مطالب مرتبط با کلیدواژه

مارکس


۱.

استبداد و خودکامگی در تحلیل قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: راسل افلاطون ارسطو استبداد آسیب اجتماعی هابز مارکس طاغوت مستکبر خودکامگى فلسفه سیاسى قرآن جبّار اریک فروم اسارت معنوی روش های تداوم استبداد راهکارهای استبداد ستیزى

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۴۰۴
نویسنده در آغاز به تعریف آسیب اجتماعى و جامعه آسیب زده پرداخته، سپس استبداد و خودکامگى را به عنوان نمونه بارز آسیب اجتماعى معرفى مى‏کند، آن گاه به پیشینه تاریخى استبداد ستیزى اشاره کرده وبر این باور تأکید مى‏کند که به رغم فلسفه سیاسى عدالت گراى اسلام، تاریخ مسلمانان، بیشتر آمیخته با استبداد بوده است. در ادامه به تعریف استبداد در فرهنگ سیاسى مى‏پردازد و واژه‏هاى قرآنى معادل آن را - «جبار»، «مستکبر» و «طاغوت» مورد بحث و بررسی قرار می دهد. عوامل و زمینه‏هاى پیدایش خودکامگى از دیدگاه های مختلف بخش دیگر مقاله است. در این بخش، نظریات افلاطون، ارسطو، راسل، مارکس، هابز و روان شناسانی چون فروید و اریک فروم مورد بحث قرار گرفته و در آخر به دیدگاه قرآن پرداخته و بر این باور تأکید می کند که از نگاه قرآن عامل پیدایش خودکامگى، اسارت معنوى انسان در چنگال غرایز و کشش‏هاى طبیعى است. نویسنده در در ادامه شیوه‏ها و ابزارهاى تداوم استبداد را بررسی کرده از روش هایی چون تفرقه افکنى، یارگیری ثروتمندان و فرهنگیان، خشونت با مخالفان و هویت سازی برای موافقان یاد کرده و در آخر سرانجام جامعه استبداد زده را از دیدگاه قرآن، مورد بحث قرار داده است. بخش پایانی مقاله به بررسی راهکارهای استبداد ستیزی اختصاص یافته است. در این بخش نویسنده از عواملی چون بازپرورى شخصیت توحیدى، پرهیز از تندروى، کناره‏گیرى از نظام استبدادى، کنترل اجتماعى، نظارت نهادینه بر حکومت به عنوان مهم‏ترین راهکارهاى مبارزه علیه خودکامگى از دیدگاه قرآن نام می برد.
۲.

برنامة توسعه به مثابة تکنولوژی اجتماعی رویکردی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر تکنولوژی واقع گرایی مارکس برنامة توسعه فلسفة تکنولوژی ملاحظات اخلاقی در تکنولوژی

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم انسانی علوم انسانی و مفاهیم مرتبط رابطه میان علوم انسانی و توسعه
  2. حوزه‌های تخصصی علوم انسانی علوم انسانی و مفاهیم مرتبط تعامل علوم با نهادهای مرتبط(دانشگاه ها، موسسات تحقیقاتی-پژوهشی، بنیاد ها و...) تاثیر و تاثر نظری و عملی میان نهاد دانشگاه و علم و فن آوری
تعداد بازدید : ۲۱۶۹ تعداد دانلود : ۱۵۱۰
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران انتظار می رفت تحولی اساسی، در ماهیت برنامه های توسعه پدید آید؛ اما چنین نشد. تحلیل های متفاوتی در این زمینه ارائه شده است که داوری دربارة آنها، بدون شناخت عمیق از چیستی برنامة توسعه ممکن نیست. با وجود تأثیرگذاری های فراوان برنامة توسعه، در حوزه های فرهنگی و اجتماعی، دربارة این موضوع بررسی های فلسفی و اخلاقی ناچیزی شده است. در این مقاله، پس از اشاره ای اجمالی به تاریخچة برنامة توسعه، نشان داده می شود که برنامة توسعه، با توجه به معانی گوناگونی که از تکنولوژی ارائه شده است، هویتی تکنولوژیک دارد و می توان دربارة آن، به مثابة یک تکنولوژی مطالعة فلسفی و اخلاقی کرد. بررسی ماهیت برنامة توسعه، در فضای فکری هایدگر، شناسایی درون دادها و برون دادهای متافیزیکی آن، آشکار ساختن جهت داری ارزشی برنامة توسعه، توجه به ملاحظات اخلاقی در تدوین و اجرای برنامة توسعه موضوعاتی است که در این مقاله بررسی شده است. در پایان، این پرسش مطرح می شود که در قبال برنامة توسعه، چه موضعی باید گرفت؟ بررسی های این مقاله مقدمه ای است برای پاسخ دادن به این پرسش که به چه دلیل الگویی ایرانی و اسلامی از برنامة توسعه، در ایران پدید نیامده است؟
۳.

