تحقیقات علوم رفتاری
تحقیقات علوم رفتاری دوره چهاردهم زمستان 1395 شماره 4 (پیاپی 46) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مواجهه و بازداری از پاسخ (Exposure and Response Prevention Therapy یا ERP Therapy) و درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) در کاهش وسواس فکری و عملی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی (Obsessive-compulsive disorder یا OCD) انجام شد. مواد و روش ها:این پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون، همراه با گروه شاهد بود. جامعه پژوهش را همه بیماران وسواسی بالای 18 سال که در سال 1393 به مراکز مشاوره خصوصی و مراکز بهداشتی- درمانی شهری و روستایی شهرستان رشت مراجعه کرده بودند، تشکیل داد. نمونه آماری شامل 45 بیمار مبتلا به OCD بود که از میان مراجعه کنندگان به این مراکز انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یکی از گروه های آزمایشی (ACT و ERP) یا شاهد قرار گرفتند. گروه های آزمایشی هشت جلسه درمان 45 دقیقه ای دریافت نمودند. به منظور سنجش شدت وسواس فکری و عملی، مقیاس شدت وسواس فکری و عملی Yale-Brown استفاده گردید. یافته ها:در نمرات پس آزمون وسواس فکری و وسواس عملی، بین سه گروه تفاوت معنی داری وجود داشت (010/0 ≥ P). بر اساس نتایج آزمون تعقیبی Tukey، در وسواس فکری و عملی میانگین نمرات ACT و ERP و میانگین نمرات هر دو گروه درمانی از گروه شاهد به طور معنی داری کمتر بود (050/0 ≥ P). نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان ACT کاهش بیشتری در شدت وسواس فکری و عملی ایجاد می کند. بنابراین، متخصصان بهداشت روانی می توانند از آن به عنوان یک گزینه درمانی دارای پیشینه پژوهشی استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی یوگا و گیاه اسطوخودوس بر علایم افسردگی زنان سالمند(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی در دوران سالمندی محسوب می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثر یک دوره تمرینات یوگا و مصرف اسطوخودوس بر میزان افسردگی زنان سالمند بود. مواد و روش ها:این تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه شاهد بود. شرکت کنندگان را 40 زن سالمند 60 تا 70 ساله تشکیل دادند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و با آرایش تصادفی در چهار گروه «شاهد، تمرین یوگا، ترکیبی تمرین یوگا همراه با مصرف اسطوخودوس در ماه اول تمرین و ترکیبی تمرین یوگا همراه با مصرف اسطوخودوس در ماه دوم تمرین» قرار گرفتند. هر سه گروه تجربی دو ماه به تمرینات یوگا پرداختند. تفاوت گروه های تجربی در استنشاق رایحه اسطوخودوس بود. داده ها با استفاده از پرسش نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) جمع آوری گردید. یافته ها:کاهش افسردگی در گروه های ترکیبی بیشتر از تمرین یوگا به تنهایی بود، اما بین دو گروه ترکیبی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری:بر اساس یافته های مطالعه حاضر، برای کاهش میزان افسردگی، انجام فعالیت بدنی و مصرف اسطوخودوس پیشنهاد می گردد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :خودمراقبتی یکی از عوامل مهم در بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به دیابت است. مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند نقش مهمی در افزایش خودمراقبتی افراد مبتلا به دیابت داشته باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی در افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. مواد و روش ها:این پژوهش به روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش متشکل از زنان مبتلا به دیابت مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر تهران در سال 1393 بود. افراد نمونه در مرحله نخست بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پس از تکمیل پرسش نامه خود مراقبتی SDSCA (Summary of Diabetes Self Care Activities)، با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایشی و شاهد (12 نفر برای هر گروه) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه در معرض آموزش ذهن آگاهی قرار گرفت، اما گروه شاهد مداخله ای دریافت نکرد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها:بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش تفاوت معنی داری وجود داشت. این تفاوت در سطح 01/0 > P معنی دار بود. از این رو، می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی موجب افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت گردید. نتیجه گیری:نتایج پژوهش دلالت بر تأثیر آموزش ذهن آگاهی بر افزایش خودمراقبتی زنان مبتلا به دیابت دارد. بر این اساس، می توان در مراکز و کلینیک های دیابت، علاوه بر درمان های دارویی رایج، از مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی جهت افزایش خودمراقبتی افراد مبتلا به دیابت استفاده نمود.
بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان با متادون در کیفیت زندگی، مقابله با ولع و پریشانی روان شناختی افراد در حال پرهیز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اختلالات مصرف مواد، یکی از مهم ترین مسایل حوزه سلامت روانی به حساب می آید که می تواند برای افراد مبتلا و خانواده و جامعه ای که این افراد در آن زندگی می کنند، موجب پیامدهای زیانباری گردد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان با متادون و درمان شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی، مقابله با ولع و پریشانی روان شناختی افراد در حال پرهیز از مواد مخدر بود. مواد و روش ها:پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه اجرا شد. بر اساس ملاک های ورود به پژوهش، ۴ نفر با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه متادون درمانی و درمان شناختی- رفتاری قرار گرفتند. افراد تحت درمان با متادون مطابق با تجویز پزشک، درمان خویش را دریافت نمودند و افراد گروه شناخت درمانی، تحت ۱۲ جلسه درمان شناختی- رفتاری اعتیاد قرار گرفتند. تمامی آزمودنی ها در فواصل معین پرسش نامه های کیفیت زندگی، عقاید وسوسه انگیز، پرسش نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory یا BDI) و پرسش نامه اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventor یا BAI) را تکمیل نمودند. یافته ها:با در نظر گرفتن بازبینی دیداری نمودارها، اندازه اثر، شاخص های بهبودی و کاهش نمرات، درمان شناختی- رفتاری در افزایش کیفیت زندگی (اندازه اثر 9/0- در برابر 62/0-) و کاهش علایم افسردگی (اندازه اثر 92/0 در برابر 78/0) مؤثرتر از درمان با متادون بود، اما هر دو روش درمانی در کاهش ولع (اندازه اثر 84/0 در برابر 74/0) و علایم اضطراب (اندازه اثر 86/0 در برابر 87/0) به یک اندازه مؤثر به دست آمد. نتیجه گیری:درمان شناختی- رفتاری از طریق اصلاح چارچوب تفکر موجب کاهش پریشانی های روان شناختی و ولع مصرف و همچنین، بهبود کیفیت زندگی می گردد.
ارتباط سلامت روان و افکار خودکشی با کیفیت زندگی وابسته به سلامتی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 94-1393(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :با توجه به روند صعودی نگران کننده مشکلات عاطفی، روانی و افکار خودکشی در میان دانشجویان، شناخت مسایلی که می تواند کیفیت زندگی و سلامت آنان را به مخاطره بیندازد، ضروری به نظر می رسد. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی ارتباط سلامت روان و افکار خودکشی با کیفیت زندگی وابسته به سلامتی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال تحصیلی 94-1393 بود. مواد و روش ها:در این مطالعه مقطعی، 1000 دانشجوی رشته های مختلف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. با استفاده از پرسش نامه سلامت عمومی (General Health Questionnaire-12 یا GHQ-12)، مقیاس 36-SF (Short Form Health Survey-36) و فرم اطلاعات دموگرافیک، ارتباط سلامت روان و افکار خودکشی با کیفیت زندگی وابسته به سلامتی و ابعاد آن تعیین گردید. داده ها با استفاده از آزمون های Independent t، ANOVA و مدل رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:میانگین نمره کیفیت زندگی در دانشجویان، 70/70 به دست آمد (فاصله اطمینان 95 درصد = 68/71-71/69). بالاترین نمره به بعد عملکرد جسمانی با میانگین 29/85 (فاصله اطمینان 95 درصد = 56/86-95/83) و پایین ترین نمره به بعد محدودیت ایفای نقش به علت مشکلات عاطفی با میانگین 26/55 (فاصله اطمینان 95 درصد = 17/58-48/52) اختصاص داشت. بین سلامت روان و شیوع افکار خودکشی و کیفیت زندگی دانشجویان ارتباط معنی داری مشاهده شد (05/0 > P). نتیجه گیری:نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شیوع اختلالات روان و افکار خودکشی در دانشجویان بالا می باشد و با سطح کیفیت زندگی آن ها ارتباط دارد. بنابراین، توصیه می شود که پیشگیری، شناسایی و درمان اختلالات روان و افکار خودکشی توسط مسؤولان دانشگاه به عنوان اولویت در نظر گرفته شود تا بدین وسیله کیفیت زندگی دانشجویان ارتقا یابد.
