مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
حقیقت
حوزه های تخصصی:
در اواخر قرن نوزدهم، برای پایان بخشیدن به نزاع طولانی میان تجربه گرایان و عقل گرایان، تفکری با بهره وری از هر دو مشرب و با تکیه بر حضور و ظهور عملی فلسفه در زندگی و تأثیر متقابل و مستقیم آن بر زندگی این جهانی پا به عرصه وجود گذاشت که «پراگماتیسم» نامیده میشود. در میان بزرگان این نحله فکری، ویلیام جیمز حقّ بزرگی بر گردن پراگماتیسم دارد. جیمز بر آن بود تا با هدایت صدق و معرفت به سوی سودمندی عملی، آشتی را به ساحت تجربه و تجرید آورد که به راستی، در این زمینه، بسیار موفّق بود. وی کوشید با ملاک «سودمندی عملی» برای صدق و کذب گزاره ها، معرفت را به حوزه عمل و تجربه آورد. البته، او در این راه به عدم قطعیت همیشگی همه حقایق تن داد. این مقاله با رویکرد نظری در پی تبیین چندوچون این مسئله است.
مفهوم برهمن و خدای متشخص درفلسفه شانکارا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم برهمن (هستی محض یا خدای نامتشخص) و ایشوارا (خدای متشخص) از موضوعاتی هستند که ارکان اصلی متافیزیک شانکارا را تشکیل میدهند. شانکارا به این موضوعات از دیدگاه مکتب ودانتا پرداخته و سرچشمه اصلی این مکتب نیز در اوپانیشادهاست. این مکتب شارحان مشهوری دارد که هریک از آنها تفسیر خاصی از برهمن و خدای متشخص ارائه نموده اند و در میان آنها دیدگاه شانکارا و رامانوجا از اهمیت خاصی برخوردار است. در این نوشتار فقط به بررسی و معرفی آراء شانکارا پرداخته میشود، زیرا مکتب ودانتا بیشتر با نام او عجین است. برای روشن کردن ابعاد مختلف مفهوم برهمن و خدای متشخص به مسئله مایا و جیوا که مرتبط با بحث برهمن و ایشوارا است، نیز بنحو اجمال پرداخته شده است. شانکارا برهمن را عین هستی محض، آگاهی محض و بهجت یا وجد و شادی میداند. وی معتقد است که برهمن غیرقابل توصیف است و فقط میتوان او را از طریق صفات سلبی توصیف نمود، ولی بمحض اینکه انسان سعی میکند او را تحت مقولات عقلی قرار دهد و توصیف نماید، مایا باعث میشود که او متعین گردد و بصورت خدای متشخص جلوه کند. در متافیزیک شانکارا، عالم کبیر و عالم صغیر، مظاهر حقیقت واحدی هستند؛ یعنی حقیقت نهایی واحد است و از وجود واقعی برخوردار است ولی پدیده های عالم از وجود واقعی برخوردار نیستند و نسبت آنها به برهمن نیز مانند نسبت موج به دریاست. او همچنین مراتبی را برای برهمن و آتمان قائل است که هریک از این مراتب، قابل انطباق با یکدیگرند. در بالاترین مرتبه از این مراتب، عالم و معلوم، سوژه و ابژه، مدرِک و مدرَک متحد میشوند و حقیقت واحدی را تشکیل میدهند.