بررسی تأثیرپذیری مارکس در مفهوم کار از ارباب و بنده ی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کار هگل مارکس ارباب و بنده

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر مارکسیسم و ماتریالیسم آلمانی (قرن 19)
تعداد بازدید : ۳۴۳۷ تعداد دانلود : ۱۳۹۱
تأثیرپذیری مارکس از هگل امری است مورد اتفاق و خصوصاً تأثیرپذیری اش از بخش ارباب و بنده پدیدارشناسی روح، اگرچه نظریه ای مشهور اما برای برخی مانند آرتور، افسانه ای بیش نیست. امثال سارتر و هیپولیت که تحت تأثیر کوژو، منشأ شهرت این نظریه هستند بدون ذکر هیچ شاهدی، طرح مدعا کرده اند. مارکوزه به نقل جمله ای از دست نوشته های اقتصادی و فلسفی 1844 مارکس اکتفا کرده است و آرتور را بر آن داشته است تا با محوریت این اثر مارکس و نقد مارکوزه، بر نظریه تأثیرپذیری مهر ابطال بزند. استدلال آرتور این است که مارکس هیچ ارجاعی به ارباب و بنده ندارد و نقدی که به هگل درباره مفهوم «کار» وارد می کند به دلیل تفاوتش با رویکرد هگل به «کار» در ارباب و بنده، ناظر بر این بخش از پدیدارشناسی نیست. در نقد استدلال آرتور می توان گفت رد دلیل، نافی مدعا نیست و باید به دیگر آثار مارکس هم مراجعه کرد. هگل در ارباب و بنده، کار را رها کننده بنده از حیث طبیعی اش، دگرگون کننده، سازنده و عامل فعلیت و آزادی می داند و دقیقاً همین عناصر با همین واژه ها در دو اثر مهم مارکس، گروندریسه و کاپیتال، در ارتباط با کار انسان مطرح شده اند. متأسفانه واژه تأثیرپذیری بدون اینکه دقیقاً مشخص شود به چه معنا است، مورد استفاده ی موافقین و مخالفین نظریه ی مذکور واقع شده است. تامل در کاربرد این واژه نشان می دهد ارجاع یا عدم ارجاع به متن اثر یک صاحب رأی نمی تواند دلیل منطقی ای بر تأثیرپذیری یا عدم تأثیرپذیری دیگران از او باشد. در مورد مارکس، علاوه بر موارد یکسانی تلقی فلسفی او از «کار» با دیدگاه هگل در ارباب و بنده، استفاده فراوان او از کلید واژه های هگلی خاص این بخش از پدیدارشناسی به ضمیمه اعترافش بر شاگردی هگل، شاهدی قوی بر تأثیرپذیری او در مفهوم کار از ارباب و بنده هگل می باشد.
۴.

ملاحظات فلسفی در تکنولوژی هسته ای(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هایدگر مارکس تکنولوژی هسته ای فلسفه کلاسیک تکنولوژی چرخش تجربی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶۱ تعداد دانلود : ۸۷۴
این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هسته ای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی می تواند بینشی در فلسفه تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفه کلاسیک تکنولوژی و فلسفه تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنت هایی همچون مارکسیسم و پدیدارشناسی با توجه به کلّیت یا ذات (و نه تفاوت های انواع) تکنولوژی مدرن، به ارائه فراروایت هایی از تکنولوژی می پردازد. اما در فلسفه تکنولوژی با نگرش تجربی، ویژگی های خاصّ تکنولوژی های مختلف مورد دقت قرار می گیرد و نظریه پردازی، به بررسی تکنولوژی و توصیف دقیق آن می پردازد. ادعای این مقاله این است که براساس نگرش متأخر در فلسفه تکنولوژی و با معرفی و تحلیل ویژگی های خاص تکنولوژی هسته ای، می توان فراروایت های فلاسفه کلاسیک تکنولوژی را در چنین تحلیلی ارزش گذاری کرد. البته از آنجا که فلسفه کلاسیک تکنولوژی و به ویژه دیدگاه هیدگر درباره تکنولوژی، رویکردی ذات گرایانه است، از طریق مطالعه تجربی تکنولوژی هسته ای، قابل تأیید یا طرد نیست. بنابراین این مقاله صرفاً درصدد آن است که جنبه های سازگار فلسفه کلاسیک تکنولوژی با مورد خاص تکنولوژی هسته ای و نیز مواردی از محدودیت های این نگرش را در تحلیل تکنولوژی هسته ای نشان دهد.
۵.

