برنامه ریزی و بودجه (برنامه و بودجه سابق)
برنامه ریزی و بودجه سال بیست و چهارم زمستان 1398 شماره 4 (پیاپی 147) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت توسعه مالی در دستیابی به رشدپایدار اقتصادی، هدف محوری این پژوهش بررسی اثر باز بودن اقتصادی (باز بودن مالی و باز بودن تجاری)، بر توسعه مالی دو گروه از کشورهای درحال توسعه نفتی و غیرنفتی (با تاکیدبر مولفه های نهادی) است. در این پژوهش، از الگوی داده های تابلویی مبتنی بر خودرگرسیون با وقفه توزیعی (Panel ARDL) در سال های 2017-2000 استفاده می شود. نتایج برآوردمدل نشان می دهدکه باز بودن مالی به لحاظ آماری اثری مثبت و معنادار بر توسعه مالی کشورهای درحال توسعه نفتی دارد، ولی اثر آن بر توسعه مالی کشورهای درحال توسعه غیرنفتی در بلندمدت منفی و معنادار است. همچنین، نتایج نشان می دهدکه در بلندمدت، باز بودن تجاری از نظر آماری اثری مثبت و معنادار بر توسعه مالی کشورهای درحال توسعه غیرنفتی دارد، در حالی که در کشورهای درحال توسعه نفتی، رابطه باز بودن تجاری با توسعه مالی از نظر آماری معنادار نیست. همچنین، بیش تر متغیرهای نهادی در کشورهای درحال توسعه نفتی، نقش معناداری در ارتقای شاخص توسعه مالی در کوتاه مدت و بلندمدت دارند، با وجوداین، اثر متغیرها بر توسعه مالی در کشورهای درحال توسعه غیرنفتی در کوتاه مدت محدودو در بلندمدت منفی است.
اثرهای غیرخطی بدهی عمومی بر رشداقتصادی: روش پانل آستانه ای پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش اثرهای غیرخطی بدهی عمومی دولت بر رشداقتصادی با بکارگیری روش پانل آستانه ای پویا موردبررسی قرار می گیرد. نتایج تخمین برای دوره زمانی 2017-2000 نشان می دهدکه در 34 کشور با درآمدبالا مقدار آستانه ای نسبت بدهی در حدود94 درصدGDP است. طبق یافته های این پژوهش، نسبت بدهی در قبل و بعداز این حدآستانه ای برآوردشده اثر منفی و معناداری بر رشداقتصادی دارد، اگرچه میزان این اثرگذاری در بعداز این حدآستانه ای برآوردی به مراتب بیش تر است. به عبارت دیگر، رژیم اثرگذاری بدهی بر رشداقتصادی، در زمانی که نسبت بدهی از حدآستانه ای 94 درصدفراتر است، تغییر می کندو از آن حدبه بعدافزایش بدهی اثر منفی شدیدتری بر رشداقتصادی می گذارد، به طوری که یک درصدافزایش در نسبت بدهی در رژیم با نسبت بدهی پایین به کاهش 018/1 درصددر رشداقتصادی منجر می شودو در رژیم با نسبت بدهی بالا کاهش 265/4 درصدی را در رشداقتصادی ایجادمی کند.
پیش بینی کوتاه مدت تقاضای برق به تفکیک ساعات شبانه روز در ایران با استفاده از ترکیب مدل های سری زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه دو مدل پیش بینی سری زمانی و همچنین، ترکیب دو مدل برای پیش بینی کوتاه مدت تقاضای ساعتی برق کشور ایران است. برای این منظور از داده های مصرف برق به تفکیک ساعت روز در بازه زمانی 1390-1385 استفاده می شود. مدل اول بر پایه تجزیه سری زمانی بار الکتریکی به دو مولفه قطعی و تصادفی، و مدل دوم بر اساس فرض تصادفی بودن روندسری زمانی بار الکتریکی شکل می گیرد. پس از پیش بینی تقاضای ساعتی بار الکتریکی با استفاده از دو مدل اشاره شده، با ساختن مدل ترکیبی، عملکرداین مدل ترکیبی با دو مدل اصلی و مدل واحددیسپاچینگ (که یک مدل چندمتغیره است که در آن متغیر آب و هوا نیز واردمی شود) مقایسه می شود. نتایج نشان می دهدکه بکار بردن روش ترکیب پیش بینی سبب افزایش دقت پیش بینی نسبت به دو مدل اولیه می شود. علاوه بر این، دقت مدل ترکیبی که در آن از حجم کم تر اطلاعات استفاده می شوددر بیش تر ساعات به خوبیِ مدل واحددیسپاچینگ، و در برخی از ساعات (ساعات اوج مصرف)، بهتر از مدل واحددیسپاچینگ است.
