تحقیقات علوم رفتاری

تحقیقات علوم رفتاری

تحقیقات علوم رفتاری دوره هفددهم پاییز 1398 شماره 3 (پیاپی 57) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

مقالات

۱.

پیش بینی آمادگی به اعتیاد بر اساس دارایی های تحولی نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اختلال مصرف مواد اعتیاد دارایی های تحولی نوجوانان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۰ تعداد دانلود : ۴۳۸
زمینه و هدف: اختلال مصرف مواد مشکل رفتاری پیچیده ای است که می تواند ناشی از عوامل متعددی از جمله عوامل اجتماعی، فرهنگی، محیطی، روانشناختی و زیستی باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف پیش بینی آمادگی به اعتیاد بر اساس دارایی های تحولی نوجوانان انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود. بدین منظور از بین دانش آموزان دختر و پسر پایه های تحصیلی دهم و یازدهم شهرستان اراک، نمونه ای به حجم 500 نفر (250 دختر، 250 پسر)، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های ایرانی آمادگی به اعتیاد (Iranian Addiction Preparedness Scale یا IAPS) و نیمرخ دارایی های تحولی (Developmental Assets Profile یا DAP) استفاده شد. داده ها در سطح توصیفی با استفاده از آماره های میانگین، انحراف معیار و فراوانی مورد تحلیل قرار گرفتند و در سطح استنباطی با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین دارایی های تحولی و مولفه های آن با آمادگی به اعتیاد و ابعاد آن در نوجوانان رابطه معنادار وجود دارد (05/0>p). همچنین نتایج نشان داد که دارایی های تحولی و مولفه های آن پیش بینی کننده آمادگی به اعتیاد و ابعاد آن هستند (05/0>p). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که دارایی های تحولی پیش بینی کننده آمادگی به اعتیاد نوجوانان هستند؛ بنابراین توجه به این متغیرهای پیش بین توسط پژوهشگران، متخصصان، درمانگران و برنامه ریزان برای پیشگیری از اختلال مصرف مواد یا اعتیاد ضروری به نظر می رسد
۲.

اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: آموزش تنظیم هیجان ناگویی هیجانی دانش آموز نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۶۶ تعداد دانلود : ۶۲۱
مقدمه و هدف: ناتوانی در پردازش شناختی، اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها، ناگویی هیجانی نامیده می شود. ناگویی هیجانی یکی از مشکلات رایج در افراد است. پژوهش حاضر به منظور اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر ناگویی هیجانی دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه نظری در سال تحصیلی ۱۳96-۱۳۹۵ انجام گردید. مواد و روش ها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع دوم متوسطه دبیرستان های نظری شهر نیشابور در سال تحصیلی ۹۵-۹۶ بودند. به منظور انجام این پژوهش ۳۰ دانش آموز دختر دبیرستانی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند و به صورت تصادفی در ۲ گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). به منظور بررسی سطح ناگویی هیجانی از پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (Toronto Alexithymia Scale-20) استفاده شد. برنامه آموزشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش انجام شد و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در پایان جلسات هر دو گروه مجدد مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد بین افراد شرکت کننده در گروه آزمایش و گروه کنترل در میزان ناگویی هیجانی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p<). با در نظر گرفتن اندازه اثر می توان گفت 5/73 درصد تغییرات ناگویی هیجانی ناشی از مداخله آموزش تنظیم هیجان است. نتیجه گیری: با آموزش تنظیم هیجان در مدارس می توان باعث کاهش ناگویی هیجانی و ارتقا سطح سلامت روان دانش آموزان شد.
۳.

مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر استنتاج، آموزش نوروفیدبک و ترکیب این دو روش درمانی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: وسواس درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۸ تعداد دانلود : ۵۷۹
زمینه و هدف: درگذشته، وسواس اختلالی مزمن و درمان نشدنی بشمار می رفت، اما امروزه این وضعیت به واسطه یافته های حامی اثربخشی درمان شناختی رفتاری تغییر اساسی کرده است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر استنتاج، آموزش نوروفیدبک و ترکیب این دو روش درمانی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس بود. مواد و روش ها: مطالعه ی حاضر، از نوع نیمه آزمایشی گسترش یافته ی طرح پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. در این مطالعه 2550 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای از بین معلمان شهرستان مشکین شهر انتخاب شدند و 1916 نفر، پرسشنامه وسواس ییل – براون را تکمیل کردند و در مرحله دوم، 66 نفر از 153 نفری که نمره ی بالاتری از نقطه برش 20 در پرسشنامه وسواس داشتند، پس از مصاحبه ی تشخیصی، به روش تصادفی در یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی قرار گرفتند و درنهایت داده های جمع آوری شده 62 نفر با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره با نرم افزار SPSS-18 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مقایسه گروه های آزمایشی با گروه کنترل نشان داد كه شدت وسواس و خرده مقیاس های آن (وارسی، شستشو، تکرار و شك) در گروه های آزمایشی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کاهش پیدا کرد. به طورکلی اثربخشی سه روش درمانی بر متغیر وسواس و خرده مقیاس های آن در مرحله پس آزمون تأیید می گردد. میزان این تأثیر بین 3/35 تا 6/79 درصد بوده و تفاوت نمرات پس آزمون از طریق سه گروه درمانی را تبیین می کند. نتایج به دست آمده از مقایسه های زوجی بر اساس آزمون بونفرونی نشان می دهد که روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک می باشد. نتیجه گیری: در این تحقیق، روش درمان ترکیبی درمان مبتنی بر استنتاج و آموزش نوروفیدبک در کاهش شدت وسواس مؤثرتر از روش درمان مبتنی بر استنتاج و آن مؤثرتر از آموزش نوروفیدبک بود.
۴.

بررسی وضعیت مورد تعرض قرارگرفتن کارکنان پرستاری بخش های روان پزشکی و عوامل مرتبط با آن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: مورد تعرض قرار گرفتن بخشهای روانپزشکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۲ تعداد دانلود : ۳۳۴
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با تعیین وضعیت مورد تعرض قرار گرفتن پرسنل پرستاری بخشهای روانپزشکی و عوامل مرتبط با آن انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش مطالعه ای توصیفی تحلیلی گذشته نگر بود و جمعیت مورد مطالعه آن پرسنل پرستاری شاغل در بخشهای روانپزشکی بیمارستانهای آموزشی شهر اصفهان بودند .ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه خشونت شغلی علیه پرستاران بود، پرستارانی که تمایل جهت شرکت در مطالعه و حداقل یک سال سابقه کار در بخش روانپزشکی را داشتند وارد مطالعه شدند و پرسشنامه را تکمیل نمودند. یافته ها با استفاده از روشها و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی در نرم افزار آماری spssv.22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: درصد کلی تعرض نسبت به پرسنل پرستاری به صورت خشونت کلامی (95.5%)، خشونت فیزیکی (79.7%) و زورگویی و اوباشی گری(35.7%) بوده است. برای بررسی ارتباط آماری بین بین متغیرها و بروز تعرض از آزمون کای اسکویر(chi-square) استفاده شد .بین نوبت کاری داشتن پرسنل و بروز خشونت فیزیکی ارتباط آماری معنی داری مشاهده گردید. همچنین بین شب کاری و بروز خشونت فیزیکی ارتباط آماری معنی داری مشاهده گردید. در خصوص نوع بیماری افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به صورت معنا داری بالاترین میزان خشونت فیزیکی را داشتند. در خصوص بخش محل فعالیت بیشترین میزان بروز خشونت فیزیکی در بخش حاد روانپزشکی بوده است که از لحاظ آماری معنا دار می باشد. مطالعه ما نشان دادکه اعمال خشونت کلامی، فیزیکی و زورگویی علیه پرستاران مرد بیشتر از پرستاران زن بوده است . نتیجه گیری: وقوع تعرض علیه پرسنل پرستاری بسیار بالا بوده لذا جهت به حداقل رساندن خشونت در محیط بیمارستان بایستی از سوی مسئولان امر راهبردهای پیشگیرانه مناسب ، اجرای مدیریت صحیح ، اقدامات محافظت کننده مناسب و آموزش در نظر گرفته شود.
۵.

