مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
حقیقت
هیدگر در کانون فلسفه قاره ای قرار دارد. وی همچنان که در آثار فلسفی خود، سعی در گذشت از متافیزیک دارد؛ در رساله سرآغاز اثر هنری نیز سعی دارد از هنر و سنت زیبایی شناسی که به باور وی دارای مبانی متافیزیکی است، گذر کند. هیدگر با استفاده از روش پدیدارشناسی- هرمنوتیک که از ویژگی های بارز تفکر وی است به تأمل دربارة ذات هنر و اثر هنری می پردازد و در این راستا با بررسی مفاهیم چیز، ابزار، حقیقت، عالم، زمین و شعر که تلقی ما از هنر و اثر هنری بر این مفاهیم استوار است، تلقی های رایج و مشهور دربارة هر یک از این مفاهیم را نقد می کند و در پایان بیان می دارد که ذات هنر شعر است. در این مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا گرداوری شده به ارزیابی رویکرد متفاوت هیدگر به هنر و مؤلفه های آن و ارتباط آن با شعر می پردازیم.
الگوی مابعدالطبیعی سازی در تطور تاریخی دیدگاه مفسران در تفسیر «الله نور السموات و الارض»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اطلاق نور بر خدا در آیه 35 سوره نور مسأله ناسازگاری آن با تنزیه الهی را به میان آورده است. مسأله این تحقیق بررسی تاریخی دیدگاه مفسران جهت کشف الگویِ تطور دیدگاه ها و مبانی آنها است. مفسران تا قرن 5 مسأله ناسازگاری را با تفسیرهای مجازانگارانه و استعاره نگر حل کرده اند. تلاش برای تفسیر حقیقیت انگارانه اطلاق نور بر خدا از قرن پنجم با آراء کسانی مانند ثعلبی و عبدالقاهر جرجانی آغاز می شود. این تلاش به دست مفسران عرفانی و فلسفی مشرب چون غزالی، میبدی، سهرودی، ابن عربی و ملاصدرا مبانی هستی شناختی می یابد. مدل رایج در تفسیر حقیقت انگارانه، مابعدالطبیعی سازی مفهوم نور است. در این فرآیند، با تحلیل مفهوم عرفی نور به دو بخش هسته -معنای حقیقی- و پوسته – معنای ظاهری- مفهوم آشکار بودن و آشکار کردن غیر، به عنوان مفهوم اصلی و هسته ای نور دانسته می شود. بر این اساس دایره شمول مفهوم حسی گسترده تر می گردد و شامل دیگر مصادیق اعم از حسی و غیر حسی می شود. در گام بعد، حقیقت نور دارای مراتب لحاظ می گردد و خدای متعال به عنوان بالاترین مرتبه نور مطرح می شود که دیگر مراتب در نسبت با او مجازی بیش نیستند. در این پژوهش با مطالعه تاریخی تفسیر صدر آیه نور می توان به مراحل تکامل فرآیند مابعدالطبیعی سازی مفهوم نور دست یافت.
خوانش عرفانی از امر سیاسی در الهیات مسیحی معاصر؛ با تأکید بر اندیشه اریک وگلین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن اخیر، زمانة استیلای تفکر پست مدرن در ساحت فلسفه و الهیات غرب است. همان گونه که در مدرنیته، مرجع حقیقت با انفصال از عالم متافیزیک در عقل خودبنیاد انسان قرار داده شد، بنیاد اندیشه و الهیات پست مدرن مسیحی، بر نفی وجود هرگونه حقیقتی در جهان و انفصال زندگی سیاسی اجتماعی، از عرصه الهیات و عالم متافیزیکی صورت گرفت. طرح مفهوم «الهیات سیاسی» که با اشمیت آغاز شد، نشانی از توجه مجدد متألهان غرب، به نقش دین در عرصه سیاسی اجتماعی است. اریک وگلین نیز با خوانش جدید از مفهوم «حقیقت»، به اندیشه ورزی در این زمینه پرداخته است. وگلین را می توان از قائلان به پیوند میان الهیات، عرفان و سیاست دانست. او مفهوم حقیقت را بنیاد فلسفه خویش قرار دارد. مسئله این نوشتار، این است که وگلین، چه فهم تازه ای از نسبت میان الهیات و امر سیاسی ارائه می دهد؟ به نظر می رسد، وگلین با نقد روایت مدرن و پست مدرن ، بنیاد نظم سیاسی را در پیوند با حقیقتِ متکی بر وحی و اتصال متجدد به عالم متافیزیکی و عرفانی قرار می دهد.
