۱.
زمینه و هدف: کارکرد حرکتی و فعالیت های روزانه کودکان همی پلژی دارای نقص می باشد؛ بنابراین هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی یک برنامه تمرینی منتخب و توانبحشی و برنامه تمرینی منتخب همراه با توانبخشی بر تبحر حرکتی دست غیرسالم کودکان همی پلژی بود. مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه تجربی می باشد. جامعه آماری را کودکان همی پلژی مراجعه کننده به مراکز توانبخشی توانیاب، زانکو و کیمیا در شهر کرمانشاه تشکیل دادند. نمونه آماری پژوهش براساس معیارهای ورود به پژوهش 30 نفر بودند که به صورت تصادفی ساده به 3 گروه 10 نفری تقسیم شدند و در مرحله بعد براساس معیارهای خروج از پژوهش 24 نفر باقی ماندند. ابزار تحقیق را پرسشنامه دموگرافیک و آزمون MABC-2 تشکیل دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون t وابسته و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه تجربی در تمامی متغیرها تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0> P). در متغیر میخ و تخته بین گروه توانبحشی با گروه منتخب همراه با توانبحشی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥ P). ولی بین دیگر گروه ها تفاوت معنی دار نبود (001/0≤ P). در متغیر نخ کردن صفحه بین گروه توانبحشی با گروه منتخب همراه با توانبحشی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥ P). ولی بین دیگر گروه ها تفاوت معنی دار نبود (001/0≤ P). در متغیر رسم ماز بین گروه توانبحشی با گروه منتخب همراه با توانبحشی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0≥ P). ولی بین گروه منتخب با توانبخشی تفاوت معنی دار نبود (001/0≤ P). نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که گروه منتخب همراه با توانبحشی نسبت به گروه های دیگر اثربخشی بهتری در متغیرهای کیسه لوبیا، میخ و تخته، نخ کردن صفحه و رسم ماز دارد.
۲.
زمینه و هدف: گرایش به مواد مخدر می تواند اثرات جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. حمایت خانواده ها در تنظیم هیجان و مهارت های ارتباطی در کاهش گرایش جوانان به موادمخدر نقش مهمی دارد. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی میزان گرایش به مواد مخدر بر اساس الگوی مهارت های ارتباطی و تنظیم هیجانی با میانجیگری نقش حمایتی خانواده ها بود. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه جوانان شهرستان نجف آباد اصفهان تشکیل دادند، که از این میان 200 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه نظم جویی هیجان گروس و جان (2004)، پرسشنامه مهارت های ارتباطی کوئین دام (2004)، پرسشنامه آمادگی به اعتیاد وید و بوچر (1992) و پرسشنامه حمایت خانواده پروسیدانو و هلر (۱۹۸۳) بوده است. تحلیل داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری و با نرم افزار SPSS و Amos انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد شاخص های برازش مدل تحقیق در شرایط مطلوب بود. مهارت های ارتباطی و تنطیم هیجان با حمایت خانواده رابطه مستقیم داشت و حمایت خانواده و مهارت های ارتباطی با گرایش به مواد رابطه غیرمستقیم داشت. گرایش به مواد مخدر بر اساس الگوی مهارت های ارتباطی و تنظیم هیجان با میانجیگری نقش حمایتی خانواده ها معنی دار بود. (05/0>P). نتیجه گیری: یافته های پژوهش بیانگر این است که نقش حمایتی خانواده در چگونگی الگوهای ارتباطی و تنظیم هیجان موثر است و می تواند بستر را برای گرایش به مواد مهیا کند. همچنین حمایت موثر خانواده می تواند به افراد مبتلا به اعتیاد به مواد مخدر کمک کند تا احساس حمایت کنند، باورها و اعتماد به نفس آن ها را تغییر دهد و تمایل به بازگشت مجدد آن ها را کاهش دهد.
۳.
