تحقیقات علوم رفتاری
تحقیقات علوم رفتاری دوره چهاردهم تابستان 1395 شماره 2 (پیاپی 44) (مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:میگرن نوعی اختلال عصبی شایع است که با سردرد شدید و ناتوان کننده و اغلب تهوع و ترس از نور و صدا همراه می باشد و ناتوانی ناشی از آن متفاوت است. بنابراین، پزشکان باید به عواملی که در بروز و شدت حملات سردرد و ناتوانی های ناشی از آن تأثیر دارد، توجه کنند تا بتوانند فراوانی و شدت حملات را کاهش دهند و تأثیر آن بر عملکرد فرد را محدود نمایند. مواد و روش ها:مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی و کارآزمایی بالینی همراه با گروه شاهد و پیگیری سه ماهه بود که بر روی 55 بیمار مبتلا به میگرن مراجعه کننده به درمانگاه های تخصصی مغز و اعصاب بیمارستان های شهر اهواز انجام شد. نمونه ها به صورت پی در پی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه درمان روانی اجتماعی (20 نفر)، بازخورد زیستی (15 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. درمان روانی اجتماعی و بازخورد زیستی هر کدام در هشت جلسه درمانی 60 دقیقه ای طبق پروتکل تنظیم شده اجرا گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات، چک لیست مشخصات دموگرافیک، پرسش نامه ناتوانی ناشی از سردرد (Migranie Disability Assessment Questionnaire یا MIDAS)و دستگاه بازخورد زیستی مقاومت گالوانیک پوست (Galvanic skin response یا GSR) بود که در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) برای هر سه گروه انجام گرفت. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندگانه همراه با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:شدت حملات سردرد در هر سه مرحله در گروه های درمان روانی اجتماعی و بازخورد زیستی تفاوت معنی داری با یکدیگر داشت (010/0> P). بین میانگین شدت مراحل و گروه ها نیز تعامل معنی داری مشاهده شد (010/0> P). میانگین ناتوانی ناشی از سردرد در سه مرحله تفاوت معنی داری را نشان داد (001/0 = P) و تعامل بین نمره ها و گروه ها نیز معنی دار بود (001/0 = P). شدت حملات سردرد و ناتوانی ناشی از سردرد بعد از درمان روانی اجتماعی کاهش چشمگیرتری نسبت به درمان بازخورد زیستی داشت و در مرحله پیگیری هم باقی مانده بود. نتیجه گیری:نتایج بیانگر اثربخشی درمان های روانی اجتماعی و بازخورد زیستی در بهبود شدت حملات میگرن و کاهش ناتوانی ناشی از سردرد می باشد. درمان روانی اجتماعی برای کاهش شدت حملات میگرن و ناتوانی ناشی از سردرد بیماران مؤثرتر است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربی افراد دارای اضافه وزن و چاق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اجتناب تجربی، الگویی رفتاری است که رفتار پرخوری را در افراد دارای اضافه وزن و چاق افزایش می دهد. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اجتناب تجربی افراد دارای اضافه وزن و چاق در شهر اصفهان بود. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود که به صورت پیش آزمون، پس آزمون، همراه با گروه شاهد و به صورت دوسوکور و چند مرکزی انجام گرفت. جامعه پژوهش را کلیه افراد دارای اضافه وزن و چاق دارای شاخص توده بدنی (Body mass index یا BMI) بیشتر از 25 مراجعه کننده به کلینیک های تغذیه و رژیم درمانی در زمستان سال 1393 تشکیل دادند. سپس 40 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند (هر گروه 20 نفر). آزمودنی ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (45 روز بعد) به پرسش نامه پذیرش و عمل برای مشکلات مربوط به وزن (Acceptance and Action Questionnaire for Weight-Related Difficulties یا AAQW) Lillis و Hayes پاسخ دادند. پایایی ابزار به روش ضریب Cronbach¢s alpha، 91/0 به دست آمد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت. گروه آزمایش در 8 جلسه 60 دقیقه ای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت نمودند. گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، اجتناب تجربی شرکت کنندگان گروه آزمایش را در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری کاهش داد و این اثر در مرحله پیگیری نیز پایدار بود (050/0 > P). نتیجه گیری:بر اساس نتایج مطالعه حاضر، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند اجتناب تجربی افراد دارای اضافه وزن و چاق را کاهش دهد که پیامد این مسأله، افزایش انعطاف پذیری روان شناختی این افراد می باشد. بنابراین، می توان از این روش درمانی در کنار سایر مداخلات مربوط به کنترل وزن استفاده نمود.
