطالعة دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی رویکردی است که با نگاهی میان رشته ای، مجموعه ای از روش های مطالعاتی را در مطالعة ساختار و قوای شناختی آدمیان به کار می گیرد و به بررسی روند تغییرات و تکامل های آن در تاریخ و نیز در طول حیات هر فرد می پردازد. قابلیت هایی که این علوم می توانند به دین پژوهی معاصر بیافزایند، می تواند گسترده و قابل توجّه باشد. به طور خلاصه می توان گفت مطالعة ساختارهای شناختی ای که با توجّه به دست آوردهایعلوم شناختی برای بازنمایی و کسب مفاهیم دینی لازم بوده است و نیز اعمال و آیین هایی که این ساختارهای شناختی را در مجموعة شناختی انسان ها نهادینه کرده اند، موضوع اصلی در رویکرد علوم شناختی به مطالعة دین است. در این مقاله، پس از معرفی علوم شناختی در کلیّت خود، به پیش فرض های فلسفی هم خوان با آن پرداخته شده و تلاش گردیده تا با بررسی زیرحوزه هایی که علوم شناختی در مطالعة دین به کار می گیرند، چشم اندازی عمومی از این رویکرد به دست داده شود. این بررسی، بسته به سهم هر یک از زیرحوزه های مربوط و نیز شدّت بداعت آن ها صورت گرفته است. می توان گفت که انسان شناسی شناختی دین و روا ن شناسی شناختی دین در این علوم، به ترتیب سهم اول و دوم را در تحقیقات انجام شده داشته اند و نسبت به رویکردهای دیگر این علوم، مثل علوم اعصاب شناختی دین، نقش سازنده تری ایفا کرده اند.
ترکیب مفهومی در علوم انسانی: نمونه کاوی توسعه نسخه آلبورگی مفهوم نظام ملی نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحوه نضج گیری و توسعه مفاهیم جدید علمی در ذهن دانشمندان یکی از نقاط تمرکز اصلی و مشترک
فلاسفه علم، تار یخ نگاران علم و متخصصان علوم شناختی بوده است. مدلهای نظری بوجود آمده در این
زمینه تلاش کرده اند تا به طور دقیق به توصیف ساز و کارهایی بپردازند که از خلال آنها مفاهیم و ساختارهای
مفهومی در دنیای علم ظهور میکنند. این ذخائر نظ ری در عین حال عمدتاً با نگاه به تحولات علوم طبیعی
شکل گرفتهاند. در مقاله حاضر تلاش کردهایم تا آن ذخائر نظری را برای مطالعه یک نمونه مهم از توسعه
مفهومی در علوم انسانی به کار بگیر یم و محک بزنیم. فرایند تار یخی نضج گیری و توسعه مفهوم نظام ملی
نوآوری در ذهنیت جمعی نظریه پردازان حلقه آلبورگ را با اتکا بر یک مدل ترکیب مفهومی بازسا زی و تحلیل
کرده ایم. نتایج تحلیلهای ما حاکی از آن است که امتزاج مفهومی در علوم انسانی و علوم طبیعی از خطوط
عام یک الگ وی مشابه پیر وی میکنند. این تحلیلها در عین حال نشان میدهند فرایند ترکیب مفهومی در
علوم انسانی از پیچیدگی بیشت ری برخوردار است و به آسانی تن به یک الگور یتم دقیق نمیدهد
بررسی تطبیقی مسئله ذهن در اندیشه دکارت، ملاصدرا، لایبنیتس و برخی رویکردهای رایج درعلوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
این پژوهش می کوشد تا نشان دهد اندیشه دکارت، لایب نیتس و ملاصدرا تا چه میزانی با رویکردها و نظریه های رایج و مسلط در علوم شناختی شباهت و قرابت دارد. نتایج این بررسی نشان داد که اگر چه فلسفه ذهن دکارت، ملاصدرا و لایب نیتس یک نگاه عمیق فلسفی و متافیزیکی است، اما همین نگاه عمیق، آغازی در جهت توسعه تبیین علمی از ذهن بوده که آثار و نشانه های آن را در جای جای نظریه های مطرح در علوم شناختی، به خصوص در قالب رویکرد پیوندگرایی مشاهده می-کنیم. تفاوتی که بین فیلسوفان و دانشمندان این علوم وجود دارد در روش رسیدن به ایده مدل سازی ذهنی می باشد که این مدلسازی ذهنی در فلاسفه فرایندی قیاسی – استدلالی را طی می کند، در حالی که در پژوهشهای علمی فرایند استقرایی – آزمایشی غلبه دارد. همچنین، تبیین مونادگرایانة لایب نیتس از عالم و نیز نظریة تشکیک وجود ملاصدرا، با ساختار هرمی معرفت در علوم شناختی مدرن یا پیوند گرایی شباهت انکارناپذیری دارد.