زمینه و هدف: اختلال شخصیت مرزی یکی از پرهزینه ترین اختلال های روانی است که از دست دادن منابع بالینی و اجتماعی را به دنبال دارد و با توجه به هزینه های بالای مرتبط با آن، بررسی عوامل مؤثر در ایجاد و تداوم ویژگی های شخصیت مرزی امری ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاری های دوران کودکی با نشانه های شخصیت مرزی انجام شد. مواد و روش ها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان 18 تا 45 ساله دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (32000 =N) در بازه زمانی بهمن تا اسفند 1400 تشکیل داد. نمونه پژوهش شامل 451 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه آسیب دوران کودکی، پرسشنامه سازمان شخصیت و مقیاس شخصیت مرزی پاسخ دادند. داده های پژوهش با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزارهای آماری SPSS نسخه 24 و LISREL8.8 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که مسیر مستقیم بدرفتاری های دوران کودکی به سازمان شخصیت مثبت و معنی دار و به نشانه های شخصیت مرزی مثبت و غیر معنی دار بود. مسیر مستقیم سازمان شخصیت به نشانه های شخصیت مرزی مثبت و معنی دار بود. به علاوه مشخص شد که رابطه غیرمستقیم بین بدرفتاری های دوران کودکی و نشانه های شخصیت مرزی از طریق سازمان شخصیت میانجی می شود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش از نقش میانجی سازمان شخصیت در رابطه بین بدرفتاری های دوران کودکی با نشانه های شخصیت مرزی حمایت می کند. این یافته ها نشان می دهد که سازمان شخصیت می تواند نقش غیرمستقیمی در افزایش اثرات بدرفتاری های دوران کودکی بر نشانه های شخصیت مرزی داشته باشد. تقویت ویژگی های روان شناختی مثبت و کاهش عوامل خطرزا ازجمله محیط های آسیب زای کودکی و طراحی برنامه های مداخله و کاربرد آن ها می تواند به کاهش نشانه های شخصیت مرزی کمک کند.
۴.
زمینه و هدف: بروز بیماری های مزمن سبب شکل گیری آسیب های شناختی، روان شناختی و شخصیتی در بیماران می شود که این به روند بهبود فیزیولوژیکی بیماران نیز آسیب وارد می کند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی و ویژگی تیپ شخصیتی D بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو انجام گرفت. مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه بیماران کولیت السراتیو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات گوارش و کبد اصفهان (وابسته به بیمارستان الزهرا) در شش ماهه دوم سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 25 بیمار کولیت السراتیو با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی دو ماه در هشت جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، 1994) و پرسشنامه ویژگی تیپ شخصیتی D (دنولت، 2005) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی و ویژگی تیپ شخصیتی D بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو تأثیر معنادار دارد (001/0> p). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از شش فرایند اصلی پذیرش، گسلش، خود به عنوان زمینه، ارتباط با زمان حال، ارزش ها و عمل متعهدانه می تواند به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود کیفیت زندگی و کاهش ویژگی تیپ شخصیتی D بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو مورد استفاده گیرد.
۵.
زمینه و هدف: دیابت نوع 1 یکی از اختلالات مزمن در دوران کودکی می باشد، که می تواند بر ابعاد مختلف جسمانی و روانی کودکان مبتلا اثر منفی داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش بازی درمانی در بهبود سلامت روان کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 می باشد. مواد و روش ها: مطالعه حاضر مروری از نوع روایتی می باشد. کلید واژه های دیابت نوع 1، دیابت کودکان و نوجوانان، بازی درمانی، بازی و معادل انگلیسی آن ها در پایگاه های داخلی (SID, Noormags, Magiran, Civilica) و خارجی ( Science-direct, Springer, Scopus, Google scholar) مورد جست و جو قرار گرفت. نتیجه جستجوی جامع اولیه شامل مقاله های زیادی در کل پایگاه های داده ای بود، که با اعمال فیلترینگ، معیارهای ورود/ خروج در نهایت 12 مقاله که در بین سال های 2014 تا 2020 منتشر شده بود، انتخاب گردید. یافته ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بازی درمانی می تواند بر کاهش نمرات افسردگی و اضطراب به صورت معناداری اثربخشی داشته باشد. همچنین کودکانی که به صورت مرتب از بازی درمانی بهره می گرفتند، از بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی بالاتری نسبت به کودکان مبتلا بدون دریافت بازی درمانی برخوردار بودند. نتیجه گیری: می توان گفت که بازی درمانی یکی از درمان های موثر بر کاهش مشکلات روانشناخی کودکان مبتلا به دیابت نوع 1 باشد. بنابراین می توان از این درمان برای بهبود سلامت روان این کودکان بهره گرفت.
۶.
زمینه و هدف: تکنیک رهایی هیجانی (EFT) یکی از شیو ه های نوین درمانی است که می تواند با تأثیرات مثبتی که در فیزیولوژی مغز ایجاد می کند بر روی خلق و ناگویی هیجانی نیز تأثیر مثبت ایجاد کند. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تکنیک رهایی هیجانی (EFT) بر بهبود ناگویی هیجانی و خلق منفی زنان مبتلا به اضطراب حالت-صفت بود. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر از نوع مطالعه ی طرح تجربی مورد منفرد بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، کلیه ی زنان دارای اضطراب حالت صفت مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در تابستان و پاییز 1399 بودند که از این میان 3 نفر که واجد ملاک های اضطراب حالت- صفت بودند و ازلحاظ ویژگی های ملاک ورود و خروج و سایر ویژگی هایی همچون میزان تحصیلات، رده سنی و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مشابه به هم بودند؛ انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسشنامه های ناگویی هیجانی تورنتو، اضطراب، افسردگی و تنیدگی (DASS-21) و چک لیست اختلالات روانی (SCL90) پاسخ دادند. سپس، گروه آزمایش 10 جلسه ی 90 دقیقه ای آموزش تکنیک رهایی هیجانی EFT را دریافت کردند درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل روش تحلیل درون موقعیتی و بین موقعیتی به تحلیل اثربخشی متغیر مستقل (مداخله EFT) بر متغیرهای وابسته (ناگویی هیجانی و خلق منفی) بررسی شدند. یافته ها: نتایج بیانگر این بود که رهایی هیجانی (EFT) بر بهبود ناگویی هیجانی و خلق منفی در زنان مبتلا به اضطراب حالت صفت به طور معناداری مؤثر بوده است (01/0>p). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که، رویکرد درمانی رهایی هیجانی (EFT) می تواند به عنوان یک گزینه مداخله ای مؤثر برای کمک به زنان مبتلا به اضطراب حالت صفت جهت کاهش ناگویی هیجانی و خلق منفی آنان مورداستفاده قرار گیرد.
۷.
زمینه و هدف: یکی از عوامل روانی که با بیماری های مزمن و مشکلات جسمی رابطه پیچیده ای دارد، عدم تحمل آشفتگی روانی و ناکامی است. به هر میزان تحمل عوامل استرس زا در فرد زیاد باشد مشکلات جسمی کمتری خواهد داشت. در این میان، نقش واسطه ای خشم پنهان در ارتباط بین میزان عدم تحمل ناکامی و مشکلات جسمی به عنوان سازوکار این اثربخشی مورد غفلت قرار گرفته است. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش واسطه ای خشم پنهان در رابطه بین عدم تحمل ناکامی و مشکلات جسمی بود. مواد و روش ها: روش این پژوهش از نوع علّی غیرآزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان و مردان بالای ۱۸ سال در سال ۱۴۰۰ بود. حجم نمونه ۳۰۲ نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس از جامعه آماری انتخاب شد. به دلیل شیوع بیماری کووید-۱۹ نمونه گیری در فضای مجازی انجام شد. بدین صورت که لینک پرسشنامه آنلاین حاوی پرسشنامه تحمل ناکامی (هارینگتون، ۲۰۰۵)، پرسشنامه خشم صفت- حالت اسپیلبرگر (۱۹۹۹) و مقیاس علائم جسمانی (هاگیوارا، ۱۹۹۲) در شبکه های مجازی اینستاگرام، واتساپ و تلگرام در دسترس افراد قرار گرفت و از افراد خواسته شد تا به سؤالات پاسخ دهند. برای بررسی سؤال پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نسخه ۲۶ بسته آماری برای علوم اجتماعی (SPSS) و نسخه ۴ نرم افزار حداقل مجذورات جزئی (SmartPLS ۴) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد، اثر غیرمستقیم عدم تحمل ناکامی بر پاسخ های ماهیچه ای (۰۱/۰>P، ۰۵۸/۰- =β)، عمومی (۰۱/۰>P، ۰۷۶/۰- =β) و قلبی- عروقی (۰۱/۰>P، ۰۷۵/۰- =β) از طریق خشم پنهان معنی دار است. نتیجه گیری: تجربه ناکامی خارج از تحمل فرد، باعث ایجاد هیجانات ناخوشایندی از قبیل خشم می شود که به نوبه خود باعث تأثیرات فیزیولوژیکی مانند افزایش فشارخون و ضربان قلب می شود که درنهایت به دستگاه گردش خون، عضلات و پاسخ های عمومی جسم آسیب می رساند.
۸.
زمینه و هدف: چاقی یکی از انواع بیماری های مزمن و مشکل بهداشتی در همه کشورهاست که با عوامل رفتاری مرتبط است. بررسی های جدید نشان می دهد الگوهای مصرف غذایی و سبک زندگی که منجر به چاقی می شود تا حدود زیادی تحت تأثیر عواملی ازجمله شبکه های اجتماعی، ارتباط با خانواده و دوستان، رسانه ها و .... می باشد. مواد و روش ها: در این مقاله –فراتحلیل سیستماتیک برای یافتن مستندات مرتبط با موضوع مقاله، نویسنده به بررسی منظم پیشینه منتشرشده در مورد عوامل مؤثر بر چاقی و روش های به کاررفته در کاهش وزن پرداخته و مطالعات مرتبط موردنظر را در پایگاه داده های PubMed،Medline، Elsevier، google scholar IranDoc، Magiran، SID با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط هم چون: چاقی، اضافه وزن، عوامل مؤثر، به زبان فارسی و obesity, overweight, determinant به زبان انگلیسی استفاده شد. یافته ها: نتایج بررسی مطالعات چاپ شده مختلف نشان می دهد که عوامل رفتاری مؤثر بر چاقی در سه سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم می شود. عوامل مؤثر در سطح فردی شامل باورهای مذهبی، سبک زندگی، مصرف رسانه و بازی، سطح تحصیلات و نگرش غذایی می باشد. در سطح خانوادگی شامل اشتغال مادر، حمایت اجتماعی و خانواده می باشد. در سطح جامعه شامل شبکه های اجتماعی، فرهنگ مدرن، سرمایه داری، مدرسه، محیط فیزیکی جامعه، شبکه روابط اجتماعی و دوستان، مقایسه اجتماعی، طبقه اجتماعی و رفاه اجتماعی می باشد. راهکارهای کنترل عوامل اجتماعی مؤثر بر چاقی در سه سطح فردی (مدل باور- رفتار سلامت)، سطح خانوادگی (درمان خانواده مدار، اصلاح سبک زندگی به شیوه سلامت محور) و سطح جامعه (فضاسازی و تبلیغات سلامت محور اقدام جامعه، کنترل باواسطه شبکه های اجتماعی، برنامه ارتقاء سلامت، رسانه و فرهنگ سلامت، اقدامات کنترلی فرهنگ محور و روش بازاریابی اجتماعی) می باشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت شناخت عوامل مؤثر بر چاقی و به کار بردن روش های کنترل آن ها راه حل مؤثری در کاهش اضافه وزن و چاقی در بعد فردی و اجتماعی می باشد.
۹.
زمینه و هدف: اختلال عملکرد جنسی و صمیمیت و کیفیت زناشویی رابطه متقابل دارند. کارکرد جنسی سالم هر یک از همسران از عوامل برجسته و تاثیرگذار بر کیفیت رابطه زناشویی است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر تمایل به پیمان شکنی زوجین و کیفیت زندگی زناشویی در زنان دارای میل جنسی پایین اجرا شد. مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور انجام پژوهش از میان کلیه زنان دارای میل جنسی پایین مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اصفهان در سال ۱۴۰۱، ۱۸ زوج (۳۶ نفر) به طور تصادفی در گروه آزمایش (۱۸ نفر برای هر گروه) و یک گروه کنترل (۱۸ نفر) گمارده شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش پرسشنامه های تمایل به پیمان شکنی واتلی (۲۰۰۶) و کیفیت رابطه زناشویی باسبی و همکاران (۱۹۹۵) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد و گروه آزمایش درمان هیجان مدار را به مدت ۱۰ جلسه ۴۵ دقیقه ای دریافت نمودند و گروه کنترل هیچ گونه درمانی دریافت نکردند. داده ها از طریق آزمون کواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان هیجان مدار بر کاهش تمایل به پیمان شکنی زوجین و افزایش کیفیت زندگی زناشویی موثر بوده است. (۰۱/۰>p). نتیجه گیری درمان هیجان مدار از طریق تضعیف چرخه های تعاملات منفی، بازسازی الگوهای تعاملی و تمایل به پدیدآیی راه کارهای تازه برای حل مسائل کهنه ارتباط منجر به ارتقاء صمیمت زناشویی و پیوند و دلبستگی بیشتر زوجین نسبت به هم می شود.
۱۰.
زمینه و هدف: اختلال اتیسم ، اختلالات رشدی عصبی هستند که با مشکلاتی در ارتباط و تعاملات اجتماعی ،رفتارها، علایق و فعالیت های محدود و تکراری مشخص می شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخله درمانی عصبی – حرکتی آنت بنیل و برنامه سان – رایز برتعاملات اجتماعی و رفتار کلیشه ای کودکان مبتلا به اختلال اتیسم است. مواد و روش ها: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود . جامعه آماری شامل تمامی کودکان مبتلا به اختلال اتیسم دردامنه سنی 10-4ساله بودند که در سال 1399 به مراکز اتیسم شهرستان خمین و اراک مراجعه کرده اند. از جامعه آماری مذکور تعداد 30 کودک مبتلا به اختلال اتیسم و دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند سپس بصورت تصادفی دردو گروه آزمایش ویک گروه گواه هر گروه 10 نفر قرار گرفتند. از آزمون گارز -2 (GARS-2) جهت جمع آوری اطلاعات و بعنوان پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد.گروه آزمایش یک ، مداخله آنت بنیل را بمدت 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند وگروه آزمایش دو برنامه سان رایز را بمدت 40 ساعت بصورت فشرده دریافت کردند در حالی که گروه گواه آموزشی دریافت نکردند. داده ها با استفاده ازآزمونهای شاپیروویلک وتحلیل کواریانس چند متغیری سطح معناداری 5 درصد مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته ها: نتابج نشان داد بین میانگین تعامل اجتماعی و رفتار کلیشه ای درگروههای آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد و با توجه به اندازه اثر می توان بیان کرد بیشترین اثر بخشی روشهای درمانی بر روی رفتار کلیشه ای بوده است . همچنین یافته ها نشان داد که برنامه سان رایز در بهبود تعاملات اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم به طور معنی داری اثر بخشی بیشتری از مداخله عصبی – حرکتی انت بنیل دارد.
۱۱.
سابقه و هدف : به منظور پیش بینی قصد رفتاری برای اهدای خون بر اساس رفتار برنامه ریزی شده و هنجار اخلاقی در اهداکنندگان خون در شهر تهران نیازمند جذب داوطلبانه اهدای خون در افراد می باشیم . مواد و روش ها : در این پژوهش ۳۱۶ نفراز مراجعین جهت اهدای خون در چهار مرکز انتقال خون درشهر تهران انتخاب شدند که از این افراد ، 194 نفر زن و 122 نفرمرد و 188 نفر مجرد و 128 نفر متاهل بودند و 207 نفر سابقه اهدای خون داشتند . میانگین سنی شرکت کنندگان نیز 41 / 31 سال بود . از روش نمونه گیری غیر تصادفی سهمیه ای استفاده شد و از شرکت کنندگان درخواست شد به پرسش نامه های مبتنی برنظریه رفتار برنامه ریزی شده و هنجارهای اخلاقی پاسخ دهند و در انتها ، به منظور تجزیه و تحلیل ویژگیهای روان شناختی گروه نمونه ، از امار توصیفی ، مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار AMOS 21.0 استفاده شد . یافته ها : ضریب همبستگی بین قصد رفتاری برای اهدای خون و رفتار برنامه ریزی شده ( 51 / 0) و هنجار اخلاقی ( 15 / 0 ) در سطح 01 / 0 معنادار می باشد . همچنین ضریب مسیر مربوط به رفتار برنامه ریزی شده به قصد رفتاری برای اهدای خون در سطح کمتر از 001 / 0 معنادار و ضریب مسیر مربوط به هنجار اخلاقی به قصد رفتاری برای اهدای خون در سطح کمتر از 05/ 0 معنادار بود . نتیجه گیری : نظریه رفتار برنامه ریزی شده در پیش بینی رفتارهای مبتنی بر نوع دوستی مانند اهدای خون در داوطلبان مورد استفاده مکرر قرار گرفته و امیدوارکننده بوده ، اما به طور کلی قابلیت پیش بینی کنندگی آن با در نظر گرفتن ساختار های دیگر مانند هنجار اخلاقی افزایش می یابد . با استفاده از این مدل ، هنجار اخلاقی فقط به عنوان یک پیش بینی کننده مهم قصد برای اهدا کنندگان ( و نه افراد غیر دهنده ) و نگرش به عنوان یک پیش بینی کننده غیر قابل توجه برای این برای این گروه بوده است .
