تحقیقات علوم رفتاری
تحقیقات علوم رفتاری دوره پانزدهم زمستان 1396 شماره 4 (پیاپی 50) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : امروزه به علت تغییر سبک زندگی و افزایش وزن، سن ابتلا به دیابت کاهش و شیوع این بیماری رو به رشد است. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavioral therapy یا CBT) چاقی بر کاهش وزن و سطح قند خون زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت نیمه آزمایشی، با مراحل پیش آزمون، پس آزمون و گروه شاهد بر روی 40 زن چاق مبتلا به دیابت انجام شد. نمونه ها به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. زنان مبتلا به دیابت نوع دو با شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) بزرگ تر و یا مساوی 30 کیلوگرم بر مترمربع و محدوده سنی 65-30 سال که به انجمن دیابت ایران (شعبه مرکزی واقع در شهر تهران) مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند و طی 24 جلسه 60 دقیقه ای گروهی، در یک برنامه مبتنی بر مداخله CBT چاقی شامل دو فاز کاهش و ابقای وزن شرکت نمودند، اما گروه شاهد هیچ گونه آموزشی دریافت نکرد. وزن کشی و گرفتن نمونه خون (برای ارزیابی میانگین سه ماهه قند خون)، در اولین و آخرین جلسه مداخله صورت گرفت. یافته ها: رویکرد CBT چاقی، منجر به کاهش وزن بیماران مبتلا به دیابت نوع دو شد. همچنین، این درمان توانست سطح قند خون بیماران مبتلا به دیابت نوع دو را کاهش دهد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از اثربخش بودن روش CBT بر بیماران مبتلا به دیابت می باشد. این یافته ها از اهمیت زیادی در کنترل وزن و قند خون بیماران مبتلا به دیابت برخوردار است؛ چرا که امکان استفاده از درمان های جایگزین مانند رویکرد CBT چاقی را به غیر از درمان های پزشکی متعارف نشان می دهد.
رابطه کمال گرایی، سبک های مقابله ای و عزت نفس با درماندگی روان شناختی دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : در سال های اخیر، شیوع درماندگی روان شناختی به خصوص اضطراب و افسردگی، باعث شده است تا محققان زیادی به مطالعه متغیرهای تعیین کننده و مرتبط با آن بپردازند که از جمله این عوامل می توان به کمال گرایی، عزت نفس و سبک های مقابله ای اشاره نمود. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه کمال گرایی ناسازگار، سبک مقابله ای و عزت نفس با درماندگی روان شناختی در دانشجویان دانشگاه های کرمان بود. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود و 800 دانشجو به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای در آن شرکت نمودند. مشارکت کنندگان مقیاس 28 سؤالی سلامت روانی (28-Mental Health Inventory یا 28-MHI)، پرسش نامه راهبردهای مقابله با استرس (Coping Inventory for Stressful Situation یا CISS)، مقیاس عزت نفس Rosenberg (Rosenberg Self-Esteem Scale یا RSES) و مقیاس چند بعدی کمال گرایی (Multidimensional Perfectionism Scale یا MPS) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون هم زمان در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: کمال گرایی و سبک مقابله ای هیجان مدار، پیش بینی کننده مثبت و سبک مقابله ای مسأله مدار و عزت نفس نیز پیش بینی کننده منفی درماندگی روان شناختی بود، اما سبک مقابله ای اجتنابی پیش بینی کننده معنی دار درماندگی روان شناختی نبود. نتیجه گیری: کمال گرایی، سبک های مقابله منفی و عزت نفس پایین، افزایش درماندگی روان شناختی را به همراه دارد و با استفاده از سبک های مقابله ای مثبت، عزت نفس بالا و کاهش کمال گرایی، می توان از درماندگی روان شناختی پیشگیری نمود.
نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین سلامت معنوی و معنای زندگی با سلامت روان در بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : سلامت روان، از جمله عوامل مهم در زندگی انسان می باشد که جهت بهبود بیمار ی های جسمی نیز اهمیت دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین سلامت معنوی و معنای زندگی با سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ بود. مواد و روش ها: نمونه های این مطالعه، 120 بیمار مبتلا به سرطان روده بزرگ در مراحل 2 و 3 بودند که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده جهت جمع آوری داده ها شامل مقیاس معنا در زندگی (Meaning in Life Scale یا MiLS) ، مقیاس سلامت معنوی Paloutzian و Ellison (Spiritual Well-Being Scale یا SWBS)، مقیاس تاب آوری Connor-Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC) و پرسش نامه 25-Symptom Checklist (25-SCL ) بود. یافته ها: ارتباط مثبت و معنی د اری بین معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب آوری با سلامت روان وجود داشت . شاخص های معنای زندگی و سلامت معنوی نمی توانند پیش بینی کننده معنی داری سلامت روان باشند. تاب آوری پیش بینی کننده مثبت و معنی دار سلامت روان بود . دیدگاه، ارزش ها و اهداف از مؤلفه معنی داری زندگی، می توانند منجر به افزایش تاب آوری و در نتیجه، افزایش سلامت روان شوند. همچنین، بین متغیرهای معنای زندگی، سلامت معنوی و تاب آوری با سلامت روانی بیماران رابطه معنی دری مشاهده شد. نتیجه گیری: دیدگاه، ارزش ها و اهداف از مؤلفه معنی داری زندگی، می توانند به واسطه افزایش تاب آوری، باعث کاهش اختلالات روانی یا افزایش سلامت روان بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ شوند.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسأله بر افسردگی و اضطراب مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : حضور کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی در هر خانواده، ساختار و سلامت روانی آن خانواده به ویژه والدین را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسأله بر افسردگی و اضطراب مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی در شهر شهرکرد انجام شد. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه تجربی و طرح آن به صورت پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه شاهد بود. جامعه پژوهش را مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی شهر شهرکرد در سال 1395 تشکیل داد که از بین آن ها، 30 نفر به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم بندی شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل نسخه دوم پرسش نامه افسردگی Beck (Beck Depression Inventory-II یا BDI-II) و پرسش نامه اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) بود. ابتدا از افراد هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد و سپس گروه آزمایش به مدت 7 جلسه گروهی دو ساعته، تحت آموزش مهارت های آموزش حل مسأله قرار گرفتند. پس از پایان برنامه آموزش نیز از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. در نهایت، داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: آموزش مهارت حل مسأله در گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد، موجب کاهش افسردگی و اضطراب مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی شد (050/0 > P). همچنین، آموزش مهارت حل مسأله در کاهش افسردگی و اضطراب مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی تأثیر داشت و به ترتیب 9/71 و 7/72 درصد تغییرات واریانس افسردگی و اضطراب مادران ناشی از آموزش مهارت حل مسأله بود. نتیجه گیری: آموزش مهارت حل مسأله می تواند به عنوان یک برنامه آموزشی مؤثر جهت کاهش افسردگی و اضطراب مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی مورد استفاده قرار گیرد.
نقش میانجی گر استرس ادراک شده در رابطه بین شیوه های حل مسأله اجتماعی و کیفیت زندگی حرفه ای معلمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : در میان مشاغل مختلف، می توان از شغل معلمی به عنوان حرفه ای که افراد در آن استرس و فرسودگی بیش از اندازه ای را تجربه می کنند، نام برد. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی گر استرس ادراک شده در رابطه بین شیوه های حل مسأله اجتماعی و کیفیت زندگی حرفه ای معلمان مدارس کودکان استثنایی انجام شد. مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی، از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن را تمام معلمان مدارس کودکان استثنایی استان گیلان در نیم سال اول سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ تشکیل داد که از میان آن ها، ۲۵۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل فرم کوتاه تجدید نظر شده پرسش نامه حل مسأله اجتماعی (Social Problem-Solving Inventory-Revised یا SPSI-R)، مقیاس استرس ادراک شده (Perceived stress scale یا PSS) و پرسش نامه کیفیت زندگی حرفه ای (Quality of work life questionnaire) بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: اثر غیر مستقیم بعد کارامد حل مسأله بر کیفیت زندگی حرفه ای مثبت و معنی دار بود (01/0 > P، 297/0 = β). بر این اساس، می توان گفت که استرس ادراک شده، رابطه بین بعد کارامد حل مسأله با کیفیت زندگی حرفه ای معلمان را میانجی گری می کند. نتیجه گیری: حل مسأله اجتماعی کارامد در نتیجه افزایش استقامت و حل مسأله منطقی، ادراک استرس های روزمره را در معلمان کاهش می دهد و منجر به بهبود کیفیت زندگی حرفه ای آن ها می شود.