تأثیر اصالت وجود بر «حدّ تام» دراندیشة فلسفی ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملّاصدرا معتقد است که «وجود» یگانه امر حقیقت ساز است. این عقیده ملّاصدرا که «اصالت وجود» نام دارد، مبنای فلسفة او را تشکیل می دهد و حتّی بر مبحث «ماهیّت و احکام آن» تأثیر می نهد. پذیرش تأثیرپذیری مبحث ماهیّت و مباحث مرتبط با آن از اصالت وجود́ لازمه هایی، از جمله تأثیرپذیری حدّ تام از اصالت وجود، را در پی می تواند داشت که ضعف ها و اشکال های حد ّتام منطقی را ندارد. در این مقاله، با روشی توصیفی- تحلیلی، امکان تأثیرپذیری حدّ تام از اصالت وجود، به عنوان امر نشان دهندة حقیقت اشیاء را با تکیه بر این فرضیّه ها نشان داده ایم که «حقیقت در فلسفة ملّاصدرا با وجود معنا می یابد و حد نیز که منعکس کنندة حقیقت اشیاء است، قطعاً از وجود تأثیر می پذیرد»، «در فلسفة ملّاصدرا صورت به تنهایی تمام حقیقت شیء واقع می شود و حدّ تام در فلسفة او به منعکس کردن صورت تغییر خواهد یافت» و «در فلسفة ملّاصدرا پایة حد، یعنی ماهیّت، محفوظ مانده و با اجزای مادّه و صورت ظهور کرده است». تأثیرگذاری اصالت وجود بر حدّ تام́ نتایجی، از جمله تحوّل معنای حدّ تام از وجه منطقی اش و گستردگی فایدة حدّ تامّ فلسفی نسبت به حدّ تامّ منطقی، را در پی دارد
واکاوی تحول مفهومی فلسفه سیاسی بر اساس دو مؤلفه حقیقت و قدرت در اندیشه اشتراوس، آرنت و فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون تقریرهای گوناگونی در باب ماهیت فلسفه سیاسی عرضه شده است و پنداشت واحدی در باب سرشت فلسفه سیاسی در میان متفکران وجود ندارد. مقاله حاضر نیز درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان وجود تعبیرها و پنداشت های متفاوت در باب چیستی و ماهیت فلسفه سیاسی را توضیح داد؟ فرضیه این مقاله آن است که دگرگونی و تحول معنایی مفاهیم بنیادین حقیقت و قدرت در چارچوب الگوهای متفاوت پارادایمی و نسبت متفاوتی که ذیل پارادایم های گوناگون میان دو مفهوم یادشده برقرار می شود، سبب شکل گیری تعبیرهای گوناگونی در باب ماهیت فلسفه سیاسی شده است. جستار حاضر کوشیده تا با اتخاذ رویکرد متن گرا و با سود جستن از تحلیل مقایسه ای، ماهیت فلسفه سیاسی را در پرتو دو مفهوم بنیادین حقیقت و قدرت از جنبه انضمامی در اندیشه اشتراوس، آرنت و فوکو تحلیل کند. با این هدف، نشان داده ایم که در اندیشه اشتراوس، وجود حقیقتی استعلایی مفروض دانسته شده است. در اینجا قدرت، ابژه فلسفه سیاسی تلقی می گردد و فلسفه سیاسی به مثابه دانشی عقلی در نقش گفتارهای حقیقت ظاهر می شود. اما «آرنت»، حقیقت را از حیطه امر استعلایی به درون حوزه عمومی و حیطه مفاهمه بین الاذهانی می کشاند. بنابراین قدرت با سیاست گفت وگویی پیوند می خورد و فلسفه سیاسی از حیطه فعالیت صرف ذهنی به حیطه کنش عملی کشانده می شود. در اندیشه «فوکو» اما قدرت به مثابه پدیده ای مویرگی در پس هر معرفت سیاسی نهفته است و فلسفه سیاسی در نقش ابزاری در خدمت توجیه مناسبات قدرتی عمل می کند که معطوف به برساختن یک رژیم حقیقت است.
