مطالب مرتبط با کلیدواژه

کنش مندی


۱.

مقایسه سه مدل رابطه تجدید قوا و چهار نوع سنجش هفته ای عملکرد (تلاش، رفتار شهروندی سازمانی، کنشمندی و عملکرد وظیفه)

کلیدواژه‌ها: تجدید قوا تلاش عملکرد وظیفه ای رفتار شهروندی سازمانی کنش مندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۶ تعداد دانلود : ۱۶۰
به تازگی اهمیت تجدید قوا و پیامد و تأثیر آن بر رفتار کاری مورد توجه قرار گرفته است. تجدید قوا فرآیندی برای ذخیره منابع از دست رفته می باشد. مطالعات قبلی به بررسی رابطه تأثیر فوری تجدید قوا بر عملکرد کارکنان در همان روز پرداخته اند. در این پژوهش اطلاعات در سه هفته از 140 کارمند در سه شرکت صنعتی جمع آوری شد. پژوهش حاضر رابطه میان میزان تجدید قوای فرد در آغاز هفته کاری و ساختار چند سطحی عملکرد یعنی کنش مندی فردی، رفتار شهروندی سازمانی ، تلاش و عملکرد وظیفه را در سطح سازمان بررسی می کند. یافته ها نشان داد کارمندانی که بخوبی تجدید قوا شده باشند، عملکرد وظیفه ای هفته ای، ابتکار شخصی (رفتار کنش مند) و رفتار شهروندی سازمانی در تمام طول هفته افزایش می یابد و اگر تجدید قوا در پایان هفته بخوبی صورت پذیرد فرد برای انجام عملکرد خود نیاز به صرف تلاش کمتری خواهد داشت. معمولاً افراد برای جلوگیری از کاهش عملکرد خود تلاش بیشتری در کار خواهند داشت و بنابراین استرس و فشار بیشتری را تجربه می کنند. هم سازمان ها و هم کارکنان در مزایای تجدید قوا سهیم هستند. به این صورت که کارکنان دیگر ناخواسته متحمل زحمت و فشار کار نمی شوند و سازمان ها نیز در عملکرد وظیفه، رفتار شهروندی سازمانی و کنش مندی فردی کارکنانشان بهبود خواهند دید.  
۲.

بررسی جنبه های نمایشی شخصیت سودابه براساس نظریه کنش مندی گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زنان شاهنامه سودابه شخصیت نمایشی کنش مندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۰ تعداد دانلود : ۲۱۵
شاهنامه فردوسی اثری با شخصیت های بسیار و متنوع است و توانایی تبدیل شدن به متون نمایشی را از هر حیث دارد؛ ولی پیش از ورود به نگارش چنین متونی نیاز است هر یک از شخصیت ها از منظر نظریه های شخصیت پردازی دراماتیک بررسی و تحلیل شود. شخصیت پردازی قهرمان نمایش به منزله یکی از ارکان اصلی دنیای نمایش، مؤلفه های ویژه ای چون کنش مندی و انگیزش برای دست زدن به عمل دراماتیک، ویژگی های فیزیکی و روانی دارد که آن را از شخصیت پردازی داستانی متمایز می کند.سودابه یکی از شخصیت هایی جذاب داستانی در شاهنامه است. ویژگی هایی شخصیتی وی با شخصیت های متعددی در ادبیات دیگر ملل مقایسه کردنی است. سودابه دارای ویژگی های قهرمانان دراماتیک است. در این مقاله کوشش شده با برشمردن مؤلفه های یک شخصیت نمایشی، نشان دهیم که به کمک شیوه پرداخت هنری فردوسی از سودابه، می توان همچون دیگر نمونه های ادبیات نمایشی، در نمایشنامه ای از سودابه شخصیتی نمایشی خلق کرد و در مرکز توجه اثری نمایشی قرار داد.در سال های گذشته، نظریه های شخصیت پردازی استفاده شده برای تحلیل شخصیت های داستانی در متون ادبی کهن، نظریه های کلاسیکی بوده است که اکنون مورد تردید قرار گرفته اند و نیاز است با دیدگاه های جدید به نقد و تحلیل آن ها پرداخته شود. یکی از این نظریه ها در حوزه شخصیت پردازی دراماتیک، نظریه کنش مندی شخصیت گرماس است که شخصیت را براساس میزان کنش در بافت متن نمایشنامه می سنجد.
۳.

ارزیابی و تحلیل دیدگاه ذهنِ بدن مند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهنِ بدن مند ذهن شناخت علوم شناختی کنش مندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳ تعداد دانلود : ۲۴
این مقاله با نگاهی به رویکردهای نابدن مند به ذهن، به بررسی دیدگاه ذهنِ بدن مند می پردازد. برپایه رویکردهای نابدن مند به ذهن، بدن در شکل گیری ذهن هیچ نقش بنیادینی ندارد. ذهن و بدن دو چیز متفاوت هستند. این تفاوت گاه هستی شناختی و گاه مبتنی بر ویژگی و خصلت است. در این رویکردها، بدن به عنوان بستر، ابزار، تحقق دهنده عصبی، و ظرف نگریسته می شود. دربرابر چنین رویکردی، بدن مندیِ ذهن بر این نظر است که ذهن، ذاتاً بدن مند است. بدن، ذهن را شکل می دهد. ذهن و بدن دو چیز نیستند، بلکه یک چیزاند. مفاهیم، افکار، عواطف و روی هم رفته، حالات و فرآیندهای ذهنی، ازاساس بدن مند هستند. بدین معنی که بدن در شکل گیری آن ها نقش محوری دارد. در این رویکرد، بدن شکل دهنده است و نه بستر یا ابزار. آنچه موید این دیدگاه است، دسته ای از یافته های تجربی و علوم شناختی است. برپایه این یافته ها، مغز، بدن، و محیط پیرامون، باهم سامانه ای پویا را شکل می دهند که ذهن و شناخت پیامدی از این سامانه پویا هستند. این رویکرد تنها بر توضیح یا تبیین صرف مبتنی نیست، بلکه ذهن بدن مند، پیامد رویکردی میان رشته ای است که توسط شواهد و یافته های متعدد تجربی پشتیبانی می شود. باوجوداین، انتقاداتی به این رویکرد نیز وجود دارد. مهمترین انتقادات به ابهام در اصول اساسی، ناکافی بودن شواهد تجربی، عدم توجه به فرایندهای شناختیِ سطح بالا، و تقلیل تمام حالات ذهنی به حالات بدنی، اشاره دارند. در این مقاله می کوشیم تا این دیدگاه را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم.