نقش دین و خانواده در آموزش و پرورش کودک
آرشیو
چکیده
متن
این نوشتار ترجمهاى است از مقاله تربیتى که در فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامى دانشکده اسلامى کمبریج انگلستان نوشته شده است. نویسنده مقاله که خود عرب تبار است، سعى کرده تأثیرات دو نهاد دین و خانواده را بر تعلیم و تربیت کودک نشان دهد. و بدین منظور، مقایسهاى بین تربیت کودک در دوره پیش از اسلام و پس از آن انجام داده است و دستورات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در زمینه توجه به پرورش کودکان را بسیار برجسته و مهم جلوه داده است. از رفتار آن حضرت با کودکان به خصوص نوههاى ایشان امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)در اثبات این مهم کمک گرفته است. سرانجام، رفتار محبتآمیز والدین در محیط خانواده نسبت به تربیت فرزندان و پرورش روحى و عاطفى آنان مهم تلقى کرده و در اثبات آن، در سیره نبوى مدد جسته و بر علم تبعیض بین فرزندان تأکید نموده است. ضمن تشکر از جناب حجةالاسلام آقاى دکتر شاملى، که این مقاله را از نظر ترجمه و محتوا مورد بررسى قرار دادند، باهم این مقاله را مىخوانیم.
مهمترین نکتهاى که توجه ما را به رابطه دین و خانواده جلب مىکند آن است که باورها و احساسات دینى طى دوره کودکى، در محیط صمیمى و منظّم خانواده شکل مىگیرد و پرورش مىیابد، به گونهاى که دیدگاه کودک را نسبت به زندگى و رفتار آینده تحت تأثیر قرار مىدهد. علاوه براین، باید روشن کرد که اسلام معیارهاى مهمى را براى تشکیل زندگى خانوادگى مبتنى بر بنیادهاى سالم و نیز ایجاد فضاى معنوى، که کودک اولین تأثّرات شخصیتساز را از آن فضا دریافت مىدارد، در نظر گرفته است. این رابطه را مىتوان به شرح ذیل تبیین کرد:
1. خانواده یک نهاد اجتماعى است که احساسات مورد اهتمام دین در آن تمرکز مىیابد. واژگانى مانند «خانه» و «خانواده» بیانگر فضاى صمیمى و حراست شدهاى است که انسان در آن احساس راحتى و آسایش مىکند. اصطلاح «اِو ـ بارک صاحیبى اُلماک»1 در زبان ترکى، نشان دهنده آن است که خانه به عنوان یک مکان مقدس پذیرفته شده است. («بارک» در زبان ترکى قدیم به معناى پرستشگاه است.) در جامعهشناسى، خانواده به عنوان نوعى از جامعه دینى تعریف شده که اعضاى آن همانند اعضاى بدن با همبستگى واقعى بر محور ارزشهاى معنوى متحدند.
واقعیت این است که وقتى دو جنس مخالف در اثر تمایلات طبیعى باهم پیوند برقرار کردند، ارتباطى در سطح بالا که در آن احساسات اجتماعى و اخلاقى متفاوتند، برپایههاى تنکرد شناختى (فیزیولوژیکى) شکل مىگیرد. پدر و مادر، که پیش از این حس همکارى، عشق، وفادارى و اعتماد متقابل با یکدیگر داشتند، با ورود کودک در محیط خانواده، نمودهاى جدیدى از عشق ـ مانند دلسوزى، حمایت و فداکارى ـ را نیز تجربه مىکنند که تمام این نمودهاى جدید به خاطر کودکى است که والدین را به مراقبت عاشقانه از خود و مواجهه با همه مشکلات قادر مىسازد.
در یکى از احادیث پیغمبر، احساسات مادر نسبت به فرزند از موهبتهاى الهى به انسان شمرده شده است.2 به عقیده برخى از روانشناسان، دلبستگى و علاقهمندى کودک به والدین از نخستین نشانههاى عشق و محبت به دین است.
2. عمق عشق دو جانبه حاکم بر خانواده، این نهاد را مناسبترین محیط براى دین مىسازد، تا آنکه به جاى خواستههاى خودپسندانه، به وسیله خواستههاى اصیل و عالى پشتیبانى و دنبال شود. اگرچه در یادگیرى انسان محدودیت سنّى وجود ندارد، ولى شکى نیست که سالهاى اول زندگى در یادگیرى بسیار مهم است; زیرا کودک باورها، نگرشها و رفتارهاى اساسى را در همان سالهاى نخستین فرا مىگیرد. به گفته برخى از روانشناسان، شیوه زندگى کودک تا چهار یا پنج سالگى، چنان عمیق شکل مىگیرد که پس از آن، عوامل بیرونى نمىتواند آن شیوه را تغییر دهد.
کوتاه سخن آنکه زندگى کودک در چنین محیط پرمهر و محبتى نقش مهمى در شکلگیرى نوع شخصیت او دارد; شخصیتى که با انواع عشق و محبت نوع دوستانه، با خوشبینى به زندگى مىنگرد; یعنى گرایشهاى عالى همانند گرایشهاى اجتماعى و دینى را به فعلیت مىرساند.