از ایدئولوژی تا گفتمان: سوژه، قدرت و حقیقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) پاییز ۱۳۹۵ شماره ۷۴
111 - 148
حوزه های تخصصی:
با اوج گرفتن مباحثات و مجادلات ناشی از چرخش پسامدرن و رواج رهیافت های پساساختارگرایی و پسامارکسیم در ادبیات علوم اجتماعی، مفاهیم ایدئولوژی، هژمونی، گفتمان، سوژه، قدرت و مقاومت به پرکاربردترین و مناقشه برانگیزترین مفاهیم در حوزه مطالعات سیاسی و اجتماعی بدل شدند. دستاورد این منازعات فکری شکل گیری طیف وسیعی از نظریات و تفاسیر در مورد این مفاهیم بود. به فراخور، در سال های اخیر نیز گرایش و علاقه فراوانی در فضای فکری جامعه ما به ویژه در قالب رواج نظریه و روش تحلیل گفتمان ایجاد گردیده است. لیکن، در مواردی مشاهده می شود که این مفاهیم بدون توجه به مبانی و آگاهی از تشابهات و تمایزات نظری و مفهومی میان آن ها استعمال می شود. بر همین اساس، در این مقاله تلاش گردیده است با اخذ رویکردی تحلیلی و انتقادی تشابهات و تمایزات این مفاهیم در میان دیدگاه مهمترین نظریه پردازن این حوزه همچون مارکس، آلتوسر، گرامشی، فوکو و لاکلائو و موفه مورد مطالعه و تبیین قرار گیرد. نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر این نکته است که هر یک از مفاهیم فوق در نظریه های مختلف معنای متفاوتی می یابند؛ لذا محققان باید پیش از کاربست هر یک از مفاهیم فوق با مشخص نمودن نوع رویکرد نظری مورد نظر خود مفاهیم را در معنای مناسب به کار گیرند. چرا که مفهوم سنتی ایدئولوژی و هژمونی دارای بار ارزشی بوده و مبتنی بر وجود حقیقت استعلایی است. در حالی که تحلیل گران گفتمان منکر وجود حقیقت اند و معتقدند که این گفتمان ها هستند که به تعریف حقیقت می پردازند.
گستره معنایی «رب» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اسمای الهی که بعد از اسم جلاله «الله»، بیشترین کاربرد را در قرآن دارد، واژه «رب» است. این واژه در قرآن از معانی مختلفی برخوردار است که در فرهنگهای لغت عربی، تنها به برخی از معانی آن اشاره شده است. در این مقاله به بررسی آیات قرآن و سیاق آنها در این خصوص پرداخته می شود، تا معانی مختلف این واژه و مشتقات آن در قرآن کریم استخراج گردد. با بررسی آیات پی می بریم این واژه در اکثر موارد در معنای خداوند متعال و در موارد اندکی در معنای غیر خداوند استعمال شده است. واژه «رب» و مشتقات آن، در 10 مورد در قرآن کریم، در معنای غیر خداوند استعمال شده است: ارباب، ربائب، بت، ستاره، ماه، خورشید، ملک، فرعون، ربانیّون و ربانیّین، و ربیّون. در بقیه موارد، در معنای خداوند به کار رفته است که معانی آن با توجه به آیات مرتبط از این قرارند: خالقیت، احیاء، اماته، هدایت تکوینی، هدایت تشریعی و رحمت. بنابراین می توان برای واژه «رب» و مشتقات آن در قرآن کریم، دو معنای محوری «خداوند» و «غیر خداوند» را در نظر گرفت. استعمال این واژه در معنای خداوند، ما را به گستره معنایی این واژه می رساند، به طوری که تمامی معانی ذکر شده در این واژه نهفته است و در هریک از آیات، با توجه به سیاق، بر یکی از معانی آن تأکید شده است. اما استعمال این واژه در معنای غیر خداوند، به معنای در نظر گرفتن بخشی از معنای حقیقی واژه است.