همدلی پزشکان هیأت علمی رشته های مختلف تخصصی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در برخورد با بیمار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:همدلی در کسب نتیجه درمانی بهتر، رضایت مراجعان، بهبود رابطه پزشک- بیمار، محافظت پزشک از فرسودگی شغلی و شکایت احتمالی بیمار از پزشک نقش بسزایی دارد. هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی میزان همدلی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در برخورد با بیمار بود. مواد و روش ها:این مطالعه به صورت مقطعی در سال 1392، بر روی جمعیت پزشکان عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در تخصص های مختلف انجام گرفت. نمونه گیری به روش سرشماری بود و پرسش نامه همدلی پزشکان Jefferson (Jefferson Scale of Patient Perceptions of Physician Empathy یا JSPPPE) به صورت حضوری و یا از طریق پست الکترونیک در اختیار 278 پزشک قرار گرفت. 73 پرسش نامه تکمیل و برگشت داده شد. داده های استخراج شده از پرسش نامه ها با استفاده از آزمون های t، ANOVA یک طرفه و Kruskal-Wallis در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 05/0 > P به عنوان سطح معنی داری داده ها در نظر گرفته شد. یافته ها:بالاترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته نفرولوژی و کمترین میانگین نمره همدلی در استادان رشته جراحی اعصاب و رادیولوژی مشاهده شد. پس از دسته بندی رشته های مختلف به سه گروه جراحی، غیر جراحی و روان پزشکی، بیشترین میانگین نمره همدلی مربوط به استادان رشته روان پزشکی بود و بعد از آن، رشته های غیر جراحی و جراحی قرار داشتند (045/0 = P). نتیجه گیری:همدلی با بیماران در پزشکان عضو هیأت علمی رشته های مختلف دانشگاه علوم پزشکی اصفهان متفاوت است. این افراد همدلی لازم را با دانشجویان خود در تکمیل پرسش نامه تحقیقاتی ارایه شده نداشتند.
اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:مراقبت از بیماران مبتلا به دمانس، از جمله آسیب پذیرترین و چالش برانگیزترین نوع مراقبت به شمار می رود و منجر به افزایش فشار مراقبتی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان می گردد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس انجام شد. مواد و روش ها:این مطالعه از نوع نیمه تجربی همراه با پیش آزمون، پس آزمون و گروه شاهد بود. نمونه های مورد مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس و از بین مراقبان خانگی انتخاب شدند که از میان آن ها، 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری، پرسش نامه فشار مراقبتی (Caregiver Burden Inventory یا CBI) و مقیاس کیفیت زندگی مراقبان (Caregivers' quality of life) بود که توسط شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل گردید. گروه آزمایش طی 7 جلسه هفتگی 60 دقیقه ای، تحت آموزش مهارت های ارتباطی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:آموزش مهارت های ارتباطی باعث بهبود کیفیت زندگی و فشار مراقبتی گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری شد. نتیجه گیری:نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخلات در فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی این بیماران تأکید دارد و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر بهره گرفت.