واکاوی ایدئولوژی در اندیشه شریعتی و سروش(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: ایدئولوژی مطهری مارکس شریعتی روشنفکری سروش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۸۲ تعداد دانلود : ۱۳۶۷
ایدئولوژی در حوزه های مختلف علوم انسانی، مانند فلسفه، جامعه شناسی، علوم سیاسی و دین شناسی مورد مطالعه قرار می گیرد. هدف از این پژوهش واکاوی ایدئولوژی در اندیشه شریعتی وسروش است، و به دنبال پاسخ به این سئوالات است: ایدئولوژی در هر یک از حوزه های مذکور به چه معنا است؟ سروش و شریعتی، هریک، در کدام یک از این حوزه ها جای دارند؟ آیا سروش در نقد شریعتی راه را به درستی رفته است؟ در این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، نتیجه گرفته شده است که فلسفه ایدئولوژی را به معنای مبنای تجربی اندیشه ها یا آگاهی کاذب دانسته و جامعه شناسی آن را به معنای مبنای واقعیت اجتماعی یا آگاهی راستین تلقی نموده است. سروش، با غفلت از گستره معنایی ایدئولوژی، نقشی ابزاری و گزینشی عمل نمودن به آن داده است و به نفی همه ایدئولوژی ها و به نقد اندیشه شریعتی پرداخته است، در حالی که شریعتی ایدئولوژی را بیان کننده یک واقعیت اجتماعی می داند و نقشی پویا و حرکت آفرین به آن می دهد و، با عنصر اجتهاد، آن را از خطر ایستایی و دگم اندیشی دور می داند. لذا، وجود ایدئولوژی را ضرورت همه جوامع بشری در همه اعصار می داند و صلای پایان ایدئولوژی ها را از توطئه های نظام سلطه سرمی دهد، هرچند شریعتی نیز در مفهوم و مصداق ایدئولوژی دچار مغالطاتی شده است.
۶.

بررسی تطبیقی جامعه شناسی دین کارل مارکس و ماکس وبر با تاکید بر جنبش بابک خرمدین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مارکس جامعه شناسی دین وبر بابک جنبش خرم دینان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲۲ تعداد دانلود : ۲۲۴۲
پژوهش حاضر در صدد بررسی ابعاد مذهبی جنبش بابک خرم دین بر اساس جامعه شناسی دین کارل مارکس و ماکس وبر می باشد و ضمن برشمردن خاستگاه ها، مولفه ها و تفاوت های عقاید مارکس و وبر در این زمینه، در پی پاسخ به این پرسش است که تا چه میزان می توان نقش مذهب را در این جنبش، بر اساس نگاه های مذکور سنجید؟ این مقاله بر کاربست نوعی از جامعه شناسی ترکیبی دین تاکید دارد. نتایج این پژوهش که با روش مقایسه ای و تحلیل تاریخی صورت گرفته، نشان می دهد که برخلاف تصور رایج، جامعه شناسی دین مارکس که برآمده از بینش ماتریالیسم تاریخی وی می باشد، می تواند در تحلیل بهتر ماهیت رابطه خلافت عباسی و دین به عنوان یکی از دلایل اصلی شکل گیری جنبش بابک خرم دین که جایگاه دین را به مفهوم ایدئولوژی مارکس نزدیک می سازد، کارآمد باشد. جامعه شناسی دین وبر نیز که تا حدی برآمده از سنت ایدئالیسم آلمانی و روش شناسی تفهمی وی می باشد، با توجه به تاکید بر تعامل دین و اقتصاد، به عنوان دو عامل مهم در شکل گیری جنبش بابک خرم دین، در درک بهتر ابعاد مذهبی جنبش مذکور کارساز می باشد.
۷.