درآمدی برکاربستِ علوم شناختی در مطالعات قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی ابزارهایی را از روان شناسی، علوم کامپیوتر، زبان شناسی، انسان شناسی، فلسفه و عصب شناسی با هم ترکیب می سازد تا عملکردهای هوش انسان را توضیح دهد. پیچیدگی "هوش" و "ذهن" موجب شده است برای بررسی زیرساخت ها و روساخت ها در این ارتباط، به مشارکت و هم افزاییِ این شِش رشته نیاز باشد. تمام این شش رشته باید دائما با یکدیگر در تعامل باشند و داده های تازه خود را در اختیار یکدیگر قرار دهند و از این طریق از آسیب تحویل انگاری نسبت به شناخت مصون بمانند. همین امر موجب می شود علوم شناختی به عنوان یک فرارشته مورد نظر قرار بگیرد. علومِ شناختی از دو جهت برای مطالعات میان رشته ای قرآن کریم می توانند مفید باشند: اول از این جهت که می توانیم ارتباطِ یک فرارشته با مطالعات قرآنی را تبیین و ارزیابی کنیم؛ ثانیاً اینکه علوم انسانی، و به شکل خاص، مطالعاتِ قرآنی به جهتِ ارتباطِ ناگسسستنی شان با متن(Text ) ، ترجمانی از دو مقوله ذهن و فرهنگ خواهند بود. از طرف دیگر، علوم شناختی نیز ارائه تفاسیرِ مناسب از ذهن و فرهنگ را در محوریتِ مباحث خود دارند. لذا کاربردِ علومِ شناختی در مطالعاتِ قرآنی گریزناپذیر خواهد بود. در این ارتباط علوم شناختی میتوانند دست آوردهای اساسیِ ذیل را برای مطالعات قرآنی در بر داشته باشند: 1- می توانند ذهن و فرآیندهای ذهنی را ترسیم نمایند. به شکل خاص در مطالعاتِ قرآنی، بوسیله علوم شناختی می توان فهمید که ادراکِ مفسِّر به چه شکلی صورت می پذیرد. همچنین می توان زبان طبیعی و نحوه شکل گیری و عملکردِ آنرا تبیین کرد؛ 2- علوم شناختی می توانند به تبیین و توضیحِ دست آوردهایِ ذهنی و فرهنگی و به شکل ویژه، ادراکاتِ تفسیری از آیاتِ قرآن بپردازند. زبان شناسی شناختی، روان شناسی شناختی، عصب شناسی و هوش مصنوعی از اساسی ترین علوم هستند که می توانند پژوهشگر را در دست یابی به چنین چیزی یاری نمایند. هر یک از این علوم نیز روش ها و ویژگی های خاص خود را برای یاری رساندن به مطالعات قرآنی در بر خواهند داشت.
