مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۱.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ذهنیت
حوزه های تخصصی:
رابطه سوژه و قدرت یکی از موضوعات محوری در مطالعات فرهنگی است. در سنت مطالعات فرهنگی، حداقل دو نوع نگاه به این رابطه دیده می شود. در رویکرد اول این رابطه جبری و یک سویه است. بر اساس این رویکرد، ذهنیت سوژه ها به نحوی موفق توسط گروه های قدرتمند جامعه شکل می گیرد. اما در رویکرد دوم رابطه یاد شده باز است به طوری که سوژه ها امکان مقاومت در برابر معانی مرجح گفتمان های حاکم را دارند، لذا، باز تولید امری از پیش معین نیست. در این مقاله نشان داده می شود که هر دو رویکرد گرفتار نوعی جزم اندیسی اند. رویکرد اول بازتولید ایدئولوژیک و رویکرد دوم مقاومت سوژه های اجتماعی را امری مسلم پنداشته اند. ادعای این مقاله آن است که هر چند رابطه گفتمان های قدرت و سوژه ها رابطه ای یک سویه نیست اما مفهوم دسترسی گفتمانی، حداقل در شرایط برخی جوامع نظیر جامعه ایرانی بسیار اساسی است. به عبارت دیگر، فارغ از دغدغه های نظری، باید رابطه میان گفتمان های حاکم و سوژه ها را به نحوی مورد آزمون قرار داد.
مفهوم مقولة وجه در زبان روسی و مقایسة آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساسا وضعیت اندیشه در زبان شناسی، متکی بر دو رویکرد است: عملکردی و تطبیقی. هدف دنبال شده در این کار تحقیقی، معرفی یک رشته مسایل مربوط به نمایان سازی تشابه و اختلاف وجه در زبان روسی و فارسی می باشد. فقط در صورت رویکرد تطبیقی در زمینه مطالعه مقوله وجه در زبان های روسی و فارسی که اجازه تعیین وجوه تشابه و تضاد را می دهد، می توان پدیده های نامحسوس را در زبان های اشاره شده، نمایان ساخت. در زبان روسی معاصر، معمولا وجه را به سه گروه اخباری، امری و التزامی تقسیم می کنند و هم چنین این گروه ها به دو گونه مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شوند. به عقیده زبان شناسان، مقوله وجه عبارت است از هسته مقوله عملکردی - معنایی ذهنیت، که شامل ابزار برابر دستوری بیان رابطه گفته با واقعیت است. در دستور زبان فارسی از زبان فارسی به عنوان زبانی تحلیلی با عناصر صرفی یاد می شود. اگر چه برخی از دستورنویسان زبان فارسی، مقوله وجه را به بیش از سه دسته هم تقسیم می کنند، اما بسیاری از آن ها مقوله وجه را (همچون در زبان روسی) به سه دسته به عنوان وجوه اصلی، تقسیم می کنند و وجه دعایی به عنوان وجه غیر مستقل، فقط در ادبیات کلاسیک مشاهده می شود.
نمایش احساسات، بازداری از نمایش احساسات
منبع:
رسانه جهانی ۱۳۸۷ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
"موضوع مطالعه در نمایشگاه ساموئل بکت، خود را مینمایاند. در این نمایشگاه، اثر بکت به نام ”فیلم“ نمایش داده میشود. ”ویدئو“ و ”محاکمه“ در کنار ”فیلم“، زنجیره روایی این مقاله را شکل میدهند. ویژگی مشترک این ژانرها، ابهام در کیستی ابژه و چیستی ذهنیت است: موارد تاثیر گذار بر خودآگاهی به عاملیت سیاسی و احساس مسئولیت سیاسی. بکت در فیلم خود به دیدگاه تصاویر سه گانه دلوز نزدیک میشود؛ دلوز معتقد است که سه نوع تصویر مختلف به نامهای تصویر درکی، تصویر احساسی (عاطفی) و تصویر عمل، در سینما وجود دارد که تماشاگر و کاراکتر با هم در تمام این تصاویر حضور دارند. تصویر احساسی، ابزار مفیدی برای توجیه فیلم ”ویدئو“ ساخته استان داگلاس است. این فیلم نوعی بازسازی فیلم ”محاکمه” اورسن ولز است که براساس اثری از فرانسیس کافکا، ساخته شده است. عناصر بسیاری ""ویدئو"" را به ""فیلم"" مربوط میکند، اثر داگلاس سلسله ارتباطاتی با اثر بکت بر قرار می کند و در نتیجه، قرار گرفتن این عناصر مشابه میان این دو فیلم، نوعی ""تاریخ غیر متعارف"" از دو فیلم، در دو زمان متفاوت را ارائه میکند. از سوی دیگر، ولز که با رسانه بصری کار میکند، قهرمان کافکا را بازسازی میکند و آن را تجسم میبخشد. در حالی که بکت از شخصیتش، شخصیت زدایی میکند، حمایت داگلاس از فیلم ولز، نشانگر علاقه او به کشف رابطه میان تجسم و شخصیت است.