ویژگی های روان سنجی پرسش نامه صمیمت و تمایلات جنسی Multiple Sclerosis(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی ویژگی های روان سنجی پرسش نامه صمیمت و تمایلات جنسی بیماران مبتلا به Multiple Sclerosis (MS) (Multiple Sclerosis Intimacy and Sexuality Questionnaire یا MSISQ) در نمونه بیماران ایرانی مبتلا به این بیماری بود. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری آن را بیماران متأهل تحت پوشش انجمن MS استان خراسان شمالی تشکیل داد. 92 نفر (46 زن و 36 مرد) از بیمارانی که در فاصله زمانی دو ماه، به انجمن MS خراسان شمالی مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و 15-MSISQ، 19-MSISQ و مقیاس صمیمیت جنسی زوجین (Sexual partner intimacy scale) را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، ضریب Cronbach¢s alpha، ضریب دو نیمه کردن، همبستگی Pearson و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل مؤلفه های اصلی با چرخش پروماکس (Promax) ضمن تبیین 55/70 درصد واریانس، سه عامل نسخه اصلی را مورد حمایت قرار داد. وجود همبستگی مثبت میان ابعاد و نمره کل 15-MSISQ و 19-MSISQ، بیانگر روایی همگرا و همبستگی منفی میان ابعاد 15-MSISQ و نمره صمیمت جنسی زوجین نیز نشان دهنده روایی واگرای پرسش نامه بود. در نهایت، نتایج ضریب Cronbach¢s alpha با دامنه 88/0 تا 89/0 برای ابعاد 15-MSISQ و ضریب 92/0 برای کل عبارت ها، اعتبار مناسب پرسش نامه را نشان داد. نتیجه گیری: ابزار 15-MSISQ اعتبار و روایی مناسبی در جامعه بیماران مبتلا به MS استان خراسان شمالی داشت.
اثربخشی بازخورد قیاسی- اجتماعی مثبت و حمایت خودمختاری بر خودکارامدی و یادگیری حرکتی کودکان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : یادگیری مهارت حرکتی و خودکارامدی، به حمایت و بازخورد حمایتی نیاز دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تأثیر بازخورد قیاسی- اجتماعی مثبت و حمایت خودمختاری بر خودکارامدی و یادگیری مهارت هدف گیری پرتابی دانش آموزان 8 تا 9 ساله مدارس منطقه 5 تهران بود. مواد و روش ها: 60 دانش آموز راست دست به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و بر اساس قد، وزن، سطح مهارت رشدی و نمرات پیش آزمون، در چهار گروه 15 نفره «ارایه بازخورد قیاسی- اجتماعی مثبت، حمایت خودمختاری، ارایه هم زمان بازخورد قیاسی- اجتماعی مثبت و حمایت خودمختاری و شاهد» قرار گرفتند. مرحله اکتساب شامل شش بلوک ده کوششی بود. در گروه های بازخورد قیاسی- اجتماعی مثبت، شرکت کنندگان علاوه بر بازخورد واقعی بعد از هر بلوک، بازخوردی در رابطه با عملکردشان نسبت به سایر کودکان دریافت کردند و در گروه های حمایت خودمختاری، شرکت کنندگان فرصت انتخاب رنگ کیسه ها را قبل از هر بلوک داشتند. میانگین ها با استفاده از تحلیل واریانس دو عاملی ترکیبی با تکرار سنجش عامل آخر و آزمون تحلیل واریانس یک طرفه بین گروهی با اصلاح Bonferroni مقایسه گردید. یافته ها: ارایه بازخورد قیاسی- اجتماعی و حمایت خودمختاری می تواند از طریق افزایش خودکارامدی، اجرا و یادگیری حرکتی کودکان را بهبود بخشد. نتیجه گیری: اثر مثبت ارایه هم زمان بازخورد قیاسی- اجتماعی و حمایت خودمختاری بر یادگیری حرکتی کودکان، به طور قابل ملاحظه ای بیشتر است.