مقایسه ناگویی خلقی، سرشت و منش و پرخاشگری در معتادان و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ناگویی خلقی، سرشت و منش و پرخاشگری در معتادان و افراد عادی بود. مواد و روش ها:این مطالعه به صورت علی- مقایسه ای انجام شد. 80 فرد معتاد و 80 فرد عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و همتاسازی شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه ناگویی خلقی Toronto (Toronto Alexithymia Scale یا TAS)، پرسش نامه سرشتی منشی Cloninger (Temperament and Character Inventory یا TCI) و پرسش نامه پرخاشگری Buss و Perry بود. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس چند متغیره و تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته ها نشان داد که بین مؤلفه های ناگویی خلقی (دشواری تشخیص احساس ها، دشواری توصیف احساس ها و تفکر برون مدار) و پرخاشگری (پرخاشگری بدنی، پرخاشگری کلامی، خشم و خصومت) میان معتادان و افراد عادی تفاوت معنی داری وجود داشت؛ بدین صورت که نمرات مؤلفه های ناگویی خلقی و پرخاشگری در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی بود. همچنین، نمرات مؤلفه های آسیب و نوجویی در متغیر سرشت و منش در افراد معتاد بیشتر از افراد عادی گزارش گردید و نمرات مؤلفه های خودرهبری، مشارکت و پشتکار در افراد معتاد کمتر از افراد عادی به دست آمد. تفاوت معنی داری بین دو گروه در مؤلفه های پاداش- وابستگی و خودتعالی مشاهده نشد. نتیجه گیری:مطالعه حاضر در راستای پژوهش های معطوف به بررسی ابعاد شخصیتی زیربنایی دخیل در اعتیاد، می تواند در جهت شناخت دقیق تر عوامل دخیل در این پدیده و ارایه راهکارهای مناسب جهت پیشگیری و درمان کمک کننده باشد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زناشویی زوجین متعارض شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :کیفیت روابط زناشویی میان زوجین، مهم ترین جنبه خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری (Cognitive-behavioral couple therapy یا CBCT) و زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment therapy یا ACT) بر کیفیت زناشویی زوجین متعارض بود. مواد و روش ها:در این پژوهش از یک طرح شبه آزمایشی، پیش آزمون، پس آزمون با گروه شاهد استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه زوجین متعارض بود که در سال 1395 به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه گیری به صورت داوطلبانه انجام گرفت. 90 نفر (زن و شوهر) در سه گروه CBCT (30 نفر)، ACT (30 نفر) و گروه شاهد (30 نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه آزمایش، دوازده جلسه درمان را یک بار در هفته دریافت کردند. ابزار پژوهش شامل فرم مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه سازگاری زوجی اصلاح شده (Revised Dyadic Adjustment Scale یا RDAS) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یافته ها نشان داد که روش های CBCT و ACT، تغییرات معنی داری در کیفیت زناشویی در مرحله پس آزمون ایجاد کرد (05/0 > P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی Bonferroni حاکی از آن بود که بین میزان اثربخشی روش های CBCT و ACT بر کیفیت زناشویی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0 < P). نتیجه گیری:روش های CBCT و ACT هر دو تغییرات معنی داری در کیفیت زناشویی ایجاد کرد و بین اثربخشی این دو روش درمانی تفاوت معنی داری مشاهده نشد. از این رو، نتیجه پژوهش حمایتی تجربی برای هر دو درمان در جهت افزایش کیفیت زناشویی فراهم می کند.
ذهن آگاهی و مصرف مواد: اثربخشی مدل پیشگیری از بازگشت مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان بازگشت در مصرف کنندگان مواد افیونی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :مرور مطالعات انجام شده نشان می دهد که نرخ بازگشت در اختلالات مصرف مواد، حتی پس از شرکت در درمان های دارویی مرتبط بالا است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مدل پیشگیری از بازگشت مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان بازگشت در مصرف کنندگان مواد افیونی انجام شد. مواد و روش ها:مطالعه حاضر در قالب یک کارآزمایی بالینی در سال 1394 در شهر کاشان انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مصرف کنندگان مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کاشان بود. تعداد 70 نفر از مصرف کنندگان مواد افیونی به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت آموزش پیشگیری از بازگشت مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه شاهد هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. در هر دو گروه، در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (یک ماه پس از پس آزمون) برای سنجش فروانی بازگشت از آزمایش مرفین استفاده شد. داده های مطالعه با نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های t برای مقایسه معنی داری میانگین سنی در بین دو گروه و آزمون 2χ به منظور مقایسه دیگر متغیرهای جمعیت شناختی مانند وضعیت اشتغال، سطح تحصیلات، تاریخچه مصرف، وضعیت تأهل و همچنین، بررسی میزان بازگشت دو گروه تجزیه و تحلیل شد. یافته ها:نتایج آزمون 2χ نشان داد که تفاوت معنی داری بین فراوانی بازگشت در دو گروه وجود داشت (050/0 > P). نتیجه گیری:برنامه پیشگیری از بازگشت مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند جزء برنامه های مداخلاتی اثربخش در سوء مصرف کنندگان مواد مخدر قرار گرفته و از بازگشت پیشگیری نماید.
مدل پیش بینی رفتار خوردن بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه، اختلالات شخصیت و سبک های مقابله(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش طرحواره های ناسازگار اولیه، اختلالات شخصیت و سبک های مقابله در پیش بینی رفتار پرخوری انجام گرفت. مواد و روش ها:بدین منظور 150 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم که دارای شاخص توده بدنی بالاتر از 25 بودند، به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود و خروج به عنوان نمونه انتخاب شدند. پس از توضیح و تبیین اهداف پژوهش از آن ها خواسته شد تا ابزارهای پژوهش شامل مقیاس Millon (MCMI-III یا Millon Clinical Multiaxial Inventory)، مقیاس پرخوری (BES یا Binge eating scale)، پرسش نامه اجتناب Young-Rygh (YRAI یا Young-Rygh Avoidance Inventory)، پرسش نامه جبران Young (YCI یا Young Compensation Inventory) و پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه Young (YSQ-S3 یا Young Schema Questionnaire) را تکمیل کنند. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آماری همبستگی Pearson و رگرسیون هم زمان مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. یافته ها:طرحواره های رهاشدگی/ بی ثباتی، محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی کفایتی، بازداری هیجانی، نقص/ شرم، خویشتن داری ناکافی در مجموع 2/37 درصد از واریانس پرخوری را پیش بینی کرد. همچنین، سبک های مقابله جبران افراطی و اجتنابی 3/12 درصد و اختلال های شخصیت مرزی، دوری گزین و شخصیت منفعل- پرخاشگر به طور ترکیبی قادر به پیش بینی 5/18 درصد از واریانس پرخوری بود. نتیجه گیری:طرحواره های ناسازگار اولیه در حوزه های خودگردانی، بازداری و محدودیت های مختل، به خصوص بریدگی و طرد و نیز سبک های مقابله، اختلالات شخصیت مرزی و منفعل- پرخاشگر می تواند در آسیب شناسی و درمان اختلال پرخوری دارای اهمیت باشد. به کارگیری مداخلات روان شناختی در جهت کاهش رفتارهای ناشی از طرحواره های فوق و نیز تغییر در سبک مقابله افراد مبتلا به چاقی می تواند کمکی در جهت تسریع در فرایند درمان باشد.
مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و دارودرمانی بر شدت علایم وسواس موکنی: پژوهش مورد منفرد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavior therapy یا CBT)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) و دارودرمانی بر شدت علایم وسواس موکنی انجام شد. مواد و روش ها:شرکت کنندگان مطالعه را ۸ زن و یک مرد بالای ۱۶ سال که مبتلا به اختلال وسواس موکنی بودند، تشکیل داد که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی درمان CBT (3 نفر)، درمان ACT (3 نفر) و دارودرمانی (3 نفر) قرار گرفتند. در تحقیق حاضر از روش پژوهشی مورد منفرد A-B استفاده گردید. پس از سه جلسه خط پایه، مداخله آغاز شد و برای روش CBT و ACT هر کدام ده جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه ای هفتگی و برای دارودرمانی نیز ده جلسه هر دو هفته یک بار برگزار شد. یک ماه پس از مداخله، مراجعان در سه جلسه به فاصله یک ماه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات، از مقیاس Massachusetts (Massachusetts General Hospital Hairpulling Scale یا MGH-HPS) استفاده گردید. یافته ها:یافته های پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و حاکی از آن بود که روش CBT و پس از آن روش ACT بیشترین تأثیر را بر کاهش شدت علایم اختلال وسواس موکنی داشت و دارودرمانی کمترین تأثیر را در این زمینه نشان داد. نتیجه گیری:با توجه به تأثیر روش های CBT و ACT بر شدت علایم اختلال موکنی، می توان از این دو شیوه برای درمان افراد مبتلا به این اختلال بهره گرفت.