در عین حال، این هنرمندان، شکی سیاسی از هنر را ایجاد میکنند. این فیلمها نمونههایی از هنر سیاسیاند که نشان میدهد، چگونه یک هنر سیاسی می تواند به تلههایی که انتقاد از ایدئولوژی را میکشند، وابسته نباشد. هنر تاثیرگذار سیاسی، عاملیت را به بیننده وام میدهد.
فیلمهای مورد مطالعه در این مقاله، تقریبا صامت و بیواژهاند. البته گفتگوهای زیادی در فیلم رد و بدل میشوند. درواقع، با نمایش بصری واژهها، نقش زبان تغییر میکند. زبان بصری فیلم به مثابه چیزی بیش از ابزاری صرف برای تک خطی بودن و انسجام روایت، کانون توجه و اعتبار قرار میگیرد. این مقاله میکوشد تا عاملیت، درک ایدئولوژیک و تعهد در فیلمساز و تماشاگر رسانه فیلم را بازپردازی کند.
"
ابعاد کاربرد شناختی گذشته دستوری در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"مفهوم ’اشاره‘ (deixis) موضوعی بسیار مهم در کاربرد شناسی زبان محسوب می شود که توجه محققین فراوانی را در حوزه های مختلف از جمله فلسفه، مردم شناسی، و زبان شناسی بخود معطوف داشته است. با این وجود، باب پژوهش درباره آن همچنان گشوده مانده است. مهمتر اینکه تاکنون مطالعه جدی پیرامون پدیده ’اشاره‘ در زبان فارسی انجام نگرفته است. از آنجایی که زمان های دستوری مطلق (absolute tense) یکی از مقوله های ’اشاره‘ محسوب می گردند، مطالعه حاضر سعی دارد با تمرکز بر روی دو کاربرد نشاندار زمان دستوری گذشته زبان فارسی (یعنی کاربرد گذشته برای بیان آینده متقن و کاربرد گذشته برای بیان الزام و هشدار) ابعاد اشاره ای و ذهنی آنها را تشریح و تحلیل نماید. به عبارت روشن تر، استدلال مقاله حاضر این است که تنها براساس دو اصل کابرد شناسی زبان یعنی پدیده ’اشاره‘ و ’ذهنیت‘ می توان کاربرد زمان گذشته را برای بیان مفهوم آینده حتمی و الزام توجیه نمود. نویسنده این مقاله علاوه بر استدلال های معناشناختی و کاربرد شناختی، گاهی اوقات از تحلیل های اجتماعی و فرهنگی نیز کمک گرفته است.
"
عینیت و جایگاه آن در مطالعات تاریخی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
عینیت یکی از مسایل مطرح شده در فلسفه علم تاریخ است که در قرون اخیر نظر فیلسوفان و مورخان را به خود جلب کرده است. اختلاف نظر آنان بر سر این مساله باعث شکل گیری دیدگاه های متفاوتی گردیده است. قبول یا رد عینیت در تاریخ پژوهشگر تاریخ را ملزم به پاسخگویی به سوالاتی در این زمینه می کند. نظر به اینکه تعدادی از فیلسوفان و پژوهشگران تاریخ این موضوع را پیچیده ترین و گیج کننده ترین مباحث فلسفه علم تاریخ شمرده اند، متاسفانه با گذشت سال ها، هنوز هم پژوهشگران تاریخ با همان عنوان از مساله عینیت یاد می کنند. مقاله حاضر ضمن رد این دیدگاه، درصدد آن است که با نگاهی جدید به عینیت، جایگاه آن را در مطالعات تاریخی مورد بررسی قرار دهد و به موانع دست یابی به آن بپردازد.