مقایسه اثر ورزش ایروبیک، کگل و ترکیبی بر تصویر بدنی و رضایت جنسی و زناشویی در زنان چاق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : چاقی زمینه ساز بسیاری از مشکلات جسمی و روانی به شمار می رود. مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر سه روش تمرین ایروبیک، کگل و ترکیبی (ایروبیک و کگل) بر تصویر بدنی و رضایت جنسی و زناشویی در زنان چاق انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. بدین ترتیب، 60 نفر از زنان چاق با دامنه سنی 35 تا 40 سال و شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) بالاتر از 30 کیلوگرم بر مترمربع به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در چهار گروه «شاهد، ایروبیک، کگل و ترکیبی» قرار گرفتند. گروه های تجربی به مدت هشت هفته در کلاس های ورزشی مربوط به خود شرکت نمودند. ابزارهای سنجش شامل پرسش نامه تصویر بدن Erlbaum Fisher، مقیاس رضایت جنسی یاوری کرمانی و رضایت زناشویی ENRICH بود. یافته ها: بر اساس یافته های آزمون تحلیل کواریانس، هر سه شیوه تمرینی تأثیر مثبتی را بر رضایت جنسی و زناشویی نشان داد (05/0 > P). همچنین، اثر تمرین ترکیبی بر رضایت جنسی و زناشویی بیشتر از دو شیوه دیگر تمرین بود. تمرینات ایروبیک و ترکیبی باعث بهبود تصویر بدنی شد، اما تمرین کگل تأثیر معنی داری بر تصویر بدن نداشت. نتیجه گیری: فعالیت بدنی جهت افزایش رضایت جنسی و زناشویی زنان مبتلا به چاقی پیشنهاد می شود.
بررسی عوامل مؤثر در نشخوار فکری زنان دارای تعارضات زناشویی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : نشخوار فکری می تواند آسیب های مختلفی ایجاد نماید و میزان آسیب پذیری زنان در این زمینه بیشتر است. بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی عوامل مؤثر در نشخوار فکری زنان دارای تعارضات زناشویی بود. مواد و روش ها: این مطالعه به صورت کیفی و با روش تحلیل مضمون (تماتیک) انجام گرفت. نمونه ها به روش غیر تصادفی هدفمند انتخاب شدند. داده ها با 15 زن دارای تعارضات زناشویی، به حد اشباع رسید. جهت جمع آوری داده ها، از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده گردید. یافته ها: از محتوای داده های به دست آمده، 3 مقوله اصلی و 14 مقوله فرعی حاصل شد. مقوله های اصلی شامل عوامل استرس زا (مشکلات جنسی، مشکلات مالی و شغلی، انتظارات برآورده نشده، ناکامی، تفاوت های شخصیتی، تفاوت های ارزشی و تفاوت های خانوادگی)، ویژگی های فردی (روان رنجوری، عدم مهارت های ارتباطی و اعتماد به نفس پایین) و ویژگی های همسر (کنترل گری، پاسخگو نبودن، ویژگی های سخت داشتن و نفوذ ناپذیر بودن) بود. نتیجه گیری: عوامل استرس زا راه انداز نشخوار فکری می باشد، اما هنگامی که ویژگی های همسر با ویژگی های فردی تداخل پیدا کند، تعارضات زناشویی قابلیت حل خود را از دست می دهد و پیامد آن، نشخوار فکری است. نشخوار فکری از یک سو منجر به افزایش استرس و از سوی دیگر، باعث افزایش تعارضات زناشویی می شود و این چرخه خودتداوم سازی را شکل می دهد.