تبیین دیدگاههای انتقادی امام خمینی در استفاده از روش فلسفی در علم اصول(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۲)
111 - 139
حوزه های تخصصی:
رشد هر دانش از جمله علم اصول که از مهم ترین ابزارهای استنباط محسوب می شود، علاوه بر نوآوری نیازمند نقد و اصلاح مداوم آن دانش است و نوآوری و نقد علم نیز تنها با حرکت بر اساس مبانی روش شناختی آن علم میسر است. یکی از معضلات علم اصول در دو قرن اخیر، خلط روش تحقیق در فلسفه به عنوان یک علم حقیقی با روش تحقیق در علم اصول به عنوان علمی اعتباری است. حضرت امام خمینی از اصولیانی است که با تمام توان به نقد روش شناختی این آمیخت نادرست پرداخته است. پژوهه فرارو در همه آثار اصولی ایشان (شامل چهارده جلد آثار دست نگاشت و تقریرات شاگردان) استقرا کرده و انتقادات ایشان را در این زمینه گردآوری و در تحلیلی آماری مشخص کرده نقد حضرت امام در این مسئله متوجه مرحوم آخوند خراسانی است. همچنین در این تحقیق، مبانی نظری الگوی روش شناختی یادشده تبیین و به برخی اشکالات وارد بر ایشان در این موضوع نیز پاسخ داده شده است.
هیدگر و منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
5 - 27
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که هیدگر از همان سال های اوّلیّه تحصیل دانشگاهی خود و بعد از آن در سال های تدریس به آن پرداخته است مسأله منطق است. البته هر کجا او از منطق سخن می گوید منظورش منطق فرادادی (سنّتی) است و نه منطق ریاضى- سمبلیک که اصطلاحاً به آن منطق جدید مى گویند. آنچه او درباره منطق جدید گفته و نوشته است بسیار کم و غالباً همراه با توصیفاتی منفى است. در منطق فرادادی (سنّتی) نیز او به دنبال دستیابی به روش هاى درست فکرکردن و رسیدن به استدلال ها و استنتاجات درست نیست. اینکه آیا قیاسى درست ساخته شده است، یعنى نتیجه به درستى از مقدّمات به دست آمده است، پرسشى است که به صورت جملات آن قیاس و نسبت صورى میان آنها مربوط مى شود. اعتبار استدلال، ربطى به مضمون جملات ندارد. منطق به نزد او نخست با سخن و به تبع آن با حقیقت سر و کار دارد. بر خلاف قول شایع که گزاره را جای صدق/ حقیقت می داند هیدگر آن را مبتنی بر گشودگی (Erschlossenheit) دازین می داند. بر اساس گشودگی دازین است که اصولاً مواجهه با موجود ممکن می شود. بنابر این بازسازى مفهوم حقیقت، به نظر هیدگر، نباید محدود به تحلیل هاى صورى از ساختار جمله باشد، بلکه باید نحوه عمل انضمامى و زنده اى که با آن به چیزها نسبتِ صدق/ حقیقى مى دهیم نیز مدّ نظر قرار گیرد.