نسبت میان فلسفه و علوم شناختی: تأملی بر دیدگاه "پل تاگارد"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : هدف این مقاله، بررسی رابطه میان فلسفه و علوم شناختی با تأکید بر دیدگاه "تاگارد" است. مأموریت علوم شناختی، فهم نحوه کارکرد ذهن انسان است. واگذار کردن مطالعه ذهن به «علم» شناختی، نگرانی از زنده شدن دوباره نگاه فروکاهشی به معرفت نسبت به ماهیت ذهن را بر می انگیزد. روش : در این مقاله با شیوه تحلیل مفهومی، رویکرد "تاگارد" در روشن ساختن نقش فلسفه در شکل گیری علوم شناختی، بررسی می شود. یافته ها : استدلال "تاگارد" این است که فلسفه دو نوع کمک عام و هنجارین به علوم شناختی دارد. کمک عام فلسفه به علوم شناختی با قابل دفاع ساختن مفروضه های فلسفی و روش شناسی پژوهش انجام می شود- اینکه چگونه و با چه مفهومی از تبیین به فهم نحوه کارکرد ذهن بپردازد. مطابق دیدگاه "تاگارد"، علوم شناختی باید با توصیف شیوه و سازوکاری که منجر به تولید یک پدیده می شود به تبیین بپردازد. اینجا، نحوه تعامل رشته های مختلف علوم شناختی برای خلق یک حوزه مطالعات بین رشته ای مطالعه نحوه کارکرد ذهن و مغز آشکار می شود. از منظر "ویتگنشتاین"، دیدگاه "تاگارد" مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه گیری : علوم شناختی در تعامل میان حوزه های گوناگون، نیازمند خلق یک بازی زبانی تازه است. زبانی که با آن دانشوران حوزه های گوناگون بر اساس یک نظام مشترک ارجاع برای ساخت دانشی نوین درباره ذهن/مغز سهیم شوند.
الگوی مفهومی تصمیم گیری با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تصمیم گیری یکی از مهم ترین مباحث علوم شناختی و مدیریت است. در بیشتر الگوهای تصمیم گیری، مؤلفه های شناختی از جمله باورها، ارزش ها و اعتقادات -که در تصمیم گیری نقش تعیین کننده دارند- نادیده گرفته شده است. این پژوهش با هدف احصاء مؤلفه های شناختی تأثیرگذار بر تصمیم گیری و تدوین الگوی مفهومی تصمیم گیری با رویکرد شناختی انجام شد. روش تحقیق : در این مطالعه، از روش تحلیل محتوای استقرایی استفاده شد. جامعه تحقیق، کلیه منابع منتشرشده در زمینه علوم شناختی و تصمیم گیری در فاصله سال های 1950-2017 میلادی در قالب مقاله، گزارش پژوهشی و کتاب به زبان فارسی و انگلیسی بود. با به کارگیری روش نمونه گیری نظری، داده های مورد نیاز گردآوری و تحلیل قرار شد. فرایند نمونه گیری تا زمانی ادامه یافت که اشباع نظری مقوله ها حاصل شد. یافته ها: مولفه های شناختی مورد اشاره در 72 مقاله تخصصی منتشره در مجله های معتبر، 20 دانشنامه ها، 6 فصل کتاب، 4 گزارش پژوهشی و 7 کتاب، گردآوری شد. تحلیل نهایی داده ها در فرایند رفت وبرگشتی سه مرحله ای مفهوم پردازی، مقوله پردازی، و نظریه پردازی به استنتاج مجموعه ای مرتبط از مفاهیم، مقوله ها و زیرمقوله ها منجر شد. نتیجه: حاصل این تحقیق، استنتاج 8 مقوله شناختی موثر در تصمیم گیری بود که ارکان الگوی شناختی تصمیم گیری را تشکیل می دهند.