عناصر تقابل ایدئولوژیک در داستان دفاع مقدّس «ریشه در اعماق»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ریشه در اعماق ایدئولوژی آلتوسر گرامشی مارکس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶۳ تعداد دانلود : ۵۹۸
مقالة حاضر به جلوه های حضور دو ایدئولوژی در داستان ریشه در اعماق ابراهیم حسن بیگی براساس دیدگاه های آلتوسر، گرامشی و مارکس می پردازد. این اندیشمندان هر کدام با کلید واژه های خود به تأثیر ایدئولوژی نظر می کنند. نگارنده با توجّه به آراء این اندیشمندان، این اثر را بازخوانی می کند. در نگاه کلی، می توان شاهد حضور دو نوع ایدئولوژی در داستان بود. ایدئولوژی دولتی و ایدئولوژی غیر دولتی هر کدام از این دو، تظاهرات ویژة خود را دارند، امّا در نهایت، این ایدئولوژی مذهبی است که سلطه و هژمونی خود را از طریق قبولاندن ایده های خود به فرد مورد نظر یاسوژه و فراخواندن او به رقابت با ایدئولوژی پیشین و کم رنگ کردن مشروعیت آن به رخ می کشد. تقابل این دو ایدئولوژی چه در حوادث و چه در شخصیّت ها دیده می شود؛ به عبارت دیگر، ایدئولوژی حذف شدنی نیست و انسان بدون ایدئولوژی معنا ندارد. این ایدئولوژی هژمونی خود را از طریق عاطفه سازی به رخ می کشد. با عاطفه سازی خودی ها از غیرخودی ها جدا می شوند. شاپوک کسی است که یک ایدئولوژی را جایگزین ایدئولوژی دیگر کرده است. در مبارزة طبقاتی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی پیشین به دلیل فقر فرهنگی، از طریق تقلیل گرایی و طردکردن غیرخودی ها راه را برای نفوذ و بازتولید ایدئولوژی ملی فراهم می کند.
۸.

مارکس به دو روایت: پوپر و دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مارکس پوپر دریدا کاپیتالیسم سوسیالیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۹ تعداد دانلود : ۷۴۵
مارکس در زمره ی فیلسوفانی است که تاثیر عمیق و گسترده ای در ساحت نظر و عمل بر فلسفه و جریان های سیاسی و اجتماعی قرن بیستم داشته است. اندیشمندان در نحله های گوناگون از جمله پوپر و دریدا به ایجاب و سلب او را مورد ملاحظه قرار دادند. بررسی هم زمان مواجهه آن ها با مارکس از جهات گوناگون دارای اهمیت است. پوپر به وجهی سلبی در جهت تحقق کاپیتالیسم به نقد همه جانبه ی مارکس می پردازد. اما دریدا مطابق با رویکرد ساختارزدایی برخی از مفاهیم مارکس را به نقد می گیرد و برخی دیگر را بازآفرینی می کند. رویکرد دریدا زمینه ی عبور از دوگانه سوسیالیسم و کاپیتالیسم حاکم بر تمامی ارکان اندیشه های قرن بیستم را فراهم می کند. این مقاله سه مورد را به طور خاص تبیین می کند:1- مواجهه ایجابی و سلبی پوپر با مارکس. 2- مواجهه ایجابی و سلبی دریدا با مارکس. 3- شباهت ها و تفاوت های مواجهه پوپر و دریدا با مارکس.
۹.

نقد نظریة مارکسیستی استبداد شرقی در چشم انداز تاریخ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اقوام خارجی استبداد شرقی ایران مارکس ساسانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷۲ تعداد دانلود : ۵۲۳
مقالة حاضر در پی آن است تا با محور قرار دادن نظریة فئودالیسمبه عنوان نظریة رقیب استبداد شرقی، تمرکز اصلی بحث خود را بر روی آن قرار داده و ضمن بررسی نظریه های موجود در این زمینه، فرضیة اصلی خود، یعنی «شکل گیری استبداد شرقی در ایران بر اثر حملة اقوام خارجی» را تحلیل نماید. تحلیل فرضیة شکل گیری استبداد شرقی در ایران بر اثر حملة اقوام خارجی، بر مبنای موارد زیر انجام می شود: نخست، وجود دوره ای تاریخی به نام فئودالیسم در ایران-که در مقابل استبداد شرقی قرار دارد- این فرضیه را مورد تأیید قرار می دهد؛ چراکه در دورة ایران باستان شاهد این نظام هستیم و اوج آن در «سلسلة ساسانی» است. دوم، شکل گیری استبداد شرقی در ایران، امری جبری و ناشی از شرایط اقلیمی محسوب نمی شود، بلکه ورود اقوام مهاجم با فرهنگ متمایز از فرهنگ فئودالی، باعث حاکمیت تدریجی استبداد شرقی در ایران شد. در این پژوهش به برخی از این عناصر پرداخته می شود و لذا تاریخ این سرزمین با دیدگاه نوینی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
۱۰.