زبان، کدام رسانه؟ (نسبت میان زبان و هنر و شعر نزد هایدگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه مابعدالطبیعی «زبان» را کنش اندیشة انسانی در مقام ظهور تلقی می کند و آن را رسانة ارتباطی و واسطة «بیانی» می پندارد. آن گاه که ذوق و احساس و تخیل آدمی درهم آمیزد و در بیان زیبایی را تجلی بخشد، زبان از رسانة ارتباطی «عام» به رسانة ارتباطی «خاص» تحویل یافته و «هنر» نام گذاری می شود. هنر گاه در ترکیبی از بازی حرف و کلمه، گاه در قاب نگاری از خط و نقش و رنگ، و گاه در پیکربندی سنگ و آهن و چوب، و گاه در امواجی از لحن و آواز و آهنگ بازنمایی شده و شعر، نمایش، نقاشی، پیکرتراشی، و موسیقی خوانده می شود. بنابراین شعر را باید صورت نوعی هنر و هنر را صورت نوعی زبان شناخت و نسبت عموم و خصوص مطلق را میان آنان برقرار ساخت. هایدگر (M. Heidegger) اما با طرح پرسش بنیادین از ذات هستی، حقیقت، انسان، زبان، هنر، و شعر به ویران سازی و بازخوانی تاریخ غرب مابعدالطبیعی پرداخته و ورطة باژگونگی بنیادها و نسبت ها را از طلیعة اندماج نخستین غفلت از حقیقتِ هستی و فقدان هستی شناسی در صورت بندی چیستی و هستی تا موضوعیت و موردیت نفسانی و حلول طبیعت انسانی در امر واقعی و تمامیت تسلیم وجود به موجود در قالب نیست انگاری، لایه برداری می کند و به نسبت تازه ای میان هستی، حقیقت، انسان، زبان، هنر، و شعر دست پیدا می کند.
گوهر دین و دینداری از منظر عرفان اسلامی (باتأکید بر رابطه آن با مراتب هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گوهر دین و دینداری» مسأله ای فلسفی- کلامی است که بستر آن مغرب و زمان رویش آن رنسانس میباشد. دو نظریه «تجربه دینی» و «حکمت خالده» از دیدگاههای مطرح در این زمینه اند. در نگرش اول گوهر دین، تجربه ای است که سبب میشود، فاعل آن تجربه، دیندار تلقی گردد و صدف مجموعه عقاید خواهد بود که با وصول به گوهر از آن استغناء حاصل میشود و در نظریه دوم دینْ دارای دو ساحت ظاهری و باطنی است و سطح باطنی آن توحیدی است که به صورت حکمت خالده در درون انسان تجلی نموده و صدف نیز سنت هایی هستند که رهنمون به سوی گوهرند. در عرفان اسلامی، دین حقیقتی واحد است که دارای تجلیات سه گانه ظاهری، باطنی و بطن الباطنی میباشد؛ لایه باطنی وحدت شخصیه و گوهر دین است و جلوه های ظاهری، اگر چه به عنوان صدف مطرح میشوند، اما رقیقه همان حقیقت باطنی است، پس هیچ گاه قابل زوال نخواهند بود. دینداری نیز حقیقتی سه لایه است که گوهر آن، شهود حق الیقینیِ توحید عرفانی است؛ بنابراین گوهر دین ودینداری بایکدیگر متناظرند.
نقش دین در اندیشه های هندی با تأکید بر دیدگاه ویویکاناندا
حوزه های تخصصی:
نقش دین در اندیشه هندی همواره مهم بوده است. انفصالی که در غرب میان دین و دانش های دیگر بشری ایجاد شد هرگز در هند تحقق پیدا نکرد. حتی امروزه نیز نقش دین را می توان در عرصه های مختلف مشاهده کرد و گرایش ها و تعلقات دینی در آثار متفکران معاصر هندی مشهود است. در میان متفکران معاصر هند، ویویکاناندا بیشتر و پیشتر از دیگران به عنصر دین توجه کرده است، به طوری که متفکران متأخر هندی از قبیل رابیندرانات تاگور، اوروبیندو، گاندی، و راداکریشنان و دیگران تحت تأثیر او بوده اند. او مرید راما کریشنا بود و اعتقاد داشت همه ادیان حقیقت واحدی را تعلیم می دهند. به نظر او کسانی که وجود دین را در زندگی ضروری نمی دانند بین حقیقت دین و یکی از وجوه آن تفاوتی قائل بوده و تحت ت أثیر « ودانتا » نیستند، یعنی دچار خلط کنه و وجه شده اند. او همچنین از پیروان مکتب اندیشه های شانکارا 1 قرار داشته است. در این مقاله با اشاره به نقش دین در اندیشه هندی، به معرفی آرای دینی او پرداخته می شود.
اصل خیر و رابطه آن با خدای خالق و صانع از دیدگاه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معانی حقیقت و راه های کشف آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بحث از معانی «حقیقت» در نزد مولوی می پردازد. در این مقاله از معنای حقیقت، فطری بودن حقیقت، معنای تحقیق، و نیز راه رسیدن به حقیقت از دیدگاه مولوی سخن به میان آمده و تلاش شده که دیدگاه وی در این خصوص تبیین گردد. نگارنده در این نوشتار کوشیده است روشن سازد که مولوی در مثنوی از تحقیق (حقیقت-جویی) معنایی خاص و جدید و به تعبیر بهتر، مکمل دیدگاه فیلسوفان و متکلمان مسلمان ارائه داده است. مولوی، محقق واقعی را کسی می داند که تحقیق باعث تحول روحی او شده باشد و در غیر این صورت، همچنان مقلّد خواهد بود نه محقق. نگارنده ضمن معرفی محدودیت های کشف حقیقت، راه های رسیدن به آن را نیز بیان می کند.
سعادت و معنا در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نگاه ابن عربی، معرفت کشفی نسبت به حقیقت که علم همراه با ایمان نیز خوانده میشود، چنان اصالتی دارد که شرط لازم و کافی برای سعادت به شمار میرود. با این حال، ابنعربی از سعادت دیگری نیز سخن میگوید که همگانی است. وی که عقیده دارد سعادت و شقاوت خالص مربوط به آخرت است، شقاوت اخروی را موقت و بر اساس رحمت الهی، منتهی به سعادت میداند و باور دارد که جهان برای سعادت به وجود آمده است و به این غایت دست خواهد یافت. از آراء او دربارهی سعادت بر میآید که احساس رضایت نسبت به زندگی و به عبارت دیگر، احساس سعادت مستلزم معرفت قلبی است که ارزش زندگی را نیز آشکار میکند و در عین حال، غایت سعادتمندانهی انسان، ابزاری بودن زندگی او برای دستیابی به غایت الهی را منتفی میسازد .
هنر؛ تنها راه نجات (نگاهی به فلسفه هنر هایدگر و نسبت آن با اندیشه متفکران مسلمان)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این «زمانه تنگدستی» که انسان با بهره گیری از تکنولوژی مدرن، انسانیتش در حد سیطره بر طبیعت تنزل یافته، مارتین هایدگر، هنر را تنها راه رهایی برای خروج از بحران مدرنیته معرفی می کند. هنر _ به معنایی کاملاً متفاوت و نامتعارف_ نقش و جایگاه ویژه ای در تفکر این فیلسوف آلمانی دارد. هنر در معنایی وجودشناختی عبارت است از انکشاف حقیقت و حقیقت، ظهور و انکشاف وجود است. از نظر هایدگر، هر هنری در ذات خود شعر است و شعر وسعتی به بلندای زبان دارد. زبان نیز در این فلسفه، تفسیری انتولوژیک دارد و محل ظهور وجود و حقیقت است.
این مقاله، با تلاشی برای فهم و روایتی ساختاری از رساله «سرآغاز اثر هنری» هایدگر آغاز می گردد و در پایان با پرداختن به ماهیت هنر و زیبایی و بررسی منشأ آن از دیدگاه برخی متفکران مسلمان، بر آن است که نشان دهد افق اندیشه هایدگر در باب هنر برای شرق اسلامی، چندان غریب و دور آشنا نیست.
ابن تیمیّه و انکار «مجاز» در قرآن
حوزه های تخصصی:
چکیده : در ادبیّات و اصول فقه، نشان داده شده است که الفاظ براى رساندن معانى، به دو شکل استعمال مى شوند: حقیقى و مجازى. عموم دانشمندان مسلمان این تقسیم بندى را قبول کرده اند و استعمال مجاز در قرآن کریم را نیز پذیرفته اند. در برابر، گروهى از عالمان مسلمان با استعمال مجاز در قرآن، مخالفت کرده اند و گروه سوم، تقسیم بندى الفاظ را به حقیقت و مجاز، از اساس، باطل دانسته اند. ابن تیمیه در شمار گروه سوم است. در این نوشتار، پس از یادکرد تعریف حقیقت و مجاز و بررسى قول مشهور در این باره، ادلّه موافقان این تقسیم بندى و آمدن مجاز در قرآن، نقل و تحلیل شده و سپس، اشکالات عمومى مخالفان و پاسخ آنها آورده شده و پس از آن، اهمّ اشکالات ابن تیمیه به تفصیل، تبیین و نقد شده است.
