تحقیقات علوم رفتاری
تحقیقات علوم رفتاری دوره شانزدهم زمستان 1397 شماره 4 (پیاپی 54) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی رایج ترین نوع ناتوانی یادگیری است که به تأخیر و نارسایی در توانایی خواندن مربوط و با نارسایی زیاد در پیدایش مهارت های شناخت واژگان و فهم مطالب خوانده شده مشخص می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخلات عصب روان شناختی (Neuropsychological intervention) و روش دیویس (Davis method) بر مهارت های زبانی (واج شناسی، معنی شناسی، نحو) دانش آموزان نارساخوان (Dyslexic students) بود. مواد و روش ها: طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر نارسا خوان پایه اول و دوم ابتدایی (سن 7 تا 9 سال) شهر اصفهان بود، که در سال تحصیلی 95-1394 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش نیز شامل 45 دانش آموز نارساخوان (15 نفر در هر یک از گروه های عصب روان شناختی، دیویس و کنترل) بود که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون تشخیص اختلال خواندن بر اساس پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی، آزمون عملکرد خواندن محقق ساخته، آزمون هوش Raven کودکان و آزمون رشد زبان (Test Of Language Development یا TOLD) بود. داده ها با نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) تحلیل شدند. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون خواندن گروه های آزمایشی و کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0≥p). نتایج مقایسه های زوجی نیز نشان داد که نمرات پس آزمون گروه عصب روان شناختی به طور معناداری نسبت به روش دیویس کارآمدتر بود (001/0 ≥p ). نتیجه گیری: زبان نقش مهمی در درک و بیان افراد ایفا می کند زیرا زبان دارای پایه های عصب روان شناختی متعددی است. برخی از مهارت های عصب روان شناختی شامل توجه، حافظه و کارکردهای اجرایی پیش درآمد زبان دریافتی هستند؛ بنابراین یکی از گام های اساسی برای اکتساب زبان، مهارت های عصب روان شناختی است.
رشد تصمیم گیری تخصیص منابع کودکان 4 تا 6 ساله در موقعیت های نابرابر سودمند و ناسودمند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: چگونگی تخصیص منابع در طول رشد و عوامل انگیزشی آن به ویژه در کودکی یافته های مهمی پیرامون رشد عدالت در اختیار روانشناسان رشد قرار می دهد. در حدود 4 سالگی، تفکر کودک درباره خود و دیگران ابعاد مختلفی پیدا کرده و درک اجتماعی اش افزایش می یابد. در این زمان، کودک قادر است درباره چگونگی و میزان تقسیم کردن منابع و دارایی هایش با دیگران تصمیم بگیرد. در طول رشد در نظر گرفتن نفع شخصی یا برقراری عدالت به هنگام تخصیص منابع اهمیت پیدا می کند. هدف مطالعه حاضر بررسی رشد رفتار تخصیص منابع در دختران و پسران 4 تا 6 سال در موقعیت های برابر سودمند و برابر ناسودمند بود. مواد و روش ها: این مطالعه به روش توصیفی همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 4 تا 6 ساله مهدکودک های چهار منطقه مختلف از تهران در سال 1396-1395 بود. سی وچهار کودک 4 ساله (17 دختر)، 36 کودک 5 ساله (18 دختر)، 32 کودک 6 ساله (16 دختر) به روش نمونه گیری طبقه ای خوشه ای در مطالعه شرکت کردند. از کودکان خواسته شد که در تکلیف تخصیص منابع در موقعیت های هزینه بر سودمند، هزینه بر ناسودمند و بدون هزینه سودمند منابع را با کودک دیگر تقسیم کنند. یافته ها: با استفاده از روش همبستگی پیرسون مشخص شد که با افزایش سن از 4 تا 6 سالگی، میزان تخصیص منابع ثابت باقی می ماند. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که کودکان در موقعیت نابرابر ناسودمند بیشتر از موقعیت نابرابر ناسودمند منابع را تخصیص می دهند (05/0p<). همچنین، کودکان 4 ساله بیشتر از دو گروه دیگر در موقعیت نابرابر ناسودمند منابع را به دیگری تخصیص دادند (05/0p<). درنهایت، دختران 6 ساله بیشتر از پسران هم سال خود تخصیص منابع کردند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که انگیزه اصلی در میزان تخصیص منابع در دوران 4 تا 6 سالگی در موقعیت های نابرابر ناسودمند و سودمند نفع شخصی بوده و این اثر در کودکان 4 ساله بیشتر از کودکان 5 و 6 ساله است. همچنین مفهوم برابری و عدالت در بازه سنی 4 تا 6 سالگی به هنگام تخصیص منابع هنوز رشد پیدا نکرده است.