شبح در مقابل انتولوژی در «اشباح مارکس» دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دریدا مارکس شبح واقعیت زمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۳۵ تعداد دانلود : ۶۷۰
دریدا با بازآفرینی مفاهیم فیلسوفان ، متون خود آن ها را در ساحتی ساختارزدایانه بسط و گسترش می دهد . در کتاب « اشباح مارکس»وی با به کارگیری مفهوم شبح ، به ارائه خوانشی تازه از اندیشه ی مارکس و مارکسیسم می پردازد . صرف نظر از تفسیر مارکس توسط دریدا ، خود مفهوم شبح و وجوه آن اهمیت اساسی پیدا می کنند.این مقاله می خواهد نشان دهد که چگونه شبح شناسی در مقابل هستی شناسی متعارف و متافیزیک حضور قرار می گیرد .شبح با گسترش قلمرو واقعیت و زمان ،تفسیر متافیزیکی صلب از آن ها را به چالش می کشد .شبح بودگی واقعیت اشاره به این امر دارد که واقعیت امری از پیش متعین و واقع شده نیست بلکه آن همواره در حال ساخته شدن است .شبح بودگی زمان نیز سیر خطی گذشته – حال – آینده را به پرسش می گیرد. این ها مفاهیم متافیزیکی از زمان هستند که مانع تحقق شبح بودگی زمان می شوند . علاوه بر این ها ظهور سیاسی واجتماعی شبح بودگی نیز ،تعریف تازه ای از کنش ومسئولیت سیاسی ارائه می دهد . کنش و مسئولیت سیاسی بدین معنا ، به آینده وافقی برنامه ریزی شده معطوف نیست. بلکه کنش و مسئولیت سیاسی شبح وار ، همواره در حال انجام وپذیرفتن باقی می ماند
۱۱.

نقدی بر کتاب وداع با ادبیات

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مارکس مرگ ادبیات زیبایی شناسی امر والا گذرایی زبان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴۷ تعداد دانلود : ۳۲۹
ویلیام مارکس در جستاری با نام وداع با ادبیات از بی اعتباری و مرگ ادبیات و پژوهش های ادبی در دوران هم روزگار سخن می گوید. او برای نشان دادن درستی داوری اش و گذار از دوران وداع با ادبیات به عصر ادبیات وداع، تاریخ ادبیات را از سدة هفدهم به این سو به سه دوره تقسیم می کند و سپس می کوشد بازتاب مرگ ادبیات و گسستن پیوندهای میان ادبیات، واقعیت و جامعه را در ادبیات بجوید. به باور او، خاستگاه بی ارزشی ادبیات را باید در پیدایش و بحث پیرامون انگاره هایی چون امر والا، گذرایی و ناگذرایی زبان و سرانجام اسارت در صورت جست. نوشتة پیش رو تلاشی است برای شناساندن و بررسی خوانش تاریخی مارکس به آنچه او «ادبیات» می خواند.
۱۲.

تحلیل تطبیقی رویکردهای سوبژکتیو و ابژکتیو به مسئله ارزش در اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ارسطو اقتصاد کلاسیک رویکرد سوبژکتیو رویکرد ابژکتیو مارکس مارژینالیسم نظریه ارزش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴۱ تعداد دانلود : ۵۵۸
این مقاله به دنبال ردیابی مبادی فلسفی نگرش به مسئله ارزش در تاریخ اندیشه اقتصادی است. تطورات تاریخی اندیشه اقتصادی حاکی از این است که در سنت ارسطویی و اسکولاستیکی به دلیل عدم انفکاک سوژه / ابژه وجوه عینی و ذهنی ارزش درهم تنیده و وجوه طبیعی ارزش با وجوه اجتماعی ارزش گره خورده بود، اما پس از رنسانس و با شکل گیری تفکیک سوژه/ ابژه در عالم تفکر فلسفی و شکل گیری نظام اقتصادی سرمایه داری مبادله ای مبتنی بر نفع طلبی شخصی ابتدا در دوره کلاسیک بر ابعاد ابژکتیو و عینی ارزش تأکید شد. نظریه ارزش مبتنی بر کار در بین اقتصاددانان کلاسیک و مارکس در این بستر ظهور کرد، اما در مرحله بعد متعاقب انقلاب مارژینالیسم بر ابعاد سوبژکتیو ارزش تأکید شد. در این دوره به دلیل سیطره رویکرد کمّی ریاضی و نگرش ارزش خنثایی پوزیتیویستی مسئله ارزش منحل و به جای آن به نظریه قیمت توجه شد. درنهایت، جریانات هترودوکس در اقتصاد سعی کردند با تمرکز بر دیالکتیک ابژکتیو/ سوبژکتیو (رئالیسم انتقادی) و ابعاد اخلاقی و ارزشی اقتصاد (رویکرد قابلیت آمارتیا سن) مجدداً مسئله ارزش را احیا کنند.
۱۳.