سلفیان و انکار مجاز در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
کاربردهای مجازی یکی از کارکردهای رایج زبان است. شناخت این کاربردها، از کلیدهای فهم متون مقدس می باشد. در فهم قرآن، شناخت این گونه کاربردها از اهمیت بسیاری برخوردار است و بدون تشخیص آنها برداشت های ناصوابی از آیات قرآن حاصل می شود. سلفیان با تأکید بر فهم ظاهرگرایانه، وجود مجاز در قرآن را انکار کرده اند. در این مقاله ضمن نقل آرا و سخنان آنان در این زمینه، به نقد و بررسی دیدگاه آنان می پردازیم و نشان می دهیم که پارادایم «حقیقت و مجاز»، قرن ها الگوی رایج و غالب در فهم قرآن بوده است و پارادایم های پیشنهادی آنان ـ نظیر «مشترک معنوی» و «اسلوب»ـ هیچ گاه چنان نبوده است و نمی تواند جانشین مناسبی برای آن الگوی مسلط باشد. علاوه بر این، ادعاهای آنان با حقایق تاریخی سازگار نیست و خود نیز در این گونه دعاوی به تناقض گویی دچار شده اند.
نظام معنا و معرفت از دیدگاه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سید حیدر آملی دیدگاه خود در باب معرفت شناسی را بر وجودشناسی تثلیثی قرار داده و با طرح مباحث تثلیث در معرفت شناسی، به یک نوآوری دراین باره دست زده است.
از مهم ترین نکاتی که علامه سید حیدر در معرفت شناسی بر آن تکیه کرده اینکه، ایشان همواره معرفت را یک حقیقت واحد می داند که دارای سه مرتبه اصلی است که این مراتب نیز به صورت تشکیک است. وی از این نکات کمک می گیرد تا نزاع ظاهری فهم های متفاوت در حوزه عرفان، ازجمله نزاع بین صوفی و شیعه را برطرف نماید.
علامه سید حیدر تثلیث هایی را در باب معرفت شناسی با عناوین خاصی چون «شریعت، طریقت و حقیقت»، «رسالت، نبوت و ولایت»، «اسلام، ایمان و ایقان» و «وحی، الهام و کشف» مطرح می کند و با بسط کلام و دقت کافی و اندیشه ناب، درباره آن به سخن می پردازد. بدیهی است تثلیث در باب معرفت، مبتنی بر تثلیث در وجودشناسی اوست. در این نوشتار به تحلیل و بررسی نگاه تثلیث گونه او در باب معرفت شناسی پرداخته و به کلید حل تفاوت در فهم ها و معرفت ها اشاره خواهیم کرد.
مبانی رویکرد ذهنیگرا در تفسیر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رویکرد ذهنی گرا، بر دخالت عناصر ذهنی در تفسیر تأکید دارد و بر آن است که قبل از تفسیر، معنای متن، وجود خارجی ندارد. بهترین راه مواجهه با پیامدهای نادرست رویکرد ذهنی در تفسیر متون دینی، بررسی مبانی معرفت شناسی و نظری آن است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی ارتباط آن را با سه مقولة محوری؛ «حقیقت»، «زبان» و «روش» نشان می دهد. طبق رویکرد ذهنی، حقیقتی به معنای مطابقت وجود ندارد یا نسبی است؛ روشی برای نیل بدان وجود ندارد و زبان حکایت گر از واقع نیست. بر این اساس تفسیر به معنای دستیابی به حقیقت از طریق زبان و روش ممکن نیست. درحالی که بر پایة اصول عقلایی، حقیقت به معنای ویژگی قضیه؛ زبان به عنوان ابزار ابراز معنا؛ و روش به عنوان راه وصول به آن، شالودة تفسیر متون را شکل می دهند.