تاثیر مولفه های دانش بر نابرابری توزیع ثروت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نابرابری در توزیع ثروت جهانی به ایجادشکاف روزافزون بین کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته در سطح درآمد، میزان مصرف، و استانداردهای زندگی منجر می شود. بنابراین، پژوهش حاضر با رهیافت داده های تابلویی و استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته به بررسی تاثیر مولفه های دانش بر نابرابری توزیع ثروت جهانی در کشورهای منتخبِ تولیدکننده علم در دوره 2017-2010 می پردازد. نتایج برآوردی نشان می دهدکه مشوق های اقتصادی، رژیم نهادی، و زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات بر نابرابری توزیع ثروت جهانی بین کشورهای منتخب اثر منفی و معنادار داردو مولفه های سیستم ابداعات و نوآوری، و آموزش و توسعه منابع انسانی بر نابرابری توزیع ثروت جهانی بین کشورهای منتخب اثر مثبت و معناداری می گذارد. به علاوه، تاثیر متغیرهای کنترلی شاخص جهانی شدن اصلی و جهانی شدن اقتصادی بر نابرابری توزیع ثروت جهانی در کشورهای منتخب مثبت و معنادار است، و تاثیر جهانی شدن اجتماعی و جهانی شدن سیاسی بر نابرابری توزیع ثروت جهانی بی معناست.
برآوردکشش درآمدی و ظرفیت مالیاتی به تفکیک اجزای درآمدهای مالیاتی در استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تخمین کشش درآمدی و ظرفیت مالیاتی استان خوزستان به منظور سیاستگذاری و برنامه ریزی منطقه ای بر مبنای توان پرداخت مالیاتی است. بدین منظور، درآمدهای مالیاتی مستقیم و غیرمستقیم استان با استفاده از روش معادله های به ظاهر نامرتبط در دوره زمانی 1393-1379 برآوردمی شود. نتایج نشان می دهدکه کشش درآمدی مالیات های مستقیم و غیرمستقیم استان خوزستان به ترتیب 09/1 و 77/2 است و کشش درآمدی کل مالیات ها 34/1 است. به علاوه، در بخش مالیات های مستقیم، کشش مالیاتی ثروت و مستغلات از کشش مالیاتی مشاغل و شرکت ها بیش تر است. نتایج نشان می دهدکه ظرفیت مالیاتی مشاغل استان با ارزش افزوده بخش رستوران و هتلداری، و درآمدسرانه رابطه مثبت و معناداری دارد. به علاوه، رابطه بین ظرفیت مالیاتی شرکت ها و ارزش افزوده بخش خدمات مثبت و معنادار است. ضمن آن که رابطه بین ظرفیت مالیاتی سایر مالیات های مستقیم (ثروت و مستغلات)، با ارزش افزوده مستغلات و رشداقتصادی مثبت و معنادار است، و رابطه بین ظرفیت مالیاتی مالیات های غیرمستقیم با مخارج مصرفی بخش خصوصی و ارزش افزوده بخش معدن مثبت و معنادار است.
مدل همراهی دانش آموزان دبستانی در سفر تحصیلی توسط والدین شاغل؛ با تاکیدبر متغیرهای پنهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاهش سفرهای فعال و مستقل مسئله مشترک کلان شهرهایی است که در آن خودروی شخصی بر گزینه های دیگر ترجیح دارد. در بیش تر سفرهای تحصیلی، کودکان به همراه یکی از والدین تا مدرسه همراهی می شوند. این امر میل به استفاده از حمل ونقل همگانی و شیوه های فعال (پیاده روی یا دوچرخه سواری) را کاهش می دهدو بیش تر سفرها با خودروی شخصی والدین انجام می شود. پژوهش حاضر علاوه بر متغیرهای اقتصادی اجتماعی و ویژگی های سفر به شناسایی اثر متغیرهای پنهان روان شناختی والدین شاغل شامل نگرش، هنجار، کنترل رفتاری درک شده، و قصدهمراهی دانش آموزان دبستانی تا مدرسه می پردازد. با بررسی بیش از 1600 مدل انتخاب گسسته از نوع لوجیت رتبه ای بر داده های 4000 پرسشنامه از مدارس دولتی و غیردولتی دخترانه و پسرانه شهر تهران که به روش طبقه بندی تعیین می شوند، نتایج نشان می دهدکه متغیرهای مسافت درک شده تا مدرسه، تشابه زمان شروع و مسیر سفرهای کاری و تحصیلی، قصدهمراهی، کنترل رفتاری درک شده، و تعداددفعات استفاده از خودروی شخصی برای رفتن به مدرسه در مدل نهایی معنادار هستند. بنابراین، افزایش انگیزه از طریق آموزش به والدین در زمینه مسائل زیست محیطی و ترافیکی، تشویق به برنامه های پیاده روی دسته جمعی کودکان با نظارت بزرگ ترها، ایجادشهرک های مسکونی نزدیک به محل کار والدین و مدرسه فرزندان، و ایجادمسیرهای ایمن برای پیاده روی و دوچرخه سواری می تواندموجب افزایش احتمال استفاده بیش تر از حمل ونقل فعال دانش آموزان به مدرسه شود.