نقد درونی نظام آموزشی؛ بازخوانی آرای هگل، مارکس و آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد درون زا اصلاحات آموزشی نظام آموزشی ایران هگل مارکس آدورنو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۹ تعداد دانلود : ۵۵۳
هدف اصلی این پژوهش نقد رویکرد رسمی اصلاحات آموزشی در ایران بوده و در مسیر تحقق، از ایده نقد درونی که نخست از سوی هگل مطرح شده و سپس با تغییراتی از سوی مارکس و فیلسوفان مکتب فرانکفورت بسط و مورد دفاع قرار گرفته است، استفاده شده است. در بخش اول مقاله، اندیشه های هگل، مارکس و آدورنو در باب نقد درونی مورد واکاوی قرار گرفته است. در بخش دوم مقاله، متناظر با هر کدام از این فیلسوفان، سه پیشنهاد بر خلاف جریان رایج اصلاحات رسمی مطرح شده است. در پایان و به عنوان نتیجه گیری، اصول نقادی درونی نظام آموزشی بیان شده و سه نقد مطرح شده از سوی مشاوران ماوراء بحار، محمد علی طوسی و صمد بهرنگی نیز بر این اساس ارزیابی شده اند.
۱۴.

دیدگاه نهج البلاغه درباره نابرابری و طبقات اجتماعی و مقایسه آن با نظریه کارل مارکس(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: نابرابری اجتماعی طبقه طبقات اجتماعی مارکس نهج البلاغه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱۴ تعداد دانلود : ۴۹۸
در تبیین، نابرابری و طبقات اجتماعی دیدگاه های متفاوتی با رویکرد های  گوناگون وجود دارد. مارکس به عنوان جامعه شناس تضادگرا، بیشترین سهم را در ارائه مفهوم طبقه اجتماعی دارد. با توجه به اینکه در نهج البلاغه از این مقوله صحبت شده است در تحقیق  حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش بودیم که آیا مفهوم طبقه و طبقات در نهج البلاغه با آنچه مارکس مطرح کرده یکسان است یا تفاوت دارد؟ در پژوهش حاضر که با روش استنطاقی به صورت تحلیل محتوا صورت گرفته به این نتیجه دست یافتیم که مفهوم طبقه و طبقات اجتماعی در نهج البلاغه برخلاف آنچه مارکس قائل است، با معیار میزان دارا بودن ابزار تولید و ثروت معنا نمی شود؛ بلکه «طبقات اجتماعی» از نگاه نهج البلاغه اشاره دارد به منزلت، موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد؛ چیزی که جامعه شناسان به آن «پایگاه اجتماعی» می گویند. میان مارکس و نهج البلاغه از حیث اصل وجود نابرابری و طبقات اجتماعی در جامعه اشتراک وجود دارد؛ اما از جهت علت پدیداری آن، دیدگاه ها متفاوت است.
۱۵.

تتحقق پراکسیس بمثابه ی آزادی و بنیاد انسان (در پرتو نقد مارکس بر مدرنیته)(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مارکس پراکسیس جامعه شناسی مدرنیته آزادی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۴ تعداد دانلود : ۴۵۹
بحث از آزادی، امکان و لوازم تحقق آن یک امر فلسفی است. یکی از مسائل مهم مدرنیته نیز بحث درباره آزادی انسان است. معنای آزادی در طول تاریخ مدرنیته دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده است اما می توان گفت ملاک محوری آزادی انسان در مدرنیته نوعی خودتعین بخشی انسان است؛ البته خود این ملاک نیز تغییر و تقریرهای مختلفی به خود دیده است. طرح آزادی در اندیشه مارکس با تحقق پراکسیس و ظهور انسان اجتماعی امکان پذیر می شود؛ انسانی که معنای زندگی را در خودتحقق بخشی و در قالب کار یافته است. از نظر مارکس ظهور پراکسیس غایت آزادی و تاریخ بوده و روایت تاریخ چیزی جز عمل آفرینش انسان نیست، پس ظهور پراکسیس با ظهور جامعه و تنها در وجهی اجتماعی امکان پذیر است.
۱۶.