اثر درمان شناختی- رفتاری مذهبی در راهبردهای مقابله با استرس و نمره وسواس در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری با محتوای مذهبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اختلال وسواسی- جبری (Obsessive compulsive disorder یا OCD) نوعی از اختلالات اضطرابی به شمار می رود که در افراد دارای اعتقادات مذهبی، می تواند در زمینه مذهبی بروز کند. استرس در تشدید علایم این اختلال نقش دارد. استفاده از راهبردهای مقابله با استرس مناسب، می تواند از تأثیرات این عامل بر بیمار بکاهد. هدف از انجام این مطالعه، تأثیر درمان شناختی- رفتاری مذهبی در راهبردهای مقابله با استرس و نمره وسواس بیماران مبتلا به OCD با محتوای مذهبی بود. مواد و روش ها:مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی (روش های غیر دارویی) بود که به صورت قبل و بعد از مداخله انجام شد. روان درمانی طی 10 جلسه (یک جلسه 5/1 ساعته در هفته ) انجام گرفت. یک نفر روان پزشک و یک نفر روحانی متخصص در علوم حوزه فقه و آشنا با اختلال وسواس (با ابعاد علمی آن) اداره جلسات را بر عهده داشتند. نمره Yale-Brown بالاتر از 17 معیار ورود اولیه به پژوهش در نظر گرفته شد. قبل از شروع دوره و در پایان دوره (جلسه دهم)، پرسش نامه مربوط به خصوصیات دموگرافیک بیماران، مقیاس Y-BOCS (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale) و چک لیست مقابله با استرس (Coping Scale-Revised یا CS-R) توسط یک روان شناس بالینی تکمیل گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های Wilcoxon و Mann Whitney U و ضریب همبستگی Spearman در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:تعداد 15 بیمار وارد مطالعه شدند. میانگین نمره مقیاس Y-BOCS قبل از مداخله 39/29 ± 00/6 و بعد از مداخله 1/24 ± 5/6 به دست آمد (012/0 = P). میانگین نمره CS-R نیز از 5/36 ± 9/12 قبل از مداخله به 3/35 ± 0/12 بعد از مداخله رسید (442/0 = P). نتیجه گیری:نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که روان درمانی شناختی- رفتاری با رویکرد مذهبی، می تواند تأثیر قابل توجهی در افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری داشته باشد، اما این جلسات بر روی راهبرد مقابله با استرس این بیماران تأثیری نگذاشت.
پیامدهای جسمی و عاطفی افشاگری تخلف سازمانی در پرستاران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :مشاهده خطا و تخلف در محیط کار و تصمیم گیری جهت افشا یا عدم افشای خطا و تخلف، استرس زا است و این استرس می تواند پیامدهای جسمی و عاطفی را به همراه داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیامدهای جسمی و عاطفی افشاگری تخلف سازمانی در پرستاران بیمارستان های دولتی و خصوصی شهر اصفهان در سال 1389 انجام شد. مواد و روش ها:این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود و در آن 245 نفر از پرستاران بیمارستان های خصوصی و دولتی شهر اصفهان به صورت خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و با استفاده از چک لیست افشاگری و همچنین، دو چک لیست پیامدهای جسمی و عاطفی افشاگری McDonald و Ahern مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها:62 درصد از پرستاران، افشاگر و 38 درصد غیر افشاگر بودند. در زمینه پیامدهای جسمی، پرستاران افشاگر از مشکلات بالاتری رنج می بردند و فقط مشکلات گوارشی در پرستاران غیر افشاگر بیشتر بود. در زمینه پیامدهای عاطفی، احساس ترس و خشم در پرستاران افشاگر و احساسات مرتبط با بی ارزشی و احساس گناه در پرستاران غیر افشاگر بیشتر بود. نتیجه گیری:بر اساس نتایج مطالعه حاضر، افراد افشاگر به طور کلی از مشکلات جسمی و عاطفی بیشتری رنج می برند، اما افراد غیر افشاگر نیز مشکلات خاصی (گوارشی و احساس بی ارزشی و گناه) دارند که بیانگر لزوم توجه بیشتر به این گروه می باشد.
نقش عوامل روان شناختی در غیبت از کار کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :غیبت از کار یکی از مشکلات سازمان ها می باشد که به نظر می رسد، وضعیت روان شناختی و ویژگی های شخصیتی کارکنان در آن مؤثر است. هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین ارتباط عوامل روان شناختی و شخصیتی با غیبت از کار کارکنان دانشگاه بود. مواد و روش ها:در قالب یک مطالعه زمینه یابی مقطعی، از کل 21504 نفر کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 250 نفر به روش نمونه گیری طبقه ای- سهمی انتخاب شدند. با هماهنگی با مدیریت توسعه سازمان و منابع انسانی و مدیریت مراکز، پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس ( Depression Anxiety Stress Scales یا DASS ) و پرسش نامه شخصیتی NEO-FFI ( NEO Five-Factor Inventory ) تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل همبستگی Pearson و دورشته ای نقطه ای در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین میزان غیبت از کار با میزان استرس، ویژگی های شخصیتی روان آزرده خویی، سن، سابقه کار، تعداد فرزندان و نوع استخدام رابطه مستقیم و معنی داری وجود داشت (05/0 > P). کمترین میزان غیبت از کار در کارکنان دارای تحصیلات دکتری و یا افراد ابتدایی و بی سواد بود. در شاغلان رسمی غیبت بیشتری مشاهده گردید. از نظر شیوع علایم، میانگین نمرات افسردگی و اضطراب در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کمی کمتر از جمعیت عمومی به دست آمد، اما علایم استرس تا حدی بالاتر از میانگین نمرات طبیعی جامعه بود. نتیجه گیری:نتایج مطالعه حاضر نشان داد که غیبت از کار، با ویژگی های روان شناختی و علایم آسیب شناسی روانی ارتباط دارد. شاید بتوان گفت، غیبت از کار می تواند یک پاسخ ناکارامد اجتنابی به وضعیت روان شناختی، اجتماعی و انعکاس سلامت روان باشد. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد که آموزش شیوه های مقابله با استرس در قالب آموزش ضمن خدمت کارکنان، ضروری به نظر می رسد. بررسی تحلیل مشاغل کارکنان و متناسب سازی با وضعیت روان شناختی و مهارتی کارکنان پیشنهاد می شود.
مقایسه سبک های دلبستگی و شیوه های فرزندپروری ادراک شده در بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی و افراد سالم در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :گاهی اوقات برخی از افراد به دلیل جنسیت خود به شدت احساس پریشانی می کنند و اغلب در عملکرد اجتماعی، شغلی و سایر زمینه های شخصی، مشکلات سازگاری دارند که این امر به صورت اختلال ملال جنسی بروز می کند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه سبک های دلبستگی و شیوه های فرزندپروری ادراک شده در بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی و افراد سالم در شهر اصفهان انجام شد. مواد و روش ها:در این مطالعه، بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی که در سال 1395 برای درمان به روان پزشکان شهر اصفهان مراجعه کرده بودند و افراد سالم، مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه های پژوهش را 28 بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی و 30 نفر از افراد سالم تشکیل داد که به صورت در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های سبک های دلبستگی Collins و Reid (Revised Adult Attachment Scale یا RAAS) و شیوه های فرزندپروری ادراک شده McClun و Merrell (Perceived Parenting Style Questionnaire) استفاده گردید. در نهایت، داده ها در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بر اساس یافته های پژوهش، تفاوت معنی داری بین سبک دلبستگی بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی و افراد سالم وجود نداشت، اما تفاوت معنی داری بین دو گروه در زمینه فرزندپروری ادراک شده مشاهده شد. در این بین، درصد به کارگیری شیوه مستبدانه در والدین افراد بیمار بیش از والدین افراد سالم بود؛ در حالی که شیوه مقتدرانه توسط والدین افراد سالم (5/59 درصد) بیشتر از والدین افراد بیمار مبتلا به اختلال ملال جنسی (5/40 درصد) به کار گرفته شد (05/0 > P). نتیجه گیری:بر حسب نتایج به دست آمده از پژوهش، ادراک بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسی با افراد سالم متفاوت است و نیازمند برنامه ریزی در راستای تلاش برای آگاهی دادن به خانواده ها در زمینه های مختلف می باشد.
اثربخشی پسخوراند عصبی بر اضطراب، افسردگی و نشانه های اختلال استرس پس از سانحه جنگ(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:با توجه به اهمیت اختلال استرس پس از ضربه (Post-traumatic stress disorder یا PTSD) در کشور، چندین مطالعه به بررسی اثربخشی درمان های متفاوت بر روی افراد مبتلا به این اختلال پرداخته اند. بیشتر این مطالعات در کنار درمان های دارویی، مبنای نظری مشابهی داشته اند و نتایج کاربردی برخی از آن ها رضایت بخش نبوده است. هدف از انجام پژوهش حاضر در راستای یافتن مسیر متفاوت درمانی، بررسی اثربخشی پسخوراند عصبی بر نشانه های افراد مبتلا به PTSD جنگ بود. مواد و روش ها:در این مطالعه، افراد مبتلا به PTSD از طریق نمونه گیری در دسترس از شهرستان کرمانشاه انتخاب شدند. 15 نفر از بیماران به صورت تصادفی در گروه آزمایش و 14 نفر دیگر در گروه شاهد قرار گرفتند و از نظر متغیرهای جمعیت شناختی همتاسازی شدند. مداخله درمانی طی 20 تا 25 جلسه برای آزمودنی های گروه آزمایش به اجرا درآمد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل دستگاه پسخوراند عصبی، پروتکل مداخلاتی آلفا/ تتا، مصاحبه بالینی نیمه ساختار یافته برای اختلالات محور یک ( Structured Clinical Interview for DSM-IV یا SCID ) ، ویرایش دوم پرسش نامه افسردگی Beck ( Beck Depression Inventory-II ) ، پرسش نامه اضطراب Beck ( Beck Anxiety Inventory یا BAI ) و مقیاس خودسنجی تأثیر رویداد ( Impact of Event Scale-Revised یا IES-R ) بود. یافته ها:آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر حاکی از آن بود که نشانه های اختلال PTSD، اضطراب و افسردگی، پس از مداخله به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 > P). همچنین، در بررسی تغییرات بین آزمودنی ها، کاهش معنی داری در متغیرهای عنوان شده مشاهده شد (01/0 > P). نتیجه گیری:نتیجه مطالعه نشان داد که مداخله از طریق پسخوراند عصبی و پروتکل آلفا/ تتا برای افراد مبتلا به PTSD، می تواند تلویحات درمانی مهمی را به همراه داشته باشد.
بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران همودیالیز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف :استرس های ناشی از مراحل درمان در بیماران همودیالیز، موجب پیدایش مشکلات روان شناختی می گردد. فعال شدن طرحواره های ناسازگار، در بروز مشکلات روان شناختی حایز اهمیت است و تأثیرگذاری درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) بر آن تأیید شده است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی ACT بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در بیماران همودیالیز شهر اصفهان در سال 1394 بود. مواد و روش ها:این پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی همراه با گروه شاهد بود. به منظور انجام مطالعه، 30 نفر از بیماران همودیالیز خیریه حضرت ابوالفضل (ع) اصفهان به صورت در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه شاهد و آزمایش قرار گرفتند. دو گروه از نظر جنس، تحصیلات و وضعیت تأهل همتاسازی شدند. فرم کوتاه پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه Young (Young Schema Questionnaire-Short Form یا YSQ-SF) به مشارکت کنندگان تحویل داده شد. ابتدا پیش آزمون اجرا گردید و پس از طی 10 جلسه 2 ساعته ACT، پس آزمون اجرا شد. یافته ها:یافته های آزمون اندازه گیری مکرر نشان داد که پس از اجرای جلسات درمانی، طرحواره های ناسازگار اولیه در دو گروه تفاوت معنی داری به نفع گروه آزمایش داشت. همچنین، مشخص گردید که ACT بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه (حوزه بریدگی و طرد، حوزه خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت مختل، دیگر جهت مندی، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری) در بین بیماران همودیالیز مؤثر بود (001/0 ≥ P). نتیجه گیری:بر اساس نتایج به دست آمده، می توان از ACT به منظور کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و به دنبال آن، حل مشکلات روان شناختی بیماران همودیالیز استفاده نمود.
مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف :تداخل عوامل روانی و جسمانی در مورد فعالیت های دستگاه گوارش، همیشه در عمق اندیشه انسان جای داشته است. این پژوهش با هدف مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد انجام شد. مواد و روش ها:پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود که به روش توصیفی انجام گردید. شرکت کنندگان پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شدند و در سه گروه بیماران گوارشی (100 نفر)، همراهان سالم (60 نفر) و گروه شاهد (100 نفر) قرار گرفتند. سپس، آزمون SCL-90-R (Symptom Checklist-90-Revised) برای آنان اجرا گردید. داده ها پس از جمع آوری، در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین سه گروه مورد مطالعه، از نظر روان پریشی (04/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (02/0 = P) تفاوت معنی داری وجود داشت. بین دو گروه بیمار و شاهد نیز از نظر ضریب کلی علایم (Global Symptom Index یا GSI) (02/0 = P)، روان پریشی (01/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (01/0 = P) تفاوت معنی داری مشاهده شد. همچنین، تفاوت بین دو گروه همراه و شاهد از نظر وسواس- اجبار (02/0 = P) و اضطراب (04/0=P) معنی دار بود. نتیجه گیری:به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر قبل از هر چیز به رابطه بین علایم روان رنجور با بیماری های گوارشی می پردازد. نتایج به دست آمده می تواند بستری را برای بررسی عمیق تر اختلالات گوارش فراهم نماید. این امر گام مهمی در جهت تبیین و شناخت بیماری های گوارش خواهد بود و از طرف دیگر، تلویحات مهمی در زمینه های درمانی خواهد داشت. همچنین، پیشنهاد می گردد در آینده مطالعات مشابهی با وسعت و عمق بیشتری انجام گیرد.
اثربخشی تمرین های حسی-حرکتی بر مهارت های حرکتی، اجتماعی، تعاملی و رفتارهای قالبی در کودکان دارای اختلال های طیف اتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :مشکلات حسی- حرکتی مانند حالت عضلات، مهارت های حرکتی ظریف و درشت و تعادل و یکپارچگی حرکتی، از جمله نشانه های رایج در اختلالات طیف اوتیسم است و حیطه های گوناگون زندگی کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان اثربخشی تمرینات حسی- حرکتی بر بهبود مهارت های حرکتی و نشانگان اختلالات طیف اوتیسم انجام شد. مواد و روش ها:در این پژوهش نیمه تجربی، از میان کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم شهر تهران، دو کودک مبتلا به اختلال اوتیسم به صورت غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از طرح تک آزمودنی با چند خط پایه، از طریق آزمون حرکتی Lincoln-Oseretsky و مقیاس درجه بندی اوتیسم Gilliam (Gilliam Autism Rating Scale یا GARS)، داده های مهارت های حرکتی و نشانه های اختلال اوتیسم جمع آوری گردید. پس از مشاهده ثبات نسبی در خط پایه، برنامه مداخله ای در هفت محور متشکل از آگاهی بدنی، برنامه ریزی حرکتی، یکپارچگی حرکتی دوجانبه، مهارت های تعادلی، هماهنگی حرکتی ظریف، مهارت های عملکردی بینایی و مهارت های حرکتی گفتاری اجرا شد. داده ها به سه روش تحلیل چشمی، شاخص اندازه اثر و آمار استنباطی شامل آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:نتایج آزمون t، اندازه اثر و تحلیل چشمی حاکی از وجود تفاوت معنی دار بین شرایط خط پایه و مداخله بود. میانگین نمرات مهارت های حرکتی افزایش و رفتارهای قالبی کاهش یافت (050/0 > P). نتیجه گیری:نتایج نشان داد که عملکرد حرکتی و رفتارهای قالبی کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم به کمک تمرینات حسی- حرکتی بهبود می یابد. اگرچه این تمرینات در مهارت های ارتباطی و تعامل اجتماعی شرکت کنندگان اثربخشی معنی داری را نشان نداد
اثر بخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر شاخص های روانی و فیزیولوژیکی مادران متقاضی سزارین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر شاخص های روانی و فیزیولوژیکی مادران داوطلب به عمل سزارین بود. مواد و روش ها:طرح پژوهش نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه شاهد انجام شد. تعداد 26 نفر از افراد قرار گرفته در لیست عمل جراحی در اسفندماه 1388 انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. مداخله درمانی طی 8 جلسه به طور هفتگی بر اساس راهنمای درمانی Anthony در مرکز درمانی امام خمینی رفسنجان انجام شد. گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پرسش نامه های اضطراب صفت- حالت Spilberger، پرسش نامه افسردگی Beck در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد و فشار خون، نبض و درد آن ها نیز اندازه گیری گردید. یافته ها:میانگین نمرات پس آزمون اضطراب، افسردگی، درد، فشار خون و نبض در نتایج گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری داشت. نتیجه گیری:با توجه به نتایج فوق، مداخله مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری را می توان به عنوان روان درمانی انتخابی جهت کاهش اضطراب، افسردگی و درد بیماران قبل از عمل جراحی به کار برد. با این حال، به منظور افزایش میزان اثربخشی مداخله، بایستی بر روی مؤلفه های شناختی (باورهای هسته ای و فرض های زیربنایی) بیشتر تأکید شود
مقایسه اثربخشی آموزش اصلاح سبک زندگی و درمان با فراورده حاصل از طب سنتی (اطریفل گشنیزی) بر کاهش علایم افراد مبتلا به میگرن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :اختلال سردرد میگرن از جمله اختلالات روان تنی است که به عنوان یکی از رایج ترین اختلالات ناتوان کننده در میان تمام بیماری های غیر مسری در جهان به شمار می رود. پژوهش حاضر به مقایسه و تعیین اثربخشی آموزش سبک زندگی و طب سنتی بر کاهش علایم میگرن افراد مبتلا پرداخت. مواد و روش ها:پژوهش از نوع نیمه تجربی دارای پیش آزمون، پس آزمون و گروه شاهد و پیگیری بود. 45 نفر از مراجعه کنندگان به درمانگاه نورولوژی بیمارستان الزهرا (س) طی زمستان سال 1392 و بهار سال 1393 وارد مطالعه گردیدند که توسط پزشک متخصص عصب شناسی مبتلا به میگرن تشخیص داده شدند. انتخاب افراد به صورت در دسترس بود و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد و در هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش اول در 8 جلسه آموزش اصلاح سبک زندگی شرکت نمودند. گروه آزمایش دوم توسط متخصص طب سنتی ویزیت و درمان دریافت کردند. علایم میگرن مشارکت کنندگان و سردرد ناشی از آن با پرسش نامه سردرد میگرن نجاریان طی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (40 روز پس از پس آزمون) ارزیابی شد. یافته ها:آموزش اصلاح سبک زندگی، تأثیر معنی داری بر نمرات میگرن در مرحله پس آزمون داشت (001/0 > P). درمان طب سنتی بر روی کاهش نمرات میگرن تأثیر معنی داری نشان نداد و در مرحله پیگیری نیز معنی دار نبود. سن از بین متغیرهای جمعیت شناختی همبستگی منفی با علایم میگرن داشت؛ به طوری که با افزایش سن، علایم میگرن کاهش می یافت. نتیجه گیری:نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که می توان از آموزش اصلاح سبک زندگی به عنوان یک درمان مکمل بر روی افراد مبتلا به میگرن جهت کاهش علایم آن ها استفاده کرد. برای پژوهش های آینده پیشنهاد می گردد که بر سایر رویکردهای طب سنتی متمرکز شوند و اثربخشی آن ها را بر کاهش علایم میگرن بررسی نمایند.
مشکلات زندگی خوابگاهی دانشجویان؛ یک مطالعه به روش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینهو هدف :مشکلات مختلفی در دوران دانشجویی، همواره گریبانگیر دانشجویان می باشد. یکی از این مشکلات، زندگی در شرایط خوابگاهی و دور از زادگاه، شهر و خانواده دانشجو است که می تواند مشکلات زیادی را برای وی به ارمغان بیاورد. علاوه بر آن، خود زندگی خوابگاهی نیز می تواند مشکلاتی داشته باشد که بر دشواری زندگی خوابگاهی بیافزاید. هدف این پژوهش بررسی مشکلات زندگی خوابگاهی به روش کیفی بود. مواد و روش ها:مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت. داده ها به صورت 12 مصاحبه نیمه ساختاریافته با دانشجویان خوابگاهی دانشگاه علوم پزشکی جمع آوری شد. نمونه گیری به صورت هدفمند در سال 1394 آغاز و تا اشباع داده ها ادامه یافت. تحلیل داده ها هم زمان با جمع آوری داده ها و به روش آنالیز محتوای کیفی انجام گردید. یافته ها:تحلیل داده ها منجر به استخراج 13 درون مایه شد که تجارب مشارکت کنندگان را از پیامدهای مشکلات زندگی خوابگاهی نشان می داد. این مشکلات شامل امکانات، تغذیه، رفتار پرسنل و مسؤولان، فعالیت های فرهنگی، تفریحی و مذهبی، هم اتاقی ها، هزینه های خوابگاه، بهداشت و... بود که هر کدام از این مشکلات رنج هایی را برای دانشجویان به دنبال داشت. نتیجه گیری:مشکلات زندگی خوابگاهی تأثیرات منفی مستقیمی بر روند تحصیلی دانشجویان می گذاشت که می توان جهت رفع آن ها تلاش نمود.