اثربخشی طرحواره درمانی هیجانی بر تکانشگری و علائم خلقی زنان مبتلا به اختلال دوقطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: طرح واره درمانی هیجانی تکانش گری خلق اختلال دوقطبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱۷ تعداد دانلود : ۴۰۷
زمینه و هدف: این پژوهش باهدف بررسی اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر تکانش گری و علائم خلقی زنان مبتلابه اختلال دوقطبی نوع یک و دو اجرا شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر مطالعه ای نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود که بر روی 30 بیمار مبتلابه اختلال دوقطبی مراجعه کننده به بیمارستان فارابی شهر اصفهان در سال 1395 انجام شد. نمونه ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند (هر گروه 15 نفر). آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و سه ماه بعد به پرسشنامه های تکانش گری بارت، همیلتون و مقیاس مانیای یانگ پاسخ دادند. گروه آزمایش طی 14 جلسه 90 دقیقه ای علاوه بر دارودرمانی، طرح واره درمانی هیجانی به شیوه گروهی را دریافت نمودند درحالی که گروه کنترل هیچ درمان شناختی دریافت نکردند. داده ها با استفاده روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیره و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که طرح واره درمانی هیجانی بر ابعاد تکانش گری و علائم خلقی افسردگی و مانیا در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی تأثیر آماری معناداری داشت (05/0p≤) و این اثربخشی در پیگیری سه ماه بعد نیز همچنان پایداری خود را در گروه مداخله حفظ کرد. نتیجه گیری: به کارگیری طرح واره درمانی هیجانی در کنار دارودرمانی می تواند مداخله ای مؤثر برای درمان علائم خلقی و تکانش گری بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی باشد.
۶.

نقش میانجی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین سبک های دلبستگی با رفتارهای پرخطر جنسی: طراحی و آزمون یک مدل مفهومی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: تنظیم هیجان رفتارهای پرخطر جنسی سبک های دلبستگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۵ تعداد دانلود : ۵۴۶
زمینه و هدف: سطوح بالای رفتارهای جنسی پرخطر نگرانی های زیادی را درباره سلامت عمومی در پی داشته است. همچنین باعث شده است که پژوهشگران توجه زیادی به روند گذار به رفتارهای جنسی مخاطره آمیز داشته باشند. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (Cognitive emotion regulation) در رابطه بین سبک های دلبستگی (Attachment styles) با رفتارهای پرخطر جنسی (High-risky sexual behaviors) انجام شد. مواد و روش ها: در یک پژوهش توصیفی- همبستگی با رویکرد مدل یابی معادلات ساختاری از بین کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد شیراز در سال تحصیلی 98-1397 نمونه ای به حجم 747 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه رفتار جنسی پرخطر (Risky Sexual Behaviors Questionnaire)، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire) و سبک های دلبستگی (Attachment Style Questionnaire) بود. داده های پژوهش به کمک نرم افزارهای آماری SPSS و LISREL و همچنین با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که رابطه بین سبک های دلبستگی با رفتارهای پرخطر جنسی از طریق راهبردهای تنظیم شناختی هیجان میانجی می شود. شاخص های برازش GFI، CFI، NFI، IFI، NNFI، AGFI، RFI و RMSEA به ترتیب برابر 95/0، 98/0، 97/0، 98/0، 98/0، 93/0 و 061/0 بود. شاخص های به دست آمده بیانگر برازش مناسب مدل پیشنهادی با داده ها است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که 50 درصد واریانس رفتارهای پرخطر جنسی از طریق ترکیب متغیرهای سبک های دلبستگی، راهبردهای مثبت و منفی تنظیم شناختی هیجان قابل تبیین است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده نقش میانجی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین سبک های دلبستگی با رفتارهای پرخطر جنسی بود؛ بنابراین در نظر گرفتن نقش این متغیرهای پیش بین توسط متخصصان، درمانگران و برنامه ریزان به هنگام کار با دانشجویان و به طور خاص در مراکز مشاوره ای و درمانی ضروری به نظر می رسد.
۷.