۱۲.
زمینه و هدف: از آنجا که ضعف در مهارت های ارتباطی کودکان با اختلال طیف اتیسم بر رابطه ی میان آنان و والدینشان تأثیر سوء می گذارد، به کارگیری مداخلات زودهنگام در جهت بهبود مهارت های ارتباطی این کودکان ضروری به نظر می رسد. بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر برنامه ی آموزش والدگری هانن بر رابطه ی والد- کودک خانواده های دارای کودک با اختلال طیف اتیسم بود. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه ی کودکان با اختلال طیف اتیسم 3 تا 7 سال را شامل می شد که در شهرستان اصفهان زندگی می کردند. از جامعه ی مذکور، با روش نمونه گیری در دسترس 22 کودک همراه با والدینشان به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند و در دو گروه 11 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس والدین گروه آزمایش به مدت 3 ماه و هر هفته 2 جلسه تحت آموزش برنامه ی والدین هانن قرار گرفتند. در این زمان، گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس رابطه ی والد- کودک پیانتا (1994) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از پژوهش، از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با اندازه گیری مکرر استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که تأثیر برنامه ی والدین هانن بر رابطه ی والد- کودک و مؤلفه های آن در زمینه های تعارض، نزدیکی و وابستگی در سطح 05/0 =α معنی دار می باشد. نتیجه گیری: بنابر نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت با فراهم آوردن فرصتی برای آموزش والدین، از برنامه ی هانن به منظور ارتقای سطح ارتباطی میان کودکان با اختلال طیف اتیسم و والدینشان استفاده نمود.
۱۳.
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای سرسختی روان شناختی در رابطه بین سبک های دلبستگی و آشفتگی روان شناختی در دوران شیوع ویروس کووید-19 انجام شد. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران بود که خود و یا اعضای درجه اول خانواده خود حداقل یک بار سابقه ابتلا به ویروس کووید-19 را بین ماه های اسفند 1399 تا آبان 1400 را داشتند که از این میان تعداد 384 نفر به صورت در دسترس و از طریق فضای مجازی به پرسشنامه های مقیاس سرسختی روان شناختی لانگ و گولت (LGHS)، مقیاس سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (RAAS) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و به وسیله ی نرم افزارهای SPSS و AMOS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد سبک های دلبستگی اثر مستقیم و معناداری بر سرسختی روان شناختی دارد، سبک های دلبستگی و سرسختی روان شناختی اثر مستقیم و معناداری بر آشفتگی روان شناختی داشته و همچنین نقش واسطه ای سرسختی روان شناختی بین سبک های دلبستگی و آشفتگی روان شناختی معنادار است. نتیجه گیری: در دوران شیوع کووید-19، سبک های دلبستگی و سرسختی روان شناختی به طور مستقیم بر آشفتگی روان شناختی تأثیر داشته و سرسختی روان شناختی در رابطه بین سبک های دلبستگی و آشفتگی روان شناختی نقش واسطه ای را ایفا می کند.
۱۴.