رابطه بین سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار با گرایش به خیانت: نقش تعدیل گر تعهد مذهبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خیانت (Infidelity) یکی از دردناک ترین تجارب روابط زناشویی است. ازاین رو پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش تعدیل گر تعهد مذهبی (Religious commitment) در رابطه بین سبک های دلبستگی (Attachment styles) و طرح واره های ناسازگار (Maladaptive schemas) با گرایش به خیانت (Tendency to infidelity) انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس (125 زن متأهل و 125 مرد متأهل) بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های شیوه های رفتاری (Behavioral Systems Questionnaire یا BSQ)، فرم کوتاه طرح واره های ناسازگار اولیه (Early Maladaptive Schemas Questionnaire- Short Form یا EMSQ-SF)، تعهد مذهبی (Religious Commitment Questionnaire یا RCQ) و مسائل رابطه ای (Questionnaire Relation Issues یا RIQ) استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد تعهد مذهبی در رابطه بین سبک دلبستگی اجتنابی با گرایش به خیانت اثر تعدیل گر دارد (05/0>p) ولی این عامل تعدیل گر سایر روابط بین سبک های دلبستگی و حوزه های طرح واره های ناسازگار با گرایش به خیانت نبود (05/0<p). نتیجه گیری: تعهد مذهبی می تواند رابطه بین سبک دلبستگی اجتنابی با گرایش به خیانت را تعدیل و همچنین برای کاهش این گرایش مؤثر باشد.
اثربخشی روش والدگری کازدین بر روابط والد-کودک در دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای (Oppositional Defiant Disorder یا ODD)، اختلالی تدریجی و مزمن است که تقریباً همیشه در روابط بین فردی و عملکردی تحصیلی کوک تداخل ایجاد می کند. آموزش والدگری یکی از روش های مداخله مؤثر در ODD است که در آن والدین می آموزند چگونه با فرزند خود رفتار نمایند. ازاین رو پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی برنامه آموزش والدگری کازدین (Kazdin method for parenting) بر روابط والد-کودک (Parent-child relationships) در دانش آموزان مبتلا به ODD انجام شد. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری 90 روزه بود. از بین دانش آموزان مبتلا به ODD بر اساس کسب نمره بالاتر از نقطه برش در سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (Child Behavior Checklist یا CBCL) و مصاحبه بالینی انجام شده توسط مشاور مدرسه، تعداد 30 دانش آموز انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش برنامه والد گری Kazdin را طی 12 جلسه به مدت 90 دقیقه دریافت کردند. شرکت کنندگان در پژوهش در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه رابطه والد-کودک (Child-Parent Relationship Scale یا CPRS) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: برنامه آموزش والدگری Kazdin منجر به افزایش معنی دار تعامل والد- کودک در خرده مقیاس های نزدیکی و رابطه کلی مثبت و کاهش تعارض و وابستگی در کودکان مبتلا به ODD شد (001/0>p). نتیجه گیری: برنامه آموزش والدگری Kazdin موجب افزایش روابط والد- کودک در کودکان مبتلا به ODD شد. بر اساس نتایج حاضر آموزش والدین به شیوه کازدین می تواند روش کارآمدی در بهبود روابط والد-کودک در بین دانش آموزان مبتلا به ODD باشد.