واکاوی نظریه شناخت موقعیتی و نسبت آن با تربیت معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
161 - 186
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی نظریه شناخت موقعیتی و امکان کاربرد آن در تربیت معلم می پردازد. براساس دیدگاه های جدید در حوزه علوم شناختی، شناخت و مولفه های مرتبط با آن محدود به ذهن و پردازش های ذهنی نیست. از منظر این نظریه، دانش ماهیتی توزیع شده و بدنمند دارد که به صورت فعالانه توسط مشارکت در بستر های موقعیتی متفاوت، فعالیت های واقعی و زیستن در فرهنگ ویژه آن موقعیت حاصل می شود. براساس چشم انداز نظریه شناخت موقعیتی، با استفاده از روش پژوهش هنجاری اصول های تربیتی مبنی بر یادگیری در زمینه، جوامع عمل، یادگیری به عنوان مشارکت فعال، دانش در کنش، میانجیگری مصنوعات،ابزارها و مصنوعات به عنوان سرمایه های فرهنگی، قوانین، هنجارها و باورها، تاریخ، سطوح مقیاس، تعامل گرایی، هویت و ساختار خود تبیین شده است و پژوهش حاضر کاربرد هر یک از این اصول را در تربیت معلم تبیین نموده است. در پایان به دو راهبرد کلیدی به کارگیری کارآموزشی شناختی و تشکیل جوامع عمل را پیشنهاد می کند که به باور نگارندگان آغازی در جهت به کارگیری نظریه شناخت موقعیتی در نظام های آموزش حرفه ای در ایران و در این پژوهش تربیت معلم خواهد بود.
بررسی فرآیند شناخت اجتماعی در بیماری اسکیزوفرنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبتلایان به بیماری اسکیزوفرنی دارای اختلالاتی در شناخت اجتماعی هستند که با بروز مشکلاتی در یافتن احساسات، احساس نزدیکی با دیگران، استنتاج افکار و برخورد هیجانی با دیگران نمود می یابد. اختلالات شناخت اجتماعی در امور ارتباطی با دیگران مداخله می کنند و از عناصر موثر در تعیین میزان اختلال در کارکردهای روزانه در چنین افرادی است. در این مقاله، ما به بررسی یافته های جدید در حوزه ی شناخت اجتماعی و عصب شناسی می پردازیم و فرآیند های اجتماعی مختل شده در بیماری اسکیزوفرنی را مورد بررسی قرار می دهیم. همچنین احساس همدلی را که یک کارکرد پیچیده ِ ی شناختی اجتماعی است؛ مورد بررسی قرار می دهیم و همچنین به بررسی اختلالات آن در اسکیزوفرنی می پردازیم.
بررسی یک ترجمه: ذهن، درآمدی بر علوم شناختی
منبع:
آینه پژوهش سال ۲۵ خرداد و تیر ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۶)
60 - 63
حوزههای تخصصی:
کتاب ذهن: درآمدی بر علوم شناختی اثر پاول تاگارد کتابی در حوزه علوم شناختی است که تقریباً تمام حوزه های این دانش را دربرمی گیرد. رویکرد تاگارد در کتاب مذکور، توصیف و ارزیابی نظریه های بازنمایی ذهنی شامل منطق، قواعد، مفاهیم، تمثیل، تصاویر و پیوندها است. این کتاب در سال 1391 به ترجمه رامین گلشائی توسط انتشارات سمت به زیور طبع آراسته شده است. هدف نگارنده این سطور، بررسی ترجمه کتاب درآمدی بر علوم شناختی است. وی در راستای این هدف، پس از شمردن محاسن این ترجمه، با ارائه شاهد مثال هایی، اشکال های کتاب را در دو بخش اشکال های محتوایی و ساختاری به تصویر می کشد.