دیالکتیک عین و ذهن و این همانی سوژه و ابژه در نظریه و شعر نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سوژه ابژه ماتریالیسم دیالکتیکی این همانی هگل مارکس نیمایوشیج

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۹۵ تعداد دانلود : ۴۳۴
«عینیت گرایی» از اصلی ترین و مهمترین مفاهیم نظریه شعری نیمایوشیج است. عده ای منظور او را خلق شعرهایی کاملاً عینی دانسته و با ذهنی یافتن بخشی از اشعارش، نظریه و شعر وی را دچار تناقض یافته اند. برخی نیز با نسبت دادن نادرست این مفهوم به دیگر اجزاء نظریه و شعر او، تعریفی متفاوت از این مفهوم به دست داده اند. با دقت در آراء نیما و همچنین در نظر گرفتن سیر تاریخی این مفاهیم در شعرش، درمی یابیم که اساس تفکر و رویکرد نیما «دیالکتیکی» است و وی با توجه به آراء فیلسوفانی نظیر «هگل» و «مارکس»، به این همانی سوژه (ذهن) و ابژه (عین) دست زده و در نهایت بدون آنکه اصل عینیت گرایی مورد نظرش مخدوش شود، از تضاد بین این دو به سود عینیت عبور کرده است؛ به این صورت که خود او نیز به جزوی از آن عینیت تبدیل می شود. به بیان دیگر، آنچه منتقدان را در مواجهه با این مفاهیم به اشتباه انداخته است، درنیافتن این همجواری و تقابل دیالکتیکی بوده است. توجه به ساختار دیالکتیکی مورد نظر نیما، در فهم و تحلیل اشعار وی بسیار راهگشا است و در این مقاله علاوه بر ترسیم دقیق رویکرد او در این زمینه، با نقد چهار شعر وی، پاره ای از اشتباهات منتقدان در مواجهه با شعر او برطرف شده است.
۱۷.

بررسی دلایل افول هنر آوانگارد در روسیه و نسبت آن با تصلُّب ایدئولوژی در بازه زمانی پیش از انقلاب اکتبر تا پایان دوران زمامداری استالین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مارکس انگلس لنین استالین ایدئولوژی هنر آوانگارد اومانیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۰ تعداد دانلود : ۲۰۷
همان طور که همه می دانیم مبانی فکری مارکس متأثر از فلسفه هگل بود و به همین دلیل وی در مواجهه با دوگانه معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگل) طرف هنرمتعهد هگلی را می گرفت. از لحاظ نظری، این سوگیری به معنای رد خودمختاری و استقلال اندیشمند و مردود دانستن تفرّد سوژه خلاق در ساحت خلق اثر است، اما در عمل خواهیم دید که با توجه به ذات انسان باورانه ادعاهای اتوپیاگرایانه کمونیستی (برابری جامعه بی طبقه)، لاجرم سویه های اومانیستی در آراء متقدم مارکس نیز مشاهده می شود. همین سویه هاست که موتور محرکه هنرمندان نوگرای چپ در سال های منتهی به انقلاب اکتبر شد. در این نوشتار سعی شده تا به جستجوی ریشه های رشد هنرآوانگارد (هنر مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر) در آراء متقدم مارکس پرداخته و حتی الامکان نشان داده شود که چگونه کم رنگ شدن این آموزه ها و سنگینی کفه ترازوی اندیشه مستقل متعهد به سمت رویکرد هگلی و تصلّب نظام ایدئولوژیک، اسباب افول اندیشه نوگرا در فاصله زمانی پسا مارکس [پیش از انقلاب] تا اوج ایدئولوژی استالینیستی را در سپهر اندیشه چپ، فراهم کردند. این مقاله مطالعه ای موردی در باب «نسبت هنر و ایدئولوژی» است که به قبل و بعد انقلاب اکتبر روسیه اختصاص یافته اما به لحاظ نظری، نتایجی قابل تعمیم دارد.
۱۸.