پیش بینی تبعیت درمانی بیماران مبتلا به دیابت بر اساس خود شفقت ورزی، تنظیم هیجانی و بهزیستی معنوی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از چالش های مهم بیماران مبتلا به بیماری های مزمن، تبعیت از درمان است. عوامل متعددی بر تبعیت درمانی مؤثر است. مطالعه حاضر باهدف پیش بینی تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت بر اساس خود شفقت ورزی، تنظیم هیجانی و بهزیستی معنوی انجام شد. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع توصیفی-همبستگی بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 210 بیمار مبتلا به دیابت بود که به روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به کلینیک های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس های تبعیت درمانی (General Adherence Scale یا GAS)، دشواری در تنظیم هیجان (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS)، خود شفقت ورزی (Self-Compassion Scale یا SCS) و بهزیستی معنوی (Spiritual Well-Being Scale با SWB) پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل رگرسیون خطی چندگانه و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 21 تحلیل شد. یافته ها: تحلیل رگرسیون خطی چندگانه به روش گام به گام نشان داد که دشواری در تنظیم هیجان و خود شفقت ورزی به طور معنا داری تبعیت از درمان بیماران مبتلا به دیابت را پیش بینی می کنند، اما بهزیستی معنوی در این مدل معنادار نبود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه اکثر مبتلایان دیابتی دارای سطح تبعیت از درمان متوسط بودند. با توجه به شیوع و اهمیت بالای دیابت، برنامه ریزی های دقیق تر جهت ارتقای مؤلفه های خود شفقت ورزی و تنظیم هیجان به عنوان عوامل مهم و تأثیرگذار در بهبود خود مراقبتی و تبعیت از درمان مبتلایان به دیابت نیاز است.
اثر تسهیلی و بازدارندگی راه انداز معناشناختی اولیه در تکالیف تلفظی حافظه کاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: حافظه کاری (Working memory) توجه روان شناسان تجربی و عصب شناسان را به خود جلب کرده است. افرادی که توجه می کنند افراد چگونه استدلال می کنند، حل مسئله می کنند، اهدافشان را دنبال می کنند، تصمیم می گیرند و به کنترل شناختی دست می یابند. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی حافظه ناآشکار به واسطه کلمات است و همچنین تلاشی برای گردآوری شواهدی در زمینه سرعت پاسخ در تکلیف تسهیل و تکلیف بازداری است. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر توصیفی– همبستگی است. جامعه آماری موردبررسی شامل کلیه افراد جوان و میانسال راست دست، با حداقل سن 20 سال و بدون سابقه اختلال های روانی و عصب شناختی بود. در این پژوهش 30 نفر از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. تکلیف تسهیل شامل جفت های نخستین هدف با شبه واژه بود. واژه و تکلیف بازداری نیز با دو واژه به لحاظ معنایی غیر مرتبط به فاصله 150 میلی ثانیه از هم نشان داده شدند. درواقع، ارزیابی سرعت پاسخ در آزمون معنایی بود که بر اساس ویژگی های این دو تکلیف تنظیم شده بود. میانگین مقدار در دو تکلیف با استفاده از روش آماری t- زوجی مقایسه گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین سرعت پاسخ به اهداف در تکلیف تسهیل به طور متوسط 9/480 ± 7/4592 میلی ثانیه بیشتر از تکلیف بازداری بود (0001/0>p). نتیجه گیری: به نظر می رسد که بازنمایی های حافظه هدف به وسیله نخستین خنثی بیشتر از بازنمایی های حافظه هدف به وسیله نخستین نامرتبط است.
پیش بینی اختلال طیف اوتیسم از طریق طراحی شبکه عصبی مصنوعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم (Autism Spectrum Disorders) در تمام نقاط دنیا رو به افزایش است به طوری که در سال 2018 در هر 59 نفر 1 نفر مبتلا به اوتیسم گزارش شده است. با توجه به اهمیت رفتار انطباقی برای کارکرد روزمره در خانه و مدرسه و نیز هزینه های اجتماعی و مراقبت در طول عمر این افراد، اهمیت تشخیص زودهنگام اوتیسم برجسته می شود و بدین وسیله بهبود رفتارشناختی، تطبیقی و کاهش شدت اوتیسم صورت می پذیرد. مواد و روش ها: نمونه شامل 170 نفر متشکل از 100 کودک اوتیسم و 70 کودک سالم و شاداب بود. با استفاده از شبکه عصبی چندلایه پرسپترون، یک سیستم پشتیبانی از تصمیم بالینی برای پیش بینی اوتیسم بر اساس نشانه ها و علائم طراحی شد. یافته ها: میانگین صحت شبکه عصبی طراحی شده پس از 10 بار اجرا 11/96 درصد بود. درنتیجه سیستم طراحی شده با دقت مناسبی می تواند دستیار و پشتیبان قابل اعتمادی برای متخصصین این حوزه در تشخیص کودکان اوتیسم از سالم باشد. نتیجه گیری: میانگین سن تشخیص اوتیسم در 4 سال و 4 ماهگی (52 ماهگی) است به طوری که با جنسیت، نژاد و قومیت تفاوت معنی داری نمی کند. بنابراین طراحی سیستم پشتیبانی تصمیم بالینی در این مطالعه برای رنج سنی 3 تا 6 سال می تواند به عنوان یک ابزار غربالگری مهم، ضروری و قابل اعتماد به منظور جلوگیری از تأخیر در تشخیص و مداخله زودهنگام مورد استفاده قرار گیرد.
