مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
وحدت شخصیه
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
وحدت یا کثرت هستی همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است که برای تبیین آن تلاشهای فراوانی انجام دادهاند. افلوطین از نظریه وحدت هستی جانبداری کرده است و از میان متفکران اسلامی میتوان به عرفای مسلمان به ویژه صدرالدین قونوی اشاره کرد که تبیین روشنی از وحدت ارئه دادهاند.
هدف از این نوشتار، یافتن شواهدی مبنی بر هماهنگی این دو نظام وحدتانگار، یعنی نظام فلسفی افلوطینی و عرفانی، میباشد. افلوطین همانند عارفان مسلمان معتقد است: «او» فوق هر تعینی است و به دلیل عدم تناهی و تمایز احاطی که دارد، در همه اشیا و در عین حال، ورای آنهاست. هستی در عین وحدت کثیر است و کثرات سایه و یا تجلّی حق هستند. توحید عرفانی و افلوطینی را نباید با پنتئیسم یکی شمرد. این مقال با رویکرد نظری و اسنادی به تحلیل موضوع مزبور در آثار عارفان مسلمان میپردازد.
عقل گریزی عرفان؟!
حوزه های تخصصی:
تجربه عرفانی به دلیل ژرفا و پیچیدگی مشهودات خود، پرسش هایی را فراروی فیلسوفانی که در وادی فلسفه عرفان گام نهاده اند، برانگیخته است. یکی از این پرسش ها، پارادوکسیکال بودن آموزه های عرفانی، همچون وحدت شخصیه وجود، است. عارفان گاه میگویند حقیقت هستی هم عین اشیاست و هم غیر آن. گاه از مشهودات خود چنین تعبیر میکنند: او هم واحد است و هم در دل کثیر حاضر بوده و کثیر است; هم متشخص است و هم نامتشخص; دلبر حقیقی در عین ظهور، باطن و در عین بطون، ظاهر است.
پرسش این است که آیا این احکام برآمده از شهود عارف، به راستی متناقض اند، یا ظاهری تناقض آمیز دارند و در ذات آن ها تناقضی وجود ندارد. اگر چنین تناقضی در ذات حقایق عرفانی و به ویژه وحدت شخصیه نهفته باشد، ناگزیر این آموزه ها با عقل سازگار نخواهند بود; زیرا بنیاد عقل با اصل عدم تناقض و اصل این همانی سامان مییابد. در این صورت، عقل نمیتواند در حوزه عرفان و حقایق خارجی آن گام نهاده، آنها را به نیکی بفهمد، و بر آنها استدلال کند. بنابراین، پرسش این است که آیا عرفان با عقل و فلسفه سازگار است؟ و به طور کلی عرفان عقل گریز است یا عقل پذیر؟
و.ت. استیس در فصل پنجم کتاب عرفان و فلسفه به این موضوع پرداخته است. این مقاله میکوشد تا دیدگاه آقای استیس را تحلیل، نقد و بررسی کند.
جستاری در مسئله تشبیه و تنزیه در کلمات ابن عربی و شارحان وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن کریم صفاتی به خداوند نسبت داده شده است که عینا در مورد مخلوقات نیز کاربرد دارد. بحث در مورد معانی این صفات و حقیقت آنها زمانی که در مورد خداوند به کار میرود، از دیرباز در بین دانشمندان اسلامی رواج داشته است. أخذ معنای ظاهری آیات، ذهن را به سوی تصویری انسان گونه و جسمانی از خداوند و تشبیه مطلق سوق میدهد و عطف نظر به جنبه های نقص و امکانی این صفات، زمانی که در مورد موجودات انسانی به کار میرود، انسان را به تنزیه مطلق ذات واجب تعالی از این صفات متمایل میسازد. در کنار این شیوه تنزیهی و تشبیهی صرف، طریق دیگری نیز در عرفان نظری مطرح است که با ابتناء بر نظریه وحدت شخصیه وجود و تمایز احاطی حقّ از مخلوقات، هم تمایز و غیریت حقّ تعالی و مخلوقات در این صفات را میپذیرد و هم عینیت آن دو در برخی مراتب تجلیات ذات حقّ را اثبات میکند.
این نوشتار با نگاهی به برخی مبانی معرفت شناختی و هستیشناختی این دیدگاه، به بررسی طریق جمع بین تشبیه و تنزیه که از سوی ابن عربی و شارحان وی عرضه شده، میپردازد.
گوهر دین و دینداری از منظر عرفان اسلامی (باتأکید بر رابطه آن با مراتب هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گوهر دین و دینداری» مسأله ای فلسفی- کلامی است که بستر آن مغرب و زمان رویش آن رنسانس میباشد. دو نظریه «تجربه دینی» و «حکمت خالده» از دیدگاههای مطرح در این زمینه اند. در نگرش اول گوهر دین، تجربه ای است که سبب میشود، فاعل آن تجربه، دیندار تلقی گردد و صدف مجموعه عقاید خواهد بود که با وصول به گوهر از آن استغناء حاصل میشود و در نظریه دوم دینْ دارای دو ساحت ظاهری و باطنی است و سطح باطنی آن توحیدی است که به صورت حکمت خالده در درون انسان تجلی نموده و صدف نیز سنت هایی هستند که رهنمون به سوی گوهرند. در عرفان اسلامی، دین حقیقتی واحد است که دارای تجلیات سه گانه ظاهری، باطنی و بطن الباطنی میباشد؛ لایه باطنی وحدت شخصیه و گوهر دین است و جلوه های ظاهری، اگر چه به عنوان صدف مطرح میشوند، اما رقیقه همان حقیقت باطنی است، پس هیچ گاه قابل زوال نخواهند بود. دینداری نیز حقیقتی سه لایه است که گوهر آن، شهود حق الیقینیِ توحید عرفانی است؛ بنابراین گوهر دین ودینداری بایکدیگر متناظرند.
نقش مربی در تربیت بر اساس مبانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از فراتحلیل هایی که درخصوص نظامات مختلف تعلیم وتربیتی مطرح می شود، مربی محور یا متربی محوربودن آنهاست. لذا پرسش اصلی ما در این پژوهش، بررسی امکان یا عدم امکان تربیت انسان بدون لحاظ مربی و یا میزان تأثیر و نقش مربی در تربیت انسان بوده است. اهمیت این موضوع از آنجاست که مسئله مربی محوری در بسیاری از الگوهای تربیتی انقلاب اسلامی از چالش های جدی محسوب می شود. در این پژوهش برآن بوده ایم تا با استفاده از دیدگاه های ملاصدرا در حکمت متعالیه تربیت انسان و الزامات این دیدگاه، نظر خود را درخصوص متربی یا مربی محوربودن تربیت اسلامی ارائه دهیم. درپایان، پس از گردآوری اطّلاعات و با بررسی آثار صدرالمتألهین و شارحان معاصر به روش کتابخانه ای و تحلیل آن براساس روش استنتاجی که ازطریق سه روش برهانی بدان دست یافتیم، این است که براساس مبانی حکمت متعالیه، نظام تربیتی انسان گرایش به متربی محوری داشته و مربی، شرط لازم تربیت نمی باشد، گرچه نقش تسهیل گری و بسترسازی وی نفی نمی شود. این رهیافت ما را بر آن می دارد تا انحصار الگوهای تربیتی در سبک های مربی محور را ازبین برده و در کنار آن به سراغ سایر الگوهای تربیتی برویم.
بررسی هستی شناسی قوه خیال از منظر حسن زاده آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
117 - 134
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی قوه خیال و اثبات کارکردهای ادراکی آن، یکی از اساسی ترین معضلات علمی در علم النفس فلسفی است و هر یک از مکاتب مشاء و اشراق و حکمت متعالیه، رویکردهای متفاوتی درباره تجرد یا مادی انگاری خیال، مدرک بودن و ماهیت صور خیالی برگزیده اند. در مقاله حاضر، هستی شناسی خیال از دیدگاه حسن زاده آملی بررسی شده است. خیال در دیدگاه وی، صرفاً در قوه ای باطنی که حافظ صور باشد، محدود نمی شود و متأثر از مبنای وحدت شخصیه، محدوده ای فراتر از تعاریف رایج مشائی و صدرایی دارد. ابعاد ماهوی خیال و کارکردهای این قوه نیز متأثر از این نوع نگاه، متمایز از سایر دیدگاه ها است. در دیدگاه ح سن زاده آملی ، فاعلیت قوه خیال در پرتو مقام انشائی آن معنا می یابد که بدون دریافت های شهودی حاصل نمی شود. تبیین مقام انشاء اسمایی این قوه، از اساسی ترین کارکردهای خیال از نگاه او است. در دیدگاه وی، صور خیالی موجود در عالم خیال نفسانی با عوالم ماورایی رابطه ای دوسویه دارد.