کشف عوامل مؤثر بر سرخوردگی زناشویی زوجین ایرانی: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : به نظر می رسد که سرخوردگی زناشویی، آخرین مرحله روابط زناشویی است. از این رو، بررسی عوامل مؤثر بر این متغیر اهمیت فراوانی دارد. هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی عوامل مؤثر بر سرخوردگی زناشویی در بین زوجین ایرانی بود. مواد و روش ها: این مطالعه به لحاظ هدف، بنیادی و از نظر روش، یک طرح کیفی از نوع نظریه مبنایی بود. جامعه آماری پژوهش را زنان و مردان متأهل شهر تهران تشکیل دادند. داده های مورد نیاز به روش نمونه گیری هدفمند از بین افرادی که دچار سرخوردگی زناشویی شده بودند (15 نفر)، جمع آوری گردید و تا اشباع مقوله ها ادامه یافت. ابزار پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود و اطلاعات با استفاده از کدگذاری نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: این مطالعه به لحاظ هدف، بنیادی و از نظر روش، یک طرح کیفی از نوع نظریه مبنایی بود. جامعه آماری پژوهش را زنان و مردان متأهل شهر تهران تشکیل دادند. داده های مورد نیاز به روش نمونه گیری هدفمند از بین افرادی که دچار سرخوردگی زناشویی شده بودند (15 نفر)، جمع آوری گردید و تا اشباع مقوله ها ادامه یافت. ابزار پژوهش، مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود و اطلاعات با استفاده از کدگذاری نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه گیری: سرخوردگی زناشویی زوجین تحت تأثیر عوامل زمینه ای، مداخله گر، روان شناختی و شخصیتی مختلفی قرار دارد. از این رو، توجه به عوامل متفاوت سرخوردگی زناشویی در مشاوره و درمان زوجین دارای این اختلال ضروری است و پژوهش حاضر می تواند راهنمای مناسبی برای درمانگران جهت ارایه مداخلات مناسب برای زوجین دچار سرخوردگی باشد.
مقایسه نشانگان بالینی و ویژگی های شخصیتی رانندگان پرخطر و عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی تفاوت بین سلامت روان و ویژگی های شخصیتی رانندگان پرخطر و عادی انجام گردید. مواد و روش ها: این مطالعه به روش علی- مقایسه ای صورت گرفت. نمونه ها از میان رانندگان عادی و پرخطر بخش ترخیص خودرو پلیس راهور ناجا غرب شهر تهران انتخاب شدند. نمونه آماری تحقیق متشکل از 70 نفر بود که 35 نفر از رانندگان پرخطر به روش نمونه گیری تصادفی ساده و 35 نفر از رانندگان عادی به شیوه در دسترس در پژوهش شرکت نمودند. داده ها با استفاده از پرسش نامه جمعیت شناختی، مقیاس نشانگان اختلال روانی (Symptom Checklist-90-Revised یا SCL-90-R) و پرسش نامه پنج عامل شخصیتی NEO (NEO-Five Factor Inventory یا NEO-FFI) جمع آوری گردید و سپس در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی با استفاده از آزمون Independent t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معنی داری بین سلامت روان رانندگان پرخطر و عادی وجود داشت (050/0 > P)؛ بدین معنی که رانندگان پرخطر سلامت روان پایین تری نسبت به رانندگان عادی داشتند. رانندگان پرخطر در تمامی نشانگان بالینی، وضعیت سلامت پایین تری را نسبت به رانندگان عادی نشان دادند. همچنین، به لحاظ شخصیتی در عوامل روان رنجورخویی و برون گرایی، اختلاف معنی داری بین رانندگان پرخطر نسبت به رانندگان عادی مشاهده شد (050/0 > P). در واقع، آنان نمره روان رنجورخویی و برون گرایی بالاتری نسبت به رانندگان عادی کسب کردند. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که رانندگان پرخطر به لحاظ شخصیتی و سلامت روان دچار مشکلاتی هستند. بنابراین، بهتر است این گونه رانندگان در کنار جریمه های مالی، در جلسات آموزشی و مشاوره ای روان شناختی نیز شرکت نمایند و پلیس راهنمایی و رانندگی از مداخلات روان شناختی برای درمان چنین افرادی استفاده کند.
