۱.
در این مقاله، به بررسی رفتار نرخ ارز واقعی در ایران طی سالهای 1375-1358میپردازیم. ابتدا مطالعات نظری و تجربی پژوهشگران در زمینه بررسی رفتار نرخ ارز واقعی بهدو گروه عمده تقسیم میشود. گروه اول، ضمن پذیرش نظریه تساوی قدرت خرید سعی دراصلاح آن دارند و به معرفی متغیرهایی علاوه بر نسبت قیمتها در مدل میپردازند. گروه دوم، باتوجه به تعریف نرخ ارز واقعی به عنوان قیمت کالاهای تجاری به غیر تجاری، ضمن رد نظریهتساوی قدرت خرید، اعتقاد دارند که در بلندمدت فقط متغیرهای حقیقی بر رفتار نرخ ارز واقعیمؤثر میباشد. در این مقاله، آزمون نظریه تساوی قدرت خرید انجام میشود و ضمن رد این نظریه درایران، به طراحی مدلی برای بررسی عوامل مؤثر بر رفتار نرخ ارز واقعی میپردازیم. در پایان،پیشنهاد میشود که سیاست مناسب اقتصادی برای حصول به نرخ ارز واقعی تعادلی تغییر نرخاسمی ارز (کاهش ارزش اسمی ریال) همزمان با افزایش نرخ تورم نمیباشد، بلکه دولت بایدسیاستهای ارزی و تجاری خود را به نحوی طراحی کند که شکاف بین نرخ ارز اسمی در بازارسیاه و نرخ رسمی کمتر شود، و در نهایت، از بین برود.
۳.
پس از جنگ جهانی دوم، بیشتر کشورهای در حال توسعه، جایگزینی واردات را بهعنوان راهبرد مسلط صنعتی شدن، به کار گرفتند. هدفهایی از قبیل حمایت از صنایع نوپا و بهبودتراز پرداختها و افزایش درآمدهای دولت، از جمله مهمترین هدفهای این راهبرد به شمارمیرفت. با سپری شدن دهههای توسعه و ناکامی بیشتر این کشورها در زمینه صنعتی شدن ودستیابی به هدفهای اولیه خود، ارزشیابی آثار و عملکرد راهبرد جایگزینی واردات اهمیتویژهای پیدا کرد. چنری از جمله کسانی بود که کوشید تا روشی برای اندازهگیری کمی آثار و پیامدهای اینراهبرد ارائه نماید. در این روش، با استفاده از فنون داده - ستانده، نقش سیاستهای جایگزینیواردات، توسعه صادرات و گسترش تقاضای داخلی در رشد صنعتی، اندازهگیری میشود. در این مقاله، با بهرهگیری از روش چنری - که بعدها توسط دیگران اصلاح و تکمیل گردید- به تجزیه عوامل رشد صنعتی ایران در دورههای 1353-1348 و 1363-1353 و1367-1363 میپردازیم. در این پژوهش، از جدولهای داده - ستانده اقتصاد ایران برای سالهای1348، 1353، 1363 و 1367، که به قیمتهای ثابت سال 1361 همسان شدهاند، سود جستهایم.نتایج به دست آمده، نشان میدهد که عامل اصلی رشد صنعتی در ایران جایگزینی وارداتنبوده، بلکه گسترش تقاضای داخلی محرک اصلی این رشد بوده است.
۶.
آیا رأی اکثریت، قاعده تصمیمگیری "خوبی" است؟ چگونه باید نابرابری درآمدها وفقر را اندازهگیری کرد؟ چه عواملی قحطیها را برمیانگیزد؟ پاسخ به چنین پرسشهایی جایزهنوبل اقتصاد امسال را نصیب آمارتیا سن کرد. یاریگری وی در اقتصاد رفاه دارای این نوآوریاست که ابزار تحلیل اقتصادی را با فلسفه تلفیق میکند.