طراحی مدل بازاریابی سیاسی شناختی(عصب پایه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال پانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
بازاریابی سیاسی به عنوان یکی از علوم اجتماعی، ترکیبی از علوم بازاریابی ، علم سیاست وعلوم اجتماعی است . با توجه به این موضوع که بازاریابی سیاسی از رفتارهای موجود در واقعیت امور سیاسی به دانشگاه ها آمده است، و در دانشکده های علوم سیاسی تئوری سازی شده است، بنابراین تئوری های موجود معمولا تنها تبیین کننده واقعیت ها هستند و معمولا لایه های پنهان و عمیق تر این علم در این تئوری ها کمتر مورد توجه قرار گرفته دارد. محقق در این پژوهش ابتدا تئوری های موجود بازاریابی سیاسی را از منظر و دیدگاه خود نقد و سپس اقدام به ارائه یک مدل عصب پایه بازاریابی سیاسی که بر اساس پژوهش بدست آمده است می نماید.نگاه نویسنده در نقد مدلهای بازاریابی بین الملل بر اساس نگاه بازاریابی بوده و بر اساس این نگاه مدلها بررسی شده اند.در نهایت محقق مدل بازاریابی عصب پایه را به عنوان یک مدل کاربردی که بر اساس عملکرد عصب ها و روش کارکرد مغز انسانها شکل گرفته است ارائه می نماید. امدل به دست آمده در این پژوهش در سه سطح ارایه شده است: سطح یک سطح رای دهندگان و رای گیرندگان ،سطح دوم سطح محیط نزدیک داخل کشور که شامل رسانه داخلی و قوانیین داخلی است، می باشد و سطح سوم سطح محیط سیاسی خارج کشورکه شامل رسانه های بین المللی و نهاد های سیاسی بین الملل می باشد.در تدوین مدل از روش دلفی استفاده شده است و البته با توجه به اینکه مدل باید آزمون گردد محقق با استفاده از ابزار pls اقدام به آزمون مدل با 384 نفر پاسخگو و به روش پرسشنامه در بخش رای دهندگان نموده است.سایر قسمتهای مدل این پژوهش از روش دلفی مورد آزمون قرار گرفته است.
تبیین مولفه های برنامه درسی تربیت معلم بر مبنای نظریه شناخت موقعیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مقاله به تبیین مولفه های برنامه درسی تربیت معلم بر مبنای نظریه شناخت موقعیتی پرداخته است. این نظریه با نگرش جدید به یادگیری و شناخت معتقد است که شناخت و یادگیری در موقعیت های ویژه مورد کاربرد آن واقع شده اند. بنابراین افراد برای کسب دانش معتبر باید در موقعیت های واقعی مشارکت و تعامل داشته باشند. روش کار: بر اساس چشم انداز نظریه شناخت موقعیتی، با استفاده از روش پژوهش نظریه ای، چهار مولفه اصلی برنامه درسی تربیت معلم هدف، فرصت های یاددهی _ یادگیری، راهبردهای یادگیری و ارزشیابی تبیین شد. ارائه مدل تجویزی برنامه درسی تربیت معلم در قالب راهبرد های یاددهی و یادگیری ارائه شد. این مدل تجویزی در برگیرنده دو مفهوم کارورزی شناختی و جوامع عمل، با به کارگیری فرصت های یادگیری در راستای تحقق اهداف برنامه درسی اقدام می نماید و مولفه ارزشیابی مستتر در مدل تجویزی برای ارزیابی فرآیند و برون داد نتایج صورت می گیرد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر در ذیل مولفه های هدف، فرصت های یاددهی _ یادگیری، راهبردهای یادگیری و ارزشیابی بحث شد. در بخش اهداف به چهار هدف، انتقال دانش کاربردی و مستحکم به فراگیران، ساخت اجتماعی معنا، تربیت معلمان حرفه ای کارا و مولد و شکل دهی هویت حرفه ای فراگیران اشاره شد. فرصت های یادگیری به مواردی چون انجام فعالیت های اصیل، گفتمان، روایت پردازی، سناریو سازی، طراحی و تصویرسازی از ادراک حرفه ای خود پرداخته است. فرصت های یادگیری در بطن دو راهبرد یادگیری کارورزی شناختی و جوامع عمل تحقق اهداف مورد نظر را محقق می سازد. در نهایت، ارزشیابی معتبر و اصیل جهت ارزیابی برنامه درسی طراحی شده پیشنهاد داده شد. نتیجه گیری: پژوهشگران معتقدند به کارگیری چارچوب برنامه درسی ارائه شده بر مبنای نظریه شناخت موقعیتی در تربیت معلم به کاهش فاصله دانش نظری و عملی و در نتیجه نظریه و عمل کمک خواهد کرد.