زمینه و هدف: آگاهی از شیوع مشکلات روان شناختی کودکان مبتلا به دیابت نوع یک به دلیل فراوانی روزافزون مبتلایان آن در جهان، شرایط سخت و استرس زای زندگی با این بیماری و همچنین تأثیرات منفی بلندمدتی که می تواند در روند رشد جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی افراد گذارد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ازآنجاکه آگاهی از وضعیت فعلی این کودکان مقدمه ضروری برای هرگونه برنامه ریزی و مداخله روان شناختی است؛ پژوهش حاضر با هدف شیوع شناسی مشکلات روان شناختی این کودکان انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 100 کودک 8 تا 12 سال مبتلا به دیابت نوع یک در استان اصفهان که تحت نظر مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی در سال 1400 بودند؛ بررسی شدند. مشکلات روان شناختی شامل مشکلات عاطفی- رفتاری توسط سیاهه رفتاری کودکان (CBCL) سنجیده شد. داده ها از طریق نسخه 26 نرم افزار SPSS و با شاخص های توصیفی (میانگین، انحراف معیار و درصد) و استنباطی (خی دو، t تک نمونه و تحلیل واریانس یک راهه) تحلیل شدند. یافته ها: 7/68 درصد از کودکان بررسی شده در این پژوهش دارای مشکلات روان شناختی در سطح بالینی (2/55 درصد) و یا مرزی (5/13 درصد) بودند. رفتارهای قانون شکنانه و مشکلات درونی سازی شده به ویژه انزوا / افسردگی با جنسیت و مشکلات برونی سازی شده به ویژه رفتار پرخاشگرانه با سطح اقتصادی و تحصیلی خانواده ها ارتباط معناداری داشت (05/0>p). نتیجه گیری: کودکان مبتلا به دیابت نوع یک، دارای مشکلات روان شناختی درونی سازی شده مانند اضطراب، افسردگی، جسمانی سازی و نیز مشکلات برونی سازی شده مانند رفتارهای قانون شکنانه و پرخاشگرانه در سطح بالینی و مرزی هستند. لازم است با تقویت ارتباط تیم پزشکی و مشاوران، زمینه ای جهت تسهیل پذیرش زندگی با دیابت و کمک به ابراز صحیح هیجانات برای این کودکان و خانواده های آن ها فراهم گردد.
۱۵.
زمینه و هدف: در بین همه مشکلاتی که می تواند در یک رابطه زناشویی رخ دهد، خیانت شدیدترین و تهدید آمیزترین مسئله برای پایداری روابط است. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی بازسازی عاطفی بر تنظیم شناختی هیجان در زنان آسیب دیده از خیانت بود. مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود.. جامعه آماری پژوهش شامل تمام زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره التیام و مهرافزا شهر بابلسر در سال های ۱۳۹۹، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ بود. حجم نمونه شامل ۲۴ زوج یعنی ۱۲ زوج گروه اول آزمایش (زوج درمانی مبتنی بر بازسازی عاطفی) ۱۲ زوج گروه کنترل بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه ها جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از آزمون تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران (۲۰۰۱) استفاده شد. روش تجزیه وتحلیل داده ها آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد زوج درمانی بازسازی عاطفی در بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجانی زنان آسیب دیده از خیانت اثربخش بود (۰۵/۰>p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت زوج درمانی بازسازی عاطفی در کاهش مشکلات هیجانی و بهبود راهبردهای هیجانی زنان اثربخش است.
۱۶.
زمینه و هدف: بیمارستان های کودکان به دلیل عملکردشان، به صورت ذاتی احساسات منفی مثل استرس، ترس و آشفتگی را برای کودک به همراه دارند. طراحی ضعیف این فضاها، بدون در نظر گرفتن نیازهای جسمی و روحی کودک، موجب تشدید این تأثیرات شده و بستری شدن را به رویدادی آسیب زا برای کودک تبدیل کرده است. هدف اصلی این پژوهش، دستیابی به عوامل محیطی مؤثر بر ارتقای کیفیت فضای بستری کودکان، با مشارکت خود کودکان است. مواد و روش ها: طرح پژوهش حاضر، کیفی و راهبرد طرح پژوهش کیفی در این تحقیق، تحلیل مضمون با رویکرد کلارک و براون است. جامعه آماری، کودکان 7 تا 12 ساله ی بستری در بیمارستان کودکان امام حسین (ع) در شهر اصفهان است که حجم نمونه به صورت هدفمند و تا رسیدن به حد اشباع نظری از بین آن ها انتخاب شد. چهل نقاشی به دست آمده از کودکان با روش تحلیل مضمون و با استفاده از نرم افزار اطلس تی آی 7، جهت رسیدن به نظرات کودکان در مورد ویژگی های اتاق بستری باکیفیت، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که بر اساس نظر کودکان، کیفیت فضای بستری به پنج مضمون اصلی شامل اجزای کالبدی اتاق، جاذبه های بصری، جاذبه های عملکردی، خودی کردن فضا و غلبه بر نظم غالب وابسته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، مضامین به دست آمده از نظرات کودکان بیان کننده این است که پرداختن به اجزای کالبدی با ایجاد جاذبه های بصری و عملکردی و کم کردن محدودیت ها می تواند فضا را برای کودک خودی کرده و باعث افزایش کیفیت اتاق بستری شود. نظرات کودکان، تأییدکننده رویکرد تعامل گرا در تعیین مؤلفه های مؤثر بر کیفیت معماری است.