اثر تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت بر علائم رفتاری رت های نر مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه در درمان اختلال کم توجهی- بیش فعالی (Attention Deficit Hyperactivity Disorder یا ADHD) از داروها با دوزهای متفاوتی استفاده می شود. اخیراً درمان های غیر دارویی مانند فعالیت بدنی نیز مدنظر قرار گرفته است. هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت بر علائم رفتاری رت های نر مبتلا به ADHD بود. مواد و روش ها: روش تحقیق از نوع تجربی بود. آزمودنی ها در ابتدا شامل 40 سر موش صحرایی نژاد Wistar با دامنه سنی 4 تا 6 هفته بودند که به دو گروه کنترل 7 سر و گروه تزریق L-NAME 33 سر به طور تصادفی ساده تقسیم شدند. گروه تزریق L-NAME در سن 8 تا 12 هفتگی (میانگین و انحراف استاندارد وزنی 379/8±70/181 گرم) به یک گروه پنج تایی نمونه برداری خونی و 4 گروه هفت تایی شامل گروه ADHD، گروه ADHD + تمرین استقامتی، گروه ADHD + مصرف متیل فنیدیت، گروه ADHD + تمرین استقامتی+ مصرف متیل فنیدیت تقسیم شدند. از آزمون Open field جهت تشخیص بیش فعالی و از تردمیل 5 بانده جهت تمرینات استقامتی استفاده شد. 10 میلی گرم L-NAME به مدت 8 هفته و 6 روز در هفته به ازای وزن هر رت به صورت زیر صفاقی جهت ابتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی رت ها تزریق شد. آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE) و نیتریت اکساید (NO) جهت تشخیص پرفشارخونی رت ها بعد از تزریق L-NAME مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. موش های صحرایی 30 دقیقه در هر روز (5 روز در هفته)، برای مدت 28 روز به تمرین دویدن پرداختند. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) جهت تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تعداد ایستادن های گروه کنترل نسبت به تمامی گروه ها بیشتر و تعداد مربع های طی شده کمتر بود (001/0≥ p). تعداد مربع های طی شده گروه ADHD نسبت به تمامی گروه ها بیشتر و تعداد ایستادن ها کمتر بود (001/0≥ p). بین تعداد مربع های طی شده و تعداد ایستادن ها گروه+ ADHD تمرینات استقامتی با گروه ADHD +مصرف متیل فنیدیت و همچنین گروه + ADHD مصرف متیل فنیدیت + تمرینات استقامتی تفاوت معنی داری وجود نداشت (001/0≤ p). نتیجه گیری: به نظر می رسد که تمرینات استقامتی و مصرف متیل فنیدیت بر علائم رفتاری الگوی حیوانی مبتلا به ADHD تأثیر داشته و می توان توصیه نمود که از فعالیت های بدنی به عنوان روش مؤثری جهت جایگزینی مصرف متیل فنیدیت استفاده نمود.
اثربخشی مداخله مبتنی بر تنظیم هیجان بر راهبردهای نظم دهی شناختی هیجانی و ناگویی هیجانی در بیماران مبتلا به نارسایی عروق کرونر قلب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رویکرد درمانی یکپارچه یک رویکرد شناختی رفتاری متمرکز بر هیجان است. هدف اصلی آن فرآیندهای هیجانی است و برای اختلالاتی با مؤلفه های هیجانی قوی قابل اجرا است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر تنظیم هیجان بر راهبردهای نظم دهی شناختی هیجانی (Cognitive emotion regulation strategies) و ناگویی هیجانی (Alexithymia) در بیماران مبتلا به نارسایی عروق کرونر قلب (Coronary Heart Disease یا CHD) بود. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی بالینی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به CHD مراجعه کننده به مرکز قلب تهران در بین ماه های خرداد تا مرداد 1395 بود. از این تعداد 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (Toronto Alexithymia Scale یا TAS-20) و پرسشنامه راهبردهای نظم دهی شناختی هیجانی (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و همچنین به کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه 22 صورت گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که مداخله مبتنی بر تنظیم هیجان بر راهبردهای نظم دهی شناختی هیجانی مثبت (19/11=F، 004/0>p) و منفی (83/7=F، 02/0>p) و همچنین ناگویی هیجانی (87/10=F، 006/0>p) در بیماران مبتلا به CHD تأثیرگذار است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان دهنده اثربخشی مداخله مبتنی بر تنظیم هیجان برگرفته از روش درمانی یکپارچه بر راهبردهای نظم دهی شناختی هیجانی و ناگویی هیجانی بیماران مبتلا به CHD است. نتایج پژوهش حاضر می تواند به پژوهش گران و درمانگران حیطه ناگویی هیجانی در زمینه عوامل تأثیرگذار بر آن در بیماران مبتلا به CHD کمک کننده باشد.
مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی بر ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان با اختلال نقص توجه- بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (Attention Deficit Hyperactivity Disorder یا ADHD) یکی از اختلالات شایع روان پزشکی است که باعث آسیب تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی نوروفیدبک (Neurofeedback) و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی (Barkly parental training) بر ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD بود. مواد و روش ها: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ده هفته ای بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر مبتلا به ADHD شهر اصفهان در مقطع دبستان در سال تحصیلی 97-1396 بود. تعداد 42 نفر از بین مراجعه کنندگان به کلینیک آموزش وپرورش اصفهان به همراه مادرانشان به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی و با نسبت های مساوی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. همه کودکان با آزمون عملکرد پیوسته دیداری/شنیداری (Integrative Visual and Auditory Performance Test یا IVT) در سه مرحله، مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر (Repeated measures ANOVA) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد در مراحل پس آزمون و پیگیری بین دو گروه آزمایش در نمرات هوشیاری دیداری (96/0≥p)، کانون توجه دیداری (76/0≥p)، زمان واکنش دیداری (87/0≥p) و ادراک دیداری (42/0≥p) تفاوت معناداری وجود ندارد، اما در هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش معناداری در نمرات ابعاد توجه و ادراک دیداری مشاهده شد. نتیجه گیری: نوروفیدبک و ترکیب نوروفیدبک و آموزش والدگری بارکلی تأثیر یکسانی در افزایش ابعاد توجه و ادراک دیداری کودکان مبتلا به ADHD دارند.
اثربخشی برنامه جامع برای بهبود خواندن بر موفقیت و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی (Dyslexia) علاوه بر مشکلات تحصیلی، تأثیرات مختلفی بر وضعیت روان شناختی دانش آموزان دارد. با توجه به این موضوع، پژوهش حاضر باهدف تدوین برنامه جامع برای بهبود خواندن (Reading Improvement Comprehensive Program یا RICP) و اثربخشی آن بر موفقیت و تاب آوری تحصیلی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی انجام گرفت. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد نابرابر بود. برای انتخاب نمونه، از بین دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی شهر اصفهان که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره تقسیم شدند. ابزار پژوهش مقیاس هوش وکسلر برای کودکان (Wechsler Intelligence Scale for Children یا WISC)، آزمون جامع تشخیص نارساخوانی (Dyslexia Comprehensive Diagnostic Test یا DCDT)، مقیاس تاب آوری تحصیلی (Academic Resilience Scale یا ARS) و مقیاس موفقیت تحصیلی (Academic Success Scale یا ASS) بود. برنامه RIC طی 16 هفته فقط به دانش آموزان گروه آزمایش ارائه گردید. محاسبات آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام گرفت. یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که RICP بر تاب آوری و موفقیت تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنی داری دارد (001/0=p). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که RICP از طریق توجه به مفهوم سازی های جدید در حوزه نارساخوانی و نیز هیجان ابرازشده مراقبان اصلی، تاب آوری و موفقیت تحصیلی دانش آموزان را بهبود می بخشد.