رابطه متافیزیک و علوم شناختی: نقدی بر متافیزیک طبیعی شده آلوین گولدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
49 - 66
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی دانشی میان رشته ای است که به مطالعه چیستی ذهن و نحوه عملکرد آن می پردازد. در مقابل، دلمشغولی متافیزیک، مطالعه و کشف ساختارهای عینی واقعیت است. به غیر از «متافیزیک ذهن» که نقطه اشتراک این دو حوزه به شمار می آید، ارتباط چندانی میان آن ها متصور نیست. با اینحال، گولدمن -فیلسوف معاصر- معتقد است هر چند مطالعه ذهن تنها بخشی از متافیزیک به شمار می رود، اما در جریان هر تحقیق متافیزیکی نقش ایفا می کند. از نظر او، مطالعه ذهن بخشی از هر تحقیق متافیزیکی است، حتی آن دسته از تحقیقات متافیزیکی که پرسش از ذهن و حالات ذهنی هدف آن ها نیست. او پروژه اش را «متافیزیک طبیعی شده» می نامد و بر اساس آن، می کوشد نشان دهد که یافته های علوم شناختی، نقش اساسی در پذیرش یا رد یک نظریه متافیزیکی ایفا می کنند. هدف ما در این مقاله، تحلیل و بررسی رابطه متافیزیک و علوم شناختی بر مبنای متافیزیک طبیعی شده آلوین گولدمن است. بر این اساس، نشان خواهیم داد که هر چند یافته های علوم شناختی می توانند نقش قابل توجهی در متافیزیک ذهن و متافیزیک های مفهوم گرا داشته باشند، اما نقش آن ها در متافیزیک های واقع گرا محل تردید است. بعلاوه، نشان خواهیم داد که یافته های علوم شناختی به تنهایی و بدون بهره گیری از یک پیش زمینه متافیزیکی نمی توانند در داوری های متافیزیکی نقش آفرینی کنند.
رویکرد واقع گرایانه چرچلند در حل مسئله گزاره گرایی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای مربوط به تحلیل نظریه های علمی می توان به رویکرد های پوزِتیویستی و مدل-نظریه ای اشاره کرد. این رویکردها هرکدام اشکالاتی دارند و در تحلیل نظریه های علمی ناتوان به نظر می رسند. رویکرد مدل-نظریه ای که مطلوب ون فراسن نیز می باشد، چندان خوشایند واقع گرایان نیست و چرچلند به عنوان یک واقع گرای علمی، سعی می کند تعبیری واقع گرایانه برای تحلیل نظریه های علمی پیشنهاد کند. وی از دستاوردهای علوم شناختی استفاده کرده و مدل پیوندگرایانه را به عنوان جایگزین رویکردهای گزاره ای و مدل -نظریه ای ارائه می کند؛ امّا پیشنهاد وی دارای مشکلی اساسی است: به صِرف مدل کردن ساختار نظریه های علمی در قالب مدل های پیوندگرایانه، نمی توان درباره رابطه بین بازنمایی علم در شبکه های عصبی و واقعیت جهان خارج ادعایی کرد درحالی که چرچلند این رابطه را مفروض گرفته و برای آن استدلالی ارائه نمی کند. در این نوشتار برآنیم تا اساس رویکرد چرچلند و پیشینه آن را بیان کرده و سپس این نقصیه را برطرف نموده و رویکرد شناختی را به منزله امتدادی برای واقع گرایی معرفی کنیم.