بررسی مفهوم ذهنیت در افعال وجهی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق مطالعه مفهوم ذهنیت در دو فعل وجهی «باید» و «توانستن» در زبان فارسی و همچنین بررسی مفهوم گوینده محوری در مقابل محتوا محوری در این حوزه می باشد. در مقاله حاضر ضمن ارائه شواهدی از گویشوران بومی زبان فارسی مفهوم ذهنی بودن دو فعل وجهی «باید» و «توانستن»، پدیده تعدد معنا با توجه به جنبه های معناشناختی و کاربردشناختی این افعال و همچنین دلیل همگرایی صوری معانی الزامی، پویایی و معرفتی در این دو فعل وجهی را مورد مطالعه قرار داده ایم. نتیجه این مطالعه حاکی از این است که مرز بین عینیت و ذهنیت در افعال وجهی کاملاً مشخص نیست و این دو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. به علاوه، درک جامع و کامل مفهوم عبارات وجهی محصول یکپارچگی عناصر بافتی و دانش دایره المعارفی ما از جهان پیرامون می باشد و نهایتاً اینکه اشتقاق معنای معرفتی از معنای الزامی تنها با معیارهای معناشناختی مبتنی بر شرایط صدق امکان پذیر نیست بلکه جنبه های کاربرد شناختی نظیر تضمن گفتگویی نیز در این فرایند نقش دارند.
عینیت در تاریخ
حوزه های تخصصی:
در این گفتار پس از اشاره به قلمرو مباحث فلسفه علمی، حصرگرایی روش شناختی و پیامدهای آن از جمله نفی اعتبار و عینیت از شاخه های علوم انسانی، مورد توجه قرار گرفته است. سپس به تردیدها و شبهاتی پیرامون عینیت در تاریخ و تاریخ نگاری پرداخته شده و تلقی معاصر از علم به عنوان زمینه ساز این نوع تردید ها و شبهه ها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و روشن گردیده است که تلقی آنان از استقراء و عینیت با تعصب و افراط درآمیخته و آن گونه که تصور می شود هیچ علمی عینی نیست. سپس به چگونگی دخالت ذهنیت و التزام شخصی در قلمرو علوم اجتماعی و تاریخ اشاره شده در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که تاریخ نیز مانند دیگر علوم در برزخی از عینیت و ذهنیت قرار دارد هرچند در رتبه دیگر علوم نیست
ذهنیت دانش آموزان در میانه گفتمان خانواده و مدرسه (مطالعة موردی: دانش آموزان دختر شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاشی است برای فهم ذهنیت سوژههای اجتماعی (دانشآموزان) در میانة گفتمانهای مختلف مؤثر (خانواده و مدرسه). پیشفرض مقاله این است که این دو نهاد همسو نیستند، بلکه در سطح اهداف و عملکرد با هم متفاوتاند. در این تحقیق، با روشی تجربی تقاطع این گفتمانها در مدرسه بررسی میشود. به این منظور با 30 دانشآموز، 5 نفر از اولیای مدرسه و 15 نفر از والدین مصاحبة کیفی انجام شده است. میتوان دید که دو گفتمان خانواده و مدرسه در 4 مؤلفة تحصیل، مذهب، پرورش سیاسی و انضباط در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. هر کدام دانشآموز را در تملک خود میداند و سعی میکند در زمان و مکان تحت سیطرة خودش، به ذهنیت دانش آموزان مطابق با آرمانهای خویش شکل دهد. بدین ترتیب گاه در سطح اهداف و گاه در سطح عملکرد بین آنها تنش وجود دارد. این تنش موجب میشود هویت دانشآموز به مواضع گوناگونی فراخوانده شود. مهمترین علت تفاوت مدرسه و خانواده در درجة استقلال آنها از گفتمان دولت است.
شناسایی نگرش بانوان ورزشکار نسبت به حجاب در ورزش به کمک روش کیو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد کارآمدی روش کیو را برای شناسایی ذهنیت ها نسبت به موضوعی خاص در قالب یک مطالعه واقعی بیان کند. به این ترتیب، فرایند اجرای تحقیقی با روش کیو با استفاده از مسیر طی شده در این مطالعه شرح داده خواهد شد؛ بنابراین، خواننده با اصطلاحات مربوط به این روش و چگونگی اجرای تحقیق کیو آشنا خواهد شد. در این مطالعه، 20 بانوی ورزشکار مشارکت داشتند و در نهایت، دو ذهنیت نسبت به حجاب در میان آنها به دست آمد. برای توصیف این دو ذهنیت از 36 جمله کمک گرفته شده است که نگاه های مختلف را نسبت به حجاب از دیدگاه بانوان ورزشکار نشان می دهند.
پژوهشی زبان شناختی در اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم کار عبث و بیهوده در زبان روسی و مقابله آن با فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به موضوع اصطلاحات و تعبیرات با مفهوم «بیهوده سپری کردن وقت» و «سرگرم امور عبث بودن» نزد مردم ایران و روسیه پرداخته شده است. روشن است که بیهودگی در زبان و فرهنگ هر دو ملت ناپسندیده است. اصطلاحات، عبارات و ضرب المثل هایی را که دلالت بر این معنا دارند، در دو گروه بزرگ انجام کار بیهوده که با سختی همراه نباشد و انجام کار بیهوده که رنج و زحمت بسیار برای فاعل آن به همراه داشته باشد، تقسیم کرده ایم. در پاره ای از این عبارات مانند «مگس شمردن» در زبان روسی و «مگس پراندن» در زبان فارسی شباهت در اندیشه و ذهنیت هر دو ملت مشاهده می شود و در پاره ای چون «مثل سنجاب دویدن در چرخ» در زبان روسی و «مثل اسب عصاری» در ادبیات فارسی، هر چند هر دو بر یک معنا دلالت دارند، اما در آن ها پیرنگ های فرهنگی متفاوتی مشاهده می شود. در برخی از این اصطلاحات در محیط کلامی روسی، اسطوره های یونانی مانند «سیزیف» وارد شده است. اشعار شاعران ایرانی و ادبیات کلاسیک مانند داستان های کلیله و دمنه در فارسی و افسانه های کریلوف در روسیدر شکل گیری این اصطلاحات و تعبیرات در دو زبان مورد بررسی، نقش بسزایی داشته اند.
هدف این پژوهش، دریافت معانی مشترکی است که از طریق ضرب المثل ها القا می شود و نیز درک عناصر مهم زبانی که بخشی از فرهنگ مشترک را تشکیل می دهند و دریافتن اینکه آیا معانی مشترک و احیاناً کاربرد الفاظ و ابزارها و مصالح و مواد زبانی، برای بیان معانی مشترک در این دسته از اصطلاحات، مثل ها و ضرب المثل ها مصداق دارد یا نه؟
پست مدرنیسم و باز- اندیشی مفهوم جرم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقطه آغاز مسیرِ اندیشه کیفری است. درواقع ، تصویری که از جرم « جرم » ترسیم مفهوم
اختیار می شود، سایر مفاهیم بنیادین جرمشناختی (نظیر مجرم و علت شناسی) و نیز مفاهیم
بنیادین نظام سیاست گذاری کیفری (نظیر عدالت، جرمانگاری و پیشگیری) را صورت بند ی
می کند. به این دلیل، مقاله حاضر درصدد است مفهوم جرم را در چارچوب دو پارادایم متمایز
مدرنیسم و پست مدرنیسم به بحث گزارد. در این راستا، ایده محوری مقاله این است که اگر در
پنداشت مدرنیستی جرم با پیش فرض ماهیت عینی یا معنای ذاتی (از درون ) تصویر م ی شود ،
خوانش پست مدرن آن را با ماهیت ذهنی یا معنای اکتسابی (از بیرون) جایگزین می کند. جهت
شرح این ایده، ابتدا انگاره های پست مدرنیسم معرفی می شود. سپس پنداشت مدرنیستی از جرم
ارائه « جرم شناسی تأسیس ی » نقد و آسیب شناسی می شود و نهایتاً تعریف نوینی از جرم از منظر
می شود. به رغم اهمیت پیش گفته، این تقابل مفهومی جرم، ه یچ گاه در ادبیات جرم شناس ی
پارسی موردبررسی قرار نگرفته است.
Тень Востока на жизни и творчестве А.И. Куприна سایه شرق بر زندگی و آثار آلکساندر کوپرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع «کوپرین و مشرق زمین» بی شک یکی از موضوعات گسترده است. به همین دلیل در این پژوهش ما هدف خود را به آشکارسازی ریشه های شرقی اصل و نسب کوپرین محدود می کنیم که بر سبک نویسندگی او تأثیر گذاشته و بیانگر توجه به مضامین شرقی در آثار اوست. مادر کوپرین ریشه تاتاری داشت و او را به موضوعات شرقی علاقه مند ساخته بود. افسانه های شرقی، اسطوره ها و داستان های خانوادگی که کوپرین آن ها را در کودکی شنیده بود، بعدها با تغییراتی به موضوعات و چهره های پیچیده و درهم آمیخته آثار او تبدیل شدند. فرهنگ عامه شرق به کوپرین در حل مسائل زیبایی شناختی و فلسفی معاصر کمک کرد و برای خواننده، رمز معنویت ملی مشرق زمین را آشکار ساخت؛ این امر همچنین توجه کوپرین را به سمت ارزش های بنیادی معطوف کرد و تنوع زبانی را در آثار او با عناصر لغوی- معنایی، اصطلاح شناسی، سمبل ها، چهره ها و نقش مایه های مشرق زمین غنی ساخت.
تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فایرابند در آثار خود، ارجاعاتی به آثار مردم شناسان شهیر داشته است. بررسی این ارجاعات نشان از تاثیر تعیین کننده یافته های مردم شناختی بر فلسفه فایرابند دارد. این تاثیر به حدی است که فایرابند، روش مردم شناسی را به عنوان روش ایجابی مناسب برای مطالعه علم پیشنهاد می کند. توصیه این روش به معنای پذیرش ضمنی مقومات آن مانند تکثر، نسبیت، تفاوت در ذهنیت ها، قیاس ناپذیری فرهنگ ها و سنت ها و ...است.
در این مقاله ضمن بررسی ارجاعات فایرابند به مطالعات مردم شناختی، نشان خواهیم داد که فایرابند در چه موضوعاتی متاثر از یافته های مردم شناسی بوده است و چگونه این یافته ها را در فلسفه علم بازسازی نموده است. تلاش خواهیم کرد تا تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند را با تکیه بر مفاهیم واقعیت، ذهنیت، زبان، مشاهده مشارکتی و ...نشان دهیم.
جایگاه رسانه های جدید در تحولات اخیر خاورمیانه (مطالعه موردی کشور مصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با طرح این پرسش که جایگاه رسانه های جدید در تحولات اخیر خاورمیانه با تأکید بر تحولات انقلابی کشور مصر چه بوده است؛ این فرضیه را بیان می کند که رسانه های جدید با آغاز تحولات انقلابی، در اطلاع رسانی، سازماندهی و گسترش تحولات منطقه، چه در سطح منطقه ای و چه در سطح فرامنطقه ای نقش مهمی ایفا کرده اند. گسترش رسانه های نوین، آگاهی را در بین اقشار مختلف کشورهای درگیر منطقه؛ مانند کشور مصر بالا برده و بویژه توجه قشر جوان را به آنچه در اطراف آنها می گذرد، جلب کرده و به این ترتیب، فرایند تحولات منطقه را تسهیل و تسریع کرده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نحوه شکل گیری و گسترش تحولات منطقه خاورمیانه و شناخت نقش شبکه های اجتماعی و کانال های ماهواره ای در وقوع و تکوین انقلاب های عربی با استفاده از روش توصیفی تحلیلی بوده است. همچنین چگونگی استفاده از رسانه های اجتماعی (همچون فیس بوک، اینترنت و پیام دهی متنی) برای نیل به تغییر سیاسی در منطقه خاورمیانه، با تمرکز بر کشور مصر مورد بررسی قرار گرفته است.
شناسایی ذهنیت بینندگان سریال «کلاه پهلوی» با «روش کیو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، ذهنیت های گوناگون بینندگان سریال «کلاه پهلوی» درباره این سریال مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه که با روش کیو انجام شده است، 24 نفر از بینندگان سریال «کلاه پهلوی» مشارکت داشته اند و در نهایت، سه ذهنیت در این خصوص به دست آمده است. برای توصیف این سه ذهنیت از 43 جمله کمک گرفته شده است که نگاه های مختلف را نسبت به سریال «کلاه پهلوی» از دیدگاه بینندگان آن نشان می دهند. ذهنیت های اول و دوم، نگاه مثبتی به سریال کلاه پهلوی داشته اند، اما ذهنیت سوم افرادی را در بر می گیرد که نگاه آنان به این سریال، در مجموع انتقادی بوده است. در ذهنیت اول، یکی از جنبه های موفقیت آمیز سریال کلاه پهلوی را علاوه بر داستان پردازی، پرداختن به موضوع حجاب دانسته اند همچنان که در ذهنیت دوم نیز سریال کلاه پهلوی از منظر پرداختن به حجاب موفق تلقی شده است. ضمن آنکه در این ذهنیت، به آموزنده بودن این سریال از منظر تاریخی نیز توجه شده است. اما بیشترین جنبه انتقادی ذهنیت سوم در مورد سریال کلاه پهلوی، پرداختن به موضوع حجاب بوده است. چرا که این گروه معتقدند موضوع حجاب، دغدغه جامعه امروز نیست.
حقوق کیفری در سنجه جرم شناسی پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جرم شناسی پست مدرن شاخه ای از جرم شناسی انتقادی معاصر است که تحت تأثیر اندیشه های متفکران و فیلسوفان فرانسوی و آلمانی و جنبش پست مدرنیسم در دهه 1980 میلادی به وجود آمد. این جرم شناسی با الهام از آموزه های این اندیشمندان، قرائت جدیدی از حقوق کیفری ارائه داده و با تاکید بر ذهنیت، گفتمان و قدرت در علت شناسی جنایی، به رد علت شناسی های علمی می پردازد. جرم شناسی فوق با تکیه بر عوامل ساختاری بزهکاری یعنی نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و قومیتی و تاکید بر ایجاد گفتمان های جایگزین و صلح جویانه، تغییر و اصلاح ساختارهای غالب، در تحول نظریه های جرم شناختی، کیفرشناختی و فلسفه حقوق کیفری نقش مهمی ایفا کرده است. این رویکرد، علاوه بر نقد عملکرد نهادهای نظام عدالت کیفری، مفاهیم بنیادین حقوق کیفری و تفسیرهای کلاسیک و سنتی از آن را زیر سوال برده و جرم را ناشی از قطع گفتمان های غیرغالب و نابرابری در توزیع قدرت در جامعه می داند. این مقاله ضمن اشاره به ماهیت، اهداف و ویژگیهای جرم شناسی پست مدرن و تفاوتهای آن با جرم شناسی های دیگر، مفاهیم بنیادین حقوق کیفری را از دیدگاه این جرم شناسی مورد مطالعه و ارزیابی انتقادی قرار می دهد.
مفهوم واقعیت در نگرش ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
89 - 106
حوزه های تخصصی:
بررسی هر مفهومی در اندیشه ویتگنشتاین، ربط وثیقی به تاملات او درباره «زبان» دارد. بررسی مفهوم واقعیت نیز از این قاعده مستثنا نیست. به خصوص که واقعیت نزدیکترین مفهوم به زبان، به عنوان عنصر کلیدی در اندیشه ویتگنشتاین است و شاید بتوان سوال اصلی او را در هر دو دوره تاملاتش اینگونه صورت بندی نمود که «زبان چگونه واقعیت را برای ما بازمی نمایاند؟».<br /> در این مقاله تلاش کرده ام با اشاره ای مختصر به چارچوب فکری ویتگنشتاین، به نسبت زبان، ذهنیت(تفکر) و واقعیت بپردازم و با مقایسه ویتگنشتاینی که در رساله منطقی-فلسفی دیده می شود با ویتگنشتاین دوم که در پژوهشهای فلسفی بروز یافته است، به بازسازی مسیر رفته شده در رساله از واقعیت به نظریه ای در باب زبان پرداخته و در نهایت به این سوال بپردازم که آیا می توان از نظریه کاربردی معنا یا زبان به مثابه کاربرد به تصویری از واقعیت در اندیشه ویتگنشتاین متاخر رسید؟<br /> این مسیر به دو راهی واقع گرایی و ضدواقع گرایی ویتگنشتاین ختم می شود که به نظر می رسد هر دو تلقی در مورد ویتگنشتاین قابل تطبیق نیست و نوعی نسبی گرایی در مواجهه با مفهوم واقعیت را می توان در اندیشه ویتگنشتاین دید که تا حد زیادی معناشناختی و در لایه هایی نیز وجودشناختی است، اما هیچگاه به واقع گرایی حداکثری ختم نمی شود.
خوانش آثار «داریوش شایگان» بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت، تاکنون فراز و نشیب های زیادی را به خود دیده است. اندیشمندان ایرانی نیز مانند اندیشمندان غربی، تلاش فکری خود را معطوف به ارائه راه حلی برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت نموده اند. در پژوهش حاضر، به بررسی راه حل «داریوش شایگان» برای این مسئله پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا گونه های انسان شناختی ترسیم شده و به نمایش درآمده در آثار او مورد اشاره قرار گرفته اند. ادامه پژوهش به بازخوانی آثار شایگان بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش و به منظور روشن کردن راه حل او برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت اختصاص یافته است. سوژه بازیگوش، سوژه ای است که دوپارگی خود را می پذیرد و آگاهانه و بازیگوشانه آنها را به یکدیگر پیوند می زند. شایگان هر چند به ذهنیت، خودمختاری کامل نمی دهد، او را در کلیت نیز محو نمی کند.