رابطه بین ذهنی سازی با اضطراب و اجتناب مرتبط با دلبستگی در دختران نوجوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه بین نظریه ذهن (Theory of mind) با سبک های دلبستگی (Attachment styles) اضطرابی و اجتنابی در نوجوانان دختر صورت گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش بر اساس روش توصیفی–همبستگی بود. دویست و هشتاد نفر از نوجوانان 13-12 سال و 14 تا 17 ساله به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. دو گروه شرکت کننده به پرسشنامه های ذهن خوانی از روی تصاویر چشم ها (Reading the Mind in the Eyes Test یا RMET-R) و تجارب روابط نزدیک-ساختارهای رابطه (Experiences in Close Relationships– Relationship Structures یا ECR-RS) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام در نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل شد. یافته ها: بین دقت نظریه ذهن در نوجوانان کم سن تر (13-12 سال) و سبک دلبستگی ازنظر اضطراب با مادر، پدر، دوست و اضطراب کل رابطه معنی دار وجود داشت (01/0>p). تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اضطراب با پدر، مادر و دوست به ترتیب 096/0، 003/0 و 001/0 از واریانس نظریه ذهن را به طور معنی داری پیش بینی می کند (01/0>p). رابطه معنی دار در گروه نوجوانان بزرگتر مشاهده نشد. نتیجه گیری: به منظور درک بهتر رابطه بین دلبستگی نوجوانان و نظریه ذهن ضرورت دارد که عوامل مشترک آن ها در نظر گرفته شود و بین انواع مختلف دلبستگی ناایمن به خصوص بین اضطراب و اجتناب تمایز قائل در نظر گرفته شود.
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت تعاملی دیابت و آموزش ایمن سازی در مقابل استرس بر خود مراقبتی بیماران دیابتی نوع دو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ﺑیﻤﺎری دیﺎﺑﺖ (Diabetes disease) یکی از شایع ترین بیماری های ﻣﺰﻣﻦ و ﻫﻤﭽﻨیﻦ بزرگ ترین ﻣﺸکﻞ ﺑﻬﺪاﺷﺘی در ﻫﻤﻪ کشورها است. مهم ترین راﻫﺒﺮد کﻨﺘﺮل بیماری های ﻣﺰﻣﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﺧﻮد است. هدف ایﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ مقایسه تأثیر آموزش مدیریت تعاملی دیابت (Interactive Diabetes Management Training یا IDMT) و آموزش ایمن سازی در مقابل استرس (Stress Inoculation Training یا SIT) بر خود مراقبتی بیماران دیابتی نوع دو بود. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل 2450 نفر از بیماران دیابتی درمانگاه ام البنین اصفهان بود که از میان آن ها 39 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه ها پرسشنامه خود مراقبتی بیماران دیابتی (Summary of Diabetes Self-Care Activities یا SDSCA) را قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. گروه آزمایش یک SIT و گروه آزمایش دو IDMT را طی 6 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی و گروهی دریافت کردند، اما گروه کنترل این آموزش ها را دریافت نکرد. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) و به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد IDMT و SIT بر خود مراقبتی بیماران دیابتی مؤثر هستند. هر دو آموزش باعث افزایش خود مراقبتی شرکت کنندگان شدند، اما تفاوت معناداری بین تأثیر دو روش مداخله وجود نداشت (05/0>p). نتیجه گیری: علاوه بر SIT، IDMT نیز می تواند به عنوان یک روش مداخله مفید برای افزایش میزان خود مراقبتی بیماران دیابتی به کار رود.
اثربخشی بسته آموزشی ارتقاء موفقیت شغلی بر عزت نفس و رضایت از زندگی بیماران هموفیلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: درد ناشی از آسیب های مفصلی و دوره غیرقابل پیش بینی بیماری هموفیلی (Hemophilic disease) باعث ایجاد مشکلاتی در ابعاد مختلف زندگی بیماران ازجمله عزت نفس و رضایت از زندگی می گردد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر موفقیت شغلی بیماران هموفیلی بر عزت نفس (Self-esteem) و رضایت از زندگی (Life satisfaction) این بیماران انجام گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی و دارای طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. از 600 بیمار هموفیلی شهر اصفهان در سال 1396، 40 بیمار به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل گمارش شدند. دو پرسشنامه عزت نفس (State Self-Esteem Scale یا SSES) و پرسشنامه رضایت از زندگی (Satisfaction With Life Scale یا SWLS) برای سنجش متغیرهای پژوهش در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفت. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه دو ساعته تحت آموزش مبتنی بر موفقیت شغلی بیماران هموفیلی و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. با احتساب ریزش و ملاک های خروج از پژوهش درنهایت تعداد نمونه به دو گروه 16 نفری کاهش یافت. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر (Repeated measures ANOVA) تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در عزت نفس و رضایت از زندگی در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که می توان از بسته آموزشی ارتقاء موفقیت شغلی به منظور بهبود عزت نفس و رضایت از زندگی بیماران هموفیلی استفاده نمود.
چالش های سلامت روان در دانشجویان: نگاهی آینده نگر بر مباحث افسردگی و رفتارهای خودکشی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در سال های اخیر مسائل مربوط به سلامت روان دانشجویان توجه زیادی را در جوامع علمی به خود معطوف نموده است و پژوهش های بسیاری باهدف ارتقاء سلامت روان جمعیت دانشجویی صورت گرفته یا در حال انجام است. افسردگی (Depression) و رفتارهای خودکشی (Suicide behaviors) ازجمله مشکلات شایع سلامت روان در دانشجویان به شمار می روند. آمارها نشان می دهند این دو مشکل در ارتباط با یکدیگر هزینه های جسمانی، روانی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی را بر کل جامعه وارد می کنند. ازاین رو پژوهش حاضر ضمن نگاهی گذرا به مسائل سلامت روان دانشجویان، به بررسی ابعاد شیوع شناختی، عوامل، نشانه ها، پیامدها و مباحث پیشگیری و درمان دو اختلال افسردگی و رفتارهای خودکشی در جامعه دانشجویی پرداخته است. یافته ها: مرور پژوهش های گذشته نشان می دهد افسردگی (10 تا 85 درصد) و خودکشی (افکار خودکشی از 2/6 تا 7/42 درصد و نرخ اقدام به خودکشی 8/1 تا 5/3 درصد) از شایع ترین مشکلات سلامت روان دانشجویان بوده و روندی افزایشی را در جمعیت دانشجویان طی می کنند. علاوه بر این یافته ها نشان می دهند علی رغم شیوع بالای این مشکلات، شناسایی، پیشگیری و مداخلات مربوط به افسردگی و خودکشی در دانشجویان از موفقیت چندانی برخوردار نبوده است. مهم ترین دلایل این امر نمای بالینی متنوع و متفاوت افسردگی در دانشجویان، عوامل استرس زای خاص دوران دانشجویی، حیطه های خاصی از عملکرد دانشجویان که تحت تأثیر افسردگی قرار می گیرند و خودداری دانشجویان از گرفتن کمک حرفه ای است. همچنین برنامه های مدیریت سلامت روان در دانشگاه ها از یکپارچگی و دقت لازم برای کنترل این دو مشکل رایج دانشجویان برخوردار نمی باشند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر لازم است در برنامه های مدیریت و ارتقا سلامت روان توجه ویژه ای به افسردگی و خودکشی دانشجویان شود و ارزیابی های جامع و منسجمی در حوزه های ارزیابی، تشخیص به موقع و صحیح، پیشگیری و درمان این مشکلات به عمل آید.
ارائه الگوی تحلیلی آسیب شناسی افسردگی با محوریت شفقت به خود برای بیماران افسرده ایرانی: بررسی نظام مند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی های اخیر پیرامون اختلالات افسردگی (Depression disorders) محدودیت ها و نارسایی هایی را در زمینه شفقت به خود (Self-compassion) در این بیماران نشان داده است. ازاین رو هدف این پژوهش شناسایی ضعف های مطالعات قبلی باهدف ارائه الگوی تحلیلی آسیب شناسی افسردگی با محوریت شفقت به خود در بیماران افسرده ایرانی است. مواد و روش ها: مقاله حاضر به روش فراتحلیل (Meta-analysis) بر روی پژوهش های قبلی انجام شد. تحلیل مطالعات پیشین مرتبط با این اختلالات با استفاده از پایگاه هایی مانند Science Direct و Civilica انجام شد. مهم ترین شاخص های مرتبط با شفقت به خود برای بیماران افسرده درنهایت از 12 پژوهش استخراج شد. یافته ها: پس از جستجو و ارزیابی کیفی مطالعات ایرانی و خارجی، تحلیل نهایی بر روی 12 مقاله انجام گرفت. تحلیل مقالات مرتبط با تأثیر شفقت به خود بر افسردگی و عوامل واسطه ای آن نشان داد افسردگی رابطه تنگاتنگی با هیجانات دارد. در اکثر پژوهش های انجام شده در این زمینه این مورد حائز اهمیت است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد می توان با سبب شناسی در سه حیطه مهم هیجانات شامل امنیت هیجانی، تنظیم هیجانی و ابراز هیجانی به پیشگیری و درمان افسردگی از طریق شفقت به خود کمک نمود.