مقایسه عوامل روان شناختی مثبت و منفی در بیماران کرونری قلبی مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : مطالعه حاضر با هدف مقایسه عوامل روانی مثبت و منفی بین دو گروه بیماران کرونری قلبی مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک و بررسی رابطه این عوامل روان شناختی با میزان خطر سندرم متابولیک انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری آن متشکل از کلیه بیماران کرونری قلبی میانسال (35 تا60 سال) بود که از سال 1391 تا 1395 در مرکز بازتوانی قلبی پژوهشکده قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ثبت نام شده بودند. 61 بیمار در شهریور سال 1395 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های جهت گیری زندگی (Life Orientation Test-Revised یا LOT-R)، شادکامی آکسفورد (Oxford Happiness Questionnaire یا OHQ)، امید بزرگسالان (Adult Hope Questionnaire)، رضایت زندگی (Satisfaction With Life Scale با SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (Positive and Negative Affect Scales یا PANAS) جمع آوری گردید. ارزیابی های فیزیولوژیک مرتبط با سندرم متابولیک نیز انجام شد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، آزمون های Independent t، ANOVA و Mann-Whitney و ضریب همبستگی Pearson در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تفاوت معنی داری بین دو گروه بیماران کرونری با و بدون سندرم متابولیک از نظر افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی وجود داشت. همچنین، افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی، ارتباط معنی داری را با میزان خطر سندرم متابولیک نشان داد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از ارتباط بین متغیرهای روان شناختی و سندرم متابولیک حمایت می کند.
اثربخشی نقاشی درمانی در افزایش عزت نفس و خوداثرمندی کودکان بی سرپرست شهر کرج(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : هنردرمانی، روش خلاقی برای رشد و ارتقای سلامت جسمی، روانی و هیجانی اشخاص می باشد. روند ساختن، ترسیم و نقاشی، فرایند پیچیده ای است که در طی آن کودک اجزای گوناگونی از تجربیاتش را برای پدید آوردن کلیت یک اثر معنی دار مورد استفاده قرار می دهد. در این فرایند تولیدی، کودک در قالب یک اثر هنری، چیزی بیش از محصول و در واقع بخشی از خود را به ما باز می نمایاند. این که چگونه فکر می کند؟، چه احساسی دارد و چگونه می بیند؟ هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی نقاشی درمانی بر عزت نفس و خوداثرمندی کودکان بی سرپرست 5 تا 12 ساله شهر کرج بود. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه شاهد بود. نمونه های تحقیق را 30 آزمودنی (15 دختر و 15 پسر) از کودکان بی سرپرست ساکن بهزیستی شهرستان کرج تشکیل داد که به روش نمونه گیری تصادفی نظام دار انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از سه ابزار نقاشی فرافکن (Projective drawing یا PD)، پرسش نامه خوداثرمندی کودکان و نوجوانان (Self-Efficacy Questionnaire for Children یا SEQ-C) و سیاهه عزت نفس کودکان و نوجوانان Coopersmith (Coopersmith Self-Esteem Inventory یا CSEI) استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده و آزمون فرضیه ها، روش های آماری تحلیل کواریانس یک طرفه تک متغیره و آزمون میانگین دو گروه مستقل برای نمره های افتراقی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: مداخله پژوهش در افزایش عزت نفس اجتماعی، عزت نفس عمومی، نمره کل عزت نفس و همچنین، خوداثرمندی هیجانی، خوداثرمندی اجتماعی و نمره کل خوداثرمندی کودکان بی سرپرست مؤثر بود. نتیجه گیری: نقاشی درمانی به عنوان یک مداخله روان شناختی، می تواند راهکار مناسبی جهت افزایش عزت نفس و خوداثرمندی کودکان بی سرپرست در مراکز حمایتی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه اثرات برنامه تمرینی ثبات مرکزی با و بدون استفاده از نوروفیدبک بر ترس از افتادن در بیماران مبتلا به پارکینسون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : بیشتر مطالعات پیشین نشان داده اند که ترس از افتادن، یکی از عوامل تهدید کننده سلامت سالمندان به ویژه در افراد مبتلا به پارکینسون می باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثرات برنامه تمرینی ثبات مرکزی با و بدون استفاده از نوروفیدبک بر ترس از افتادن در بیماران مبتلا به پارکینسون انجام شد. مواد و روش ها: این تحقیق از نوع نیمه تجربی و جامعه آماری آن شامل 30 نفر از مردان مبتلا به پارکینسون مراجعه کننده به مراکز توان بخشی و بازتوانی شهر تهران در سال 1395 بود که به طور هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه ۱۰ نفره (دو گروه مداخله و 1 گروه شاهد) قرار گرفتند. ابزارهای مطالعه شامل مقیاس کارامدی ترس از افتادن در سالمندان- فرم بین المللی (Fall Efficacy Scale-International یا FES-I) و دستگاه نورفیدبک بود. از آزمون های Shapiro-Wilk، Paired t، ANOVA و تعقیبی Least Significant Difference (LSD) جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: انجام 12 هفته تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک، تأثیر معنی داری بر ترس از افتادن بیماران مبتلا به پارکینسون داشت (001/0 > P). همچنین، تفاوت معنی داری بین نتایج دو گروه تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک بر ترس از افتادن مشاهده نشد (001/0 < P)، اما اختلاف معنی داری بین گروه شاهد با دو گروه تمرینات ثبات مرکزی و تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک وجود داشت (001/0 > P). نتیجه گیری: جهت کاهش ترس از افتادن در بیماران مبتلا به پارکینسون، می توان هم از تمرینات ثبات مرکزی و هم از تمرینات ثبات مرکزی همراه با نوروفیدبک استفاده نمود.
نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و شدت بی خوابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : بی خوابی، یکی از شایع ترین اختلالات روان شناختی می باشد که سلامت و بهزیستی روانی افراد را به خطر می اندازد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و شدت بی خوابی انجام گردید. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، 210 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شاهرود به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. مقیاس سیستم فعال ساز رفتاری/ سیستم بازداری رفتاری (Behavioural Inhibition System/Behavioural Activation System یا BIS/BAS scales)، پرسش نامه دشواری در تنظیم هیجان (Difficulties in Emotion Regulation Scale یا DERS) و پرسش نامه شدت بی خوابی (Insomnia Severity Index یا ISI) در مورد شرکت کنندگان تکمیل گردید. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل مسیر در نرم افزارهای SPSS و LISREL مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: سیستم بازداری پیش بین دشواری در تنظیم هیجان بود که به سهم خود پیش بین شدت بی خوابی نیز می باشد. همچنین، مدل مربوط به نقش میانجی دشواری در تنظیم هیجان در رابطه بین سیستم های مغزی رفتاری و شدت بی خوابی، برازش قابل قبولی را با داده ها نشان داد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از پژوهش، بر اهمیت سیستم های مغزی رفتاری و تنظیم هیجان در بی خوابی تأکید می نماید. همچنین، این سیستم بازداری رفتاری بی خوابی شدیدتری را به واسطه دشواری در تنظیم هیجان به دنبال دارد.
مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدل های Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی اختلال شخصیت مرزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارت تنظیم هیجان مبتنی بر مدل های Gross و Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان در نوجوانان دارای نشانگان بالینی شخصیت مرزی بود. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و همراه با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل نوجوانانی بود که در سال 1396 به مراکز مشاوره و روان شناسی، خدمات روان پزشکی و مراکز مربوط به اورژانس های خودکشی در تهران مراجعه کرده بودند که از میان آن ها، 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد قرار گرفتند. گروه های آزمایش طی 8 جلسه، هفته ای دو جلسه 90 دقیقه ای، به صورت گروهی تحت درمان قرار گرفتند. پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان (Cognitive Emotion Regulation Questionnaire یا CERQ) پیش از آغاز درمان و پایان جلسات درمان به طور گروهی اجرا گردید. گروه شاهد نیز هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته ها: مدل Linehan بر تمامی راهبردهای تنظیم هیجان تأثیر گذاشت. مدل Gross نیز بر برخی از راهبردهای تنظیم هیجان از جمله پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد به برنامه ریزی، اتخاذ دیدگاه، فاجعه آمیزپنداری و سرزنش دیگران به جز زیرمقیاس های سرزنش خود و نشخوار ذهنی مؤثر بود. نتیجه گیری: دو مدل آموزش مهارت تنظیم هیجان به دلیل مؤلفه های مشترک درمان، بر راهبردهای تنظیم هیجان مؤثر بود. در مجموع، نتایج حاکی از اثربخشی بیشتر مدل Linehan بر راهبردهای تنظیم هیجان (کاهش راهبردهای کمتر سازش یافته) بود. بنابراین، می توان از این مدل در جهت بهبود راهبردهای تنظیم هیجان استفاده نمود.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر خودنظم بخشی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با اختلال در یادگیری حساب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : بزرگ ترین گروه کودکان استثنایی که در مدارس استثنایی ثبت نام می شوند، کودکان دارای اختلالات یادگیری هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودنظم بخشی دانش آموزان با اختلال در یادگیری حساب بود. مواد و روش ها: این مطالعه به روش نیمه تجربی و بر اساس طرح پیش آزمون- پس آزمون، همراه با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل دانش آموزان پسر پایه چهارم و پنجم مقطع ابتدایی با اختلال در یادگیری حساب در سال تحصیلی 93-1392 بود که در مراکز توان بخشی اختلالات یادگیری شهر سنندج خدمات ویژه دریافت می کردند. 30 دانش آموز به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، 10 جلسه برنامه آموزش ذهن آگاهی کودکان اجرا گردید، اما گروه شاهد تنها تحت آموزش های معمول مراکز توان بخشی قرار گرفتند. قبل و بعد از اجرای برنامه آموزشی، برای هر دو گروه پرسش نامه خودنظم بخشی تحصیلی (Self-Regulation Questionnaire Academic یا SRQ-A) و آزمون پیشرفت تحصیلی محقق ساخته اجرا گردید. برای برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، افزایش معنی داری در خودنظم بخشی و پیشرفت تحصیلی گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید (050/0 > P). نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر تأییدی بر پژوهش هایی است که نشان داده اند برنامه های آموزشی مبتنی بر درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavioral therapy یا CBT)، بر کاهش مشکلات روان شناختی و تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری تأثیر دارند.
تأثیر مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک بر وسوسه و اضطراب افراد مبتلا به سوء مصرف مواد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : حالات هیجانی منفی و مثبت، وسوسه و اضطراب، از مهم ترین عوامل خطر اعتیاد می باشند. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک (Dialectical behavior therapy یا DBT) بر وسوسه و اضطراب افراد مبتلا به سوء مصرف مواد انجام شد. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و همراه با گروه شاهد بود. نمونه ها (28 نفر) به روش در دسترس از میان سوء مصرف کنندگان مواد در مراکز ترک اعتیاد شهر اهواز، بر اساس مصاحبه بالینی انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم بندی شدند. هر دو گروه مراحل ترک و سم زدایی را سپری کردند. گروه آزمایش طی 10 جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر DBT قرار گرفتند، اما گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسش نامه عقاید وسوسه انگیز و پرسش نامه اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) جمع آوری گردید. یافته ها: تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایش و شاهد از لحاظ میزان اضطراب و وسوسه وجود داشت (001/0 > P برای هر دو). به عبارت دیگر، میزان اضطراب و وسوسه در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه شاهد، به طور معنی داری کاهش یافت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت که مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر DBT، روش درمانی مناسبی برای دانشجویان در جهت کاهش علایم اضطراب و وسوسه سوء مصرف کنندگان مواد می باشد.