نسبت انسان و حقیقت از منظر فیلسوفان مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره مدرن بهلحاظ معرفتشناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند و از دیگر سو انسان توانست محور و ملاک فهم و تفسیر حقیقت گردد. در واقع در این دوره خودبنیادی معرفتشناختی انسان نقش بسیار مهمی در نگاه به کل هستی دارد. دکارت با محوریت اندیشه کوژیتو، روش ریاضی و عقلگرایی، و ملاک تصورات واضح و متمایز، کانت با مقولات پیشین، انقلاب کپرنیکی، محوریت عقل انسانی در اخلاق و دین، نیچه با تمرکز بر اراده معطوف به قدرت، ارزشگذاری مجدد و نهیلیسم، و سارتر با نشاندن انسان بهجای خدا در سیر تکاملی تدریجی، در خودبنیادی معرفتشناختی و محوریت انسان در فهم یقین و حقیقت نقش زیادی داشتند. نتیجه این نظام فکری، بدفهمی یا غفلت از امور ماورای طبیعی، دین و اخلاق و محدود کردن انسان به تمشیت حیات دنیوی بود.
مقایسه معنای زندگی از دیدگاه محمدتقی جعفری تبریزی و فریدریش نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدتقی جعفری تبریزی معتقد است تنها کسی می تواند طعم واقعی معنای زندگی را بچشد که از خود طبیعی فاصله گرفته و به خود حقیقی نائل آید. او با الگو قرار دادن مذهب، عقل و فطرت آگاه، به معرفی حیات معقول میپردازد و زیستن در حیات معقول را زیستن در حیات معنادار میداند. اما فریدریش نیچه نظریه نیستانگاری - خلق ارزشهای جدید و جایگزین کردن آنها بهجای ارزشهای گذشته - را در چهار عرصه مهم زندگی انسانها بیان می کند: 1. نیستانگاری در قلمرو حقیقت؛ 2. نیستانگاری در قلمرو دین؛ 3. نیستانگاری در قلمرو زندگی زاهدانه؛ 4. نیست انگاری در قلمرو اخلاق متداول. نیچه انسانی را که با توجه به نظریه «اراده معطوف به قدرت» و بنابر توانمندی ها و استعدادهای درونی خود و بدون تبعیت از آرمان های از پیش طراحی شده رفتار کند، «فراانسان» مینامد. اراده قدرت در اندیشه نیچه، انسان را به نهایت توان خواهی می رساند.
چیستی حقیقت عرش در قرآن کریم و تحلیل دیدگاه مفسِّران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی «عرش» و مسائل مرتبط با آن همواره دغدغه بسیاری از قرآن پژوهان بوده است. منشأ آن آیاتی است که به صراحت از عرش و استواء خداوند بر عرش و مسائل ناظر بر آن سخن گفته است. این امر کنجکاوی اندیشمندان دینی به ویژه مفسِّران قرآن را برانگیخته است که حاصل آن به وجود آمدن دیدگاه های گوناگون درباره عرش است. مقاله حاضر در تلاش است «چیستی عرش» و مسائل مرتبط با آن را نخست از منظر آیات قرآن بررسی نماید و آنگاه به تبیین و بررسی مهم ترین دیدگاه ها در این خصوص بپردازد. از میان دیدگاه های پنج گانه قرآن پژوهان درباره عرش، دیدگاه پنجم افزون بر روشمندی و جامعیت، می کوشد تا با حفظ ظاهر آیات از هرگونه تکلّف مضِّر و تحمیل رأی بر آیات اجتناب ورزد و در عمل تفسیری روشن از مجموعه آیات را ارائه نماید. از نظر این دیدگاه، عرش مرکز و جایگاه عینی و حقیقتی از حقایق هستی است که زمام تدبیر امور جهان با همه کثرت و تنوّع، در آنجا مجتمع و سامان یافته و از آنجا به سوی هستی صادر می شود.
