مطالب مرتبط با کلیدواژه

خدای متشخص


۱.

مفهوم برهمن و خدای متشخص درفلسفه شانکارا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حقیقت برهمن آتمان خدای متشخص شانکارا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۴۴ تعداد دانلود : ۱۱۱۸
مفهوم برهمن (هستی محض یا خدای نامتشخص) و ایشوارا (خدای متشخص) از موضوعاتی هستند که ارکان اصلی متافیزیک شانکارا را تشکیل میدهند. شانکارا به این موضوعات از دیدگاه مکتب ودانتا پرداخته و سرچشمه اصلی این مکتب نیز در اوپانیشادهاست. این مکتب شارحان مشهوری دارد که هریک از آنها تفسیر خاصی از برهمن و خدای متشخص ارائه نموده اند و در میان آنها دیدگاه شانکارا و رامانوجا از اهمیت خاصی برخوردار است. در این نوشتار فقط به بررسی و معرفی آراء شانکارا پرداخته میشود، زیرا مکتب ودانتا بیشتر با نام او عجین است. برای روشن کردن ابعاد مختلف مفهوم برهمن و خدای متشخص به مسئله مایا و جیوا که مرتبط با بحث برهمن و ایشوارا است، نیز بنحو اجمال پرداخته شده است. شانکارا برهمن را عین هستی محض، آگاهی محض و بهجت یا وجد و شادی میداند. وی معتقد است که برهمن غیرقابل توصیف است و فقط میتوان او را از طریق صفات سلبی توصیف نمود، ولی بمحض اینکه انسان سعی میکند او را تحت مقولات عقلی قرار دهد و توصیف نماید، مایا باعث میشود که او متعین گردد و بصورت خدای متشخص جلوه کند. در متافیزیک شانکارا، عالم کبیر و عالم صغیر، مظاهر حقیقت واحدی هستند؛ یعنی حقیقت نهایی واحد است و از وجود واقعی برخوردار است ولی پدیده های عالم از وجود واقعی برخوردار نیستند و نسبت آنها به برهمن نیز مانند نسبت موج به دریاست. او همچنین مراتبی را برای برهمن و آتمان قائل است که هریک از این مراتب، قابل انطباق با یکدیگرند. در بالاترین مرتبه از این مراتب، عالم و معلوم، سوژه و ابژه، مدرِک و مدرَک متحد میشوند و حقیقت واحدی را تشکیل میدهند.
۲.

خدای متشخص و خدای غیرمتشخص از نظر علامه محمد اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اقبال لاهوری خدای متشخص خدای نامتشخص خود خود نامتناهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۷۱ تعداد دانلود : ۵۲۱
مقاله حاضر دیدگاه علامه اقبال لاهوری [i] را در باره خدا را مورد بررسی قرار می دهد. از نظر او خدا در اسلام هم بصورت متشخص و هم غیرمتشخص مطرح است و چنین تصوری از خدا هم تامین کننده نیاز متدین بوده و هم پاسخگوی کنجکاوی فکری فیلسوفان است. مک تاگارت متاثر از هگل حقیقت نهایی را مطلق می دانست و معتقد بود مطلق را نمی توان "من" یا "خود" نامید ولی اقبال با چنین نگاهی به حقیقت نهایی موافق نبود. اقبال همچنین به براهین سنتی اثبات وجود خدا اعتقادی ندارد،. او معتقد است که این براهین به انسان معرفتی درباره به خدا نمی دهند. در این خصوص او به حجیت شهود تاکید دارد و معتقد است همان طور که شهود می تواند ماهیت نفس و جهان را بر ما آشکار کند می تواند حقیقت خدا را نیز آشکار کند. تجربه شهودی طریقی است که برخی از فیلسوفان غرب مانند برگسون نیزکه هم عصر اقبال بود به آن تاکید داشت. اقبال این طریق را طریق قرآنی می داند و می کوشد آن را مستدل کند. اقبال در آثار خود از واژه ای بنام "خود" برای انسان استفاده کرده و از خدا نیز به عنوان " خود نامتناهی " یاد می کند که نسبتی با شهود دارند
۳.