رابطه عوامل خطر ساز و محافظت کننده خانوادگی با مصرف مواد مخدر در بین نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: مواد مخدر تعارضات خانوادگی نظارت والدین نگرش مثبت والدین به مصرف مواد نوجوانان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۴ تعداد دانلود : ۵۷۲
زمینه و هدف: مصرف مواد مخدر یک مشکل بسیار جدی برای سلامت عمومی به حساب می آید. در زمینه ی مصرف مواد، عوامل مختلف خانوادگی، اجتماعی، روان شناختی و زیست شناختی درگیر هستند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عوامل خطر ساز و محافظت کننده خانوادگی با مصرف مواد مخدر در بین نوجوانان انجام اجرا شد. مواد و روش ها: روش پژوهش همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش همه ی دانش آموزان استان بوشهر در سال تحصیلی 91-1390 بودند که از میان آن ها 1006 دانش آموز (414 دختر و 592 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و به وسیله ی پرسشنامه ی عوامل خطرساز و حفاظت کننده مصرف مواد محمدخانی مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که بین عوامل خانوادگی (تعارضات خانوادگی، عدم نظارت بر رفتار فرزندان و نگرش مثبت والدین به مصرف مواد) و مصرف مواد رابطه مثبت ومعنادار وجود دارد (05/0>p). نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که تعارضات خانوادگی نمی تواند در مصرف مواد مخدر در بین نوجوانان را پیش بینی نماید (05/0<p). عدم نظارت والدین بر نوجوانان به همراه نگرش والدین توانست مصرف مواد مخدر توانست مصرف کدئین را پیش بینی نماید (001/0>p) و نگرش مثبت والدین به مصرف مواد مخدر توانست مصرف حشیش، گراس، کراک، شیشه، قرص اکس، ریتالین، ترامادول و مواد نیروزا را تبیین کنند. نتیجه گیری: از نتایج پژوهش حاضر می توان در مداخلات خانواده محور مربوط به پیشگیری و درمان مصرف مواد مخدر نوجوانان با تأکید بر نظارت والدین و نگرش والدین بر مصرف مواد مخدر استفاده کرد.
۸.

بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیزی:یک مطالعه کارآزمایی بالینی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: ذهن آگاهی اضطراب افسردگی همودیالیزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۴۰۷
زمینه و هدف: مرحله نهایی بیماری کلیه یک اختلال پیش رونده و مزمن و لاعلاجِ عملکرد کلیه می باشد که عوارض جسمی و روانی بی شماری را در پی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیزی بود. مواد و روش ها: پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی غیر تصادفی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش، بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به مراکز همودیالیز بیمارستان های شهر تهران در سال 1396 بودند. از جامعه آماری تعداد 24 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت غیر تصادفی در دو گروه آزمایش (12=n) و کنترل (12=n) جایگزین گردیدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های افسردگی بک و اضطراب بک استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تجزیه وتحلیل گردید. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد متغیرهای اضطراب و افسردگی در طی مراحل پس آزمون و پیگیری تغییر کرده است که نسبت به مرحله پیش آزمون معنادار به شمار می رود (05/0>p). همچنین نتایج نشان داد متغیر ذهن آگاهی بر مؤلفه های اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیز در سطح تأثیری معنادار داشته است (05/0>p). نتیجه گیری: بر طبق نتایج، می توان استنباط کرد که درمان ذهن آگاهی در بهبود افسردگی، اضطراب در مقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده و همچنین این درمان در مرحله پیگیری در افسردگی پایدار می باشد؛ اما در مؤلفه اضطراب این پایداری وجود نداشت. از دلایل این پایداری می توان به سادگی درمان و درمان سریع بیمار و همچنین کوتاه مدت بودن طول جلسات مداخله اشاره نمود.
۹.