طراحی الگوی بازاریابی سیاسی شناختی(عصب پایه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال شانزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
بازاریابی سیاسی به عنوان یکی از علوم اجتماعی، ترکیبی از علوم بازاریابی ، علم سیاست وعلوم اجتماعی است . با توجه به این موضوع که بازاریابی سیاسی از رفتارهای موجود در واقعیت امور سیاسی به دانشگاه ها آمده است، و در دانشکده های علوم سیاسی تئوری سازی شده است، بنابراین تئوری های موجود معمولا تنها تبیین کننده واقعیت ها هستند و معمولا لایه های پنهان و عمیق تر این علم در این تئوری ها کمتر مورد توجه قرار گرفته دارد. محقق در این پژوهش ابتدا تئوری های موجود بازاریابی سیاسی را از منظر و دیدگاه خود نقد و سپس اقدام به ارائه یک مدل عصب پایه بازاریابی سیاسی که بر اساس پژوهش بدست آمده است می نماید.نگاه نویسنده در نقد مدلهای بازاریابی بین الملل بر اساس نگاه بازاریابی بوده و بر اساس این نگاه مدلها بررسی شده اند.در نهایت محقق مدل بازاریابی عصب پایه را به عنوان یک مدل کاربردی که بر اساس عملکرد عصب ها و روش کارکرد مغز انسانها شکل گرفته است ارائه می نماید. امدل به دست آمده در این پژوهش در سه سطح ارایه شده است: سطح یک سطح رای دهندگان و رای گیرندگان ،سطح دوم سطح محیط نزدیک داخل کشور که شامل رسانه داخلی و قوانیین داخلی است، می باشد و سطح سوم سطح محیط سیاسی خارج کشورکه شامل رسانه های بین المللی و نهاد های سیاسی بین الملل می باشد.در تدوین مدل از روش دلفی استفاده شده است و البته با توجه به اینکه مدل باید آزمون گردد محقق با استفاده از ابزار pls اقدام به آزمون مدل با 384 نفر پاسخگو و به روش پرسشنامه در بخش رای دهندگان نموده است.سایر قسمتهای مدل این پژوهش از روش دلفی مورد آزمون قرار گرفته است.
بررسی تأثیر یک عنصر شهری (پل) بر عملکرد مغز شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: توسعه شهر ها، گسترش ساختمان ها و عناصر شهری بر ادراک شهروندان از فضاهای شهری تاثیر گذارند. پل های شهری نیز با توجه به ظاهر عظیم الجثه ، تاثیرات مختلفی بر روی کاربرانشان دارند. این مطالعه با رویکردی علوم شناختی سعی دارد نحوه تأثیر پل ها بر امواج مغزی کاربران را شناسایی و مناسب ترین پل با توجه به تاثیر متفاوتی که بر ذهن و ادراک کاربران دارد، مشخص نماید. روش کار: در این مطالعه تأثیر تصاویر پل های مختلف با انجام آزمایش از طریق ثبت سیگنال های مغزی ۱2 نفر از دانشجویان توسط دستگاه EEG و تحلیل داده های ثبت شده توسط نرم افزار های Brainstorm ، Excel و افزونه های مختلف انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که ویژگی های فیزیکی پل ها موجب تأثیرگذاری بر امواج مغزی کاربران شده اند و با مشاهده تصاویر پل ها، با توجه به برداشت های ذهنی کاربران، سیگنال های متفاوتی از آنها به ثبت رسیده است. همچنین پس از بررسی داده های ثبت شده از امواج مغزی کاربران، تصاویری که تفاوت معنا دار نسبت به سایر تصاویر داشتند مشخص گردیدند (05/0 > P ). بر این مبنا؛ پل ها با سیستم های سازه ای کششی، تفاوت معنادار و تاثیرگذاری بیشتری بر مغز کاربران داشته اند. همچنین پل با سیستم سازه ای متکی بر کابل با تک دکل در یک سمت، بیشترین اثر گذاری را بر مغز کاربران داشته است. نتیجه گیری: ساختمان های شهری (از جمله پل ها) بر امواج مغزی و ادراک کاربران از فضاهای شهری تأثیرگذارند. بنابراین باید با روش های علمی دقیق نسبت به یافتن تاثیرات مطلوب بر ذهن شهروندان و عوامل ایجادکننده این تاثیرات و اثر دادن آنها در طراحی های شهری اقدام گردد. استفاده از رویکردهای علوم اعصاب برای این مهم می تواند بسیار کمک کننده باشد.