نقش پدیدارشناسی روح هگل درتکوین جامعه شناسی معرفت مانهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
89 - 103
حوزه های تخصصی:
هگل سیر تحول روح را باتحول در آگاهی حسی، خودآگاهی، عقل،روح، دین وعلم مطلق تشریح می کند. در این مسیر آگاهی به روش دیالکتیکی دربستر تاریخ حرکت می کند. لذا معرفت امری تحولی، خود یابنده و پویا تلقی می گردد. از سوی دیگر مانهایم معرفت را از منظری متفاوت در موقعیت های اجتماعی آن مورد توجه قرارمی دهد. به نظر او توجه به مبنای وجودی معرفت، آن را از ناب و ایستا بودن خارج و در بستر اجتماعی قرار می دهد.براین اساس می توان گفت هگل معرفت را دربستر تاریخی و مانهایم آن را دربستر اجتماعی قرارمی دهند و از معرفت شناسی مرسوم در عصرخود فراترمی روند. این مقاله بانگاهی به رویکرد پدیدار شناسی هگل می کوشد تاثیر پذیری مانهایم از وجه نظرات مزبور را مورد توجه قراردهد. به عبارتی مفهوم معرفت نزد مانهام چه نسبتی با ویژگی های شناخت فلسفی هگل دارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد مانهایم با طرح مفاهیم اساسی هم چون تاریخ، ایدئولوژی، آگاهی کاذب، کنش وکردار، کلیت، معرفت وحقیقت که درسیر تکوین جامعه شناسی او نقش مهم دارند ازپدیدارشناسی روح هگل تاثیر پذیرفته است. بدین ترتیب می توان گفت مانهایم مفاهیم هگلی آگاهی و دانش را درحیطه جامعه شناسی معرفت خود بسط وتوسعه داده است.
بررسی انتقادی نسبت سعادت گرایی و استادپذیری در اندیشه کریشنا مورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه های بنیادین کریشنا مورتی به مثابه اندیشه ای که می توان باورهای او را بر مبنای آن سامان داد در این عبارت خلاصه می شود که حقیقت، نامتناهی و بی حد است؛ ناگزیر نمی توان آن را در قالب معین و به گونه ایدئولوژیک تبلیغ کرد. بر همین اساس، مسئله این مقاله بررسی و تحلیل انتقادی این ادعا خواهد بود و به این منظور نخست در مقام بررسی محتوا، این ادعا را در قالب دو گزاره بررسی خواهیم کرد: 1. اگر حقیقت، ماهیتی یکسره نامتناهی دارد، ناگزیر هیچ گونه راهی به سوی آن وجود ندارد؛ 2. از آن روی که مسیر معینی برای رسیدن به حقیقت وجود ندارد، ناگزیر نمی توان حقیقت را در قالب توصیه استاد و به گونه ایدئولوژیک تبلیغ کرد. سپس در مقام تحلیل انتقادی این دیدگاه، از دو منظر سخن خواهیم گفت: نخست در مقام بررسی ماهیت سعادت گرایی؛ به این معنا که لایتناهی بودن حقیقت و تأکید بر کسب سوبژکتیو آن، مستلزم انکار نقش استاد نیست؛ و دیگری بیان پارادوکس نهفته در ادعای مورتی؛ بدین عبارت که این ایده جامع نفی و اثبات بوده و تشبه امر (خَلط مبحث) نیز در آن رخ داده است.
پنداره گرایی ارزشی در فلسفه نیچه (بازنگری تقریری از ندیم حسین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
389-409
حوزه های تخصصی:
به نظر نیچه هر فرهنگی و هر شکلی از زندگی در هر سطحی که باشد، در تحلیل نهایی بر اساس قسمی توهم بنیاد شده است، خواه آن فرهنگ فرهنگ سقراطی باشد، یا آپولونی یا تراژیک. در روزگار مدرن نیز ما همچنان برای اینکه نیروی محرک فرهنگ را در اختیار داشته باشیم به توهم ها نیاز داریم. اما در همینجا دچار پارادوکس، پارادوکس توهم های روراست، شفاف یا آگاهانه می شویم. پارادوکس ما در اینجا این است که آگاهی و خودآگاهی روزگار مدرن بی مبنایی و ناراستی همه توهم های تاریخِ گذشته امان را برای ما برملا ساخته و ما فهمیده ایم که هر گونه ارزش یا باور ارزشی چیزی بیش از شکلی از توهم نیست. اکنون پرسش این است که چگونه می توانیم با توهم هایی زندگی کنیم که می دانیم توهم هستند. توسل نیچه به هنر و کندو کاو در نحوه فراهم آوردن توهم های روراست و آگاهانه از سوی هنر، به همین جهت است. بنا به یک تفسیر، هنر جایی است که در آن یاد می گیریم چگونه با توهم های آگاهانه و در قالبی پنداره گرایانه زندگی کنیم. هنر جایی است که ما در آن از زندگی کردن با توهم ها لذت می بریم و ما به عنوان آزاده جانان آینده و فرماندهان ارزش های نوین، می بایست از این لحاظ از هنر تقلید کنیم و شاعران زندگی خویش گردیم. مقاله حاضر به تقریر و بازنگری این خط فکری و تفسیری آنگونه که ندیم حسین مطرح ساخته می پردازد و نشان می دهد که چگونه پاسخ نیچه را می توان در قالب پنداره گرایی ارزشی فهمید و تفسیر کرد.