مقایسه دو رویکرد تمرینات ورزشی و دارودرمانی بر برخی تغییرات ساختاری بافت بیضه موش های صحرایی مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: اختلال کم توجهی - بیش فعالی بیضه تمرین استقامتی متیل فنیدیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۹ تعداد دانلود : ۲۹۹
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که ورزش و متیل فنیدیت بر ساختار بافت بیضه اثرگذارند؛ بنابراین هدف از این پژوهش مقایسه دو رویکرد تمرینات ورزشی و دارودرمانی بر برخی تغییرات ساختاری بافت بیضه موش های صحرایی مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی (Attention Deficit-Hyperactivity Disorder یا ADHD) بود. مواد و روش ها: روش این تحقیق از نوع آزمایشگاهی بود. چهل سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (4 تا 6 هفته) در مرحله اول به دو گروه گواه (7 سر برای مقایسه با گروه تزریق L-NAME) و گروه تزریق L-NAME (33 سر برای ساخت الگوی حیوانی ADHD) تقسیم شدند. در مرحله دوم گروه تزریق L-NAME در سن 8 تا 12 هفتگی به یک گروه پنج تایی (جهت نمونه برداری خونی و ارزیابی آنزیم مبدل آنژیوتانسین و نیتریت اکساید قبل از مداخله) و چهار گروه هفت تایی شامل گروه ADHD بدون مصرف دارو و بدون تمرین استقامتی (جهت مقایسه با گروه های مداخله) تقسیم شدند. گروه های مداخله شامل ADHD+ تمرین استقامتی، ADHD+ مصرف متیل فنیدیت، ADHD+ تمرین استقامتی+ مصرف متیل فنیدیت بودند. از آزمون Open field جهت تشخیص بیش فعالی و از تردمیل 5 بانده جهت تمرینات استقامتی استفاده شد. برنامه تمرینی موش ها 30 دقیقه در هر روز، برای مدت 49 روز بود. بار تمرینی برای گروه های تمرین پس از آشناسازی 5 روزه در هفته اول 20 متر بر دقیقه، هفته دوم و سوم 25 متر بر دقیقه، چهارم پنجم 30 متر بر دقیقه و هفته های ششم و هفتم 35 متر بر دقیقه بود. یافته ها: نتایج نشان داد که بین قطر لوله های سمینیفر و اسپرماتوژنیك و سلول های لیدیک گروه گواه نسبت به گروه ADHD + تمرین استقامتی تفاوت معنی داری وجود نداشت ولی بین گروه گواه نسبت به دیگر گروه ها (ADHD بدون تمرین و بدون مصرف متیل فنیدیت، ADHD+ مصرف متیل فنیدیت، ADHD+ متیل مصرف فنیدیت+ تمرین استقامتی) تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0≥P). همچنین بین سلول های سرتولی گروه گواه نسبت به گروه ADHD بدون تمرین استقامتی و بدون مصرف متیل فنیدیت تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥P)، ولی نسبت به دیگر گروه ها (ADHD+ تمرین استقامتی، ADHD+ متیل مصرف فنیدیت+ تمرین استقامتی، ADHD+ مصرف متیل فنیدیت)، تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0≤P). نتیجه گیری: به نظر می رسد که تمرینات استقامتی می تواند جایگزین مصرف متیل فنیدیت در ارتباط با تغییرات ساختاری بافت بیضه در الگوی حیوانی ADHD باشد.
۱۰.

غنی سازی روابط زوجین به شیوه اولسون بر صمیمیت زناشویی زوجین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: غنی سازی روابط زوجی مدل اولسون صمیمیت زناشویی زوجین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۹۲ تعداد دانلود : ۷۸۱
زمینه و هدف: صمیمیت یک مشخصه کلیدی و مهم روابط زناشویی و از ویژگی های بارز یک ازدواج موفق بشمار می آید. نبود یا کمبود آن یک شاخص آشفتگی در رابطه زناشویی است. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی غنی سازی روابط زوجین به شیوه اولسون بر افزایش صمیمیت زناشویی زوجین بود. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 45 روزه انجام شد. جامعه آماری پژوهش نیز شامل 30 زوج شهر فارسان و حومه، در سال 1397 بودند. نمونه پژوهش نیز شامل 20 زوج بودند که از میان زوجین شهر فارسان و حومه ی آن به شیوه داوطلبانه بر اساس فراخوان دوره های آموزشی- مشاوره ای غنی سازی روابط زوجی انتخاب شدند. گروه آزمایش آموزش غنی سازی روابط زوجین به شیوه اولسون را در 7 جلسه دریافت کردند. گروه کنترل نیز در فهرست انتظار قرار داشتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه صمیمیت زناشویی باگاروزی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش غنی سازی روابط زوجین به شیوه اولسون در افزایش صمیمیت زناشویی زوجین شهر فارسان اثربخش بوده است (001/0p<). همچنین این اثر در مرحله پیگیری پس از 45 روز نیز پایدار بود (001/0p<). نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی در رویکرد غنی سازی روابط زوجین به شیوه اولسون توانسته است بر ارتقای صمیمیت زناشویی زوجین شهر فارسان اثربخش باشد. ملاحظات نظری و کاربردی در بخش نتیجه گیری مطرح شده است.
۱۱.

رابطه خودپنداره، همجوشی شناختی و بهزیستی اجتماعی با اختلال بدریخت انگاری بدن در بین نوجوانان دختر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: خود شناخت بهزیستی اختلال بدریخت انگاری بدن نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲۵ تعداد دانلود : ۴۹۴
زمینه و هدف: اختلال بدریخت انگاری بدن یک بیماری غیرفعال است که شیوع بالایی در سراسر جهان دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه خودپنداره، همجوشی شناختی و بهزیستی اجتماعی با اختلال بدریخت انگاری بدن در بین نوجوانان دختر صورت پذیرفت. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه کلیه نوجوانان دختر متوسطه شهرستان دامغان در سال 1398-1397 بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای 310 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس با روش نمونه گیری هدفمند 110 نفر به عنوان نمونه نهایی برگزیده شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای خودپنداره (Self-Concept Scale)، همجوشی شناختی (Cognitive Fusion Scale)، بهزیستی اجتماعی (Social Well-Being Scale) و مقیاس اختلال بدریخت انگاری بدن (Body Dysmorphic Disorder Scale) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه انجام شد. داده ها در نرم ا فزار آماری SPSS وارد شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین خودپنداره (55/0-r=)، همجوشی شناختی (59/0r=) و بهزیستی اجتماعی (62/0-r=) با اختلال بدریخت انگاری بدن در نوجوانان دختر رابطه معنا داری وجود داشت (05/0p<). همچنین نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که خودپنداره (28/0-=B)، همجوشی شناختی (32/0=B) و بهزیستی اجتماعی (39/0-=B) اختلال بدریخت انگاری بدن نوجوانان را پیش بینی می کنند (05/0p<). نتیجه گیری: اختلال بدریخت انگاری بدن نوجوانان دختر توسط متغیرهای خودپنداره، همجوشی شناختی و بهزیستی اجتماعی قابل پیش بینی است، بنابراین پیشنهاد می شود که روا ن شناسان و مشاوران جهت کاهش اختلال بدریخت انگاری بدن نوجوانان، نقش خودپنداره، همجوشی شناختی و بهزیستی اجتماعی را موردتوجه قرار دهند. همچنین پژوهشگران، انجام پژوهش های بیشتر در زمینه اختلال بدریخت انگاری بدن در نوجوانان را توصیه می کنند.
۱۲.

بیماری های قلبی عروقی: عوامل خطرآفرین روان شناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: بیماری قلبی عروقی عوامل خطر روان شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۴۹ تعداد دانلود : ۵۹۸
زمینه و هدف: بیماری قلبی عروقی شرایط پزشکی مزمنی است که جوانب متعدد زندگی افراد را متأثر می سازد؛ بنابراین شناسایی عوامل خطر بیماری قلبی عروقی به منظور طراحی برنامه های مداخلاتی و پیشگیرانه حائز اهمیت است. هدف از مطالعه حاضر بررسی مروری عوامل خطرآفرین روان شناختی بیماری های قلبی عروقی بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه مروری سیستماتیک بود. بدین منظور مقالات موردنظر در بازه زمانی 1995 تا 2019 میلادی از بانک های اطلاعاتی و موتورهای جستجو Google Scholar،PubMed، Scopus و Elsevier و همچنین با کلیدواژه های بیماری قلبی عروقی و عوامل خطر به صورت مجزا و ترکیبی یافت شدند. درنهایت از بین 257 مقاله به دست آمده 51 مقاله مورداستفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد عوامل متعددی ازجمله استرس، افسردگی، خشم و خصومت، عدم برخورداری از حمایت اجتماعی، اضطراب، عدم برخورداری از سلامت معنوی و خصوصیات شخصیتی مانند شخصیت تیپ A در بروز و پیشرفت بیماری های قلبی عروقی نقش دارند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش متخصصان حوزه سلامت می توانند با طراحی برنامه های آموزشی و درمانی متمرکز بر پیشگیری و کنترل عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی همچون استرس، افسردگی، خشم، انزوای اجتماعی و اضطراب از بروز و پیشرفت این بیماری مزمن در گروه های سنی مختلف پیشگیری کنند.
۱۳.