اثربخشی برنامه نرم افزاری توکا بر تمیز و حافظه شنیداری کودکان دارای مشکل یادگیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینهو هدف :پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش برنامه نرم افزاری توکا بر تمیز و حافظه شنیداری کودکان دارای مشکل یادگیری (اختلال خواندن) (Dyslexia) انجام گردید. مواد و روش ها:این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی بود و با دو گروه شاهد و آزمایش و پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. افراد گروه آزمایش در ده جلسه تحت مداخله آموزشی به وسیله نرم افزار توکا قرار گرفتند. جامعه آماری مطالعه را کلیه دانش آموزان پایه اول ابتدایی ناحیه دو شهر اصفهان با طیف سنی 7 تا 8 سال تشکیل داد که بر اساس نظریه کارشناس مشاور آموزش و پرورش، واجد مشکل یادگیری تشخیص داده شدند. با توافق والدین، 20 دانش آموز به شیوه در دسترس برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها شامل آزمون هوش Wechsler کودکان (Wechsler Intelligence Scale for Children یا WISC) و آزمون سنجش پیشرفت خواندن بود. در راستای اهداف پژوهش و بررسی پیشرفت دو گروه شاهد و آزمایش و مقایسه نمرات دو گروه، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری به همراه آزمون کرویت Mauchly و همسانی واریانس ها استفاده گردید. یافته ها:آموزش برنامه نرم افزاری توکا، بر تمیز و حافظه شنیداری کودکان دارای مشکل یادگیری مؤثر است (001/0 > P). نتیجه گیری:با توجه به تأثیر استفاده از نرم افزار توکا در افزایش تمیز و حافظه شنیداری و دیداری کودکان و این که کودکان دارای مشکلات یادگیری اغلب در حافظه مشکل دارند، پیشنهاد می گردد که روزانه بین 15 تا 20 دقیقه از برنامه های آموزشی این نرم افزار در جهت تقویت حافظه استفاده شود.
اثربخشی یکپارچگی حسی- حرکتی بر عملکرد تعادلی و خواندن کودکان نارساخوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :نارساخوانی جزء اختلالات عصبی- رشدی با نقایصی در مهارت های شناختی و حرکتی است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی یکپارچگی حسی- حرکتی بر عملکرد تعادل و خواندن کودکان نارساخوان انجام شد. مواد و روش ها:این مطالعه در قالب یک طرح شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد انجام گرفت. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، 32 دانش آموز مبتلا به اختلال خواندن مدارس شهر اراک انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار گرفتند. گروه آزمایش 12 جلسه برنامه مداخله یکپارچگی حسی- حرکتی را دریافت نمودند. نمرات دانش آموزان با استفاده از آزمون عملکرد تعادلی Bruininks-Oseretsky (Bruininks-Oseretsky test of motor proficiency یا BOTMP) و آزمون خواندن کرمی نوری و مرادی، قبل و بعد از مداخله در هر دو گروه جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:یکپارچگی حسی- حرکتی به طور معنی داری موجب بهبود عملکرد افراد گروه آزمایش در متغیرهای عملکرد تعادلی و خواندن در مرحله پس آزمون شد (001/0 > P). نتیجه گیری:به نظر می رسد آموزش یکپارچگی حسی- حرکتی در بهبود عملکرد تعادل و خواندن کودکان نارساخوان مؤثر است. بنابراین، توجه به این یافته ها و ساز و کار اثربخشی این روش درمانی می تواند اثرات درمانی مفیدی در جهت کاهش مشکلات افراد مبتلا به نارساخوانی داشته باشد.