تربیت عارفانه نزد محقق اردبیلی بیدگلی (عالم و عارف و شاعر شیعی سده 11)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روزگار صفوی، حکومت و برخی متشرعان بانفوذ، متعصب و قشری موجب طرد و انکار بسیاری از فرقه های تصوف گردیدند و ناگزیر شکل خانقاهی تصوف با محدودیت و گاه ممنوعیت روبرو گشت و به صورت گرایش های ذوق مندانه عرفانی و سلوک زاهدانه فرصت بروز یافت. نوشته های صوفیانه نیز با توجه به چگونگی نشو و ارتقای تصوف و یا قوت و ضعف آن در زمان ها و مکان های مختلف و همچنین میزان توجه و اقبال عامه و خاصه به تصوف و متصوفه، در قوس های صعودی و نزولی بر یک سامان نبود. میرزا محمد محقق اردبیلی بیدگلی از علما و عرفای سده یازدهم هجری قمری است. اطلاع ما درباره او بسیار اندک است. این مقاله در جهت معرفی مشرب دینی و افکار و آراء عرفانی میرزا محمد بن سلطان محمد اردبیلی معروف و متخلص به محقّق اردبیلی بیدگلی عالم، شاعر و عارف شیعی سده یازدهم هجری است؛ در مجال کوشیده ایم تا اطلاعاتی نادر و البته نو را از خلال نوشته های وی برکشیم و هرچند مختصر به بوته نقد نیز بگذاریم و چهره دینی و مذهبی وی را با چهره عارفانه اش بسنجیم. بنای ما در این پژوهش بر آثار خطی و چاپی موجود در کتابخانه های مدرسه سلطانی کاشان، آیت الله مرعشی و دانشگاه تهران است
مجاز عقلی؛ مجاز یا حقیقت با رویکرد آمیختگی مفهومی در گفتمان قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه آمیختگی مفهومی، در برنامه های تحقیقاتی ژیل فوکونیه و مارک ترنر ریشه دارد. این نظریه نتیجه بسط قالب نظری فضاهای ذهنی است. اصل سخن فوکونیه و ترنر آن است که ساختن معنی صرفاً از ترکیب معانی قبلی یا برقراری نگاشت هایی میان آن ها صورت نمی پذیرد، بلکه ساختن معنی، ساختاری نوظهور دارد که از ترکیب و ادغام عناصری تشکیل می شود که به طور مشخص در هیچ یک از درون دادها دیده نمی شود. بر این اساس، هدف جستار حاضر این است که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به رویکرد زبان شناسی شناختی نشان دهد که چگونه نظریه آمیختگی می تواند تحلیل مجاز مفهومی، به ویژه نوع عقلی آن را دقت بخشد و تقابل برداشت مفسرین سنتی و شناختی را از مجاز تبیین نماید. مهم ترین رهیافت های این جستار نشان می دهد که کاربست نظریه آمیختگی می تواند ابعاد پنهان تعبیرهای زبانی و عناصر خیالی زبان قرآنی را آشکار سازد. همچنان که آمیختگی های مفهومی قرآن در زمینه پدیده های طبیعی نشان می دهد که چگونه قرآن مناسب ترین زمینه های مادی و عینی را برای تبیین حقایق عقلی و معنوی به کار گرفته است. افزون بر این تعابیر آمیختگی موجود در قرآن کریم، تعابیر اصیل و منطقی به حساب می آیند که با توجه به مفهوم سازی ذهنی آن ها نه تنها مجاز نیستند، بلکه یک حقیقت عقلی به شمار می آیند.