مقایسه کیفیت زندگی ،تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد مبتلا و غیر مبتلا به میگرن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: بیماری قلبی عروقی عوامل خطر روان شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۷ تعداد دانلود : ۴۲۵
زمینه و هدف: میگرن از شایع ترین بیماریهای عصبی و عامل کاهش کیفیت زندگی است .تنظیم هیجان از عوامل دخیل در کیفیت زندگی می باشد.مزمن بودن میگرن باعث کاهش تحمل پریشانی می شود.طبق شواهد تنظیم هیجان و تحمل پریشانی نقش مهمی در کیفیت زندگی دارند.هدف این پژوهش مقایسه کیفیت زندگی ،تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد مبتلا به میگرن و غیر مبتلا بود. روش بررسی: این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. نمونه شامل دو گروه 40 نفرهکه یک گروه از افراد مبتلا به میگرن که به کلینیک های مغز و اعصاب شهر کاشان دربهار و تابستان 97 مراجعه نموده و افراد غیرمبتلا که از جامعه عمومی در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش:مقیاس ناتوانی ناشی از میگرن(MIDAS)،مقیاس کیفیت زندگی(WHOQOL-BREF)،مقیاس دشواری در تنظیم هیجان(DERS)و مقیاس تحمل پریشانی(DTS).تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS-19 و آزمون t مستقل انجام شد. یافته ها:طبق نتایج بین نمره کیفیت زندگی(t=-7/56)،تنظیم هیجان(t=18/78) و تحمل پریشانی(t=-3/57) در دو گروه مبتلا و غیر مبتلا تفاوت معنادار وجود داشت(p<001). نتیجه گیری:افراد مبتلا به میگرن در مقایسه با غیرمبتلا کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی کمتر را گزارش کردند. میگرن به عنوان یک درد مزمن باعث اختلال در فعالیت های روزمره و کاهش کیفیت زندگی می شود. همچنین اختلال در تنظیم هیجان باعث افزایش شدت درد می شوند بعلاوه این بیماران چون نمی توانند درد خود را تسکین دهند دچار ناتوانی در تحمل پریشانی هستند.
۱۴.

اثربخشی درمان پاسخ محور بر تفکر آینده نگر و فرآیندهای پاس در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: درمان پاسخ محور تفکر آینده نگر فرآیندهای پاس اختلال طیف اوتیسم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۵ تعداد دانلود : ۳۷۵
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم یک اختلال عصبی رشدی است. پژوهش های اخیر درباره این گروه از افراد علاوه بر علائم تشخیصی بر نقایص شناختی همچون تفکر آینده نگر و فرآیندهای پاس (برنامه ریزی، توجه، پردازش هم زمان و متوالی) متمرکز شده اند. به نظر می رسد این نقایص می توانند نشانه های رفتاری این اختلال را تبیین کنند. در همین راستا مطالعه حاضر اثربخشی مداخلات پاسخ محور بر تفکر آینده نگر و فرآیندهای پاس در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم را مورد هدف قرار داد. مواد و روش ها: طرح این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل کلیه کودکان 8-6 سال مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالای شهر اصفهان بود. نمونه مورد استفاده در این پژوهش شامل 20 دانش آموز مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان به دو گروه (کنترل و آزمایش) تقسیم شدند. گروه آزمایش طی 20 جلسه در مداخله شرکت کردند. ابزارهای این پژوهش شامل سیستم ارزیابی شناختی- ویرایش دوم (Cognitive assessment system- Second edition)، پرسشنامه سنجش دامنه اوتیسم (Autism spectrum screening questionnaire) و تکلیف سفر (Trip task) بود. دو ماه پس از اتمام برنامه آموزشی، هر دو گروه با استفاده از سیستم ارزیابی شناختی و تکلیف سفر مورد پیگیری قرار گرفتند. یافته ها: در گروه آزمایش نمره تفکر آینده نگر و فرآیندهای شناختی (برنامه ریزی ) تأثیر پذیری بیشتری نسبت به گروه کنترل نشان داد و این تأثیر ازنظر آماری معنی دار بود (01/0>p). نتیجه گیری: این مطالعه نتایج امیدوارکننده ای را برای درمان پاسخ محور به عنوان یک مداخله برای بهبود مؤلفه های شناختی در کودکان اوتیسم ارائه داد و نشان می دهد که مؤلفه های شناختی نیز با درمان پاسخ محور قابل انعطاف هستند.
۱۵.