مهر و محبت بین پدر و فرزند رابطه متقابل دارد و فقط با مهر و محبت مىتواند به شکوفایى برسد. پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به شخصى که محبت به فرزند را به دیده تعجب مىنگریست، فرمودند: «کسى که نشانهاى از مهر و محبت در او مشاهده نشود، دوست داشتنى نیست.»3
اسلام آن نوع زندگى را که بر محور نیازهاى تنکردشناختى، شهوتها و تمایلات زودگذر تمرکز یافته است، به عنوان سطحى از زندگى حیوانى مىپذیرد، اما پیغمبر(صلى الله علیه وآله) در این زمینه مىفرمایند: هدف دین شکل دادن آن سطح از زندگى است که بالاتر و ظریفتر از سطح تنکردشناختى است.
اینگونه زندگى اخلاقى، گرایشهاى طبیعى انسان را از بین نمىبرد، بلکه آنها را محدود و هدایت مىکند. ایمان واقعى انسان به خدا از یک سو و شیوه زندگى پایدار، جامع و هدفمند از سوى دیگر، نتایج امیدبخشى پدید مىآورد که فرد را به برخورد صمیمانه با دیگران قادر مىسازد; یعنى در واقع، شیوهاى اخلاقى را در زندگى ایجاد مىکند که در آن، ایمان به خدا نقشى پویا و واقعى دارد.
در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارتباط اعتقادى و عاشقانه با خدا اینگونه بیان شده است: «اگر شما به خدا ایمان نداشته باشید، نمىتوانید به بهشت بروید، و اگر مهر و محبت نداشته باشید، ایمان به خدا نیز نخواهید داشت.»4 در یکى از آیات قرآن، به این موضوع تصریح شده که انسان براى عبادت آفریده شده است.»5 «عبادت ـ به مفهوم فراگیر آن ـ شامل بسیارى از اعمال و رفتارهایى است که نسبت به مخلوقات دیگر انجام مىدهیم. در واقع بسیارى از کارهایى که ملزم به انجام آن هستیم، بخشى از گذران یک زندگى اخلاقى است. کسى که در درون خود وجود مطلق (خداوند) را احساس کند، خواهد توانست نشانههاى خداوند را در خود و طبیعت بیابد. این شناخت به او کمک مىکند تا تمام ارزشها و قابلیتهاى فطرى خود را شکوفا سازد.
همانگونه که از قرآن استفاده مىشود، خانوادهاى که با ازدواج مرد و زن شکل مىگیرد، براى به فعلیت رساندن و پرورش دادن توانایىهایى انسان و تکامل وى، بستر اجتماعى پربارى را همراه با مهر و محبت و روابط متقابل پدید مىآورد. از اینرو، نخستین تجربههاى خانواده به کودک کمک مىکند تا به تدریج از زندگى خود محور طبیعىاش به سوى زندگى جمعى حرکت کند و عضو جامعهاى گردد که در ارزشهاى مشترکآن سهیماست.همچنینشخصیتکودک،کهاو را ازدیگرانمتمایزمىکند،درمحیطخانوادهشکل مىگیرد.
خلاصه آنکه هدف حقیقى دین پرورش احساسات عالى و مهر و محبت اجتماعى انسانهاست. پدر و مادر در محیط خانواده نخستین مراجع صلاحیتدار و نمونههایى هستند که کودک ارزشهاى اساسى و رفتارهایى را که روش زندگى او را شکل خواهد داد، از آنها فرا مىگیرد.
3. بنا به گفته روانشناسان، در کودک، نوعى ظرفیت فراگیر و گرایش فطرى به دین وجود دارد. خانواده باید گرایش کودک به دین را، که از همان سالهاى اولیه زندگى آغاز مىشود، هماهنگ با عقاید خود هدایت کند. گرایش کودک به دین بیشتر با عوامل بیرونى بروز پیدا مىکند. کودک درباره مفهوم واژهها و عبارتهاى دینى، که در محاورات روزانه مىشنود، پرسشهایى مطرح مىکند و به رفتارها و مراسم دینى، که مشاهده مىکند، توجه دقیق دارد. ممکن است بعضى از کودکان در این مسیر، پا را فراتر گذارده، درباره تولد، مرگ، اهمیت زندگى و امثال آن پرسوجو کنند.
در حقیقت، اشتیاق کودک به یادگیرى و علاقه والدین به آموزش باهم تلفیق مىشوند. علاقهمندى و دلسوزى والدین نه تنها نیازهاى روانى کودک را تأمین مىکند، بلکه پدر و مادر را در انتقال باورها و ارزشهاى خود به کودک نیز ترغیب مىنماید. از اینرو، در مدتى که کودک از نظر جسمى تحت حمایت قرار دارد، مقرراتى که او را به داشتن روابط عادى در محیط اجتماعى قادر مىسازد، فراگرفته خواهد شد. در آن زمان، ذهن کودک به عنوان یک عضو گیرنده عمل مىکند; زیرا هنوز توان فکرى او در زمینه پندارها و نقد و بررسىها رشد نکرده است; هر چه به او گفته شود، مىپذیرد و بیشتر نگرشها و رفتارهاى والدین را به صورت ناخودآگاه تقلید مىکند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اهمیت خانواده را در شکلدادن گرایش دینى کودک گوشزد نمودهاند، اما رشد دینى کودک به دلیل فقدان ژرفنگرى در احساسات اولیه دینى او به وقوع نمىپیوندد. طبق فرموده پیامبر(صلى الله علیه وآله)درست همانگونه که صاحب حیوان با داغ زدن بر آن به تولد نوزاد سالم او آسیب مىزند، والدین هم ممکن است با آموزش باورها و ارزشهاى غلط به کودک، مانع رشد فطرى وى شوند.
همانگونه که از مطالب گذشته دریافتیم، اسلام محتوا و روشى از تعلیم و تربیت ارائه مىدهد، که براى رشد گرایش فطرى کودک به دین راه هموارى را فراهم مىسازد. از آیات قرآن کریم، که در این زمینه نازل شده، یک مطلب به روشنى استفاده مىشود: روح انسان باید با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است پرورش یابد. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمىدانند.6
برخى از افراد با نیت نیک، تعلیمات دینى را به کودک مىآموزند، ولى به دلیل نداشتن شناخت کافى، روح کودک را تباه مىکنند.
به نظر برخى از صاحبنظران، حس دینى کودک به صورت دلبستگى و عشق به والدین ظاهر مىشود; والدینى که به نظر کودک بسیار قوى، با اطلاع و فناناپذیرند. هرقدر کودک از محدودیت توان و دانش والدین آگاه گردد، این دلبستگى به سوى قدرت عالىتر هدایت مىشود و نیز در اثر تعلیم و تربیت سازنده دینى به موجود غیرمادى، واقعى، مطلق و کامل و سرانجام،به میزان آگاهى خود از عقیده مادى و انسان انگارانه، به ایمان واقعى به خداوند رهنمون مىگردد.
4. اسلام براى تشکیل و حفظ خانواده یک سلسله پیشگیرىها و راهنمایىها ارائه داده و روابط خانواده را به صورت قانون مطرح کرده است. در قرآن کریم، میل جنسى به عنوان یک انگیزه مهم انسان، همانند میل به مال و ثروت، مطرح شده و مایه افزایش زیبایى زندگى برشمرده شده است.7 اشارهاى که در سوره یوسف در مورد میل جنسى آمده این است: گاهى این میل چنان بر شخص غلبه مىکند که مرتکب گناه مىگردد.8
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: یکى از سه چیزى که در دنیا عشقش در دل انسان کاشته شده، زن (و آن دوى دیگر بوى خوش و نماز) است.9
اسلام ساختار جامعه عرب بتپرست پیش از اسلام را، که زنان و کودکان در آن بىمقدار و کم اهمیت بودند، به دورهاى تغییر داد که ارزشهاى اصیل انسانى بر آن حاکم گردید.
شیوه زندگى اعراب بتپرست پیش از اسلام، آنگونه که در تاریخ آمده است، شیوهاى معقول، مناسب یا از نظر منطقى، داراى نگرش منسجم نبود و به ویژگىهاى افراد خوبى که بتوانند جامعهاى سالم بسازند، اهمیت نمىداد. در نگرش جدید، توجه اصلى بر تربیت و آمادهسازى افراد براى زندگى اخلاقى با فرهنگ و آبرومند، متمرکز شد. ارزش انسان نباید با معیارهاى مادى و جسمانى مورد سنجش قرار گیرد، بلکه آن را با علم و تقوا باید سنجید. نقشها و وظایف اجتماعى را باید بر اساس توانایى، مهارت و فرهنگ افراد تقسیم کرد.
خانواده نهاد اصلى جامعه است. خانه سالم نگهبانى براى کودک در نظر مىگیرد تا او فکر و اخلاق سالم داشته باشد. همانگونه که قبلاً گفته شد، پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله)فرمودند: خانواده در دستیابى افراد به نگرش درست یا نادرست از زندگى و روش آن، نقش اساسى دارد.
به همین دلیل، مادر که در تربیت ونگهدارى کودک نقش اصلى را برعهده دارد، در میان اعضاى خانواده، نسبت به پدر از جایگاه مهمترى برخوردار است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) ضمن جلب توجه به ساختار حساس روانى زن، اهمیت احساس مادرانه را نسبت به کودک بیان مىدارند و مىفرمایند: کریمانهترین موهبت دنیا داشتن همسرى نیکوست.10 به دلیل همین توصیههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، زنان معمولاً براى فراگیرى احکام دین به راحتى نزد آن حضرت مىرفتند و در حل مشکلات از ایشان کمک مىخواستند. عایشه نیز این ویژگى زنان مدینه در یادگیرى معارف دینى را تأیید مىکرد. او همچنین در برابر کسانى که مىگفتند: اگر زن، الاغ یا گربه از جلوى نمازگزار عبور کند نمازش باطل است، واکنش نشان مىداد و با این عقیده، که زن با حیوان برابر است، مخالف بود.