نسبت مفهوم واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص و غیرمتشخص(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: واجب الوجود خدای متشخص خدای غیرمتشخص تصویر خدا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۲ تعداد دانلود : ۴۳۶
وجود اصولی همچون «تقسیم موجودات به واجب و ممکن در عین پذیرش اشتراک معنوی وجود»، «نیازمندی واجب الوجود به اثبات»، «اشتراک معنوی صفات واجب الوجود با صفات ممکن الوجودها»، «کاربرد محمول های مربوط به موجودات متشخص برای واجب الوجود»، «تلقی گفتاری از وحی»، و «تلقی شخص داشتن از خداوند در هنگام عبادت» از جمله شواهدی هستند که در آثار فلاسفه مسلمان بر متشخص بودن واجب الوجود دلالت می کنند. در کنار این شواهد، می توان مواردی را یافت که بر غیرمتشخص بودن واجب الوجود دلالت دارند. از جمله می توان به «نظریه فیض»، «بساطت محض واجب الوجود»، «غیرمتناهی بودن واجب الوجود»، «تنزیهی بودن سخن گفتن از خداوند» و «نفی وجود مستقل از معلول» اشاره کرد. کارکرد حداقلی شواهد دسته دوم در کنار شواهد متشخص بودن واجب الوجود آن است که نشان می دهند مفهوم واجب الوجود در فلسفه اسلامی از حیث دلالت بر خدای متشخص یا غیرمتشخص گرفتار ابهام است و نمی توان قاطعانه از تطابق واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص دفاع کرد. شواهد دسته دوم در کارکرد حداکثری خود می توانند نشان دهند که واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای غیرمتشخص تطابق دارد. در این مقاله کارکرد حداقلی شواهد غیرمتشخص بودن خداوند مد نظر است، هرچند که در خصوص کارکرد حداکثری این شواهد نیز توضیحاتی ارائه می شود.
۴.

خدای متشخّص در کشف الاسرار روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روزبهان بقلی کشف الاسرار تجلی حضور حقّ خدای متشخص

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۲ تعداد دانلود : ۵۲۰
خدایی که در عرفان، توسط عارفان مسلمان معرفی و تبیین شده است، دارای وجود و وحدت شخصی است. کشف الاسرار روزبهان بقلی شیرزای، درباره بیان مکاشفات او از تجلیّات و تمثلات حقّ در هدایت و کشش سالکان به سوی خویش است. روزبهان در این اثر، ظهورات و جلوات حقّ را بیان نموده است. هدف این پژوهش در پی پاسخ گویی به این پرسش هاست که روزبهان تا چه اندازه از اندیشه عرفا در خدای متشخّص پیروی کرده است؟ پیشینه معرفتی روزبهان در حوزه عرفان اسلامی، و آشنایی او با آیات و روایات، تا چه اندازه در شکل گیری مکاشفات او از خدای متشخّص مؤثر بوده است؟ اندیشه خدای متشخّص در کشف الاسرار، از نگاه معرفت شناختی چگونه قابل تحلیل است؟ نوشتار حاضر با روش تحلیلی توصیفی به نگرش این عارف، در رابطه با تجلّی خداوند و نحوه حضور او در جهان پرداخته است. خداوند برای هدایت و کشش روزبهان به سوی خویش به شکل خدای متشخّص و در قالب پیر و شیخ، چوپان، نوازنده، ترکان زیبارو، رقصنده، ساقی، مؤذن، قصاب، شیر، گل سرخ، نور، سنگ های قیمتی و خاص، تجلّی کرده است. نتایج به دست آمده، گویای آن است که روزبهان از اندیشه خدای متشخّص در سنت عرفا پیروی کرده و این تشخّص را در نمودها و گونه های مختلف بیان نموده است و قرآن کریم، روایات و عرفای گذشته در شکل گیری اندیشه او مؤثر بوده و از منظر معرفت شناختی، این اندیشه قابل توجیه است.
۵.

«وحدت وجود»، «وحدت شهود» و سخن گفتن از خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وحدت وجود وحدت شهود ابن عربی علاءالدوله سمنانی خدای متشخص

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۸ تعداد دانلود : ۳۳۶
یکی از مهمترین مباحث در فلسفه، کلام و عرفان اسلامی، بحث سخن گفتن از خداست. در این رابطه، «وحدت وجود» و «وحدت شهود» بعنوان دو نگرش به نحوه ارتباط بنده سالک عارف با خداوند و سخن گفتن از وی مطرح گشته اند. هر یک از ایندو دیدگاه نمایندگانی در سنت عرفان اسلامی داشته و هر کدام معتقدات خاصی در باب وحدت عارفانه دارند. در این نوشتار، ابتدا با طرح نظریه وحدت وجود (بر پایه آراء ابن عربی) و سپس وحدت شهود (بر اساس دیدگاه علاءالدوله سمنانی)، اختلاف آنها در باب وحدت مورد بحث قرار گرفته و سپس مفهوم «خدای متشخص» بعنوان یکی از استلزامات و معتقدات نظریه وحدت شهود، در مقابل خدای مطلق وحدت وجود، بررسی خواهد شد.
۶.

بررسی تصورات از خداوند در مثنوی بر مبنای استعاره های مفهومی مربوط به حق

کلیدواژه‌ها: مثنوی استعاره مفهومی حق خدای متشخص خدای نامتشخص

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۱۱۳
هنرمندان بزرگ در مواردی از راه تشبیه مفهوم خداوند را بیان می کنند، این تصاویر می توانند دربردارندۀ نگاه هنرمندِ متفکر نسبت به خداوند باشد. نظریۀ استعاره های مفهومی ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبه های پنهان این تصور و تصویر است. این پژوهش تلاش می کند استعاره های مفهومی به کار رفته دربارۀ حق را در مثنوی مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بررسی استعاره های مربوط به حق در مثنوی، از دقت نظر بیشتری برای یافتن تصویر و تصور حق در این اثر بهره مند است و می تواند زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا که در مثنوی متجلی شده است، برای ما روشن کند. ما برای رسیدن به نتایج منظم تر و روشن تر، از تقسیم بندی مصطفی ملکیان دربارۀ تصورات خداوند بهره گرفته و کوشیده ایم متشخص بودن و نامتشخص بودن آن ها را نیز بررسی کنیم. روش کار به این صورت بوده است که پس از استخراج استعاره های جزئی و شبکۀ مربوط به آن، استعاره های مادر را پیدا کرده ایم و سپس با تقسیم بندی ملکیان تطبیق داده ایم. این پژوهش نشان می دهد حق در مثنوی گاهی به صورت متشخص و گاهی نامتشخص آمده است. بیشتر تصویرهایی که مولوی از حق گزارش کرده، متشخص و انسان وار است. همچنین، مولوی از استعاره هایی «دوگانه» نیز استفاده کرده است که به خدایی اشاره می کنند که از یک نظر انسان وار و از نظر دیگر ناانسان وار است.    
۷.

خداناباوری یا روی دیگر خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خداباوری خداناباوری الحاد یکتاپرستی ایمان خدای متشخص

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۹۴
از موضوعات مهم در الاهیات و فلسفه، سخن در باب خداباوری و نقطه مقابل آن، یعنی الحاد است. خداناباوران با رد جهان بینی یکتاپرستی، ایمان و سرسپردگی به فرد یا چیزی، باور به خدای متشخص و نقش آفرین در هستی و زندگی انسان، باورها و قوانین قطعی و دگم، مناسک و شعائر توحیدی، جاودانگی طلبی و آرمان شهرگرایی ادیان توحیدی و ...، در صدد ارائه دیدگاهی مستقل و به دور از و بلکه در مقابل داشته های خداباوران هستند. در اینجا مسأله مهم این است که، آیا ملحدان و خداناباوران در ادعای استقلال خویش و دوری از خداباوری در جهان نگری، باورها و کارکردها حقیقتاً صادق هستند یا خیر. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی و با شواهد متعدد و البته تنها توسط بخشی از آنها، این ادعا که الحاد ایده ای کاملاً مستقل و متضاد و در مقابل خداباوری است، را به چالش کشیده، آن را ناراست دانسته است. شواهد و دلایل ما را به این نتیجه می رساند که الحاد ایده ای خام و ناپخته و غیرقابل دفاع و در بهترین حالت، یک کپی بردای ناشیانه و از سر استیصال از خداباوری است و بنابراین، دیدگاهی قابل دفاع و عمل نیست.