مطالعه کیفی آسیب های تعاملی زنان مبتلا به همسر با حسادت مرضی از دیدگاه مختصصان بالینی خانواده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :یکی از انواع آسیب های فردی در خانواده، حسادت مرضی است. در همین راستا، هدف از انجام پژوهش حاضر، ادراک متخصصان خانواده درمانی از آسیب های تعاملی زنان دارای همسر مبتلا به حسادت مرضی بود. مواد و روش ها:مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی بود. جامعه پژوهش را همه متخصصان خانواده در حوزه درمان روان شناختی تشکیل داد. مشارکت کنندگان شامل 8 متخصص باتجربه در زمینه درمان های روانی خانواده بودند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری گردید. سؤال اصلی مطالعه عبارت بود از «زوجین دارای مرد مبتلا به حسادت مرضی دچار چه آسیب های تعاملی هستند؟». داده های حاصل از مصاحبه به روش سیستماتیک تجزیه و تحلیل گردید. این روش، داده ها را در سه مرحله «توصیف، کاهش و تفسیر» تحلیل می نماید. یافته ها:از 489 عبارت مرتبط با آسیب های ارتباطی مستخرج از مصاحبه با متخصصان، 122 مفهوم مرتبط با آسیب های ارتباطی در کدگذاری باز به دست آمد و در کدگذاری محوری به صورت 23 زیرمقوله خلاصه گردید. در نهایت، داده ها در 9 مقوله جمع بندی شد که شامل «آسیب های حل تعارض، آسیب های سبک ارتباطی، آسیب های شناختی مسأله ساز برای رابطه، آسیب های رفتاری مسأله ساز برای رابطه، آسیب های هیجانی مسأله ساز برای رابطه، آسیب های ارتباط جنسی، آسیب های ارتباط با فرزندان و آسیب های ارتباطی با همسر در امور خانه و خانواده» بود. نتیجه گیری:از نظر متخصصان خانواده، حضور مرد مبتلا به حسادت مرضی در خانواده، آسیب هایی را تولید می کند که احتمال فروپاشی آن را افزایش می دهد.
همسرآزاری و رفتار خودکشی: مطالعه پیمایشی زنان اقدام کننده به خودکشی بستری در بخش مسمومین بیمارستان خورشید در سال 1394(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پدیده خودکشی از دیرباز توجه بسیاری از محققان را به خود جلب نموده، اما در ایران کمتر پژوهشی به نقش همسرآزاری در رفتار خودکشی توجه کرده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه احتمالی دفعات اقدام به خودکشی و همسرآزاری انجام شد. مواد و روش ها:در این مطالعه مقطعی- پیمایشی، 246 زن متأهل اقدام کننده به خودکشی که در سال 1394، در بخش مسمومین بیمارستان خورشید وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، به صورت تصادفی انتخاب شدند و به وسیله مقیاس Hudson مورد مصاحبه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون های 2c، t، ANOVA و رگرسیون خطی در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:از بین متغیرهای مرتبط با سوء رفتار، طول مدت سوء رفتار، سابقه خشونت فیزیکی و شدت سوء رفتار غیر فیزیکی رابطه معنی داری با دفعات اقدام به خودکشی داشت. با هر واحد افزایش انحراف معیار سوء رفتار فیزیکی، 37/0 درصد شانس اقدام به خودکشی افزایش یافت. این رقم در مورد تأثیر خشونت غیر فیزیکی، 20/0 درصد برآورد گردید. این احتمال با طولانی شدن مدت سوء رفتار، 19/0 درصد افزایش پیدا کرد. نتیجه گیری:بدون شک همسرآزاری بسته به طول مدت و شدت آن، شانس اقدام به خودکشی را افزایش می دهد. اقدامات قانونی و اجتماعی برای پیشگیری از همسرآزاری می تواند باعث کاهش خطر اقدام به خودکشی شود.
خصوصیات کمی و کیفی درماتوگلیفیک (الگوهای انگشت نگاری) در افراد مبتلا به اوتیسم شهر اصفهان و مقایسه با بستگان درجه یک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اوتیسم (درخودماندگی)، یک اختلال پیچیده تکاملی از نوع روابط اجتماعی می باشد که علت اصلی آن ناشناخته است. اتیولوژی این بیماری هنوز مشخص نشده است که علل ژنتیکی (وابسته به X) و یا محیطی سبب بروز آن می شود؟. بنابراین، هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی خصوصیات کمی و کیفی درماتوگلیفیک در افراد مبتلا به اوتیسم و مقایسه با بستگان درجه یک و گروه شاهد بود. مواد و روش ها:این مطالعه مورد- شاهدی بر روی 150 بیمار مبتلا به اوتیسم، 150 نفر در گروه شاهد و 150 نفر از خویشاوندان درجه یک بیماران انجام گرفت. پس از اخذ رضایت نامه، نحوه توزیع فراوانی الگوهای اثر انگشت شامل لوپ (Loop)، ورل (Whorl) و آرچ (Arch)، شمارش خطوط اثر انگشت (Finger ridge count یا FRC) و تعداد چین های ثانویه (Secondary creases یا SC) در هر سه گروه بررسی گردید. در نهایت، داده های به دست آمده با استفاده از آزمون های ANOVA و 2c در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:فراوانی الگوی اثر انگشت Loop در گروه شاهد (3/79 درصد) دو برابر بیماران مبتلا به اوتیسم بود (0/44 درصد) (001/0 > P). همچنین، میانگین FRC دست راست و چپ در گروه بیماران نسبت به دو گروه مورد (بیماران و خویشاوندانشان) بیشتر بود؛ در حالی که میانگین SC دست راست و چپ در گروه بیماران مبتلا به اوتیسم نسبت به دو گروه مورد کمتر به دست آمد و اختلاف آماری معنی داری مشاهده شد (001/0 > P). نتیجه گیری:بیماران مبتلا به اوتیسم دارای الگوی Loop کاهش یافته و افزایش FRC هر دو دست و کاهش SC دو دست نسبت به گروه شاهد می باشند. این یافته ها ثابت می کند که بیماران مبتلا به اوتیسم دارای زمینه وراثتی در بروز بیماری هستند که توسط حوادث پری ناتال و عوامل استرس زای محیطی دیگر، تقویت و سبب بروز بیماری در آن ها می گردد. بنابراین، از این الگوها می توان جهت تشخیص درصد گرفتاری نوزادان متولد شده مبتلا به اوتیسم استفاده نمود و اقدامات بیشتری جهت تشخیص قطعی انجام داد و درمان های کمکی را از همان ابتدا شروع کرد.
اثربخشی راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان در زود انگیختگی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :تنظیم هیجان، عامل مهمی در تعیین سلامتی و عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی است و تأثیر آن بر اختلالات برون ریز به دلیل ماهیت انعطاف پذیر دوره نوجوانی و پایه ریزی الگوهای رفتار بزرگسالی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان در زود انگیختگی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. مواد و روش ها:تعداد سه نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند از بین کلیه دختران نوجوان 18-14 ساله مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای در مدارس شهرستان نجف آباد انتخاب شدند. پژوهش حاضر در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ای پلکانی اجرا شد. بعد از موقعیت خط پایه، طی هشت جلسه مداخله انفرادی، آموزش راهبرد های مدیریت فرایندی هیجان مبتنی بر مدل Gross به آزمودنی ها ارایه گردید و یک ماه بعد، طی سه ماه متوالی مورد پیگیری قرار گرفتند. آزمودنی ها با استفاده از پرسش نامه زود انگیختگی Barratt (Barratt Impulsiveness Scale یا BIS)، 11 بار (4 بار خط پایه، 4 بار مداخله و 3 بار پیگیری) مورد ارزیابی قرار گرفتند. شاخص های تغییرات روند، شیب، اندازه اثر، شاخص Cohen و تفسیر فراز و فرود در نرم افزار SPSS ارایه گردید. یافته ها:مداخله مورد نظر موجب کاهش نمرات زود انگیختگی شد. بازبینی نمودارهای اثربخشی و اندازه ضریب تأثیر نیز بیانگر اثر معنی دار و قابل توجه شدت مداخله مورد نظر برای هر سه آزمودنی در متغیرهای مورد بررسی بود. نتیجه گیری:راهبردهای مدیریت فرایندی هیجان در زود انگیختگی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای مؤثر است. از این رو، تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه پیشگیری و درمان اختلال نافرمانی مقابله ای دارد.