کاربرد روش نظریه داده بنیاد در شناسایی الگوی ذهنی تقاضای مسکن در شهر تبریز: رویکرد علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد شهری سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
1 - 24
حوزههای تخصصی:
بیشتر افراد با انتخاب بهینه مسکن، یکی از چالش های مهم بحث تقاضای مسکن، مواجه اند. با توجه به اینکه درباره اهمیت نقش بودجه در انتخاب مسکن توافق کلی وجود دارد، الگوی یکپارچه ای برای سنجش نقش و تأثیر تمامی عوامل تقاضای مسکن ارائه نشده و تبیین نظری روشنی صورت نگرفته است. با توجه به نقش محوری محدودیت بودجه، عوامل رفتاری و کنترلی در تقاضای آن، پژوهش حاضر به دنبال تبیین الگوی ذهنی تقاضای مصرفی و اجاره ای مسکن با رویکرد علوم شناختی و رفتاری در شهر تبریز است. این پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با به کارگیری روش تحقیق داده بنیاد صورت گرفته است. با استفاده از مدل گسسته لاجیت چندجمله ای نحوه اثرگذاری عوامل استخراج شده بررسی شده است. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختاریافته بوده است و به منظور گردآوری اطلاعات، با به کارگیری روش نمونه گیری هدفمند با 12 نفر از خبرگان آشنا به مباحث مسکن مصاحبه انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام گرفت و براساس آن، مدل کیفی پژوهش طراحی شد. نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده استخراج بالغ بر 250 کد، همراه با احصاء بالغ بر 20 مفهوم و 4 مقوله است که در قالب مدل پارادایمی شامل محدودیت بودجه به عنوان مقوله محوری و شرایط علی (دلایل انتخاب)، عوامل زمینه ای (عوامل فیزیکی) و شرایط مداخله گر (عوامل کنترلی و رفتاری) قرار گرفت. همچنین، نتایج حاصل از برآورد مدل لاجیت نشان می دهند افراد در تصمیم گیری برای انتخاب مکان مسکونی علاوه بر بودجه، تمام جوانب را در نظر می گیرند؛ اما اهمیت هرکدام از عوامل در انتخاب متفاوت است. طبقه بندی JEL: R2
نقش زبان استراتژیک در تفسیر اسناد و متون حقوقی بین المللی
منبع:
سازمان های بین المللی سال سوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹
147-168
حوزههای تخصصی:
امروزه استفاده استراتژیک از زبان برای تفسیر متون و اسناد در حقوق بین الملل مورد مطالعه پژوهشگران و محققان مطالعات میان رشته ای قرار گرفته است. در این راستا می توان کاربردی بودن فریم های شناختی- پراگماتیکی را در مطالعه تولید و تفسیر متون در حقوق بین الملل دخیل دانست. در مقوله فریم های شناختی، پرسشی که مطرح می شود این است که آیا می توان میان زبان استراتژیک و متن حقوقی بین الملل نسبتی یافت؟ پژوهش حاضر ضمن بررسی این پرسش، مدعی است که فریم های ذهنی و زبان استراتژیک در فرایند تفسیر اسناد در حقوق بین الملل دخیل هستند؛ چنان که وقتی از اصطلاح «دیوار حائل» به جای «حصار امنیتی» استفاده می شود یا «آزادسازی» به جای «مداخله نظامی» مورد بحث قرار می گیرد. موضوعی که نشان می دهد دولت ها قادرند فریم مثبت یا منفی را به ذهن مخاطبان خود انتقال دهند و به نوعی متن و سند حقوقی بین المللی را از تصمیم خود متأثر کنند.