علم و پراکسیس؛ جامعه به مثابه مرجع اعتبار معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پراکسیس اعتبار علم مارکس ویتگنشتاین جامعه شناسی معرفت علمی مکتب بث

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۰ تعداد دانلود : ۲۳۹
تأمین اعتبار معرفت مهم ترین مسأله ی مطالعات علم در فلسفه و جامعه شناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیده ای اجتماعی معرفی و جامعه شناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تأسیس جامعه و پدیده های اجتماعی شکل گرفته است. مشخصاً مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم را -را در پیوند با هم معرفی کرده اند. این مقاله استدلال می کند از منظر پراکسیس، علم مقید به اقتضائات عمل جمعی عاملان بوده و پرسش از اعتبار یافته ها موکول به تحلیل مناسبات اجتماعی محاط بر علم است. اطلاق این موضع به جامعه شناسی که خود علم پراکسیس است موقعیت را پیچیده تر می کند؛ معیار اعتبار یافته های جامعه شناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتماعی در قالب طبقه است. این موضع از تحمیل پراکسیس جامعه شناسان به موضوع مطالعه و تحریف واقعیات اجتماعی جلوگیری کرده و مانع ابژه سازی از گروه های مورد مطالعه می شود. این موضع همچنین دوگانه های طاقت فرسای ذهن/عین و خزد/کلان را منحل می کند ضمن اینکه به زایایی علم جامعه شناسی در مواجهه با وضعیت انضمامی جامعه ایران منجر می شود.
۱۹.

نقد ادبی مارکسیستی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نقد ادبی مارکسیستی مارکس مکتب فرانکفورت گرامشی ژیژک نظریه گفتمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰۶ تعداد دانلود : ۳۴۶
این فصل، نقدِ ادبی مارکسیستی، از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. بخش آغازین با سیری در آراء کارل مارکس آغاز می شود. نویسنده پس از طرح نسبتاً طولانی نظراتِ مارکس به سروقتِ نظرات اعضایِ مکتب فرانکفورت می رود. مکتب فرانکفورت در سال 1923 رسماً به عنوان موسسه تحقیقات اجتماعی در دانشگاه فرانکفورت پایه ریزی و سازماندهی شد. اکثرِ اعضای این گروه فرهیخته متفکّران مارکسیستی بودند که در واقع برخی از برجسته ترین متفکّرانِ زمانه خود هم محسوب می شدند. نویسنده در ادامه به پسامارکسیسم و نظریه گفتمان و تفکّرات آنتونیو گرامشی، مارکسیست بلندآوازه ایتالیایی، می پردازد که نشانگر شکافی جدّی با آراءِ پیشین است. او اَعمال اجتماعی و فرهنگی را به اقتصاد (یا بر عکس) کاهش نمی دهد. نویسنده در پایان این فصل آراء اِسلاوی ژیژک، فیلسوفِ متنفد اسلوونیایی، را عرضه می کند که به مفهوم خاصی نمایانگر بازگشت به اندیشه های کارل مارکس است.
۲۰.

شریعتی و بنیان گذاران جامعه شناسی (بررسی نحوه ارتباط اندیشه های شریعتی و تفکرات بنیان گذاران جامعه شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اندیشه انتقادی دورکیم شریعتی مارکس وبر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۵ تعداد دانلود : ۱۲۱
مقاله پیش رو تأثیر اندیشه های بنیان گذاران جامعه شناسی (مارکس، دورکیم و وبر) بر اندیشه های علی شریعتی را بررسی می کند و همچنین خواستار وضوح نقدهای صورت گرفته از سوی شریعتی بر اندیشه های متفکران ذکرشده است. در این راه، با استفاده از روش های اسنادی و تحلیل محتوای کیفی، استنادات شریعتی به نظریات مارکس، دورکیم و وبر مقوله بندی شده اند و در هر مقوله تأثیرات و نقدهای صورت گرفته تحلیل شده اند. مقولات اصلی مشخص شده عبارت اند از: دین، عدالت خواهی، ازخودبیگانگی، استعمار، شیوه تولید آسیایی، ویژگی های قرون جدید و پروتستانتیسم. بر اساس نتیجه به دست آمده از پژوهش پیش رو، ارتباط اندیشه های علی شریعتی و بنیان گذاران جامعه شناسی ارتباطی دوسویه و متقابل است. به بیان دیگر، درعین حال که شریعتی در بسیاری موارد تحت تأثیر نظریات بنیان گذاران جامعه شناسی قرار داشته، در موارد بسیاری نیز با دیدگاهی انتقادی به نظریات آن ها پرداخته است.