کارایی مشاوره قبل از ازدواج با مدل پیوستگی ارتباط بر نیازهای صمیمیت زناشویی در متقاضیان ازدواج(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: ازدواج پیوستگی ارتباط صمیمیت زناشویی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۸ تعداد دانلود : ۴۴۵
زمینه و هدف: ارتباط و روابط بین زوج ها از مهم ترین ابعاد زندگی هر فرد است. زوج های جوان نیاز دارند تا آموزش های لازم را در این زمینه دریافت کنند. هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی مشاوره قبل از ازدواج با مدل پیوستگی ارتباط (Relationship Attachment Model یا RAM) بر نیازهای صمیمیت زناشویی در متقاضیان ازدواج شهر ارومیه بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل متقاضیان ازدواج (زوج های در مرحله نامزدی) مراجعه کننده به مراکز خدمات مشاوره در شهر ارومیه در سال 98-1397 بود. روش نمونه گیری داوطلبانه بود. تعداد 60 نفر از افرادی که در دوره نامزدی قرار داشتند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه 30 نفری شامل گروه آموزش RAM (30 نفر) و گروه کنترل (30 نفر) جایگزین شدند. ابزارهای مورداستفاده شامل پرسشنامه نیازهای صمیمیت زناشویی (Maritl Iantimacy Needs Questionnaire یا MINQ) بود. داده ها به وسیله نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 و روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: طبق یافته های به دست آمده بین میزان صمیمیت ها در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنادار وجود دارد. اثر اصلی، اثر تعاملی و بین گروهی در متغیرهای تحقیق معنادار است که نشان از اثربخش بودن آموزش RAM دارد (05/0>p). نتیجه گیری: طبق نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مشاوره قبل از ازدواج از طرق آموزش RAM بر نیازهای صمیمیت زناشویی در متقاضیان ازدواج شهر ارومیه اثربخش بود. بر این اساس پیشنهاد می گردد تا مشاوره قبل از ازدواج با RAM برای زوج های جوان متقاضی ازدواج آموزش داده شود.
۱۶.

مروری بر مدل های سبب شناسی بی خوابی از دیدگاه شناختی- رفتاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلید واژه ها: شناختی رفتاری سبب شناسی بی خوابی مدل ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵۱ تعداد دانلود : ۴۰۵
زمینه و هدف: بی خوابی یک مشکل بهداشتی رایج است که با دشواری در شروع خواب، تداوم خواب یا بیداری زودهنگام از خواب مشخص می شود. در مقایسه با سایر اختلالات خواب، پژوهش در زمینه سبب شناسی بی خوابی در مراحل اولیه آن است. هدف پژوهش حاضر، مرور اجمالی بر مهم ترین مدل های شناختی و رفتاری بی خوابی و تلویحات درمانی آن ها است. یافته ها: مدل های شناختی و رفتاری متعدد بی خوابی، گرایش به تمرکز بر جنبه های متفاوتی به عنوان نقطه شروع این فرآیند دارند. هرچند که هر مدل، جنبه منحصربه فردی از بی خوابی را فراهم می سازد ، این مدل ها بهتر است به عنوان مدل های مکمل تا مدل هایی که متقابلاً مجزا هستند، در نظر گرفته شوند. این مدل ها می توانند به عنوان راهنمایی جهت طرح ریزی درمان های مؤثر بی خوابی مزمن استفاده شود. نتیجه گیری: هرچند مدل های متفاوت بی خوابی، درک بهتری از ماهیت پیچیده و چندبعدی این اختلال ارائه می کنند، هر یک از آن ها نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. یک مدل جامع، جهت یکپارچه سازی مؤلفه های اساسی مدل های موجود موردنیاز می باشد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