قرآن کریم دو چیز را چشمگیر و حیاتى تلقى کرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده. براى تحوّل شرک وآداب جاهلى پیش از اسلام، که مبتنى بر بى ارزش دانستن زنان و موقعیت پایین آنان در خانواده و ساختار اجتماعى بود، سوره بلندى (مشتمل بر 176 آیه) به نام «نساء» نازل شد. برخى از موضوعات مربوط به زنان در سورههاى دیگر نیز آمده است. در این آیات، قوانینى مربوط به امنیت مالى زنان متأهّل، حق ارث براى آنان، مصونیت دختران یتیم از سوء استفاده و احکام «طلاق» بیان شده است.
5. یکى از عادات عربهاى پیش از اسلام این بود که رفتار دوستانه و محبتآمیز با کودکان را معمولاً نوعى ضعف تلقى مىکردند، با کودکان به گونهاى رفتار مىشد که شایسته یک انسان نبود. نگرش اعراب بتپرست پیش از اسلام، به خصوص نسبت به دختران بسیار خشن و دور از ترحّم بود. قرآن مجید این نگرش را اینگونه حکایت کرده است: «و هرگاه یکى از آنان را به دختر مژده مىدادند، چهرهاش سیاه مىگردید، در حالى که خشم خود را فرو مىخورد. از بدى آنچه به او بشارت داده شده از قبیله ]خود[ روى مىپوشاند. آیا دختر را با خوارى نگهدارد یا در خاک پنهانش کند؟!»11
قرآن بطلان و ظالمانه بودن این ذهنیت را خاطرنشان مىکند: «وَه چه بد داورى مىکنند.»12 علاوه بر این، قرآن کریم از فرزندان به عنوان «زیبایى زندگى دنیا»13 یاد مىکند، ترحم و مهربانى والدین را نسبت به آنان مورد تأکید قرار مىدهد، و سرپرست خانواده را مسؤول حفاظت و نگهدارى اعضاى آن از خطرات مىشمارد.14
همه این توصیهها براى آن است که کودک را مورد توجه اصلى خانوادههاى مسلمان قرار دهد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با کودکان بازى مىکردند، شوخى مىنمودند، با مهربانى گونههایشان را نوازش مىدادند، به آنها اجازه مىدادند تا روى دامانشان بنشینند و بر شانه ایشان سوار شوند و گاه اینها را در آغوش مىگرفتند و مىبوسیدند. افزون بر این، زمانى که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نماز مىخواندند، نوههاى آن حضرت روى دامانشان مىنشستند، حتى اگر به سجده هم مىرفتند، به آنها اجازه مىدادند، تا بر پشت ایشان سوار شوند. وقتى فرزند کوچک پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، اشک از چشمان ایشان جارى شد. عربهاى مشرک آن دوران هرگز این رفتارهاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را عادى تلقى نمىکردند، از اینرو، برخى از آنها اینگونه رفتارها را بیگانه و دور از فرهنگ حاکم مىدانستند. اما کودکانى که نزدیک پیامبر زندگى مىکردند، آنها که آن حضرت را در کوچه و خیابان مىدیدند و شاهد اظهار محبت ایشان بودند، همیشه از پیامبر(صلى الله علیه وآله)تصویرى به عنوان «معلم دوست داشتنى و صمیمى» در خاطر داشتند.
به عنوان مثال، انس بن مالک، یکى از صحابه معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مىگوید: «من ده سال در خدمت آن حضرت بودم. ایشان در این مدت، هرگز با من خشمگین نشدند و هیچگاه نپرسیدند که چرا این کار را اینگونه انجام دادى یا اینگونه انجام ندادى.»15
معاویة بن حکم مىگوید: «من هرگز معلمى بهتر از پیامبر سراغ ندارم، نه قبل و نه بعد از ایشان. سوگند یاد مىکنم که او هرگز مرا نفرین نکرد، تنبیه ننمود و ناسزا نگفت.»16
اهتمام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در توجه دادن مردم به اهمیت جایگاه والدین از یکسو و اینکه نیاز کودک به مهر و محبت موجب هدایت او به علم و ارزشهاست از سوى دیگر، بیانگر آن است که ایشان به عنوان یک معلم فرستاده شدهاند. درست به همان اندازه که حقوق والدین اهمیت دارد، حقوق کودک نیز مهم است. پیامبر(صلى الله علیه وآله)توصیه نمودند که در ابراز محبت به کودکان تبعیضآمیز رفتار نکنند و در تنبیه آنان از حدود الهى تعیینشدهدرقوانینوتعلیماتاسلامتجاوزنکنندومهمتر ازهمه تربیت و سوادآموزى کودکان را همگانى ساختند.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها
* این مقاله ترجمهاى است از فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامى، انگلستان، دانشکده اسلامى کمبریج، 1995 م، 1360، ش 1
1 ev- bark Sahibi Olmak.
2 Muslim, Abu¨l - Husayn muslim b. al - Hajjaj, Al- yami, al sahih , tawbah,
3 وسایل الشیعه، ج 15، ص 202
4 Muslim, Iman, P.93, 94
5 ذاریات: 56
6 روم: 30
7 آل عمران: 14
8 یوسف: 52
9 وسایل الشیعه، ج 15، ص 10
10 Ibid, tawban, 22
11 نحل: 58ـ 59
12 نحل: 59
13 کهف: 46
14 تحریم: 6
15 Ibid, fadail, 51
16 Ibid, Masajid, 33
مهمترین نکتهاى که توجه ما را به رابطه دین و خانواده جلب مىکند آن است که باورها و احساسات دینى طى دوره کودکى، در محیط صمیمى و منظّم خانواده شکل مىگیرد و پرورش مىیابد، به گونهاى که دیدگاه کودک را نسبت به زندگى و رفتار آینده تحت تأثیر قرار مىدهد. علاوه براین، باید روشن کرد که اسلام معیارهاى مهمى را براى تشکیل زندگى خانوادگى مبتنى بر بنیادهاى سالم و نیز ایجاد فضاى معنوى، که کودک اولین تأثّرات شخصیتساز را از آن فضا دریافت مىدارد، در نظر گرفته است. این رابطه را مىتوان به شرح ذیل تبیین کرد:
1. خانواده یک نهاد اجتماعى است که احساسات مورد اهتمام دین در آن تمرکز مىیابد. واژگانى مانند «خانه» و «خانواده» بیانگر فضاى صمیمى و حراست شدهاى است که انسان در آن احساس راحتى و آسایش مىکند. اصطلاح «اِو ـ بارک صاحیبى اُلماک»1 در زبان ترکى، نشان دهنده آن است که خانه به عنوان یک مکان مقدس پذیرفته شده است. («بارک» در زبان ترکى قدیم به معناى پرستشگاه است.) در جامعهشناسى، خانواده به عنوان نوعى از جامعه دینى تعریف شده که اعضاى آن همانند اعضاى بدن با همبستگى واقعى بر محور ارزشهاى معنوى متحدند.
واقعیت این است که وقتى دو جنس مخالف در اثر تمایلات طبیعى باهم پیوند برقرار کردند، ارتباطى در سطح بالا که در آن احساسات اجتماعى و اخلاقى متفاوتند، برپایههاى تنکرد شناختى (فیزیولوژیکى) شکل مىگیرد. پدر و مادر، که پیش از این حس همکارى، عشق، وفادارى و اعتماد متقابل با یکدیگر داشتند، با ورود کودک در محیط خانواده، نمودهاى جدیدى از عشق ـ مانند دلسوزى، حمایت و فداکارى ـ را نیز تجربه مىکنند که تمام این نمودهاى جدید به خاطر کودکى است که والدین را به مراقبت عاشقانه از خود و مواجهه با همه مشکلات قادر مىسازد.
در یکى از احادیث پیغمبر، احساسات مادر نسبت به فرزند از موهبتهاى الهى به انسان شمرده شده است.2 به عقیده برخى از روانشناسان، دلبستگى و علاقهمندى کودک به والدین از نخستین نشانههاى عشق و محبت به دین است.
2. عمق عشق دو جانبه حاکم بر خانواده، این نهاد را مناسبترین محیط براى دین مىسازد، تا آنکه به جاى خواستههاى خودپسندانه، به وسیله خواستههاى اصیل و عالى پشتیبانى و دنبال شود. اگرچه در یادگیرى انسان محدودیت سنّى وجود ندارد، ولى شکى نیست که سالهاى اول زندگى در یادگیرى بسیار مهم است; زیرا کودک باورها، نگرشها و رفتارهاى اساسى را در همان سالهاى نخستین فرا مىگیرد. به گفته برخى از روانشناسان، شیوه زندگى کودک تا چهار یا پنج سالگى، چنان عمیق شکل مىگیرد که پس از آن، عوامل بیرونى نمىتواند آن شیوه را تغییر دهد.
کوتاه سخن آنکه زندگى کودک در چنین محیط پرمهر و محبتى نقش مهمى در شکلگیرى نوع شخصیت او دارد; شخصیتى که با انواع عشق و محبت نوع دوستانه، با خوشبینى به زندگى مىنگرد; یعنى گرایشهاى عالى همانند گرایشهاى اجتماعى و دینى را به فعلیت مىرساند.
مهر و محبت بین پدر و فرزند رابطه متقابل دارد و فقط با مهر و محبت مىتواند به شکوفایى برسد. پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به شخصى که محبت به فرزند را به دیده تعجب مىنگریست، فرمودند: «کسى که نشانهاى از مهر و محبت در او مشاهده نشود، دوست داشتنى نیست.»3
اسلام آن نوع زندگى را که بر محور نیازهاى تنکردشناختى، شهوتها و تمایلات زودگذر تمرکز یافته است، به عنوان سطحى از زندگى حیوانى مىپذیرد، اما پیغمبر(صلى الله علیه وآله) در این زمینه مىفرمایند: هدف دین شکل دادن آن سطح از زندگى است که بالاتر و ظریفتر از سطح تنکردشناختى است.
اینگونه زندگى اخلاقى، گرایشهاى طبیعى انسان را از بین نمىبرد، بلکه آنها را محدود و هدایت مىکند. ایمان واقعى انسان به خدا از یک سو و شیوه زندگى پایدار، جامع و هدفمند از سوى دیگر، نتایج امیدبخشى پدید مىآورد که فرد را به برخورد صمیمانه با دیگران قادر مىسازد; یعنى در واقع، شیوهاى اخلاقى را در زندگى ایجاد مىکند که در آن، ایمان به خدا نقشى پویا و واقعى دارد.
در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) ارتباط اعتقادى و عاشقانه با خدا اینگونه بیان شده است: «اگر شما به خدا ایمان نداشته باشید، نمىتوانید به بهشت بروید، و اگر مهر و محبت نداشته باشید، ایمان به خدا نیز نخواهید داشت.»4 در یکى از آیات قرآن، به این موضوع تصریح شده که انسان براى عبادت آفریده شده است.»5 «عبادت ـ به مفهوم فراگیر آن ـ شامل بسیارى از اعمال و رفتارهایى است که نسبت به مخلوقات دیگر انجام مىدهیم. در واقع بسیارى از کارهایى که ملزم به انجام آن هستیم، بخشى از گذران یک زندگى اخلاقى است. کسى که در درون خود وجود مطلق (خداوند) را احساس کند، خواهد توانست نشانههاى خداوند را در خود و طبیعت بیابد. این شناخت به او کمک مىکند تا تمام ارزشها و قابلیتهاى فطرى خود را شکوفا سازد.
همانگونه که از قرآن استفاده مىشود، خانوادهاى که با ازدواج مرد و زن شکل مىگیرد، براى به فعلیت رساندن و پرورش دادن توانایىهایى انسان و تکامل وى، بستر اجتماعى پربارى را همراه با مهر و محبت و روابط متقابل پدید مىآورد. از اینرو، نخستین تجربههاى خانواده به کودک کمک مىکند تا به تدریج از زندگى خود محور طبیعىاش به سوى زندگى جمعى حرکت کند و عضو جامعهاى گردد که در ارزشهاى مشترکآن سهیماست.همچنینشخصیتکودک،کهاو را ازدیگرانمتمایزمىکند،درمحیطخانوادهشکل مىگیرد.
خلاصه آنکه هدف حقیقى دین پرورش احساسات عالى و مهر و محبت اجتماعى انسانهاست. پدر و مادر در محیط خانواده نخستین مراجع صلاحیتدار و نمونههایى هستند که کودک ارزشهاى اساسى و رفتارهایى را که روش زندگى او را شکل خواهد داد، از آنها فرا مىگیرد.
3. بنا به گفته روانشناسان، در کودک، نوعى ظرفیت فراگیر و گرایش فطرى به دین وجود دارد. خانواده باید گرایش کودک به دین را، که از همان سالهاى اولیه زندگى آغاز مىشود، هماهنگ با عقاید خود هدایت کند. گرایش کودک به دین بیشتر با عوامل بیرونى بروز پیدا مىکند. کودک درباره مفهوم واژهها و عبارتهاى دینى، که در محاورات روزانه مىشنود، پرسشهایى مطرح مىکند و به رفتارها و مراسم دینى، که مشاهده مىکند، توجه دقیق دارد. ممکن است بعضى از کودکان در این مسیر، پا را فراتر گذارده، درباره تولد، مرگ، اهمیت زندگى و امثال آن پرسوجو کنند.
در حقیقت، اشتیاق کودک به یادگیرى و علاقه والدین به آموزش باهم تلفیق مىشوند. علاقهمندى و دلسوزى والدین نه تنها نیازهاى روانى کودک را تأمین مىکند، بلکه پدر و مادر را در انتقال باورها و ارزشهاى خود به کودک نیز ترغیب مىنماید. از اینرو، در مدتى که کودک از نظر جسمى تحت حمایت قرار دارد، مقرراتى که او را به داشتن روابط عادى در محیط اجتماعى قادر مىسازد، فراگرفته خواهد شد. در آن زمان، ذهن کودک به عنوان یک عضو گیرنده عمل مىکند; زیرا هنوز توان فکرى او در زمینه پندارها و نقد و بررسىها رشد نکرده است; هر چه به او گفته شود، مىپذیرد و بیشتر نگرشها و رفتارهاى والدین را به صورت ناخودآگاه تقلید مىکند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اهمیت خانواده را در شکلدادن گرایش دینى کودک گوشزد نمودهاند، اما رشد دینى کودک به دلیل فقدان ژرفنگرى در احساسات اولیه دینى او به وقوع نمىپیوندد. طبق فرموده پیامبر(صلى الله علیه وآله)درست همانگونه که صاحب حیوان با داغ زدن بر آن به تولد نوزاد سالم او آسیب مىزند، والدین هم ممکن است با آموزش باورها و ارزشهاى غلط به کودک، مانع رشد فطرى وى شوند.
همانگونه که از مطالب گذشته دریافتیم، اسلام محتوا و روشى از تعلیم و تربیت ارائه مىدهد، که براى رشد گرایش فطرى کودک به دین راه هموارى را فراهم مىسازد. از آیات قرآن کریم، که در این زمینه نازل شده، یک مطلب به روشنى استفاده مىشود: روح انسان باید با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است پرورش یابد. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمىدانند.6
برخى از افراد با نیت نیک، تعلیمات دینى را به کودک مىآموزند، ولى به دلیل نداشتن شناخت کافى، روح کودک را تباه مىکنند.
به نظر برخى از صاحبنظران، حس دینى کودک به صورت دلبستگى و عشق به والدین ظاهر مىشود; والدینى که به نظر کودک بسیار قوى، با اطلاع و فناناپذیرند. هرقدر کودک از محدودیت توان و دانش والدین آگاه گردد، این دلبستگى به سوى قدرت عالىتر هدایت مىشود و نیز در اثر تعلیم و تربیت سازنده دینى به موجود غیرمادى، واقعى، مطلق و کامل و سرانجام،به میزان آگاهى خود از عقیده مادى و انسان انگارانه، به ایمان واقعى به خداوند رهنمون مىگردد.
4. اسلام براى تشکیل و حفظ خانواده یک سلسله پیشگیرىها و راهنمایىها ارائه داده و روابط خانواده را به صورت قانون مطرح کرده است. در قرآن کریم، میل جنسى به عنوان یک انگیزه مهم انسان، همانند میل به مال و ثروت، مطرح شده و مایه افزایش زیبایى زندگى برشمرده شده است.7 اشارهاى که در سوره یوسف در مورد میل جنسى آمده این است: گاهى این میل چنان بر شخص غلبه مىکند که مرتکب گناه مىگردد.8
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: یکى از سه چیزى که در دنیا عشقش در دل انسان کاشته شده، زن (و آن دوى دیگر بوى خوش و نماز) است.9
اسلام ساختار جامعه عرب بتپرست پیش از اسلام را، که زنان و کودکان در آن بىمقدار و کم اهمیت بودند، به دورهاى تغییر داد که ارزشهاى اصیل انسانى بر آن حاکم گردید.
شیوه زندگى اعراب بتپرست پیش از اسلام، آنگونه که در تاریخ آمده است، شیوهاى معقول، مناسب یا از نظر منطقى، داراى نگرش منسجم نبود و به ویژگىهاى افراد خوبى که بتوانند جامعهاى سالم بسازند، اهمیت نمىداد. در نگرش جدید، توجه اصلى بر تربیت و آمادهسازى افراد براى زندگى اخلاقى با فرهنگ و آبرومند، متمرکز شد. ارزش انسان نباید با معیارهاى مادى و جسمانى مورد سنجش قرار گیرد، بلکه آن را با علم و تقوا باید سنجید. نقشها و وظایف اجتماعى را باید بر اساس توانایى، مهارت و فرهنگ افراد تقسیم کرد.
خانواده نهاد اصلى جامعه است. خانه سالم نگهبانى براى کودک در نظر مىگیرد تا او فکر و اخلاق سالم داشته باشد. همانگونه که قبلاً گفته شد، پیغمبر خدا(صلى الله علیه وآله)فرمودند: خانواده در دستیابى افراد به نگرش درست یا نادرست از زندگى و روش آن، نقش اساسى دارد.
به همین دلیل، مادر که در تربیت ونگهدارى کودک نقش اصلى را برعهده دارد، در میان اعضاى خانواده، نسبت به پدر از جایگاه مهمترى برخوردار است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) ضمن جلب توجه به ساختار حساس روانى زن، اهمیت احساس مادرانه را نسبت به کودک بیان مىدارند و مىفرمایند: کریمانهترین موهبت دنیا داشتن همسرى نیکوست.10 به دلیل همین توصیههاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، زنان معمولاً براى فراگیرى احکام دین به راحتى نزد آن حضرت مىرفتند و در حل مشکلات از ایشان کمک مىخواستند. عایشه نیز این ویژگى زنان مدینه در یادگیرى معارف دینى را تأیید مىکرد. او همچنین در برابر کسانى که مىگفتند: اگر زن، الاغ یا گربه از جلوى نمازگزار عبور کند نمازش باطل است، واکنش نشان مىداد و با این عقیده، که زن با حیوان برابر است، مخالف بود.
قرآن کریم دو چیز را چشمگیر و حیاتى تلقى کرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده. براى تحوّل شرک وآداب جاهلى پیش از اسلام، که مبتنى بر بى ارزش دانستن زنان و موقعیت پایین آنان در خانواده و ساختار اجتماعى بود، سوره بلندى (مشتمل بر 176 آیه) به نام «نساء» نازل شد. برخى از موضوعات مربوط به زنان در سورههاى دیگر نیز آمده است. در این آیات، قوانینى مربوط به امنیت مالى زنان متأهّل، حق ارث براى آنان، مصونیت دختران یتیم از سوء استفاده و احکام «طلاق» بیان شده است.
5. یکى از عادات عربهاى پیش از اسلام این بود که رفتار دوستانه و محبتآمیز با کودکان را معمولاً نوعى ضعف تلقى مىکردند، با کودکان به گونهاى رفتار مىشد که شایسته یک انسان نبود. نگرش اعراب بتپرست پیش از اسلام، به خصوص نسبت به دختران بسیار خشن و دور از ترحّم بود. قرآن مجید این نگرش را اینگونه حکایت کرده است: «و هرگاه یکى از آنان را به دختر مژده مىدادند، چهرهاش سیاه مىگردید، در حالى که خشم خود را فرو مىخورد. از بدى آنچه به او بشارت داده شده از قبیله ]خود[ روى مىپوشاند. آیا دختر را با خوارى نگهدارد یا در خاک پنهانش کند؟!»11
قرآن بطلان و ظالمانه بودن این ذهنیت را خاطرنشان مىکند: «وَه چه بد داورى مىکنند.»12 علاوه بر این، قرآن کریم از فرزندان به عنوان «زیبایى زندگى دنیا»13 یاد مىکند، ترحم و مهربانى والدین را نسبت به آنان مورد تأکید قرار مىدهد، و سرپرست خانواده را مسؤول حفاظت و نگهدارى اعضاى آن از خطرات مىشمارد.14
همه این توصیهها براى آن است که کودک را مورد توجه اصلى خانوادههاى مسلمان قرار دهد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با کودکان بازى مىکردند، شوخى مىنمودند، با مهربانى گونههایشان را نوازش مىدادند، به آنها اجازه مىدادند تا روى دامانشان بنشینند و بر شانه ایشان سوار شوند و گاه اینها را در آغوش مىگرفتند و مىبوسیدند. افزون بر این، زمانى که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نماز مىخواندند، نوههاى آن حضرت روى دامانشان مىنشستند، حتى اگر به سجده هم مىرفتند، به آنها اجازه مىدادند، تا بر پشت ایشان سوار شوند. وقتى فرزند کوچک پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از دنیا رفت، اشک از چشمان ایشان جارى شد. عربهاى مشرک آن دوران هرگز این رفتارهاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را عادى تلقى نمىکردند، از اینرو، برخى از آنها اینگونه رفتارها را بیگانه و دور از فرهنگ حاکم مىدانستند. اما کودکانى که نزدیک پیامبر زندگى مىکردند، آنها که آن حضرت را در کوچه و خیابان مىدیدند و شاهد اظهار محبت ایشان بودند، همیشه از پیامبر(صلى الله علیه وآله)تصویرى به عنوان «معلم دوست داشتنى و صمیمى» در خاطر داشتند.
به عنوان مثال، انس بن مالک، یکى از صحابه معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مىگوید: «من ده سال در خدمت آن حضرت بودم. ایشان در این مدت، هرگز با من خشمگین نشدند و هیچگاه نپرسیدند که چرا این کار را اینگونه انجام دادى یا اینگونه انجام ندادى.»15
معاویة بن حکم مىگوید: «من هرگز معلمى بهتر از پیامبر سراغ ندارم، نه قبل و نه بعد از ایشان. سوگند یاد مىکنم که او هرگز مرا نفرین نکرد، تنبیه ننمود و ناسزا نگفت.»16
اهتمام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در توجه دادن مردم به اهمیت جایگاه والدین از یکسو و اینکه نیاز کودک به مهر و محبت موجب هدایت او به علم و ارزشهاست از سوى دیگر، بیانگر آن است که ایشان به عنوان یک معلم فرستاده شدهاند. درست به همان اندازه که حقوق والدین اهمیت دارد، حقوق کودک نیز مهم است. پیامبر(صلى الله علیه وآله)توصیه نمودند که در ابراز محبت به کودکان تبعیضآمیز رفتار نکنند و در تنبیه آنان از حدود الهى تعیینشدهدرقوانینوتعلیماتاسلامتجاوزنکنندومهمتر ازهمه تربیت و سوادآموزى کودکان را همگانى ساختند.
--------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها
* این مقاله ترجمهاى است از فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامى، انگلستان، دانشکده اسلامى کمبریج، 1995 م، 1360، ش 1
1 ev- bark Sahibi Olmak.
2 Muslim, Abu¨l - Husayn muslim b. al - Hajjaj, Al- yami, al sahih , tawbah,
3 وسایل الشیعه، ج 15، ص 202
4 Muslim, Iman, P.93, 94
5 ذاریات: 56
6 روم: 30
7 آل عمران: 14
8 یوسف: 52
9 وسایل الشیعه، ج 15، ص 10
10 Ibid, tawban, 22
11 نحل: 58ـ 59
12 نحل: 59
13 کهف: 46
14 تحریم: 6
15 Ibid, fadail, 51
16 Ibid, Masajid, 33