مقاله به زبان فرانسه: اتوفیکسیون دوبروفسکی یا تخیل در خدمت حقیقت اتوبیوگرافی (Autofiction doubrovskienne ou fiction au service de la vérité autobiographique?)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ای که دنیای ادبیات معاصر فرانسه در حوزه ی اتوفیکسیون با آن مواجه است، ریشه در دو مورد دارد: از سویی منتقدان در ارائه ی تعریف واحدی از این مفهوم به نقطه ی اشتراک نمی رسند و از دیگر سو در آثار نویسندگان فعال در این زمینه هم مشابهت و یکسانی به چشم نمی خورد. به عنوان مثال، در حالی که سرژ دوبروسکی (Serge Doubrovsky) بر لزوم پرداختن به واقعیت در اثر تأکید می کند، نویسندگان دیگری همچون ونسان کولونا (Vincent Colonna) و ژرار ژنت Gérard Genette))، وجود عنصر تخیل )فیکسیون( را در اتوفیکسیون ضروری می دانند. بنابراین، مشکل به جایگاه تخیل در اتوفیکسیون برمی گردد. در پژوهش حاضر برآنیم تا به بررسی نقش تخیل در آثار دوبروسکی بپردازیم و تلاش خواهیم کرد پاسخی برای این پرسش بیابیم که آیا تخیل، نویسنده را از مفهوم حقیقت دور می سازد یا بر عکس به تحکیم جایگاه این مفهوم در اثر کمک می کند.
ذات انگاری دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ذات انگاری دین، در صدد است تا با انواع رویکردهایی که از موضع ناظر بیرونی و نگاه تحویلی، به درک ناقص و ناتمامی از دین رسیده و دین پژوهی را در مسیر ناصوابی قرار داده است به محاجه بپردازد. این تلاش اولاً با واکاوی دقیق مفهومی، و نشان دادن تمایز میان «ذات» با «ماهیت» و «حقیقت» و ثانیاً با وارسی مبنا و مدعای مخالفین ذات انگاری دین در سه دستة «ملحدان»، «روشن فکران دینی» و «جامعه شناسان» و آشکارساختن سهو و خطای آنان و بالاخره با بیان دلایلی ناظر به اقتضائات «معرفت»، «دین» و «فهم دین» به انجام رسیده است. مبنا و منطق ما در این احتجاجات، براهین عقلی است و ارجاعات لازم به آرا و مکتوبات مدعیان
دفاع از حقیقت (نقد و بازسازی الگوی حقیقت در عصر مدرن و تأثیر آن در فلسفه سیاسی از دیدگاه هوسرل و اشتراوس((مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوسرل و اشتراوس دو فیلسوفی هستند که درصدد اصلاح تفکّر فلس فی و به تبع آن فلسفه سیاسی برآمده اند؛ امّا علی رغم اشتراک نظر در هدف و مبانی، چگونه و چرا هوسرل را در صف خط شکنان مبارزه با فلسفه متافیزیکی به اصطلاح سنّتی و اشتراوس را در نقطه مقابل او و رهبر فلسفه گرایی سنتی و محافظه کارانه به شمار می آورند؟ مطابق با روش اندیشه شناختی توماس اسپریگنز، هر چند این استاد و شاگرد آلمانی تبار، دارای دغدغه ای مشترک در باب افول تفکر حقیقت جوی فلسفی اند اما درک متفاوت آن ها از ریشه های این بحران و نیز تصوّر حالت کمال مطلوب، مختوم به فلسفه-های سیاسی متفاوت و بسا متضاد شده است. برخلاف هوسرل که نوعی اصالت انسان و تفاهم بین الاذهانی را بستر فکری و فرهنگی طرح خود؛ یعنی پدیدارشناسی قرار می دهد، اشتراوس از سرشت طبیعی امور سیاسی و محکوم بودن فلسفه سیاسی به قواعد خارج از کنترل انسان سخن می گوید. در نتیجه از پدیدارشناسی هوسرل گونه ای فلسفه سیاسی پسامتافیزیکی منتج می شود، که امور سیاسی را در بطن زندگی روزمره و تعاملات و تفاهمات اجتماعی و تاریخی می یابد؛ اما اشتراوس با تکیه بر فلسفه سیاسی کلاسیک، محتاطانه به دنبال پاسخ گویی به سوالات بنیادین و فراگیر سیاست، در ضمن کاوش مستمر و فروتنانه در برابر سرشت امور سیاسی است.