خوانش الن بدیو از پل قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۰
165-183
حوزه های تخصصی:
فلسفه و الهیات سیاسی معاصر از جنبه های مختلف به خوانش دوباره ی پل رسول دست زده اند. اما نزد بدیو این توجه در مواجهه با وضعیت بیمار فلسفه ی معاصر و تبدیل شدن آن به سفسطه صورت می گیرد و پل به عنوان پادفیلسوف، الگوی فلسفه وکسی که به پرسش معاصر از «شرایط تحقق یک تکینگی کلی» پاسخ می دهد، برای بدیو اهمیت می یابد. در این مقاله چرایی و چگونگی اهمیت پل برای بدیو مورد بررسی قرار می گیرد و با تأمل در جزئیات خوانش بدیو از پل(بازفعال کردن پل) رهیافت بدیو به مسائل و اهداف فلسفه ی رخداد آشکار می شود. بدین ترتیب توجه بر تفسیر پل به عنوان بخشی از پروژه ی فلسفی رخداد بدیو مسیر فهم اندیشه ی بدیو را هموار می کند. از سویی دیگر با این نمونه از تاریخ مسیحی روشن می شود که چگونه بدیو حقیقت را به سیاست پیوند می زند و فیگور سیاسی رخداد را بازآفرینی می کند.در پایان انتقاداتی که به خوانش بدیو از پل قدیس وارد شده و بیشتر از جانب الهی دانان است، مورد بررسی قرار گرفته و به آن ها پاسخ داده می شود.
انگیزه های سیاسی تفکر فلسفی رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۰
185-205
حوزه های تخصصی:
رورتی با به چالش کشیدن کل سنت فلسفی غرب که به عقیده او باعث دوگانه انگار ی های مختلف بیفایده نظری در طول تاریخ فلسفه شده است،درصدد است در بستر"فرهنگ رستگاری بخش ادبی"به ساختار شکنی مسائل مختلف فلسفه و رفع این دوگانه انگاریها مبادرت ورزد.به عقیده او فیلسوفان سنتی با باور به واقعیت های فراانسانی و فراتاریخی به انسان ها به مثابه خادمان و کاشفان آن واقعیت بیرونی نگاه می کردند.اما رورتی با ایجاد خط انشقاقی میان حوزه ی خصوصی وحوزه ی عمومی می خواهدسهم و دخالت فیلسوفان را در ارائه دیدگاه های نظری و فلسفی مشخص کند و ادعا کند حوزه سیاست نیازی به آن ندارد که مبانی خود را از معیارهای فردی حوزه ی خصوصی کسب نماید؛چیزی که زمینه بلندپروازیهای متافیزیکی فیلسوفان را فراهم میآورد.به منظور مقابله با چنین تفکری،رورتی به جای مفهوم سنتی حقیقت(مفهوم حقیقت به مثابه محور اندیشه سنت فلسفی)،بحث همبستگی را پیش می کشد؛یعنی توافق بر سر مسائل گوناگون که نتیجه ی نگاه پراگماتیکی ما به امور و متاثر از هنجارهای جامعه ی خاص و استفاده ابزاری ما از واژگان ها است.به عقیده رورتی انسانها با خلق واژگان جدید که ابزارهای سازگاری با زیست بوم هستند درصدد ایجاد همبستگی هرچه بیشتر و به تبع در مسیر جامعه ای عدالت محور و آزاد و به دور از هر گونه تبعیض و رنج گام برمیدارند.در چنین جامعه ای است که حقیقت خود را از طریق پویایی های آن جامعه نشان خواهد داد.فرض ما اینست که اندیشه ی فلسفی(یا به تعبیر بهتر،پسافلسفی)رورتی پیش از هر چیز در راستای یک اندیشه ی سیاسی و اتخاذ رویکرد شووینیستی اوست.به عبارت دیگر، مهیا ساختن زمینه برای برقراری یک جامعه ی لیبرال-دموکرات باعث اندیشه های فلسفی وی شده است.
حقیقت و اراده معطوف به قدرت به منزله هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح می گردد. تفکر نیچه پیام آور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینه های ظهور معنای تازه ای از مفاهیم شناخت و حقیقت را فراهم ساخته است. نیچه با بازگشت به سپهر اندیشه یونان باستان و با عنایت به مفهوم صیرورت و شدن، شناخت را کوبیدن مُهر اراده معطوف به قدرت بر واقعیت می داند و به تبع آن حقیقت نه دیگر چون امری ثابت و مطلق که چونان وجهی تولیدی، متکثر و به مثابه افسانه ای سودمند از جهت رفع امورات انسانی و با عملکردی تنظیمی تلقی می گردد. اراده معطوف به قدرت در مقام هنرمند با بازگشت به طبیعت، چیرگی بر خود و با قدرت آفرینش گری خویش بر نیهیلیسم فائق آمده، عناصر سازنده حیات و زندگی را قوام می بخشد و به زندگی آری می گوید. حقیقت در چنین معنایی چیزی جز اراده معطوف به قدرت نیست.
آثار دنیوی تقوا
منبع:
مطالعات دین پژوهی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳
75 - 87
حوزه های تخصصی:
تقوا از مباحث اخلاقی و تربیتی است که با آن، ارزش و شخصیت انسان نزد خداوند بیشتر میشود. نوشتار حاضر با بهرهگیری از منابع اخلاقی، آثار دنیوی تقوا را بررسی کرده و در این راستا به تعریف و حقیقت انواع تقوا و همچنین آثار دنیوی تقوا اشاره میکند. تقوا، یعنی حفظکردن خویش از عذاب الهی با اطاعت از اوامر خدا و ترک نواهی. تقوا چند نوع است مانند تقوای روحی، قلبی، فکری و لفظی. بیاعتنایی به ثروت، رفع فقر و ذلت، در امانماندن از وسوسههای دشمنان، نجات از سختیها، گشایش کارها، وسیله روزی حلال و... از آثار دنیوی تقوا است.
متافیزیکِ وجود، در مقدمه ی شرح قیصری بر فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
7-22
حوزه های تخصصی:
همواره یکی از مهمترین دغدغه های اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تأمل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی می کردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدی ترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسیِ مکتب ابن عربی در سایه ی وجودشناسی آن، امکان پذیر است. قیصری در مقدمه ی شرح خود بر فصوص الحکمِ ابن عربی، وجود را چونان حق و حقیقت قلمداد می کند و تلقی متافیزیکیِ سنتی از وجود صرفاً چونان کلی ترین و انتزاعی ترین مفاهیم را نمی پذیرد بلکه علاوه بر این، وجود را واقعی ترین حقیقت و معنی بخش همه ی موجودات تلقی می کند. از سوی دیگر، این حقیقت، یعنی وجود، را نه محدود به طور عقل و ظرف وجود ذهنی می داند و نه صرفاً متعین در ظرف وجود خارجی، بلکه آن را فراتر از طور عقل و ظرف ذهن دانسته و بر این باور است که وجود چونان حق و حقیقت، جز برای خداوند، بر کسی معلوم نیست. در جستار حاضر، بر آنیم تا با توجه به نوشته های عرفانی قیصری بویژه در مقدمه ی شرحش بر فصوص الحکم ، به تبیین های متافیزیکیِ او از وجود و تلقی اش از آن، به مثابه حق و حقیقت توجه کنیم و نشان دهیم که نظام وجودشناسانه ی قیصری در تلقی خاصی که از وجود ارائه می کند، به مانند دیگر عرفای مسلمان، چون ملاصدرا، از نظام متافیزیکیِ سنتی، بویژه در قالب ارسطوییِ آن، فاصله می گیرد.
نقد و بررسی تعاریف کنایه در (عربی و فارسی)
حوزه های تخصصی: