احمدرضا معتمدی

احمدرضا معتمدی

مدرک تحصیلی: استادیار دانشکده رادیو و تلویزیون، دانشگاه صدا و سیما

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۲ مورد از کل ۱۲ مورد.
۱.

پیش ساختارهای فلسفی منازعه مونتاژ و میزانسن و رهیافت های پارادایم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میزانسن مونتاژ شکل گرایی ساختارگرایی پدیدارشناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۷۵
نظریه «مونتاژ» در سینما، برساخته شکل گرایی و نظریه «میزانسن» برخاسته از نگره مؤلف و دیدگاه واقع گرایی است. به نظر می رسد که پیش ساختارهای فلسفی دو نظریه که یکی بر اصالت کل و ساختارگرایی استوار است و دیگری بر اصالت جزء و پدیدارشناسی، از ریشه ای عمیق در یک منازعه تاریخی- فلسفیِ دوران کلاسیک برخوردارند. در دیدگاه مونتاژ، سینما به واسطه «تدوینِ» اجزا، به یک کلیت معنادار می رسد و در دیدگاه میزانسن، «نما» یعنی جزء، خود، هم افاده معنا می کند و هم واقعیت را پدیدارشناسی می کند. ردپایِ این تعارض در نظریه های معاصر در مقولات نشانه شناسی، معناشناسی و زبان شناسی گم شده است. این تحقیق بر آن است که امکان تقریب نظریه میزانسن و مونتاژ با پژوهش دقیق در آرای طرفین منازعه در لابلای اعترافات ناخودآگاه- با وجود حفظ پارادایم فلسفه سنتی و کلاسیک- امکان پذیر و هموار است. این تحقیق بر مبنای پژوهش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی- توصیفی انجام شده است.
۲.

تحلیل و بررسی زمان سینمایی از دیدگاه نظریه دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زمان خوانش های متفاوت قابلیت های نمایشی نظریه دریافت زمان سینمایی نقدگرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۶ تعداد دانلود : ۲۱۴
ظرفیت های خاص عنصر زمان ، چونان علمی و هنری بودن آن ، که می توان در دراماتیک سازی پدیده ها مورد نظر قرار گیرد، ویژگی منحصربفردی به آن در مقوله سینما بخشیده و خوانش های متفاوتی را دامن زده است، خوانش هایی که منجر به دریافت های متنوع می شود و قابلیت های نمایشی آن را هر چه بیشتر آشکار می سازد. یک خوانش متفاوت را از دریچه ی نظریه دریافت و خصوصیاتی که در زمینه ی پژوهش های مختلف ایجاد می کند، می توان جستجو نمود.هدف اساسی این پژوهش، پاسخ دادن به این پرسش است که سینما چگونه زمان را عرضه می کند و مخاطب چگونه زمان را دریافت می کند؟ این مقاله توصیفی – تحلیلی است. وجه توصیفی آن بحث زمان از منظر متفکرین و تمرکز روی زمان سینمایی است و جنبه تحلیلی آن به بازنمایی زمان سینمایی از دریچه نظریه دریافت، پرداخته است .برای گردآوری اطلاعات نیز از روش کتابخانه ای استفاده شده است. در نتیجه ی پژوهش نشان داده شده است که مواردی چون پایان باز، نشانه ها و رمزگان سینمایی، نگاه های منتقدانه ( نقد گرایی)، تکرار و دریافت ابعاد جدید، پرکردن فضاهای خالی داستانی، دریافت متفاوت و وابسته به شرایط فردی و فکری و پیشینی و در هربار تماشا و... ازجمله ویژگی هایی است که از طریق آن، مخاطب می تواند به دریافت پدیده زمان در سینما نایل گردد.
۳.

بررسی تشبیهی و تنزیهی وضعیت های نمایشی ژرژ پولتی در قصص قرآن (نمونه بررسی: وضعیت های تعقیب، جاه طلبی، معما و رقابت های خویشاوندان)

تعداد بازدید : ۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۶۹
قرآن به عنوان معجزه خاتم پیامبران (ص) برای هدایت بشر ارسال شده است. خداوند متعال برای عبرت گیری مخاطبان، بسیاری از نکات را در قالب قصه نازل کرده تا خوانندگان با تفکر در آنها با مسائل مختلفی آشنا شوند. فیلمنامه نویسان در بسیاری از موارد، شناخت کافی به قصه های قرآنی پیدا نکرده و ازاین رو با تعداد زیادی اقتباس ناموفق از قرآن روبرو می شویم. باتوجه به اهمیت قصص قرآن در درک برخی پیام های خداوند و فرایند پیچیده اقتباس از این داستان ها، مؤلفان به سراغ درک موقعیت های نمایشی قصه ها بر اساس نظریه ژرژ پولتی رفتند. هدف این بررسی تشبیهی و تنزیهی با روش تحلیل محتوا، شناسایی و تبیین این وضعیت ها در قصص قرآن بر اساس رویکرد دینی و روایت شناسی برای هدایت نویسندگان است. نتایج نشان می دهد که تمامی وضعیت های نمایشی پولتی قابل ردیابی در قصه های قرآن کریم هستند، اما داستان های قرآنی، ظرفیت های بیشتری نسبت به این پیرنگ ها دارند. موقعیت های نمایشی رهایی، بلا، رقابت فرادست و فرودست، جاه طلبی، تعارض با یک خدا و رقابت های خویشاوندان، پرتکرارترین وضعیت های نمایشی در قصص قرآنی هستند. در ادامه پژوهش، چهار موقعیت نمایشی پیچیده و پرتکرار روایت ها یعنی تعقیب، جاه طلبی، معما و ماجراهای خویشاوندان مورد تحلیل و واکاوی در قصص قرآنی قرار گرفتند و تمام عناصر داستان نویسی در این روایت ها به طور کامل قابلیت ردیابی و اقتباس را داشتند. رویکرد یک جانبه دینی یا دراماتیک هیچ کدام به تولید هنر دینی منجر نمی شود. نویسندگان نه تنها باید تسلط بیشتری به عناصر دراماتیک قصه های قرآن داشته بلکه با رویکرد بینارشته ای با سازوکار تشبیهی و تنزیهی تفاوت درام رایج و درام دینی را در امر اقتباس لحاظ کنند.
۴.

ذهنی بودن زیبایی شناسی نزد کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کانت زیبایی شناسی قوه حاکمه ذهنی عینی حکم ذوق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۶ تعداد دانلود : ۲۳۱
کانت، زیبایی شناسی را در حکم ذوق منحصر می کند. قوه حاکمه، داوری زشت و زیبا را در نسبت با خوشایندی از صورت عین خارجی صادر می کند. وی حکم زیبا شناختی را نیز چون حکم شناختی، یک حکم پیشینی تلقی می کند و آنرا ذیل مقولات ماتقدم ذهنی «کمیت»، «کیفیت»، «نسبت» و «جهت» درج می کند. با این رویکرد، حکم زیبا شناختی در عین اینکه حکم «شخصی» است، باید طبق الزام پیشینی کمیت، از «کلیت» و اعتبار عمومی نیز برخوردار باشد و در همان صورت «غایت مند»ی اش، به دلیل درج در مقوله پیشینی «نسبت» باید فاقد «غایت» باشد. همچنین مقوله ماتقدم کیفیت، حکم ذوق را ملزم به عدم تعلق می نماید؛ بدین الزام، در فرایند صدور حکم زیبا شناختی هیچ علاقه مفهومی نباید دخیل باشد، حال آنکه قوه متخیله با همه امکانات مصوره اش صرفاً می تواند در بازی آزاد، به تحریض قوه فاهمه بپردازد و بدون مفهوم سازی آن به تنهایی نمی تواند حکم کلی صادر کند. این نوشتار درصدد تبیین آن است که کانت در نقد قوه حاکمه، علیرغم توفیق در برقراری نسبت میان ساحت ضروری طبیعت (نقد عقل نظری) و سپهر آزادی اخلاقی (نقد عقل عملی)، نه تنها در ژرفنای ذهنی گروی و موضوعیت نفسانی(subjectivity) درغلطیده است، بلکه تعارضات و ناسازگاری هایی را نیز بر زیبایی شناسی خود تحمیل کرده است، که در جای خود قابل نقد و بررسی است.
۵.

رهیافت هستی شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: شکل گرایی واقع گرایی هستی شناسی قوه متخیله عالم خیال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۵۱ تعداد دانلود : ۳۹۳
نظریه های «شکل گرایی» و «واقع گرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقع گرا» و «ایده انگار» در سرآغاز شکل گیری مابعدالطبیعه مغرب زمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقل گرایان و تجربه گرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکل گیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقع گرایی و دوربین «مه لیس» در سپهر شکل گرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر می رسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستی شناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بن بست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرف اندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت می شمارد.
۶.

وجوه شناختی بازنمایی فیلم در نظریه ی فرمالیسم و نسبت آن با وجود «ذهنی – عینی» در فلسفه کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بازنمایی وجود ذهنی وجود عینی شکل گرا واقع گرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۶ تعداد دانلود : ۴۶۶
نظریه شکل گرا بر این باور است که سینما متناظر با نظام ادراکی انسان، واقعیت بیرونی را در زمان، مکان، علیت، و سایر شاکله های درونی خودش صورت بندی می کند. بنابراین نظریه، فیلم چون نتیجه ی ذهن آگاه و نیت هدف مند بازنمود کننده است، پس مصداق بازنمایی که مولفه ی اصلی هنر است تلقی می شود؛ و نظریه رقیب، یعنی واقع گرا به دلیل آن که سینما را روند مکانیکی تقلید از واقعیت قلمداد می کند اساساً مصداق بازنمایی تلقی نمی شود و از این رو راهی به جانب آفرینش هنری پیدا نمی کند. این نوشتار بر آن است تا با تبیین و بررسی وجوه شناختیِ نظریه شکل گرا و تقرر آن در پارادایم «وجود ذهنی وجود عینی» و واکاوی واضح و متمایز از مفهوم «بازنمایی» در فلسفه کلاسیک، صحت ادعای شکل گرایی را در تحقق بازنمایی در سپهر نظریه خود و نفی آن در نظریه رقیب، مورد پرسش قرار دهد.
۷.

مواجهه ی نظریه «زیگفرید کراکوئر» و «راجر اسکروتن» در ماهیت بازنمایی رسانه فیلم با رویکرد به نظریه «خیال» در فلسفه هنر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کراکوئر اسکروتن بازنمایی هستی شناختی قوه متخیله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۰ تعداد دانلود : ۸۵۵
«زیگفرید کراکوئر» به مثابه آخرین نظریه پرداز واقع گرا در دوران کلاسیک، وجه ذاتی ماهیت بازنمایی رسانه فیلم را «مفاهیم بنیادین» و به تعبیر خودش «رویکرد عکاسانه» تلقی می کند و خلاقیت های فنی را عرضِ ذاتی فیلم می شناسد. «راجر اسکروتن»، «بازنمایی» را حد اطلاق به کنشی می داند که «علت غایی» خودش باشد. اگر عکس «الف»، تصویرگر موضوع «ب» است، به شرطی عکس «الف» مصداق بازنمایی است، که مقصود اصلی دیدار، عکس «الف» باشد و نه دیدن موضوع «ب». بنابراین «رویکرد عکاسانه» در فیلم، که ذهن آگاه و نیت هدف مند را از واسطه ی موضوع «بازنموده» و تصویر آن حذف می کند؛ نه کنش «بازنمایی» تلقی می شود و نه بالمآل «اثر هنری». منازعه ناتمام شکل گرا واقع گرا در دوران کلاسیک، در نظریه های فیلم معاصر یا در مباحث زبان شناختی، نشانه شناختی، معناشناختی، روان کاوی، جامعه شناختی، مفقود می شود و یا در نظریه هایی معطوف به منازعه، چون راجر اسکروتن و موارد مشابه، به انسداد مضاعف می رسد. مدعای این نوشتار آن است که رویکردهای شناختی، همواره در جمع بندی منازعه شکل گرا واقع گرا به بن بست می رسد. راهکار بنیادین، رویکرد هستی شناختی به ماهیت بازنمایی فیلم است، که از ابتدا مورد توجه متفکران و فلسفه ورزان «فلسفه هنر دینی» بوده است.
۸.

نظریه مانستربرگ: «ذهن» ماده خام سینما،یا سینما هنرِ«ذهن» به مثابه کنش ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مانستربرگ التفات ذهن واقعیت ادراک استعلایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۰۰ تعداد دانلود : ۶۵۲
هوگو مانستربرگ در سال ۱۹۱۶ به عنوان نخستین نظریه پرداز فیلم بر مبنای فلسفه ایده آلیستی کانت به تجزیه و تحلیل هنر نوپدیدار سینما مبادرت ورزیده است. بسیاری از تحلیل گرانی که پس از وی به تحلیل و واکاوی نظریه فیلم وی «فتو پلی: بررسی روان شناسی و زیبایی شناسی فیلم» پرداخته اند، بر این اعتقاد بوده اند که مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی می کند. بنای این نوشتار بر آن است که ثابت کند، مانستربرگ همچون نظریه پردازان نئورالیست ماده خام سینما را واقعیت می داند، اما به این علت نظریه خود را مبتنی بر ادراک استعلایی کانت استوار کرده است و اعتقاد بر القای وحدت کامل به شیء دیداری را بر پرده سینما از طریق غلبه بر واقعیت بیرونی و اعطای شاکله درونی به شیء بر قاعده ساختارهای پیشینی فاهمه قرار داده است، سینما را چونان «فرایند ذهنی»، هنر نمایش «ذهنیت» بازشناسی می کند. پس برخلاف نظر عمده شارحان وی، مانستربرگ علت مادی یا ماده خام سینما را «ذهن» تلقی نمی کند، اینکه وی سینما را هنر ذهن باز می شناسد معطوف به کارکردهای سینما متناظر با تجربه ادراکی و سایر کنش های ذهنی است. روش تحقیق در این نوشتار برمبنای پژوهش کتابخانه ای و تحلیلی توصیفی است.
۹.

نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: حقیقت زیبایی الهام واقعیت دیالکتیک دیالوگ تخنه زیبا می مسیس پوئسیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳۲ تعداد دانلود : ۷۲۸
یکی از نقاط مبهم و پرگفته، اما ناشناخته فلسفه غرب، نقد دو هزار و اندی ساله فیلسوفان مغرب زمین به مواضع فلسفه هنر افلاطونی است. آنان همواره مدینه فاضله افلاطونی را ناکجاآبادی ضد شاعرانه و مبتنی بر تبعید هنرمندان از شهر تصویر ساخته اند. این موضع ضد افلاطونی فلسفه غرب از صدر تا ذیل مابعدالطبیعه غربی حکایت از حکمتی رازمند در آراء منتقدانه این حکیم نسبت به حقیقت هنر در ساحت شهر و شهروندی است. نوشتار حاضر درصدد است تا تبیین هر چند اجمالی، اما معطوف به کشف حقیقت متعالی اثر هنری، از ناحیه نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر ارائه دهد؛ گرایشی که امروز با خلق رسانه های نوین چون عکاسی و سینما به گرایش همه جانبه در سپهر رسانه های ارتباط جمعی نوین در آمده است. آسیب شناسی افلاطون از این گرایش هنری یک راهبرد کلیدی و راهگشا در عرصه فرهنگ کاربردی و رویکرد بنیادین در ساختاربخشی و صورت بندی آثار رسانه ای و هنری است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که آیا نظریه زیبایی شناسی افلاطون، صرفاً در محدوده نظام ایده آلیسم افلاطونی و ساحت معرفت شناختی صور معقول، قابل فرآوری و رمزگشایی است یا آنکه خود، فی نفسه در ابعاد یک پارادایم از مرجعیت و گسترش پذیری برخوردار است؟ آیا ""حقیقت گرایی"" افلاطون، برساخته ای از نظام صور معقول و جهان مثالی اوست، یا برخلاف، این نظام صورت های عقلانی است که بر بنیاد حقیقت گرایی بنا گردیده و""ایده های معقول"" را به مثابه""انگاره های حقیقت"" صورت بخشیده است؟ چرا هنر نزد افلاطون، نه تصویرِ ""پدیدار طبیعت""، بل تعبیرِ ""رؤیای حقیقت"" است؟ نقد افلاطون بر رئالیسم در هنر، نقد نظرورزی به «زیبایی طبیعت» بدون رازورزی با «طبیعت زیبایی» است. پیشگیری از قربانی ساختن «حقیقت» در پرستشگاه «واقعیت»و تذکر به حقایق اصیل وجود در برابر تقلیل و فروکاستی چشم انداز هنرمند بر عدسی های ثبت جهان مادی و فیزیکی است.
۱۰.

زبان، کدام رسانه؟ (نسبت میان زبان و هنر و شعر نزد هایدگر)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: دازاین هنر زبان حقیقت انسان رسخ فسخ هستی شعر هستنده ویران سازی پی افکندن دهش بنیادگذاردن آغازکردن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۴۰ تعداد دانلود : ۹۱۳
دیدگاه مابعدالطبیعی «زبان» را کنش اندیشة انسانی در مقام ظهور تلقی می کند و آن را رسانة ارتباطی و واسطة «بیانی» می پندارد. آن گاه که ذوق و احساس و تخیل آدمی درهم آمیزد و در بیان زیبایی را تجلی بخشد، زبان از رسانة ارتباطی «عام» به رسانة ارتباطی «خاص» تحویل یافته و «هنر» نام گذاری می شود. هنر گاه در ترکیبی از بازی حرف و کلمه، گاه در قاب نگاری از خط و نقش و رنگ، و گاه در پیکربندی سنگ و آهن و چوب، و گاه در امواجی از لحن و آواز و آهنگ بازنمایی شده و شعر، نمایش، نقاشی، پیکرتراشی، و موسیقی خوانده می شود. بنابراین شعر را باید صورت نوعی هنر و هنر را صورت نوعی زبان شناخت و نسبت عموم و خصوص مطلق را میان آنان برقرار ساخت. هایدگر (M. Heidegger) اما با طرح پرسش بنیادین از ذات هستی، حقیقت، انسان، زبان، هنر، و شعر به ویران سازی و بازخوانی تاریخ غرب مابعدالطبیعی پرداخته و ورطة باژگونگی بنیادها و نسبت ها را از طلیعة اندماج نخستین غفلت از حقیقتِ هستی و فقدان هستی شناسی در صورت بندی چیستی و هستی تا موضوعیت و موردیت نفسانی و حلول طبیعت انسانی در امر واقعی و تمامیت تسلیم وجود به موجود در قالب نیست انگاری، لایه برداری می کند و به نسبت تازه ای میان هستی، حقیقت، انسان، زبان، هنر، و شعر دست پیدا می کند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان